در تکاپوی فهم قرآن(6)
در تکاپوی فهم قرآن(6)

 

در مقاله‌ی پیش گفتیم: « در صحبت از آسمان، حال و هوا و جو دیگری حاکم است که موجود زمینی و آشنا و مانوس با ماده از آن اطلاعی ندارد . او تا در این هوا تنفس نکند و تا در این جو زندگانی ننماید و تا با حقایق آسمانی انس نگیرد امکان فهم سخن آسمانیان را ندارد.»

برای روشن شدن این مطلب که نقطه اساسی سخن ماست به مثال جالبی که یک فیزیکدان غربی موسوم به (R. M. PAGE ) مي‌زند تکیه می‌کنیم. این دانشمند می‌نویسد : فرض کنید شخصی بر کنار یک اقیانوس نشسته و مشاهدات و میدان دید او منحصر به سطح اقیانوس است چنین شخصی نمی‌تواند آنچه را بر بالای سطح آب یا زیر آن صورت می‌گیرد مشاهده کند و تنها از چیزهایی که بر سطح آب شناورند آگاهی دارد. کشتی‌های بزرگ و کوچک ، تکه‌های چوب ، موجها و مرغهایی که روی آب شنا می‌کنند همه برای چنین ناظری قابل مشاهده هستند. اما مرغان و هواپیماهایی که در جو پرواز می‌کنند و نیز ماهیان و زیردریایی که از زیر آب ناگهان به سطح می‌آید یا مرغی که از هوا خود را به آب می‌زند در نظر وی همچون چیزهایی هستند که از عدم به وجود آمده‌اند و چون زیردریایی به آب فرو می‌رود و یا مرغ به هوا می‌پرد مثل آن است که موجودی نابود شده است.

برای این شخص دسته‌ی بزرگی از نمودها کمابیش قابل‌فهم هستند و آن حوادث و نمودهایی است که مربوط به اجسام شناور بر سطح آب باشد، ولی بعضی نمودها را که به صورت پیش‌بینی نشده و ناگهانی آشکار می‌شوند وی نمی‌تواند تفسیر و توضیح کند که از آن جمله است به آب افتادن مرغی از هوا و یا برخاستن مرغی که تا لحظه‌ای پیش روی آب نشسته و شنا می‌کرد و اکنون به هوا پریده است.

اکنون فرض کنیم که این شخص با ناظر دیگری ملاقات و برخورد کند که می‌تواند آنچه را در بالای آب یعنی در جو و هوا می‌گذرد و نیز آنچه را مربوط به زیرآب است مشاهده کند در اینصورت به خوبی معلوم است که او می‌تواند هواپیماها و پرندگان در آسمان و زیردریایی‌ها و ماهی‌های عمق دریا را ببیند. اگر ارتباطی میان این دو شخص برقرار شود. بسیاری از نمودها که پیشتر مشاهده می‌شد ولی مطلقا غیرقابل توضیح می‌ماند . اکنون بوسیله‌ی ناظر دوم قابل بیان خواهد شد با وجود این برای ناظر نخستین که تنها سطح آب را می‌تواند مشاهده کند مفهوم اساسی غوطه خوردن در زیرآب و پرواز کردن بالای آن بسیار دشوار است و به سختی می‌تواند آن را بپذیرد. طبع وی همچنان مایل است که سخنان شخص دوم را در مورد این حوادث و نمودهای نادیدنی و جدید قبول نکند.

ناظر دوم برای اینکه بتواند درستی سخنان خود را به بیننده سطح آب اثبات نماید ، بایستی با ملاحظه و درنظرگرفتن قسمت‌های فوق آب یا زیر آن ، حوادثی که نزدیک به وقوع هستند و به زودی در سطح آب دیده خواهند شد برای دیگری پیشگویی کند مثلا ممکن است او ملاحظه نماید که مرغی در حال فرود آمدن سریع به دریا و ورود در آب برای گرفتن ماهی است ، بنابراین به ناظر اول می‌گویند تا لحظه‌ای دیگر مرغی در سطح آب دیده شد و با فاصله‌ی اندکی به عمق فرورفته و بعد از آن با یک ماهی که در دهان دارد به سطح آب خواهد آمد. چون این پیشگویی عمل شود ناظر سطحی لااقل دلیل در دست دارد که آن کس که به وی چنین اطلاعاتی داده از آن چه می‌گویند باخبر است و حقیقت می‌گوید اما آیا از کنه حوادث نادیدنی که در عمق دریا بوقوع می‌پیوندد و هیچ‌وقت به سطح آب نمی‌آید می‌تواند درک صحیحی داشته باشد؟ مسلما خیر! پس چه باید کرد.

آدمی در همه‌ی ادوار تاریخ از آنجا که از ابتدای تولد جز بوسیله‌ی حواس با دنیای بیرون ارتباط نداشته است و تنها وسیله‌ی درک او از جهان عینی و تنها راه تماس او با واقعیات خارج از وجودش حواس چندگانه‌ی او بوده‌اند و این وسایل حسی جز با واقعیات مادی عالم نمی‌توانستند با حقایق دیگر برخورد و تماس داشته باشند همه‌ی فکر او را با مادیت و جسمانیت آکنده نموده و مملو ساخته‌اند و ناگزیر آشناترین آشنایان انسان ماده و جسم و پدیده‌های حسی می‌باشند. این یک حقیقت اساسی در انسان‌شناسی است و بسیاری از کج‌فهمی‌ها و نافهمی‌های او را در مسایل معنوی ما به همین جا باید منتهی دانست.

اینکه گفته‌اند بر سردر آکادمی افلاطون نوشته شده بوده است:

« آن کس که هندسه نمی‌داند ، بدین جا پای ننهد» از آنجا ناشی شده که مسایل هندسی بیشتر در عالمی انتزاعی و دور از جسمانیت محض تصور می‌شوند و آنکس که با این چنین جهان نیمه مجردی آشنایی یافت ، برای دریافت مسایل مشکل فلسفه که عقلی محض‌اند اقتدار بیشتری پیدا خواهد کرد و به فهم آن نزدیکتر خواهد شد.»

در تمام اعصار کسانی که می‌توانسته‌اند مسایل دور از ماده و مادیات را تعقل و فهم کنند ، اندک بوده‌اند و اکثریت قریب به اتفاق افراد بشر چنانکه اشارت رفت در تخته‌بند عالم جسمانی قرار داشته‌اند و اندیشه‌شان  در این مدار دور می‌زده است و بس.

حال بشری چنین در برخورد و مکالمه با آشنایان با غیب جهان و مسایل ماوراء طبیعی چطور می‌تواند تفاهم کند . او درستی و راستی سخنشان را چنانکه دیدیم، میتواند بفهمد و پیام‌آوران از آسمان راهی برای اثبات قطعی راستگویی خویش دارند اما فهم کنه سخنشان و درک همه‌ی ابعاد پیامشان بویژه آنگاه که از ماوراء طبیعت مادی می‌گویند دشوار و مشکل است.

حل این مشکل خود یک معجزه‌ی بزرگ است که در قرآن کریم وجود یافته و بدون این که حقایق بلندمرتبه‌ی آسمانی فدا شوند و بدون اینکه مردمان ساده‌اندیش به دست‌انداز نابود کننده کج‌فهمی مطالب ماورایی دچار شوند با یک اعجاز حیرت‌انگیز معارف در پرده‌ای خاص از رازگویی عرضه شده‌اند اما رازی که قابل کشف است و سری که افشاشدنی است و حقیقت سر به مهری که بازشدنی می‌باشد اما تنها از  راه خاصی که صاحب راز و محرم آن سر می‌گوید و با کلیدی که با شرایط ویژه در اختیار طالبان حقیقت قرار می‌گیرد. کلید گشایش گنج سربسته حقایق قرآنی، همان چیزی است که خود قرآن بدان «تدبر» نام می‌نهد.

 

 

 

 

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای