سير انحطاط دين در غرب4
سير انحطاط دين در غرب4

اگوست کنت و فلسفه او

در همین اوان نغمه ی جدیدی بر علیه اصالت دین برخاست او اگوست کنت (1857- 1798) دانشمند و فیلسوف فرانسوی و پدر جامعه شناسی صاحب این نظریه بود او نخستین بار در سال 1839 عنوان جامعه شناسی (Sociology) را وضع کرد و در سال 1842 با انتشار ((دوره ی فلسفه ی اثباتی)) استقلال جامعه شناسی را اعلام داشت کنت در شش مجلد این کتاب را توضیح می دهد و خاطر نشان می کند هر رشته از معلومات بشر سه مرحله طی می کند که عبارتند از ((مرحله ربانی)) و ((مرحله فلسفی)) و ((مرحله تحقیقی یا تجربی))

1- مرحله ربانی دارای تقسیمات مهمی است که عبارتند از نمود پرستی (که در آن اشیاء مادی مانند جان داران دارای روح و احساس هستند) و شرک (که در آن نمود پرستی تدریجاً به شکل ساده تری در می آید و به پرستش خدایان متعدد و ارباب انواع که به منزله نیروهائی مرئی و غیر مرئی می باشند منتهی می شود) و سرانجام مرحله سوم یا یکتا پرستی پیش می آید (که در آن خدائی یکتا عالم را خلق کرد، و به طور مستقیم یا غیر مستقیم توسط عوامل مادون خود آن را اداره می کند).

2- مرحله ی فلسفی: در این دوره انسان هر مسأله ای را از راه تجریدات و انتزاعات ذهنی و فلسفی حل می کند و به طور نمونه در این مرحله اعتقاد چنین است که مدار ستارگان دایره می باشد برای آنکه دایره زیباترین و کامل ترین شکلها است.

3- مرحله تحققی: در مرحله سوم حل موضوعات و مسائل از راه مشاهدات روشن و فرضیات و تجربیات انجام می گیرد و پدیده ها از قوانن طبیعی و قانون علیت بیان می شود و نقش عقل منحصر و محدود به یافتن روابط منطقی میان فرضیه های علمی است و اراده ی الهی جای خود را به قوانین علمی می سپارد کنت نسبت به حیات دیدی تکاملی داشت پیشرفت و تکامل انسان را کند ولی مطمئن و حتمی می دانست و معتقد بود که اگر چه قرنها طول می کشد که انسان با کجدار و مریز و لغزشهای فراوان قدمی بردارد اما این قدم در راه پیشروی و صحیح می باشد او بشر دوستی و احترام متقابل را چون دین و آئینی جدید تبلیغ می نمود و خود وی آن را ((دین انسانیت)) می نامید و برای آن معبدی بنا کرد و عباداتی مقرر داشت(146)

ما با رجوع به تاریخ گذشته اروپا (که در صفحات قبل  به آن اشاره کردیم) علت انتشار و مقبولیت فلسفه تحققی و نظریات اجتماعی و ضد متافیزیکی کنت را در می یابیم(147)

 

 

 

امیل دورکیم و اصالت اجتماع

 

 

 

 

یکی از دانشمندان برجسته جامعه شناسی اروپا بعد از کنت جامعه شناس فرانسوی امیل دورکیم است او تحصیلات خود را در دانشسرای عالی پاریس در سال 1882 به پایان رسانید و پس از آن سالهائی به تدریس ومطالعه مشغول بود تا اینکه دانشکده ادبیات برد و کرسی جامعه شناسی را تأسیس کرده و وی را در این علم شهرت کافی بدست آورده بود به استادی این درس برگزید او تا پایان عمر پیوسته دو رشته علوم تربیتی و جامعه شناسی را تدریس می نمود نخستین تحقیق اجتماعی دورکیم که شهرتی کامل برای او به وجود آورد رساله ی دکتری او به نام ((تقسیم کار اجتماعی)) است تألیف این کتاب و خلاصه آن ((قوائد روش جامعه شناسی)) او را به استادی در سر بن رسانید کتاب های مهم دیگر وی ((خودکشی)) و ((صور ابتدائی حیات دینی)) می باشد کتاب اخیر از کتب مشهور در زمینه خود می باشد دور کیم در این کتاب مذهب را عبادت از یک رشته عقاید و آداب نسبت به اشیاء مقدس می داند یعنی اشیائی که حرمت خاصی دارند و اهانت بدانها ممنوع است وی در عین حال بر آن است که به زحمت می توان مذهب را منفک از یک سازمان مذهبی (یعنی یک کلیسا به عنوان مثال) دانست و به همین جهت مذهب کاملاً جنبه ی اجتماعی دارد یعنی ساخته و پرداخته مخلوق جامعه است و درست از روی جامعه ساخته شده و یا در حقیقت صورت ایده آلی جامعه است بنابراین کلیه جنبه های جامعه حتی زننده ترین و مبتذل ترین جنبه ی آن را منعکس می کند(148) 

 

 

 

زیگموند فروید و غرایز جنسی

 

 

 

 

در گرماگرمی که اروپا سر از پا نشناخته از دین و مظاهر آن فرار کرده و به گمان خویش به سوی علم وتمدن می شتافت دانشمندی اتریشی به نام زیگموند فروید (1939- 1873) با کشفیات جدید خود درباره ی روان انسانی شهرت یافت.

او در وین تحصیل کرده و از همان اوایل به امراض روحی و تحقیق درباره ی آنها جلب شده بود در جریان 15 سال اواخر قرن نوزدهم فروید در نظر داشت وسیله قاطعی برای مداوای بعضی بیماریهای عصبی کشف کند بدین جهت برای بررسی و ملاحظات آزمایشات ((شارکو)) و ((برهایم)) به ترتیب به پاریس و نانسی رفت و بدین نتیجه بسیار مهم رسید که تا آن هنگام نقش ضمیر مخفی و ناخودآگاه در تولید امراض روحی و عصبی مورد عنایت قرار نگرفته است لذا برای مداوای این امراض راهی در پیش گرفت که به وسیله  آن می توان، حیات اسرار آمیز روحی انسان را درورای ضمیر آشکار –که به نظر او بسیار سطحیو کم عمق است- مشاهده و بررسی کرد یعنی با مطالعه و تحقیق در رفتار و گفتار خصوصاً رؤیاها می توان روزنه ای به پهنه وسیع حیات درونی انسان یافت این روش به نام پسیکانالیز (psychanalyse) یا روانکاوی موسوم شد.

در نظر فروید- بر اثر مشاهده حال بیماران خود- محروم ترین و مطرودترین نیازها و غرایز انسان، نیاز جنسی اوست این غریزه از آغاز کودکی مانند آتش زیر خاکستر پنهان شده، وجود دارد و همواره به وسیله ضمیر خودآگاه و مشعرو نیروهای مخالف اجتماعی سرکوبی می شود لیکن این سرکوبی ها آن را نابود نکرده و نیرو و اثر آن را خنثی نمی کند بلکه راه بروز و ظهور آن را تغییر می دهد این تغییر چهره گاهی از نظر و دید اجتماع و مردم، پلید و انحرافی تلقی می شود مانند سادیسم ومازوخیسم(149) و گاهی هم تصعید و تلطیف شده پدیده هائی از قبیل هنر و ادبیات و اخلاقیات و . . . را جلوه گر می نماید.نظریه روانکاو اتریشی در زمینه دین و مذهب به این ترتیب خلاصه می شود: که بشریت در طول زمان به ترتیب دارای سه سیستم فکری و سه نوع استنباط مختلف در جهان شناسی می باشد.

استنباط آنیمیسم (که در آن انسان،جهان را پر از ارواح بشری شبیه به ارواح می پندارد این ارواح یا شیاطین موجب جنبش طبیعت هستند نه تنها حیوانات و گیاهان بلکه همه اشیاء نیز به وسیله آنها به حرکت می آیند)

استنباط مذهبی(در این مرحله بشر قدرت مطلقه را در دست خدایان می انگارد ولی در عین حال هم برای خود نفوذ و قدرتی قائل است)

استنباط علمی(بشر در این مورد به قدرت مطلقه شخصی معتقد نیست با این وصف به ارزش علمی خود اعتقاد دارد)

 به عقیده پسیکا نالیز فروید استنباط مذهبی ما مربوط به وضع طفولیت ما است طفل خود را در مقابل جهان عظیمی احساس می­کند، مادر بر ضد کلیه ی خطرهای مهمی که طفل را در جهان خارج تهدید می کند حامی و نگهبان اوست و سالهای بعد پدر عهده دار این نقش می باشد بیم طفولیت در بلوغ نیز کم و بیش امتداد پیدا می کند و فرد بالغ در جهان بزرگ با خطراتی روبروست این موضوع باعث می شود که به گمان فروید شخص به دنبال یک پشتیبان آسمانی می رود این مرحله است که بشر را به خدا سازی وادار می کند(150)

 

 

 

کارل ماکس و اقتصادگرائی

 

 

 

 

مارکس(1883-1818) در یک خانواده یهودی در آلمان پا به دنیا نهاد بعدها در دانشگاه برلن به تحصیل پرداخت، نفوذ علمی هگل فیلسوف بزرگ آلمانی(1831- 1770) هنوز در آن زمان در این دانشگاه موجود بود لذا مارکس هم منطق هگل را پذیرفت ولی آن را به مفهوم مبارزه طبقاتی تعبیر کرد و وقتی مارکس 30 ساله شد خلاصه نظریه ی سوسیالیزم انقلابی و علمی خود را تکمیل کرده بود هنگام خروج از دانشگاه برلن برای روزنامه ای در کلن مقالاتی می نوشت این مقاله اولیاء امور را برعلیه او برانگیخت لذا به فرانسه و پاریس سفر کرد ولی از آن جا هم به مناسبت تبلیغات ضد بورژوازی تبعید شد.

اقتصادیون را با سرعت و شدت مطالعه می کرد او از فرضیه ((کار)) آدام اسمیت اقتصاددان اسکاتلندی(151) چنین نتیجه گرفت که فقط باید منافع فروش کالا را دریافت دارد زیرا که ارزش کالا به موجب کارگری که آن را تولید کرده باید،تعیین شود.

قانون آهنین مزد اعتقاد مارکس را به اینکه سرمایه داری هیچ وقت به کارگر اجازه نخواهد داد که پاداش حقه خود را دریافت دارد،موکد ساخت.

در همین اوان بود که دوستی مارکس با انگلس(1895- 1820) آغاز شد آن دو نفر پس از این دوستی که تا پایان عمر مارکس پائید به اتحادیه کمونیستی که سازمان بین المللی کوچکی از کارگران افراطی بود، علاقمند شدند در سال 1847 مرکز این اتحادیه از این دو تقاضا کرد که برنامه ای برای آنها تهیه کند در نتیجه در ژانویه 1848 مانیفیست یا منشور حزب کمونیست انتشار یافت:

به عقیده مارکس تاریخ عبارتست از مجموعه ی مبارزات طبقات محروم بر علیه طبقات حاکمه طبق یک جبر اقتصادی سیر تکامل بشریت را او چنین طرح می کرد که بعد از کمون اولیه یا کمونیسم و اشتراکیت ابتدائی که در آغاز زندگی بشر موجود بوده، مرحله دومی پدیدار گشته است که در آن مبارزات بردگان موجب از بین رفتن نظام بردگی شده و در مرحله سوم مبارزه سوداگران و بورژوازی شهری موجب از بین رفتن فئودالیته گشته و بالاخره در پله چهارم تکامل مبارزه پرولتاریا منجر به نابود شدن جامعه بورژوازی خواهد گردید مرحله پنجم تکامل که بهشت کمونیستی نام دارد اجتماعی است که در آن کاملاً عقاید او به مرحله اجرا خواهد رسید و دولت منحل شده و تساوی برقرار خواهد گشت(152)

به نظر مارکس روابط تولیدی و اقتصادی تعیین کننده خط مشی اجتماع و سیاست و مذهب و . . . است و صریحاً پیروان او می نویسند ((مذهب،سیاست، حقوق، هنر، آداب و امثال آن همه محصول وضع اقتصادی و چگونگی تولید می باشد و اگر طی قرون آداب و سیاست و هنر و قوانین تغییر می یابد و رو به تکامل می رود جز این نیست که قوای تولید و روابط اقتصادی طی زمان رو به تغییر و تکامل است))(153)  اینها در پاسخ اینکه منشاء دین و مذهب چیست می گویند ((دین ناشی از عقل محدود و قاصر بشری است)) بشر اولیه پس از اعتقاد به روح و زندگی پس از مرگ خدایان را خلق می کند تکامل اعتقادات مذهبی بدین نحو است که ((در ابتداء امر انسانها به موجوداتی قادرتر از انسان و دارای ذات قائل بودند ولی اندک اندک به اعتقاد خدایان گرائیدند که تنها به صورت ارواح تواناتر از انسان شناخته می شدند بدین نحو پس از خلق خدایان متعدد که هر یک عمل معینی را انجام می دادند کار اختراع خدای واحد کشیده یکتاپرستی به این شکل به وجود آمد)) اکنون ملاحظه می شود که ریشه ی دین حتی به صورتی که امروز وجود از جهل و نادانی آب می خورد(154)

نابسامانیهای قرن بیستم

فلاسفه قرن هیجدهم و دانشمندان قرن نوزدهم با حملات پی گیر خود، دین و مذهب را از مقام و قدرت خود معزول و به گوشه های معابد مذهبی راندند علم و دانش، قدرت و نفوذ مطلق و بی حسابی را در جوامع انسانی بدست آورد. پیروزیهای پشت سر هم انسان بر طبیعت که به یاری علم به وقوع پیوست، او را در اعتقاد به قدرت ((معبود جدید)) استوار می کرد به طوریکه جریانات سیاسی و حزبی را هم با حربه دانش و عنوان علم تبلیغ می کردند حزب کمونیسم- البته پیشرفت های حیرت انگیز مغرب زمینان در آزادی سیاسی، توسعه ی اقتصادی، ترقی علوم طبیعی، برانداختن برخی از امراض خانمان سوز و تسلط بیشتر بشر بر طبیعت بی جان را نمی توان انکار کرد و کار کرد و وظیفه دانش را هم، همین موضوعات تشکیل می داد ولی مردم به این حد اکتفا نکردند بلکه تا حدود پرستش از علم تجلیل نموده و درباره ارزش و قلمرو آن افراط در پیش گرفتند. عواقب وخیم این افراط به زودی گریبانگر دورانت ((امروز فرهنگ ما سطحی و دانش ما خطرناک است. زیرا از لحاظ ماشین توانگر و از نظر غایات و مقاصد فقیر هستیم. آن تعادل ذهنی که وقتی از ایمان دینی گرمی برمی خواست از میان رفته است. علم، مبانی فوق طبیعی اخلاقیات ما را از ما گرفته است و گوئی همه ی جهان در اصالت فردیتی درهم و برهم که نشانه ی قطعه قطعه شدن نامنظم خوی و منش است گم گشته است. . .))

(( ما با دانش خود که ما را با قدرت خود مست کرده است نابود می شویم))(155)  سامرست موام نویسنده مشهور انگلیسی نابسامانی دیگری را که نتیجه ی این وضع است بازگو می کند او می گوید ((اروپای امروز معبود پیشین خود را فرو نهاده و به معبودی تازه به نام علم ایمان آورده ولی باید در نظر داشت که علم موجودی متحول و دستخوش تغییرات دائم است آنچه دیروز نفی کرده امروز اثبات می کند و آنچه امروز اثبات نموده فردا نفی می نماید به همین جهت پرستندگان علم در پریشانی دائم به سر می برند))(156) ما دیگری و فردپرستی تندی که این جریانات به دنبال داشت، گرچه با پیشرفت صنعت و تکنولوژی و در پی آن به وجود آمدن قدرت های عظیم اقتصادی و سیاسی، چشم غربیان و غرب زدگان شرقی را خیره کرده بود اما چون با طبیعت و ساختمان انسان وفق نمی داد، بصورت بحرانهای عظیم در حیات بشر خود نمائی کرد و به گفته نویسنده تاریخ علوم ((عدم تعادل ما- بین دانش فیزیک که به وضع خارق العاده ائی پیشرفت کرده بود با علوم اخلاقی و اجتماعی که اصلاً وجود نداشته اند. . . بشر را گرفتار هرج و مرجی کرد که تاریخ تاکنون نظیر آن را به خاطر ندارد))(157)  نتایجی که از پیشرفت یک جانبه علوم و صنایع و فراموشی معنویات پیش آمد کرد، بسیار سهمناک و مرگبار بود. دانش که روشنگر راه و رفاه و آسایش و سیراب کننده کنجکاوی و تشنگی روحی بشر بود بر علیه خود او به صورت بمب های آتش زا و اتمی و ایدروژنی و موشکهای قاره پیما در جنگ های منطقه ای و جهانی، به کار رفت.

در قرن بیستم با همه پیشرفت های تکنولوژی و دانش طبیعی، جهان با بحرانهای سهمگین و بزرگی روبروگشت ((بحرانی ترین مسئله لاینحل روز، خطر دائمی جنگ بود نیروی اخلاق در میان ملل ضعیف بود و هیچگونه سازمان بین المللی وجود نداشت که از عهده ی حل و فصل اختلافات میان ملل برآید پیشرفتهای روز افزون علم تغییرات سریعی در زندگی داده بود اما سلاحهای مخرب و خطرناکی را هم ببار آورده بود در راه تکمیل فنون علمی نیروئی شدید به کار می رفت که در حقیقت نیروی ((تب)) بود نه تندرستی، پاسخی مناسب برای این پرسش قاطع که می توان مهار کرد در دست نبود بشر مهار کردن هر چیزی را آموخته بود جز مهار کردن وحشیگری های سرشت بشری. . . علاوه بر خطر جنگ مسائل حل نشده ائی از قبیل مسائل کشمکش طبقاتی،فقرو ناداری، عدم عدالت اجتماعی  در میان است.))(158)

خلاء فکری و معنوی بصورتی دهشتناک بر جهان سایه افکند و بشریت برای رهائی از ناراحتی ­های فکری و روحی، که باید در دامن آرامش بخش دینی الهی و خالص تسکین یابد، بدامن مواد مخدر پناه بر این نابسامانیهای همه جانبه از والداشپنگلر دانشمند مشهور آلمانی را –در کتاب سقوط غرب- معتقد کرده است که (ماروی یک خط منحنی از یکدورۀ تاریخی دیگر مانند همان دوره­ائی که امپراطوری کهن روم و تمدن آن را بویرانی کشانید، روی به نشیب می­رویم. جهان منظم روبه هرج و مرج و بی نظمی می­رود و تمدن به بربریت باز میگردد).(159)

دینی که رسالتش پایان یافته است

در این فصل درصد پی جوئی از بیدادگریها و عملیات منافی با انسانیت مسحیان هستیم و می خواهیم بدانیم این دین الهی، که به وسیله پیامبری بزرگ رسالت و تبلیغ شده بود چگونه و چرا در عوض اینکه روشنگر شاهراه سعادت انسان ها باشد،  قرنها ی متمادی با انسان و آزادی و دانش او جنگید مهمترین موضوعی که در این زمینه جلب نظر می کند از دست رفتن اصالت و خلوص مسیح است تحریف و دست برد در متون مذهبی مسیحی و اعمال نظر اشخاصی چون پولس و داخل شدن فلسفه یونانی و غیره در اصول عقاید و روش تفکر و عمل مسیحیان، این دین الهی را از اصالت و حقیقت خودش، که ازوحی بارور شده بود، به دور کرد و دیگر بیان اینکه هنوز بشریت در 20 قرن پیش این مقدار از تکامل و پیشرفت پیدا نکرده بود که بتواند چنین کتبی را - که همیشه در معرض خطر است- مدت مدیدی از دستبردها محفوظ بدارد در نتیجه پس از عیسی مسیح پیامبر بزرگ الهی سالهائی چند نگذشت، که دینش در اثر نفوذ افکار بشری و اعمال نظر مغرضین اصالت خود را از دست داده نتیجه و اثر طبیعی تحریف شدن متون مذهبی و مباحث عقیدتی یک یک، منسوخ شدن آن است(160) زیرا دین و آئینی موقتی است که نتواند اصالت خود را حفظ کند یا چنانکه اشاره کردیم مردم به آن درجه از تمدن نرسیده باشند که بتوانند، با وجود حوادث و خطرا بی شمار که در انتظار کتبی چون کتابهای مذهبی است، آنرا حفظ کنند و در نتیجه آن دین خاصه ذاتی خود یعنی عهده دار بودن هدایت بشر را از دست و نسخ می گردد.

این شرایط چنانکه خواهیم گفت در مسیحیت به وجود آمد بدین جهت کمبودها و نواقص موجود در کتب دینی مسیحی را افراد معمولی بشر، یعنی قدیسان و روحانیون، رفع می کردند و به ناچار شد، آنچه شد! و هنوز هم این نواقص اصلی رفع نشده و هرگز هم برطرف شدنی نیست بدین علت است که هر روز در میان مسیحیان رنگی تازه و روشی نوین و گاهی هم تغییر و تبدیلی در قوانین و دستوراتی که ادعای الهی بودن آن را دارند، می بینیم حال به بحث در اصالت کتب مقدس مسیحی و یهودی می پردازیم.

 

 

 

کتاب مقدس

 

 

 

 

کتاب مقدس (Bible) مسیحیت از دو قسمت ترکیب شده است اول به نام عهد قدیم (Old.Testament) و قسمت دوم عهد جدید(New.Testament) نامیده می شود عهد قدیم شامل تورات و صحف انبیاء و احوالات اولیاء کیش یهود و سروده های عرفانی و دینی، زبورات و امثال کتاب ایوب و دیگران است.

تورات کلمه ائی عبری و به معنی هدایت است و در اصطلاح عام به مجموعه عهد عتیق گفته می شود اما خواص تنها به اسفار پنجگانه پیدایش، خروج، لاویان، اعداد، تثنیه، تورات، (Torah) نام می دهند(161) بنابراین عهد قدیم علاوه بر این اسفار(162) شامل صحیفه های یوشع، داوران، روت اول سموئیل، اول پادشاه، اول پادشاهان، دوم پادشاهان، اول تواریخ ایام، دوم تواریخ ایام، عزراء، نحمیا، استر، ایوب، مزامیر، امثال سلیمان، جامعه سلیمان، غزل غزلهای سلیمان، صحیفه ی اشعیاء، ارمیاء، مراثی ارمیاء ، حزقیال ، دانیال ، هوشع ، بوئیل ، عاموس ، عوبدیاء ، یونس ، میکاء ، ماحوم ، حيقوق ، سقنتیاء ، حجی ، زکریا و ملاکی

چند کتاب و رساله دیگر بر این مجموعه مسیحیان کاتولیک اضافه می نمایند که مورد قبول یهودیان و پرتستانها نیست در ابتدای قرن اول میلادی، تورات دارای سه قسمت مشخص ((شریعت)) و ((پیامبران)) و ((متون مقدس)) بوده است قسمت شریعت شامل پنج سفر بود- که به یونانی پنتانوش Penatech یا پنج طومار می گفتند- اما در زمانهای بعد بر این پنج کتاب صحیفه یوشع را افزودند- اما در زمانهای بعد پنج کتاب صحیفه یوشع را افزودند- و بدین جهت به هگزاتوش Hexatuech یا اسفار و طومارهای ششگانه ملقب گشت- عهد قدیم عبارتست از تاریخ- که از آفرینش موجودات و بعد از آنها انسان در پنج هزار و هفتصد سال قبل از میلاد شروع شده تا استقر بنی اسرائیل در مصر و سپس خروج و سرگردانی آنها در بیابانها و مرگ هارون و موسی و مقداری از رویدادهای بعد را در بردارد- و مجموعه قوانین دینی و غیب گوئی های پیامبران و منظومه ها و سروده های مذهبی، این کتاب در قرن سوم قبل از میلاد به یونانی ترجمه شد و بعد ها به زبان لاتین درآمد از قرن چهارم بعد از میلاد به سعی سن ژروم یکی از کتب مقدسه دین مسیح شناخته شد قدیمی ترین نسخه های خطی عبری(163)  که در دست است از قرن دهم بعد از میلاد بوده ولی ترجمه های یونانی و لاتینی بسیار قدیم تری موجود می باشد و نیز در زبان سریانی نیز ترجمه ای به دست است که حدس زده می شود مربوط به پایان دوم بعد از میلاد باشد (164)

عهد جدید از 27 کتاب و رساله بدین ترتیب تشکیل شده است: انجیل متی ، انجیل مرقس ، انجیل لوقا ، انجیل یوحنا ، کتاب اعمال رسولان  14 رساله پولس رسول، رساله یعقوب، دو رساله پطرس رسول، سه رساله یوحنای رسول ، رساله ی یهودا ، مکاشفه یوحنا.

این آثار در قرن چهردهم میلادی تهیه و تنظیم گردید به این طریق که از میان زیاده از صد انجیل که به وسیله شاگردان او نوشته شده بود، آنچه با عقاید مسیحیان زمان مطابقت داشت جمع آوری کرده و این کتب را تألیف کردند نسخ خطی کتاب عهد جدید که در دست است از عهد قدیم مخلوط بسیار قدیمی تر است قدیمی ترین نسخه آن مربوط به قرن چهارم در واتیکان مرکز کلیسای کاتولیک محفوظ است.

چهار انجیل مذکور در نوشته های دینی کلیسا در ردیف اول قرار دارند کلمه انجیل ز او انجیوم (Evangelium) یونانی مشتق شده و به معنای بشارت و خبر نیکو می باشد شورای ترانت در سال 1546 میلادی شک آوردن به کتاب مقدس را از این نظر که وحی الهی است ممنوع ساخت گرچه فرقه پرتستان قدرت پاپ را منکرند ولی در اعتبار و اهمیت کتاب مقدس پافشاری و اصرار دارند(165)  بنا بر تعالیم کلیسا، انجیلها کتابهائی هستند ((ملهم از خداوند)) این بدان معنی است که نویسندگان انجیلها نه بر طبق اراده ی شخصی خود بلکه به الهام از روح القدس آنها را نوشته اند در نتیجه آنچه در انجیلها نوشته است غیر قابل ایراد و واقعی است و در آنها اشتباه یا ابهام یا تناقص راه ندارد(166)

نقادی عهد قدیم

اولین بار در قرون وسطی عده ای از دانشمندان به بررسی و تحقیق تورات دست زدند بالخصوص در اواخر قرن پانزدهم و اوائل سده بعد دانشمند کلامی ((اندریارس کاریست)) بر نقد تورات همت گماشت و در سال 1520 میلادی کتابی به نام ((اسفار قانونی)) در انتقاد تورات تألیف کرد(167)  و در قرن هفدهم فیلسوف شهیر یهودی با روح اسپینوزا (1677- 1732) در کتاب خود ((مذهب و سیاست)) تناقضات و اختلافات کتاب مقدس را بیان کرد و دانشمندانی را که معتقدند این تناقضات ظاهری است به یاد ریشخند گرفت به دنبال او دانشمندی فرانسوی ریشاردسیمون در سال 1678 کتاب ((انتقاد تاریخی از کتاب عهد قدیم)) را نوشت و در آن اثبات کرد که اغلب متون مذهبی یهود ساخته و پرداخته ی خود خاخامها و کشیشان است(168)  مختصری از تناقضات و مطالب غیر معقول این کتاب در زیر به نظر خوانندگان گرامی می رسد.

دانشمندان بر این قول متفقند که قدیمی ترین جزء از اسفار تورات دو داستان متشابه و مجزی است که در سفر پیدایش آمده است و آنها را با اشارت ((j)) و ((E)) از یکدیگ تمیز می دهند چه در یکی از آن دو داستان از آفریدگاری به نام یهوه (Yahvch) یاد می شود و در دیگری از آفریدگاری به نام الوهیم (Elohim)(169)  در سال 1753 میلادی جان آستروک (jean astuc) پزشک فرانسوی به این اختلاف اشاره کرد و آشکار ساخت که نویسندگان یا نویسندگان اسفار پنجگانه دو حکایت مختلف را بدون اینکه مخلوط کند پهلوی هم قرار داده اند یکی جائیکه خدا ((الوهیم)) نام دارد و ارواح معنی  می دهد... دیگر آنجا که خدا به نام ((یهوه)) (آنکه هست) موسوم می باشد.

در فقراتی که خدا الوهیم نام دارد آفرینش انسان دنباله پیدایش نباتات است.

((الوهیم گفت آدم را به صورتمان و موافق شبیهمان می سازیم تا بر ماهیان دریا و پرندگان آسمان و بهایم و بر تمامی زمین و همه حشراتی که بر زمین می خزند حکومت نماید. پس الوهیم آدم را بصورت خود آفرید و ایشان را نر و ماده آفرید)) (سفر پیدایش باب اول- آیه 28)

به این ترتیب الوهیم انسان را به شکل خود آفرید و در همان حال نر و ماده را خلق کرد ولی یهود ابتدا آدم را خلق کرد (سفر پیدایش- باب دوم- آیه7) سپس اعلام داشت.

((نیکو نیست که آدم تنها باشد پس برایش معاونی موافق وی بسازم)) (سفر پیدایش- باب دوم- آیه) ((یهوه خواب گرانی بر آدم مستولی گردانید  تا بخفت و یکی از دنده هایش را گرفت و گوشت در جایش پر کرد و آن دنده را که از آدم گرفته بود زنی بنا کرد و وی را بنزد آدم آورد)) (آیه 21 و 22 از همان باب) .

در داستانهای آفرینش ایرانی و تلمودی (کتاب معتبر مذهبی یهود) چنین آمده است که خدا در آغاز آفرینش موجودی دو جنسی یعنی زن و مردی که از پشت مانند دوقلوهای سیامی چسبیده بودند آفرید، و سپس آندو را از هم جدا کرد مناسب است در اینجا آیه دوم از باب پنجم سفر پیدایش، که همین معنی را بدست می دهد نقل کنیم.

((نر و ماده ایشان را آفرید و ایشان را برکت داد و ایشان را آدم نام نهاد در روز آفرینش انسان))(170)

مفهوم و مفاد این آیات چنانکه دیدید سه نوع داستان مختلف و متناقض از خلقت بشر را بدست می دهد متن مربوط به الوهیم از خطای آدم که در متن یهوه است بحث نمی کند از مسئله خطای آدم که پولس مقدس نظریۀ نجات را بر اساس آن می سازد در کتب انبیاء و زبورات انجیلها سخنی در میان نیست.(171)

در ابواب اول سفر پیدایش بازهم تفاوتها و موضوعات شگفت آور موجود است حوا، خدا را پس از تولد هابیل و قابیل نام می برد و بنابراین نام خدا فقط در نسل سوم شناخته می شود. قابیل چون هابیل را کشت گفت که هر که مرا یابد خواهد کشت با وجود اینکه در آنوقت مردی جز او و پدرش بر روی زمین نبود.

خدائی که در تورات معرفی می شود موجودی است بسیار شبیه انسان با ضعف ها و نقص های بشری بطور نمونه به آیات زیر توجه نمائید.

((و یعقوب تنها ماند و مردی با وی تا طلوع فجر کشتی می گرفت 25و چون او دید که بر وی غلبه نمی یابد کف ران یعقوب را لمس کرد و کف ران یعقوب در کشتی گرفتن با او فشرده شد 26پس گفت مرا رها کن زیرا که فجر می شکافد گفت که تا مرا برکت ندهی ترا رها نکنم 27بوی گفت نام تو چیست گفت یعقوب 28گفت از این پس نام تو یعقوب خوانده نشود بلکه اسرائیل زیرا که با خدا و با انسان مجاهده کردی و نصرت یافتی 29و یعقوب از او سئوال کرد گفت مرا از نام خود آگاه ساز گفت چرا اسم مرا می پرسی و او را در آنجا برکت داد 30و یعقوب آن مکان را فنیئیل نامیده (گفت) زیرا خدا را روبرو دیدم و جانم رستگار شد))(سفر پیدایش باب سی و دوم)

((8و آواز خداوند خدا را شنیدند که در هنگام وزیدن نسیم نهار در باغ میخرامد و آدم و زنش خویشتن را از حضور خداوند خدا در میان درختان باغ پنهان کردند 9و خداوند خدا آدم را ندا در داد و گفت کجا هستی 10گفت چون آواز تو را در باغ شنیدم ترسان گشتم زیرا که عریانم پس خود را پنهان کردم))(سفر پیدایش باب سوم)

پیامبران بزرگ در تورات دارای گناهان و نقص های بشر معمولی می باشند بآیات زیر دقت کنید.

((29و هنگامی که خدا شهرهای وادی را هلاک کرد خدا ابراهیم را بیاد آورد و لوط را از آن انقلاب بیرون آورد چون آن شهرهایی را که لوط در آنها ساکن بود واژگون ساخت 30و لوط از صغور برآمد و با دو دختر خود در کوه ساکن شد زیرا ترسید که در صغور بماند پس با دو دختر خود در مغاره سکنی گرفت 31و دختر بزرگ به کوچک گفت پدر ما پیر شده و مردی بر روی زمین نیست که برحسب عادت کل جهان بمادر آید 32بیا تا پدر خود را شراب بنوشانیم و با او هم بستر شویم تا نسلی از پدر خود نگاه داریم 33پس در همان شب پدر خود را شراب نوشانیدند و دختر بزرگ آمده با پدر خویش هم خواب شد و او از خوابیدن و برخاستن وی آگاه نشد 34و واقع شد که روز دیگر بزرگ بکوچک گفت اینک دوش با پدرم همخواب شدم امشب نیز او را شراب بنوشانیم و تو بیا و با وی همخواب شو تا نسلی از پدر خود نگاه داریم 35آنشب نیز پدر خود را شراب نوشانیدند و دختر کوچک همخواب وی شد و او از خوابیدن و برخاستن وی آگاه نشد 36پس هر دو دختر لوط از پدر خود حامله شدند))(سفر پیدایش – باب 19)

((او چون اسحق پیر شد و چشمانش از دیدن تار گشته بود پسر بزرگ خود عیسو را طلبیده بوی گفت ای پسر من گفت لبیک... 4و خورشی برای من چنانکه دوست میدارم ساخته نزد من حاضر کن تا بخورم و جانم قبل از مردنم تو را برکت دهد... 18پس نزد پدر خود آمده گفت ای پدر من گفت لبیک تو کیستی ای پسر من 19یعقوب به پدر خود گفت من نخست زاده تو عیسو هستم آنچه بمن فرمودی کردم الان برخیز بنشین و از شکار من بخور تا جانت مرا برکت دهد ))(باب بیست و هفتم)در آیات فوق صفات و حالات بشری از قبیل تجسم و آوازه خوانی، ضعف بدنی، صحبت کردن عادی و نادانی به خداوند متعال نسبت داده شده است و پیامبران الهی چون یعقوب و لوط با دروغ گوئی و مشروب خواره گی و مستی و زنای با محارم معرفی می شوند حال اگر بدیده انصاف بنگریم ناگزیر تصدیق خواهیم کرد که این مطالب از وحی خداوندی بدور بوده و ساخته و پرداخته افراد بشری می باشد اکنون نظریات و آراء دانشمندان غربی و مسیحی را در زمینه اصالت این کتاب بررسی مینمائیم.

1-دائرة المعارف لاروس (Larousse)فرانسه در ذیل کلمات تورات می نویسد: ((دانش جدید مخصوصا نقادی هائی که بوسیله دانشمندان آلمان انجام شده، پس از بحث فراوان در روی آثار قدیمه و تحقیقات تاریخی و لغت شناسی، اثبات کرده است، که تورات بوسیله موسی نوشته نشده است بلکه کار احبار و دانشمندان یهودی است که اسم خود را در این نوشته ها باقی نگذارده اند آنها پی در پی با تکیه بر روایات نقل شده پیش از اسارت بابل بتالیف این اثر پرداختند. برخی از دانشمندان معتقدند که اسفار پنجگانه محتوی همه روایات اسرائیلی هم نیست بلکه در آن اشارات و رموز و حکایاتی بیش نیست))(172)

2-هورن مفسر تورات در تفسیرش می نگارد : ((نسخه تورات اصلی و الواح احکام عشره پس از رحلت موسی علیه السلام در صندوق شهادت جا داشته و علماء دینی بنی اسرائیل طبق وصیت موسی هر چندی یکبار آن را بیرون آورده و بر بنی اسرائیل می خواندند آن نسخه با همان صندوق قرنها قبل از میلاد مسیح(586ق-م)طعمه جنگها و حوادث شد (جنگها و حملات موکد نسار یا بخت النصر معبد سلیمان را خراب و تابوت میثاق را بکلی از بین برد) پس از جمله آنان عزیز یا عزرای یهود باشد بتدریج با کمک گرفتن از محفوظات مردم و مکتوبات دیگر بنوشتن توراتی جدید پرداختند))(173)

3-ویلیام جیمز دورانت دانشمند امریکائی در کتاب پر حجم ((تاریخ تمدن))خود سئوالی طرح می کند باین ترتیب: ((اینکه آن اسفار چگونه و چه وقت و کجا نوشته شده سئوالی است که پرسیدن آن عیبی ندارد و سبب آن شده است که پنجاه هزار جلد کتاب در این باره نوشته شود ... و البته جوابی هم در مقابل نخواهد داشت))(174)

4-محققانی چون آدام کلارک پس از تتبعات فراوان به این نتیجه رسیدند که تورات اصلی در همان فتنه ها و جنگهای اولیه فلسطین از بین رفته است(175)

5-مصرشناس بزرگ امریکائی ج-برستد (j.Brcasted)معتقد است : که ((کتاب امثال تورات و قسمت مهمی از زبور (مزامیر) از ادبیات مصری گرفته شده و قوانین کتاب تثنیه نیست مگر یکنوع شکل محرف قوانین حمورابی))(176)

پانوشتها:

146- اقتباس از ساموئل کینک استاد دانشگاه بروکلین: جامعه شناسی ترجمه مشفق همدانی و اگ برن و نیم کف، زمینه جامعه شناسی، ترجمه دکتر آریان پور و ویل دورانت: تاریخ فلسفه ص230 و هنری ایکن: عصر ایده ئولوژی ترجمه ابوطالب صارمی و هانری توماس- دانالی توماس: ماجراهای جاودان در فلسفه ترجمه انوشه سارا، دکتر تمدن جهرمی: جامعه شناسی عمومی، پلیکوپی.

147- اگوست کنت در بیست و هشت سالگی مجلس درسی در خانه خود فراهم کرد که عقاید علمی و فلسفی خویش را بیان نماید ... از قضا بعد از مجلس سوم بواسطه فرط کار و شداید زندگانی اختلال دماغ پیدا کرد و چندین ماه بستری بود ... زندگی اگوست کنت بخوشی نگذشته است اشتغال به امور علمی و فلسفی باو مجال نمیداد که بفکر وسعت معاش باشد طبع مستقلی هم داشت که با کسی سازگار نمی شد و از حسن معاشرت عاری بود حتی مصاحبت زوجه هم برای او ناخوش واقع شد ... در هر حال پس از چند سال همسری از یکدیگر جدا شدند. در چهل و هفت سالگی به زن جوانی دل باخت و آنزن پیش از آنکه مزاوجت واقع شود درگذشت اما دانشمند تا آخر عمر مهر او را از دل بیرون نساخت روزی سه بار با سوز و گداز از او یاد میکرد و هفته­ائی یکبار بزیارت خاکش میرفت (سیر حکمت در اروپا ج3 فصل2 ص65) پس از اینکه کنت دین انسانیت را اظهار داشت و معبد و عباداتی برای آن قرار داد اعمال او در نظر اهل علم شگفت آمد و عباداتی برای آن قرارداد و اکثر اعتقاد کردند که دوباره دماغش اختلال یافته است حتی بعضی از پیروانش در این قسمت از او جدا شدند ص175 از همان کتاب برای اطلاع از نظریات انتقادی بر آراء کنت رجوع کنید به محمد علی ترابی: سیر حکمت در اروپا ج3 و دکتر علی اکبر ترابی: مبانی جامعه­شناسی ص58-60 و امیل دورکیم: قواعد روش جامعه شناسی ترجمه دکتر محمد علی کاردان.

148- دکتر محمد علی کاردان: مقدمه قواعد روش جامعه شناسی و ساموئل کینک: جامعه شناسی ص196 و برای اطلاع از انتقادات وارده بر آراء دورکیم جامعه شناس یهودی مذهب به دکتر ترابی: مبانی جامعه شناسی ص84-87 و ساموئل کینک: جامعه شناسی ص203-204 مراجعه شود.

149- سادیسم Sadismeاز نام مارکی دوساد داستان نویس بی­بندوبار فرانسوی (1814-1740) اخذ شده است سادیسم یک بیماری مربوط به غریزه جنسی است که بیمار از خشونت و انحراف جنسی و آزار جفت خود لذت می­برد و مازوخیسم Mazochismeانحرافی جنسی است که در آن شخص از آزاری که جفت او بوی میدهد لذت می برد این اصطلاح از نام فون ساشر مازوخ داستان نویس اطریشی گرفته شده که غالب قهرمانان داستانهای او دارای چنین خصلتی هستند (ملحقات کتاب نازیسیم ص81)

150-اقتباس و نقل از فیلیسن شاله: فروید و فرویدیسم ترجمه وکیلی و استادان امریکائی: تاریخ تمدن غرب ج2 ص295 و دکتر ناصرالدین صاحب الزمانی: آنسوی چهره­ها ص8 چ جیبی

فروید در عقاید خود صرفنظر از کشفیات درخشان خود، در زمینه نیاز جنسی راه افراط پیمود باین معنی که تمام نیروهای اصیل و حیوانی انسان را، سرچشمه گرفته از خواهش های جنسی او دانست وی در تعبیر حس دینی بشر بهمین راه افراطی و کج رفت لذا در آثار او می­بینیم که از باور به اصالت دین می­گریزد و آنرا ساخته ترسهای بشری می­داند البته اگر بمحیط و زندگانی خصوصی او نظری بنمائیم محیط پرغوغا و ضد دینی قرن نوزدهم را می­بینیم که نظریه داروین اقتدار تام یافته لذا هیچ مانع و رادعی نیست، انسان که میمونی ارتقاء یافته است غرق و بیچاره شهوات جنسی باشد و نیز بررسی زندگانی خانوادگی فروید در توجیه نظریات دینی او روشنگر است بدین معنی که می­بینیم موضوع دین- یهودی بودن فروید و خانواده­اش- در دوران کودکی برای او باعث رنجها و ناراحتیهای فراوانی شده است بطوریکه می­توان انگاشت که این ناراحتیها در دوران بزرگی این دانشمند بصورت نظریاتی این چنین ناپخته و شتاب زده جلوه­گر شده است اتفاقاً خود او هم نادانسته باین ناراحتی اقرار می­کند یعنی در مباحثه درباره مذهب می­گوید (من برای بحث در این قبیل مطالب توزین ناپذیر خود را ناراحت می­یابم و باین ناراحتی همواره اقرار دارم) (نقل قول از اندیشه­های فروید ص92 بنقل کودک ج1 ص325) برای اطلاع از انتقادات علمی بر عقاید فروید به کتاب کودک، گفتار فلسفی ج1 ص323-338 و محمد قطب، انسان بین مادیگری و اسلام ترجمه خلیل خلیلیان رجوع فرمائید.

151- آدام اسمیت (1790-1723) عالم علم الاقتصاد اسکاتلندی استاد دانشگاه کلاسکو و مولف کتاب معروف (تحقیقات درباره طبیعت و علل ثروت ملل) می­باشد او بطور خلاصه منشاء ثروت ملل را در کار انسان می­دانست و تقسیم کار را موجب افزایش محصول بدون تحمیل تلاش بیشتر می­پنداشت و معتقد بود در محیطی که آزادی و رقابت حکومت کند نظام طبیعی خودبخود برقرار شده و هم منافع فرد و هم منافع اجتماع تامین میگردد افکار این دانشمند در فرانسه و انگلستان تأثیر عمیق نمود (دکتر عبدالرضا عدل طباطبائی: اصول علم اقتصاد ج1 چ2 ص12-14)

152- اتفاق جالب اینکه اولین اجتماعی که مارکس پیش­بینی انقلاب کمونیستی را در آن نموده بود –کشور انگلستان- بطور کلی در آن هیچگونه انقلاب سوسیالیستی بوقوع نپیوست و هنوز با همان رژیم قبلی اداره می­گردد.

153- محمد تقی فلسفی: کودک ج1ص23 با نقل از کتاب ماتریالیسم تاریخی ص1.

154- نقل و اقتباس از ژرژیو لیتسر استاد دانشگاه کارگری پاریس: اصول مقدماتی فلسفه ص72-73 ترجمه جهانگیر افکاری و دانشمندان آمریکائی: تاریخ تمدن غرب ج2 ص182-185 و دکتر عدنان مزارعی: تاریخ اقتصادی و اجتماعی عمومی ص297

زندگی مارکس مخصوصاً پس از هجرت­هایش با بینوائی بیشتری دستخوش بود او بینوائی و بدبختی زندگی پرولتاریا را در زاغه­های سوهوی لندن در دست اول آن آزمود فقر و زندگی نزدیک به قحط موجب مرگ سه تن از فرزندان مارکس شد او در اواخر عمر با کمک انگلس و انتشار آثارش مختصری درآمد پیدا کرده بود این چنین شخصی که در طول زندگانی خود (65سال) با فقر و بدبختی­های ناشی از آن تا حدود دردآورترین آنها یعنی مرگ فرزند، گرفتار بوده است مسلم روحیه­ای انتقامی و شدید التأثیر- اگرچه بطور ناخوداگاه- در مورد امور مالی خواهد داشت مخصوصاً که با مطالعات فراوان در زمینه­های اقتصادی بذر توجه و علاقه به اقتصادیات در روح او پاشیده شده باشد حال اگر در آثار او و دوست پیروش ارزش افراطی اقتصادیات و ابزار تولید را می­بینیم، شگفت­آور نخواهد بود مضافاً باینکه یوغ استثمار و بهره­کشی سرمایه داران و صاحبان صنایع در این دوران بر دوش طبقات پائین اجتماع و کارگران فشار فراوان می­آورد (برای اطلاع از زندگانی مارکس و انگلس به تاریخ تمدن غرب ج2 رجوع کنید) برای آشنائی با نظریات انتقادی بر فلسفه و علم الاجتماع کمونیستی رجوع فرمائید به استاد علامه سید محمدحسن طباطبائی: اصول فلسفه و روش رئالیسم و پاورقی­های آن بقلم مرتضی مطهری و همچنین ناصر مکارم شیرازی: فیلسوف نماها و بحثی درباره ماتریالیسم و کمونیسم و س-مطاهی: اشتباهات فلسفی در اصول مارکیسیسم.

155- ویل دورانت: لذات فلسفه ترجمه دکتر زریاب خوئی، مقدمه مولف.

156- سید صدرالدین بلاغی: برهان قرآن ص15 چ سوم.

157- پی یر روسو: تاریخ علوم ترجمه حسن صفاری ص766 چ2

158- لویس سنایدر: جهان در قرن بیستم ترجمه دکتر محمد ابراهیم آیتی چ1 ص3-4

159- لویس سنایدر: جهان در قرن بیستم ترجمه دکتر محمد ابراهیم آیتی ص5

160- رجوع کنید به مرتضی مطهری: در کتاب محمد خاتم پیامبران ج1 ص 576-518

161- علی اصغر حکمت: تاریخ ادیان چ3 ص 185

162- جمع سفر بکسر سین و سکون فاء بمعنای کتاب کبیر (المنجد)

163- بعضی از مورخان کلمه عبری را ازابر (Eber) که بمعنای ماوراء می باشد مشتق دانسته­اند چون این قوم از آن سوی فرات بجانب سوریه و فلسطین آمده بودند عده­ائی نیز کلمه عبری را از عابر که از بازماندگان سام بوده مشتق می­دانند (دکتر شیبانی: تاریخ تمدن ج1 ص120)

164- نقل و اقتباس از فیلیسین شاله: تاریخ مختصر ادیان بزرگ ص286-273 چ1 ترجمه دکتر خدایار محبی و علی اصغر حکمت: تاریخ ادیان ص182 ببعد و دکتر ترابی: نظری بتاریخ ادیان ص295-296 و نشریه شماره 1- دارالتبلیغ اسلامی: ارزیابی کتب مقدسه یهود و نصاری

165- نقل و اقتباس از فیلیسین شاله: تاریخ مختصر ادیان بزرگ ص403-406 و علی اصغر حکمت: تاریخ ادیان223 و سید صدرالدین بلاغی- فرهنگ قصص قرآن ماده انجیل

166-کری ولف: درباره مفهوم انجیلها ترجمه محمد قاضی ص17 نویسنده مسیحی کتاب المنجد الاب لویس معلوف در لغت انجیل چنین می­نویسد: ما کتبه بالهام من الله القدیسون منی و مرقس و لوقا و یوحنا عن حیاه سید نایسوع المسیح و تعلیمه و الکلمۀ یونانیه معناها البشری لان الانجیل متضمن بشری الخلاص

167- سید صدرالدین بلاغی: فرهنگ قصص قرآن ذیل ماده تورات

168- اقتباس از فیلیسین شاله: تاریخ مختصر ادیان بزرگ ص273 و دکتر ترابی: نظری بتاریخ ادیان

169- ویل دورانت: مشرق زمین گاهواره تمدن بخش اول چ1339 ص486

170- فیلیسین شاله: تاریخ مختصر ادیان بزرگ ص273-278 نقل با حذف و تغییر اندک. لازم است خوانندگان عزیز توجه داشته باشند که دو کلمه یهوه و الوهیم در ترجمه­های فارسی تورات به خدایا خداوند خدا برگردانده شده است و معانی اصلی کلمات ملحوظ نشده است

171-باب دوم و سوم از سفر پیدایش از گناه آدم بحث می­کند (و خداوند خدا آدم را امر فرموده گفت از همه درختان باغ بی­ممانعت بخور. اما از درخت معرفت نیک و بد زنهار نخوری زیرا روزی که از آن خوردی هرآینه خواهی مرد) (باب دوم آیه16 و 17) (ولی زن از میوه­اش گرفته بخورد و بشوهر خود نیز داد و او خورد و چون آدم مورد اعتراض خدا قرار گرفت گفت این زنی که قرین من ساختی از میوه درخت بمن داد که من خوردم ... خدا بآدم گفت چونکه سخن زوجه­ات را شنیدی و از آن درخت خوردی که گفتم از آن نخوری پس بسبب تو زمین ملعون شد و تمام ایام عمرت از آن با رنج خواهی خورد) (باب سوم مختصر آیات 1تا18) گناه آدم اساس آرمان سن پول (پولس مقدس) قرار گرفت خطای آدم را گناه اصلی نامید و معتقد شد که این گناه تمام افراد بشر را شامل است و در کیفر آن همه مردم شریکند در حقیقت تنها خطای آدم گریبانگیر فرزندان او گشته است. با وجود این چون خدا انسان را دوست دارد بعضی مردم را بعنوان برگزیدگان انتخاب می­کند و باین وسیله عنایت خویش را بر بشر سایه گستر ساخته است تا خطای آدم را جبران کند و انسان را نجات بخشد و رستگار سازد عیسی مسیح خود را قربانی ساخته است تا انسان را نجات دهد و گناه مومنین را با خون خود بازخرید نماید پس تمام امور بر اساس کار آدم و عیسی قرار دارد اولی بعلت گناهی که کرده است عامل گناه در جهان است دومی با قربانی ساختن خود موجب نجات بشر گردید همانطور که یک گناه موجب محکومیت تمام مردم است همچنین یک کار موجب تبرئه انسان می­گردد (دکتر منوچهر خدایار محبی: پاورقی کتاب تاریخ مختصر ادیان بزرگ ص276) چنانکه دیدیم این عقیده خرافی و غیر معقول از ساخته­های پولس رسول بوده و بتلقین و تبلیغ او در مسیحیت بعنوان یکی از عقاید اصلی پذیرفته شده است.

172- فرید وجدی: دائره المعارف القرن العشرین ج2 ص702

173- یحیی نوری: بررسیهای تحقیقی درباره آئین یهود و مسیحیت ص32

174- ویل دورانت: مشرق زمین گاهواره تمدن بخش اول ترجمه احمد آرام ص486

175- یحیی نوری: بررسیهای تحقیقی درباره آئین یهود و مسیحیت ص22-23

 

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای