سرنوشت دانشمندان نو اندیش

فکر محدود رجال کلیسا و خستگی و جمودشان در عقاید و گفتار و علومی که مسیح نسبت می داند و تحریف شدن انجیل و تورات که به آسمانی بودن آن معتقد بودند، باعث شده بود که افراد و کسانی که جرئت می کردند در طول قرون وسطی کلمه علم را به زبان جاری کنند و یا اینکه نظریه ی علمی جدیدی اظهار کنند به اسم بدعت گذار سوزانده شوند در این سالهای تاریک که دیو جهل و جمود علمی بر اروپا سایه افکنده بود، تنها 350000 نفر از دانشمندان و متفکرین را زنده زنده سوزانیدند(117)

پاره ای از مشهورترین دانشمندانی که به چنگ تفتیش عقاید گرفتار شدند از این قرارند:

1-میشل سروه (1511- 1553) در ناوار اسپانیا متولد شده و همدرس وزال طبیب مشهور انگلیسی است کار وی تحقیق در متون قدیمی بود و بیشتر با کتابهای گیاهی سر و کار داشت در جغرافیای بطلیموس و آثار جالینوس و از همه بالاتر در کتاب مقدس مطالعه و تحقیق کرد مطالعه در تورات و انجیل و خواندن آثارآباء قدیم کلیسا او را از اعتقاد به تثلیث دور کرد و به این نتیجه رسید که نخستین شورای دینی نیقیه(325م)، که در مذهب آریوس اسکندرانی، منکر الوهیت مسیح را طرد و تحریم کرده کلیسا را از راه به در کرد و به خط سیر غلط انداخت. او در زمینه طبی چنانکه به گردش خون تصفیه آن به وسیله ریه معتقد بود عکس العمل کلیسا درباره این دانشمند که به راه توحید رفته بود، شدید بود کالون او را متهم به بدبینی نمود. و در محاکمه او را دوبار محکوم کردند یکی در ژوئن 1553 به وسیله ی کاتولیک های وین و دیگری 4ماه پس از آن به وسیله ی کالوینیان (فرقه ای از پرتستانیسم) ژنو.

اسقف شهر وین که دوست و حامی او بود برای اینکه خود از تهمت مبرا باشد امر کرد سروه را بر بالای تیری در شامپل (حومه ژنو) بتاریخ 27 اکتبر 1553 (یا1555) زنده زنده آتش زدند.(118)

2-دانشمند ایتالیائی ((جیوردانوبرونو)) مردی آزاد فکر بود او نسبت به آیین قرون وسطی و نظرات سخیفی که از آن ناشی می گردید خشمناک بود او در طبیعت به وجود نظم و ترتیب و قانون غیر قابل تغییری اعتقاد داشت نکته مهم و جان کلام در نوشته های او شور و شوق خارج از اندازه ایست که به سبب آزاد شدن از قید اسارت و استبداد ابراز داشته است او به وجود پروردگار معتقد است واز نشئه درک و فهم اینکه یک قدرت کبریائی حاکم بر جهان است سرشار از مستی ولی در ضمن خدا پرستی است که نسبت به شأن و مقام وانسان احساس جدیدی دارد و درباره بینش و بصیرتی که به بشراعطا شده است،

نظرات تازه ای ابراز داشته است او از تلفیق و پیوند فلسفه ((کوزا)) به دانش کوپرنیک نیروی ماورای طبیعت جدیدی، که کاملاً از نظریات جاری زمان جداست، خلق کرده است در وجود او احساس آزادی چنان با علاقه به استفاده از آن همراه است که با کمال رغبت تحریکات علیه قدرت را که نتایج آزادی است استقبال می کند و به آنجا می رسد که در عالم جذبه وشوق حقیقت تازه ای را اعلام می دارد. او مانند معاصرین خود آن قدر محافظه کار نیست که خاموش نشسته و یا تسلیم گردد احساس او در اینکه مأموریتی به او محول است که نباید از آن سر باز زند به جائی رسید که از شهادت استقبال کرد عقیده ای که او ابراز  می داشت این بود که در زمین به دور خورشید می چرخد و ستاره ها هر کدام خورشیدی هستند.

این دنشمند به سال 1600 در شهر رم از طرف کلیسا سوزانیده شد چنین به نظر می رسد که مخالفین او توجه نداشتند، شعله هایی که وجود او را می سوزاند با پایان دادن به حیات او پایان دنیای قدیم نیز اعلام کرده است قرنی که در طلیعه آن برونو سوزانده شد قرن دکارت و بیکن بود(119)

3-از محققینی که در سر استقلال و آزادی فکر جان باختند و شهید راه دانش شدند ((وانینی)) ایتالیئی است در مرحله اول زبان این دانشمند را قطع کردند و پس از آن به آتش سپردند(120)

4-((پیر لارمه)) دانشمندی فرانسوی است او رساله ای بر رد ارسطو، دانشمندی که در صف مقدسین مسیحی در آمده بود، نوشت کلیسا هم در برابر این جرعت و جسارت کتابش را به آتش داد و نسبت به وی آزار فراوان رسانید اما در مورد به قتل رسانیدن او عجله فراوان به خرج ندادند و مدتی زنده ماند بالاخره در حادثه فجیع سن بار تلمی کشته شد(121)

5-توبه نامه مشهور گالیله منجم ایتالیائی صفحه ای ننگین از صفحات تاریخ کلیساست عقاید و تحقیقات وی درباره اجرام فلکی و ستاره ها چون با فرضیات نجومی کتاب مقدس و عقاید ارسطو و بطلیموس مظابقت نمی کرد در 1614 روحانیون عقاید وی را مورد انتقاد قرار دادند و گفتند چون وی در نوشته های خود برای اثبات طریقه ای که مخالفت با اصول کتاب مقدس بود دلائلی موثر اقامه کرده است، این امر دلیل قاطعی بر ارتداد اوست، پاپ دستور داد که گالیله از این به بعد حق ندارد بگوید خورشید مرکز سایر کرات است و زمین به دور آن می چرخد و روحانیان بر آن شدند که این عقاید سخیف است و منجر به بر هم زدن اساس و اصول مذهب مسیح می گردد گالیله برای رد عقاید مخالفان خدو کتابی منتشر ساخت که با ادله و براهین حقانیت خود را به ثبوت رسانید گالیله از دوستی و پشتیبانی بعضی از مقامات مذهبی استفاده کرد و با بیانی ساده کتابی به نام ((مباحثات در خصوص دو روش اصلی عالم: روش بطلیموس و روش کپرنیک)) تألیف نمود و به لحنی استهزاء آمیز به شرح مباحث علمی و رد مخالفان پرداخت، پس از انتشار این کتاب گالیله را به محاکمه مذهبی کشانیدند.دفتر پدر مقدس مشغول تهیه ادعا نامه بر علیه او شد و در روز 20 ماه ژوئن سال 1633 دانشمند بزرگ ایتالیائی را به دادگاه برده و روز 22 ژوئن وادارش کردند که توبه نامه زیر را امضاء کند:

((من، گالیله در هفتادمین سال زندگانی در مقابل حضرات شما به زانو در آده ام و در حالیکه کتاب مقدس را پیش چشم دارم و با دستهای خود آن را لمس می کنم توبه می نمایم و ادعای خالی از حقیقت حرکت زمین را انکار می کنم و آن را منفور و مطرود می دانم))

در مورد گالیله امور را سهل شمردند و اگر گزارش محاکمه او را از انظار مخفی داشتند برای آن نبودن که شدت آن را از مردم

بپوشند بلکه می خواستند عفو و اغماض بیش از اندازه را پوشیده دارند ژوزف برتران در این باره چنین می نویسد ((دفتر واتیکان که وظیفه اش استیلای بر افکار بوسیله ایجاد ترس و وحشت بود نمی توانست از شهرتی که در بی رحمی و عدم اغماض بدست آورده بود صرف نظر کند اگر دوستی دوک توسکان موجب شد که با گالیله به ملایمت رفتار کنند بسیار مفید بود که بر خلاف این تصور نمایند))(122)

6-ویکلیف دانشمند انگلیسی و مدرس حکمت و علوم الهی در کشور انگلستان به مبارزه با قدرت مطلقه پاپهاو اختیارات دنیائی آنها برخاست و تورات را به زبان انگلیسی ترجمه کرد و چون به کفر و الحاد متهم شد دولت به حمایت او پرداخت و به این ترتیب توانست دنیا را آرام و بدون دردسر وداع گوید(1384) وی یکی از پیش قدمان رفورم و اصلاحات دینی بوده و نفوذ عمیقی در انگلیس باقی گذارد عقاید او در بوهم موجب جنبش اصلاح طلبانه دیگری شد بدین ترتیب که ژان هوس که مدرس علوم الهی بود شروع به مخالفت با ثروت روحانیون، مسأله تفوق کلیسا، قدرت پاپ ها، باز خرید گناهان کرد و برای در هم کوفتن قدرت شکست ناپذیر کلیسا به ترجمه ی تورات پرداخت ژروم از اهالی پراک نیز هواخواه جدی عقاید او بود این دو دانشمند مورد تعرض و تهدید شدید پاپ قرار گرفتند ولی به واسطه پشتیبانی شدید مردم خطری متوجه آنها نبود تا اینکه شورای مذهبی کنستانتین آنها را به محاکمه خواند و برای اطمینان آنها امان نامه ای از طرف امپراطور سبژیسموند صادر گردید آن دودر  شورا حضور یافتند ولی بدون توجه به قبولی که داده شده بود آنها را توقیف و محکوم کرده و پس از آن هر دو را زنده سوزانیدند شورشهای وحشتناکی به دنبال این جریان از طرف مردم به وجود آمد که به جنگ موسی ها معروف گشت(123)

7-ساوونارول که مردی از فرقه مذهبی دومی نیکن ها بود موعظه هائی آتشین علیه ثروتمندان و اربابان کلیسا می نمود که باعث شهرت و محبوبیت فرائان در میان مردم گشت دستگاه روحانی نتوانست انتقادهای تند او را تحمل کند در سال (1498) محکوم و طعمه آتش گردید(124)

رهبانیت و ریاضت

رهبانیت (Monasticism)یا زندگانی منقطع از دنیا و انزوای در دیرها و کوهها برای زنان و مردان در برخی دین های شرقی یعنی هندوئی و بودائی از دیرباز وجود داشته است پس از اینکه مسیحیت دین رسمی امپراطوری رم شد(در سال 312میلادی کنستانتین امپراطور رم به آئین مسیح درآمد و آن را دین رسم کشور کرد) به فاصله کوتاهی رهبانیت در این دین پدیدار شد زیرا مومنین می دیدند که پولس رسول می گوید: ((مومنان عیسوی از زن و مرد شایسته است که به تجرد و تنهائی زندگی کنند و زنان دوشیزه بمانند)) و چنین استنتاج کردند که هرگونه رابطه جنسی مان زن و مرد گناه است از این رو ازدواج را تقبیح کردند و در اولین مراحل شورائی که از کشیشان رومی تشکیل شده بود در سال 386 عزوبت کامل کشیشان را توصیه کرد و در سال بعد پاپ ((سیریکیوس)) فرمان داد تا هر کشیشی که ازدواج کرده یا زندگی با زن خود را ادامه می دهد از مقام کشیشی عزل گردد پس از یک نسل از مقاومت مقطع فرمان مزبور با موفقیت به مرحله اجرا درآمد.اما دوری از اجتماع و رهبانیت اولین بار در مصر بین مسیحیان معمول گردید زیرا آب و هوا و اوضاع اجتماعی و تعلیمات افلاطونیان جدید محیط و

فرهنگ سازگاری برای رهبانیت بوجود آورده بود دسته جمعی معمول گردید لذا دیرها و کنیسه هائی در جنوب کشور مصر برپا شد که در آنها گروههائی از مرتاضان به ریاضت و مراقبت و عبادت پرداختند این روش پس از چندی از مصر به خارج سرایت کرد و در شام و آسیای صغیر نیز رواج گرفت(125)

از میان گروه راهبانی که به تنهائی به ریاضت و عبادت مشغول بودند آنتونی (356-251) از همه مشهورتر بود وی پس از سرگردانی های بسیار سرانجام در کوه قلزم نزدیک به حراحمر جایگاه کوچکی برای خود درست کرد مریدانش جای او را یافتند و تا حدی که خود او اجازه داده بود حجره های خود را نزدیک به آن کوه از پیروان او پر شده بود وی کمتر خود را می شست راهب دیگری که در شهرت از آنتونی دست کم داشت موسوم به ((یاکومینوس)) بود که نه صومعه برای راهبان و یک دیر برای راهبه ها تأسیس کرد، گاه 7000تن از رهبانان پیرو آئین او برای اجرای مراسم یک روز مقدس گرد می آمدند پس از مدتی در میان ناسکان تک زی رقابت شدیدی به وجود آمد آبه دوشن می گوید: ماکاریوس اسکندریه ای هیچگاه نمی توانست داستانی از ریاضت بشنود و نکوشد که از آن فراتر رود اگر راهبان دیگر در روزه بزرگ گوشت نمی خوردند ماکاریوس هفت سال تمام به آن لب نزد اگر برخی از آنان خود را با بی خوابی مجازات می کردند ماکاریوس را می شد بیست شب متوالی دید که دیوانه وار می کوشد تا خود را بیدار نگه دارد در یک صیام بزرگ روز و شب بر پا ایستاد و جز هفته ای یکبار آن هم چند برگ کلم چیزی نخورد مدت شش ماه در مردابی خوابید و تن برهنه خود را در معرض زهراگین پشه های موذی قرار داد برخی از راهبان در عزلت گزینی گوی سبقت از دیگران می ربودند راهبی موسوم به ((سراپیون)) در غاری در ته دره ای عمیق سکنی گرفته بود که فقط معدودی زائران جرئت رفتن به آن را داشتند وقتی که دو نفر از دیدارکنندگان او به محلش رسیدند و مردی را در آن یافتند که تقریباً پوست و استخوان بود و فقط لنگی به کمر داشت و چهره و شانه هایش پر از موی سترده بود حجره وی چندان وسعت نداشت که بستر تخته ای او را که با برگ درختان پوشانده شده بود در خود جای دهد برخی از زاهدان مانند ((بساریون)) چهل سال و ((یاکومیوس)) پنجاه سال هرگز به هنگام خواب بر زمین نغنودند بعضی نیز سکوت را پیشه می ساختند عده ای دیگر هر جا که می رفتند باری گران بر دوش می کشیدند یا اینکه دست وپای خود را با غل و زنجیر می بستند بسیاری با غرور از شمار سالهائی دم می زدند که طی آن چهره ی یک زن را هم ندیده بودند بسیاری از راهبان مصری بی سواد بودند و معرفت دنیوی را غرور بیهوده می پنداشتند بسیار آنان نظافت را ضد ایمان می دانستند ((سیلویای)) باکره از شستن هر قسمت بدن خود جز انگشتان پرهیز می کرد در یک دیر که 130 راهبه داشت هیچکس استحمام نمی کرد و حتی پاهای خود را نمی شست(126)

راهبی در مقام تمجید اظهار می کرد: آنتونی راهب در تمام عمرش به گناه شستشوی پاهایش به آب آلوده نشده ! مردی راهب از اهل اسکندریه با تأسف اظهار می داشت واقعاً تأسف بار است ما در زمان گذشته شستشوی صورت را حرام می دانستیم! اما امروز به ((حمام گرفتن)) گرفتار شده ایم.

راهب ها شاهکار دیگری نیز بکار می بردند یعنی در شهرها می گشتند و اطفال را می ربودند و آنها را به صحرا فراری می دادند یا اینکه بچه های کوچک را از دامان مادرانشان دور کرده و به روش رهبانی تربیت می کردند و حکومت هیچ نوع کاری در مقابل این فجایع نمی توانست انجام دهد این کار به نحوی پسندیده شمرده می شد که مهارت راهب ها را در فرار دادن و سرقت اطفال، جزء مقاماتشان محسوب می کردند مادران برای جلو گیری از این وقایع فرزندانشان را در خانه پنهان می نمودند(127)

صومعه های ایرلندی دارای نظامی سخت و طاقت فرسا بودند زیرا اهل آن مدام باید به توبه و انابه و روزه و انواع ریاضات مشغول باشند و به مختصر قصوری مستحق عقوبت شده چوب می خوردند سن برونو آلمانی که در رنس سمت قسیسی داشت در 1084م صومعه ((گراند شارتروز)) را در کوهستانهای دوفینه نزدیک گرونوبلل ایجاد کرد رهبانان این فرقه مکلف بودند جامه ی درشتی از مو به تن کنند و از تکلم مطلقاً ممنوع بودند. جداجدا در حجره هائی به سر می بردند و از خوراکها بنان و شیر وسبزی قناعت می کردند. رهبانان صومعه دره ی ((کلرو)) که به سال (1115) به دست یکی از بزرگ زادگان بورگنی بنا شده بود جز نان دو تنوره و سبزی نمی خوردند و هنگام خواب بر توشک انباشته از کاه می خوابیدند و اطاق خواب را گرم  نمی کردند.

سن برنار که از پیشوایان این راه بود عوض حجره در انباری منزل داشت به جای بالش کمی کاه روی چوبی زیر سرمی گذاشت در حال مرض با اینکه از تب نحیف شده بود بیشتر به روزه ریاضت می پرداخت و چند ساعت متوالی در آثار الهی محو شده به جذبه می گذرانید و ادراک را از دست می داد تا آنجا که به جای آب روغن می خورد یا اینکه چشمانش بی نور می گشت(128)

در شمال سوریه حدود سال 422 سیمئون ستولینس برای خود ستونی به بلندی شش پا ساخت  و بر بالای آن به مدتی زندگانی می کرد چون از این روش معتدل به شرم آمده بود ستون بلند تری بنا کرد و پس از آن نیز ستون مرتفع تری، تا آنکه مسکن دائمی خود را بر فراز ستونی به بلندی شصت پا قرار داد. محیط این ستون در رأس آن بیش از سه پا نبود یک طارمی مانع افتادن آن قدیس هنگام خواب بر زمین بود سیمئون دراین نقطه بلند سی سال متوالی در معرض باران و آفتاب و سرما زیست. نردبانی شاگردان او را قادر می ساخت که برایش غذا ببرند و کثافاتش را بزادایند او خود را به ریسمان به آن ستون بسته بود ریسمان نیز در گوشتش فرو رفته و آن را گندانده و بد بو و پر از کرم کرده بود سیمئون کرمهائی را که از بدنش می افتادند برمی داشت و بر جایشان می گذاشت و می گفت ((آنچه خدا به شما داده بخورید)) وی از آن جایگاه بلند برای جماعاتی که به دیدنش می آمدند وعظ می کرد(129)

اینها نمونه هائی از ریاضت ها و فشارهای جسمانی بود که مسیحیان برخود هموار می کردند در واقع مسیحیتی که حیات انسان را تحت سیطره گناه اولیه می دانست زندگی این جهان را تحقیر کرده و دنیا را ((دره اشکها)) و درد و رنجها نام می داد و در تعلیمات خود به مردم تلقین می نمود که در انتظارات سعادت زندگانی پسین باید رنج برد و زجر کشید برحسب این اعتقادات، باید جسم و احتیاجات طبیعی و جسمانی را ناچیز شمرد و به قبول سختی ها و تحمل مشقات دل خوش داشت عقیده مذکور با همه افراطی بودنش به اندازه ای در افکار و اذهان ریشه دوانید که دنباله اش به قرون بعد حتی دوره معاصر کشید چنانکه در قرن هفده بعضی از متفکران مانند پاسکال (1662-1623) معتقد شدند که ))خداوند بدنهائی از عرفا و بزرگان مسیحی برای طرد خواهشهای نفسانی و اجتناب از لذایذ جسمانی، در میان زجرها و ناهمواریها، به زندگی خود ادامه می دادند(130)((

اینها،روحانی بودند

اعمال خلاف طبیعت انسانی و غلط و فشار بیش از حد آن بر اجتماعات مسیحی مذهب و محافل روحانیون اثر اتی شوم از خود بروز داد به این معنی که راهبان صومعه نشین و کشیش ها ی مسیحیایی که خود را از اجتماعات انسانی و اعمال طبیعی چون ازدواج و سایر خواهش ها و غرایز حتی در حد اعتدال و صحیح آن نیز بازداشته و به دیرها و صومعه ها پناهنده گشته بودند. در اثر سرکوبی غرایز طبیعی آن هم با آن وضع شدید و خشن، به طغیان سیلاب وار آنها گرفتار شدند و افتضاحات و ننگهائی بوجود آوردند که صفحات تاریخ از خاطره آنها آلوده و سیاه گشته است.

شهوترانی

یادداشتها و نوشته هائی که از راهبان و مرتاضان دوران شیوع رهبانیت بجای مانده است مشحون از رؤیاها  و تخیلات جنسی و حجره های آنها پر بود از طنین ناله هائی که نتیجه کشمکش آنان با وسوسه ها و افکار شیطانی بود به گمانشان چنین می سید که شیاطین گردشان را گرفته و همواره در حال حمله هستند دیوانه شدن برای راهبان تک زی امری غیر عادی نبود.

روفینوس داستان ناسکی را می گوید که زن زیبائی وارد حجره اش شد و به زودی به گمان خود او در هوا ناپدید گردید آن ناسک وحشیانه بیرون جست و به نزدیکترین ده شتافت و برای فرو نشاندن لهیب روح خویش به کوره حمام عمومی درافتاد. در یک مورد دیگر زن جوانی به بهانه ی اینکه مورد حمله حیوانات وحشی واقع شده است از رهبانی تقاضای ورود به حجره اش را کرد آن ناسک و رهبان راضی شد که او را اندک زمانی بپذیرد اما آن زن اتفاقاً اندکی او را لمس کرد شعله میل چنان در وجود او زبانه کشید که گوئی سالیان دراز ریاضت نتوانسته بود آن را زائل کند او کوشید تا آن زن را در آغوش بگیرد اما زن خود را از چنگ او رها ساخت و از نظرش ناپدید شد و بنا به روایت گروهی از ابلیسان بر سقوط روحی او خنده را سر دادند روفینوس گوید که آن ناسک دیگر نتوانست به رهبانیت ادامه دهد مانند پافنوس در داستان تأسیس اناتول فرانس او دیگر قادر نشد رویای آن زیبائی را که دیده یا تصور کرده بود از خاطره بزداید حجره خود را ترک و به زندگی شهری گرائید و آن رویا را سرانجام تا دوزخ دنبال نمود(131)

لکی (Lecky)در تاریخ اخلاق اروپا می نگارد: ((آثار نویسندگان قرون وسطی مملو از مفاسد زنهای تارک دنیاست که مانند فاحشه ها به سر می بردند و چه بسیار کودکانی را که در داخل چهار دیواری صومعه ها می کشتند. شیوع ریشه دار زنای کشیشان با محارم کارا به جائی کشید که فرمانهای مکرر و دستورهای شدید صادر می شد با اینکه کشیشان نباید با مادران و خواهران خود زندگی کنند))

نویسنده دیگری موسوم به ((ژوزف مکاب)) در کتابش ((اسناد اجتماعی مسیحیت)) می نویسد ((کار به جائی منتهی شدکه سکنه هر ناحیه و بخشی برای حمایت خانواده های خود کشیشان دهات و قصبات را مجبور می کردند به طور موقت ازدواج کنند))(132)  موضوع شرم آورتری که در تواریخ یاد می کنند این است که پدران مقدس برای بدست آوردن پول علناً و رسماً مراکز فحشاء اداره و ترویج می کردند این عمل شنیع تا زمان سن لوئی پادشاه مقدس و مذهبی فرانسه رواج داشت او چون فوق العاده مذهبی و متعصب بود خانه های مخصوص را بست و اموال آن را ضبط کرد ... فقط سلطان مقدس و خیر خواهی مانند سن لوئی می توانست با واسطه هائیکه خود را خدمتگزار نظم اجتماع و مذهب می دانستند و در حقیقت دلالان این بدبختی (فحشاء) بودند، مبارزه نماید ولی آنها دست از کار نکشیدند و خانه ها را به صورت موسسات مذهبی تحت حمایت ((مادلن مقدس)) در آوردند و هر سال در موقع معینی آنها (روسپیان) را با البسه روحانی در خیابانها می گردانیدند در آن زمان در ((ونیز)) و ((آوینون)) در زیر دیوار قصر پاپها نیز این خانه ها وجود داشت کار به جائی رسیده بود که حتی سن توماس داکن مرد مقدس و فیلسوف شهیر نیز می نویسد: کشیشهای پرنیان دفتری تهیه کرده و اعانه هاءِ از جهت تشویق مردم مبنی بر اینکه کمک به اینگونه خانه ها و فواحش از اعمال نیک مذهبی است و به بهشت می رساند، به در و دیوارهای شهر می چسباندند(133)

 

پول پرستی

راهبی موسوم به جروم درباره پول پرستی روحانیون مسیحی می نگارد:

((زندگی کشیش ها و وسایل راحتی آنها به ولخرجی ها و زیاده روی های ثروتمندان و امراء طعنه می زد اخلاق پاپها بسیار پست و کثیف شده بود شدت حرص و آز و دوستی مال چنان آنها را فرا گرفته بود که مناصب و مقامات دینی را به طور علنی خرید و فروش می کردند و زمین های بهشت را در مقابل پول در معرض معامله در میاوردند! آنها بطور صریح و بی پرده نقض قوانین اخلاقی و دینی می نمودند...رشوه می گرفتند ربا می خوردند و آن چنان در خرج کردن زیاده روی می شد که پاپ انوست هشتم ناچار شد که تاج مخصوص پاپها را گرو بگذارد))

((نقل می کنند ((لیو))دهم تمام ذخیره های پاپ سابق و همچنین سهم خود را به ولخرجی از دست داد لذا حقوق و مداخل جانشین خود را نیز گرفته به مصرف رسانید))(134)

جمع آوری ثروتهای هنگفت و املاک فراوان و گرفتن حقوق ها و مالیات های گزاف که همه و همه بر دوش توده اصلی و فقیر مردم بار می شد زیرا مقامات روحانی با زمامداران و ملوک الطوایف و فئودالهای بزرگ دوست و همراه بودند(135)یکی دیگر از بیدادگریهای روحانیون مسیحی، پس از آن زهد و تقواهای افراطی آنها بشمار می رود در سال 1791 کمیته ی مالیه کشور فرانسه گزارشی حاکی از برآورد ثروت و دارائی روحانیون به مجلس تقدیم داشت، که قیمت اموال منقول و غیر منقول روحانیون را به ملیارد لیره تخمین می کرد. بنا بر مشهور وسعت املاک کشیشان یک پنجم مساحت فرانسه بود و در بعضی ولایات مثل ((آراتوا)) کشیش ها مالک سه چهارم اراضی بودند و در ((فرانش کونته)) و ((آلزاس)) نصف اراضی را در تصرف داشتند و در ولایات ((ولی)) تقریباً تمام املاک را بدست آورده بودند.

بنابر تحقیقات هیئت تفتیش امور کشیشان که در سال 1790 به امر مجلس ملی انجام مأموریت کردند درآمد سالیانه ی روحانیون کمتر از 70 میلیون لیره نبود علاوه بر این عواید کشیشها از طریق وصول مالیات ((عشریه)) که از تمام مزروعات و محصولات دهقانان می گرفتند، مبلغ هنگفتی میان 80 تا 100 میلیون لیره خالص استفاده می کردند به اضافه کشیشان عوارض محلی که یادگار قرون وسطی بود از اموال و درآمدهای رعیت می گرفتند که در سال به 50 میلیون بالغ می شد پس جمع کل درآمدهای روحانیون مسیحی قریب دویست و بیست میلیون لیره بود(136)این آمارهائی بود که از اموال روحانیون فرانسه در قرن هیجدهم بدست آمده است در صورتیکه در این قرن دامنه قدرت کلیسا در اروپا بواسطه انقلاب های آزادی بخشی چون انقلاب کبیر فرانسه، تنگ شده و حکومت های ملی در شرف ایجاد بودند حال در نظر بیاورید که زمان قدرت مطلقه کلیسا امور مالی دارای چه جریان و روشی بوده است بطور نمونه گفتار مورخ فرانسوی ((آلبرکامه)) را برای شما بازگو میکنم : ((جامعه روحانی کلیسائی در قرن 16تقریباً یک ربع خاک فرانسه را در دست داشت و هر ساله قریب صد و سی میلیون نفع از آن بدست می آورد. ده یک جمع محصولات زمین مانند گندم و شاهدانه و میوه و سبزی و غیر آنها ، به او داده می شد و این خود منفعت بود که به صد و بیست تا صد و بیست و پنج میلیون می رسید پولیکه به نام حق زمین از سکنه متصرفات روحانی گرفته می شد به صد میلیون میرسید خلاصه مجموع عوائد روحانیان در سالهای خوب و بد بر روی هم سیصد میلیون بود که سه هزار میلیون (3میلیارد) زمان ماست))(137)

آبه ی دین کولت که مردی روحانی بود، و در صمیمیت او نسبت به کلیسا تردیدی نیست وقتی در سال 1512 به سنت پل احضار شد چنین گفت: (( تمام مفاسد و انحطاط کلیسا و تمام معاصی دنیا ناشی از حرص و آزکشیشهاست)) کولت تصویر وحشت آوری از مفاسد این طبقه ترسیم کرد و در ادعا نامه ی خود پرده از روی مفاسد اهل کلیسا برداشت و می گفت چطور هر یک از کشیشان چند شغل را در انحصار خود در آورده اند و امور مذهبی را بوسیله ی معامله قرار داده اند و دلبستگی و علاقه ی آنها به مال و جیفه ی دنیائی تاکجاست و چگونه هرکدام برای خود دارو دسته درست کرده اند و روح سوداگری بر آنها تسلط یافته است کولت بیان کرد که روح ربا خواری و ملک داری بدون قبول و تحمل زحمت های آن به اضافه ی خضوع و کوچکی در مقابل مقامات بالا، برای تأمین و حفظ منافع خصوصی، از خصوصیات اهل کلیسا شده است و در بیان این مطلب که ثروتهای برادران کشیش او موجب شده است که آنان زندگانی را به تنبلی و شکم پرستی و تجمل بگذرانند، تردیدی به خود راه نداد جالب تر آن که اتهامات و اظهارات او را همه تأیید کردند(138)

نظیر همین اتهامات را ما در آثار اراسم (1536- 1467) که از دانشمندان بزرگ عصر خود بود می بینیم او در کتاب طنز آمیز ((تمجید از دیوانگی)) انتقادات شدیدی از جامعه ی کلیسائی کرده است وی حملاتی به خرافات و موهومات عامه جاهل می کندو همچنین مذهب عامیانه کشیشان و بی سوادی آنها و اخلاق فاسد روحانیون و فساد دربار روم و سیاست خشن پاپ ها را مورد انتقاد قرار می دهد(139)

سیمون فیش نویسنده انگلیسی نیز کتابی به نام ((درخواست گدایان)) در انتقاد از اربابان کلیسا نوشت او در اثر این نوشته به چنان شهرتی رسید که مقرب دربار شاه انگلستان گردید و کتابش به آلمانی و لاتین ترجمه گردید فیش به طور ساده از شاه درخواست می کرد که علیه روحانیت اقدام کند و باضبط اموال آنان رفاه و آسایش ملی را تأمین نماید همین مسئله که کتاب ((درخواست گدایان)) با همه اغراقهائی که در آن بود تا آن اندازه مورد توجه عامه قرار گرفت، ثابت می کند که رهبری کلیسا در نظر مردم تا چه پایه بی آبرو بوده است توده ی مردم مخالف کاتولیک نبودند ولی آنها از دستگاه پاپ نفرت داشتند(140)   

نمونه رذالت

مقام پاپی با ادعای جانشینی خدا در زمین و ریاست روحانی دین مسیح می بایست نمونه پاکی و تقوا و صفات برجسته اخلاقی باشد در صورتیکه در تاریخ مسیحیت بارها کسانی به مرتبه پاپی رسیده اند که در رذالت و ناپاکی، تعصب، جمود، حرص و آژ سرآمد بودند آلبرماله مورخ فرانسوی می نویسد:

 ((پاپ های آخر قرن پانزدهم بیشتر می کوشیدند که ثروت خود و خویشاوندانشان را بیفزایند الکساندر ششم مظهر و نمونه رذالت، بیش از دیگران در اینکار کوشیدند مقام پاپی که به واسطه اعمال او پست و ننگین شده بود بیشتر از پیش اعتبار خود را از دست داد در همین دوران رنسانس بود که همه مردم تشنه ملاهی و لذات جسمانی بودند و از هیچ چیز رو نمی گردانیدند خیانت و ستمگری در همه جا حکمروائی می کرد و پیشرفت با وسایل ننگین و پست ماننددخنجر و تفنگ و سم پسندیده بود. سزار بورژیا فرزند پاپ الکساندر مظهر و فرد شاخص و نمونه تمام آداب و رسوم و عیوب و جنایات این زمان می باشد قتلهائی که بدست یا به دستور او انجام یافته از حساب بیرون است وی کسانی را که بد خواه خود می پنداشت و یا مرگ ایشان را سودمند می دید مسموم می کرد، سر می برید و خفه می کرد یا در آب می انداخت و از کشتن نظرش این بود که هم دشمن را از میان بردارد و هم از اموال باقیمانده او چیزی بدست آورد همیشه بدنبال او یک آدمکش مزدور حرکت می کرد. بورژیا از خویشاوندان و بستگان خود هم نمی گذشت به فرمان او در وسط قصر پاپ! برادر زنش را که یک روز قبل مأمور او را مجروح کرده بود در بستر خفه کردند))(141)  البته روشن است که همه این جنایات و قتل و غارت ها در زیر عنوان و قدرت پاپ انجام می گرفت ما در مندرجات این فصل دیدیم که رهبران کلیسا و مردان مذهبی مسیحی، چگونه بعد از آن  زهدها و ریاضت های افراطی، به دنیا و شهوات و لذایذ آن روی آور شده و چه فجایع و ننگ هائی بوجود آوردند در صفحات آینده، هم بررسی خواهیم کرد که اثرات شوم این افراط و تفریط های وحشت آور مردم اروپا را تا کجا کشانید و به طوری غریبان را از راه صحیح بیرون کشید که در عصر حاضر تا اعماق جهنم گناه و هوسرانی فرو رفته و هر روز راه تازه ای برای ایجاد بی خبری بیشتر و شهوت رانی شدیدتر بوجود می آورند.

 

کلیسا عقب نشینی می کند!

هر چه زنجیر های قدرت کلیسا در اثر پیشرفت تمدن و دانش بشری و آزادی های سیاسی، از دست و پای مردم اروپا بازتر  می شد کلیسا و دین بیشتر از اجتماعات انسانی طرد می گردید قرن هیجدهم که انقلاب کبیر فرانسه در آن واقع شده از ادوار درخشان و برجسته آزادی انسان غربی از پنجه ی خونین نظامات غلط  و استبدادها می باشد و در آن متفکرین و نویسندگانی چون ولتر، روسو، دالامبر، دیدرو، بارکلی و . . . رهبری فکری مردم را بدست داشتند در این زمان کلیسا آخرین قدرت های خود را برای نگهداری شکوه و جلال دیرین و  بقای سلطه اجتماعی قبلی به کار می برد. اما دیگر کار از کار گذشته بود و مردمی که قرنها از نظامات کلیسائی و اجتماعی رنج دیده بودند، که دیگر بار هم بتوان چون گذشته آنها را استثمار کرده یا به بند کشید. منتسیکو با کتاب روح القوانین، روسو با قرارداد اجتماعی، ولتر با نود نه جلد کتاب و نویسندگان (دائرة المعارف) با این اثر بزرگ و انقلابی خود بر این قرن روشنائی هائی از دانش و آزاد فکری بخشیدند افکار و عقاید کهنه و پوسیده یکی پس از دیگری به بازی گرفته شده و به باد فنا سپرده می گشت ولتر (فرانسوا ماری آروئه 1778- 1694) بیش از همه متفکران این قرن در تحولات سیاسی و اجتماعی و دینی سهیم بوده است نوشته های طنز آمیز او هر روز قسمتی از سنن پوسیده وتارهای قدرت و استبداد پادشاهان فرانسه را به باد مسخره می گرفت. البته اگر وضع کلیسا در این زمان عادی بود و قتل و شکنجه ای اتفاق نمی افتاد احتمال می رفت ولتر هرگز از آرامش فلسفی خود به مشاجرات و مبارزات تند و داغ اواخر زندگانی خویش قدم ننهد. در محافل اعیان  و اشراف که مرکز رفت و آمد ولتر بود سخنان او به  سهولت پذیرفته می شد و حاجتی به مبارزه قلمی احساس نمی شد حتی کشیشان هم با هم قدم گشته و به اشکالات دینی خود لبخند می زدند تا اینکه در یک واقعه دردناک خانواده در به در شده یک فرد پرتستان مذهب که زیر شکنجه رفته و پس از آن هلاک گشته بود به فرنی محل اقامت ولتر گریختند و از او کمک طلبیدند وی آنها را به خانه آورد و تسلی داد و از این واقعه که نظیر شکنجه های قرون وسطی بود و در زمان او رخ می داد به حیرت افتاد به دنبال این واقعه جوانی به نام لابار در سال 1765 به گناهی مذهبی متهم شد و پس از این توقیف گردید تحت شکنجه در آمد سپس سرش را بریده و جسدش را در آتش سوزاندند.

نسخه ای از قاموس فلسفی ولتر نیز که در خانه او پیدا شده بود به آتش انداخته شد این نخستین بار بود که ولتر در زندگی خود واقعاً جدی شد. هنگامی که دالامبر از دولت و ملت و کلیسا مأیوس شده  و نوشته بود که بعد از این همه چیز را مسخره خواهد کرد! ولتر به او چنین پاسخ داد ((حال وقت شوخی نیست هزل و مطایبه با قتل عام نیست. این مملکت فلسفه و سرگرمی است؟ نه! بلکه مملکت قتل عام سن بار تلمی است)) !

پس از آن ولتر تنها اهل ادب نبود بلکه مرد عمل نیز شد فلسفه را کنار گذاشته به جنگ پرداخت و یا به عبارت بهتر فلسفه را در یک جنگ پایان ناپذیر داخل کرد او روح مردم فرانسه را بر ضد افراط کاری کلیسا بر انگیخت و چنان آتشی برافروخت که خانه اسقفان و کشیشان را سوزانید و قدرت کلیسا را در فرانسه در هم شکست. ولتر دوستان و پیروان خود را به هم قدمی برای مبارزه علیه مسیحیت کلیسائی و هر دین و آئین رسمی و صاحب دستگاه طلبید می گفت (( ای دیده روی شجاع! ای دالامبر دلیر! بیائید و متحد شوید . . . این کهنه پر ستان و دغلبازان را از میان بردارید این ادعاهای خنک و بی مزه را این مغاطلات بی معنی و این قصه های دروغ و این اباطیل بی شمار را نابود کنید، مگذارید که هنرمندان اسیر بی هنران شوند نسل آینده، عقل و آزادی خود را مدیون ما خواهد بود))

پیشنهادات آشتی  ورشوه ها را رد کرد و برای انهدام کلیسا دست به کار شد تمام نامه های خود را با این جمله ختم می کرد  ((رساله­ی در باب تسامح)) را نوشت و در آن گفت که اباطیلی را ارباب کلیسا در اصول عقاید و نواعظ خود به کار می برند و اختلافاتی که در میان خود دارند قابل عفو و اغماض بود و می شد آن را تحمل کرد. ولی دقتها و تعمقهای بیهوده ای که به کار می برند و در کتاب مقدس اثری از آن نمی توان یافت، موجب شده است که در تاریخ مسیحیت با جنگهای خونینی توأم گردد سپس با انتقاداتی چند در زمینه تورات، اصالت آن را مورد تردید قرار داد و به دنبال آن مسیح را، با پذیرش الهی بودن آن، دارای اباطیلی دانست که به دست کشیشان و روحانیون ساخته شده است.

ولتر و دالامبر و دیدرو نویسندگان درجه اول دائرةالمعارف با یاری هم برای برچیدن تشریفات و دستگاه سیاسی و اداری مسیحیت می کوشیدند و بجای آن یک نوع خداشناسی و عقاید دینی ساخته و پرداخته خودشان بنام ((دین طبیعی)) تبلیغ می کردند بطور کلی آن زمان، زمان شروع برگشت َکار مردم از مسیحیت و سپس از مطلق دینداری بود فلسفه راسیونالیسم(عقل گرائی) و ایده آلیسم (ذهن گرائی-اصالت ذهن)که با دکارت و کارتزین ها (پیروان دکارت) بوجود آمده بود در این دوران سیر صعودی داشت و اندیشمندان – به جز روسو- عقل را بطور قاطع حاکم همه امور می دانستند اروپا و اروپائیان از تفکر قدیمی مسیحی که ایمان و دل و اراده را بر عقل و مغز و تفکر برتری داده و زمام مغز و عقل را یکسره بدست دل و ایمان می دادند، فراری شده بودند و هنوز با تشکیکات فیلسوف نیرومند آلمانی یعنی کانت پایه های فلسفه عقل گرائی سست و لرزان نگشته بود لذا می بینیم که اندکی بعد از انقلاب کبیر فرانسه و به ثمر رسیدن این جنبش عظیم آزادی خواهی

نگذشت که برخی از مردم عامی و نادان فرانسه از آزادی تازه بنیاد شده سوء استفاده کرده، تحت فرماندهی مردی که گذشته ائی نامطلوب داشت فرقه ائی به نام ((آنراژه)) تشکیل دادند این دسته به گمان خود نظری فلسفی و ادعائی عقلانی داشتند و طالب الغاء مذهب کاتولیک بودند.

آنها ابتدا در صدد تغییر تقویم برآمدند به این معنی که هفته را ملغی ساختند و بجای آن ماه را به سه دهه تقسیم نمودند و روز آخر هر دهه را بجای یک شنبه تعطیل قرار دادند. اسامی بزرگان مذهب و روحانیون را از میان برده اسم میوه و سبزی را به جای آن بکار گرفتند. اعیاد مذهبی را نسخ کرده و تقاضا داشتند که هرکس روز یکشنبه و یا سایر اعیاد دینی تعطیل کند دولت او را به حبس بفرستد و منارهای ناقوس را خراب کنند به این عنوان که مناه های مزبور بر سایر عمارات برتری دارد  واین موضوع منافات با اصل مساوات و برابری است.

بالاتر از همه اینکه افراد این دسته منکر خدا هم بودند! و پرستش عقل را برنامه و روش خود قرار داده و در نظر داشتند آن را به جای عبادت پروردگار معمول بدارند!

روز دهم نوامبر سال 1793 در کلیسای نوتردام جشن بزرگی توسط اعضای این فرقه، به نام آزادی و عقل برپا شده بود و در روی محراب به جای مجسمه مریم مقدس، مجسمه عقل به صورت رقاصه نمایش خانه نصب کرده بودند!

این اعمال ناهنجار و غلط که از مغزهای آلوده ائی ناشی گشته بود، اندکی بیش دوام نیاورد و افراد این فرقه بسیار تند و افراطی به زودی منکوب و پراکنده شدند اما هنوز انتقام جور و بیدادهای فراوان و گوناگون روحانیون و رجال مذهبی کلیسا، گرفته نشده بود.

 قرن نوزدهم یا قرن انتقام، با وجود آوردن مردانی چون اگوست کنت،مارکس،داروینو فروید و . . . پایه های دینداری غریبان و مقلدین شرقی آنها را لرزانید و به قدری در زمینه گرایش به بدبینی افراط و زیاده روی گردید که اصالت دین را به نام دانش به کلی انکار کرده و آن را یکی از شئون تابع اقتصاد یا تصعید غریزه جنسی و یا بالاخره اختراع اجتماعات یا ترس انسانها پنداشتند.(142)

 

علم انتقام می گیرد

نهضت و جنبشی که علیه علم علیه دین کرده بود در قرن نوزدهم باور گردید و مردانی که یکی پس از دیگری اصالت و ارزش دین را انکار می کردند در اروپا، پا به صحنه علم و دانش نهادند ((علم آهسته و در عین حال به صورتی مقاومت ناپذیر جای مذهب را در ذهن و مبانی فکری بشر گرفت))(143)در سده هفدهم میلادی دو فیلسوف بزرگ فرانسوی و انگلیسی، دکارت و بیکن راههای مختلفی برای پیشرفت و تکامل علم گشودند. دکارت عقل و ذهن را اصالت بخشیده و علم یقینی را منحصر در بدیهیات یعنی یافته های بدون واسطه ذهن، کرد و یا به طور خلاصه سلوک عقلی را فرا راه انسان دانش دوست و علم طلب قرار دادولی بیکن تنها به تجربه و روشن کردن راه و ذکر قوانین آن پرداخت به عبارت دیگر او فلسفه اصالت تجربه را بنیان نهاد در مراحل اولیه فلسفه دکارت شیوع پیدا کرد و دانشمندان فراوانی که به کارتزین موسوم شدند، از او پیروی کردند اما در سده نوزدهم کانت (1804- 1724) فیلسوف پر قدرت آلمانی با کتاب ((نقد عقل محض)) عقل را از تخت سلطنت و اقتدار پائین کشید فلسفه نقدی او و پیروانش عقل و استدلالات عقلی را پس معرکه راند در چنین شرایطی تنها یک راه برای تکامل علوم باقی می ماند آن هم رجوع به تجربه و در نتیجه به وجود آمدن علم تجربی و فرار از هرچه از دسترس آزمایش به دور باشد، بود مردان دانش غرب به دین ترتیب، یکسره به سوی علم تجربی تاختند و ماسوای آن را بی ارزش قلمداد کردند. پیشرفت های علوم تجربی مانند فیزیک،نجوم، زیست شناسی در تأیید این روش شاهد صدقی بود که دهان مخالفان را با قدرت و نیروی تمام می بست.

فیزیکدان با تکیه بر تجربه و زیست شناس با استناد بر مشاهده و آزمایش، به طور قاطع در جهان شناسی و معرفت انسان اظهار نظر می کردند. روانشناسی، جامعه شناسی و مردم شناسی با تعمیم تجربیات محدود خود، درباره همه روحیات انسان و خصوصیات اجتماعات انسانی قضاوت می کردند در چنین افق فکری بود که دین- یعنی نیروی حاکم بر جمیع شئون انسان و اجتماع – همه ارزش و کارکرد و قدرت خود را از دست داد و به نحوی از اجتماعات طرد گردید که آن را ((افیون اجتماع)) و وسیله دست استثمار گران و صاحب قدرتان معرفی کردند حال به بررسی کوتاهی از زندگانی و عقاید بزرگان دانش این قرن می پردازیم و به وضوح اثر سیر فکری زمان را در آثار و نظریات آنها خواهیم دید.

 

داروین و داروینیسم

چالز روبرت داروین (1882- 1809) این قرن را با نظریات خود تکان داد او پس از 5 سال (1836- 1831) سیاحت و مطالعات علمی در جزایر کالاپاگوس آمریکای جنوبی و چندین سال مطالعه روی آثار بدست آمده و آشنایی با نظریات دانشمندان دیگر چون مالتوس (عالم اقتصاد) در سال 1859 کتاب ((اصل انواع از طریق انتخاب طبیعی)) را منتشر نمود. در آن کتاب نظریه ی نشوء و ارتقاء انواع و تحولات تکاملی موجودات را بر پایه انتخاب طبیعی و بقاء اصلح است، بی آنکه به پیشروان خود مخصوصاً لامارک اشاره کند، عرضه داشت و با اینکه خود در آن کتاب می گوید ((وقتی که عقاید مورد بحث در این کتاب مورد قبول عموم طبیعی دانان واقع شود می توانیم پیش بینی کنیم که در تاریخ طبیعی انقلابی مهم تحقق خواهد یافت)) یعنی نظریات ابراز شده فرضیه ای با مقداری شواهد و مؤیدات بیش نبود ((و هنوز هم اثبات قطعی نیافته است)) چندین هزار نسخه چاپ اول اصل انواع در همان روز انتشار نایاب گردید.

آنچه داروین کتاب قابل توجه محققان تاریخ طبیعی می دانست بیش از سایر کتب به فروش رسید و در سراسر جهان مجلات مجلات و روزنامه ها راجع به آن اظهار نظر کردند شاید ملت عمده ی این توجه، مخالفتی بود که مسیحیان در آن نسبت به مندرجات کتاب مقدس یافتند داروینیسم مرحله ای از جنگ بین علم و دین بود وی سالهائی بعد کتاب ((اجداد انسان)) را نوشت (1871) و در آن خاطر نشان کرد که انسان از نسل میمونهای گذشته بوده است.

نظریات داروین همانطور که گذشت به مرحله اثبات نرسیده بود (بدین جهت با پدید آمدن فرضیه جهش به داروینیسم جدید تبدیل گشت)(144) و اثبات آن احتیاج به مدارکی بس وسیع و پرمایه و تتبع و تحقیق فراوانی داشت ولی با وجود این دستاویزی برای محیط غیرعادی و انتقام جوی اروپا شد و به وسیله آن توانستند برای درهم شکستن قیود و گسستن زنجیرهای استبداد کشیشان بهانه ای بیابند تحول انواع چون با کتاب مقدس ((سفر پیدایش)) مخالفت دارد (زیرا تورات عمر زمین را شش هزار سال می داند و ضمناً معتقد به خلقت انفرادی می باشد) برای کوبیدن همه مقدسات به وسیله ی اروپائیان که قرنها رنج دیده بودند، به کار رفت و به طوری به علل مذکور قبول عام پیدا کرد که تقریباً از عرصه بحث و انتقاد علمی سالیانی به دور بود اما مخالفتها و جار و جنجالهائی که به وسیله ی کلیسا انجام گرفت برای ترمیم شکستگی که به ارکان کلیسا وارد آمده بود، کافی و سودبخشی نبودند(145)

 

 

پانوشتها:

 117- فرید وجدی: دائره المعارف قرن بیستم ج6 ص597 چ ایران

118- پی یر روسو: تاریخ علوم ص161 و جرج سارتن

119- هارولد.ژ.لاسکی: سیر آزادی در اروپا ترجمه مهندس رحمت الله مراغه­ای چ جیبی 1347 ص 100-101 و جواهر لعل نهرو: نگاهی بتاریخ جهان ترجمه محمود تفضلی ج1 ص602 چ2 ویل دورانت: تاریخ فلسفه ص144

120- محمد علی فروغی: سیر حکمت در اروپا ج1 ص79-80

121- محمد علی فروغی: سیر حکمت در اروپا ج1 ص79-80

122- دکتر مجیر شیبانی: تاریخ تمدن ج1 ص240-241 و پی یر روسو: تاریخ علوم ص192-193

123- تاریخ جهانی ج1 ص491-492

124- تاریخ جهانی ج1 ص492

125- اقتباس از علی­اصغر حکمت: تاریخ ادیان ص235 چ3 و جوزف گئر: سرگذشت ادیان بزرگ ­ترجمه پزشگ­نیا ص229 چ2 و جان ناس: تاریخ جامع ادیان ترجمه علی اصغر حکمت ص427-429 چ1 و ویل دورانت: تاریخ تمدن ج10 (عصر ایمان ج1) ص72-73 ترجمه ابوطالب صارمی

126-- ویل دورانت: تاریخ تمدن ج10 ص94-97 نقل با حذف

127- استاد ابوالحسن الندوی: ماذا خسر العالم بانحطاط المسلمین 168 چ6 بیروت

128- آلبر ماله، ژول ایزاک: تاریخ عمومی، قرون وسطی ص100 و305-306 چ جیبی ترجمه عبدالحسین هژیر

129- ویل دورانت: تاریخ تمدن ج10 ص98

130- نقل و اقتباس از دکتر علی اکبر ترابی: نظری بتاریخ ادیان ص311-312

131- ویل دورانت: تاریخ تمدن ج10 ص99

132- نشریه دارالتبلیغ اسلامی- قم شماره3 ص26-27: مقام زن در اسلام و سایر ملتهای جهان

133- گابریل مانسینی: فحشاء و واسطگی بنقل از پاورقی صدای عدالت انسان ج2 ص104-105

134- ابوالحسن الندوی: ماذا خسر العالم بانحطاط المسلمین ص173-172 چ6

135- به جرج جرداق: صدای عدالت انسان ج2 ترجمه سید هادی خسروشاهی

136- آلبر ماله، ژول ایزاک: تاریخ عمومی، قرون وسطی ص324

137- آلبر ماله، ژول ایزاک: تاریخ عمومی، قرون وسطی ص324

138- هارولد،ژ،لاسکی: سیر آزادی در اروپا ص47

139- هارولد،ژ،لاسکی: سیر آزادی در اروپا ص48و دکتر مجیر شیبانی: تاریخ تمدن ص218

140- هارولد،ژ،لاسکی: سیر آزادی در اروپا ص48

141- آلبر ماله، ژول ایزاک: تاریخ قرون جدید ترجمه فخرالدین شادمان ص93 و68

142- نقل و اقتباس و استفاده از ویل دورانت: تاریخ فلسفه ص223-227 و آلبر ماله: تاریخ قرن هیجدهم ترجمه رشید یاسمی ص442-444 و دکتر حافظ فرمانفرمائیان: تاریخ عمومی معاصر 36-37 ج1 و محمدعلی فروغی: سیر حکمت در اروپا و دکتر سید حسن نصر: انسان فلسفه وجود و اگزیستانسیالیسم- تلاش شماره9

143- هارولد،ژ،لاسکی: سیر آزادی در اروپا ترجمه مهندس رحمت الله مقدم مراغه­ائی ص16

144- برای اطلاع از اشکالات و مجهولات در نظریۀ داروینیسم و داروینیسم جدید به امیل گوینو استاد دانشگاه ژنو: بنیاد انواع ترجمه ح- حسینی نژاد و جعفر سبحانی: بحث درباره داروینیسم و حسین حقانی زنجانی: بحث و بررسی دربارۀ داروینیسم و آخرین فرضیه­های تکامل، نشریه نجات نسل جوان مراجعه کنید.

145- اقتباس از امیل گوینو: بنیاد انواع ص10-11 و فیلیپ کین: قهرمانان علم ص263-273 ترجمه مهندس قوامی و چند تن از استادان امریکائی: تاریخ تمدن غرب ج2 ص271-274 ترجمه پرویز داریوش و صدرالدین بلاغی: فرهنگ قصص قرآن لغت آدم و آندره کرسون: فلاسفه بزرگ، داروین ترجمۀ ایرج پورباقر

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای