روز يازدهم محرم 14/8/93 - حسینیه حاج شیخ مرتضی زاهد (معاد)
جبرئیل در آخرالزمان ده بار به زمین می آید. می آید نماز را می برد، می برد و می برد و می برد و آخرش عقاید را می برد. زمان ما زمانی است که عقاید به تاراج می رود. پای این باید بایستیم...

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

شب های گذشته بحث مان درمورد قیامت بود. قیامت نه با یک شب فهمیده می شود نه با صد شب. مرحوم آقای طباطبایی می خواستند درس معاد بگویند. فرمودند هنوز وقت درس معاد نرسیده. هنوز آمادگی برای فهم معاد نیست. حالا ما هم می خواهیم یک ذره یک چیزهایی بگوییم. عرض کردیم که خدای تبارک و تعالی در قرآن یک جاهایی از این بحث کرده که در قیامت هرچه جزا هست، در برابر اعمال است. یک دسته از آیات می فرمایند که جزای عمل در برابر آنچه انجام داده اید است. شما عملی کرده اید و در برابرش جزایی به شما داده می شود. این نظیر آن است که در دنیا انسان کاری می کند و در برابر یک جایزه به او می دهند یا یک پولی به عنوان جریمه از او می گیرند. مانند این که خدایی نکرده یک روز روزه می خورد و بعد باید به عنوان کفاره به شصت فقیر غذا بدهد و سیرشان کند. اینگونه. روزه گرفتن یک چیز ااست و کفاره به فقرا یک چیز دیگر است. وقتی می گویند در مقابل عمل شما، به شما جزا داده می شود، ممکن است انسان اینگونه فکر کند. یک دسته دیگر از آیات بحث می کند که جزای شما، خود عمل شماست. خود عمل جزاست. نه چیز دیگر. یک سری از آیات اینگونه بحث می کند. یک سری دیگر از آیات صحبت از مشاهده دیدن عمل آدمی است. هرکاری می کنی، یک روزی این کارت را خواهی دید. آیاتش را برایتان خواندم. در آیه 7 سوره مبارکه زلزال می فرماید: فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ هرکس هر مقدار عمل خوب بکند، خواهد دید. یک ذره عمل خوب بکند هم آن را خواهد دید. یک دسته از آیات بیشتر و جلوتر می رود و می گوید هرکس هرعملی می کند، آن را می یابد. همینطور جلوتر می رود. آن حرف آخر، که در گذشته عرض کردیم می گوید جزای عمل شما، خود عمل شماست. حالا می خواهیم یک چیز بیشتر عرض کنیم. این را از یک کتاب اخلاقی که از کتاب های بسیار خوب اخلاقی زمان ماست و یکی از علمای بزرگ از شاگردان علامه طباطبایی نوشته است، انتخاب کرده ام. چند خط از آن را برایتان می خوانم. ببینید یک حرف بالاتری می زند. می فرماید: «موجودیت اخروی یک انسان عبارت است از مجموعه عقاید و افکار و اوصاف و اخلاق و اعمال و حرکات او.» سرمایه آخرت شما. این یک حرف است. شما در آخرت هیچ سرمایه ای ندارید. هرچه دارید همین است که کرده اید. یا نه. اصلا شما هیچ چیز نیستید جز آنچه که کرده اید. موجودیت اخروی شما. شما اصلا موجودیت ندارید. نه اینکه سرمایه ندارید. یک ذره قوی تر. اصلا شما چیزی نیستید جز آنچه که عمل کرده اید. حالا یک کمی بالاترش را بفرمایید. می گوید شما چیزی نیستید جز عقاید و افکار. عقاید و افکار شما، شما و ساختمان شما را ساخته است. ساختمان خودت را. نه ساختمانی که می خواهی بروی در آن بنشینی. آن جای خودش ها. آن درست است. آن سر جایش است. ساختمان وجود شما چیزی نیست جز عقاید و افکار شما. مورد بعد اوصاف و اخلاق شما. اوصاف شما و اخلاق شما، وجود شماست. اوصاف و اخلاق، وجود شماست. عقاید و افکار وجود شماست. شما وجود دیگری ندارید. یک وجود دارید که آن هم افکار و اخلاق شماست. سرانجام هم اعمال و حرکات شما. یک نسبتی بین اعمال و اخلاق و افکار آدمی هست. شما هرجور فکر می کنید، عمل می کنید. اگر خدا را رازق می دانید، دست در جیب مردم نمی کنید. اگر انسان خدا را رازق نداند، ربا می خورد. اگر خدا را رازق بداند، ربا نمی خورد. ببینید هرجور فکر می کنید، عمل می کنید. یک مطلب دیگر. تمام صفات شما مبتنی بر افکار و اعتقادات شماست. فرمودند که آدمی که حسود است، چون خدا را عادل نمی داند. اگر خدا را عادل می دانست، حسادت نمی کرد. اگر خزانه الهی را پایان یافتنی نمی دانست، از بذل و بخشش خودداری نمی کرد. اگر من دستم را جمع می کنم، برای این است که خزینه خدا را تمام شدنی می دانم و فکر می کنم به من نمی رسد. روایت عرض می کنیم ها. اگر من خزینه خدا را بی نهایت بدانم، خدا را چگونه می دانم؟ لفظ سخاوتمند درمورد خدای متعال صحیح نیست. حالا لفظ می گوییم. اگر خدا را سخی بدانم، چرا من دستم را ببندم؟ شما هرطور فکر می کنی، صفاتت هم همانطور ساخته می شود. صفاتت هرطور که باشد، اعمال شما هم همانطور است. عمل مبتنی بر صفات و صفات مبتنی بر افکار و عقاید است. حالا یک طور دیگر. شما هرطور عمل کنید، صفات در شما پدید می آید. به شکل عمل شما، صفات در شما پدید می آید. یعنی صفت با تکرار یک عمل درست می شود. اگر خدای نکرده من عمل بی حیایی می کنم، خب تبدیل به بی حیا می شوم. اگر عمل با حیا می کنم، تبدیل به صفت حیا می شود. یک صفت بسیار ممتازی است. صفت حیا از رفتار من در من ساخته می شود. من وقتی متولد می شوم که صفت ندارم. نه هیچ عملی دارم و نه هیچ فکری دارم و نه هیچ صفتی. همه اینها را خودم می سازم. با عمل باحیا، صفت حیا در من ایجاد می شود. از عمل بی حیایی هم صفت بی حیایی در من ایجاد می شود. اگر دست من به سخاوت باز شد، صفت سخاوت در من ایجاد می شود. اولش سختم است. اولش که بخواهم خمس بدهم، سختم است. مدام حساب می کنم که آیا می شود کمترش کرد؟ بعد کم کم از پرداخت خمسم حظ هم می کنم و لذت می برم. معلوم می شود در اثر پرداخت خمس صفت سخاوت در من ایجاد شده. بذل. در هرصورت با عمل و با تکرار عمل صفات در آدم ایجاد می شود. با تکرار اعمال بد صفات بد در آدم ایجاد می شود. با تکرار اعمال خوب، صفات خوب ایجاد می شود. برو برگرد نداردها. خب اگر عمل من خوب بود و صفات خوب در من ایجاد شد، حالا افکار و عقاید خوب ایجاد می شود. همه کوشش دین این است که شما عمل خوب کنید تا صفات خوب در شما ایجاد شود و از صفات خوبت عقاید خوب ایجاد شود. اگر من به وجود خدا یقین دارم و اگر خدا را عادل می دانم، اگر خدا را رازق و کریم می دانم، در اثر عمل اینگونه شده ام. اعمال اینچنین عقایدی را در من ایجاد کرده است. اگرنه من می گویم خدا کریم است. بعضی از گنهکاران می گویند که خدا کریم است اما دروغ می گویند. ته دلشان را که بگردی، اصلا هیچ چنین عقیده ای  نسبت به خدای متعال ندارد. اگر عمل کرده باشد؛ اگر عمل کرده باشد. یک روایت خیلی ممتازی داریم. می فرمایند در اثر یک تقوای خیلی شدید سالیان دراز، تازه تو نسبت به خدای متعال نظرت خوب می شود. می فرمایند: أنا عِندَ ظَنِّ عَبدیَ المُومِن. من در کنار گمان خوب بنده مومنم به من هستم. هرجور گمان می برد، من همانطور با او رفتار می کنم. این ثمره یک عمر درازی از تقوا و پاکیزگی است. عمل فکر خوب ایجاد می کند. صفات خوب و افکار خوب. تمام کوشش دین یا اگر بفرمایید اگر سیر و سلوکی هست، همین است. می کوشد که در اثر اعمال خوب که شما پیوسته انجام می دهی و یک خط درمیان انجام نمی دهی، صفات خوب ایجاد شود. اگر شما یک خط درمیان انجام دهی ثمر کارت خوبی که دیروز کردی، با کار بدی که فردا کردی از بین می رود. اگر این را پیوسته انجام دهی، ثمرش صفات خوب است و در اثر صفات خوب که در انسان قرص و محکم شده باشد، عقاید خوب در انسان درست می شود. آن وقت سرمایه عقاید در قیامت چگونه است؟ مثال عرض می کنم. فرق بین الماس و طلا چقدر است؟ انقدر طلا می بری بازار. چیزی نیست. اما اگر انقدر الماس ببری بازار، می توانی بازار را بخری. مثال است ها. مثال این دنیایی می زنیم. مثال عقاید با اعمال زمین به آسمان فرق می کند. چرا حضرت ابوالفضل از همه شهدای کربلا بالاتر است. خب ایشان هم شهید شد و همه آنهایی که آنجا بودند هم شهید شدند دیگر. چرا همه به ایشان غبطه می خورند؟ به خاطر فکرش و به خاطر اخلاصی که در این راه داشت. اخلاص چیست؟ یک فکر است. یک عقیده است. به خاطر عقیده، عمل آدم به آسمان و عرش اعلا می رود. در روایت دارد که دو نفر به مسجد می روند و نماز می خوانند. یک نفر نمازش در همین زمین می ماند و یکی نمازش در آسمان است. چرا؟ به خاطر افکارش. اخلاصی که این دارد او ندارد. این از سر عشق نماز می خواند و او مثلا از سر ترس نماز می خواند. ما معمولا از سر ترس نماز می خوانیم. موجودیت اخروی یک انسان. ببینید موجودیت اخروی. موجودیت این جهانی من الان گوشت و استخوان و عصب و اینها است. یک روح کوچکی هم دارم. موجودیت اخروی شما دیگر اینها نیست. عقاید شماست. صفات شماست. اعمال شماست. اینها در شما تجسم یافته است و شده شما. حالا اگر به این معنا بگیریم. «و آنچه از این قبیل است.» نه چیز دیگری ها. هیچ چیز دیگری نیست. آنچه که شما داری، آنجا فقط عقاید داری، صفات داری. اعمال داری. آن حیرت درست بود. حیرت زده. آن درست بود. باز یک مطلب علاوه عرض کنم. قرآن درمورد این بزرگان دارد. حضرت یوسف دوازده سالش بوده و می فرماید او جزء مخلصین است. دوازده سالشان بود. وقتی ایشان را در چاه انداختند جزء مخلَصین بود. مخلصین آنهایی هستند که جز خدا هیچ چیزی ندارند. نمی توانی به او اشاره بکنی. نمی توانی به این آدم اشاره کنی. شما را عرض نمی کنم ها. کلی می گویم. «یعنی عقاید حقّه و افکار صحیح و اوصاف و اخلاق حسنه و حرکات و اعمال صالحه تشکیل دهنده موجودیت الهی و بهشتی اهل بهشت است.» کسی را که در بهشت می پذیرند، یک چنین چیزی را می پذیرند. در بهشت اخلاق خوب می پذیرند. عرض کردیم دیگر. سینه با کینه در بهشت راه ندارد. دروغ را در بهشت راه نمی دهند. «یعنی عقاید حقّه و افکار صحیح و اوصاف و اخلاق حسنه و حرکات و اعمال صالحه تشکیل دهنده موجودیت الهی و بهشتی اهل بهشت است. و به عکس عقاید و افکار باطله، اوصاف و اخلاق رذیله، حرکات و اعمال ناصالح، تشکیل دهنده موجودیت جهنمی در آخرت هستند.» جهنم از اخلاق بد من تشکیل می شود. آتش جهنم از اخلاق بد ماست. آن جهنم از اعمال بد ماست. و از افکار بد ما. عقاید نادرست ما. آدم باید خیلی سخت پای افکار و عقاید بایستد. آن را به چیزی ندهد. خیلی. چون این قیمتی ترین است. قیمتی ترین بخش وجود شما عقاید شماست. باید پای آن بایستید. یکی از برکات امام حسین این است که اینها را نگاه می دارد. اگر انسان پای امام حسین بایستد، عقاید و افکارش به سلامت می ماند. اگرنه بالخصوص زمان ما و زمان های گذشته، یک حدیثی بود من از قدیم شنیده بودم. متاسفانه خودم هم نگشتم و در هرصورت پیدا نکردم. فرمود جبرئیل در آخرالزمان ده بار به زمین می آید. می آید نماز را می برد، می برد و می برد و می برد و آخرش عقاید را می برد. زمان ما زمانی است که عقاید به تاراج می رود. پای این باید بایستیم. عرض کردم یکی از برکات امام حسین این است که عقاید آدم به برکت امام حسین سالم می ماند. اگر آدم دست از امام حسین برندارد عقایدش سالم می ماند. همه چیز سالم می ماندها. اگر آدم پای امام حسین بایستد همه چیز سالم می ماند. امام حسین هزار هزار هزار برکت دارد که یکی از آنها این است که البته خیلی مهم است.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای