توبه ی حر بن یزید ریاحی
توبه ی حر بن یزید ریاحی
آن چیزی که نهضت عاشورا برای مقابله ومبارزه با آن بپا شده بود اسلام حاکم در آن روزگار بود. اسلام قرشیان وبنی امیه....

به نام خدا

س. سوال اول این است که چرا امام قیام کردند و علت حقیقی این قیام چه بوده؟ اگرچه سوالات اصلی ما مربوط به یکی از اصحاب ایشان-حضرت حُرّبن یزید ریاحی- و وقایع اخلاقی پیرامون آن است ولیکن به نظر می رسد که جواب این سوال نیز برای ادامه بحث لازم و ضروری باشد.

 ج - آن چیزی که نهضت عاشورا برای مقابله ومبارزه با آن بپا شده بود اسلام حاکم در آن روزگار بود. اسلام قرشیان وبنی امیه. ببینید پس از رسول اکرم صلی الله علیه وآله خلفا در ابتدا، تنها حکومت و قدرت رسول اکرم-صلی الله علیه وآله- را می خواستند، و بدست آوردند؛ اما  مساله بدین شکل باقی نمانده و در طول زمان بشدت پیش رفته و اوج گرفت ؛ یعنی هر چه در طول تاریخ جلوتر می آییم، می بینیم که بر« قدرت» و«قداست» این مقام افزوده می شود، و کم کم کار به جایی می رسد خلیفه، که خلیفة الرسول است، و رسول اصل است و او فرع باید باشد، به خلیفة الله که خدای متعال اصل است، و او فرع آن، تبدیل می شود. بعد هم مستقیما جای خدا می نشیند.یعنی مقام ربوبیت را حیازت می کند

این حقیقت در حوادث متعدد ازجمله جریان هجوم سپاه یزید به مدینه بوضوح مشاهده می شود. یزید به آنها گفته بود اگرمردم مدینه از مخالفت دست برداشتند فبها، و إلا با آنها بجنگید، واگر پیروز شدید، من تا سه روز مال و جان و ناموس مردم مدینه را برای شما حلال کردم!![1] من حلال یا حرام می کنم، حرف خیلی بزرگی است. این حرف یعنی ادعای مرتبت و مقام قانون گذاری یعنی ادعای ربوبیت که  مرتبت و مقامی است خاص خداوند متعال. خدای متعال در مقام ربوبی قانون گزار منحصر جهان است. در واقع قیام کربلا به خاطر مقابله  با چنین انحراف و تحریف بزرگی است.

یک نکته ی مهم دیگر، مقام خلافت آنقدر قداست یافته که خلاصه ی همه چیز اسلام شده است. ببینید مردم کوفه حضرت مسلم بن عقیل را دستگیر کرده و به دارالاماره عبیدالله بن زیاد آوردند. ایشان درخواست آب کرد. مسلم باهلی  که آنجا حضور داشت، به وی گفت : چرا عجله می کنی؟ کمی دیگر ازشراب حمیم جهنم خواهی نوشید!!

مسلم به وی گفت: تو چه کسی هستی؟

او گفت: من فرزند کسی هستم که حق را شناخت، آن هنگام که تو آن را انکار کردی، وخیر خواه امام خویش بود، در آن هنگام که تو با او ناجوانمردی کردی، فرمان او را شنید، و اطاعت کرد، در آن هنگام که تو عصیان و مخالفت ورزیدی!! من مسلم بن عمرو باهلی هستم.[2]

ببینید این اسلام، اسلام قریش و بنی امیه است. یعنی اگر شما خلیفه ی زمان را پذیرفتید هر که باشد ، وهر چه بکند، ولو یزید باشد، و نماز نخواند، وشراب خواره باشد، وقمار ببازد، یک مسلمان تام و تمامی هستید، هر که باشید ، وهر چه بکنید، ولو اینکه نماز نخوانید، و شراب بخورید. ولی اگر با این خلیفه مخالف باشید از مسلمانی هیچ چیز ندارید، ولذا خونتان مباح است.

خلیفه خلاصه وعصاره ی دین شده  است. قبول او قبول همه ی دین، ومخالفت با او مخالفت با همه ی دین می باشد. این همان دینی است که قریش ساخته و پرداخته می خواهد، و ترویج می کند، و حال آن روز یزید در راس امور و خلیفه است، و به دلیل عدم پذیرش خلیفه، بیعت نکردن باخلیفه، سی هزار نفر به جنگ می روند، و پسر رسول خدا-صلی الله علیه وآله - وخاندان و یارانش را در یک قتل عام می کشند، و به او و همراهان و کسانش خارجی لقب می دهند. این خارجی به معنای کسی که از یک مملکت دیگر آمده نیست؛ بلکه به معنای کسی است که بر خلیفه و امام زمانشان خروج کرده است.

در چنین شرایطی حضرت حسین نهضت می کند، و برعلیه این چنین چیزی قیام کرده است. او به عنوان عالم امت باید در برابر این انحراف بایستد. اعلام برائت کند. نشان بدهد که آن چه عرضه می شود دین نیست. اما دیگران هر کسی که توانایی دارد باید، با هرچه دارد به دفاع از امام برخیزد. در راه دفاع از امام همه چیز خودش را بذل بکند، و از ایشان دفاع نماید. همین مفهوم است که در زیارت عاشورا آمده است: « الذین بذلوا مهجهم دون الحسین» یعنی نشان می دهد که این ها جانشان را فدای امامشان کرده اند، و امام هم جانش را فدای خدا، یعنی دین خدا کرده است. این یک اصل است که زمانی که جان پیامبر یا امام در خطر قرار می گیرد، همه باید جانشان  وهمه چیزشان را فدای امام بکنند. لذاست که بار اول اصحاب به میدان رفتند، و خود را فدای امام حسین و خاندانش کردند. سپس بنی هاشم به دفاع رفته و فدای حضرت حسین شدند، و در نهایت نوبت به خود امام حسین رسیده است. این اصل در واقع یک اصل ایمانی است که امام آخرین نفری ا ست که باید کشته شود. این مساله در مورد امیرالمومنین نیز صادق است یعنی زمانی که جان ایشان در خطر قرار گرفت، باید کل خانواده به دفاع از ایشان برخیزند تا ایشان بماند، و یا حتی بیشتر از این، بلکه ساعتی بیشتر زنده بماند. این همان چیزی است که دقیقا در کربلا اتفاق افتاده است.

س. حال با توجه به این منطقی که فرمودید همه در راه امام فدا می شوند، تا ایشان باقی بماند، می بینیم که اولین کسی که در راه امام کشته شده است ، همان اولین کسی است که راه را برروی امام بسته است، و باعث این مشکلات شده است.. می خواستم بپرسم که این شخصیت- حُرّبن یزید ریاحی- چه کسی بوده؟ آیا قبل از تاریخ کربلا نیز نامی از وی در تاریخ آمده است؟ آیا از خانواده سرشناسی بوده است؟

ج. بزرگان فن تاریخ عاشورا بعنوان نمونه علامه سماوی در کتاب «ابصار العین فی انصار الحسین» که بسیار کتاب خوبی است، در مورد حُرّ می گوید: کان رجلاً شریفاً فی قومه فی زمان الجاهلیّة و الاسلام، و جدّ سوم حُرّ، ردیف نُعمان بن منذر بوده است. نعمان پادشاه حیره است، و «ردیف» در عرب جاهلی یک مقام بسیارمحترمی بوده است. یک چیزی به مانند وزیر. اما در کل باید گفت که ایشان قبل از عاشورا در تاریخ نام و نشانی نداشته است، به مانند چندین تن دیگر از بزرگان و اصحاب کربلا مثلا زهیر. تنها ما کمی از حضرت حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه و بُریر بن خضیر خبر داریم. چرا که این بزرگواران تربیت شده وصحابی امیرالمومنین بوده اند. اما مساله این است که حوادث بزرگ ، عظمت و نبوغ مردان بزرگ را  نمایان می کند. یعنی واقعه ای به بزرگی کربلا که به وجود می آید، شخصیت هائی مانند حُر و زهیرّ هم پیدا و شناخته می شوند.

س. همیشه اسم حُرّ با توبه به یکدیگر گره خورده است، حرّ با آن اشتباه بزرگی که  کرد و راه را بر حضرت امام حسین بست ، چگونه توانست توبه کند و اتقاقاً توبه اش هم مقبول واقع شود؟ یعنی اصلا گناهی به این بزرگی جای  توبه دارد؟

ج. هر گناهی توبه ای درخور و مناسب خودش را می طلبد. مثلا  یک داستان مشهور و جعلی در میان مردم وجود دارد که حضرت زین العابدین علیه السلام نماز غفیله را به یزید یاد دادند، و گفتند که هر کس این نماز را بخواند خداوند از گناهش می گذرد، در حالیکه این حرف کلاً غلط است؛ چرا که کشتن امام اصلا فرض توبه ندارد. این کار نابودی رکن دین است ؛ وبدین دلیل  جای جبران ندارد. اما در موارد غیر از این، انسان هر گناهی که کرده باشد می تواند توبه کند. مثلا اگر کسی سالها نماز نخوانده است، بعداً توبه می کند، و با پشیمانی از گذشته، قضای نمازهای پیشین را به جا می آورد. خب گناهانش ممکن است  بخشیده شود.

البته در مورد حضرت حُرّ نکاتی هست که گناه ایشان را تخفیف می دهد، و بار ایشان را کم می کند. چراکه اولا حضرت حُرّ برای  جنگ با امام حسین نیامده بوده و این در حرفهای حر هست، و در تاریخ هم ثبت شده است. از سوی دیگر ایشان حضرت امام  علیه السلام را اکرام کرده است، و امام را شخصیتی می داند که جنگ با او ممکن است، و به همین دلیل هم وقتی  یک منادی او را به بهشت وعده داد ، پیش خود می گفت: جنگ با پسر رسول خدا(ص) جنگی نیست که راهی به بهشت داشته باشد. از طرف دیگر ایشان احترام و ادبی خاصی به نام حضرت صدیقه طاهره نشان داد، و به امام گفت: من نمی توانم از مادر شما جز به نیکی و پاکی یاد کنم. از طرف دیگر وقتی هم که یکبار حضرت حسین علیه السلام می خواستند نماز بخوانند، به حر گفتند : بروید با اصحابتان نماز بخوانید، و ما هم با اصحابمان نماز می خوانیم. حر گفت: نه، وقتی شما نماز بخوانید ما پشت سر شما می ایستیم، و با اصحابش پست سر امام ایستادند، و نماز خواندند. همه اینها حکایت از یک دیانت و ایمان حقیقی می کند. دیانتی که در عمق جان حر نشسته است.

ببینید احترام به اولیای خدا از اصلی ترین اصول دین است. ممکن است کسی حتی نماز شب­ به جا بیاورد، و بارها به حج برود؛ اما اگر اینجا مشکل داشته باشد به سرانجام نمی رسد، و در نهایت ممکن است همه اش  موجب نفاق باشد. شما می بینید که حُرّ چه احترامی به حضرت امام حسین علیه السلام گذاشته است. همه اینها باعث می شود که بحث حُرّ با دیگران فرق داشته باشد. چرا که همه اینها نشان از یک دیانت واقعی است. از حرفهای حر هم اینچنین چیزی دانسته می شود. مثلا در عاشورا یاران حر دیدند که بدن حُرّ می لرزد، از او پرسیدند : چرا می لرزی؟ ما گمان نمی کردیم که از تو شجاع تر در این لشکر وجود داشته باشد. حر پاسخ داد: من خودم را بین بهشت و جهنم می بینم. این جملات حکایتگر از آن دیانت واقعی است.همه ی این معانی و اینکه حر از ابتدا برای  جنگ با امام نیامده بوده است، بار او را سبک می کند، و به او اجازه توبه می دهد. گنهکار نباید راه را بطور مطلق ببندد.

س. تفاوت توبه حر با توبه توابین در چه بوده است؟ آیا اصلا توبه توابین که نوشداروی بعد از مرگ سهراب است مقبول است؟

ج. ببینید جریان عاشورا یک جریان فرهنگی است و هر چه که به این جریان منتسب شود، و به گستردگی این جریان بیافزاید، ارزشمند می شود. توبه آنها- توابین- نیز به این علت که به گستردگی این واقعه فرهنگی می افزاید، ارزشمند است. همین که فهمیدند یک اشتباه بزرگی کرده اند، بسیار مهم بود. همین که سعی کردند آن را جبران کنند خود بسیار مهم و ارزشمند بوده است. توبه ی توابین یک حلقه از حلقات توبه ی امت اسلام از این گناه عظیم بود؛ پس می توانست ارزشمند باشد.

براساس آن چه گفته شد، و توضیحی که در مورد دین قریشی دادم می توان گفت که مختار نیز در این میان کار بزرگی انجام داده است. چراکه او نیز در زمانه ای که تمام عالم اسلام غرق در سب و لعن علی علیه السلام است، و این را دین می دانند، وخاندان پیامبر در بدترین شرایط اجتماعی بسر می برند، در مقابل این بدعت و جنایت بزرگ تاریخ می ایستد،  کار بسیار بزرگی انجام داده است، و گذشته اش در ارزشمند بودن این کارش دخلی ندارد.

س. اگر بخواهیم از توبه حُرّ به عنوان یک توبه ی مقبول الگو برداری کنیم باید خصوصیت یک توبه مقبول را چه بدانیم؟

ج. ببینید حُرّ تا آخرین لحظه ای که جان داشت ایستاد و از امام دفاع کرد. شرط اصلی توبه هم همین است یعنی انسان توبه که کرد بر سر آن ایستادگی کند . حُرّ هم تا تکه تکه شدن بدنش ایستادگی کرد، و پای توبه خود ایستاد. این همان خصوصیت اصلی یک توبه ی مقبول است.

ببینید ایشان وقتی خدمت حضرت امام حسین مشرف شد پرسید: آیا برای من توبه ای هست؟ امام فرمودند : بله ، تابَ اللهُ علیک. یعنی خداوند به سوی تو روی آورده است؛ چرا که هر توبه ای قدم اولش عنایت خود پروردگار است.

س. در سوال قبل فرمودید که هر توبه ای در مرحله اول، با بازگشت الهی همراه است. می شود این مساله را کمی توضیح بدهید؟

ج- ببینید در بحث توبه یک نکته مهمی هست، و آن اینکه درب توبه همیشه از جانب خداوند باز است؛ اما گاهی انسان کاری می کند که دیگر خودش راه توبه را بر روی خودش می بندد. یعنی زمانیکه شاکله انسان تبدیل به شاکله گناه شد؛ یعنی آن چه قرآن آن را سیئه ی محیطه می نامد، بوجود آمد؛ یعنی گناه بر انسان احاطه و غلبه ی تام کرد، دیگر نمی تواند توبه کند، و به همین دلیل هم خداوند متعال می فرماید:«و لم یصرّوا علی ما فعلوا و هم یعلمون» در این آیه دو نکته وجود دارد. اول اینکه می داند، و دوم اینکه اصرار دارد، یعنی گناه راتکرار می کند، بدون جبران. ببینید این یک اصل است. در این صورت  انسان کاری را که می کند آن قدر می پسندد که اصلا فکرش را هم نمی کند که دل بکـَند، و از آن توبه کند. از سوی دیگر هم خداوند متعال می فرماید:« إنّما التوبة علی الله الّذین یعملون السّوء بجهالة ثم تابوا من بعد ذلک».

با توجه به این نکات می فهمیم که چرا توبه حر قبول می شود. مرحله اول این است که اصلا او برای جنگ نیامده بود، و نمی خواست که با حضرت امام حسین بجنگد، و از لحظه­ای هم که فهمید قصه چیز دیگری است به اشتباه نادانسته خودش اصرار نورزید، و فوراً راهش را عوض کرد.

از طرف دیگر ایشان سعی می کند دیگران را هم با خودش در این بازگشت همراه کند، و تا جاییکه برایش مقدور است، به  یاران امام اضافه کند . بالاخره خیلی مهم است که یکی از مهمترین سرداران سپاه دشمن به لشکر امام پیوسته است. از طرف دیگر وقتی خطبه ای که حُرّ در مقابل لشکر کوفه خوانده می بینیم، متوجه می شویم که خطبه ایشان با خطبه اصحاب دیگر امام هم افق است، و در یک مسیر است. خود اینها نشانگر آن ذات سلیم وفطرت سالم مانده ی حُرّ است.  حر در آنجا می گوید:« ای اهل کوفه مادرانتان به عزایتان بنشینند. این مرد صالح را دعوت کردید، و سپس او را در میان دشمنانش رها کردید. با اینکه با او وعده کرده بودید که در رکاب او جهاد کنید، و جان تان را نثارش کنید، در قتل او همدست شده اید، و راه او را به تمامی شهرها و آبادانی ها بسته اید، و....» و درنهایت می گوید:«وای بر شما اگر در همین روز و در همین ساعت توبه نکنید و از این راهی که در پیش گرفته اید باز نگردید». ببینید انسان وقتی این خطبه را می خواند به وضوح می بینید که این شبیه و هم افق با همان حرفهایی است که یاران دیگر امام نیز بیان کرده اند.علاوه در آن دعوت به همراهی است. او می خواهد همه ی لشکر کوفه با وی همراه شده و به یاری امام بیایند.

 


[1]طبری ج5ص484

[2]طبری:التاریخ ج5ص376

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای