جلسه چهارشنبه 21/5/94 (دوران امام صادق عليه السلام)
اما باقر و امام صادق کوشیده اند حق مطلق و دین درست و صد در صد را به دست مردم برسانند و رساندند...

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

در ادوار خلفا، خلفا ادوار دارند دیگر. یک دوره را می گویند خلفای راشدین. بعد هم چیزهای دیگر. آن دوره اول هم باز دو دوره می شود. خلیفه اول و دوم یک حسابی دارند و خلیفه های بعد حساب دیگری دارند. دقت کنید. خوب دقت کنید. در این ادوار کوشیده اند که خلفای اولیه را یک جوری در عداد خدا و رسول بیاورند. در مذهب اهل سنت کوشیده اند خلفای اولیه را در عداد خدا و رسول بیاورند. این اولین تحریف بزرگی است که در تاریخ اسلام اتفاق افتاده است. من صد بار این حرف را تکرار کنم، جا دارد برای اینکه توجه شماها جلب شود. یک حرفی است که اولین بار شنیده اید و شنیده اید دیگر. حرفی است. اما این در حد حرف شنیده اید نیست. واقعا اینگونه بود. لذا وقتی که می خواستند با امیرالمومنین بیعت کنند، در شورایی که بعد از مرگ خلیفه دوم برای تعیین خلیفه تشکیل دادند، آن کسی که شورا را به دست داشت به امیرالمومنین پیشنهاد کرد من با تو بیعت می کنم بر کتاب خدا و سنت پیغمبر و سیره شیخین. راه و رسم دو خلیفه گذشته در کنار سنت پیغمبر و قرآن قرار دارد. این را بفهمید. یعنی همانطوری که کتاب خدا، قرآن حجت است. حجت است یعنی حرفی بالاتر از آن نیست. این راست مطلق است. صد در صد است. صد در صد است. هرکس بگوید نه، لامذهب است. ملحد می شود. از دین خارج می شود. هرکس به سنت پپیغمبر هم نه بگوید،  از دین خارج می شود. این صد در صد است. این را می فهمید. قرآن صد در صد است. در دین صد در صد است. واقعا هم صد در صد است. امروز هم صد در صد است. همیشه صد در صد است. قرآن، قرآن است. صد در صد است. حقانیتش، حقانیتش، صد در صد است. درستی اش صد در صد است. فقط سعی ما این است که بفهمیم. ما دیگر هیچ مشکلی نداریم. وقتی به قرآن رسیدیم، دیگر به حق مطلق رسیدیم. وقتی به قرآن رسیدیم، دیگر به حق مطلق رسیده ایم. به حق صد در صد رسیده ایم. بالاتر از این وجود ندارد. خب؟ سنت پیغمبر چطور؟ آن که از دهان پیغمبر در می آید، مثل قرآن است. مثل قرآن است. حق مطلق است. صد در صد است. می فهمید؟ خود قرآن گفته. در آیه 3 سوره مبارکه نجم می فرماید: مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى. این از هوا و هوس خودش و از دلخواه خودش سخن نمی گوید. هرچه می گوید وحی است. خب وقتی گفتند هرچه می گوید وحی است، پس هرچه می گوید صد در صد است. اگر کسی بگوید نه، از دین خارج می شود. شک در فرمایش پیغمبر، شک در دین است. شک در اصل دین است. شک در اصل دین است. آدم لامذهب می شود. خب؟ قرآن مطلق است. صد در صد است. فرمایشات پیغمبر صد در صد است. حالا می فهمید وقتی گفتند سیره شیخین در کنار این دو، یعنی چه. روی آن نمی شود حرفی زد. بالاتر از آن دیگر نیست. حتما تو باید طبق آن سیره عمل کنی. امیرالمومنین گفتند نه. نه. وقتی کتاب خدا هست و سنت پیغمبر هست ما به چیز دیگری احتیاج نداریم. آنها می خواستند چکار کنند؟ سیره خلیفه اول و دوم را بیاورند کنار قرآن و سنت پیغمبر قرار بدهند. خب. خوب دقت کنید. دوران خلیفه واقعی اول. خلیفه واقعی اول کیست؟ امیرالمومنین. خلیفه واقعی دوم؟ امام حسن. خلیفه واقعی سوم؟ امام حسین. این سه تا خلیفه با این مساله جنگیدند. مقابله کردند. بگویید سه تا امام در این راه کشته شده اند. می ارزیده. چون بزرگ تر از این تحریف در دین وجود نداشته است. تحریف بزرگ تر از این در دین وجود نداشته است. خب. با خون امام حسین این جمع شده و تمام شده. حالا حول و هوش این مساله حرف خیلی زیاد است ها. ما بعد از عصر امام حسین به عصر حضرت زین العابدین رسیدیم. اینها یک خرابی دیگر ایجاد کرده بودند. خرابی بسیار مهم. کوشیده بودند خاندان پیغمبر از میان جامعه مسلمان به دور بشوند. دور باشند. در معرض دید مسلمان ها و مورد سوال و جواب مسلمان ها و مورد احتیاج مسلمان ها نباشند. کسی از مردم به آنها مراجعه نکند. خب؟ از اینجا شروع می شود. بعد رسیده است به عصر معاویه و عصر خلفای بنی امیه. اینها کوشیده اند که مردم از این خاندان متنفر باشند. دلیلش را بفرمایید. ببینید در هفتاد هزار منبر در عالم اسلام امیرالمومنین و خاندان پیغمبر سب و لعن می شدند. واجب بود. در خطبه های نماز جمعه باید بر امام بر حق صلوات بگویی. حالا واجب است در خطبه های نماز جمعه بر علی در راس و خاندانش لعن و سب و نفی و نفرین و اینها بگویند. واجب است. یک نفر در خطبه نماز جمعه، یادش رفت لعن کند. وسط راهی که به خانه می رفت یادش آمد. آنجا ایستاد و هزار بار لعن کرد. آنجا را تبرک دانستند و مسجد ساختند به نام مسجد العن. عرض کردم در جامعه اسلامی پذیرفته شد و سراسر عالم اسلام لعن کردند. جز سیستان. سیستان یک سال بیشتر لعن نکرد و بعد گفت ما دیگر لعن نمی کنیم. که امروز الحمدلله به دست وهابی ها سیستان هم از دست ما خارج شده است. سیستان مرکز تشیع بوده است. لعن شده بود جزء مسلّمات دین. لعن خاندان پیغمبر. دلیل هم می آوردند. یک نفر راه افتاده درون تمام دهات شام حرکت می کند. می گفت می دانید آن شبی که پیغمبر حرکت کرد و می خواست به سفر برود، کسی که می خواست شترش را از بالای بلندی رم بدهد که بود؟ آن علی بود. لعنش کنید. اینگونه. لعن و سب و دشمنی امیرالمومنین را در سراسر عالم اسلام نشر می کردند. خب. اگر این بماند که کسی به خاندان پیغمبر مراجعه نمی کند. بد نام ترین و منفورترین خاندان در عالم اسلام می شوند. خاندان پیغمبرند. منفورترین خاندان و قبیله و تیره در عالم اسلام هم هستند. حضرت زین العابدین علیه السلام این را معالجه کرد. حضرت زین العابدین معجزه کرد. این خودش یک بحث است. ایشان معجزه کرد که این نفرت را به محبت تبدیل کرد. ببینید از نظر اخلاق و رفتار نسبت به مردم چه کرد. نمونه هایش را عرض کرده ام و باز هم دومرتبه عرض می کنم. نمونه اینکه خلیفه زاده زمان، خلیفه زاده زمان به حج آمده. طواف کرده و حجش را انجام داده و حالا می خواهند برود استلام حجر کند. استلام حجر کند، یعنی حجر را ببوسد. راهش ندادند. صد تا شرطه همراهش است. راهش ندادند. شرطه کیست؟ جمعیت انقدر زیاد است که به شرطه اعتنا نمی کند. رفت آن گوشه نشست و منتظر ماند. برایش صندلی گذاشتند و دور و برش را گرفتند و منتظر شدند که خلوت بشود و بعد بتواند برود استلام حجر کند. دیدند یک جوانی آمد. پاکیزه پوش. خوش سر و لباس. خیلی زیبارو. خیلی خوشبو. حرکت کرد و به سوی حجر رفت. راه باز کردند. راه باز کردند. راه باز کردند. جمعیت یک طوری است. تا کسی حج نرفته باشد نمی فهمد. یک طوری است. از بس فشار است هیچ چیز نمی فهمد. راه را باز کردند. راه باز کردند. راه باز کردند. ایشان استلام حجر کرد و رفت برای طواف. احترام کردند. احترام کردند. آنجا داستانش مشهور است. مردم شام پرسیدند این که بود؟ این که بود؟ خلیفه زاده ترسید بگوید. گفت من نمی شناسم. می گویند فرزدق شاعر گفت من می شناسم. این یک کسی است که این زمین ها هم او را می شناسند. مثلا به قول بنده وقتی حرکت می کند، زمین ها هم پایش را می بوسند. و فرمایشات دیگری کرد که شعرهای خیلی ممتازی در فضایل حضرت زین العابدین علیه السلام گفت. جامی شاعر می گوید که اگر خدا به برکت این شعر همه خلق را بیامرزد، می ارزد. انقدر شعر قشنگ و خوب است. امیدواریم که حالا ماها را هم بیامرزد. نمونه های دیگر اینکه تا ایشان در شهر مکه بود، هیچ کس از شهر مکه خارج نمی شد. همه منتظر می ماندند ایشان حرکت کند و از شهر برود تا بروند. همه می خواهند به خانه هایشان بروند. اما به احترام ایشان می ماندند. مردم شهر مدینه، بزرگان، علما، همه منتظر می ماندند تا ایشان حرکت کند و پشت سرش حرکت کنند. انقدر حضرت زین العابدین علیه السلام احترام یافته بود و مورد محبت مردم بود. خاندان اهل بیت را ایشان از این سو به این سو برگردانید. خب. حضرت باقر و حضرت صادق فرصت یافتند تا تعلمات دین را به مردم بیاموزند. بنابراین ببینید اگر امیرالمومنین نبود، هیچ چیز نبود. اگر امام حسن نبود، هیچ چیز نبود. اما حسین نبود، هیچ چیز نبود. حضرت زین العابدین نبود، هیچ چیز نبود. این بزرگواران مقدمه جور کردند و مقدمه آماده ساختند برای اینکه امام باقر و امام صادق بتوانند آدم تربیت کنند. علمایی را تربیت کنند که ما امروز با آن علم آنها و با کلماتی که آنها از ائمه نقل کردند، نماز می خوانیم، وضو می گیریم. روزه می گیریم. حج می رویم. تمام ذره ذره دین مان را به برکت آن علمایی که تربیت شده حضرت باقر و حضرت صادق اند، [داریم]. حالا این نکته را هم عرض کنم. خیلی مهم است. ما به عصر معاویه، عصر جعل می گوییم. ایشان کوشیده است در برابر تمام آنچه که حق است و از پیامبر نقل شده و حق است، دروغ جعل کند. در مقابل هر درستی، ده تا دروغ جعل کرده. بگویم صد تا دروغ جعل کرده. عالم پر از دروغ شده. پر از دروغ. خب ناگزیر حضرت باقر علیه السلام و حضرت صادق باید دوباره حق را برای مردم بگویند. چون آن حق هایی که در گذشته از پیغمبر نقل شده بود و در دست مردم بود، در مقابلش صد تا دروغ است. این کاری که حضرت صادق و حضرت باقر علیهما السلام کرده اند، این است که به اینها راست و واقع را یاد دادند. زراره آمده خدمت حضرت صادق و وضو را اشکال کرده. گفته آقا همه عالم آنطوری وضو می گیرند. امام برایش اثبات کرده است که وضوی درست چیست. وضویی که پیغمبر فرمود چیست. همینطور. روزه درست. غسل درست. نمی دانم. ذره ذره دین را درستش را به این شاگردان یاد دادند که امروز در دست ماست. امروز پانصد میلیون شیعه دارند به رفتار و اعمالی عمل می کنند که پیغمبرشان عمل می کرده. شماها این را قدر نمی دانید. این وضویی که ما می گیریم، عین وضوی پیغمبر است. این غسلی که می کنیم، عین غسل پیغمبر است. نمازی که می خوانیم، عین نماز پیغمبر است. حجی که می رویم، عین حج پیغمبر است. همه چیزمان عین پیغمبر است. هیچ کس دیگری در عالم این حق را ندارد. قاطی. همه اش قاطی است. همه اش قاطی است. ببینید، حج اهل سنت را حضرت باقر آموخته. دقت کنید. حضرت باقر آموخته. آنها طبق راه و رسمی که حضرت باقر فرموده عمل می کنند. اما درونش قاطی کرده اند. آنها از احرام عمره بیرون نمی آیند، تا به حج بروند. از احرام عمره بیرون نمی روند تا به حج بروند. کسانی که به حج رفته اند می دانند. یک بار باید احرام ببندند و عمره انجام بدهند. بعد از احرام بیرون بیایند و بعد معمولا روز هشتم می روند احرام می بندند. احرام حج می بندند. لبیک حج می گویند و حج انجام می دهند. آنها از احرام عمره تا احرام حج در احرام می مانند. اگر دیده باشید، آنجا دائما آدمِ با احرام هست. آنهایی که حج رفته اند می دانند که دائما آدم دارد با احرام طواف می کند. باید دیگر از احرام بیرون آمد. مقصود اینکه باز درونش قاطی کرده اند. با اینکه فرمایش حضرت باقر علیه السلام در اختیارشان بوده، بینش [قاطی کرده اند] خب اینها خیلی حرف های مهمی بود. اما باقر و امام صادق کوشیده اند حق مطلق و دین درست و صد در صد را به دست مردم برسانند و رساندند. علمای اسلام این را به دست ما رساندند.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای