جلسه چهارشنبه 27/3/94 (جنگ با خدا)
ترک گناه برترین اعمال است. من تمام روز فقط مراقب این هستم. مراقب چشمم و گوشم و زبانم هستم. یعنی داری بهترین اعمال را انجام می دهی. اگر قرآن هم خواندی، چه بهتر. نخواندی هم تو داری بهترین اعمال را انجام می دهی....

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

در آیه 278 و 279 سوره مبارکه بقره می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ * فَإِن لَّمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ این دو آیه درمورد ربا صحبت می کند. یک گناهی است به نام ربا. ربا دادن. آدم پولش را به کسی قرض می دهد و از او سود می خواهد. گفتند اگر قرض بدهید و بگویید یک پوست پیاز اضافه بگذار روی پول من و به من بده، این ربا است. یعنی انقدر مساله اش دقیق است. حالا به این کاری نداریم. اینجا درمورد ربا یک چیزی می گویند. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ تقوا داشته باشید. آن رباهایی که تا حالا بوده حالا باشد. از این به بعد دیگر یک مثقال هم ربا نگیرید. فَإِن لَّمْ تَفْعَلُوا اگر کسی این کار را نکرد، فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِّنَ اللَّهِ این آدم به جنگ خدا آمده. آن کس که ربا می دهد و ربا می خورد. ببینید نزول عیب نداردها. ربا، یعنی اضافه اشکال دارد. شما یک چک می دهید و می گویید نقدش کن. یک مقدار کم می کند و نقد می دهد. این عیب ندارد. خوب نیست اما از نظر شرعی عیب ندارد. اشکال ندارد. این را می گوییم تنزیل. اما ربا، یک سر سوزن هم که اضافه شود، حرام می شود. حالا به این کاری نداریم. اصلا نمی خواستیم مساله ربا را عرض کنیم. می گویند اینجا آیه دارد می فرماید کسی که اهل ربا است، به جنگ آمده. حرف این است که آیا فقط با ربا آدم به جنگ می رود؟ بزرگان می گویند این نمونه است. نه اینکه این است و جز این نیست. این نمونه است. هرگناهی جنگ با خداست. این خیلی حرف است. هرگناهی، هرگناهی، جنگ با خداست. لذا ببینید فرق می کند. من اصلا نمی دانم این گناه است و می کنم. خیلی فرق می کند تا بدانم گناه است و بکنم. هرچه درجات روحی آدمی که گناه می کند فرق کند، درجه گناهش فرق می کند. باز به اینها کار نداریم. می خواهیم عرض کنیم که آدم یک وقت رو در روی خدا می ایستد. خب این وقتی است که دارد گناه می کند. رو در روی خدا ایستاده. آن وقتی است که آدم دارد گناه می کند. یک وقت می بینید به گناه کردن عادت دارد و اصلا هیچ باکی از گناهی که برایش پیش می آید ندارد. همه اینها فرق می کند. باز نمی خواهیم این را عرض کنیم. ما می خواهیم بگوییم ماه رمضان، ماه ضیافت خداست. کسی که به جنگ آمده را به ضیافت دعوت نمی کنند. آدمی را به مهمانی دعوت می کنند که دوست باشد. نه به جنگ آمده باشد. نه دشمن باشد. یادتان باشد فرمایش رسول خدا و امیرالمومنین بود. وقتی که پیامبر ماه رمضان را به طور تفصیل توصیف فرمود که حدیث مفصل و خیلی ممتازی است و اگر دلتان خواست در مفاتیح اول دستورات ماه رمضان ترجمه حدیث را نقل کرده اند، نگاه کنید. خیلی حدیث ممتازی است. در پایانش امیرالمومنین عرض کرد یا رسول الله افضل اعمال در این ماه چیست؟ ما قرآن بخوانیم برترین است؟ یا مثلا روزی چقدر نماز بخوانیم برترین است؟ چکاری بکنیم برترین اعمال ما در این ماه است؟ چه فرمودند؟ ترک گناه. ترک گناه. ترک گناه برترین اعمال است. من تمام روز فقط مراقب این هستم. مراقب چشمم و گوشم و زبانم هستم. یعنی داری بهترین اعمال را انجام می دهی. اگر قرآن هم خواندی، چه بهتر. نخواندی هم تو داری بهترین اعمال را انجام می دهی. اگر درطول ماه رمضان یک گناه از من سر نزد، من بهترین اعمال را انجام داده ام. بهترین ماه رمضان را داشته ام. بهترین ماه رمضان را. چون هیچ گناهی نکردم. حالا یک گیر داریم. ما را به مهمانی دعوت می کنند. در مهمانی هم خب یک وقت یک آقایانی می آیند که به آزادی معتقداند و هرچه به زبان شان می آید، ... داستانش را یادتان هست دیگر. حاج آقای حق شناس. نمی شود همه داستان را گفت. ایشان اوایل همه داستان را گفته بودند، بعد دیگر نگفته بودند. در یک مجلسی بودیم. احتمالا زمان حضرت امام بود. فکر می کنم. در هرصورت یک کسانی آنجا بودند که داشتند نسبت به ایشان بی ادبانه حرف می زدند. ایشان فرمودند هرچه گفتند من جواب دادم. یعنی صد در صد دفاع کردم. بعد شب به محضر حضرت امام حسین علیه السلام و حضرت ابوالفضل رسیدم. حالا عرض نمی کنم چه کردند. آقا من دفاع کردم. فرمودند دفاع کردی، اثر کرد؟ عرض کردم نه. هرچه گفت من جواب دادم. اثر کرد؟ نه. چرا بلند نشدی؟ آن وقت باز داستان می گفتند که مثلا یک جایی منزل یکی از خویشان، چجوری، دعوت داشتیم. این اواخر دیگر ایشان جایی نمی رفت. یک مقداری نمی توانست برود و یک مقداری هم اصلا دیگر نمی رفت. اما یک مقداری سال های قبل تر مثلا سی سال قبل، آنجا رفته بودند. یک کسی گفت آقا من می خواهم یک چیزی بگویم. من هم کاملا هوش و حواسم را جمع کردم ببینم او چه می گوید. تا شروع کرد دیدم دارد حرف مردم را می زند. گفتم آقا حرف مردم را نزن. من بند نیستم که اینجا بمانم. بلند می شوم می روم. صاحب خانه آمد گفت آقا مهمانی من را خراب نکن. هیچ چیز نگو. بنشین. حالا مقصود اینکه اگر آدم یک کمی شجاع باشد، یک کمی شجاع باشد. حالا در هرصورت لازم نیست آدم هرجایی هم برود. لازم نیست که هرجا برود. یک جاهایی خیلی لازم است. آنجاهایی که لازم است را می رود. آن وقت آنجا را هم باز باید مراعات کند. یک مرتبه می بینید روزه آدم با یک غیبت به باد رفت. این روزها تشنگی و گرسنگی هفده ساعت است. خب چه عرض می کردیم؟ هر گناهی یک نوع مقابله و به جنگ خدا رفتن است. ماه رمضان، ماه مهمانی خداست. آدم نمی تواند. باید سعی کند. سعی کند. حالا شما می بینی وقتی می خواهی سعی کنی، سعی ما به کجا می رسد؟ سعی ما به هیچ جا نمی رسد. چه کسی این حرف را قبول دارد؟ سعی ما. سعی ما، به پای خودمان، به قوت خودمان، به توانایی خودمان، به کجا می رسد؟ به هیچ جا. به هیچ جا نمی رسد. آدم باید از خدا کمک بگیرد. من سعی می کنم. اما به سعی خودم معتقد نیستم. از خدا کمک می خواهم. حَسبنا الله وَ نِعمَ الوَکیل. خدا. خدا کمک می کند. اگر شما دست به دامن بشوید، کمک می کند. من چه کسی هستم نیست ها. هرکس دست به دامن خدا شود، برای اینکه او را کمک کند، بالخصوص بالخصوص در این مساله که من می خواهم گناه نکنم، بالخصوص که من می خواهم گناه نکنم، اگر دست به دامان خدا شوی، کمک می کند. خب. حالا پس آدم باید دوست باشد تا او را به مهمانی دعوت کنند. دوستی از کجا؟ قدم اولش این است که هیچ گناه نکند. چون گناه دشمنی می آورد. دوستی را خراب می کند. خب. حالا ما گناه نمی کنیم. می خواهیم به دوستی برسیم. برای دوستی چکار کنیم؟ برای اینکه به دوستی برسیم چکار کنیم؟ دوستان را به مهمانی دعوت می کنند. در این مهمانی چه می شود؟ چه خبری است؟ در مهمانی چه خبری است؟ می شود شما یک جایی به مهمانی بروی، صاحب خانه نباشد؟ می شود؟ ما یک جایی مهمانی می رویم، صاحب خانه اصلا نیست. صاحب خانه باید پذیرایی کند. باید از مهمانانش احترام کند. دم در بایستد. بر سر سفره. ما پارسال یک جایی دعوت داشتیم. منزل یکی از خویشان بود. عرضم به حضور شما ایشان خجالت می کشید و نمی آمد داخل اتاق. رسم شان بود؟ نمی دانم چه بود. هی من اصرار کردم آقا بیا تو. نمی دانستم که حالا رسم شان است و سخت شان است. آخر هم نشد. مثلا چند دقیقه آمد نشست و رفت. حالا به رسم ما که مثلا تهرانی هستیم می گوییم یعنی چه؟ صاحب خانه باید سر سفره بنشیند. حالا مقصودم این است که در یک مهمانی، آدم صاحب خانه را ملاقات می کند. اگر کسی به مهمانی برود. اگر کسی به مهمانی برود.

خب. به نظرم هفته پیش یک بحثی عرض کردیم که عبارت های این صلوات ماه شعبان بود که خیلی صلوات ممتازی است که ظهرها می خوانند. عبارتش این بود: وَ اعْمُرْ قَلْبِي بِطَاعَتِكَ. این قلب کارش دوستی است. قلب کارش دوستی است. یعنی دوستی در قلب احساس می شود. اگر آدم دوست است، در قلب احساس می کند. اگر دشمن است، دشمنی را در قلب احساس می کند. اگر هیچ چیز نیست، باز در قلب احساس می کند. مثلا ما الان هیچ چیز نیستیم. نه احساس دوستی می کنیم و نه احساس... حالا خدا نکند که احساس دشمنی کنیم. نه احساس دوستی می کنیم و نه احساس دیگری. هیچ چیز. شخص آمده بود خدمت رسول خدا. عرض کرد که یا رسول الله ما خدمت شما که می آییم، شما برای ما از آخرت و بهشت و جهنم می گویی و حال ما عوض می شود و میل و شوق ما به آخرت زیاد می شود و میل و شوق مان به اطاعت خدا زیاد می شود و دل مان می خواهد که فداکاری کنیم و چه کنیم و چه کنیم. از محضر شما که دور می شویم و به خانه می رویم و زن و بچه و زندگی داریم، آنها حواس ما را پرت می کند و هرچه اینجا برما شده بود، یادمان می رود. حالا برای ما این هم نیست. چون رسول خدا را پیدا نمی کنیم که از ایشان فرمایش و موعظه بشنویم و دل مان به آن طرف گرایش جدی پیدا کند. همه اش این طرف است. فرمود اگر همیشه بر آن حالیکه نزد من هستی، باشی، لَو تُداوِمونَ عَلَی هذه الحالَة، اگر بر این حالت مداومت داشته باشی، فرشتگان با شما مصافحه می کنند. فرشته می شوی. حالا می خواستم این را عرض کنم. ما باید این دوستی را کسب کنیم. کسب دوستی وقتی است که دل درست باشد. این دعا هم همین را می گوید. وَ اعْمُرْ قَلْبِي بِطَاعَتِكَ قلب با طاعت امکان دارد که سلامت باشد. اگر قلب خراب نباشد. این دعا می گوید قلب من را آبادان کن. آبادانی درمقابل خرابی است. بفرمایید که آیه شریفه که مکرر هم داریم، مانند آیه 12 سوره احزاب می فرماید: فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ در قلب هایی مرض هست. اگر قلب اصلاح بشود، اگر قلب معالجه شود، آباد شود، معالجه شود، اگر قلب آدم درست شود، اگر درست شود، کار قلب دوستی است. آدم به دوستی می رسد. چکار کنیم؟ دعا فرموده بود وَ اعْمُرْ قَلْبِي بِطَاعَتِكَ. باز به عبارت قبلی مان برمی گردیم. گناه باید از زندگی مان بیرون برود. با گناه نمی شود. هرگناهی که من می کنم، دارم یک زخمی به قلبم می زنم. هرگناهی یک زخم است. خب. زخم بعدی، با گناه بعدی. زخم بعدی، با گناه بعدی. نمی شود. این قلب هیچ وقت سالم نمی شود. پس باید کلا گناه از زندگی ما بیرون برود. آن وقت، وقتی که گناه از زندگی بیرون رفت، شما نشستی یک صفحه قرآن خواندی، یک صفحه قرآن قلب تو را اصلاح می کند. اطاعت قلب را اصلاح می کند. اطاعت قلب را آبادان می کند. اطاعت قلب را سالم می کند. مریضی هایش را برطرف می کند. فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ برطرف می شود. در اثر اطاعت برطرف می شود. آنهایی که قلب شان مریض شده که سرانجام هم به نفاق می رسند و قرآن در آیه 161 بقره درموردشان دارد که وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ. با کفر ازدنیا می روند. آن به خاطر پشت سر هم گناه کردن است. اگر من گناه را به طور کلی از زندگی ام قطع کنم. این هم با اینکه ما اینجا بنشینیم و یک لحظاتی به فکر بیفتیم که گناه نکنیم، نمی شود. من برای اینکه گناه نکنم، باید به طور جدی طرح بریزم. همان مثالی که عرض می کردم. من می خواهم یک جایی به مهمانی بروم. مجبورم بروم. مثلا جوان ها و نوجوان ها، مادر و پدرشان دارند به جایی می روند و اگر هم همراه شان نروی، اصلا خانواده به هم می ریزد. من مجبورم بروم. آنجا هم می رویم و به آن آدم ها برمی خوریم. من فکر کنم که چکار کنم. فکر کنم چکار کنم که من بتوانم مهمانی ام را بروم و سلامت بیرون بیایم. فکر کنم و از خدا کمک بخواهم. فکر کنم و از خدا کمک بخواهم. آدم باید برای گناه نکردن که طرح اولیه ما برای سلامت قلب مان است، [فکر کند و از خدا کمکم بخواهد]. برای اینکه شاید یک روزی به عمرمان یک بار در این مهمانی شرکت کنیم، اگر یک ذره، فقط یک ذره، یک لحظه شما به این مهمانی رفته بودی، می دانستید که چقدر قیمت دارد. من وارد ماه رمضان بشوم و نه این باشد که بیایم و یک روزه بگیرم و بروم. همین روزه گرفتن عادی اش هم خوب است ها. اما روزه گرفتنی که در آن مهمانی خدا به دست بیاید. خیلی است. یک وقت هایی حضرت امام روی این مساله فرمایش می فرمود. بعد فرمودند که از این بالاتر هم هست. از این مهمانی بالاتر هم هست. چه عرض می کردیم؟ خب؟ کاملا مراقبت کنید. ببینید اگر شما مجبور نیستی، [یک سری کارها را انجام ندهید]. مثلا دانشگاه می روی. خیلی لازم است که دو ساعت را بروی. این دو ساعت را که خیلی لازم است می روی. اما وقت هایی که لازم نیست را به دانشگاه نمی رویم. چون یک مرتبه ای که من از خانه راه می افتم، تا به آنجا برسم، صدتا دویست، سیصدتا، پانصد تا نامحرم به چشمم می خورد. خب در خود دانشگاه هم که بدتر. سر کلاس بدتر. من برای اینکه به خطرها برنخورم، در حدمقدور، در حد مقدور پرهیز می کنم. ماه رمضان است. هرچه آدم دقت و مواظبت بیشتری بکند، آن آرزوی ما که آرزوی آن مهمانی است، امکانش بیشتر می شود. پس سعی می کنیم. جوانب می سنجیم. جوانب می سنجیم. هرجا می خواهم بروم. صحبت هایی که آنها می خواهند بکنند. قبلا به همه اینها فکر می کنم. جوانبش را می سنجم. یک جوری رفتار می کنم که به گناه برنخورم. من باز یادم است حاج آقای حق شناس [می فرمودند]. ببینید آدم باید از غیبت دفاع کند. مثلا من غیبت می کنم. شما باید از آن شخصی که غیبتش شده دفاع کنی. خب؟ باید دفاع کنی. وظیفه شما این است که دفاع کنی. خب اگر من غیبت کردم و شما دفاع کردی و من ساکت شدم، خب دیگر لزومی ندارد که در این مجلس بنشینیم. عیب ندارد بنشینی. حرف این است که ایشان می کوشید اصلا غیبت نشنود. ماه رمضان غیبت نشنود. برای کسانی که ماه رمضان خیلی برایشان قیمت دارد، می کوشند که غیبت نشنوند. در این حد. اصلا به گناه برخورد نکنند. اصلا برخورد نکنند. نه اینکه برخورد کند و این مقابله کند. اصلا برخورد نکند. در این ماه برخورد هم نکند. اینها گاهی ممکن است سخت باشد. اما می ارزد. آدم از ماه رمضانش بهره مند می شود. اگر شما یک ذره از ماه رمضان بهره مند می شدی، حاضر بودی پایش همه کار بکنی. به هر سختی ای تن بدهی برای اینکه از ماه رمضان بهره مند شوی. ماه رمضان خیلی مهم است. ببینید حداقلی که آدم از ماه رمضان بهره مند می شود این است که همه گناهانش بخشیده شود. این حداقل است. فرمودند هر افطار، در سر هر افطار، خدای متعال هزار هزار نفر را می بخشد. چقدر می شود؟ یک میلیون نفر. شب جمعه اول که شد، به اندازه تمام آن مقداری که در این مدت بخشیده اند، در شب جمعه می بخشند. حالا ممکن است بعضی جاهایش را من دقیق یادم نباشد. شب نیمه ماه چقدر می بخشند. به اندازه کل ماه می بخشند. همینطور هست. شب های احیا. خیلی. یک وقت محاسبه شده بود. حدود مثلا سیصد میلیون نفر. مجانی ها. این بخشش مجانی است. خدای متعال می بخشد. درماه رمضان می بخشد. کسی کاری بکند؟ نه. کاری نکرده می بخشد. اینهایی که کاری نکرده می بخشند، عددش به حدود سیصد میلیون نفر رسیده بود. این حداقل است دیگر. آدم وارد ماه رمضان بشود و بخشیده شود. خیلی خوب است. بعد برای هر یک گناهی که کرده ایم ما را می ایستانند و سوال می کنند که چرا کردی؟ وقتی بخشیده شدی، شما را نمی ایستانند دیگر. در قیامت چند سال باید بایستیم؟ پنجاه هزار سال. نمی شود. فقط آن خوب است که سر از قبر درمی آورد و یک سر به بهشت پرواز می کند. فقط همان فرض درست است. هیچ فرض دیگری... البته فرض بالاتر هم دارد. در آیه 46 سوره اعراف می فرماید: وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ یک کسانی بر اعراف هستند. آنها بر قیامت سیطره و سلطنت دارند. همه چیز حوادث قیامت مثلا زیر نظر آنها اعمال و اجرا می شود. عبارت قرآن است. در ادامه آیه می فرماید: يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيمَاهُمْ. این آدم هایی که آنجا هستند، نفر به نفر آدم هایی که در صحنه قیامت هستند را می شناسند. چند میلیارد است؟ نمی دانیم چند میلیارد است. آدمی که می تواند مثلا صد میلیارد آدم را بشناسد، این آدم چقدر بزرگ است؟ نفر به نفرها. یعنی تمام پرونده من پیشش هست. بعد هم پرونده شما هست. و بعدی. صد میلیارد. این آدم چقدر بزرگ است؟ حالا نمونه اش این را می دانیم دیگر. در شب های ماه رمضان، شب قدر چه خبر می شود؟ آنچه که در طول سال آینده برای هر نفر به نفر از افراد بشر باید پیش بیاید، حالا افراد بشر حداقل اندها؛ بلکه برای همه عالم، حوادثی که برای همه عالم می خواهد پیش بیاید و برای هر نفر می خواهد پیش بیاید، تمام یک سال، تمام اعمال و حوادثی که برای هر نفر پیش می آید، به حضرت امام زمان عرضه می کنند. ایشان امضا می کند که بشود یا نشود. لذا می گویند آن شب بروید در خانه خدا تضرع و زاری و استغفار کنید که آنچه خوب تر است برای شما مقدر کنند. ایشان خوب تر ها را برای شما امضا کند. اهمیت شب های قدر این است دیگر. این آدم چقدر برزگ است؟ ببینید عرض کردم حداقلش انسان هاست. الان هفت میلیارد انسان اند. هفت میلیارد انسان در یک سال چه باید برایشان پیش بیاید. ایشان همه اش را ملاحظه می کند و امضا می کند. بشود یا نشود. آدمیزاد انقدر می تواند بزرگ شود. وقتی برای ایشان یک همچین چیزی پیش می آید، می گویند آقا شیخ محمد کوفی در یک شب احیا در مسجد سهله بود. حالا تقریبا عرض می کنم. یک آقای بزرگواری در محراب نشسته بود. یک آقایانی هم خدمت ایشان نشسته اند. ایشان را هم راه داده اند و رفته آنجا نشسته. با هم صحبت می کردند. آن آقایی که در محراب نشسته بود با آن آقایان صحبت می کرد. ایشان در دلش می گفت خب اینها چرا حرف می زنند امشب شب احیاست. بلند شو دو رکعت نماز بخوان. مثلا. در دلش می گفت. نزدیک سحر جام هایی آوردند. حالا عرض می کنم تقریبی. ایشان جام را قبول نکرد. قدش نبود دیگر. آقا شیخ محمد کوفی مکرر به محضر حضرت ولی عصر مشرف شده بود. خیلی. بارها و بارها. حالا آنجا چه شده بود، نمی دانم. اگر بخواهند که تو بشناسی، می شناسی. اگر بخواهند که نشناسی، نمی شناسی. می شود آدم در کنار باشد اما همراه نباشد. شما باید همراه باشی. تمام زندگی ات باید همراه باشی تا آنجا هم همراه باشی.

خدایا این ماه رمضان را برای ما مبارک کن. توفیقات ما را در این ماه رمضان از همیشه عمرمان بیشتر کن. اولین توفیق ما این باشد که هیچ گناهی برای ما پیش نیاید. توفیق مرحمت کن که بارهایی موفق به ختم قرآن شویم. گفتند این ماه بهار قرآن است. بله؟ بهار قرآن است دیگر. شنیدم بعضی از بزرگان مثلا چهل تا ختم قرآن می کردند. یعنی روزی یک ختم هم بیشتر می شد. نمی دانیم چطور می شود. خدا کمک کند می شود. خب دست به دامان کسی می شویم که اول و آخر به دست اوست. یک چیزی می خواستم عرض کنم. آنهایی که دیروز در این تشییع جنازه شرکت کردند، حالا ما از خودمان می گوییم ها. می گوییم خدا همه گناهان شان را بخشید. اگر جنازه مومن را تشییع کنی، وقتی وارد قبر شد اولین هدیه ای که خدای متعال به او می دهد این است که همه کسانی که او را تشییع کرده اند بخشیده. دیروز خیلی مهم بوده ها. حالا آنهایی که رفتند خوش به حال شان. ان شاء الله که خدا ازشان قبول کند و ما می گوییم که خدای متعال یک بخششی بر اهل تهران مرحمت کرده. ان شاء الله ماه رمضان هم همه را ببخشد. آنجا بنا شد که هرکس که به ماه رمضان می آید را ببخشند. حالا ان شاء الله حداقل آنجا [بخشیده شویم.]

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای