جلسه ظهر 28 صفر 99/7/25
ما برای شما در پیامبر خدا یک اسوه حسنه قرار دادیم. اسوه. اسوه یعنی کسی که از او پیروی می کند. دنبالش می رود. حرف هایش را عمل می کند. به رفتارش نگاه می کند. طبق آن رفتار، رفتار می کند.

اَعوذُ بالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمین وَ لا حَولَ وَ لا قُوَهَ إلّا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاه وَ السَّلامَ عَلی سَیِّدِنا وَ نَبیِّنا خاتَمِ الأنبیاءِ وَ المُرسَلین أبِی القاسِمِ مُحمَّد (اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّد وَ آلِ مُحمَّد و عَجِّل فَرَجَهُم) وَ عَلی آلِهِ الطَّیِبینَ الطّاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیهِ اللهِ فِی الأرَضین، سِیَّما بَقیهِ اللهِ فِی العالَمِین عَجَّل الله تَعَالی فَرَجَهُ وَ سَهَّلَ مَخرَجَه وَ لَعنَهُ اللهُ عَلی أعدائِهِم أجمَعین من الآن إلی قیام یَومِ الدّین

قرآن کریم دوتا شان و شخصیت برای رسول خدا مشخص فرموده. ما کجا هستیم؟ کدام یکی را قبول داریم؟ می فرماید او سراج منیر است. سراج منیر. یک چراغ روشن، نور دهنده. خب سراج منیر یعنی چیزی که راه را روشن می کند. یعنی با آمدن ایشان، با حضور ایشان در جامعه بشری، راه روشن شده. راه روشن شده. هرکسی در یک چیزی شک داشته، حالا معلوم است. شکش برطرف شده. از طرف خدا آمده اند گفته اند دروغ بد است. غیبت حرام است. نگاه به نامحرم جایز نیست. یک دستوراتی. ربا جایز نیست. کم فروشی جایز نیست. باید با مردم روراست باشی. دورو نباشی. اینها را ایشان آمده گفته. شما هم شنیدی، فهمیدی. ایشان هم باید یک جوری بگوید که مردم بفهمند. باید یک جوری بگوید که مردم بفهمند. قرآن می فرماید بلاغ مبین. تبلیغاتی که ایشان می کند، باید روشن باشد. نمونه اش را مکرر هم عرض می کردم. بعد از نزول آیه تطهیر ایشان هر روز صبح، یعنی برای نماز صبح یا در پنج وقت [به در خانه اهل بیت می آمد]. هر دو روایت در کتاب های اهل سنت هست. حالا فرض می کنیم هر روز صبح. این آیه نازل شده و ایشان بعد از اینکه از خانه خودش که در خانه ایشان به داخل مسجد باز می شد، بیرون می آمد و به در خانه امیرالمومنین و حضرت زهرا سلام الله علیهما می رفت. آن در هم به داخل مسجد باز می شد. دوتا چهارچوبه در را می گرفت و می فرمود اَلسَّلام عَلَیکُم یا اَهلَ البَیت. إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً [33 احزاب]. آیه تطهیر را برای اخهل این خانه می خواند. نه برای آن خانه. این آیه را در خانه ای که زنان ایشان در آن بودند نمی خواند. در خانه امیرالمومنین می خواند. تا زمانی که ایشان وفات کرد. از روزی که آیه نازل شد، ایشان در این خانه این یزارت نامه کوتاه [را می خواند.]. یک زیارت نامه کوتاه. اَلسَّلام عَلَیکُم یا اَهلَ البَیت. إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ... حالا کسی می گوید من نفهمیدم. نمی شود بگوید من نفهمیدم. چون فهمیده. بلاغ مبین انجام می داد. بلاغ مبین. مثلا در جریانات غدیر دارد که ایشان این عبارت را سه بار تکرار کرد. سه بار تکرار کرد. و جزء معجزات ایشان گفته اند که اگر برای یک جمعیت زیاد، حالا می گوییم در غدیر خم صد هزار نفر جمع بودند، هفتاد هزار نفر جمع بودند، ده هزار نفر جمع بودند. فرق نمی کرد. صدای ایشان به همه می رسید. داستان دوازده امام که من دوازده تا خلیفه دارم را ایشان در منا فرمود. در منا فرمود همه مسلمان ها هم در چادرهای خودشان بودند. همه در چادرهایشان این فرمایش پیغمبر را شنیدند. یک خطبه است که در آن خطبه از دوازده خلیفه صحبت شده است. که اینها دارای چه خصوصیاتی هستند. همه شنیده اند. آخر شما که منا را رفته اید می دانید دیگر نمی شود. در خود خیمه شما هم بلندگو لازم است. اگر خیمه بزرگ باشد، بلندگو لازم است. که معمولا هم بلندگو دارند. در خیمه بعثه که مثلا هزار نفر جمع می شدند، البته در عرفات؛ آنجا که هزار نفر جمع می شدند بلندگو لازم بود. اگر صد نفر هم بودند، مثلا می خواستند دعای عرفه بخوانند، باز بلندگو لازم بود. حالا ایشان در خیمه خودش، یا به فضای باز آمده و روی شتر نشسته و دارد برای مردم مسلمان خطبه می خواند. این خطبه را همه شنیدند. یعنی این خودش برای ایشان یک معجزه بود. حالا در هرصورت. صدا را به گوش همه برسانند. همه بفهمند. باید بلاغ مبین باشد. خب. وقتی بلاغ مبین شد، حجت بر همه تمام است. این یک مرحله از شخصیت و وظایف ایشان است. باید نور بیفشاند. راه را نشان بدهد. سراج منیر باشد. عبارت این است. إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً [8فتح]. ما تو را به عنوان شاهد بر اعمال امت فرستاده ایم. و مبشر و نذیر. بشارت می دهی. انذار می کنی. یعنی باز راه نشان می دهی. وَ داعِياً إِلَي اللَّه [9فتح]. مردم را به سوی خدا دعوت می کنی. مردم دعوت را می شنیدند. در بازار اکاز ایشان از سر بازار حرکت می کرد و تا پایان بازار می فرت. دستش را کنار گوشش گذاشته بود و فریاد می زد قُولُوا لا اِلهَ اِلّا الله تُفلِحُوا. حالا یک کسی دارد برنج می فروشد. یک کسی دارد سبزی می فروشد. به کار خودشان مشغول بودند. مثلا کسی به ایشان اعتنا نمی کرد. اما صدا به گوششان می رسید. لا اِلهَ اِلّا الله تُفلِحُوا. اگر لا اله الا الله بگویید به فلاح و رستگاری می رسید. نجات پیدا می کنید. خب. وَ داعِياً إِلَي اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنيراً. تو را سراج منیر فرستاده ایم. خب این یکی. باید فقط قدر این را دانست. کار چراغ این است که راه را روشن کند و این قدرش را بدانیم یعنی به این راهی که ایشان نشان می دهد برویم. این آن شخصیت دوم می شود. لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ [21 احزاب] ما برای شما در پیامبر خدا یک اسوه حسنه قرار دادیم. اسوه. اسوه یعنی کسی که از او پیروی می کند. دنبالش می رود. حرف هایش را عمل می کند. به رفتارش نگاه می کند. طبق آن رفتار، رفتار می کند. یک بنده خدایی بود خیلی قرآن می خواند. مثلا در شبانه روز یک ختم قرآن می کرد. خیلی آدم خوبی هم بود! جزء منافقین بود! خیلی آدم خوبی بود! پیغمبر فرمودند که قرآن را در هفت روز بخوان. هفت روز بخوان. خب باید حرف ایشان را گوش کنی. تو می خواهی کار خوب بکنی. اما کار خوب، طبق دستور ایشان خوب است. طبق دستور ایشان خوب است. اما سرخود. بعدها که یک کمی سنش گذشته بود [گفت] اشتباه کردم. من خلاف دستور پیغمبر رفتار کردم و الان هم از پا افتادم. مثلا فرض کن هر روز روزه می گرفت و مثلا یک ختم قرآن می کرد. خب این خیلی خوب است. اما خب افراط می شود. حالا شاید هم به آن شخص فرمودند که در هفت بخوان. حداقل در هفت روز بخوان. بعد پشیمانی می آورد. ایشان اسوه حسنه است. البته می گویند لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ این برای کسانی است که به خدا امید دارند. به قیامت امید دارند. قیامت را قبول دارند. اگر قیامت را قبول داری، از ایشان پیروی کن. از ایشان پیروی کن. هرچه بیشتر و بهتر، بیشتر و بهتر پیروی کنی، با ایشان بیشتر خواهی بود. هرچه بیشتر از ایشان پیروی کنی، خودت را با ایشان تطبیق کنی، از نظر اخلاق، از نظر زن داری، از نظر بچه داری، از نظر کسب و کار، برای ماها که باید درس بخوانیم از نظر درس خوانی. خب شما درس که می خوانی باید خوب درس بخوانی. باید خوب  درس بخوانی. وقتت را حرام نکنی. یک آقای بزرگواری بود. از اساتید قم. خیلی هم ملا بود. خیلی. یعنی درجه یک بود. ایشان فقط سه ساعت در شبانه روز می خوابید. سه ساعت. بقیه اش را کار می کرد. بقیه اش را کار می کرد. یعنی درس می خواند. درس می داد. می نوشت. الان شاید کتاب هایش بیشتر از صد جلد باشد. اما خب ننتیجه اش این شد که ایشان سکته کرد. سکته مغزی کرد و از کار افتاد. حالا به این کار نداریم. مقصود کار کردن است. شما اگر کار نکنی، اسوه نداری. اگر کار بکنی و کار درست بکنی، اسوه داری. اسوه ات پیامبر است. اگر اسوه داشته باشی، در آن عالم با این اسوه محشور می شوی. آقا این خیلی گران قیمت است. ببینید دعایی که مداح ها می کنند، حداکثر اعلای دعایشان این است که ما به کربلا برویم. خب این خیلی خوب است. اما این با آن که باید خیلی فاصله دارد. تو به آنجا می روی. ببخشیدها. ماها به زیارت کربلا می رویم، آن طلا نقره ها و ستون ها و سنگ و اینها را زیارت می کنیم. خود آقا را که زیارت نمی کنیم که. البته این هم خیلی خوب است. خیلی خوب است. خیلی خوب است. اما این آن آخرش نیست. اگر شما رفتی و خود امام حسین را زیارت کردی، زیارتت زیارت است. اگر رفتی خود آقا را زیارت کردی، زیارتت زیارت است. حالا. مقصود اسوه حسنه است. خدا یمتعال یک سرمشق برای ما قرار داده. سرمشق خوب. آن کتاب هایی که سابقا در مدرسه از رویش خط کار می کردیم، سر صفحه یک خط خوب نوشته بود که ما باید از آن پیروی کنیم و خط بنویسیم. سر مشق. ایشان را هم خدای متعال برای ما سرمشق قرار داده. ایشان کی عصبانی می شده؟ اگر یک کسی ظلم می کرده عصبانی می شده. یک کسی گناه می کرده عصبانی می شده. گناه علنی می کرده عصبانی می شده. اگر پنهانی یک کاری می کرده، ایشان به رو نمی آورده. این رفتارش بوده. آن [کارهای] اطرافیان خودش را می دانست. آن اواخر نقشه قتل ایشان را کشیدند. آن مجموعه نقشه قتل کشیدند. پیامبر داستان را برای یکی از این زن ها گفت. قرآن عبارت دارد که وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ. بخشی از داستانشان را گفت و یک بخشی را نگفت. آن بخشی که شما نقشه قتل من را داشتید نفرمود. امیرالمومنین فرمودند که قانون کریم این است که به رو نمی آورد. مثلا. نقشه قتل. زن آدم نقشه قتل آدم را کشیده. یعنی انقدر... اما به رویش نمی آورد. عرض کردیم یک مرتبه پیامبر یک مقامی دارد که نامش را سراج منیر گذاشته اند. که راه را نشان می دهد. تا چه کسی می خواهد به راه خدا برود، از این راه پیروی کند. یک مرتبه و مقام هم برای ایشان گفته اند که اسوه است. هرکس از ایشان پیروی کند. امیرالمومنین یک عبارتی به میثم فرمود. میثم مرد بسیار بزرگی است. اما وقتی که حضرت قتلش را پیشگویی کردند که به دست این آدم ناپاک دست تو را می برند، پای تو را می برند، زبانت را می برند. گفت در راه خدا چیزی نیست. در راه خدا چیزی نیست. آیا دینم سالم است؟ فرمودند بله. دینت سالم است. آقا دینم سالم است. میثم می گوید. اگر یادتان باشد امیرالمومنین هم به پیامبر عرض کرد. فرمودند در ماه رمضان تو را اینجوری می کشند. محاسنت را از خون سرت خضاب می کنند. [امیرالمومنین پرسید] دینم سالم است؟ دینت سالم است. باکی نیست. خیلی است. بعد به میثم فرمود. یادتان است؟ مکرر این را عرض می کردم. فرمودند اَنتَ مَعِی فِی دَرَجَتِی. تو همراه منی. در درجه منی. درجه امیرالمومنین در بهشت کجاست؟ اصلا در بهشت است یا یک چیز فوق بهشت است؟ درجه امیرالمومنین.

السلام علیک یا ابا عبدالله وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ. اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.

خونی که خورد در همه عمر، از گلو بریخت. خونی که خورد در همه عمر. در همه عمر یعنی چه؟ ایشان هفت سالش بود آن حوادث را دید. حمله به خانه را دید. آتش را دید. ضربه خوردن مادرش را دید. سیلی خوردن مادر رااگر بود، دید. تازیانه خوردن را اگر بود، دید. از آن وقت داشت خون دل می خورد. بعد هم دوران بیست و پنج سال داشت خون دل می خورد که چه طور با دین جدش بازی می کنند. چطور دین جدش را کم و زیاد می کنند. بعد هم چهار سال و خورده ای حکومت پدر بزرگوارش را دید. آن هم همه اش خون دل بود. همه اش خون دل بود. بعد هم شهادت پدرش را دید. چقدر خون دل خورد. بعد هم ده سال در خانه نشسته. دوستان نزدیک، دوستان نزدیک، می آمدند به ایشان می گفتند السلام علیک یا مذل المومنین. یا مسخن وجوه المومنین. خونی که خورد در همه عمر از گلو بریخت. حالا فرمود که یک تشتی بیاورید. شاید آنهایی که اطراف بودند خوشحال شدند که ایشان زهر را برمی گرداند و خطر برطرف می شود. یک وقت دیدند که این تشت پر از خون شد. پر از خون شد. حالا شاید آنها به نظرشان اینجوری آمد که حتی پاره های جگر هم داخل این تشت آمده. و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای