استجابت دعاي اولياء
استجابت دعاي اولياء

حاج صادق جواهری از دوستان و شاگردان مرحوم آقای آقاشیخ مرتضی زاهد بود. تا آخرین روزهای عمر ایشان با ایشان گذرانده و بعد تا پایان عمرش از خانه ی جناب شیخ پا نکشید،ودرتمام مجالس آن منزل بعد از ایشان شرکت می کرد. او نقل می کرد: خانه کوچکی داشتم. شاید چهل پنجاه متر بیشتر نبود. یک روز آقا و دوستانشان را به منزل دعوت کرده بودم. سفره انداختیم، و غذا خوردند. آب دست آوردیم که دست بشویند، و مشغول جمع آوری ظروف غذا بودیم. آقا به من رو کرد، و فرمود: آقا صادق بایست،و بعد دست به دعا برداشت. عرضه داشت: خدایا! این آقا صادق می خواهد سفره بیاندازد ،واین دوستان را مهمان کند؛ اما خانه اش کوچک است.تو به او خانه ای بزرگتر عطا بفرما. دوستان حاضر آمین گفتند، و ما هم به کارمان ادامه دادیم. فردا دنبال کارم می رفتم. یکی از دوستانم رادر خیابان بوذرجمهری نوملاقات کردم.او به من گفت: شناسنامه همراهت داری؟ داشتم، و دادم. جدا شد، و رفت. هفته بعد او را دیدم و گفت: یک زمین در جاده قدیم شمیران، در کنار زمین خودم برای تو انتخاب کرده ام. با سیزده هزار تومان پول فردا به محضر فلان بیا. رفتیم،و زمین خریده شد. ششصد متر بود، در محله چاله هرز شمیران. آقا دو ماه بعد از آن روز که در خانه ی ما مهمان بودند، وفات کردند. این زمین ساخته شد، و مرحوم حاج صادق به آنجا نقل مکان کرد.

اتفاق روزگار حاج صادق به یک گرفتاری بزرگ مالی خورد، و ورشکسته و خانه نشین شد. اما از آنجا که خانه از اول به نام همسرش شده بود، همچنان برای او باقی ماند.تا آنجا که ورّاث ایشان ازفروش آن خانه برای او و حتی برای همسرش ثلث حساب کردند.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای