پاسخ به سوال در مورد مشاوره ی ازدواج
سوال:
با سلام و خسته نباشید خدمت شما اساتید بزرگوار و با تشکر فراوان از سایت خوبتون.
بنده پسری هستم 26 ساله و حدود 4 سال هست که به دختری علاقمند شدم که دختر خاله بنده هستند. رابطه به این نحو شرو شد که من اول با خود دختر حرف زدم و بعد یک ماه خانواده دختر و مادر خودم رو در جریان گذاشتم ولی پدرم رو به دلیل حساسیت و عصبانیت زیادی که داشتن درجریان نگذاشتمشون.مادر خوشحال شد اولش خیلیم استقبال کرد منم با آرامش تمام به کارام میرسیدم.
خلاصه بعد یه مدت که پدرم متوجه شدت به شدت مخالفت کردن و بر این ادعا هستن که همه فک و فامیل توطعه کردن و منو انداختن به یه جای نامناسب.اینم بگم خدمتتون که دخترخالم دیپلم دارن خودمم لیسانسم. کلی با پدرم حرف میزنم ولی اصلا قبول نمیکنن که هیچ تهمت و حرفای نابجاو ناشایست و توهین آمیز میگن و حتی دست به چاقو واینا میبرن و اصلان دلیل منطقی برای مخالفتشون ندارن و حتی مادرمو تهدید به طلاق کردن و خودمو هم کت میزنن منم نمیتونم هیچی بگم. من موندم منی که از نظر دینو شرع قرآن نیاز به اذن پدر برای ازدواج ندارم و اینکه واقعا طرف مقابلمو کاملا میشناسم و مطمعنم که 100 درصد همون کسیه که باهاش خوشبخت میشم باید به خاطر مخالفت بدون دلیل قانع کننده پدرم آیندمو بیخیال بشم و یا چیکار کنم؟ خیلی سخته واسم که کسی بخاد آزادی منو ازم بگیره یا بخاد بهم زور بگه لطفا کمکم کنین از یه طرف نمیخام پدرم رو از خودم برنجونم و از یه طرف دیگه نمیخام اون کسیو که واقعا بهشون علاقمندم رو از دست بدم. با تشکر از عنایات حضرت عالی منتظر راهنمایی های بزرگوارانه شما هستیم.

پاسخ:

سلام علیکم و رحمة الله ،

فعلا صبر کنید و فکر کنید برای تغییر شرایط بکوشید.نمی توان به جنگ پدر رفت.اگر از نظر مالی مسقل بشوید و همه چیزتان را در اختیار خودتان بشود می توانید طبق میل و خواسته ی خودتان عمل کنید اما در هر صورت باید رضایت پدر رابه دست اورید

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای