پاسخ به سوال در مورد مشاوره ی خانوادگی
سوال:
سلام علیکم. والدینم مرا وادار کردند با کسی که نپسندیده بودم ازدواج کنم و هرچقدر مخالفت کردم هی مرا انکار کردند تا جایی که نتوانستم جلوشان بایستم. همسر بسیاربه من علاقه دارد ولی هیچ علاقه و کششی به همسرم ندارم با او بدرفتاری و بددهنی میکنم و مدام تحقیرش میکنم او را نابود کردم . دو سال است افسرده ام و هیچ کاری نمیتوانم بکنم تمام توانایی های «معنوی»و ذهنی ام را از دست داده ام .آنقدر به زوجهای دیگر «حسرت»میخورم که جهنم جلو اش هیچه، هیچ رابطه زناشویی با او برقرار نکردم چون او را شوهرم نمیدانم اصلا مردی نیست که میخواستم حالا چه کار کنم طلاقم نمیشه بگیرم. میدانم دردم بی درمانه و نمیدونم چرا خدا اینطوری کرد دعام کنید بمیرم. برای کسانی که مجرد مانده اند دعا و بخت گشایی هست ولی برای من چه راهی مانده؟ قابل تحمل نیست..

پاسخ:

حجت الاسلام و المسلمین جاودان فرمودند : سلام علیکم و رحمة الله ،

فقط مرگ چاره ندارد. اگر عاقلانه رفتار كنيد ممكن است راهي پيدا كرد. اولاً شوهر شما تقصيري ندارد كه با او بدترين رفتار ها را مي كنيد بايد با او صحبت كنيد و اينكه او را نمي خواهيد و او را به زور پذيرفته ايد به او بفهمانيد اگر با يك جلسه ممكن نشد چند جلسه و اگر امكان داشت با هم به نزد مشاور برويد تا او بفهمد كه شما بدرد همسري او نمي خوريد تا امكان طلاق بوجود بيايد. باز هم عرض مي كنم سعي كنيد عاقلانه رفتار كنيد كمي بر احساسات خودتان غالب شويد تا بتوانيد درست رفتار كنيد، شما بايد اين وضع را بپذيريد يا جدا بشويد راه ديگري وجود ندارد. مقصود از اين كه بپذيريد اين است كه كاملاً با آن كنار بيائيد و همه وظايف زن زندگي و زناشويي را با دلخوشي عمل كنيد يا طلاق سعي كنيد مسئله را با صحبت و فكر و عقل حل كنيد جنگ و قهر و برخورد راه درستي نيست. نتيجه را به من گزارش بدهيد.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای