پاسخ به سوال در مورد مشاوره ی خانوادگی
سوال:
بسمه‌تعالی
سلام‌علیکم
در‌نامه‌قبلی‌عرض‌کرده‌بودم‌که‌چند‌ماه‌با‌ی‌آقا‌پسری‌نامزد‌بود‌و‌البته‌محرمیت‌نخوانده‌بودیم،بعد‌از‌چند‌ماه‌که‌کتوجه‌عیبهایش‌شدم‌نامزدیم‌را‌بهم‌زدم.‌بار‌آخری‌که‌من‌اون‌آقا‌را‌دیدم‌‌بهش‌گفتم‌که‌باهاش‌ازدواج‌نمیکنم‌و‌.....اون‌آقا‌هم‌شروع‌کرد‌به‌التماس‌و‌همون‌موقع‌نمیدونم‌با‌چه‌قصدی‌پیشونیم‌را‌بوسید.‌منم‌‌برای‌اینکه‌از‌دستش‌خلاص‌‌بشم‌‌‌بهش‌گفتم‌ باشه‌ازدواج‌میکنیم.‌بعد‌از‌چند‌روز‌نامزدیم‌را‌بهم‌زدم.‌من‌در‌مدتی‌که‌با‌این‌آقا‌نامزد‌بودم‌همیشه‌حجابم‌را‌رعایت‌کردم‌و‌ب‌خودم‌اجازه‌ندادم‌که‌بهش‌دست‌بزنم.‌حالا‌این‌آقا‌رفته‌پیش‌بزرگترهای‌فامیل‌که‌براش‌واسطه‌بشن‌که‌من‌دوباره‌قبول‌کنم.تو‌حرفاش‌به‌بزرگترها‌گفته‌که‌من‌این‌دختر‌را‌بوسیدم‌و‌جوری‌وانمود‌کرده‌که‌‌‌آبروی‌من‌را‌ببره.با‌این‌کارش‌میخواد‌همه‌را‌نسبت‌ب‌من‌بدبین‌بکنه.من‌واقعا‌پشیمونم‌از‌اینکه‌ب‌خودم‌اجازه‌دادم‌حتی‌باهاش‌حرف‌بزنم‌.‌و‌توبه‌کردم.اگر‌بزرگترها‌پرسیدن‌من‌چطور‌از‌خودم‌دفاع‌کنم‌؟دروغ‌بگم‌یا‌راستش‌را؟‌
حاج‌آقا‌‌قبل‌از‌اینکه‌نامزد‌کنم‌خیلی‌به‌همه‌چی‌مقید‌بودم.‌حالم‌خوب‌بود.‌از‌نمازم‌لذت‌میبرم.و....بعد‌از‌نامزدیم‌یواش‌یواش‌نمازشبم‌ترک‌شد‌و‌حضور‌قلب‌تو‌نمازام‌نداشتم.اثرات‌بدی‌اون‌آقا‌رو‌رفتارم‌داشت.در‌طول‌اون‌چندماه‌هم‌همش‌نگران‌‌اوضاع‌خودم‌بودم.‌خلاصه‌نمیدونم‌‌چطوری‌خدا‌به‌دادم‌رسید‌که‌نامزدیم‌بهم‌خورد.الان‌دوباره‌نماز‌شب‌میخونم.ولی هنوز حال خوب سابق را پیدا نکردم.از طرفی همش فکر میکنم چرا این بلا به سرم اومد. همش نگران هستم که اون آقا داره پشت سرم حرف میزنه و تهمت ودروغ و.....و با این کار میخواد مانع بشه که کسی ب خواستگاری من بیاد.خیلی‌برام‌سخته‌داره‌با‌آبروم‌بازی‌میکنه.نمیدونم‌چطور‌از‌این‌ماجرا‌خلاص‌بشم؟

پاسخ:

سلام علیکم و رحمة الله

تمام ارتباطات را با ایشان قطع کنید تا ایشان متوجه آمد و رفت خواستگارها نشود

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای