پاسخ به سوال در مورد مشاوره ی خانوادگی
سوال:
با سلام خدا قوت
من 13 ساله ازدواج کردم (که 1/5 سال ان عقد بوده ایم).یک پسر هشت ساله دارم.
مشکلات من وشوهرم از اولین روز عقد کردگی بود که ایشون معتقد به گربه رو در حجله باید کشت بودند البته من اون موقع دخترخیلی ساده ای بودم و الان که چهارساله عروس جدید اوردند و حرکاتشون رو میبینم و وقتی یاد حرکات همسر وخانواده اش می افتم،میفهمم همیشه حرفهاشون منظور دار بوده ودر حرکاتشون نقشه داشتند.
همسرم أهل نماز وروزه و...هست وکاری هم هست ولی علاقه ی بیش از حد که به پدر ومادر داره عامل خیلی از اختلافاتمان هست(مادرشوهر من همیشه به فرزندانش میگه هر کاری برای ما بکنید وظیفه تونه ویک هزارم کاری که من برای شما در بچگی کردم نمیشه،ودر واقع یک نوع رقابت بین بچه ها برای خدمت بیشتر هست،والبته بگم ایشون ناتوان نیستندو کاملا سالم هستند)این باعث شده همسر من که همیشه با خانواده ی من مشکل اساسی داره (خانواده فرهنگی وبسیار مهربانی دارم که همیشه بی چشمداشت کمکمان می کنند)اصلا درحد یک سر زدن هم پیش خانواده م نیاد وحتی به اونها بی احترامی کنه،اگه عصبانی بشه فحشهایش رکیک میده و...
بدبین وخودخواه وحسود و نون به نرخ روز خور وتا حدودی خسیس هم هست.مهمون از طرف خانواده من اصلا دوست نداره.
به من هم خرجی نمیده ومن حتی اجازه ندارم از حقوق خودم خرج کنم چون میگه خرج اضافه است(البته من یواشکی اینکارو میکنم)
بابت رفتارهای خیلی حرص خوردم تا حدی که از شدت حرص بیماری کبدی گرفتم.جرات ندارم در مورد خانواده م جلوش حرف بزنم چون سریع حرفی میزنه که ناراحتم کنه.حتی عروسی هاشون وتمام مراسم شادی خانواده ام رو یک جوآی تبدیل به عزا برای من وپدر ومادرم کرد.
قبل از بچه دار شدن برای طلاق شکایت کردم که با پادرمياني بقیه آشتی کردیم و الان اصلا به خاطر بچه م به طلاق فکر نمی کنم ولی دوست دارم مشکل با خانواده خوبم حل بشه.لطفا راهکار بهم بدین
2-از زمانی که ایشان داماد اول هستند و وارد خانواده ما شدند،خیلی مشکلاتشان در زمینه سایر دامادها و برادرم زیاد شده ،بارها شوهر خواهرم را تحریک کرده که البته ایشون به خواهرم گفتن وگوش ندادند ولی بی تاثیرم نبوده،و فکر میکنم ایشون أهل جادو وسحر و... هستند،چون زیر لب زیاد چیزهایی میخونن و کتابی هم با همین مضامین داره.

پاسخ:

سلام علیکم ورحمة الله ،

می توانید به مشاوره بروید؟ و اگر مشاوره رفتید آیا او به همین شکل که شما در این ارتباط قضاوت می کنید قضاوت می کند؟ اگر مسائل دقیقاً به همین مسائل که شما می گویید باشد چاره ای جز طلاق ندارید اما اگر کسی فرزند دارد و به فرزندش دلبسته است باید سختی های زندگی را تحمل کند شما سعی کنید اگر ادامه زندگی را انتخاب کردید تا حد ممکن برخورد پیش نیاید و بدون اینکه شوهرتان بداند حقوق خودتان را ذخیره و پس انداز کنید تا شاید بتوانید روی اگر لازم شد از او جدا شوید وسیله ای برای زندگی داشته باشید. کلاس هایی در زمینه شوهرداری و خانه داری وجود دارد اگر بتوانید این دوره ها را بگذرانید شاید وضع خانه شما بهتر شود. در هر صورت تا ممکن است به راه طلاق نروید برای بهتر شدن وضع زندگی خودتان مبارزه کنید.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای