پاسخ به سوال در مورد مسائل تربیتی
سوال:
سلام علیکم بنده حدود 6 سال قبل توبه کردم .و به خدا پناه بردم در روز صلوات می فرستادم و بعضی از سوره های قرآن را مثل سوره قدر چندین مرتبه می خواندم گاهی پیش خودم با ملائکه مسابقه می گذاشتم که کی بیشتر تسبیح خداوند رو میگه و سعی کردم گذشته کثیف خودم رو جبران کنم در این بین گاهی قلبم برای خدا پر می کشید خدا رو با خودم حس می کردم خیلی دلم می خواست ببینمش که چه شکلیه در این حین نمی دونم چی شد یکبار برای برادرم درد دل کردم به من کتابی داد که زندگی بعضی از اولیا خدا فکر کنم مثل آقای حداد من این کتاب را خواندم و طریق خودم رو پیدا کردم و فهمیدم که راهی برای رسیدن به خدا هست برادرم پیش فردی به اسم حاج آقای مظفری می رفت که فکر کنم یکی از اولیا باشند ایشون به برادرم پیغام دادند که بگو خواهرت بیاد پیش من .و به من کتاب عطش آیت الله قاضی را معرفی کردم و من خواندم .خلاصه بر اثر مشکلاتی موفق نشدم برم پیش ایشون .ولی حاج آقا از اون سال تا الان مدتها التماس کردم که برم پیش ایشون و استاد من بشند تا اینکه چندی پیش به محضرشون رفتم و گفتم من رو به عنوان شاگرد قبول کنید ایشون گفتند استاد باید به سراغ شما بیاد .قبل از ملاقات ایشون مدتی سوالات منو از طریق شوهرم پاسخ می دادند تا اینکه بعضی سوالها رو شوهرم از مرجع تقلید می پرسید و من به خیال اینکه دستور ایشون هست رعایت می کردم . تا اینکه اختلافات پیش اومد و من بین اینکه شوهرم راست میگه یا حاج آقا شک کردم برادرم تا احساس کرد که من به استاد شک کردم گفت تا وقتی آب هست تیمم باطل است از این به بعد شما برو پیش حاج آقای صدیقی و پای صحبتهاشون بنشین کلی التماس و گریه کردم که نه منو طرد نکنید گفتند نه اصلا کی به شما گفته سوالهاتون رو از حاج آقای مظفری بپرسید .خیلی زجر کشیدم که طرد شدم. فقط به خاطر شک چون شوهرم قسم می خورد که حاجی گفته تو رو ببرم پیش روانشناس و داروی اعصاب بدم چون من چندین سال است که احساس می کنم درگیر جنگ با جن ها هستم در این اواخر احساس می کردم به من حملات شدیدی می کردند که احساس می کردم واقعا داره روح از تنم خارج میشه هنوز هم تقریبا درگیرم و در اجتماع به سختی ظاهر میشم. و حاج آقا می گفت من اصلا نگفتم و به کسی توصیه نمی کنم بره پیش روانشناس در ضمن مدتی دارو به خوردم دادند و گفتند این آب تل زینبیه است .بعدا برادرم گفت این حمله جنیان برای من هم بوده برای حاج آقای مظفری هم بوده.و نفس شیطانی شما با شیاطین و جنیان همکاری می کنه و به شما تقلین می کنه که دارید غش می کنید یا می میرید. و اوایل می گفتند راه ما راه آقای قاضی است .الان می گن کی گفته؟ راه ما راه امام خمینیه و شما اصلا فکر استاد رو از سرت بیرون کن ما که استاد داریم خواب امام معصوم رو دیدیم بهمون امر شده شما چطور؟ شما دنبال استاد کامل هستی و مثلا باید تا اجتهاد درس بخونی. بعد سوال اینجاست؟ مگر آسید هاشم حداد مجتهد بودند؟؟؟؟؟ چرا با من اینکار رو کردند اول گفتند بیا بعد می گویند برو.این مشکلات و نبودن استاد منو خورد کرده یعنی من باید به تنهایی و فقط با توکل بر خدا مسیر رو ادامه بدم .به خاطر این مسیر خودم رو از خیلی لذت ها محروم کردم تا به خدا برسم بعضی اوقات کم میارم و ناامید میشم .آیا باید فکر استاد رو از ذهنم پاک کنم؟ حتی نذر یا دعا برای پیدا کردن استاد نکنم؟ کمکم کنید.

پاسخ:

سلام علیکم و رحمة الله ،

شما بایستی احکام و مسائل دین خود را به خوبی یاد بگیرید ، رساله مرجع خود را باید یاد بگیرید سپس کتاب گناهان کبیره آقای دستغیب را بخوانید و یاد بگیرید همینطور کتاب مرحوم آقای مشکینی واجبات و محرمات ، اینها برای هر سیر و سلوکی واجب و لازم است ، بعد از آن کتاب چهل حدیث حضرت امام را به دقت بخوانید راه های مقابله با صفات بد را از آنجا بیاموزید اگر واجبات را به دقت انجام دهید و محرمات را ترک کنید و بر اساس کتاب چهل حدیث با صفاتی که ممکن است دارا باشید و نا شایسته باشد مقابله و مبارزه کنید شما در راه سیر و سلوک هستید و اگر خدای متعال از شما در این راه صدق ببیند ممکن است کسی را برای نجات شما بفرستد .

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای