روز دوم ( لوازم تربيت شدن)
روز دوم ( لوازم تربيت شدن)

اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمین وَ لا حَولَ وَ لا قُوَهَ إلّا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلامَ عَلی سَیِّدِنا وَ نَبیِّنا خاتَمِ الأنبیاءِ وَ المُرسَلین أبِی القاسِمِ مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطَّیِبینَ الطّاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیهِ اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالَمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنَة الله عَلی أعدائِهِم أجمَعین إلی یَوم الدّین.

دیروز عرض کردم که بنیان ادیان برای تربیت انسان بنا نهاده شده است. تمام ادیان از طرف ربّ العالمین آمده­اند. پیامبران فرستاده ربّ العالمین هستند. ادیان، پیام ربّ العالمین­اند. معجزات، معجزات ربّ العالمین هستند. تمام وجوه ادیان به حضرت ربّ العالمین مربوط می­شود. بنابراین چیزی از دین نیست مگر اینکه برای تربیت آدمی است. این حرف اصلی بود.

عرض کردیم که در تربیت شرایطی وجود دارد. در تربیت شرایطی وجود دارد. به عنوان مثال دیروز عرض کردم کسانی که کارهای ورزشی می­کنند، شرط اول برای اینکه به نتیجه برسند، این است که مداومت داشته باشند. مثالی که عرض کردم این بود که یک آکروبات باز برای اینکه بتواند از روی طنابی که با زمین بیست متر فاصله دارد عبور کند، باید سال­ها روی این مساله کار کند. چنین کاری با دو روز و پنج روز و ده روز تمرین، برای انسان مقدور نیست. لذا قرآن مکرر از استقامت می­گوید. در آیه 30 سوره مبارکه فصلت می­فرماید: إِنّ الـّذينَ قَالوا رَبّنا اللهُ ثــُمّ اسْتقامُوا کسانی که گفتند رب ما الله است و این راه را انتخاب کردند وگفتند ما جریان تربیتی ربّ جهان را قبول داریم و نه جریانات تربیتی دیگر را (ممکن است در هر زمانی ده­ها جریان تربیتی در جهان باشد. اما آنها جریان تربیتی ربّ جهان را قبول دارند.) راه را درست انتخاب کردند و بعد استقامت کردند. این به ثمر می­رسد.

در آیه 92 سوره مبارکه نحل می­فرماید: ولا تكونوا كالــّتي نقـَضَتْ غَزْلها مِنْ بَعْدِ قوّةٍ أنكَاثا زنی بود که اندکی کمبود داشت. در اصطلاح عربی حمقاء می­گویند. او ثروتمند بود و چندین کنیز داشت و آنها را وادار می­کرد برایش پارچه یا فرش یا چیزی ببافند. آنها از صبح تا غروب می­بافتند و هنگام غروب آن زن می­گفت هرچه بافته­اید باز کنید. در این آیه می­فرماید مانند آن زنی که می­بافت و خوب می­بافت و غروب می­گفت باز کنید، نباشید. مثلا کسی زحمت می­کشد و یک دهه روضه می­خواند و بعد یک حرف بدی به کسی می­گوید. خب با چنین کاری هرچه بافته باز کرده است. ولا تكونوا كالــّتي نقـَضَتْ غَزْلها بسیار هم مستحکم و درست می­بافت، اما بعد خودش خرابش می­کرد. تقریبا هیچ ساختن و خراب کردنی به اندازه­ای که خودمان می­کنیم نیست. به عنوان مثال شما مدت زیادی تحت تربیت پدر و مادر هستید. سال­های بسیاری که بچه بودیم و عقلمان نمی­رسید تحت تربیت آنها بودیم. اما آنچه خودمان کردیم بسیار قوی­تر است. اگر تربیت پدر و مادر خوب یا بد بود ما کاره­ای نبودیم، اما در آنچه که خودمان کرده­ایم مسئول هستیم.

اگر کار را خراب نکنیم به ما در آیه 30 سوره مبارکه فصلت آموخته­اند که: إِنّ الـّذينَ قَالوا رَبّنا اللهُ ثــُمّ اسْتقامُوا تتنزّلُ عَليْهمُ المَلائِكة ملائکه برای کسی نازل نمی­شوند. ملائکه تنها بر پیامبران و اولیاء خدا نازل می­شوند. می­گویند امام فرشته را نمی­بیند اما پیغمبر در یک درجاتی از پیغمبری فرشته را می­بیند و این جزء علائم تشخیص امام از پیغمبر است. ملائکه در هنگام مرگ بر چنین انسانی نازل می­شوند. آنها برایش پیغام بشارت می­آورند. در ادامه آیه می­فرماید: تتنزّلُ عَليْهمُ المَلائِكة أَلا تخافوا وَلا تحْزَنوا دوره حزن و اندوه پایان یافت. الان زمان اجر تمام زحماتیست که کشیدی. از لحظه مرگ به اجر می­رسند. خب بنابراین در کارها استقامت و پیگیری لازم است. به عنوان مثال پنج بار در روز دستور نماز داریم. یعنی باید مرتب تکرار شود. تا شاید ما نماز خوان بشویم. در ضمن نماز مستحب نیز قرار داده­اند. حداقل نمازهای واجب و مستحب پنجاه و یک رکعت است که برای ما حتی آشنا نیست! اگر کسی مردتر از این­ها باشد، بیشتر از اینها نماز می­خواند. اگر انسان کوشش ­کند تا درست نماز بخواند، ممکن است آنچه را که می­خواهد، در بسیار نماز خواندن، بیابد. بنابراین اصل الاصول این تربیت استقامت و پیگیری است. بدون استقامت نمی­شود.

مطلب دیگری که دیشب عرض کردم این است که انسان باید همراه کاری که می­کند، باشد. در سایر تمرینات اگر حواسمان جمع نباشد ممکن است نتیجه دهد. مثلا در تمرینات ورزشی، حتی اگر حواس جمع نباشد، حرکات ورزشی نتیجه لازم را به وجود می­آورد. اما نماز خواندن ورزش نیست. کاری است که باید تمام وجود انسان با آن همراه باشد. اگر تمام وجود همراه باشد، نتیجه می­دهد.

مطلب دیگر این است که عمل باید با اخلاص همراه باشد. هرچه این اخلاص بیشتر باشد نتیجه بیشتر است. در روایات متعددی آمده که برخی از ترس جهنم و برخی به امید بهشت کار می­کنند ولی امام فرمودند: ولکِنـّی أعبُدُهُ حُبـّا من خدا را از سر محبت عبادت می­کنم. اصلا به یاد بهشت و جهنم نیستم. یا در روایت دیگر آمده: ولکِن وَجَدتـُهُ أهلا من او را شایسته پرستش یافتم.

درجه کاری که می­کنید با توجه به میزان اخلاص عمیق­تر می­شود. ببینید کار باید بارها تکرار شود تا تربیت به ثمر برسد و انسان تربیت شود. در اینجا هرچه عمیق­تر باشد، زودتر به ثمر می­رسد. فرض کنید کسی یک عمر از ترس، عبادت می­کند. بسیار خوب است. اثر هم دارد. شخص دیگری یک عمر به امید ثواب عبادت می­کند و دیگری از آنجایی که خدا را اهل و سزاوار پرستش یافته است، یک عمر عبادت می­کند. این عمیق­ترین نوع عبادتی است که انسان دارد و ممکن است این نوع عبادت کردن بعد از یک سال به ثمر برسد. کسی که از ترس یا به امید، عبادت می­کند بعد از بیست سال به نتیجه می­رسد اما کسی که از سر اخلاص عبادت می­کند ممکن است بعد از یک سال یا کمتر به نتیجه برسد. زیرا عمق کار تربیتی­اش بسیار زیاد است. تمام کارهای عبادی ما کار تربیتی است. تمام کارهایی که دین دستور داده است، کارهای تربیتی است. کار تربیتی هرچه پیوسته­تر و عمیق­تر باشد و انسان پیگیر­تر باشد، سریع­تر به نتیجه و هدف تربیت می­رسد.

توسل به حضرت علی اصغر (علیه السلام) برترین توسلی است که انسان می­کند. آیت الله شاه آبادی فرموده بودند که بالاسر جنازه­اش روضه حضرت علی اصغر (علیه السلام) را بخوانند. خودشان هم در شب­های جمعه که در مسجد دعای کمیل می­خواندند به حضرت علی­اصغر (علیه السلام) متوسل می­شدند. بسیاری از بزرگانی که من اطلاع دارم دست به دامان این شیرخواره می­شدند.

حضرت علی اصغر (علیه السلام) دو فضیلت دارند که هیچ یک از شهدا ندارند. یک فضیلتشان این است که خودشان برای شهادت نیت نکرده بودند. پدرشان برای ایشان نیت کرده بودند. یعنی برترین نیت ممکن در میان جمع شهدا. زیرا درجه خلوص نیت هیچ یک از آنها به اندازه حضرت حسین (علیه السلام) نبود. پس نیت شهادت ایشان را حضرت حسین (علیه السلام) کردند. دوم اینکه همه از خودشان دفاع کردند اما ایشان نمی­توانست از خودش دفاع کند.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای