جلسه چهارشنبه 6/5/1390 ( بندگان خاص خدا - اخلاص )
جلسه چهارشنبه 6/5/1390 ( بندگان خاص خدا - اخلاص )
حداقل خلوص این است که ما در نماز می گوییم قربة الی الله. یعنی من این دو رکعت نماز را برای خشنودی شما نمی خوانم. شما خوشتان بیاید یا نه فرقی ندارد.

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

یک حدیث غریبی هست که بسیار ممتاز است. فرمایش حضرت صادق (علیه السلام) از پدر بزرگوارشان است. می فرماید: إنَّ اللهَ تبارَک وَ تعالی ضَنائِن ضن به معنای بخل است. ضنائن یعنی کسانی که خدای متعال نسبت به آنها بخل می ورزد. البته این لفظ اولیه است. یعنی چه؟ یعنی اینها بندگانی هستند که خدای متعال نمی خواهد گرفتار بلا شوند. بخل می ورزد یعنی آنها را نزد خودش جمع می کند و اینها بندگان مخصوص خودش هستند. دوست ندارد آنها گرفتار بلا شوند. معنایش مشخص شد؟ خدای متعال بندگانی دارد که خاص هستند. بندگان اختصاصی خداوند هستند. نتیجه ی اینکه بنده خاص خدا هستند، چیست؟  یَغذوهُم بنِعمَتِه به زبان بنده، خود خدا در دهانشان لقمه می گذارد. نعمت خودش را به آنها می دهد نه نان و چلو و پلو. آنها را به نعمت خودش غذا می دهد. وَ یحبُوهُم بعافِیَتِه به زبان بنده آنها را در عافیت خودش غرق می کند. خدای متعال یک بندگانی دارد که ذره ذره نعمت خودش را به آنها می دهد. آنها را به عافیت خودش غرق می کند. آنها غرق عافیت و نعمت اند. مشخص شد؟ وَ یُدخِلهُمُ الجَنـّة َبـِرَحمَته و آنها را به رحمت خودش به بهشت می برد. از ابتدا که چشمش را باز می کند غرق نعمت و عافیت است. آخرش هم بهشت است. تـَمُرُّ بهمُ البَلایا وَ الفِتن مِثلُ الرِّیاح بلاهایی مانند طوفان نوح برای او مانند یک نسیم است. طوفان نوح نسیم نیست. اما برای او مانند یک نسیم است. فتنه ها پیش می آید، اما گرد آن هم به دامان او نمی نشیند. ما تضُرُهُم شَیئا این فتنه ها و بلایا هیچ ضرری برای آنها ندارد. بین بندگان خدا یک همچین انسان هایی هم هستند. اینها اگر اختصاصی بودند و چهارده نفر بودند که البته آن چهارده نفر هم هستند، خب هیچ. اما اینگونه نیست. این مساله مخصوص آن چهارده نفر نیست. تمام ما می توانیم به این جایگاه برسیم. این را دقت کنید. ببینید مقام امامت یک مقام اختصاصی است که به کسی نمی دهند. خود خدا باید تعیین کند و بگوید این امام است. مقام نبوت هم اینگونه است. خود خدا باید روی یک بنده ای دست بگذارد و بگوید این پیغمبر است. این رسول است، این نبی است و این امام است. اینها را که کنار بگذاریم، سایر مقاماتی که انبیاء و اولیاء دارند عمومی است. دیگر اختصاصی نیست. مقام امامت اختصاصی است و مربوط به چهارده نفر است. مقام نبوت مربوط به صد و بیست و چهار هزار نفر است. دقت کنید: اما واقعیت این مقام ها و اصل و ریشه این مقامات عمومی است و همه می توانند از آن برخوردار باشند. بنابراین خدا یک بندگانی دارد که بندگان خاص او هستند. پس ضنائن به معنای خواص بندگان است. خداوند یک بندگانی دارد که بندگان خاص خودش هستند. آنها را به نعمت خودش غرق می کند. در عافیت خودش غرق کرده است. آنها را به بهشت می رساند. از ابتدا تا انتها رحمت و نعمت و عافیت است. آیا می شود؟ بله می شود. برای همه ما هم ممکن است. ولو اینکه شما سر سی سالگی به این مرتبه رسیده باشی از سی سالگی به بعد اینگونه خواهد بود. ببینید تمام چیزهای معنوی واقعی هستند و انسان آن ها را حس می کند. مثلا من گرسنگی را حس می کنم. سیری را حس می کنم. تشنگی را حس می کنم. اینها را هم می توان حس کرد. البته مانند حس گرسنگی و تشنگی نیست. این حواس مربوط به بخش حیوانی انسان است. اگر کمی حواس شما پرت شود، گرسنگی را فراموش می کنی. اما آن چیزی نیست که انسان فراموش کند. اصلا فرض فراموشی ندارد. ممکن است انسان گرسنگی را فراموش کند. یک حادثه مهم که پیش آید فراموش می کند که گرسنه است. انسان حتی درد شدید را هم فراموش می کند. حس های حیوانی قابل فراموشی اند. اما آن حس ها قابل فراموشی نیست. شما با تمام جانت حس می کنی. اینکه می فرماید یَغذوهُم بنِعمَتِه خدا آنها را به نعمت خودش غذا می دهد، به زبان بنده، لحظه لحظه لقمه نعمت در دهانش می گذارد، و انسان اینکه خدا آنها را در عافیت خودش غرق کرده، حس می کند. اگر مقدماتش را فراهم کند این اتفاق می افتد. مقدمه اش دست ما است. نعمت و رحمت و عافیت دست خداست. اگر کسی مقدمه اش را فراهم کرد به این جایگاه می رسد که بنده خاص خدا می شود. چطور می شود انسان بنده خاص خدا شود؟ این بنده خاص، اختصاصی است اما شدنی است.

یک حدیث بسیاری ممتازی از حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) هست که می فرمایند: هرکس که عبادت خالص خود را به نزد خدا و به بالا می فرستد و عباداتش مخلوط نیست... کمی در رابطه با این خلوص صحبت کنیم. حداقل خلوص این است که ما در نماز می گوییم قربة الی الله. یعنی من این دو رکعت نماز را برای خشنودی شما نمی خوانم. شما خوشتان بیاید یا نه فرقی ندارد. من دو رکعت نماز را برای خدا می خوانم. این حداقل است که اگر این حداقل را نداشته باشد نماز باطل است. یعنی اگر من نمازم را کمی برای خوشایند شما چرب کنم، نمازم باطل است. ولو یک کلمه اش را اینگونه بخوانم نماز باطل است. این حداقل است. قصد قربت در برابر ریا است. اما مسائل دیگری هم هست آقا. می گویند آقا شیخ رجبعلی خیاط هر شب در مفاتیح می گشت تا ببیند هر نماز و ذکر و دعایی چه اثری دارد. یک شب هرچه گشت چیزی پیدا نکرد و همینطوری دو رکعت نماز خواند. به او گفتند این دو رکعت نماز را برای ما خواندی. آن قبلی ها برای چیزهای دیگر بود. آن چیزها هم پیدا نمی شود. شما باید هزار هزار بار کاری را برای هدفی انجام دهید تا شاید بدهند. اما اگر دو رکعت را بی نظر بخوانی آن دو رکعت قبول است. این دو رکعت را برای ما خواندی. اینگونه باشد. هیچ چیزی درونش نباشد. معمولا دوستان پی نتیجه اعمالند. مثلا می پرسند ثوابش چیست. اگر انسان پی این نباشد و ثوابش در خاطرش نباشد، به دنبال نتیجه و اینکه چه بلایی را از جان انسان دور می کند نباشد، نیتش خالص می شود. اگر برای رضای مردم انجام دهد که پست ترین مرحله نیت است. اگر از این بگذرد و یاد ثواب هم نباشد و فقط به یاد رضایت خدا باشد درست است. مثلا اگر سحر بیدار شوی، چراغی برای قبر خودت آماده کرده ای. این را یادش نباشد. یاد قبر و چراغ قبر نباشد. بگوید رضای خدا در این است که سحر بیدار شوم. اعمال درجه خلوص دارند. هرچه خلوص بیشتر باشد، نتیجه اش بیشتر است. در خاطر دارم خیلی قدیم ها حاج آقای حق شناس از ده روز مانده به ماه رمضان یعنی ده روز آخر ماه شعبان و ماه رمضان را یک چله داشت. در این چله چه می کردند؟ مَن أخلصَ لله أربَعینَ صَباحا هرکس که به اخلاص خدا را بندگی کند و کارهایش را با اخلاص انجام دهد، چشمه های حکمت در قلبش می جوشد و از قلبش به زبانش جاری می شود. نه اینکه فقط نمازش را به اخلاص بخواند. آن هم برای خودش نتیجه دارد اما این که می گوییم باید همه چیزش خالص باشد. هرکس چهل روز به اخلاص باشد، چشمه های حکمت در قلبش می جوشد و از قلبش به زبانش جاری می شود. یکی به حاج آقا اشکال کرد که آقا اگر شما به این نیت این کار را انجام دهید که در قلبتان چشمه های حکمت بجوشد، خود این عدم اخلاص است. یعنی کار را برای رسیدن به حکمت انجام می دهی. خود این یک درجه از اخلاص کم می کند. اخلاص آن است که فقط خدا باشد. عرض می کردیم حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) فرمودند هرکس عبادات خالصانه به درگاه خداوند بفرستد، خدای متعال افضل مصلحت او را برای او می فرستد. از طرف این فرد اخلاص در عبادت و از طرف خدای متعال افضل مصلحت. یعنی تمام امورش تحت کنترل مرحمت خداست. خدای متعال ذره ذره اعمال و رفتار و زندگی اش را کنترل می کند، اداره می کند و مدیریت می کند و بهترین چیزی که برای او باید پیش آید را برایش پیش می آورد. این همانی است که در حدیث قبلی هم آمده. اگر آدم به اخلاص عمل کند، زیر نظر عنایت الهی می رود. آنجا فرمود: یَغذوهُم بنِعمَتِهوَ یحبُوهُم بعافِیَتِه وَ یُدخِلهُمُ الجنَّة َبِرَحمَتهِ تمُرُّ بهمُ البَلایا وَ الفِتن مِثلُ الرِّیاح ما تضُرُهُم شَیئا عالم پر از فتنه می شود اما او یک ذره صدمه نمی خورد. عالم پر از بلا می شود اما او یک ذره صدمه نمی خورد. چکار کنیم؟ در حدیث حضرت صدیقه (سلام الله علیها) فرمودند اگر تو بی غرض، عمل به اخلاص کنی، نقشه و نظری نداشته باشی، به آن می رسی.

بعد از اینکه مرحوم آیت الله العظمای بروجردی رضوان الله علیه به قم تشریف آوردند، مرجعیت به ایشان تعلق گرفت. همه ایشان را به مرجعیت معرفی کردند و تقریبا نزدیک مرجعیت مطلق بودند. ایشان را برای عمل پزشکی به تهران آوردند. در راه بازگشت فرمودند من فکر می کنم نذر کردم اگر از این مریضی به سلامت عبور کنم خدمت حضرت رضا (علیه السلام) مشرف شوم. اطرافیان آقا گفتند حالا عجله نکنید. نذرتان که قطعی نیست. حالا بعدا این کار را انجام دهید. ایشان فرمودند چرا بگذارم برای سال بعد؟ همین امسال برویم. اما آقایان نمی گذاشتند. آنها نقشه داشتند. یک بار یکی از دهانش در رفت و گفت آقا شما ابتدای مرجعیتتان هست و می ترسیم وقتی به مشهد مشرف شدید مردم آن طور که باید از شما استقبال نکنند و برای مرجعیت شما شکست باشد. ایشان فرمود من هفتاد سال است که برای دنیای خودم نقشه نکشیده ام. مگر شما چند سالتان است که هفتاد سال برای دنیایتان نقشه نکشیده اید. نقشه یعنی اینکه من این کار را می کنم تا آن طور شود. ایشان فرمود من باید به مشهد بروم، می روم. اصلا به این فکر نمی کنم که آنجا چه می شود. من باید درس بدهم پس می دهم. من درس نمی دهم تا جمعیت زیاد شود. من اصلا نقشه نمی کشم. وظیفه دارم درس دهم پس می دهم. به من پیشنهاد شده و علمای بزرگ اطراف به من فشار آوردند که در قم بمانم. بعد هم ایشان استخاره کردند و خوب آمد و آنجا ماندند. نقشه نداشتند که بعد چه می شود. ما برای کارهایمان نقشه می کشیم. فرمودند حتما امسال می رویم. بعد هم رفتند و اتفاقا چیزی که آنها فکر می کردند شاید نشود، شد. بسیار احترام کردند و استقبال بزرگی از ایشان به عمل آمد. ایشان آن طور که وظیفه داشتند عمل می کردند. این مطلب بسیار بزرگی است. انسان باید بسیار مرد باشد که به آنچه وظیفه دارد عمل کند. اگر اینطور شود بعد اداره ذره ذره امور زندگی او را خود خدای متعال به عهده می گیرد. چگونه؟ عرض کردیم به زبان خودمان خدا بین ده گزینه بهترین را برایش انتخاب می کند. شما خودت برای خودت بهترین را نقشه می کشی اما نمی شود. اگر خودت نقشه بکشی نمی شود. اگر خدا نقشه بکشد می شود. چکار کنیم که خدا برایمان نقشه بکشد؟ عمل درست تحویل بده. عمل درست به این معناست که شب تا صبح نماز بخوانی؟ خیر. دو رکعت نماز درست بخوان.

یک مطلبی هست که الان کمی سخت است. مثلا بنده نیت نماز را درست می کنم اما بعد حواسم به نماز نیست. این به اخلاص نماز لطمه می زند. ببینید باید در نیت شما اخلاص باشد. در توجه تان هم باید اخلاص باشد. من ده درصد در نمازم توجه دارم که آن هم توجه به الفاظ و عبادات است. رسیدن به همین هم مشکل است. از این می گذریم. توجه به الفاظ و عبارات یعنی چه؟ تو در نماز داری با خدای خودت صحبت می کنی. اما چیزی که اصلا یادمان نیست همان صحبت با خداست. خیلی توجه داشته باشیم الفاظ و عبارات یادمان می آید. باید یک فکری به حال این موضوع بکنیم. در هر صورت به اندازه ای که انسان عبادت خالصانه به در خانه خدا می برد، او برای انسان نقشه می کشد. زندگی انسان را اداره می کند. هرگاه شما دیدید یک بلایی از شما دفع شده و یک مشکل دینی یا دنیایی از شما رفع شده این به برکت آن مقدار کم از عبادت خالصانه ای است که داشته اید. اگر تمام اعمال انسان درست باشد چکار می کند؟ آن چیزی که در بالا ذکر شد رخ می دهد. یَغذوهُم بنِعمَتِه تمام شبانه روز، لقمه لقمه نعمت در دهان شما می گذارد. نعمت به معنای نان و پلو و چلو نیست. اگر طعم آن را چشیده بودید متوجه می شدید. وَ یحبُوهُم بعافِیَتِه تمام زندگی ام در عافیت است. عافیت به این معنا نیست که دندانش درد نمی گیرد. آن هست. به این معنا نیست که تب نمی کند. تب می کند اما تب برای هیچ جای دینش ضرر ندارد. من کمی دندانم درد می گیرد و یک مرتبه نق می زنم. یک نق که می زنم به دینم لطمه خورده. اما زندگی او پر از بلا باشد هم هیچ لطمه ای برای دینش ندارد. یک ذره هم دل خوش را از او نمی گیرد. دلش خوش است. دلش همیشه خوش است. داستان امام حسین (علیه السلام) را شنیده اید. هرچه بلا شدت می گرفت، می دیدند صورتشان بیشتر گل می اندازد. یعنی چه؟ صورت باید زردتر شود. وقتی به انسان مصیبت وارد می شود صورت زرد می شود. وقتی بلا و ترس و خوف زیاد می شود رنگ انسان می پرد. اما رنگ ایشان نمی پرید. افراد دیگری هم در لشگرشان بودند که رنگ آنها هم نمی پرید.

این جلسه تا انتهای ماه مبارک رمضان ادامه ندارد و بعد از آن مجدد شروع می شود. رسم ما بر این بود که سال را با نام مبارک حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) آغاز می کردیم و با آن پایان می دادیم که مبارک ترین یاد است. در یک نقل هایی آمده که شروع سال ماه مبارک رمضان است و برای روز اول ماه مبارک رمضان یک دعایی دارد. دعای درجه اولی است. دو رکعت نماز هم در روز اول ماه رمضان هست که بسیار ساده است. رکعت اول حمد است و سوره انا فتحنا که چهار صفحه است. رکعت دوم هم یک سوره عادی خوانده می شود. سخت نیست. اگر کسی این را بخواند انشاء الله تمام سال را در حفظ خداوند است. انشاء الله ماه مشخص می شود اما اگر نشد دو روز بخوانید. سخت نیست. آن دعا را هم پیدا کنید و بخوانید. دعای بسیار خوبی است. بزرگان بسیار سفارش کرده اند. ممکن است این دعا در مفاتیح در روز اول ماه محرم نقل شده باشد. آن را پیدا کنید و بخوانید. دعای ممتازی است. نماز اول ماه را هم بخوانید.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای