جلسه پنجشنبه 2/6/91 ( ساختمان وجود انسان - وداع با ماه رمضان )
جلسه پنجشنبه 2/6/91 ( ساختمان وجود انسان - وداع با ماه رمضان )
اگر در نیت های انسان مشکلی هست،حتما بدانید که عقاید انسان هم مشکل دارد.در اخلاق انسان هم ناصافی وجود دارد. طبقه زیرین،اعمال آدمی است.اگر نیت درست است،پس جنبه های اخلاقی هم درست است

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

اگر بخواهیم از ساختمان انسان یک تعبیر مادی جسمانی کنیم مانند یک ساختمان چهار طبقه است. یا حتی می توانیم بگوییم سه طبقه است. حالا توضیح که عرض کنم مشخص می شود. برترین طبقه این ساختمان عقاید انسان است. عقاید یک بخش اصلی از ساختمان وجود آدمی است. این یک نکته. نکته دیگر این است که اگر این بخش سالم و کامل است، بدانید تمام بخش های زیرین سالم و کامل است. اگر عقاید انسان سالم و کامل است تمام بخش های دیگر هم سالم و کامل است. حالا اگر  این ساختمان را چهار طبقه فرض کنیم طبقه بعدی را باید اخلاق آدمی فرض کرد. اخلاق طبقه بعد از عقاید است و از نظر اهمیت در درجه دوم محسوب می شود. حالا اگر  بحث اخلاق انسان سالم و کامل است، بدانید تمام ساختمان او سالم و کامل است. این طبقات کاملا با هم تعامل دارند. تعامل جدی. حالا بر فرض چهار طبقه، طبقه بعدی نیت های آدمی است. اگر عقاید من سالم و کامل است و اخلاق من هم سالم و کامل است و مشکل اخلاقی ندارم، اصلا نیت بد ندارم. اگر خیال بد یا نیت بد به ذهن من می آید، مربوط به این است که آن طبقات بالاتر مشکل دارد. نیت دم دست است. انسان دائما با نیت خودش سر و کار دارد. ممکن است من ندانم حسود یا متکبرم. مثلا ممکن است اینگونه باشد. اما این را می دانم که مثلا اگر دارم به شما نگاه می کنم، به نیت بد نگاه می کنم یا خیر. از آنجاییکه دم دست است و انسان با آن برخورد دارد، نیت های خودش را تجربه می کند. اگر در نیت های انسان مشکلی هست، حتما بدانید که عقاید انسان هم مشکل دارد. در اخلاق انسان هم ناصافی وجود دارد. طبقه زیرین، اعمال آدمی است. اگر اعمال انسان درست و کامل است و هیچ جای آن عیب و نقصی ندارد، بدانید که نیت درست است. اگر نیت درست است، پس بدانید جنبه های اخلاقی هم درست و سالم است. اگر جنبه های احلاقی درست است، پس بدانید که عقاید این فرد عقاید درستی است. اینها کاملا در یکدیگر تاثیر گذارند و مرتبط اند. هر فردی می تواند  برای شناخت خودش به سرعت از این ترکیبی که عرض کردم استفاده کند. مثلا اگر من گاهی چشمم می لغزد یعنی یک جایی مشکل دارد. یک جایی اشکال دارد. گاهی یک چیزی از دهانم درمی رود. نمی شود. کسی که از نظر عقاید درست و تمام است، کسی که از لحاظ اخلاقیات پاکیزه است و تربیت و تهذیب و تزکیه شده است، امکان ندارد زبانش بلغزد. امکان ندارد. نمی شود. چشمش نمی لغزد. نمی شود. خوب ما می خواهیم از ساختمان عقاید شروع کنیم و این ساختمان را بسازیم. آقا اگر نسازیم و در حالی که این ساختمان ساخته نشده از این دنیا برویم، بعد انقدر به مشکل می خورد. انقدر به مشکل می خورد. راه بسیار درازی در پیش داریم دیگر. از مرگ تا قیامت هزار منزل است. هزار که می گویم به معنای زیاد است. هزار منزل است. در هر یک از این منازل، این نفسی که در ساختمان آدمی است تاثیر گزار است. متاسفانه اکثریت بشریت یعنی نزدیک به تمام ناقص از دنیا می روند. یک مطلب دیگر. اکثریتی که ناقص از دنیا می روند، اکثرا در فکر هم نیستند. ما ها که مسلمانیم و به آخرت معتقدیم هم به فکر نیستیم. کار داریم. کار داریم. بی کار هم که باشیم کار داریم. یعنی کار بی کاری. کار خودمان را نداریم. حالا مثلا اگر شما دانشجو یا طلبه هستی و تابستان فرصت داری، از این فرصت تابستان در برطرف کردن مشکلاتت چقدر استفاده می کنی؟ ما برای خودمان کار می سازیم.

آن روزی که این نفس های ما یقه ما را می گیرد، دیگر هیچ کاری نمی توانیم بکنیم. اگر در خاطرتان باشد چندین بار این بحث را عرض کرده ام. آقا این دستورات عبادتی که برای ما داده اند، بیکار بوده اند؟ خب بابا ما کار داریم. مثلا فرض کنید آن دوستمان می گفت من ساعت هشت صبح می روم تا شش بعد از ظهر کار سنگین دارم. من کار دارم آقا. زندگی دارم. کار دارم. این دستورات عبادی چیست که به ما گفته اند این مقدار، این مقدار، این مقدار؟ این برای آدم های بیکار خوب است. خب بله برای آدم های بیکار خوب است. این دستورات عبادی که گفته اند همه اش داروهایی برای رفع نواقص ما است. راه حل مشکلات ماست. اگر به طور جدی به کار عبادتی بپردازیم و صحیح و روی حساب و طبق دستور باشد، این عبادات نقایص را برطرف می کند. کار عبادات داروی دردهای آدمی است. خوب. خوب عبادات کجا جا می گیرد؟ در بخش اعمال ما. در بخش اعمال و رفتار ما جای می گیرد. اعمال و رفتار ما در حیطه قدرت ماست. چشم شما در اختیار شماست. می توانی ببندی. مثلا در روایات می گویند که گاهی یک چیزهایی که از نظر شرعی پسندیده نیست در برابر چشم آدم قرار می گیرد. خدای متعال دو تا پلک داده که این چشم را ببندی و آن چیزی که خدا نمی پسندد را نگاه نکنی. ببینید دیدن در حیطه قدرت آدمی است. گاهی هم نیست. حالا عرض می کنم چه مواقعی. اما به طور کل دیدن در حیطه قدرت آدمی است. حرف زدن  و خوردن در حیطه قدرت آدمی است. من می توانم بخورم و می توانم نخورم. این که انسان آزاد و مختار است و صاحب اراده است در این بخش است. اما نیت دست خودم نیست. یک نیت بد به ذهنم می آید، یک فکر و خیال بد به ذهنم می آید. چکارش کنم؟ زورم به آن نمی رسد. وقتی یک خاطره بد به ذهنم می آید، در اختیار من نیست. اگر من حسودم خب چکار کنم؟ خدایا من چکار کنم؟ این حسادت در سینه من است و دستم به سینه ام نمی رسد. نمی توانم بشکافم و آن را بشویم. آن حسادت را بسوزانم. اما عمل من در حیطه قدرت من است. از طریق عمل تمام نقایص دیگر آدمی امکان برطرف شدن دارد. به عنوان نمونه عرض می کنم. می گویند اخلاص آن زمانی برای آدمی حاصل می شود که عملش را پیگیر باشد. مثلا من با یک جمعی به مسافرت رفته ام. خوب همه همدیگر را می بینیم دیگر. با هم داریم زندگی می کنیم. یک فاصله کوتاهی مثلا ده بیست روز به سفر حج رفته ایم. خوب من در اینجا می خواهم نماز شب بخوانم و اخلاص ندارم. آقا وقتی من در خانه بودم و هیچ کس شاهد و ناظر نبود، من نماز شب می خواندم. به عنوان مثال عرض می کنم. کسی که دائما نماز شب می خواند یا نمازش را اول وقت می خواند، این اخلاص دارد. شرایط بر او تاثیر ندارد. کسی می بیند، خوب ببیند. این باز هم نمازش را اول وقت می خواند. بارک الله بگویند، اول وقت می خواند. مذمت کنند هم اول وقت می خواند. این در حیطه اختیار آدمی است. اگر انسان کارهای خوبش را پیگیر انجام دهد، نیتش درست می شود. اگر نیت انسان درست شود نشانه درستی یک طبقه بالاتر است. یعنی انسان با عمل صحیح پیگیر، یعنی آنچه که قرآن مدام و مکرر می فرماید والذین آمنوا و عملوا الصالحات آن عمل صالح اخلاق آدمی را می سازد. ببینید مثلا من انسانی بسیار عصبانی هستم. حالا به عنوان مثال وقتی فهمیدم که این عصبانیت بیهوده و زیاد صفت بدی است بار اول خودداری می کنم. ببینید کسی که هیچگاه عصبانی نمی شود هم نقص دارد. اما خشم بیهوده هم بد است. کسی که از خشم بیهوده خودش مطلع می شود باید با آن مقابله کند. برای بار اول به هر زحمتی شده دهانش را می بندد. هرکس هم او را نگاه کند، می بیند او از عصبانیت آتش گرفته اما هیچ چیز نمی گوید. قبلا ما در خدمت حاج آقای حق شناس به سفر عمره مشرف بودیم. در همان ابتدا، اولین بار که سر شام نشستیم برخی از دوستان همسفر ما درمورد غذا حرف های بیهوده زدند. حرف بدی هم زدند. آن گرداننده هتل خیلی ناراحت شده بود. خیلی ناراحت شده بود اما ما دیدیم که کاملا سکوت کرده و کاملا خودش را کنترل کرده. من به او ارادتمند شدم. هیچ چیز نگفت. اصلا هیچ چیز نگفت. خب می توانست آتش به پا کند. اینها حرف بیهوده زدند او هم می توانست فریاد بزند. فریاد زدن دست خود آدم است دیگر. می توانست هر حرف بدی را هم بزند. خوب در ابتدا انسان اینگونه است. عملش را کنترل می کند. آقا اگر شما بار اول این آتش را کنترل کردی، یعنی سرپوش گذاشتی. دستت کنترل شد. خب بار دوم آتش انقدر نیست. بار سوم آتش کمتر است. تا به جایی می رسد که آتش تحت کنترل می آید. خشم در اختیار می آید. خشم باید در اختیار باشد. انسان وقتی انسان است که تمام نیروهایش در اختیار خودش است. خوب پس صفت خشم بیهوده و زیادی با کنترل عملی در اختیار می آید. حالا مدام بشمارید. حسادت. حسادت به من می گوید که آقا پشت سر آن کسی که به او حسادت می ورزی فلان حرف را بگو. تخریب کن. چه کن. چه کن. خوب اولین مرحله این است که من کنترل عملی کنم. خب اگر کنترل عملی کردی، آنجا یک دستورات دیگر هم هست. باید به نفع آن نفر کار انجام دهی. حسادت صفت بسیار بدی است. ببخشید که این لفظ بد را به کار می برم. صفت بسیار پدرسوخته ای است. فرد باید غیر از این که به فرمان حسادت عمل نمی کند، درست باید مقابل آن هم عمل کند. مقابله کند. مثلا فرض کنید  از کسی که نسبت به او حسادت دارد، تعریف کند. مثلا رفته زیارت حضرت رضا علیه السلام، به نیابت از او زیارت به جا آورد. این کارها آدم را معالجه می کند. ببینید از طریق عمل من می توانم در بخش هایی که قابل دسترسی نیستند یعنی صفات، تاثیر گزار باشم. آقا وقتی من می خواهم روی عمل خود کار می کنم، وقتی اعتقادات من درست نیست و نقص و ضعف دارد، و اخلاقیات من نقص و ضعف و عیب دارد، یا ناگزیر نیت من هم مشکل دارد، خوب در این شرایط کنترل عمل بسیار دشوار است. خب یا این سختی را تحمل می کنی یا آتش جهنم را تحمل می کنی. یکی از این دو مورد است. حسادت آتش جهنمی است که انسان همین جا هم آن را احساس می کند. آتش جهنم اینجاست. آن طرف که می رود هم آتش می شود. و بقیه صفات بد دیگر. خوب من برای کنترل حسادت، شهوت و غضب و... باید در عمل سختی بکشم. هر کسی این سختی را به تن می خرد؟ یک نکته. چه کسی از پس خودش بر می آید؟ چه کسی؟ چه کسی با خودش جنگ کرده که بداند که آدمی خودش از پس خودش برنمی آید. هرکسی با خودش جنگ کرده باشد، می داند انسان خودش از پس خودش برنمی آید. البته برخی مثلا از لحاظ ساختمانی در اصل فطرت خودشان صاحب اراده قوی هستند. آنها هم کامل نمی توانند. حالا نمی خواهیم از کسانی که دارای صفات خاصی هستند صحبت کنیم. آدم های معمولی از پس خودشان برنمی آیند. اینجا می خواهم یک نکته را عرض کنم. وقتی انسان به جنگ خودش رفت، وقتی واقعا به جنگ خودش رفت، اگر دست دراز کند و مدد الهی را طلب کند، کمک می کنند. ماها معمولا خوابیده ایم و دست دراز می کنیم. نه. مدد به انسانی که خوابیده نمی رسد. به آدمی که می جنگد مدد می رسد. نکته دوم توسل است. آقا توسل یعنی چه؟ توسل یعنی در جست و جوی یک وسیله ای برای رسیدن به مقصد. توسل از وسیله می آید دیگر. توسل یعنی جست و جو و طلب یک وسیله ای برای رسیدن به مقصد. خب آن چیزهایی که ما به عنوان توسل می گوییم، همه اینجا کار می کند. توسل برای آدمی است که می خواهد بایستد. می خواهد بایستد. پایش قوت ندارد. پایش قوت ندارد. دست دراز می کند و دسته در را می گیرد. یا یک رفیق پیدا می کند و دست او را می گیرد تا بلند شود. توسل به داد آدمی که خوابیده و می خواهد بخوابد نمی رسد. توسل به داد کسی می رسد که می خواهد برخیزد و در جست و جوی وسیله ای برای کمک برای ایستادن است. پس استمداد از درگاه الهی و توسل به درگاه صاحبان عصمت برای کمک در جاهایی است که انسان دیگر خسته می شود. ناتوان می شود. عرض کردم آدمی که با خودش جنگیده باشد می داند که خودش به تنهایی نمی تواند خودش را اصلاح کند. کمک می خواهد. به کمک خدا نیاز دارد. کمک صاحبان عصمت را می خواهد. اگر آنچه که باید بکند را بکند و در سحر دست به دامان خدا شود و حالا در طول شبانه روز هر وقت دست به دامان خدا شود و دست توسل دراز کند، هم زودتر به مقصد می رسد، هم می رسد. کار می کند، توسل می کند و به مقصد می رسد. باید از خانه اش بیرون بیاید. بیاید کنار خیابان بایستد و وسیله ای پیداکند تا وسیله او را به مقصد برساند. اینگونه. اگر عمرش وفا کند. اگر عمرش وفا کند. شعر حاج میرزا حبیب الله مجتهد خراسانی است. می گوید ای رستگان ز خویشتن، ای بستگان به حق. رستگان ز خویشتن چهارده معصوم اند که از خویش رسته اند. به حق وابسته هستند. ای رستگان ز خویشتن، ای بستگان به حق   رحمی به ما کنید که از خود نرستیم. بعد از شصت سال، چهل سال، پنجاه سال ریاضت از خود نرسته ایم. ببینید عنایت لازم است. آدم با عنایت به مقصد می رسد. اما آن زحمت شخصی را نیاز دارد. برای آدم خوابیده که ماها خواب هستیم، هیچ نقشه ای و هیچ زحمتی در راه اصلاح خود نداریم، آن عنایت نمی رسد. خب در این بخش های عملی انسان باید بکوشد، بکوشد، بکوشد، بکوشد. باید بکوشد که روزش منظم باشد. روزش از گناه خالی باشد. هیچ گناهی در روز برایش پیش نیاید. بکوشد و بکوشد و بکوشد در شبانه روزش بد اخلاقی برایش پیش نیاید. سحر دست به دامان عنایت خدا بشود. آقا محمد بید آبادی از بزرگان علما که اهل معقول و معرفت وعمل و سلوک بوده یک رساله دارد. در رساله اش می گوید که تا عنایت الهی او را به کدام یک از جزاير خالدات صفات جمال و جلال الهی برساند. یک عنایتی شامل می شود و آن وقت تازه خدا شناس می شود. اگر این خداشناسی ما را در ترازو بگذارند هیچ چیز به ما نمی دهند. مقابلش هیچ چیز نمی دهند. وزنش خیلی کم است. آن دوستمان گفت در جزیره مجنون بودیم. خوب دقت کنید. تیز مثل باران می بارید. مثل باران تیر می بارید. همه بچه های گردان روی زمین خوابیده بودند. من ایستاده بودم و فرمانده گردان. من چرا ایستاده بودم؟ به دلیل اینکه می دانستم تا خدا نخواهد این تیرها به من نمی خورد. این می شود خدا شناسی. تا خدا نخواهد این تیر نمی خورد. اعمال و رفتار ما تمام بیست و چهار ساعت باید همینگونه باشد. یک لحظه شک کردم، پایم سوخت و افتادم. وزن خداشناسی ما کم است. نمی دانیم اگر در ترازو بگذارند وزنی هم دارد؟ سنگی در برابر می گذارند یا نه.

دعای چهل و پنجم از صحیفه سجادیه است که دعای بسیار ممتازی است. متاسفانه ما با صحیفه سجادیه آشنا نیستیم.

اللـّهُمَّ يا مَنْ لايَرْغَبُ فى ‏الجَزاءاگر به کسی خوبی می کند، منتظر اینکه او پاداشی بدهد نیست. هرچه می دهد مجانی است. هرچه می دهد، مجانی است. اگر ما هم بخواهیم جزای مهربانی های الهی را بدهیم چگونه بدهیم؟ از کجا بیاوریم که بدهیم. وَ يا مَنْ لايَندَمُ عَلى العَطاءِای کسی که از عطایی که کرده پشیمان نمی شوی. هرچه داده پشیمان نشده. مِنـّتـُكَ ابْتِداءٌ منتی که تو بر بندگانت می گذاری، منت ابتدایی است. منت ابتدایی است. یعنی منت بی مقدمه. هیچ مقدمه ای نداشته. وَعَفوُكَ تـَفـَضّل اگر بندگانت را عفو می کنی این از سر تفضل است. ترجمه ها را می خوانم که سریعتر بخوانیم. این ماه در میان ما پسندیده زیست و چون همدمی نیکو با ما همراهی کرد و برترین سودهای جهان را به ما ارزانی داشت. برترین سودهای جهان را به ما ارزانی داشت. سپس چون زمانش سر آمد و مدتش تمام و شمار روزهایش کامل گشت، از ما جدا شد. اکنون ما با آن چون کسی که جدایی از او بر ما سخت است، وداع می کنیم. روگرداندنش ما را اندوهگین و بیمناک گردانده است. و بر ماست که پیمان استوار و حرمت محفوظ و حق ادا شدنی آن را پاس بداریم. پس می گوییم بدرود ای ماه بزرگ خدا. اَلسَّلامُ عَليْكَ يا شَهْرَ اللهِ الأكبَر سلام بر تو ای بزرگ ترین ماه خدا. وَ يا عيدَ أوليائِهِ این ماه برای دوستان خدا عید بوده. السَّلامُ عَليْكَ يا أكرَمَ مَصْحُوبٍ مِنَ الأوقاتِ سلام بر تو ای گرامی ترین اوقات همراه. ببینید در طول عمر یک اوقاتی با ما همراه است دیگر. ای گرامی ترین اوقات همراه ما. و ای در میان روزها و ساعت ها بهترین وَ يا خَيْرَ شَهْرٍ فِى الأيّام وَ السّاعاتِ بهترین ماه در میان روزها و ساعت ما. السَّلامُ عَليْكَ مِنْ شَهرٍ قـَرُبَتْ فيهِ الآمالُ سلام بر تو باد ای ماهی که در آن آرزوها به انجام نزدیک شد. السَّلامُ عَليْكَ مِنْ مُجاورٍ رَقــّتْ فيهِ القلوبُ سلام بر تو باد که مادامی که ما در تو بودیم و تو در کنار ما بودی، دل های ما رقیق شده بود. وَ قـَلــَّتْ فيهِ الذنوبُ گناهان ما کمتر شده بود. السَّلامُ عَليْكَ مِنْ ناصِرٍ اعانَ عَلى الشَّيْطان ياوری بودی که ما را در جنگی که با شیطان داریم کمک می کردی. دوستی بودی که راه نیکوکاری را برای ما سهل و آسان می کردی. سلام بر تو باد چقدر آزاد شده های از آتش در تو زیاد بودند. در روایت آمده که شب اول در هنگام افطار هزار هزار نفر از جهنم آزاد می شوند. شب دوم، شب سوم. به شب جمعه که می رسد به اندازه تمام این دوران آزاد می شوند. به شب نیمه می رسد به اندازه تمام این دوران حساب کرده بودند تا حدود سیصد میلیون نفر خیلی طبیعی و عادی در ماه رمضان از آتش جهنم آزاد می شوند. البته ما صاحب همت هستیم و در طول سال از این ماه رمضان تا ماه رمضان دیگر، هزار بار دیگر جهنم را برای خودمان واجب می کنیم. اگر دل مادر را سوزاندیم، جهنم واجب می شود. اگر آبروی یک نفر را بردیم، جهنم واجب می شود. و چقدر خوشبخت شد کسی که حرمت تو را در این ماه رعایت کرد. حرمت ماه رمضان چه بود؟ امیر المومنین علیه السلام سوال کرد که یا رسول الله اول اعمال در این ماه چیست؟ فرمودند که پرهیز از گناه. اگر کسی از گناه پرهیز کرد حرمت ماه رمضان را حفظ کرده است. اگر کسی بد اخلاقی نکرد، حرمت این ماه را حفظ کرده است. یک پیرمردی بود که دوست ما بود خدا رحمتش کند. وقتی می خواست بخوابد می گفت من بخوابم، شر خوابیده باشد بهتر است. حالا ما وقتی خواب بودیم که البته شر نداشتیم. السَّلامُ عَليْكَ ما كانَ أمْحاكَ لِلذنوبِ سلام بر تو باد که تو چقدر گناهان را محو می کردی. خود تو می کردی. وَ أسْتـَرَكَ لِأنواع العُيوبِ! چطور عیب های فراوان ما را می پوشاندی؟

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای