جلسه 17/4/91 - در جمع دانشجويان ( رسيدن به آخرت )
جلسه 17/4/91 - در جمع دانشجويان ( رسيدن به آخرت )

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

چند سالی که انسان درس می خواند، برای رسیدن به چیست؟ می خواهد یک وسیله ای پیدا کند که مثلا کار بهتری پیدا کند. اگر انسان درس نخوانده باشد مثلا می شود کارگر فلان کارخانه و اگر درس خوانده باشد با فرض موفقیت مهندس فلان کارخانه می شود. اگر هم بیکار بماند که دیگر هیچ. این حداکثر پروازیست که در این تحصیل نصیب می شود. خب من در کارخانه فلان کارگر یا تکنسین یا مهندس هستم، یا معاون کارخانه یا رئیس کارخانه هستم. برای چه؟ برای اینکه زندگی ام را اداره کنم. برای یک حداقل در فرض کارگری یا یک حداکثر در فرض مثلا رئیس کارخانه. حداقل و حداکثر. غیر از این است؟ برای اداره زندگی. خب اداره زندگی و این زندگی که من از این راه آن را اداره می کنم کدام بخش از من است؟ بخش طبیعت من است دیگر. این تحصیل و این کار و این درآمد همه مربوط به بخش طبیعت من است. مثلا اگر من کارگر باشم می توانم سالی یکی دوبار لباس بخرم. اما اگر مهندس باشم ممکن است بیشتر از این بتوانم لباس بخرم. مثال است. اینها همه مثال است. آن کارگر حداکثر دوچرخه یا موتور دارد. آنکه مهندس است ماشین فلان دارد و رئیس کارخانه ماشین فلان. راه درازی که من پیموده ام، دوازده سیزده سال مدرسه و بعد چهار پنج یا شش سال کم و زیاد دانشگاه و در کل حداکثر بیست و چند سال برای اداره زندگی وقت صرف می شود. زندگی بخش طبیعی من. من یک بخش طبیعی دارم که این تن من است و آن احتیاجات من است. آن احتیاجات وجود دارد. من کار کنم که بخش طبیعی روی زمین نماند. اگر انسان یکی دو روز، سه روز، چهار روز غذا نخورد این طبیعت روی زمین می ماند و از حرکت باز می ماند. تمام کوشش تحصیلات شانزده ساله، بیست ساله، بیست و چند ساله، برای تامین بخش طبیعی وجود آدمی است. حالا اگر مسلمان هم باشد و دانشگاه تمام داشته های ارثی او را به باد فنا ندهد، اگر نمازی هم می خواند. نماز چقدر طول می کشد؟ کل نمازها را جمع بزنید. از نماز یک دقیقه ای تا چند دقیقه. ما خیلی دست بالا گرفتیم مجموعه نماز ها و وضو ها چهل دقیقه شد. اگر سالی یک ماه روزه می گیرد و شب های احیا در ماه رمضان هم فقط یک شب بیست و یکم. و به یک اهتمام یک حج و یک عمره هم در سراسر عمر. برای بخش دوم از زندگی که همه ما حداقل آن را قبول داریم. هر مقدار که بتوانیم، وقتی که برای آن بخش می گذاریم را فشرده تر می کنیم تا کمتر بشود. بعد هم آن بخشی که این مقدار برای آن کوشیده بودیم را در خاک می گذاریم و می رویم. اما آن بخشی که می کوشیم کمترین فرض ممکن را در آنجا مصرف کنیم می ماند. البته این مثال دو پیش فرض داشت و آن اینکه به وجود عالم آخرتی معتقدیم، چون مسلمانیم. هنوز دانشگاه در شما تمام وظایفش را برای نابود کردن نسل های جوان کشور عمل نکرده است. عرض کردم برای این حداقل مقدور. نماز در حداقل مقدور و روزه در حداقل مقدور. در آن بخشی که عمده کار است. یک عبارتی در روایات ما دارد که می فرماید کسی که در شب جمعه زیاد بخوابد فقیر محشور می شود. شب جمعه ثروت جمع می کردند. در داستانی هست که در یک ظلمات پیشوای جمع به آنها گفت هرچه می توانید از این سنگ ریزه های زیر دست خودتان جمع کنید. همه کسانی که از این ظلمات بیرون آمدند پشیمان شدند. هرکس به اندازه حوصله و آن عقلی که داشت از آنها جمع کرده بود. بعد که بیرون آمدند آن پیشوا گفت همه تان پشیمان خواهید بود. کمی از آن ها را در جیب خود ریخته بودند بعد دیدند که آنها جواهر است. ای کاش یک مشت بیشتر برداشته بودم. آن که هیچ چیز جمع نکرده بود، آن فقیر است. از آن ثروتی که می شد در شب جمعه در آن ظلمات جواهر جمع کند، هیچ چیز جمع نکرده بود. یعنی خواب بود. اگر کسی تمام شب جمعه اش را به این خواب بگذراند، فقیر محشور می شود. آن حداقل مقدور را برای آن بخش ماندگار از وجودمان مصرف می کنیم. آقا آن طرف حوادثی وجود دارد. حوادث وجود دارد. دورانی دراز در پیش است. بسیار دراز. یک روزش معادل پنجاه هزار سال است. یک روز آخرت. حوادث سهمگین وجود دارد. در آن دوران جنگ هم یک روزش بسیار گران بود. اما این اصلا چه ربطی به آن دارد. آن روزهای آخرت آنقدر گران است که اصلا ربطی به جنگ ندارد. آن وقت اگر انسان فقیر از دنیا برود می بیند برای برخورد با حوادث آن روزگار وسیله کمی در اختیار دارد. تمام عمرم را برای آن بخش کوچک تر وجودم مصرف کردم اما برای آن بخش اعظم، آن بخش ماندگار وجود و آن بخش ابدی تا توانسته ام کوشیدم که برایش کمتر وقت مصرف شود. یکی گفته بود در مدیریت علمی جایی برای نماز وجود ندارد و کارگر نباید وقتی برای نماز داشته باشد. نماز در کار اصلا تاثیری ندارد. پس در مدیریت علمی جایی برای نماز وجود ندارد. شما غذایت را خوب بخور. اینها موثر است. مثلا فرض کنید که بعد از چهار ساعت کار خب آدم خسته می شود. اگر نیم ساعت غذا بخورد خوب است. هم خستگی اش در می رود هم غذا بخورد. به قول قدیمی ها می گفتند: بدل ما یتعلق. انرژی از دسته رفته اش مثلا جبران شود. غافل از اینکه حرفی بالاتر از این حرفی که شما فرمودید وجود دارد. آن اصطلاح مدیریت علمی مربوط به اوایل قرن بیستم است. آقایان اینجا آن را مطرح می کردند و چه به به و چَه چَه ای می گفتند. روشنفکران. غذا تن شما را بازسازی می کند اما نماز بازسازی شخصیت می کند. اگر کسی معتقد باشد و معتقد بماند از کار نمی دزدد.

کمی از حرف اصلی بیرون رفتیم. بخش اصلی و ماندگار وجودمان. یک مطلب را هم اضافه کنم و بحث را تمام کنم. یک کلامی از یکی از بزرگان و علمای اخلاق هست که چهار پنج خط است. الفاظش را حفظ نیستم و آنچه را که به خاطرم مانده عرض می کنم. همه ما یک شخصیت اخروی داریم. گفتند شخصیت اخروی و آخرتی و آن جهانی شما عبارت است از و ساخته شده است از اعمالی که در اینجا انجام داده اید. ببینید ورزشکارها را دیده اید. مثلا روزی سه ساعت، چهار ساعت، در چند وعده در طول شبانه روز تمرین می کند. غذا را هم غذای خاصی می خورد. یک کشتی گیری بود که قرص های تقویتی بسیار قوی خورده بود. خب یک جوان بیست ساله چرا باید قرص تقویتی بخورد. گفته بود این چیزی است که در اردوگاه مقدماتی برای یک مسابقه بزرگ نتیجه دارد. حالا فرض کنید که شما شصت و چند کیلو، هفتاد کیلو هستید. او صد و بیست کیلو بود. نتیجه خوب خوردن و خوب دویدن یک بدن قوی تر است. این خوردن و این ورزش کردن این بدن را ثمر می دهد. بدن اخروی شما، بفرمایید تمام دارایی شما در آن عالم بسته به آن نمازی است که خوانده اید. بنابراین اگر من کوشیدم نمازم اندک زمان و وقت ممکن را بگیرد خب آن بدن اخروی هم خیلی لاغر خواهد بود. یک بار دیگر عرض می کنم. تمام ثروت شما در عالم آخرت عبارت است از این کاری که در اینجا کرده اید. خب اگر خیلی کم بود دست آدم خالی خواهد بود. خب من برای عالم آخرت کاری نکردم. شما همین نماز واجب را هم بخوانید کافی است. به شرطی که نمازمان نماز باشد. نماز اگر نماز باشد همان کافی است. انسان را در آن دنیا به یک آدم بسیار ثروتمند تبدیل می کند. شخصیتی که در اثر این نماز ساخته شده است بسیار نیرومند است. مانند آن بدنی که ورزشکار در این دنیا برای خودش می سازد. اما خب نماز ما خیلی از نمازی که باید باشد کم دارد. در قدیم می گفتند تمام گمشده هایش را در نماز پیدا می کند و یک دوره کامل از گذشته اش را دوره می کند و خاطراتش را تکرار می کند و تداعی معانی می کند و... ولی همین نماز واجب برای اینکه آدم ثروتمند باشد و شخصیتش کاملا ساخته شود کافی است. نتیجه بگیرید. همه ثروت من بستگی دارد به آن کاری که کرده ام. کار من هم خب نماز من است. روزه من است. همین هاست دیگر. یک زحمت بزرگ تر از این هم وجود دارد و آن اخلاقیات ماست. عصر ما اصلا عصر اخلاقی ای نیست. اشخاص گاهی جاه طلبی های برجسته ای دارند. داستان تربیت در خانواده است. ببینید بچه وقتی که از ابتدای کودکی اش اصلا یک بار دروغ در خانه اش نشنیده است خیلی فرق دارد با کسی که وقتی پدرش دهان باز می کرد اولین چیزی که از دهانش بیرون می آمد فحش بود. فرق دارد. در میان برخی از این قدیمی ها گاهی در بعضی خانواده ها یک اخلاقیات برجسته وجود داشت. مثلا بارها و بارها گذشت پدر و مادر خودش را دیده بود. ناگزیر او هم آن گذشت را آموخته بود. خب این می شود یک ثروت. ثروت آدم در عالم آخرت یا بفرمایید ساختمان شخصیت آدم در عالم آخرت کارهایی است که کرده است. اگر رفتار بد کرده، ساختمانش خوب نیست و رنج آور می شود. اگر رفتار خوب کرده است، ساختمان همه اش خوب می شود و شادمانی. اگر اخلاق بد باشد، همه اش رنج می شود و اگر اخلاق خوب باشد همه اش شادمانی می شود.

عرضم تمام شد. خلاصه کنم. تمام کوشش ما تقریبا در تمام عمرمان یا بیشترین بخش کوشش ما در تمام طول عمرمان در بخش کوچک تر و اندک تر و موقتی وجود ماست. در حالی که برای بخش ماندگار در وجود ما کمترین وقت ممکن و کمترین فرض ممکن در کار را گذاشته ایم. در حالی که تمام ثروت شما و تما شخصیت شما در آن عالم بستگی دارد به میزان کاری که در این عالم کرده اید. اگر کار اندکی کنید در آن عالم فقیر تر هستید. کسی که کمتر خم شده بود تا از آن سنگ ریزه ها بردارد، پشیمان بود. عرضم تمام شد.

دستوراتی که برای ماه شعبان داده اند یعنی برنامه ای که برای این ماه داده اند یکی صلوات دارد که در ظهرها خوانده می شود. در آن صلوات می گوید این ماه پیامبر است و در ادامه می گوید یَدأبُ فی صیامِهِ وَ قیامِه. دعب ایشان و عادت ایشان بر این بود که تمام ماه روزه بود و تمام شب هایش بیدار بود. این باز برمی گردد به آن ثروت هایی که انسان دارد برای آن دنیا تهیه می کند. یک نکته عرض کنیم که در خطبه رسول خدا صلي الله علیه و آله آمده. آخرین جمعه ماه شعبان پیامبر در نماز جمعه یک خطبه خواند. دو سه صفحه ای است که در نماز جمعه گفته شده است. حالا شاید هم وجه دیگری داشته است. عبارت این است. در جمعه آخر ماه شعبان بود. قد اقبَلَ الیکم شَهرَ الله بالبَرَکة وَ الرَّحمَة وَ المَغفِرَة. احتمالا شنیده اید. در کتاب مفاتیح هم آمده است. در پایان امیرالمومنین علیه السلام سوال کرد که آقا افضل اعمال این ماه چیست؟ افضل اعمال. فرمودند الوَرَع عَن مَحارم الله. پرهیز از گناه. آقا شما نمازت را خواندی، همان هفده رکعت. روزه ات را هم گرفتی. یعنی واجبات. هیچ کار دیگر هم نکردی. اصلا یک ختم قرآن هم نکردی. هیچ شبی هم تا صبح بیدار نماندی. اما در عوض در تمام این ماه یک دل نسوزاندی. یک نگاه بد نکردی. یک دروغ نگفتی. یک غیبت گوش نکردی. برترین اعمال این ماه را انجام دادی. آن که هر روز، هر روز یک ختم قرآن کرده بود به گرد تو نمی رسد. این برای همه ما مقدور است. آن فرمایش، فرمایشی نیست که خاص ماه رمضان باشد. در ماه شعبان و رجب هم هست و همیشه عالم هست. یک نکته اضافه کنم. یک مثالی هست که در روایات آمده و من به زبان خودم عرض می کنم. یک کسی دارد این حسینیه را می سازد و فقط روزی یکی از این آجر ها را می گذارد. یکی دیگر روزی چهارتا دیوار می سازد اما در پایان روز یک نارنجک تخریب کننده در حسینیه می گذارد و می رود. این آدم صد هزار روز مدام دیوار بسازد و سقف بگذارد و در پایان آن را تخریب کند هیچ وقت به جایی نمی رسد اما آن که روزی یک آجر می گذارد بالاخره حسینیه را می سازد. اگر آدم پاک بماند، دستش، گوشش، چشمش، زبانش پاک باشد خب هرچقدر هم که کم زحمت کشیده باشد آن یک ذره برایش می ماند و امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند آن یک ذره قبول است. فقط نماز خواندی. هیچ کار دیگر نکردی. اول وقت بلند شدی و نماز درست خواندی. فرمودند این کم قبول است. بعد فرمودند اگر قبول است دیگر کم نیست. ما تمام عمر نماز خواندیم. قبول است؟ شما می دانید قبول است یا خیر؟ نمی دانیم. اگر خیلی جدی از رفتار و اعمالش مراقبت کرد، بدان قبول است. کسی که به گذشته عمرش نگاه کند ببیند مشکلی نداشته. برخی بزرگان اینگونه بودند. فرموده من به عمرم دروغ نگفتم. با این عبارت. فرموده من به عمرم دروغ نگفتم. اینگونه.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای