أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین
یک عبارتی از مرحوم امام(ره) از کتاب چهل حدیث خدمتتان عرض کردیم که میفرمودند: « بعضی از مشایخ ما میفرمودند که عزم جوهره انسانیت و میزان امتیاز انسان است.» اصل و اساس انسانیت به عزم است. حالا بعدا در این زمینه عرض میکنم. عزم میزان امتیاز انسان از سایر جانداران است. «و تفاوت درجات انسان به تفاوت درجات عزم اوست.» انسان چقدر از درجات عزم برخوردار است؟ به مقداری که از عزم برخوردار است. بعد چون کتاب، کتابِ اخلاق است و میخواهند راه و رسم آدمیت را یاد بدهند، میگویند « و عزمی که مناسب با این مقام است...» يعني مقام کسی که در صدد این است که قدمی در راه آدمیت خودش بردارد عزم مناسب با این مقام عبارتست از « بناگذاری و تصمیم بر ترک معاصی و فعل واجبات ». انسان تصمیم دارد هیچ واجبی از او ترک نشود و واجبات را از دست ندهد و همه گناهان را ترک کند. این عزم خیلی مردانگی است. این را قبلا عرض کرده بودیم.
با انجام هر واجبی- اگر درست انجام شود- آدم یک بخشی از ساختمان وجود خودش را میسازد. عبارت را عوض میکنیم؛ بفرمایید که آدم بخشی از سرنوشت آینده خودش را بنا میکند. شما اگر در آخرت به باغی میروی، این باغی است که خودت ساختهای. اگر قصری داری، قصری است که حودت ساختهای. این مساله را در مورد دو تن از بزرگان خواب دیده بودند. خواب مهم نیست اما برای نشان دادن مطالب، چون تجسم در عالم خواب است و ما تجسم را بهتر میفهمیم، عرض میکنیم. یک خواب از مرحوم حاج مقدس و یک خواب هم از مرحوم آقای مطهری نقل شده است. کسی مثلا شصت سال پیش خواب دیده بود یک ساختمانی که یک سردر خیلی بلند و شاهانه دارد، برای ایشان است. از مرحوم حاج مقدس سوال کردند که این چیست؟ فرموده بودند این را حضرت حسین (ع) به هر یک ار نوکران خودشان که کاری به دربار و دستگاههای دولتی ندارند، داده اند. درباره شهید مطهری هم سی سال پیش خواب دیده بودند همینطورند ولی ایشان بعلاوه شهید هم بوده. همانطور یک سردرِ بلند یک ساختمان عظیم که خودش ساخته و زحمت کشیده دارد. عرضمان این است که اگر آدم گناه کند، این ساختمان را خراب کرده است. اگر آدم راحت غیبت میکند و میشنود و در هر مجلسی شرکت میکند، خوب چیزی برای آدم نمیماند و هر چه میسازد را خراب میکند.
از این بگذریم و به بخش دوم از فرمایش امام خمینی (ره) بپردازیم. اینها قدمهایی است برای رسیدن به آدمیت که گفتند محال است. امام در ادامه فرمودند: « و جبران مافات » خب این انجام واجبات و ترک گناهان برای امروز است. شما امروزت را پاک کردهای، خب باید سَری هم به گذشته بزنی. من در گذشته هم زندگی کردم. «جبران آنچه از او فوت شده در ایام حیات» این قدم دوم است و بدون این قدم دوم، آن قدم به ثمر نمیرسد. من میخواهم ساختمان بسازم ولی این ساختمان با خرابیهای گذشته ساخته نمیشود و من باید آنها را درست کنم. خب این را مکرر عرض کردیم. اوایل تکلیف ما معلوم نیست وضعمان چطور است! مثلا کسی پدری خیلی با توجه داشته و بچه هم عقلش کمی رسا بوده؛ خب این عقل رسا هم لازم است چون بچه دلش میخواهد بازی کند. مثلا پدر اوایل تکلیف به زور باید برای نماز صبح بیدارش کند اما نماز ظهر و عصر اگر شما در خانه نیستيد، نمیداند چطور میشود. ممکن است 6 ماه یا دو سالی از اوایل تکلیف را به بازی گذرانده باشد. خب نمازهای این فرد مشکل دارد. باید یک دوره نماز قضا بخواند. نماز قضا اگر به گردن من بار است، میتوانم کاری بکنم؟ نه! راه درازی را آدم باید برود؛ راهی برای رسیدن به مقصدی که خیلی بلند مرتبه است؛ خیلی بلند مرتبه است. ببینید برای اینکه یک ذره این مساله معلوم شود مثالی بزنم. من میخواهم در بهشت کنار امیرالمومنین(علیهالسلام) بنشینم. این شوخی که نیست! باید زحمت بکشم. اگر نمیخواهی پس هیچ. بهشت بدون امیرالمومنین (علیهالسلام) چه مزهای دارد؟ پس اگر آدم یک کمی، یک قدم یا دو قدمی در این راه میخواهد بردارد، باید نمازهای احتمال قضا و مشکلدار اوایل تکلیف را انجام دهد. اگر خدای ناکرده، روزهای از دست رفته باشد و آدم به عمد روزهاش را خورده باشد، خب مشکل دارد. هر روز 60 روز روزه سخت است؛ راه سهلتری هم وجود دارد که آدم میتواند کفاره بپردازد؛ خب کفاره بپردازد احتمال دارد من در روزهایی مشکل داشته و مساله نمیدانستم و یک کاری کردم. من به دوستانی که مکه مشرف میشدند، میگفتم اینجا(در ایران) مسالههایت را کامل یاد بگیر؛ یک دوره مناسک بخوان. این را به دقت بخوان و هرچه هم مشکل داشتی سوال کن. آدم آنجا میرود و مثلا در جلسهای که حالا اینجا یا آنجا تشکیل میشود، شرکت میکند. قدیمها که این حرفها نبود. حالا شما یک جلسه از این آموزش مسائل را نبودی، یک مساله را نشنیدی و رفتی و وسط کار برایت مساله پیش آمد. مثلا در بین طواف 6 و7 شک کردی؛ خب چهکار میکنی؟ شما باید بایستی فکر کنی. در طواف امروز اصلا فرض ایستادن وجود ندارد. آدم مساله بلد باشد، راهحل دارد. مرحوم آیتالله بهجت(ره) میفرمود همانطور که داری راه میروی و طوافت را انجام میدهی، فکر کن. در نماز دارم فکر میکنم که بین رکعت 3 و 4 نماز شک کردم، متوقف شو و فکر کن و شکـّت را حل کن و بعد ادامه بده. طواف هم مثل نماز است. بایست فکر کن، حل کن و بعد اعمالت را انجام بده. میگویند اگر ضمن طوافی و در طواف فکر کنی، عیبی ندارد. این مساله دانستن آدم را نجات میدهد.
من در سعی شک کردم. چهکار کنم؟ سعی هم مثل طواف است و آدم ضمن اینکه حرکت میکند، فکر میکند. نمیشود ایستاد.
پسرها مثلا در 15 سالگی و شاید گاهی 12 سالگی به تکلیف مي رسد. در این مدت چیزهایی وجود دارد که ممکن است از دست رفته باشد. عرض میکنیم آدم که به گذشته نگاه و فکر کند و ببیند کجاها را کم گذاشته؟ این حرف را آدم هزار بار هم بگوید شاید یک نفر دفعه ي هزارم عمل کند. میگویند پسر لقمان به ایشان عرض میکرد که آقا این حرفهایی که میزنید در من اثر نمیکند. اینقدر تکرار نکن. فرمود اینقدر تکرار میکنم تا در تو اثر کند. « جبران آنچه از او فوت شده در ایام حیات » حالا اینجا چند تا حدیث کمرشکن برایتان عرض کنیم. از امام صادق (عليه السلام) در ذیل آیه «إنَّ رَبـّكَ لـَبالمِرصاد» نقل شده که فرمود مرصاد یعنی چه؟ قـَنـْطـَرَة. یک پلی در درون صراط است. در درون صراط 3 تا پل است. اینکه پل روی پل است را نمیدانیم. ممکن است بخشهایی از این صراط اینکونه باشد. یکی از این پلها امانت و رحم است. یکی هم عدل است. اگر در صراط پل عدل هست، پس دیگر هركسي از آن عبور نمیکند. فرمودند: قنطرة ٌ عَلـَی الصّراط بر روی صراط یک قنطرهای است. بفرمائید یک بخشی از صراط است که لایَجوزُها عبدٌ بمَظلـَمَة هیچ بندهای با مظلمه ي خلق از آنجا عبور نمیکند. آنجا متوقف میشود تا مشکلش حل شود. اگر اینجا مشکلت را حل کنی، خب حل شده. من دیگر هیچ مشکلی ندارم. اگر اینجا مشکل ندارم، خب فردا هم مشکل ندارم. من هیچ گناهی ندارم مگر اینکه خدای ناکرده یک چیزی پیش آمد. ببینید این را هم عرض کردم که اگر خدای ناکرده یک چیزی پیش آمد، فوری جبرانش میکنم. باید بروم درب خانه خدا برای توبه و اگر باید از کسی حلالیت بطلبم، میطلبم. اگر چیزی پشت سر کسی گفتم، میروم از او حلالیت میطلبم؛ مظلمه خلق. اگر این را حل کردم حل شده و گیر نمیکنی و گیری وجود ندارد مگر اینکه آن را ایحاد کرده باشی. عرض کردیم همه سرنوشت شما بستگی به خودت دارد و خودت آن سرنوشت را ساختی. این هم همینطور است. من نگذاشتم چیزی باقی بماند. اگر نگذاشتی چیزی باقی بماند، بدان تا ابد راحت هستی. مگر خدای متعال دشمنی با بندگانش دارد؟ نه! اصلا مگر میخواهد سخت بگیرد؟ نه! اصلا سختی وجود دارد؟ نه! سختی، آن چیزی است که من خودم ایجاد کردم. خدای متعال بر مسند عدل از ازل تا ابد نشسته است.
روایت دوم از كتاب «عُدّة الدّاعى» ابن فهد حلـّى است. شک کردم که بنده لفظ حضرت داوود (علیهالسلام) از نوشتنم جا افتاده، یا نه؟ احتمال میدهم که سخن پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نقل از صحبت خدای متعال با حضرت داوود است. حالا فرق نمی کند در هر صورت فرمایش پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است. ایشان میفرمایند: أوْحَى اللهُ خدای تبارک تعالی به من وحی فرمود که إلـَيَّ أنْ يا أخا المُرْسَلينَ يا أخا المُنـْذرينَ ای برادر انذارکنندگان و ای برادر فرستادگان ما أنـْذِرْ قـَوْمَكَ لايَدْخـُلوا بَيْتاً مِنْ بُيوتي قوم خودت را انظار کن که به خانهای از خانههای من وارد نشوند که وَ لِأحَدٍ مِنْ عِبادي عِنـْدَ أحَدِهِمْ مَظـْلمَة ٌ و به گردنشان از بندهای از بندگان من مظلمهای باشد. به خانه من نیایند وقتی حقی از مردم به گردن دارند فـَإنـّي ألـْعَنـُهُ مادامَ قائِماً يُصَلـّي بَيْنَ يَدَيَّ من این بندهای که حق مردمان را بُرده و خورده است و به مسجد و خانه ي من آمده است را مادامی که نماز میخواند لعنت میکنم. حَتـّى يَرُدَّ تِلـْكَ المَظـْلمَة تا زماني كه حق مردم را ادا کند. این حدیث یعنی چه؟ فرموده اند: وقتی شما در مسجد و یا خانه مشغول نماز شدی، از فرق سرت تا عرش خدا رحمت پیوسته است. من چرا نمیفهمم؟ اصلا فرض ندارد، رحمت روی سر من میریزد. فـَوَران رحمت خداست و من نمیفهمم؟! اما اگر کسی مظلمه خلق به گردن دارد، از آن رحمت بهره مند نمیشود. لعنت یعنی دور شدن از رحمت خدا. به مقداری که بار مردم را به گردن دارد از رحمت خدا بیشتر بهره مند میشود. هر چه کمتر باشد بیشتر بهره مند میشود. اگر اصلا حقی از مردم به گردن ندارد، پاک پاک است، از رحمت خدا بهره مند میشود. تازه میفهمند که نماز چیست.
ببینید! این نمازی که ما میخوانیم، همه مان یک ذره اش را میفهمیم. آن رحمتی که ما میتوانیم از آن در یک نماز بهره مند شویم، صد هزار صد هزار برابر این است. شاید فرمایش حضرت امام عسگری(علیهالسلام) باشد که میفرمایند شما اگر مزه نماز را بچشی، اگر قطعه قطعهات کنند، دست از نماز نمیکشی و رهایش نمیکنی. یعنی اگر ساطور بگذارند و تکه تکه ات کنند، دست از نماز برنمیداری. ارزش نماز اینقدر است. مرحوم آيت الله بهجت شاید خاطرتان باشد که میفرمود اینها نمیدانند نماز چقدر خوب و لذتبخش است. اگر میدانستند تمام کاسه کوزههای قدرتها را دور میریختند تا بیایند یک نماز درست و حسابی بخوانند. اگر من بار مردم به گردنم است، از این نماز بهره مند نمیشوم. این که فرمود لعنت، یعنی از رحمت خدا کمتر بهره میبری. خب هرچه بارت سبکتر است بیشتر بهره مند میشوی. هر چه بارت سبکتر است، بیشتر از نماز بهره مند میشوی. اگر هیچ باری نداری، آنوقت آنچه که بایست، اتفاق میافتد. آقا آنوقت من یک نماز میخوانم و هزار قدم جلو میروم. در راه آدمیت، انسان چه کار کند که یک قدمي بردارد؟ اگر نماز خوب بخوانی هزار قدم جلو میروی. نماز، موتور اصلی پرواز آدمی به همه جا است. اینها را بلدیم. معراج یعنی چه؟ پیامبر یک جایی رفته که جز او و خدا کسی نبوده است. به جبرئیل هم گفتند اینجا جای تو نیست. خداوند به پيامبر فرمود قبل از تو هیچکس به اینجا پا نگذاشته است. این سفره برای همه ي آدمها پهن است ولی خود ما دست دراز نمیکنيم.
یک مطلب دیگر عرض کنم. آن عالم اصلا دربِ بسته ندارد؛ دستِ بسته هم ندارد. يَداهُ مَبْسُوطـَتان يُنـْفـِقُ كـَيْفَ يَشاءُ این دستها باز است و همینطور سرازیر است و کسی نمیآید دست دراز کند و بگیرد. آقا چطور دست دراز کنیم؟ میگوید آقا بار مردم را از روی دوشـَت بردار و امروز هم خودت گناه نکن. این دو کار را بکنی، بهره مند میشوی. ما نچشیدیم. اگر چشيده بوديم میدانستیم همه اینهایی که میگوییم، حق و راست است. فقط میگویم: بار نداشته باش. آنوقت میفرمایند که اگر مظلمه را ادا کند حَتـّى يَرُدَّ تِلـْكَ المَظـْلمَة تا این مظلمه و حق مردم را ادا کند. اگر حق را ادا کند از آن معجزاتی اتفاق میافتد که عجیب است. فـَأكونُ سَمْعَهُ الـَّذي يَسْمَعُ بـِهِ ببینید عبارت را من ترجمه میکنم و بعد تفسیر میکنم. اگر بارش را برداشت، من میشوم گوش او و او با این گوش میشنود. من میشوم گوشش. من میشوم چشمی که با آن میبیند. من این را از المراقبات میرزا جواد آقا ملکی تبریزی(ره) نوشتم. ایشان از عدة الداعى ابن فهد حلى نقل کرده اند. من گوشی که او با آن می شنود، میشوم. چشمی که با آن میبیند، میشوم. این حدیث است، شعر نیست. وَ يَكونُ مِنْ أوْليائي وَ أصْفيائي بندهای که بارهایش را از دوشش روی زمین گذاشته، میشود از دوستان من. وَ يَكونُ جاري مَعَ النـَّبيّينَ جاری یعنی چی؟ یعنی همسایه من با انبیا و اولیا میشود. در بهشت میشود همسایه من. همه این معنی دارد. مَعَ النـَّبيّينَ وَ الصِّدّيقينَ وَ الشُّهَداءِ في الجَنـَّةِ یک وقت خدای متعال ولیّ من است و یک وقت خودم ولیّ خودم هستم. اگر خودت ولی خودت هستی، دائم در چالهای؛ اگر خدا ولیّ توست هميشه در راه هستی. همه ي آنهایی که در سیر و سلوک هستند میکوشند برسند به اینکه خدا ولیّشان شود. اینکه گوشش، چشمش، دست و پایش میشوم یعنی من ولایت همه امور او را بر عهده میگیرم و دیگر چشم و گوش و دستش اشتباه نمیکند.
ببینید! من وقتی دارم اشتباهی میکنم، به ضرر خودم عمل میکنم. هر اشتباهی که میکنید یعنی بخشی از سرمایهات را از دست می دهی. من و شما نشستیم با همدیگر نیم ساعت و سه ربع گپ زدیم. خب نتیجه آن چه شد؟ هیچ. مجلسی که در آن ذکر اهلبیت (علیهم السلام) و خدا نباشد، برای آدم حسرت میشود. اين سه ربع، شد حسرت. یعنی آدم سرمایه از دست میدهد و این میشود حسرت. سرمایه ما، عمرمان است. حالا من اول باید این را به خودم بگویم که آقا باید تمام ساعاتت مفید باشد؛ اگر مفید نباشد حسرت میشود. نه از این حسرتها؛ نه از این حسرتها. مثلا آدم در کنکور شرکت میکند و بعد میبیند که ای وای من! آن سوال را اشتباه کردم. این میشود حسرت ولی چند مدت است؟ یک هفته یا دو هفته و بعد یادش میرود و فکر میکند برای سال آینده باید چه کند. ولی آنجا دیگر حسرتش برگشت ندارد که فکر کند و بعد کاري کند. اما اگر بارها را از روی دوشَت برداشتی، امروز که گناه نمیکنی و بارهای گذشته را هم که برداشتی و هیچ باری نداری، پس تو هیچ مشکلی نداری و آنطرف همینطور دست میریزد و دستت را میگیرند و مرحمت شامل تو میشود؛ اگر مرحمت شاملت شد دیگر اشتباه نمیکنی؛ اگر اشتباه نکردید هیچ بخشی از عمرت حسرت نمیشود.
یک چیز دیگر که خیلی ارزشمند است. ببینید مرحمت تا کجاست. یُبَدّل الله السّیّئات الحَسَنات ممکن است یک کسی کار کرده باشد. اگر کار کرده میگویند گناهانش را تبدیل به حسنه میکنیم. من سر چهل سالگی بیدار شدم، خدا نکند. ما که هیچ وقت بیدار نشدیم. نمیدانم خدا کند آدم در 18 سالگی که بلوغ اول آدم است و انسان به یک عقلی دست پیدا میکند، بیدار شود. دومین بلوغ هم در 40 سالگی است. اگر چهل سالگی انسان را درست کرد، که کرده ولی اگر نکرد نقلش این است که شیطان پیشانیاش را میبوسد و میگوید قربان صورتت برم.
اگر آدم بار و حق مردم را به گردن نداشته باشد، اینقدر مرحمت شامل حالش میشود. آقا یک قِران هم حق مردم است. یک قران هم حق مردم است. یک حاج غلامرضایی داشتیم که خدا رحمتش کند. یک بار دیدم یک قند را با دست وزن میکند. آن موقع با ترازوهای کیلویی که نمیشد، کمی قند را وزن کرد. به همین خاطر با دست وزن میکرد که ببیند کم یا زیاد نفروخته باشد. آقا یک دانه قند است؛ باشد، حق مردم است. یک دانه قند به من بفروش، کسی نمیفروشد. مال قیمت ندارد، مالیت دارد. این یک دانه قند اگر مال شماست، مال شماست و من نمیتوانم چون یک دانه قند است، آن را بردارم؟ قیمت ندارد ولی مالیت دارد. حالا نصف قند. حضرت امیرالمومنین (علیهالسلام) چه فرمود؟ پوست گندم؛ یک پوست گندم در دهان مورچه باشد من آن را از دهان او نمیگیرم و ظلم نمیکنم. یک پوست گندم مال مورچه است و به من مربوط نیست. اگر آن را دور انداخت، عیبی ندارد آن را بردارم چون از ملکیتش دست برداشت.
با یکی از اساتیدمان حج بودیم. دمپاییاش در سنگ رفته بود. بعد از این دمپاییهای آنجا را برداشت. آخه چرا دمپایی مردم را برداشتی؟ فرمود: کسی که دمپاییاش اینجا گم میشود ول میکند و میرود و دست از مالکیت خودش برمیدارد و فکر دمپایی دیگر میکند. این عیب ندارد. آقا یک پوسته گندم، مال مردم است. اگر مال مردم و حق مردم به گردن نداشت، مرحمت خدا شامل این آدم میشود. طبق این حدیث مرحمت خدا شامل است و این آدم تحت نظر مرحمت و مهربانی است. خدا کند آدم یک دلسوز داشته باشد. یک کسی قدرتمند و دلسوز باشد. پدر نسبت به بچه 6 ساله قدرتمند و دلسوز است. حالا اگر خدا دلسوز آدم باشد چه میشود؟ آدم به ثمر میرسد. میگویند در یک شهری، قبرها درب خانه بود. دیدند یکی پدرش 2 ساله بوده مرده. از او میپرسند چطور پدرت 2 ساله بوده و پدر بوده؟ گفت دو سالش بدرد میخورد.
من عرض میکنم و شما میشنوید. منی که عرض میکنم ناتوانم شما که میشنوید ممکن است بعضیهایتان فکر کنید که ناتوانید. خدایا ما دستمان به درگاه عنایت تو است.