أعوذ باللهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِمِ مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة اللهُ عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین
بحثی که در مورد قیامت عرض کردیم بسیار مهم بود. در رابطه با اینکه در قیامت برای انسان چه اتفاقی میافتد، دو بحث اصلی عرض کردیم. قیامت چه هست و یعنی چه؟ اینها را عرض کرده بودیم.
قبل از آنکه قیامت با آن مضامینی که عرض کردیم پیش آید، یک حادثهی مهم رخ میدهد. در آیه 51 سوره مبارکه یس میفرماید: وَنـُفِخَ في الصّور فإِذا هُمْ مِن الأجْداثِ إلى رَبّهمْ يَنسِلونَ در صور دمیده میشود. ناگاه میبینی، همه از قبرها بیرون آمدند و إلى رَبّهمْ يَنسِلونَ. ینسلون یعنی یسرعون، یعنی به سرعت به سوی ربّشان میروند. از قبر بیرون میآیند و به سرعت به سوی ربّشان میروند.
در آیه بعد میفرماید: قالوا يَا وَيلنا مَنْ بَعَثنا مِنْ مَرْقدِنا هذا مَا وَعَدَ الرَّحْمنُ وَصَدَقَ المُرْسَلونَ میگویند وای بر ما. چه کسی ما را از این قبرها بیرون آورد؟ قاعدتا در جوابشان گفته میشود: هذا مَا وَعَدَ الرَّحْمنُ این همان وعدهای است که خداوند به شما داده بود. همهتان در قیامت وعده داشتید، الان به آن وعده رسیدهاید. وَصَدَقَ المُرْسَلونَ آنچه پیامبران گفته بودند راست بود. میگویند این نُفِخَ فِي الصّور چیزی نیست جز یک صیحه. در آیه 53 سوره مبارکه یس میفرماید: إنْ كانتْ إِلا صَيْحَة وَاحِدَة زمانی که آن صیحه و فریاد به صدا درمیآید، در ادامه آیه میفرماید: فإذا هُمْ جَمِيعٌ لدَيْنا مُحْضَرُونَ ناگاه همهشان نزد ما حاضرند. عرض کردیم حادثه بزرگ قیامت همین به نزد خدا رفتن است. در صور دمیده میشود، اما بعد از آن، همه آدمیان به نزد خدا میروند. معنای این را هم عرض کردم. باز تکرار میکنم.
ما در یک خوابی هستیم که حرف را نمیشنویم. آن کسی که شنید هم در خواب است. در آیه 54 سوره مبارکه یس میفرماید: فاليَوْمَ لا تــُظلمُ نفسٌ شيْئاً امروز هیچ کس، به هیچ وجه، حتی یک سر سوزن مورد ظلم قرار نمیگیرد. فاليَوْمَ امروز لا تظلمُ نفسٌ شيْئاً هیچ کس حتی یک ذره مورد ظلم قرار نمیگیرد. چرا؟ در ادامه میفرماید: وَلا تـُجْزَوْنَ إِلا مَا كـُنتمْ تعْمَلونَ زیرا به هرکس آنچه کرده است میدهند. نه کم میکنند نه زیاد. خالص، یک پارچه، یکدست، آنچه کرده است را به او تحویل میدهند. وای از آنچه که ما کردهایم.
پس یک صیحه اتفاق میافتد و بعد از آن همه، به نزد خدا میروند. حاثه بسیار مهم است. بعد از آن همه جزا میبینند و جزایشان چیزی نیست جز آنچه کردهاند. دو حادثه بسیار مهم قیامت این است.
1. همه به نزد خدا میروند.
2. هرکس آنچه کرده است جزا میبیند.
در آیه 91 سوره مبارکه انعام میفرماید: وَمَا قدَرُوا اللهَ حَقّ قدْرهِ خدا را آنطور که بایست نشناختند. در آیه 67 سوره مبارکه زمر میفرماید: ... وَالأرْضُ جَمِيعًا قبْضَتهُ يَوْمَ القيامَةِ در روز قیامت زمین به تمامی در قبضه قدرت الهی است. وَالسَّماوَاتُ مَطويّاتٌ بيَمينِهِ آسمانها به دست راست خدا، به قدرت الهی در هم پیچیده شدهاند. خدا را نمیشناسند و چون نمیشناسند، نمیدانند قیامت چیست. قیامت چیست؟ روزی است که این مطلب که همه قدرتها دست خداست، آشکار میشود. عرض کردیم در این دنیا هم همینطور است، همیشه همینطور بوده است. همیشه همه قدرتها در اختیار خداست. همه چیز در اختیار اوست. یک ذره از آنچه که در این جهان وجود دارد از قبضه قدرت الهی بیرون نیست. پس چرا گفتند در قیامت؟ زیرا این مطلب در قیامت ظهور میکند. پس اولین حادثه این است که در روز قیامت قدرت الهی ظهور میکند. این که به نزد خدا میروند، به این معناست. قدرت الهی ظهور میکند.
حوادث عقبتر را بررسی میکنیم. در آیه 68 سوره مبارکه زمر میفرماید: وَنـُفِخَ في الصّور فصَعِقَ مَنْ في السَّماواتِ وَمَنْ في الأرْض در روز قیامت دو بار در صور دمیده میشود. صَعِقَ میتواند به معنای مرگ یا بیهوشی باشد. همه موجودات مَنْ في السَّماواتِ وَمَنْ في الأرْض هر موجود ذی شعوری که در آسانها است، مانند فرشتگان آسمانی، و هر موجود ذی شعور که در زمین است، بیهوش میشوند. در ادامه آیه میفرماید: إلا مَنْ شاءَ اللهُ مگر کسانی که خدا میخواهد. حادثه نفخ صور برای آنها اتفاق نمیافتد. این مطلب بزرگی است. حتی زمانی که قیامت برپا شد هم قیامت برای آنها برپا نمیشود. ببینید که انسان چقدر میتواند بزرگ باشد. در حادثه قیامت، خدای متعال جهان را تکان میدهد. همه را به هم میریزد. نه تنها زمین که همه عالم به هم میریزد. اما برای آن انسان به هم نمیریزد. فصَعِقَ مَنْ في السَّماواتِ وَمَنْ في الأرْض اگر معنای صعق مرگ باشد، در نفخ صور همه میمیرند. همه. إلا مَنْ شاءَ اللهُ یک دستهای نمیمیرند. آخر آنها چکار کردهاند که نمیمیرند؟ اگر انسان اینجا زنده شد، دیگر نمیمیرد. این زندگی که ما داریم، زندگیای است که از بدو تولد داشتهایم. خودمان این زندگی را کسب نکردهایم. شما اگر خودت زندگی را تحصیل کرده باشی دیگر نمیمیری. برای تحصیل زندگی چه کار کنیم؟
یک آقای بزرگواری در اصفهان بود که استاد بعضی از دوستان قدیمی من بود. ایشان گفته بود: من به آن زندگی همیشگی رسیدهام. آن زندگی دیگر هیچگاه خدشه برنمیدارد. در زندگی ما ممکن است صدبار این اتفاق بیفتد که سخت شود و آرزوی مرگ کنیم. اما در آن زندگی هیچگاه این اتفاق نمیافتد. اگر کسی به زندگیای که خودش آن را تحصیل کرده است برسد چنین میشود. اما این زندگی ما، زندگی حیوانی است که در آن مرگ هم وجود دارد.
إلا مَنْ شاءَ اللهُ کسانی که اینطور هستند، هیچگاه مضطرب نمیشوند. هیچگاه حواسشان پرت نمیشود. ما حواسمان پرت میشود. مثلا شما یک حرفی زدی، من نصف حرف را جواب دادم، بعد ایشان یک حرفی میزند من حواسم پرت میشود بقیه جواب را نمیدهم. اما درمورد آن انسانها دیگر هیچگاه حواسشان منحرف نمیشود. هیچگاه حوادث آنها را تسخیر نمیکنند. مضطرب نمیشوند. نمیترسند.
در شلوغی جنگ جمل به امیرالمومنین گفتند آقا توحید چیست؟ ایشان خیلی راحت وسط جنگ نشسته و توضیح میدهد. گفتند آقا وسط جنگ است. فرمودند اصلا دعوای ما با اینها سر همین است که این میپرسد. باید مسالهاش را حل کنیم. این حدیث از احادیث بسیار ممتاز امیرالمومنین است که در آن توحید را توضیح میدهد. جنگ که شوخی نیست. کسی که جنگ را دیده باشد میداند که یعنی چه. از در و دیوار گلوله میبارد. صدای برخورد شمشیرها و نیزهها. ناله و داد و فریاد. صداي اسبها. اما اینها یک ذره حضرت را مضطرب نمیکند. حواسشان پرت نیست. هیچ حادثهای چنین انسانی را نمیمیراند. زمانی که به این حیات و زندگی رسید هیچگاه نمیبُرد. این حیات دیگر قیچی نمیشود. آقا نفخه صور خیلی مهم است. عالم را به هم میریزد. اما برای او گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است. مثلا به اندازه پشهای که در گوشش صدا کند هم نیست. در مورد آن صوری که آن ملك الهي در آن میدمد مطالب عجیبی بیان کردهاند. من عرض میکنم گویی این شیپور در هر جانی یک دهنه دارد. زمانی که در آن صور دمیده میشود، انسان اینطور از دست میرود. اما برای آن انسانها هیچ اتفاقی نمیافتد. مطلب بسیار بزرگی است. این هزار برابر مرگ است. مرگ با انسان چه میکند؟ ما نمیدانیم چه میکند. آن اتفاق هزار برابر مرگ است. یعنی مثل اینکه حضرت عزرائیل را فرستادند برود جان عالـَم را بگیرد. ایشان هرگاه میآید جان یک نفر را میگیرد. اما در آن روز با صوری که دمیده میشود، جان همه عالم گرفته میشود. در ادامه آیه میفرماید: ثــُمّ نـُفِخَ فيهِ أُخرى دوباره در صور دمیده میشود. فإِذا هُمْ قيامٌ يَنظـُرُونَ یک عدهای بیرون از حوادث قیامت هستند و به قیامت ناظرند. آنها که بر قیامت مشرفند، همه ایستادهاند. در این عالم همه خواب بودند. با مرگ انسان از خواب بیدار میشود اما هنوز در رختخواب است. فقط چشمش باز شده است. در قیامت سرپا ایستاده. یعنی چه؟ فإذا هُمْ قيامٌ يَنظـُرُونَ. ینظرون ممکن است به معنای ینتظرون باشد. نظر هم معنای انتظار دارد هم معنای نگاه کردن. قیات یک روز است که پنجاه هزار سال طول میکشد. پنجاه هزار سال انتظار. انسان نمیداند سرنوشتش چیست. فرض کنید در اینجا یک عدهای ریختهاند مرا بکشند، من فقط میتوانم دست و پا بزنم. میگویند به سعید بن جبیر گفتند سرت را بیاور جلو میخواهم سرت را بزنم. گفت به تو کمک نمیکنم. من سرم را نمیآورم. یعنی گردن نمیکشم که تو به راحتی سر مرا جدا کنی. این مقدار را توانایی دارم. اما در آنجا این حرفها نیست. در همین حد هم توانایی نداریم.
یک مطلب دیگر که به بخش دوم بحثمان مربوط است. در آیه 70 سوره مبارکه زمر میفرماید: وَوُفــّيـَتْ كــُلّ نفس مَا عَمِلتْ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَا يَفعَلونَ قرآن این اصطلاح وُفــّيـَتْ را مکرر برای جزای اعمال به کار برده است. میگویند در قدیم دیوانی به نام دیوان استیفاء بوده است. به این معنا که این اداره به جمعآوری مالیات مامور است. اینطور بوده که تا یک شاهی آخر مالیات را از افراد میگرفته است. استیفاء. یعنی کاملا آنچه که هست دریافت میشود. وُفــّيـَتْ نیز به همین معناست. عمل انسان را به طور کامل، به انسان تحویل میدهند طوری که حتی یک سر سوزن از عمل از دست نرفته است. وََوُفــّيـَتْ كلّ نَفس مَا عَمِلَتْ به طور کامل، یک ذره حیف و میل نمیشود و کم و زیاد نمیشود. کل عمل آدمی را به او تحویل میدهند. در آیه 54 سوره مبارکه یس میفرماید: وَلا تـُجْزَوْنَ إِلا مَا كـُنتمْ تعْمَلونَ امروز ظلم نمیشود. چرا؟ زیرا همان عمل شما را به شما تحویل میدهند. اینجا به زبان دیگر گفته است: همه عمل را به انسان تحویل میدهند. کم و زیادش نمیکنند. این حادثه دوم است که بسیار مهم است. گفتیم در حادثه اول در قیامت انسان به محضر الهی میرود. محضر الهی که در آنجا ظهور و بروز قدرت الهی را به تمامی میبیند. ظهور پادشاهی الهی را به تمامی میبیند. مَالِكِ يَوْم الدّين مالکیت الهی را به تمامی میبیند. مالک همه چیز است. هیچ کس، هیچ ذرهای از خودش اختیار ندارد. در روز قیامت این مطلب شهود میشود. این که عرض میکنیم انسان به محضر خدای تبارک و تعالی میرود نه اینکه خدا را میبیند. خدا که دیدنی نیست. آنچه که شهود میشود، قدرت مطلقه الهی، علم تام و تمام الهی، پادشاهی مطلقه الهی، مالکیت مطلقه الهی و همه کاره بودن مطلق الهی است. اینجا هم خدای متعال همه کاره است. همه کار به دست اوست. اما من نمیفهمم. آنجا این را میفهمیم. نه اینکه میفهمیم یا میبینیم، بلکه شهود میکنیم. این خیلی بزرگ است. اگر کسی در اینجا این مطلب را شهود نکرده باشد در آنجا این شهود برایش گران تمام میشود. چه میشود؟ نمیدانم.
در مرحله دوم: وَ وُفــّيـَتْ كلّ نَفس مَا عَمِلتْ هرچه کرده به او میدهند. آرزو میکند، دعا میکند، فریاد میزند، فرار میکند که این از من جدا شود. اما امکان ندارد. در آیه 30 سوره مبارکه آل عمران میفرماید: توَدّ لوْ أنّ بَيْنهَا وَبَيْنهُ أَمَدًا بَعيدًا مدام آرزو میکند و دعا میکند که ای کاش این کارهایی که من کرده بودم از من فاصله میگرفت. الان هم ما گاهی آرزو میکنیم که ای کاش نکرده بودم. ای کاش نکرده بودم. ای کاش نکرده بودم. خودم کردهام، هیچ کاری نمیتوان کرد. اگر یک ذره عقل به کار برده بودم این کار را نمیکردم. اگر حواسم پرت نبود...
میگوید، میبایست زودتر شروع میکردی. اگر زودتر شروع کرده بودی عقلرس میشدی. دیگر اشتباه نمیکردی. از دستت در نمیرفت. میگوید آقا مگر ما چه کار میکردیم؟ بازی میکردیم. صبح میدویدیم دنبال فوتبال، عصر دنبال والیبال. بازی، بازی، بازی. بازی عقل نمیآورد. اگر انسان کار کند عقل میآید. در تمام کارهای خوبی که شما میکنید، در حال تحصیل عقل هستید. در تمام کارهای خوبی که انسان میکند در حال تحصیل عقل است. بعد هم بهشت را به بهای عقل به انسان میدهند. به بهای عقل بهشت میدهند. یادتان نیست؟ در آیه 179 سوره مبارکه اعراف میفرماید: وَلقدْ ذرَأنا لِجَهَنَّمَ كثيراً مِنَ الجنِّ وَالإنس لهُمْ قـُلوبٌ لا يَفقهُونَ بهَا وَلهُمْ أعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بهَا أُولئِكَ كالأنْعَام بَلْ هُمْ أضَلّ أُولَئِكَ هُمُ الغافِلونَ ما اینها را برای جهنم ساختهایم، چرا؟ زیرا بی عقلند. آدم بی عقل ساخته شده برای جهنم. انسان با عقل چطور؟ ساخته شده است برای بهشت. این حرف بسیار مهمی است. دوستان ما میگویند بهای بهشت عشق است، قرآن میگوید عقل. در قرآن یک بار هم نگفته عشق.
هرچه زودتر فکر کنی بهتر است. بیست سال، بیست و دو سال گذشه، بیست و دو سال خیلی زیاد است. بنده را رها کنید. بنده سوختهام. اما شما که بیست و دو سال داری، بیست و یک سال داری، بیست و پنج سال داری، بیست و پنج سال میتوانستی تحصیل کنی. کاسبی کنی. چه چیز کاسبی کنم آقا؟ کاسبی عقل. تو میتوانستی بیست و پنج سال عقل کسب کنی. بیست و پنج سال از دست رفت. اشکالش در این است که این بیست و پنج سال دست از سر شما بر نمیدارد. این شانزده، هفده سال گذشته دست از سرت بر نمیدارد. همیشه به تو میچسبد. تمام سرنوشت آیندهات به همین پانزده تا بیست و چند سالی که گذشته وابسته است. ای کاش من میتوانستم این را قیچی کنم و تازه از نو شروع کنم. ای کاش. البته در جاهایی گفتهاند که مثلا اگر حج بروی و حجت درست باشد، گذشته را قیچی میکنند و میگویند از نو شروع کن. نمیدانم یعنی چه؟ آن بیست و پنج سال هیچگاه دست از سر انسان برنمیدارد.
اگر میشد انسان از اول درست راه برود، انتهای کار ساختمانِ جهان و طرحی که دین برای او درنظر گرفته است او میتوانست عقلِ کل بشود. در آنصورت انسان درستی تمام ذره ذرههای دین را متوجه میشد. مرحوم آقای بهجت (رضوان الله عليه) در زمانهای قدیم با مرحوم آقای میلانی ملاقات کرده بودند. ایشان فرموده بود که آقای بهجت به ایشان عرض کرده بودند، اینکه میگویند وضو نور است، من نور وضو را دیدهام. دیدم یعنی چه؟ بعد فرمودند بعد از اینکه این مطلب را گفتم از من گرفته شد. نه اینکه نورش گرفته شد. نورش هست ولی دیگر نمیدیدند.
اگر انسان زود شروع کند خیلی عالی است. باز هر روزی شروع کردی خوب است. اما جدّی باشد. ما در این مشکل داریم. چرا این مشکل را داریم؟ همان پانزده سال قبلی این را خراب کرده است. اگر از اول تربیت صحیح بود، این مشکل نبود. چه کسی میتواند صحیح تربیت کند؟ کسی که خودش تربیت شده باشد. ما تا آخر عمر در بند پدر و مادرمان هستیم. در بند محله، در بند شهر، در بند رفقا، در بند مدرسه، در بند دانشگاه. مشکل این بندهاست. اما اگر همت کنیم همهاش درست میشود. مشکل این است که این همت نیست. همچنین اگر انسان دست به دامان حضرت ابا عبدالله (علیه السلام) شود و دیگر دست برندارد همه چیز درست میشود.