جلسه چهارشنبه 6/12/93
ولایت ما به دست کسی نمی رسد مگر با عمل و پرهیز. همان پرهیزی که عرض کردیم. به آنچه که نزد خداست نمی رسد مگر با عمل و پرهیز...

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

یک فرمایشی فرمودند که فرمایش پیگیری شده است. یعنی بارها این را فرموده اند. چون اشکال عمومی مردم دوست داران آن خانواده فقط همین بوده. آن چیست؟ می فرمودند که اگر ورع نداشته باشید، زحماتتان بی نتیجه است. حالا ان شاء الله به همه اش می رسیم. حضرت صادق علیه السلام فرمود: لا یَنفَعُ إجتِهادٌ لا وَرَعَ فیه. اجتهاد یعنی کوشش. در لغت شرعی اجتهاد به معنایی که ما امروز بکار می بریم و اجتهاد و مجتهد استفاده می کنیم نیامده. این یک نوع اجتهاد خاص است. اجتهاد یعنی کوشش. زحمت و کوششی که شما می کشید، درصورتی که ورع در آن نباشد، به درد نمی خورد و نفعی برایتان ندارد. حالا نمونه اش را هم عرض می کنیم. ورع را هم عرض می کنیم یعنی چه. این حدیث اول بود. در حدیث دوم فرمودند عَلَیکُم بِالوَرَع فَانَّهُ لا یُنالُ ما عِندَالله الّا بالوَرَع. بر شما باد که ورع داشته باشد. این را از دست ندهید. این مهم است. این خیلی مهم است. زیرا آدم به آنچه که نزد خداست نمی رسد، نعمت های بی حد و حساب که برایتان هم عرض کرده ام. فَانَّهُ لا یُنالُ ما عِندَالله آدم به آنچه که نزد خداست نائل نمی شود، مگر با ورع. از امام سوال می کنند که خب این ورعی که شما دائم می فرمایید و صد مرتبه و هزار مرتبه فرمودید ورع، یعنی چه؟ سألتُ أباعَبدالله علیه السلام عَنِ الوَرَعِ مِنَ النّاس. پرهیزکار. این ورع یعنی پرهیزکار. پرهیزکار مردم کیست؟ پرهیزکار یعنی چه؟ شما می فرمایید ورع. پرهیز. پرهیزکار کیست؟ فَقالَ الَّذی یَتَوَرَّعُ عَن مَحارِمِ الله. آن کسی است که از حرام های خدا پرهیز می کند. هرکه از حرام های خدا پرهیز می کند، او با ورع است. خب حالا چه شد؟ اگر شما نماز شب می خوانی، خب خیلی خوب است. مثلا سالی یکی دوبار به زیارت امام حسین می روی. خب خیلی خوب است. مثلا چندبار در سال به زیارت حضرت رضا می روی. خب خیلی خوب است. روضه می روی. جلسه می روی. سینه زنی می روی. کار خیرات می کنی. حالا مثالش را هم همه اش می فرمایند. همه اش خیلی خوب است. اما اگر خرابش نکنی. پرهیزکار کسی است که از حرام های خدا پرهیز می کند. حرام در زندگی اش نیست. آن وقت حرف این است. آدمی که در زندگی اش حرام نیست، یک ذره اش هم قبول است. یک ذره اش قبول است. اما کسی که شلوغ می کند، آنچه که خودش ساخته است را خراب می کند. ببینید آقا این را شاید مکرر عرض کرده ام. ما نساخته به اینجا آمده ایم و ماموریت ساختمان خودمان هم به دست خودمان است. هیچ کس دیگری هم نمی تواند ما را بسازد. ما باید خودمان را بسازیم. خب چه راهی برای ساختن ما وجود دارد؟ همین دستوراتی که فرمودند. ببینید یک حرفی هست که خیلی مهم است. اگر این دنیا اصل است و هیچ چیز دیگر نیست، خب اگر هیچ چیز دیگر نیست؛ آنهایی که آن طرفی هستند راست می گویند دیگر. می زنند. می برند. می خورند. هرچه شده دروغ می گویند. دغل می کنند. کلک می زنند. همین کارهایی که در تمدن امروز می شود. آنها به نان ما و به نفت ما ثروتمند شدند. به معادن ما در عالم چیزدار شدند. داستانش هست. اصلا یک کتاب است. یعنی در زبان فارسی یک کتاب است. ببینید انگلیسی ها آمدند در هند چه کردند. هند آن وقت ثروتمندترین کشور جهان بوده. ثروتمندترین کشور جهان. دولتش بسیار مقتدر. متمدن. همه چیز. اینها یواش یواش آمدند و نفوذ کردند و هند را نابود کردند. خب وقتی نابود کردند و ثروت و طلا از این خانه برداشته شد، می رود به آن خانه دیگر. دولت انگلستان بزرگ ترین قدرت جهانی شده است. بعد هم در جریانات بیست و هشت مرداد... عجیب است. نفت ما را برده بودند. نفت را از زمان مظفرالدین شاه برده بودند دیگر. ببینید چه کردند. آنها با نفت ما قدرتمند عالم شدند. با ثروت هند و بعد هم نفت ایران. بعد هم آن وقت ها جنگ شده. بیست و هشت مرداد بین انگلستان و امریکا جنگ شده. امریکا آمد و شریک نفت شد. شریک اول شد. خب اینها هم از این طریق بردند و خوردند. ثروت آنها، ثروت حلال نیست. با دزدی بردند. عرض کردم. ما به یک قیامتی معتقدیم. یک قیامتی. یک قبری. حسابی کتابی. آدمی که به قیامت و قبر و حساب و کتاب معتقد است، راهش این است. با دروغ نمی تواند پیش برود. نمی شود. با مال مردم نمی تواند پیش برود. با پرهیزکاری از ذره ذره مال مردم، از ذره ذره آبروی مردم، با پرهیز، با پرهیز. آقا پیرهیزکار کیست؟ فرمود آن کسی که از محارم خدا پرهیز می کند. مفضل بن عمر می گوید من نزد حضرت صادق علیه السلام بودم. فَذَکرنَا الأعمال. از کارهای خوب صحبت شد. پیش آمد و از اعمال خوب صحبت شد. فَقُلتُ أنا. من عرض کردم که آقا ما أضعَفُ عَمَلی؟ عمل من خیلی اندک است. چقدر من عرضه ندارم و مثلا جربزه و همت ندارم و کار نمی کنم. به خودم گفتم که آقا من اینگونه ام. فرمود که درواقع اشتباه می کنی. اشتباهت مال این مساله است. فرمود که استغفار کن. حرف بیهوده زدی. حرف نادرست زدی. چرا؟ فرمود که إنَّ قَلیلَ العَمَلِ مَعَ التَّقوي خَیرٌ مِن کَثیرِ العَمَلٍ بِلا تَقوي. تو فقط نمازهایت را می خوانی. نمازهای واجبت را. خب اگر نمازهای واجب قبول شود، کم است؟ من از شما سوال می کنم. نمازهای واجب. من فقط نماز واجب می خوانم. هیچ چیز غیر از نماز واجب هم نمی خوانم. اما اینها قبول است. یادتان رفته؟ به دو رکعت نماز خدا بهشت می دهد. فقط دو رکعت نماز قبول. آن وقتش شخص یک عمر نماز خوانده، اما تمام عمر دروغ نگفته. آن مهم است. فرمود که إنَّ قَلیلَ العَمَلِ مَعَ التَّقوي خَیرٌ مِن کَثیرِ العَمَلٍ بِلا تَقوي. اندکی از عمل اگر با تقوا باشد، بهتر است از بسیاری از عمل بدون تقوا. قُلتُ کَیفَ یَکُونُ کَثیرٌ بِلا تَقوي؟ می گوید مگر می شود که کسی عمل زیاد بکند و کار خیر زیاد بکند و تقوا نداشته باشد؟ می شود؟ فرمود که مثال: مِثلُ الرَّجُل یُطعِمُ طَعامَهُ یک کسی است که سفره دار است. مثلا فرض کنید، مثلاها؛ دهه محرم هر شب بانی خیر یک جلسه ای است. در خانه خودش یا نه حتی بیرون خانه خودش، یک جایی که دیده نمی شود. خب؟ یُرفِقُ جیرانَهُ به همسایه هایش خیر می رساند. به آنها مهربان است. مثلا، مثلا در ماشینش مردم را سوار می کند و می رساند. با ماشینش به مردم خدمت می کند. همه اینها مثال است. هی بشمارید. آنهایی هم که من عرض کردم. فَإذا إرتَفَعَ لَهُ البابُ مِن الحَرام دَخَلَ فِیه. اما اگر یک وقتی یک گناهی پیش آمد، خودداری ندارد. خیلی کار خیر می کند. فَإذا إرتَفَعَ لَهُ البابُ مِن الحَرام. یک در حرام باز شد، کوتاهی نمی کند. فَهذا العَمَلُ بِلا تَقوی. عمل بلا تقوا یعنی این. حالا اینجا سه تا مثال فرمودند. شما ده تا و صدتا مثال دیگر خودتان دارید و بنده هم عرض کردم. وَ یَکُونُ الآخَر لَیسَ عِندَهُ یک کسی دستش نمی رسد. فقط می تواند خرج زن و بچه خودش را برساند. بنابراین به یک نفر هم نمی تواند کمک کند. آدم باید زن و بچه خودش و زندگی خودش را، حداقلش را اداره کند دیگر. واجب است. زن و فرزند و گاهی اگر پدر و مادر هم از کار افتاده باشند، آنها واجب است. اداره زندگی آنها واجب است. آدم باید خرج زندگی زن را به طور محترمانه و به طور مطابق شانش بدهد و به او بدهکار است. یعنی اگر نپردازد و درست رفتار نکند، بدهکار مانده. خب؟ این حداقل لازم خودش را دارد. خب بنابراین نمی تواند به هیچ کس برسد. نمی تواند به همسایه اش برسد. نمی تواند برسد. نمی تواند به یک فقیر برسد. مثال مان ماشین بود. ماشین ندارد که کسی را سوار کند و به جایی برساند. مثال است ها. همینطور بگویید. وَ یَکُونُ الآخَر لَیسَ عِندَهُ این چیزهایی که اینجا گفتیم این آدم داشت و می توانست به دیگران کمک کند، نیست. اما فَإذا إرتَفَعَ لَهُ البابُ مِنَ الحَرام لَم یَدخُل اما وقتی که گناه پیش می آید، مثلا می بیند رفقایش نشسته اند و دارند غیبت می کنند. اصلا نزدیک نمی شود. اگر در جمع شان بود و اینها شروع کردند، بلند می شود و می گوید آقا این حرفی که شما می زنید غیبت است. باید گفت ها. باید گفت و بلند شد. می بیند اینها حرف گوش نمی دهند. من می گویم. اینهایی که شما دارید می گویید غیبت یا تهمت است و بعد هم از جمع شان بلند می شوم. نمی نشینم. عرض کردیم که شخص کار زیاد می کند. خدمت می کند. کوشش می کند. زحمت می کشد. اما مواظبت نمی کند. مثال بعدی یک حدیث مفصلی از حضرت باقر علیه السلام است. جابر. ظاهرا جابر جعفی است. از حضرت باقر علیه السلام. حالا این یک ذره بیشتر است. جابر می گوید امام باقر علیه السلام به من فرمود: قالَ لی یا جابِر أیَکتَفی مَن یَنتَحِلُ التَّشَیُّع أن یَقُولَ بِحُبِّنا أهلَ البَیت، آیا ادعای تشیع برای کسی بس و کافی است؟ محبت ما را بگوید. أن یَقُولَ بِحُبِّنا محبت ما را بگوید. شاید ما چند بار این حدیث را از حاج آقای حق شناس شنیدیم. حدیث مهمی است. محبت ما را بگوید. فَوَاللهِ ما شیعَتُنا إلّا مَن اتَّقى الله به خدا قسم کسی شیعه ما نیست، مگر آن کسی که تقوا دارد. تقوا دارد یعنی چه؟ همان هایی که گفتیم. زبانش بسته است. حالا باز هم می فرمایندها. گوشش غیبت نمی شنود. موسیقی نمی شنود. ما شیعَتُنا إلّا مَن اتَّقى الله وَ أطاعَهُ آن کس که خدا را اطاعت می کند. شیعه ما کسی است که خدا را اطاعت می کند. وَ ما کانُوا یُعرِفُونَ یا جابِر نمونه اش و علامت و نشانه اش را اگر می خواهی اینهاست. إلّا بِالتَّواضُع وَ التَخَشُّع اگر متکبر است، نمی شود. حتما باید به او سلام کنی تا جواب بدهد. خودش پیش سلام نمی شود. مثال است. ما کانُوا یُعرِفُونَ اگر نمونه و نشانه می خواهی این است. ای جابر باید تواضع داشته باشد. تخشع داشته باشد. حالا تخشع در برابر خداست و در نماز و دعا و این حرف ها. وَ الأمانَة امانت دار مردم است. مردم به او اطمینان دارند. سخنی را به او می سپرند، به مردم نمی رساند. پیش خودش نگاه می دارد. مال مردم را حفظ می کند. کَثرَة ذِکر الله وَ الصُوم وَ الصَّلاة وَ البِرُّ بِالوالِدَین خدا را زیاد یاد می کند. نماز و روزه اش درست و بجاست. به پدر و مادر خدمت می کند. به پدر و مادر خدمت می کند. اگر پدر و مادر نماز نخوان هم هستند، آدم وظیفه دارد نسبت به او خدمت کند. یعنی در حد نماز نخوان. باز بالاتر بفرمایید که قاعدتا یادتان هست. یک جوانی که مسیحی بود و مسلمان شده بود خدمت امام آمد. فقط مادر داشت. نسبت به مادرش دستور خدمت دادند. مهربانی بیشتر. خدمت بیشتر. این رفت و این بار که خدمت مادر رفت، اگر مثلا تا حالا دست مادرش را نمی بوسید، حالا دستش را بوسید و پایش را بوسید. مثلا. تو چرا اینطوری شدی؟ چرا عوض شدی؟ گفت آخر من خدمت [امام بودم]. گفت آن باید پیغمبر باشد. گفت نه پیغمبر نیست. وصیّ پیغمبر است. گفت این دین تو چه دینی است؟ به من بگو من هم به آن معتقد شوم. اینگونه. وَ البِرُّ بِالوالِدَین وَ التَعاهُدَ لِلجیران همسایه ها را مراقبت کند. نکند مثلا ما یک همسایه ای داشته باشیم که او در خانه اش شام نداشته باشد و من دارم در خانه شام خوب می خورم. مثلا. وَ التَعاهُدَ لِلجیران مِنَ الفُقَراء وَ أهلِ المَسکَنَة همینطور می فرمایند. وَ الغارِمین ورشکستگان. وَ الأیتام اینطور خدمت به مردم. وَ صِدقُ الحَدیث راست بگوید. این علامت خیلی مهمی برای دین داری است. آدم اگر دین دارد، راست می گوید. [دین] ندارد، دروغ می گوید. تِلاوةِ القُرآنِ وَ کَفِّ الألسُن زبانش از مردم بسته است مگر به خیر. وَ کانُوا أمَناءُ عَشائِرِهِم اینها امین مردم خودشان هستند. در محل شان بپرسی امین؟ او را می شناسند. به امانت می شناسند. اینها نشانه های شیعیان ماست. خب در بنده یک دانه اش مثلا نیست. خب نیست دیگر. قالَ جابِر جابر عرض کرد. فَقُلتُ: يَا ابنَ رَسُولِ الله ما نَعرِفَ اليَوم أحَداً بِهذِهِ الصِّفَة ما یک نفر را هم نمی شناسیم که مثل این فرمایشاتی که شما فرمودید باشد. فَقالَ: يا جابِر لا تَذهَبَنَّ بِكَ المَذاهِب فکرت این طرف و آن طرف نرود. حَسبَ الرَّجُل أن يَقُول: أحبُّ عَلياً کافی است که یک مرد بگوید من علی صلوات الله علیه را دوست دارم. و از او پیروی می کنم. من شیعه امیرالمومنین هستم. من امیرالمومنین را دوست دارم. ثُمَّ لا يَكُونَ مَعَ ذلِكَ فَعّالا. اما کار نمی کند. نمی شود. فَلَو قالَ: إنّي أحبُّ رَسُولَ الله اگر بگوید من رسول خدا را دوست می دارم، فَرَسُولُ الله (صلى الله عليه وآله) خَيرٌ مِن عَليٍ (عليه السلام) و رسول خدا از علی بهتر است. حالا مثال امیرالمومنین را زدیم. حالا می رویم بالاتر. می گوید من رسول خدا را دوست دارم. درحالیکه رسول خدا از امیرالمومنین بهتر است و بالاتر است، ثُمَّ لا يَتَّبِعُ سيرَتَهُ بعد به راه و رسم آن حضرت هیچ کاری ندارد. یادتان هست؟ مکرر عرض می کردیم روز عاشورا امام حسین علیه السلام یک مقداری درمورد خودشان فرمایش فرمودند. بعد فرمودند که مثلا خدا را شاهد گرفتند که از روزی که من دانستم دروغ بد است، دروغ نگفتم. تمام عمر. نمی شود من رسول خدا را دوست داشته باشم ثُمَّ لا يَتَّبِعُ سيرَتَهُ اما اصلا هیچ کاری به راه و رسم ایشان نداشته باشم. دستورات ایشان هیچ. وَ لا يَعمَلُ بِسُنَّتِهِ به راه و رسمش عمل نمی کند. ما نَفَعَهُ حُبُّهُ إيّاهُ شَيئاً اگر هیچ به راه و رسم آن حضرت عمل نمی کند، آن دوستی هیچ سودی برای او ندارد. آنجا چه گفتیم؟ لا یَنفَعُ إجتِهادٌ لا وَرَعَ فیه. می گویند بالاتر. عمل می کند. اما پرهیز ندارد. سودی ندارد. ادعای محبت می کند. ادعای محبت خوب است. یک وقتی خدمت رسول خدا صحبت شد. حالا دقیقش یادم نیست. ظاهرا سلمان هم حاضر بود. صحبت از این بود که اگر کسی یک قل هو الله احد بخواند ثواب قرائت یک ثلث قرآن را دارد. مثل اینکه یک ثلث قرآن را قرائت کرده. دستور است وقتی شب می خواهید بخوابید، سه تا قل هو الله بخوانید و بخوابید. این دستوری بود که حضرت به سلمان فرموده بود. یک وقت پرسیدند که چه کسی هر شب یک ختم قرآن می کند. سلمان گفت آقا من. گفتند آقا ما بوده ایم و دیده ایم. شب تا صبح خواب است. حضرت فرمود سلمان توضیح بده. سلمان گفت. آقا شما فرمودید کسی که سه بار سوره قل هو الله احد را بخواند، ثواب یک ختم قرآن را برده. من سه تا قل هو الله را می خوانم. خب خیلی ساده است. سه تا قل هو الله خیلی ساده است. شب وضو بگیرید. با وضو بخوابید. هیچ شب بی وضو نخوابید. اگر کسی با وضو بخوابد، مثل این است که تا صبح در مسجد بوده. خب. بعد به مناسبت آن فرمودند کسی که زبانا دوست داشته باشد، یک ثلث دارد. کسی که زبانا و قلبا دوست داشته باشد، دو ثلث دارد. زبانا و قلبا و عملا دوست داشته باشد، کامل است. محبتش کامل است. حالا می فرمایند اگر فقط به زبان بگویی و این به زبان گفتن اصلا و هیچ پیروی به دنبال نداشته باشد، نمی شود. در ادامه آن حدیث می فرماید: فَاتَّقُوا الله وَ اعمَلُوا لِما عِندَ الله تقوا داشته باشید و عمل کنید به خاطر آنچه که فردا به آنجا خواهید رفت و از خداوند بهره مند خواهید شد. لَيسَ بَينَ اللهِ وَ بَينَ أحدٍ قَرابَةٌ بین هیچ کس و بین خدای تبارک و تعالی خویشاوندی نیست. اصلا خویشاوندی ای وجود ندارد. خدا با هیچ یک از بندگانش خویشاوندی ندارد. أحَبَّ العِباد إلَى اللهِ عَزَّ وَ جَل وَ أكرَمَهُم عَلَيهِ أتقاهُم وَ أعمَلَهُم بِطاعَته محبوب ترین بندگان خدا نزد خدا، گرامی ترین بندگان خدا نزد خدا، آن کسی است که بیشتر مراقب رفتار و اعمالش است. مواظب حرف زدنش است. مواظب نگاهش است. و آن کسی است که بیشتر اطاعت می کند. يا جابِر وَ اللهِ ما يُتَقَرَّبُ إلَى اللهِ تَبارَكَ وَ تَعالى إلّا بِالطّاعة ای جابر به خدا قسم هیچ راهی برای تقرب به خدا وجود ندارد. هیچ راهی برای تقرب به خدا وجود ندارد مگر اطاعت از خدا. بعد یک فرمایش جدید فرمودند: وَ ما مَعَنا بَرائَةٌ مِنَ النّار ما برای کسی برائت نامه از آتش جهنم نداریم. وَ لا عَلَى اللهِ لِأحَدٍ مِن حُجَّةٍ هیچ کس بر خدای تبارک و تعالی حجت ندارد. یعنی من یک حرفی دارم و آن را بگویم و خدای متعال هم مجبور باشد حرف من را گوش کند. همچین چیزی نداریم. اگر اطاعت کردی، عزیزی. نکردی، عزیز نیستی. وَ لا عَلَى اللهِ لِأحَدٍ مِن حُجَّةٍ می گوید چون من فلانی هستم. مثلا پسر فلانی ام. نه اینها نیست. قانون این است: مَن كانَ لله مُطيعاً فَهُو لَنا وَلّي هرکس که اطاعت خدا می کند، ولیّ ما هم هست. اگر نیست، نیست. وَ مَن كانَ لله عاصِياً فَهُوَ لَنا عَدُو هرکس که گنهکار خداست، نسبت به ما ... دیگر آن را نمی گویم. وَ ما تُنالُ وِلايَتُنا إلّا بِالعَمَلِ وَ الوَرَع و ولایت ما به دست کسی نمی رسد مگر با عمل و پرهیز. همان پرهیزی که عرض کردیم. به آنچه که نزد خداست نمی رسد مگر با عمل و پرهیز. به ولایت ما نمی رسد مگر با عمل و پرهیز. بهره ای از اعمال خیر خودش نمی برد، مگر با ورع و پرهیز.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای