شب ششم محرم 1400/5/23
اگر شما دورکعت نماز بخوانید و نمازت نماز باشد، بعد از این نماز دعایت مستجاب است. لازم نیست بروی چهله زیارت عاشورا بخوانی. دو رکعت نماز خوب بخوان. بعد از نماز دعایت مستجاب است.

اَعوذُ بالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمین وَ لا حَولَ وَ لا قُوَهَ إلّا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاه وَ السَّلامَ عَلی سَیِّدِنا وَ نَبیِّنا خاتَمِ الأنبیاءِ وَ المُرسَلین أبِی القاسِمِ مُحمَّد (اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّد وَ آلِ مُحمَّد و عَجِّل فَرَجَهُم) وَ عَلی آلِهِ الطَّیِبینَ الطّاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیهِ اللهِ فِی العالَمین أرواحُنا وَ أرواحُ العالَمینَ لِتُرابِ المَقدَمِهِ الفِداه وَ لَعنَهُ اللهُ عَلی أعدائِهِم أجمَعین من الآن إلی قیام یَومِ الدّین

می خواهم یک چیزی درمورد نماز عرض کنم. مرحوم آقای صاحب کتاب مفاتیح یک کتابی دارد. کتاب مفاتیح را دیگر همه می شناسید. آقای آشیخ عباس قمی کتابی به نام منازل الآخره دارد. اگر یک وقت گیر آوردید، خواندنی است. کتاب کوچکی است. ایشان کتاب های کوچک زیاد خوبی نوشته. یکی این است. منازل الآخره. استاد ما داشت از روی آن برای ما می خواند. اینجوری فرمود. فرمود کسی که رکوعش را، آن که من یادم هست آن زمان ایشان گفت رکوع؛ رکوعش را سنگین انجام بدهد، تند تند انجام ندهد، سه تا سبحان الله نگوید و در رود، حالا من عرض می کنم یعنی یک صلوات هم همراهش بفرستد. اللهم صل علی محمد و آل محمد. سبحان ربی العظیم و بحمده. کسی که در رکوع وقت می گذارد، به سرعت رد نمی شود برود، عذاب قبر ندارد. می ارزد. آدم رکوعش را سنگین انجام می دهد. سریع انجام نمی دهد. با تأنی انجام می دهد. یک صلوات هم می فرستد که عرض کردم. حالا می خواهم یک چیز کلی عرض کنم. هرچه شما در نمازتان بیشتر صلوات بفرستید، قبولی نمازتان بیشتر است. آخر نمازها باید قبول شود دیگر. قبول شود. در ترازو می گذارند. ببینید ما یک مجموعه ترازو داریم. ترازویی درمورد عقایدمان. ترازویی درمورد اخلاق مان. ترازو درمورد اعمال مان. حالا می خواهند نماز ما را در ترازو بگذارند. ترازوی اعمال. اگر شما در نمازهایتان زیاد صلوات بفرستید، حالا مثالش عرض می کنیم همه رکوع هایتان را با صلوات بگویید. همه رکوع ها. در قنوت هم مثلا چندتا صلوات بفرستید. قیمت نمازتان بالاتر می رود. به قبولی نزدیک تر. بیشتر. آن وقت اگر نماز شما قبول شود، در آخرت به دردتان می خورد. این که دیشب عرض می کردیم که شاید اگر آدم دو رکعت نماز خوب ببرد، بهشت بر او لازم و واجب می شود. مثلا. حالا این را یادم هست. اگر شما دورکعت نماز بخوانید و نمازت نماز باشد، بعد از این نماز دعایت مستجاب است. لازم نیست بروی چهله زیارت عاشورا بخوانی. دو رکعت نماز خوب بخوان. بعد از نماز دعایت مستجاب است. نماز خیلی مهم است. همه مان می دانیم دیگر. ستون دین ماست. هرچه این ستون محکم تر باشد، بخش های دیگر دین درست تر و مستحکم تر است. اگر این ستون سالم باشد، دین شما سالم است. اگر نماز آدم درست باشد، چون ستون دین است، دین آدم درست تر است. دین آدم درست است. اخلاقش. عقایدش. اعمال و رفتارش. همه را درست می کند. نماز جلوی دروغ گفتن من را می گیرد. جلوی چشم بی حیا، چشم بی حیا که همه جا نگاه می کند و به همه سو نگاه می کند و هرچیزی را نگاه می کند، نماز خوب جلوی این را می گیرد. به نظرم آن شب عرض کردیم. اول وقت. صحیح. نماز صحیح و اول وقت. تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر [45 عنکبوت] آدم را از همه بدی ها دور می کند. دور می کند. نمی گذارد آدم آلوده شود. به برکت نماز نمی گذارد آدم آلوده شود. یک وقت یک آلودگی هایی هست که آدم را تا ته جهنم می برد. من یک گناه کردم. اما گناه انقدر بد است که تا ته جهنم می برد. اگر نماز خوب بخوانی، اگر نماز درست بخوانی، نمی گذارد آدم گرفتار چنین گناهی شود. هرمشکلی دارید، نمازتان را درست کنید. مشکل کسب و کار هم دارید، باز نمازتان را درست کنید. مشکل زن و بچه دارید، باز نمازتان را درست کنید. این می تواند در تمام سرنوشت شما موثر شود. خب. چه عرض کردم؟ اگر کسی رکوعش را سنگین بخواند، رکوع با تامل بخواند، رکوعش را صحیح و درست بخواند، یک کمی معطل کند، عذاب قبر از آدم برداشته می شود. نمی دانم برایتان عرض کردم یا نه. مرحوم حاج آقای حق شناس به سوره ملک علاقمند بود. خاصیت سوره ملک است کسی که هر شب سوره ملک را بخواند، دیگر گرفتار عذاب قبر نمی شود. ایشان خیلی سعی می کرد یک شب هم ترک نشود. حتما بخواند. می فرمودند و به دوستان شان هم می گفتند که سوره ملک را بخوانید. سوره واقعه نخوانید. حالا ایشان می فرمود. می فرمود من سوره واقعه خواندم، اینجا پر از پول شد. من که پول نمی خواهم. دیگر نخواندم. دیگر سوره واقعه را نخواندم. به جایش سوره ملک را می خواند. علاقمند بود. توصیه می کرد. اگر آدم روی نمازش کار کند، هیچ ریاضت دیگری هم نمی خواهد بکشد. روی نماز کار کن. چه کار کنی؟ نمازت را صحیح بخوان. نماز صحیح را عرض کردیم. اولا تقلید صحیح. اولا تقلید صحیح. بعد وضوی صحیح. بعد غسل صحیح. بعد مسائل نمازش را درست کند و بلد شود. روی رساله نگاه کند دیگر. شما یک بار روی رساله را با دقت بخوانید می توانید مسائل نمازتان را درست کنید. مثلا شاید سی چهل پنجاه صفحه بیشتر نباشد. آدم یک دوره سی چهل پنجاه صفحه را به دقت می خواند و دیگر مسائل نمازش را یاد می گیرد. اگر نماز آدم درست باشد، من عرض می کنم که همه چیز درست می شود. همه چیز. دیگر اخلاق شما خدایی نکرده آنجور مثل حیوانات وحشی نمی شود. مثلا آنجور نمی شود که وقتی خانم شما یک کلمه حرف می زند شما می خواهی او را تکه پاره کنی. یا خانم نسبت به آقا. اگر نماز درست باشد، آدم انقدر تند، انقدر درنده نمی شود. بی حیا نمی شود. می تواند زبانش را کنترل کند. از پس زبانش برمی آید. از پس اخلاق خودش برمی آید. شاید یواش یواش اخلاق آدم درست می شود. اگر آدم اخلاق درست از این عالم نبرد، به شکل اخلاقش در آن عالم مجسم می شود. می فرمایند کسانی که متکبرند در قیامت به صورت مورچه [محشور] می شوند. مردم در آخرت آنها را زیر دست و پا له می کنند. یکی به صورت خدایی نکرده گرگ می آید. یکی به صورت خرس می آید. بستگی به آن اخلاق بدی که دارد. نماز درست که بخوانی، اخلاق هم درست می شود. اعمال آدم درست می شود. اخلاق آدم درست می شود. اعمال آدم که درست شود، اخلاق آدم درست می شود. اعمال آدم که درست شود، اخلاق آدم درست می شود. اخلاق بد آدم در اثر اعمال بد آدم است. وقتی نماز را درست خواند، اعمالش درست می شود پس اخلاقش درست می شود. اگر اخلاق آدم درست شود، اعتقادات آدم هم درست می شود. قبول است. یعنی اعتقادات صحیح به عالم آخرت می برد. ترازوی اعتقادات مهم ترین ترازوی آدم است. میزان اعمال، میزان اخلاق، میزان عقاید. به برکت اخلاق خوب، عقاید آدم هم درست می شود. اینها به هم متصل هستند. اعمال با اخلاق. اخلاق با عقاید آدم. این که عرض کردم مهم بود. اگر اعمال آدم درست شود، که در اثر مواظبت بر نماز، مواظبت و دقت بر نمازش اعمالش درست می شود، اخلاقش هم درست می شود. نه یک روزه. نه یک روزه. در نتیجه بعد از یک مدتی، اعمالت را که صحیح کردی، اخلاقت هم درست می شود. اخلاق که درست باشد، عقاید آدم هم درست می شود. محکم می شود. اگر خدایی نکرده آدم با شک از این دنیا برود، اصلا قبول نیست. اصلا قبول نیست. باید به خدا یقین داشته باشد. باید به آخرت یقین داشته باشد. باید به امامش یقین داشته باشد. به پیغمبر و امام و درستی شان یقین داشته باشد. به قرآنش یقین داشته باشد. به برکت اخلاق خوب، می شود. اخلاق خوب هم به برکت اعمال خوب. اعمال خوب هم به برکت نماز خوب که عرض کردیم.

آیاتی که خوانده بودیم الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ[82 انعام] ما به دنبال امنیت می گردیم. هم در این عالم به دنبال امنیت می گردیم، هم بعد از این که هزارجور بلا هست، هزارجور بلا هست، بعد از این عالم هزار جور بلا هست، ما دنبال امن هستیم. فرمودند که الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ ایمانش را با ظلم خدشه دار نکرد. عمل بد، ظلم، هر گناهی یک ظلم است دیگر. با ظلم ایمانش را خدشه دار نکرد، ایمان سالم از این عالم برد. أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ از لحظه مرگ برایش امنیت هست. امنیت، امنیت. در قبر امنیت. سوال و جواب نکیر و منکر با امنیت. سوال و جواب نکیر و منکر یک داستانی داردها. ساده نیست. آنجا هم امنیت می آید. به شرطی که من در دنیا مواظبت بوده [باشم.] مواظب چشمم بوده باشم، مواظب زبانم بوده باشم. مواظب غذایی که می خورم بوده باشم. مواظب جایی که می روم بوده باشم. مواظب معاشرتم بوده باشم. با مواظبت زندگی کردم. وای... و دیشب داشتم این را عرض می کردم. در اثر اعمال درست، خود آدم درست می شود. شخصیت آدم. ببینید آدمی که می ترسد، مشکل دارد دیگر. مشکل شخصیت دارد. آدمی که بخیل است، مشکل شخصیتی دارد. آدمی که متکبر است، مشکل شخصیتی دارد. فرمودند که وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ[9عنکبوت] کسانی که ایمان داشته باشند و عمل صالح بکنند، عمل صالح بکنند، اخلاق بدش برطرف می شود، تکبرش برطرف می شود. بخلش برطرف می شود. بی حیایی اش برطرف می شود. این آدم درست می شود. آدمی که نمی ترسد، آدمی که بخل ندارد، آدمی که تکبر ندارد. آدمی که غرور بیخود ندارد. آدمی که خودش را از دیگران برتر نمی داند، متواضع است، این آدم درست است. اگر یادتان باشد دیشب خواندیم آدم درست در ردیف [چه کسانی است؟] وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ [69 نساء] هرکسی که خدا و رسول را اطاعت کند، فَأُولئِکَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ اینها همراه کسانی هستند که خدا به آنها نعمت داده است. عرض کردیم یعنی نعمت ولایت. فَأُولئِکَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ این آدمی که اینجا سعی کرد اخلاقش درست شد، عقایدش درست شد، اعمال و رفتارش درست شد، همراه اینهاست. با اینها زندگی می کند. حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً. [اگر] شما در عالم آخرت با سلمان بنشینی، با انبیاء و اولیاء همنشین باشی، با امیرالمومنین همنشین باشی. بهشت کسی که با امیرالمومنین همنشین است، [چگونه است؟] اصلا آن آدم بهشت را فراموش می کند. برترین لذت های عالم این است که در جوار امیرالمومنین است. با امیرالمومنین محشور است. خانم ها مثلا با حضرت زهرا محشورند. آن بزرگ ترین لذت، بزرگ ترین لذت ممکن است. بزرگ ترین سعادت ممکن است. بهشت در مقابل آن هیچ است. خب. از کجا شروع کنیم؟ شروع مان از نماز است. سعی می کنیم نماز درست بخوانیم. صحیح بخوانیم. اول وقت بخوانیم. کوشش می کنیم که هرچه توانستیم، حواس مان در نماز جمع تر باشد. برای اینکه حواس آدم در نماز جمع باشد، باید مواظب چشمش باشد. اگر مواظب چشمت بودی، حواست در نماز جمع است. فکر و خیال آدم صد جا نمی رود. در اثر مواظبت چشم، آدم نجات پیدا می کند. نمازش، نماز درست می شود. خب. یک نکته ای عرض کرده بودم و مانده بود. عرض کردیم که انبیاء و اولیاء آمده اند که حرف خدا را، دستورات الهی را به مردم برسانند. راه و چاه شان را به آنها نشان بدهند. آدمیزاد نمی تواند با عقل خودش همه راه و چاه ها را به دست بیاورد و بفهمد و تشخیص بدهد. آدم با عقل خود [نمی تواند]. نشانه اش دم دست خودمان هست. ببینید مجالس قانون گذاری، دائما در سال های بعد قوانین گذشته را اصلاح می کنند. باز دومرتبه قوانین بعدی را اصلاح می کنند. اصلاح قوانین نشان می دهد که عقل آدمی برای نشان دادن راه درست کافی نیست. راه همیشگی درست. خب. انبیاء و اولیاء آمده اند که راه درست را به مردم نشان بدهند. انبیاء و اولیاء از دست مردم زجری کشیده اند. حالا شما در زندگی ائمه خودمان می دانید. پیغمبر خودمان را می دانید. خیلی هایش را می دانید که چقدر ایشان را آزار دادند. چقدر جنگ برپا کردند. به طور شخصی تروریست فرستادند که برود پیغمبر ما را ترور کند. بکشد. یک نفری با یک نفر از ثروتمندان بزرگ مکه قرار گذاشته بود. او گفته بود اگر بروی پیغمبر را ترور کنی و بکشی، چیزی هم برایت پیش بیاید من همه خرج زن و بچه ات را می دهم. من قرض هایت را ادا می کنم. برو. این هم راه افتاده بود و به مدینه آمده بود. ظاهرا عنوانش این است که می خواهد مسلمان شود. حضرت فرمودند که با فلانی در کجا نشسته بودید با هم صحبت می کردید. چه گفتید؟ تو این را نگفتی؟ او این را نگفت؟ تو این را نگفتی؟ قرار نگذاشتید؟ او هم متوجه شد که دارد از غیب خبر می دهد. تازه آنجا مسلمان شد. اینجوری. نه یک بار و دوبارها. به انواع مختلف می خواستند ریشه این دین جدید و پیغمبر را از بین ببرند. نتوانستند. خدا نخواست. در زمان امیرالمومنین که دیده اید و باز می دانید که چقدر برای ایشان مزاحمت و آزار و اذیت و جنگ درست کردند. برای امام حسن علیه السلام. برای امام حسین که باز می دانید که ما اصلا برای شهادت امام حسین جمع شده ایم. چرا؟ ایشان می خواسته حرف خدا را به مردم برساند. این مرحله اول. مرحله دوم اگر کسی، دقت کنید؛ اگر کسی سخن پیامبر را پذیرفت، [حالا پیامبر نسبت به او وظیفه تربیت دارد]. که مثالش را عرض کردیم، ابوذر را عرض کردیم، مثال سلمان را عرض کردیم و دیگران. آمدند، اسلام را پذیرفتند، حالا تحت تربیت ایشان رفتند. تحت تربیت پیغمبر. مثلا اگر خدمت امیرالمومنین می رسید، [ایشان او را تربیت می کرد]. غنبر را می دانید دیگر. غنبر یک کسی شد. غلام امیرالمومنین بود که او را آزاد کرده بود. در خانه امیرالمومنین مانده بود. اما یک شخصیت شده بود. در تحت تربیت یک شخصیت شده بود. میثم تمار یک شخصیت شده بود. مالک اشتر یک شخصیت بزرگ شده بود. در اثر تعلیم و تربیت امام زمان، امیرالمومنین. ائمه بعد هم همینطور. هرکدام یک مجموعه کسانی را تربیت کردند. تربیت کردند. علاوه بر اینکه تعلیم دادند، تربیت کردند. بعد فرمایش امیرالمومنین است که اگر تعداد کسانی که تربیت شدند، به اندازه ای شد که بتوانیم یک حکومتی تشکیل بدهیم، یک حکومت عادلی تشکیل بدهیم، آن وقت حکومت عادل تشکیل می دهیم. این مرحله سوم است. مرحله اول تبلیغ و رساندن حرف خداست. مرحله دوم تربیت. مرحله سوم تشکیل یک حکومت عدل. خب.

 السلام علیک یا ابا عبدالله وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ. اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

ببینید دیشب و امشب ما در خانه حضرت مجتبی هستیم. من پیش خودم دائم به ایشان عرض می کنم یا سید الکریم. یا سید الکریم. حضرت مجتبی، یا سید الکریم. حالا ما دوتا دسته گل ممتاز ایشان را برای ایشان به شفاعت می بریم. دستی به سوی آسمان بلند کنند و از خدا بخواهند این بلا را از ایران و عراق و کشورهای اسلامی دور کند. بر سر صهیونیست های عالم برساند و بریزد. آقا قاسم سیزده سالش بود. یعنی به حد بلوغ نرسیده بود. روی اسب که نشست، این رکاب از پا دور بود. مجبور شدند این بند رکاب را گره بزنند که پایش روی بند رکاب قرار بگیرد. هرچه گشتند یک زرهی در حد بدن ایشان پیدا نکردند. زره مطابق بدن ایشان. پس وقتی به میدان رفته بود یک تک پیراهن تنش بود. حتی می گویند انقدر به این سی هزار لشکر بی اعتنا بود که بند یکی از این کفش ها پاره بود. بی اعتنا بود. انقدر. می گویند وقتی به میدان آمد، خب عجیب بود دیگر. بچه سیزده ساله با پیراهن معمولی به میدان آمده. بعضی ها اینجوری معنا کرده اند. إن تُنکِرُونِی فَأنا إبنُ الحَسَن. اگر به نظرتان من عجیب هستم، عجیب نیست. من پسر امام حسن هستم. شماها امام حسن را در جنگ جمل دیده اید. من پسر امام حسن هستم که آمده ام. بعد می گفتند خب چرا گریه می کنی؟ گریه ام برای عمویم است. کَالأسِیرِ المُرتَهَن. اینجا در دست شما مثل اسیر گرفتار شده. گفتند یک آدم مثلا قهرمانی در لشکر بود. پسرش را به مقابل فرستاد. پسرش با یک ضربت از بین رفت. پسر دوم. پسر سوم، پسر چهارم. خودش خیلی غضبناک شد و به میدان آمد. می گویند امام حسین اینجا دست به آسمان بلند کرد. حضرت قاسم به ایشان یک حیله جنگی زد. فرمود تو ادعای قهرمانی و پهلوانی داری. چرا کسی را برای کمک [خواستی؟] این سرش را برگرداند ببیند چه کسی پشت سرش آمده و برای او ننگ و عار شده؟ آنجا حضرت زده این را از بین برده. آن وقت آنها چه کار کردند؟ ایشان را سنگ باران کردند. آن بدن لطیف. نازک. بچه سیزده ساله. یک بدن نحیف و لاغر دارد. سنگ برایش چه باقی می گذارد؟ ناله کرد و فریاد کرد و عمو را به کمک خواست. وقتی امام رسید، آن دشمن روی سینه قاسم نشسته بود که... امام فرمود بر من خیلی گران است تو من را به کمک بخواهی و من نتوانم به موقع خودم را برای کمک به تو برسانم. و لا حول و لا قوه الا بالله.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای