شب دهم محرم الحرام 1432 ( موسیقی - حکمت نهضت امام حسين ع - نماز)
شب دهم محرم الحرام 1432 ( موسیقی - حکمت نهضت امام حسين ع - نماز)

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

دیشب چند مسئله در مورد موسیقی و غنا و این حرف‌ها عرض کردیم حالا ادامه‌ی آن را عرض می‌کنیم. این را تکرار می‌کنم مسئله بود که دیشب عرض کردیم تکرار می‌کنم می‌پرسند: غنا چیست؟ آیا غنا فقط شامل صدای انسان است یا این‌که شامل صداهای حاصل از آلات موسیقی هم می‌شود؟ جواب: غنا عبارت است از صدای انسان. در صورتی که با ترجیع و طرب همراه باشد، ترجیع را عرض کردیم یعنی چهچه‌ای که ما در زبان فارسی می‌گوییم. یعنی زیر و بالا کردن صدا و ترجیع و طرب همراه بوده است و مناسب مجالس لهو و گناه باشد این اصل اساسی آن است که خواندن به این صورت و گوش دادن به آن حرام است. حالا دقّت کنید، آیا زدن بر ظرف‌ها مثلاً روی تشت می‌زنند، روی قابلمه می‌زنند و سایر وسائلی که جزو آلات موسیقی نیستند در عروسی‌ها توسط زنان جایز است؟ یک مسئله‌ای است که مکرر از خود بنده پرسیده‌اند. اگر صدا به بیرون از مجلس برسد و مردان آن را بشنوند چه حکمی دارد؟ جواب: جواز این عمل بستگی به کیفیت نواختن دارد. اگر به شیوه‌ی متداول در عروسی‌های سنّتی باشد و لهو محسوب نشود و فسادی هم بر آن مترتّب نگردد اشکال ندارد. دف زدن توسط زنان در عروسی‌ها چه حکمی دارد؟ جواب: استفاده از آلات موسیقی برای نواختن موسیقی لهوی و مطرب، لهوی و مطرب یعنی آن‌که در مجالس خوش‌گذرانی و عیش و نوش مصرف می‌شود، استفاده از آلات موسیقی و نواختن موسیقی لهوی و مطرب جایز نیست هر چیز، هر وسیله‌ای. امّا آواز‌خوانی در مجالس عروسی بعید نیست برای زنان جایز باشد. مسئله مربوط بود به رهبر بزرگوار انقلاب. آیا گوش دادن به غنا در خانه جایز است؟ اگر در فردی تأثیر نداشته باشد چه حکمی دارد؟ تأثیر داشتن آیا مسئله است؟ گوش دادن به غنا به طور مطلق حرام است. غنا چه بود؟ صدایی که با ترجیع و طرب همراه است مخصوص و مجالس عیش و نوش و گناه و لهو و لعب است. گوش دادن به غنا به طور مطلق حرام است چه تأثیر بگذارد چه نگذارد. چه در خانه به تنهایی شنیده شود یا در حضور دیگران، چه در او تأثیر بگذارد یا نگذارد. معلوم شد؟ بعضی از جوانان که تازه به سن بلوغ رسیده‌اند از مراجعی تقلید می‌کنند که فتوای به حرمت موسیقی به طور مطلق داده‌اند هر چند از رادیو و تلویزیون دولت اسلامی پخش شود. حکم این مسئله چیست و آیا اگر ولی فقیه گوش دادن موسیقی حلال را اجازه داده باشد آیا تجویز او به خاطر احکام حکومتی برای جواز کافی است یا این‌که آنان باید به فتوای مرجع تقلید خود عمل کنند؟ فتوای به جواز یا عدم جواز گوش دادن موسیقی از احکام حکومتی نیست، بلکه حکم شرعی فقهی است. بر هر مکلفی واجب است در اعمال خود به فتوای مرجع تقلید خود مراجعه کند. ولی موسیقی اگر مناسب با مجالس لهو و گناه نباشد و مفسده‌ای هم بر آن مترتّب نگردد دلیلی بر حرمت آن وجود ندارد. دو مرتبه بگویم: ولی موسیقی اگر مناسب مجالس لهو و لعب نباشد، مجلس عیش و نوش و رقص و فلان، نباشد و مفسده‌ی دیگر، یک چیز دیگر یک مشکل دیگری هم بر آن مترتّب نگردد دلیلی بر حرمت آن وجود ندارد. دارند فتوای خودشان را می‌گویند اشکال ندارد، آن فتوای ایشان اشکال دارد هر کس باید به فتوای مرجع خود عمل کند. باز مسئله‌ای که قبلاً هر عرض کردیم حالا دو مرتبه سؤال کردند: مقصود از موسیقی و غنا چیست؟ غنا یعنی ترجیع صدا. ترجیع یعنی چه؟ بله، صدا بلند و کوتاه شدن به نحوی که مناسب مجالس لهو باشد. نه هر نوع چهچه زدنی، که از گناهان بوده و بر خواننده و شنونده حرام است. حالا آن هم یک حرفی است ببینید ترجیعی که مناسب است فعلاً غنا یعنی این: ترجیعی که مناسب است. ترجیع صدا به نحوی که مناسب با مجالس لهو باشد که از گناهان بوده و بر خواننده و بر شنونده حرام است ولی موسیقی نواختن آلات آن است که اگر به نحو معمول در مجالس، باز ببینید به نحو معمول در مجالس لهو و گناه باشد هم بر نوازنده هم بر شنونده حرام است. اگر به آن نحو نباشد فی نفسه جایز است، فی نفسه اشکال ندارد مگر این‌که یک شر دیگری دنبالش داشته باشد خودش به خودی خود اشکال ندارد. من در مکانی کار می‌کنم که صاحب آن همیشه به نوارهای غنا گوش می‌دهد و من هم مجبور به شنیدن آن هستم. این هم مسئله‌ی... در تاکسی سوار می‌شوید در ماشین سوار می‌شوید و حالا محل کار است و الی آخر. من هم مجبور به شنیدن آن هستم آیا این کار برای من جایز است یا اصلاً کار حرام است و من باید رها کنم و بیرون بیایم؟ اگر نوارهای در بردارنده‌ی غنا یا موسیقی لهوی مناسب با مجالس لهو و معصیت باشد گوش دادن آن جایز نیست. همان حکم است اگر در این نوار موسیقی است آوازی است که مناسب مجالس گناه است، مجالس لهو و لعب است خوب شنیدن آن حرام است، جایز نیست. ولی اگر مجبور به حضور در این مکان هستید، کار است اگر الآن بیرون بیاید بیکار هستید و خرج زن و بچّه‌ی شما لنگ می‌شود فعلاً به این سرعت لزومی ندارد بیرون بیایید، این را من عرض کردم، ولی اگر مجبور به حضور در آن مکان هستید رفتن به آن‌جا و کار کردن در آن‌جا برای شما اشکال ندارد، ولی واجب است که به غنا گوش ندهید، گوش ندهید. آدم گوش می‌سپرد حواسش جمع است که این چه خواند یک زمان نه به گوش می‌رسد. آن هم همین است، نه دیگر می‌گوید اگر گوش می‌دهید حرام است وقتی گوش نمی‌دهید شما به کار خود مشغول هستید به گوش شما می‌خورد به گوش خوردن حرام نیست اگر هم می‌توانید امر به معروف کنید می‌کنید. ببینید صدا اگر مناسب مجالس لهو و لعب باشد هر صدایی، قرآن خواندن هم آن‌طور باشد حرام است ولی واجب است به غنا گوش ندهد هر چند به گوش شما بخورد و آن را بشنوید. هر چند، به گوش شما می‌خورد به طور طبیعی می‌خورد دیگر. موسیقی که از رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی ایران پخش می‌شود چه حکمی دارد؟ آیا این‌که گفته شده است که حضرت امام (رضوان الله علیه) موسیقی را به طور مطلق حلال اعلام کرده‌اند صحیح است؟ جواب: نسبت حلال دانستن موسیقی به طور مطلق به راحل عظیم الشّأن حضرت امام خمینی (صلوات) نسبت حلال دانستن موسیقی به طور مطلق به آن بزرگوار کذب و افترا است و ایشان معتقد به حرمت موسیقی مطرب و لهوی مناسب با مجالس لهو و معصیت می‌داند، عین همین فتوایی که ایشان هم همین را می‌گویند و نظر ما هم همین است. مجالس، ببینید موسیقی لهوی و مناسب مجالس معصیت. ولی اختلاف در دیدگاه‌ها از تشخیص موضوع نشأت می‌گیرد یک کسی به نظر او این موسیقی لهوی نیست بر او حلال است بر من هست حرام است. ببینید فتوا اختلاف ندارد همه‌ی فتواها هم همین‌طور است مثلاً آن فتواهایی که اختلاف ندارد، اختلاف در مصادیق است که حالا مثلاً این به نظر من این‌طوری است او می‌گوید نه به نظر من این‌طور نیست مصداق است این مشکلی ندارد. گاهی نظر نوازنده با نظر شنونده تفاوت پیدا می‌کند که در این صورت موسیقی که به تشخیص مکلف لهو و مناسب مجالس گناه است بر او گوش دادن به آن حرام می‌باشد امّا صداهای مشکوک این هم فتوای امام هم همین‌طور بود، مشکوک محکوم به حلیّت است. اگر مشکوک است، من نمی‌دانم این مناسب مجالس لهو هست یا نیست این دیگر برای من اشکال ندارد. و پخش از رادیو و تلویزیون به تنهایی دلیل بر مباح و حلال بودن آن‌ها محسوب نمی‌شود. دقّت کنید و پخش از رادیو تلویزیون به تنهایی دلیل شرعی بر مباح و حلال بودن آن‌ها محسوب نمی‌شود. خواندن زن به تنهایی حرام است.

ادامه‌ی بحث دیشب در مورد حضرت حسین (علیه السّلام) من یک خلاصه‌ای می‌کنم مباحث دیشب را، دیشب عرض کردیم حضرت حسین (علیه السّلام) در تمام دوران نهضت کربلا طرح ایشان، عمل ایشان، کوشش ایشان برای این بود که با یزید بیعت نکنند. حرف اوّل بیعت نکردن با یزید وظیفه‌ی اوّل ایشان بود. ثانیاً می‌کوشیدند این بیعت نکردن را به گوش عالم برسانند. عالم بداند، بفهمد که ایشان با یزید بیعت نکرده است یعنی دولت یزید را مشروع نمی‌داند، حکومت یزید را اسلامی نمی‌داند، صحیح نمی‌داند، غلط می‌داند، باطل می‌داند همین. وظیفه‌ی ایشان هم به عنوان مقابله‌ی با این جریان ظلم و فساد و کفر و الحادی که در عصر یزید با آن روبرو هستیم همین مقدار بود ایشان باید به عالم ابراز کند، به عالم اعلام کند همه بدانند که ایشان به عنوان پسر دختر پیغمبر این حکومت را مشروع نمی‌داند، صحیح و اسلامی نمی‌داند این حرف اوّل. دولت یزید هم اگر کسی با او بیعت نمی‌کرد کیفرش را مرگ می‌دانست بنابراین امام در این‌جا مخیّر بود بین مرگ و بیعت کردن چون مرگ را پذیرفته بود، دیدیم با نهایت شهامت تا قدم آخر رفت و از مرگ نگریخت، جز از مرگ در خانه‌ی خدا. خانه‌ی خدا را درست نمی‌دانست آن‌جا پسر پیغمبر را آن‌جا بکشند این را فرمود اگر من یک وجب هم بیرون از این حرم کشته شوم برای من بهتر است. کشته شدن حتمی است به محمّد بن حنفیه فرمودند که من در عالم یک پناهگاه، یک لحظه جایی که بتوانم در آن‌جا پناه بگیرم نداشته باشم من با یزید بیعت نمی‌کنم. در هر صورت هر چه پیش آمد من حاضر هستم به عنوان جزای بیعت هر چه پیش بیاید من حاضر هستم، باکی ندارم. آن‌ها هم هیچ باکی نداشتند از آن‌که با ایشان بکنند همه‌ی کاری که، قتل عام کردند مردان را، بر جسدهای آن‌ها اسب تازاندند، دیشب عرض کردم اوّلین سرایی که، اوّلین سری که بر نیزه زده شده است سر پسر دختر پیغمبر، دقّت کنید پنجاه سال بیشتر از وفات ایشان نگذشته است چون یک واسطه فقط با پیغمبر دارد پسر دختر پیغمبر است این حکومتی هم که الآن هست که مثلاً خلیفه‌ی پیغمبر هستند، این‌ها پسر دختر پیغمبر را کشتند و بعد سرش را، عرض کردم سر را به نیزه زدند که این خیلی مهم بود، این اوّلین بار است در عالم اسلام یک سری به نیزه زده شده است آن سر پسر دختر پیغمبر است. بر جسدها اسب تازاندند، خیمه‌های آن‌ها را سوزاندند همه‌ی زن و بچّه اسیر شدند که نمی‌دانیم حالا نتیجه‌ی این اسارت چیست. در بازار می‌فروشند؟ در این حد. آن‌ها این مقدار سخت برخورد کردند امام هم حاضر است تا آخر. خوب، عرض کردیم که، دیشب هم عرض کردم در این جریان چه کسی پیروز شد؟ اسیرها را آوردند به شام همین مقدار، اسیر‌ها را آوردند به شام و اسیرها به مسجد جمعه‌ی شهر آمدند نه این مسجد اموی امروزی، مسجد داشته است مسجد جمعه داشته است ناگزیر، اسیرها را بردند به مسجد و حضرت زین العابدین آن روز صحبت کرد. یعنی طرح یک طوری پیش آمد که خدا کمک کرد ایشان صحبت کرد تمام ورق‌ها برگشت. از آن روز به بعد یزید دارد ابن زیاد را لعنت می‌کند. روز اوّلی که اسیرها را آوردند کلاغ‌های قصرش، مثلاً کلاغ‌ها مفصّل سر و صدا کردند، در عرب صدای کلاغ نحس است این گفت هر چه می‌خواهید شما بخوانید من به آرزوی خود رسیده‌ام. بزرگ‌ترین مشکل حکومت من حضرت حسین بوده است حل شده است بزرگ‌ترین بود دیگر، بزرگ‌ترین شخصیّت آن روزگار است. عالم می‌داند پسر دختر پیغمبر است هیچ کس دیگر هم تا ندارد همین یک دانه است، ایشان مشکلش حل شد کشته شد، قتل عام شدند این هم زن و بچّه‌ی او هستند اسیر هستند در اختیار من هستند هر کاری بخواهم بکنم من به آرزوی خود رسیدم. سه روز بعد حالا این سه روز که عرض می‌کنم ممکن است چهار روز بشود عدد روزهای آن را دقیق نمی‌دانیم، سه روز بعد ورق برگشته است می‌گوید خدا لعنت کند ابن زیاد را من که نمی‌خواستم حسین را بکشم اگر خود من با حسین برخورد می‌کردم این رفتار را نمی‌کردم من بهترین کاری که می‌توانستم می‌کردم من با ایشان برخورد مثلاً چی می‌کردم، کاملاً حرف عوض شد. ببینید تمام شهر شام علیه یزید به عنوان کشنده‌ی حضرت حسین شورش کرده است. نه شورشی که دست به شمشیر ببرد، شهر به هم ریخته است، اوقات همه تلخ است این چه کاری بوده کرده است؟ سال بعد مردم مدینه شورش کردند نامه نوشت حکم کرد که ابن زیاد لشگر بردارد برود برای شهر مدینه را صاف کند. ابن زیاد گفت که «لا أجْمَعُهُما لِلفاسِق» سال گذشته می‌گفت: امیرالمؤمنین یزید بن معاویه، امسال گفت که من آن گناه را پارسال کرده‌ام این گناه را دیگر امسال برای این فاسق نمی‌کنم. ابن زیاد به یزید می‌گوید فاسق! عمر سعد بر سر خود می‌زد به طور جدی تمام کشور علیه این جریان قیام کرده است. همه کار را، کارهای گذشته‌ی این دولت اموی را عالم اسلام هضم کرده است این را نتوانسته است هضم کند. بنابراین تبدیل شده است به یک مخالفت. ببینید یک قداست یافته بود در طول زمان این دستگاه خلافت، قداست یافته بود آن‌هایی که به کربلا آمده بودند می‌گفتند که خلیفه‌ی پیغمبر دستور داده است نه این‌که نمی‌دانیم این پسر پیغمبر است امّا امیرالمؤمنین خلیفه‌ی پیغمبر دستور داده است این‌ها همه از این رأی برگشته‌اند، برای آن‌ها یزید شکسته است بت شکسته است، آن کاری که خون حضرت حسین کرده است بت یزید را، بت خلافت یزید را، بت خلافت اموی را، بت خلافت را شکسته است. این کار اصلی خون حضرت حسین است. ببینید در این دولتی که یزید در رأس آن است وقتی در نهایت قداست هم هست ببینید در نهایت قداست یعنی هر کاری کند آن کار دین می‌شود، این‌قدر قداست یافته است حکومت یزید و خلافت بنی امیّه و خلافت که هرکاری کند آن کار عبادت می‌شود. ببینید وقتی که دستور داد بروید شورش شهر مدینه را بخوابانید آرام کنید، دستور داد با این‌ها صحبت کنید اگر این‌ها زیر بار حکومت ما آمدند که فبها، اگر نیامدند با آن‌ها می‌جنگید اگر در جنگ شما پیروز شدید من جان و مال و ناموس مردم مدینه را برای شما حلال کردم. ببینید حلال کردن، خلیفه می‌تواند بگوید من حلال کردم یزید کسی مثل یزید شراب‌خوار است، بقیه‌ی توضیحات آن را نمی‌شود بگوییم. یک چنین آدمی می‌گوید حلال کردم حرام کردم، فردا هم اگر بگوید شراب را حلال کردم وظیفه‌ی همه است، نماز نمی‌خواهد بخوانید، این‌قدر قداست بالا رفته است که می‌تواند حکومت یزید تا این‌جا پیش برود. این را امام حسین شکسته است دیگر هیچ وقتی، دیگر هیچ حکومتی بعد از خون حضرت حسین نه در خلافت بنی امیّه نه در خلافت بنی عبّاس چنین کاری از آن‌ها دیگر بر نمی‌آید. تمام شد آن قداستی که مقام خلافت یافته بود با خون حضرت حسین شکسته است، توضیح حرف خیلی بیشتر از این است. این کلی مسئله را توجّه بفرمایید امام حسین پیروز شد ولو کشته شد، آن هدفی که داشت انجام شد، می‌خواست این قداست را بکشند شکست. تبدیل شد به یک حکومت، خب البته اگر حکومت زور داشته باشد به مردم می‌تواند زور بگوید از آن‌ها مالیات بگیرد، نمی‌دانم چه کار کند، اگر قداست ندارد، حکومت اگر قداست ندارد، ببینید هر  حکومتی اگر فلسفه‌ی مقتدری پشتیبان آن باشد این حکومت دوام دارد اگر نباشد دوام ندارد. مجبور است با زور، با سرباز با سرنیزه عمل کند این را امام حسین از این‌ها گرفت، یک فلسفه برای آن ساخته بودند که هر کسی جای پیغمبر بنشیند جای پیغمبر است بعد که شده بود آرام، آرام شده بود جای خدا، این تمام شد، این برگشت یک حکومت شد بنابراین بعد از این همیشه زور گفته است سرباز فرستاده است این‌ها را قتل عام کرده‌اند سال بعد سرباز فرستاده است شهر مکّه را قتل عام کنند این‌طور، بعد هم هر جای دیگر هر چیز دیگر بشود با قتل عام مجبور است کار کند خب این هم دو روز می‌شود دیگر، با قتل عام ده روز که آدم نمی‌تواند کار کند، با زور نمی‌شود حکومت کرد اگر حکومت مشروع باشد یعنی دلیل مستحکمی داشته باشد امکان حکومت هست امروز و هر روز این‌طور است. این‌هایی که علیه ولایت فقیه کار می‌کنند می‌خواهند خرابش کنند، می‌خواهند فلسفه‌ی این حکومت را از آن بگیرند نمی‌توانند این را مطمئن باشید به فضل خدا. خوب، پس حضرت حسین پیروز شد ولو شهید شد. بعد هم این شهادت را ائمّه‌ی ما برای ما او زنده نگه داشتند. شما دارید زنده نگه داشتن این شهادت را ادامه می‌دهید این که سیاه می‌پوشید دارید می‌گویید حسین بر حق بود آن وقت حق هست، هزار و تقریباً چهارصد سال است سال شصتم حساب کنید الآن سال سی‌ام است، تقریباً حدود هزار و چهارصد سال، مانده کم هم نشده است. خیلی کوشیدند، زمان رضاخان خواست واقعاً ریشه بکند نشد، نشد. هست ان‌شاءالله این امیدواریم که ما هم باشیم تا عصر منتقم حقیقی این خون، ان‌شاءالله. خب، این هم حرف دوّم.

یک مقداری می‌خواهیم در مورد نماز صحبت کنیم. پارسال هم یک چنین شبی بحث در مورد نماز عرض کردم. به مناسبت جوان‌هایی که حالا امشب هستند. شاید امشب فقط ما خدمت‌شان برسیم البته معمولاً این آقایانی که من می‌بینم تقریباً عموماً آشنا هستند و همه اهل نماز و روزه و درستی هستند، امّا حالا در هر صورت باز این شنیدن حرف خوب است. ببینید ما می‌دانیم بلد هستیم این دیگر خیلی برای ما بدیهی است نماز را می‌گوییم ستون دین است. حرف معنی‌دار است. ببینید یک چیزی، یک کلمه‌ی گفته شده نیست. بنابراین اگر نماز برپا است، اگر نماز درست است، اگر نماز به جا است، اگر نماز صحیح است می‌تواند همه‌ی دین آدم صحیح باشد این حرف خیلی اساسی است. حدیث: بنده‌ی خدا تا نمازش را درست می‌خواند، صحیح می‌خواند، حفظ می‌کند اصطلاح آن این است حفظ، اگر نمازش را حفظ می‌کند شیطان نمی‌تواند او را در گناهان بزرگ وارد کند. اگر یک چیزی باشد یک لغزش کوچکی ممکن است بشود، یک گناه صغیره از او سر بزند، گناه بزرگ را شیطان نمی‌تواند، نمی‌تواند دقّت کنید، امّا اگر خدای ناکرده به نمازش خدشه ای وارد شود سهل‌انگاری در نماز کند لذا شیطان اوّل به سراغ نماز آدم می‌آید. می‌کوشد نماز را خراب کند چون اگر نماز خراب شد مثل این‌که این ستون و این دیوار فرو می‌ریزد ورود شیطان در این سرزمین جایز می‌شود. اگر نماز حفظ نشود اگر احترام آن محفوظ نماند، اگر آدم در مورد نماز سهل‌انگاری کند فرق نمی‌کند هر کس باشد او جرأت پیدا می‌کند که آدم را در گناهان بزرگ بیاندازد. خدا پیش نیاورد گناهان بزرگ گناهانی است که گاهی برگشت در آن ندارد، این خطر است. گناه بزرگ گاهی برگشت ندارد آدم اگر خدای ناکرده بعضی گناهان را انجام بدهد دیگر برگشتنش خیلی سخت می‌شود. البته آدم تا زنده است این را عرض می‌کنم که یک زمان آدم ناامید نشود آدم تا زنده است راه باز است، این را توجّه کنید امّا سخت می‌شود، یک گناهانی است که سخت می‌شود برگشتن. بنابراین حفظ نماز... ببینید نماز مثلاً دو رکعت صبح است، دو تا چهار رکعت، یک سه رکعت، یک چهار رکعت مثلاً بگویید دو تا پنج دقیقه، دو تا پنج دقیقه، یک پنج دقیقه. 25 دقیقه، 25 دقیقه آدم وقت برای خدا مصرف کند اگر نماز خیلی خوب بخوانید، خیلی با تأنّی بخوانید، خیلی با مثلاً شمرده شمرده بخوانید. ببینید بعضی از آقایان مراجع آیات را به هم بچسبانیم جایز نمی‌دانند. مرحوم امام عیب نمی‌دانستند. ببینید بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ * الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» این‌طوری. شما احتیاط کنید همیشه یک مختصر نفسی بین دو آیه بکشید این طبق فتوای همه‌ی مراجع نماز صحیح است. آن وقت اگر آدم این مقدار فاصله بین آیات بدهد چه‌قدر طول می‌کشد؟ چه‌قدر اضافه می‌شود؟ بیست، سی ثانیه اضافه می‌شود این را مراعات کند. یک وضوی صحیح یاد بگیریم، یک غسل صحیح، یک حمد و سوره. این خیلی زحمت ندارد امّا نتیجه‌ی آن عاقبت به خیری است. عاقبت به شری بد است. حالا نمی‌خواهم توضیح عرض کنم آدم عاقبت به شر بشود مثلاً چطور می‌شود، عاقبت به شری‌هایی که کنار کوچه می‌افتند می‌میرند آن را نمی‌گوییم بدتر از این هم وجود دارد. آدم یک روزی برود در لشگر یزید، خدا برای ما هیچ کدام، هیچ کدام نمی‌خواهیم سیاه پوشیدیم یعنی ما، سیاه پوشیدن یعنی ما در لشگر امام حسین هستیم. جدّاً، سیاه پوشیدیم یعنی در لشگر امام حسین هستیم ما سیاهی این لشگر هستیم نه سیاهی آن لشگر این را همه‌ی ما می‌خواهیم بمانیم در این. ما می‌خواهیم ان‌شاءالله در آخرت با امام حسین محشور شویم نمی‌خواهیم جای دیگر برویم. خوب، پس نماز را، این چهار، پنج تا نماز را مواظبت کنند به خصوص نوجوان‌ها، جوان‌ها یک مقدار بیشتر وقت بگذارند، یک مقدار با دقّت بهتر نماز بخوانند این خدا آن‌ها را حفظ می‌کند از شرّ شیطان. یک چیز دیگر گفتم نماز درست عاقبت به خیری می‌آورد باز روایت، فرمودند که حضرت ملک الموت وقتی بالای سر کسی که نماز خود را مواظبت کرده است می‌آید، نماز خود را احترام کرده است می‌آید خود او تلقین می‌خواند برای این میت. این‌هایی که بالای سر آدم می‌گویند، نمی‌دانیم می‌گویند یا نمی‌گویند اصلاً آن، من یادم است یکی از قوم و خویش‌های ما والده‌ی خود را برده بود بیمارستان قلب، خوب شما برو خانه! صبح آمدند جنازه را تحویل دادند! خب بالای سر مادرش نبوده است اصلاً اگر هم بود آدم نمی‌داند در آن اضطراب عقلش به چه می‌رسید. من رسیدم بالای سر پدرم خِر خِر می‌کرد یعنی رسیده بود به این‌جا، چه کار می‌توانم انجام دهم، ما رفتیم مثلاً نفس مصنوعی بدهیم نشد نمی‌شود امّا او که حاضر است او که قدرتمند است او برای این شخص که دارد از دنیا می‌رود تلقین می‌خواند این با اعتقادات صحیح از دنیا می‌رود کسی که با اعتقادات صحیح از دنیا رفت عاقبت به خیر است. ممکن است حالا یک مشکلاتی برای او پیدا شود به خاطر کارهایی که کرده است آن برطرف می‌شود یک مدتی است تمام می‌شود یا مثلاً فرض کنید که یک روزی که به اخلاص آمده است در لشگر حضرت حسین، در دسته‌ی حضرت حسین، در حسینیه‌ی امام حسین به اخلاص آمده است امام حسین یک روزی به داد او برسد از او شفاعت کند این‌ها می‌شود. شفاعت هم پیوند درست می‌خواهد یعنی پیوند راستی، آدم باید با امام حسین پیوند داشته باشد. یک جایی اخلاص باید به خرج داده باشد، خوب، امام حسین ؟؟ این‌ها همه می‌شود امّا اگر خدای ناکرده آدم با اعتقاد صحیح نرود... نماز باعث می‌شود که آدم با اعتقاد درست از دنیا برود خیلی قیمتی است عاقبت به خیر می‌شود. این عاقبت به خیری خیلی قیمت دارد. اصلاً شما یک تجربه کنید یک آدمی که نماز درست می‌خواند رفتارش را ببینید یک آدمی که شلخته نماز می‌خواند، آن شلختگی در نماز نشانه‌ی یک شلختگی است در رفتار آدمی است. آن آدم ممکن است خیلی راحت دروغ بگوید، خیلی راحت چیزهای دیگر، کسی که مواظبت نمازش را می‌کند نمی‌شود ممکن است یک زمان از او گناهی سر بزند عرض کردم ممکن است امّا نمی‌شود زندگی او شلخته باشد، همین‌طوری لاابالی بی‌بند و بار باشد کل زندگی نمی‌شود. بنابراین هرچه ما برای نماز خود قیمت قائل شویم هرچه به نماز خود بها دهیم در کل زندگی ما مؤثّر است حتّی در اخلاق ما. نمی‌شود که کسی نماز خود را خوب بخواند اخلاق او مثل شمر باشد نمی‌شود. شب عاشورا است، خدایا کمک کن به همه‌ی ما و همه‌ی کسانی که در مجالس حضرت حسین هستند برای حضرت حسین به اخلاص یک قطره‌ی اشکی امشب بریزند. یادتان باشد عرض کردم خدمت شما حدیث آن را فرمودند که قبل از این‌که اشک از چشم شما جاری شود رحمت خدا شامل حال شما شده است. یعنی اوّل رحمت خدا می‌آید بعد دل می‌سوزد و بعد عرض کردم که هر کس که به اخلاص گریه کند ولو یک قطره برای این پلک‌ها اندکی‌ تر شود. عبارت حدیث این بوده است، این را حضرت صدّیقه‌ی طاهره صله کرده است، یک زنجیر پیوند زده است با آن حضرت. بالاتر از این فرمودند حقّ ما را ادا کرده است بنابراین اشک قیمتی است برای این قیمت قائل باشید، حقّ ما را ادا کرده است خیلی است. حقّ مودّت دارند. مودّت دوستی است که در عمل دیده شود، دوستی‌ای که در عمل دیده شود یکی‌اش این است که من اشک می‌ریزم این‌که از وقت خود می‌گذرم، از پول خود می‌گذرم، از جان خود می‌گذرم. این می‌شود مودّت، مودّت حقّ اهل بیت پیغمبر است. وظیفه‌ی ما است نسبت به آن‌ها وظیفه است، از نماز مهم‌تر است، حقّ مودّت از نماز مهم‌تر است. پیغمبر فرمود که من هیچ چیزی از شما نمی‌خواهم فقط مودّت می‌خواهم، بعد هم فرمود مودّت به درد خود شما می‌خورد، راه نجات خود شما است. واقعاً هم راه نجات خود ما است دیگر اگر دست ما از دامن اهل بیت پیغمبر جدا شود کجا باید برویم؟ کجا داریم برویم؟ جایی داریم برویم؟ جایی نداریم برویم. بنابراین این اشک قیمتی است نشانه‌ی آن مودّت است، شما دارید پیغمبر و آلش را حق گذاری می‌کنید. خدایا توفیق بده، کمک کن، مرحمت کن حضرت اباالفضل را به شفاعت می‌آوری کمک کند امشب ما عزاداری کنیم برای حضرت حسین، گریه کنیم برای حضرت حسین، به سینه بزنیم به سر بزنیم. خب، خیلی شب مهمی است، شب عاشورا مثل یک شبی مثل لیله‌ی قدر است از نظر اهمیّت خیلی شب مهمی است. من یک دفعه می‌روم آخر... عصر و غروب عاشورا بود ببینید یک نقل شاید هم مثلاً معتبرتر این است که حضرت حسین و حضرت اباالفضل با همدیگر به میدان رفتند ایشان به این سو بود ایشان هم به این سو، و با یکدیگر پیام داشتند. مثلاً ایشان می‌گفت: الله اکبر. حضرت اباالفضل جواب می‌داد: الله اکبر. صدای آن‌ها به گوش هم می‌رسید. خب، البته حضرت اباالفضل زودتر شهید شدند که می‌دانید. آن وقت حضرت حسین به بالینش آمد و آن کار‌ها را نمی‌خواهیم عرض کنیم حضرت حسین تنها ماند، آرام، آرام تنها ماند. تشنگی بود دیگر سه روز بود آب بسته شده بود، گفتند گرسنگی هم بود امّا دیگر گرسنگی را، مرد غیرت‌مند صحبت از گرسنگی نمی‌کند چون این ننگ است امّا تشنگی عیبی ندارد حتّی به دشمن هم بگویی یک مقدار آب به من بده آدم به غریبه هم می‌رسد می‌گوید آقا آب به من بده. من از زدن سنگ چیز آمده بودم، رمی حجر، رمی شیطان این‌طرف آمده بودم یک نفر بود مثلاً از برادرهای اهل سنت گفتم یک مقدار آب بده عیبی ندارد این آدم احساس ننگ نمی‌کند طوری نیست، مثلاً قوم و خویش نیست نباشد، دوست نیست نباشد، آشنا نیست غریبه است آب عیب ندارد. بنابراین اگر یک زمان صحبت از آب شده باشد مانعی ندارد ولو دقّت کنید بر ما منّت بگذارید به ما آب بدهید این وجود ندارد، امکان ندارد امام حسین از آن‌ها منّت خواسته باشد. سر حاضر بود صد بار بدهد از آن آدم‌های به آن خباثت منّت نپذیرد، منّت نه. امّا آب اگر گفته باشند آب مانعی ندارد، مکرر بزرگانی از صحابه آمدند صحابه‌ی امام حسین آمدند گفتند مسئله‌ی آب را، بستن آب را این گیر نداشت ننگ نبود، عار نبود. اشکال نداشت بنابراین این تشنگی نمی‌دانیم چه‌قدر مدّت، گرمای چه‌قدر مدّت، از صبح مثلاً آفتاب تابیده، بر این بدن آفتاب تابیده است زره تن امام است، کلاه خود سر او است، بدن غرق آهن و فولاد است آفتاب تابیده است این گرما به بار می‌آورد، گرما تشنگی به بار می‌آورد. بدتر از این غصّه، جسد علی اکبر و بالا سر حضرت اباالفضل ایستاده است، تکه پاره شدن برادر را، بدن برادرش را دیده است، این همه دوستان عزیزش، صحابه‌ی بسیار مخلصش جلوی او تکه پاره شدند این‌ها را دیده است غصّه تشنگی می‌آورد، گرما تشنگی می‌آورد، بدن غرق در آهن و فولاد تشنگی می‌آورد، غصّه‌ی زن و بچّه که فردا اسیر خواهند شد فردا تشنگی می‌آورد، از صبح تا آن وقت ایشان حرکت کرده است اسب تاخته است ساعات زیادی است جنگیده است، بابا جنگ با یک لشگر سی هزار نفری جنگیده است چه‌قدر خستگی و تشنگی می‌آورد؟ خسته شده بود یک گوشه‌ای از میدان را انتخاب کرد «لِيَسْتَرِيحَ سَاعَته» برای این‌که اندکی استراحت کند مگر می‌شود، مگر می‌گذارند؟ صبح هم یک بار این پیشانی را با سنگ زده بودند، صبح رفت داخل خیمه‌ها از خواهر یک سربند گرفت عوض کرد عمامه‌ی سرش را، یک چیزی هم صبح اتّفاق افتاد امام گریه کرد دشنام داده بودند، امام در برابر دشنام گریه کرد، به جگرش این نشسته بود. یک نفر آمد گفت: حسین کجاست؟ این چیز دیگر است، جواب ندادند، جواب ندادند بار سوّم که گفت امام فرمود: بگویید حسین این‌جا است چه می‌گویی؟ گفت: آمده‌ام تو را بشارت به جهنّم بدهم. امام او را نفرین کرد این‌ها به دل او می‌نشست شمشیر به دلش نمی‌نشست امّا یک چنین حرفی برایش خیلی سخت می‌شد.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای