متن سخنراني جلسه پنجشنبه7/11/89( حكومت اسلامي - امانات الهي)
متن سخنراني جلسه پنجشنبه7/11/89( حكومت اسلامي - امانات الهي)

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

هفته گذشته بحثی در رابطه با حکومت اسلامی داشتیم. چند نمونه از آیات را ذکر کردیم که برای مشخص شدن دامنه ولایت ولی خدا باید بیشتر در رابطه با آنها بحث کنیم.

در آیه 6 سوره مبارکه احزاب می­فرماید: النـّبيُّ أَوْلى بالمؤمنينَ مِنْ أَنفـُسِهمْ اختیار پیامبر در مورد شما از خودتان بیشتر است. شما در رابطه با خودتان همه نوع اختیاری دارید اما اختیار او از شما بیشتر است. اگر شما چیزی را انتخاب کردید و او گفت آن را کنار بگذار، باید کنار بگذاری. البته إن کُنتُم مُومِنین اگر خدا را قبول داری باید اینگونه باشی. اگر هم قبول نداری که هیچ.

دسته دوم از آیاتی که هفته گذشته مطرح شد آیاتی در رابطه با احکام بود. مثلا فرمودند « شاهد بگیرید» یا «دست دزد را ببرید» و یا «به فلان گنه­کار شلاق بزنید». خطاب این آیات به چه کسی است؟ به مردم مسلمان و مومن.

می­خواهیم بین این دو دسته از آیات جمع کنیم. هفته گذشته عرض کردم تشکیل حکومت اسلامی یک وظیفه است. ببینید بسیاری از مردم تونس مسلمان بودند. اما نمی­توانستند در کشورشان نماز جمعه بخوانند. از بس که امریکا و امثال آن برای کشور تونس آزادی و دموکراسی به سوغات برده بودند، حتی نمی­توانستند نماز جمعه بخوانند! اگر یک یهودی در اسرائیل مسلمان شود، اجازه دارد نماز بخواند اما مردم تونس اجازه نداشتند نماز بخوانند. زیرا مردم آنجا مسلمانند اما جامعه اسلامی نیست.

مردم مسلمان برای تشکیل حکومت اسلامی وظیفه دارند. برای تشکیل حکومت اسلامی بر دوش تک تک افراد وظایفی هست. هرکس باید به اندازه توانایی خودش در تشکیل حکومت دخالت کند. این یک امر واجب است و اگر کسی کوتاهی کند، مسئول است.

بنده در گذشته گشتم و فتاوای فقهای بزرگ را جمع­آوری کردم. فتاوای افراد بزرگی مانند محقق(ره) صاحب شرایع که می­گویند در میان فقهای اسلام اول است. کلمه محقق که در ابتدای نام ایشان می­آید به این معناست که ایشان بسیار مقبول است. کتاب جواهرالکلام شرح کتاب ایشان است که بر آن هم شرح­ها نوشته­اند.غرض اینکه ایشان در فقاهت مرد بسیار بزرگی بودند. نقل کرده­اند زمانی که آیت­الله بروجردی 85 سال داشتند، شاگردانشان به ایشان گفتند آقا شما می­توانید مانند کتاب شرایع را بنویسید؟ ایشان فرمودند صد سال دیگر هم نمی­توانم. با اینکه ایشان خودشان فقیه بسیار بزرگی بودند. یکی دیگر از فقهایی که بنده فتاوای او را جمع­آوری کردم علامه محقق حلی (ره) بود. یک فتوایی که در فتاوای آنها آمده بود و الان می­خواهم عرض کنم این بود: «بر مسلمانان واجب است که با فقیه زمانشان کمک کنند تا بتوانند احکام اسلام را به پا نمایند و جاری کنند. »

معنای این مطلب همان است که بنده به زبان خودم عرض کردم بر همه لازم و واجب است که برای تشکیل حکومت اسلامی که در آن عدالت اجرا شود تلاش کنند.

هرجا که دیدید عدالت رعایت نشده است بدانید کسی کوتاهی کرده است. اولین مسئول آن کوتاهی دولت و نهاد مربوط به آن امر است و بعد از آن هم تمام مردم. کوتاهی دولت­ها و نهادها مسئولیت را از گردن مردم ساقط نمی­کند. هرجا کوتاهی شده باشد، افرادی کوتاهی کرده­اند. هرجا ایرادی بود افرادی کوتاهی کرده­اند. صد نفر کوتاهی کرده­اند. یک دستگاه کوتاهی کرده است. این یک امر بسیار روشن است. اگر در یک مجموعه، هرکس سرجای خودش بایستد و کارش را به درستی انجام دهد و کم­کاری نکند، عدالت در آن مجموعه محقق می­شود. اگر در تمام مجموعه­ها به همین ترتیب عدالت حاکم شود، عدالت در کل آن جامعه حاکم خواهد شد. اگر جامعه عادل باشد، امام زمان (علیه السلام) تشریف می­آورند. مشکل اینجاست که مردم نمی­خواهند. یکی می­خواهد ریاستش باقی بماند، یکی می­خواهد حقوقش باقی بماند، یکی حقوق دولت برایش کم است و زیاده­خواهی می­کند، اگر بخواهد برای آن پسرش BMV بخرد و برای آن دخترش زانتیا بخرد با حقوق دولتی نمی­تواند. اجاره خانه هم نمی­رسد. باید از یک راهی این کسری را جبران کند. در زمان قاجار می­گفتند مداخل . یک حقوقی از دولت می­گرفت و بقیه مخارجش هم از طریق مداخل تامین می­شد. اصل هم ، همان مداخل بود. در زمان ما می­گویند زیرمیزی. درهرصورت پول بادآورده است.

اگر انسان فقط یک مثقال از خدا بترسد و فقط یک سر سوزن به خدا معتقد باشد، چگونه می­تواند چنین کاری کند؟ از همه بدتر آن است که برخي بيايند و مال دولت را میلیارد میلیارد بالا بکشند. خب در مجموعه­ای که چنین کارهایی صورت می­گیرد، مشخص است که وضع چگونه خواهد بود. آقا این کسانی که چنین عملکردی دارند را از مجارستان وارد نکرده­اند. برخي تربیت شده همین دانشگاه­ها هستند. تربیت شده همین خانه­های ما هستند. مگر در خانه­های ما چقدر دین حاکم است؟ بچه من چقدر می­بیند که من از خدا بترسم. من دیده بودم که پدرم در مسائل مالی بسیار بسیار دقت می­کرد. به اندازه­ای که من دقت ایشان را ندارم. ایشان دقت پدربزرگم را دیده بود. به حساب امروز میلیاردها تومان پول حلال برای پدربزرگم می­آوردند اما رد می­کردند و می­گفتند برو، نمی­خواهم. پول حلال بود اما از بس دقت ایشان در مسائل مالی زیاد بود رد می­کردند و می­گفتند نمی­خواهم. پدر من چنین دقتی را دیده بود و آنگونه دقت می­کرد.

بنابراین این مشکلات مربوط به خودمان است. اگر همه به درستی به وظایفشان عمل کنند، بهشت روی زمین تشکیل خواهد شد. روی زمین هم می­توان بهشت تشکیل داد. اگر همه به عدالت بکوشند روی زمین بهشت تشکیل می­شود. انشاءالله آن روزی که این بهشت تشکیل می­شود را ببینیم. البته ممکن است در بهشت روی زمین خطا هم رخ دهد، ایرادی ندارد. اگر کسی خطا کرد به عدالت سپرده می­شود. اگر باید کیفری داده شود، می­شود. بعد درست می­شود. همه کارها سرجای خودش خواهد بود.

در آیه 23 سوره مبارکه طور می­فرماید: لا لـَغوٌ فيها وَلا تـَأثيمٌ در بهشت اصلی نه گناه هست و نه لغو. حتی کار لغو هم نمی­شود. هرکاری که انسان را بهشتی می­کند، کار حکیمانه است. اگر ما به این مطلب برسیم و لغو از زندگی­مان بیرون رود، همین الان در بهشت هستیم. اما اگر لغو از زندگی­مان بیرون نرود چطور؟

این مطالبی که عرض کردم برای تکمیل بحث هفته گذشته بود. انشاءالله باز هم این مبحث را ادامه خواهیم داد. طرح این مبحث برای پاسخ به سوال جوانی بود که در سایت مطرح کرده بود و سوالش کمی مرا ناراحت کرد. البته فکر می­کنم واقعا برایش سوال بود. گاهی برخی سوال می­پرسند تا آزار دهند که این کار حرام است. یعنی سوال کردن برای آزار دادن حرام است. اما اگر برای فهمیدن سوال پرسیده شود، خوب است.

مطلب دیگری که می­خواهم عرض کنم بسیار مهم است. اما اگر خداوند کمک کند، شدنی است و اگر خدا کمک نکند نمی­شود. سابقا جلوی اتوبوس­های حمل و نقل بین شهری و یا حتی در اتوبوس­های شهری نوشته شده بود: «این امانت بهر روزی دست ماست». در حقیقت مالک اصلی خداست. آنچه درمورد اتوبوس­ها نوشته شده بود اشاره به یک بخش کوچکی داشت. می­خواهیم عرض کنیم هر نعمتی که شما دارید، خداوند عطا کرده است. مثلا گاهی ما یک دوستانی داریم که کمی هوششان بالاتر از سایرین است. این یک مقدار هوش بالاتر کبریاء می­آفریند. اینها با افرادی که هوششان کمی پایین­تر است با خونسردی برخورد می­کنند. اگر تمام این هوش بالاتر را که خدا به شما داده است به خدا دادی، برنده­ای. اگر ندادی بدهکار می­مانی.

اولین بار که در رابطه با این مطلب برای بنده توجهی حاصل شد، زمانی بود که حاج آقا حق­شناس فرمودند: چند روز پیش من عکس هفده هجده سالگی­ام را می­دیدم. خب انسان در این سن هیچ شکستگی­ای در صورتش ندارد و و پوست خوبی دارد و حتی با چهره یک فرد سی یا چهل ساله فرق دارد. آن زمانی که حاج آقا این مطلب را فرمودند احتمالا 50 یا 60 ساله بودند. فرمودند بعد از اینکه عکس جوانی­ام را دیدم، دست به صورت کشیدم و عرض کردم خدایا من این صورت را برای تو دادم. من یک مرتبه حواسم جمع شد و متوجه شدم که من صورتم را برای خدا نداده­ام. بازوی انسان در جوانی قوت دارد. زمانی که انسان 50 ساله شود دیگر قوت جوانی را ندارد، آیا من قوت جوانی­ام را برای خدا دادم؟ کسی هست که بگوید خدایا من قوت جوانی­ام را برای تو دادم؟ من کمی با بچه­ها برخورد داشته­ام. فرضا بچه ده ساله­ای بود که می­خواست برای من تکبیر بگوید. من به او می­گفتم آقا بگیر بنشین آنجا. این اصلا نمی­توانست بنشیند. اما زمانی که کمی سنشان بیشتر باشد، اصلا لازم نیست بگویی بنشین. خودش می­نشیند. این قوتی که در کودکی در زانوان ما هست را در چه راهی صرف کردیم؟ مدام این نعمت­ها را بشمارید. زیبایی صورت، قوت بازو، قوت زانو، هوش و... همه را در تاراج زندگی به باد دادیم. به دست صاحبش ندادیم. بدهکاریم. یک نفر در جمع ما هست که بیاید و بگوید من بدهکار نیستم؟

حاج آقا حق­شناس یک فرمایش دیگری هم فرموده بودند که حرف بسیار بسیار بزرگی است. فرمودند «خدایا من شکر چشمم را کردم» من واقعا گیج شده بودم. این یعنی چه؟ یعنی چه من شکر چشمم را کردم؟ چه کسی به واقع شکر خدا را کرده است؟ من مدت­های مدید روی این حرف فکر می­کردم که معنای آن را بفهمم. اینکه من شکر چشمم را کردم یعنی چه؟ بعد متوجه شدم اگر کسی به عمرش با چشمش گناه نکرده باشد یعنی شکر چشمش را به جا آورده است. خب این حداقل چیزی است که می­توان گفت. اینکه با این چشم گناه نکرده باشیم. قرآن بخوانیم و... ایشان همیشه چشمشان پایین بود. سرشان همیشه پایین بود. بعد فرمودند خدایا من شکر چشمم را کردم. بفرمایید که شکر زبان را هم باید کرد و الی آخر. یعنی باید همه را به خدا تحویل داد. در اطاعت او مصرف کرد. در معصیت او مصرف نکرد. مقصود از اینکه گفتیم باید همه را به او بدهیم، این است.

 کسانی که شهید شدند تنشان را یکباره به خدا دادند. از تنشان گذشتند. لذا بعضی که زرنگ­تر بودند می­کوشیدند بخش بیشتری از تنشان را بدهند. اگر کشته شوی تنت را داده­ای. اگر تکه پاره شوی چطور؟ خب بیشتر داده­ای. دوستمان آقا شیخ محمود غفاری دعا کرده بود که جنازه­اش بماند و خاک شده­اش را بیاورند. دعایش تا حدی مستجاب شد. شش ماه بعد از شهادتش او را آوردند. وقتی ما زیر تابوت را گرفتیم هنوز وزن داشت. و من فکر می­کردم نکند ما داریم جنازه دیگری را تشییع می­کنیم. متاسفانه با اینکه من خودم نمازش را خواندم اما سر قبر جمعیت بسیاری آمده بود و بنده نتوانستم چهره ایشان را ببینم.

اگر کسی شهید شد همه­ی تن را داده است. اما خودش که هنوز هست. خود انسان که تنش نیست.

یک مطلبی در روایات آمده که بسیار عجیب است. رفقای اهل علم دقت کنید: مطلب بسیار عجیبی است. می­فرماید: المُوت التـَصدیقُ بما لایَکون البته ممکن است عبارت دقیق در خاطرم نباشد اما مطلب همین است. یعنی مرگ، یقین به یک چیزی است که نیست. حالا ما باور می­کنیم که نیست. بعد بنده خیلی روی این مطلب فکر کردم. آنچه به نظرم آمد این است که در هنگام مرگ ما متوجه می­شویم که من، این بدن نیست. یعنی اصل وجود ما این بدن نیست. بدن یک مَرکَب است که باید سوار آن شد. اما متاسفانه مرکبی است که بر ما سوار است. المُوت التـَصدیقُ بما لایَکون یعنی در مرگ من متوجه می­شوم که من این بدن نیستم. من یک حقیقت دیگری هستم. در قیامت به یک تصدیق بالاتر می­رسیم که انشاءالله یک زمان دیگر در رابطه با آن بحث می­کنیم.

عرض می­کردم که هرچه خدا به ما داده امانت است. اینکه امانت را سالم به دست صاحبش برگردانی یعنی از همان ابتدا که قوت در آن است تا آخرین نفس که دیگر جان نداری تکان بخوری، همه را در اطاعت از خدا بگذرانی. اگر من امانت را به صاحبش برگردانم روز قیامت بدهکار نیستم. در آیه 38 سوره مبارکه مدثر فرموده­اند: كلّ نـَفس بما كسَبَتْ رَهينة هرکس در گرو اعمال خویش است. کسی که بدهکار نباشد، آزاد و راحت است. در آیه 50 سوره مبارکه ص می­فرماید: جَنّاتِ عَدْن مُفتـّحَة لَهُمُ الأبْوابُ تمام درهای بهشت برایش باز است. در یک روزی که می­گویند روز وانفسا است تمام درهای بهشت برای او باز است. همه در روز قیامت حاضرند عالم را فدا کنند تا خودشان نجات پیدا کنند. هرکس می­گوید خدایا مرا نجات بده. می­گوید این زن من است، ایرادی ندارد او را به جهنم ببرید و مرا نبرید. این بچه من است، او را به جهنم ببرید و مرا نبرید. اینجا برای بچه­اش جان می­داد. عالم و آدم را به خاطر بچه­اش زیرو بالا می­کرد. اما در روز قیامت می­گوید او را ببرید و مرا به جهنم نبرید. در حالیکه اگر انسان در آن روز به معنای واقعی آزاد باشد، می­تواند دست یک نفر دیگر را هم بگیرد و با خودش به بهشت ببرد. به اندازه آزادی­اش می­تواند دست دیگران را بگیرد و با خودش ببرد.

حاج آقای حق شناس فرموده بودند من در حجره نشسته بودم که یک مرتبه دیدم خاله­ام به آنجا آمد و گفت همین الان فوت کرده است. در قوم و خویشش گشته بوده و دیده بوده یک نفر آزاد است و نزد او آمده بود. خاله ایشان زن بسیار خوبی بودند. فرمودند خاله­ام به من گفت: اویس قرنی از من شفاعت کرده. در روایتی آمده که اویس قرنی می­تواند به اندازه قبیله ربیعه و مُضَر که مثلا به اندازه کل عرب هستند، شفاعت کند. ببینید انسان تا چه حد می­تواند آزاد باشد. می­تواند جلوی هزاران نفر بایستد تا آتش جهنم آنها را نسوزاند. دستشان را بگیرد و به بهشت ببرد. در این فاصله کوتاه که خاله حاج آقا از دنیا رفته بود آمده بودند و از او شفاعت کرده بودند. چه مرد بزرگی بوده است.

یک داستان دیگر: دکتر داشت روی حاج آقا حق شناس عملی انجام می­داد که از چگونگی­اش می­گذریم. یک مرتبه دست کشید و گفت آقا قول بدهید هنگام مردنم بالای سر من بیایید. حاج آقا هم تاملی کردند و گفتند باشد. یک دوست دیگری داشتیم که از حاج آقا همین را می­خواستند و حاج آقا می­فرمودند نمی­شود، خودت باید کار کنی. چندین مرتبه به حاج آقا گفتند و حاج آقا فرمودند خودت باید کار کنی. آخر هم حاج آقا به او قول نداد. آن دکتر حق داشت و حاج آقا هم حق­شان را ادا کردند. حاج آقا چندتا دکتر داشت که حق داشتند و حق همه­شان را ادا کردند.

مقصود آن آزادی است. اگر چشمت را آنطور که باید در راه او دادی، اگر تنت را دادی، به آن آزادی می­رسی. اگر تمام اینها را بدهی، اصل کاری مانده. بایداصل کاری را هم به دست صاحبش بدهی و آن جانت است.

ما چکار کنیم؟ از کجا شروع کنیم؟ عصر داشتم جواب یک آقایی را که برای نجات از گناه درخواست کرده بود می­دادم. شاید برای شما هم بارها عرض کرده باشم. آقا از نماز شروع کنید. شما هرچقدر به نمازت بها دهی، تواناییت برای مقابله با گناه بیشتر می­شود. اگر کسی نماز را به معنای حقیقی آن بخواند، اصلا گناه به خاطرش خطور نمی­کند. اگر همین ظاهر نماز را هم درست انجام دهی، توانایی مقابله با گناه را پیدا می­کنی. اگر کسی نماز صحیح و اول وقت بخواند و بکوشد به آنچه می­گوید توجه کند (این حداقل کاری است که انسان می­تواند در رابطه با نماز انجام دهد)، توانایی مقابله با گناه را پیدا می­کند. هرچه نمازت را بهتر بخوانی تواناییت برای مقابله با گناه بیشتر می­شود. اما اگر خدایی نکرده کسی عادت و اعتیاد به گناه پیدا کند، این کار دیگر جواب نمی­دهد. این نماز عادی جواب نمی­دهد. باید بیشتر کار کرد. معتاد مریض است. اگر مریض نشده باشد و نمازش را درست بخواند می­تواند مقابل گناه بایستد، اما اگر مریض شده باشد، نیاز به معالجه دارد. البته باز هم باید از نماز شروع کند و علاوه بر آن نیاز به انجام کارهای دیگری هم هست تا شاید بتواند با آن مبارزه کند. اعتیاد به گناه خطرناک است. خدا کمک کند و دست به دامان امام زمان (علیه السلام) شوید.

در گذشته هم عرض کرده­ام. فرض کنید کسی خانه می­خواهد و به در خانه امام زمان (علیه السلام) می­رود و ممکن است جواب هم بگیرد. یک خانم پیری آمده بود پیش پدر من و ایشان برایش یک عریضه نوشت و پیرزن شب جمعه با ترس و لرز رفته بود و عریضه را داخل چشمه علی که آن زمان اطرافش همه بیایان بود انداخته بود. ظاهرا زمانی که عریضه را انداخته بود یک دست دیده بود که آن را گرفته است. هفته آینده غروب همان وقت کلید خانه را جلویش روی کرسی خانه­اش گذاشته بودند.  این شدنی است. خانه را به عنوان مثال عرض کردم. تمام چیزهای دیگر نیز همینطور است. اما برآورده کردن این مسائل بر آن حضرت لازم و واجب نیست.

اما یک کاری هست که بر ایشان واجب است و اگر ما به طرفشان دست دراز کنیم و از ایشان بخواهیم بر ایشان واجب است که بدهند و آن هدایت است. اگر ما خالصانه از ایشان بخواهیم ما را از گناه نجات دهند بر ایشان واجب است. زیرا ایشان امامند و کار امام هدایت است. بنابراین اگر ما گمراهیم، اگر دست دراز کنیم و به سویشان برویم و و توسل کنیم و با صداقت با ایشان سخن بگوییم و هدایت بخواهیم، جوابش حتمی است. حتما جواب می­دهند. اما اگر چیزهای دیگر خواستیم ممکن است بدهند و ممکن است ندهند.

 

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای