متن سخنراني جلسه پنجشنبه19/12/89( درجات معنوی بالاتر - مراقبت در ایام نوروز)
متن سخنراني جلسه پنجشنبه19/12/89( درجات معنوی بالاتر - مراقبت در ایام نوروز)

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

در سوره مبارکه ص دعایی از زبان حضرت سلیمان (علیه السلام) را آورده، در آیه 35 می­فرماید: قَالَ رَبِّ اغفِرْ لي وَهَبْ لي مُلكا لا يَنبَغي... این قسمت از آیه مد نظر است: قَالَ رَبِّ اغفِرْ لي حضرت سلیمان (علیه السلام) چگونه انسانی بود که از خداوند طلب بخشش می­کرد؟

قرآن در سوره انبیاء مجموعه ­ای از پیامبران را نام می­برد. در آیه 76 و 77 سوره مبارکه انبیاء می­فرماید: وَنوحًا إِذ نادَى مِنْ قبْلُ ...* وَنصَرْناهُ مِنَ القَوْم الذينَ كذبُوا بآياتِنا...  "ونوحاً" "و داودَ" "وسلیمانَ" "وأیوبَ" چندین بار اسامی مبارک این پیامبران را می­فرماید و قسمتی از زندگیشان را بیان می­کند. در آیه 85 هم می­فرماید: وَإِسْماعيلَ وَإدْريسَ وَذا الكِفل كُلّ مِنَ الصّابرينَ بنابراین از حضرت نوح شروع شد و تا حضرت ادریس و ذاالکفل ادامه پیدا کرد. در آیه بعد می­فرماید: وَأدْخَلناهُمْ في رَحْمَتِنا ما آنها را در رحمت خود وارد کردیم. قبلا در این مورد که پیامبران غرق در رحمت­اند بحث کرده­ایم. چرا؟ در ادامه آیه دلیلش را می­فرماید: إنَّهُمْ مِنَ الصّالحينَ مشکلات اینها حل شده بود. اگر انسان تمام مشکلاتش حل شود، در رحمت غرق می­شود. اگر ما هم تمام مشکلاتمان حل شود، غرق در رحمت می­شویم.

یک پرانتز باز کنم. الان ایام نوروز در پیش است. این تعطیلات برای دبیرستانی­ها و دانشگاهیان حدود 20 یا 25 روز است و انسان برای اینکه تمام سرمایه عمرش را در این مدت به باد دهد فرصت دارد. وسائلش هم معمولا آماده است. در 20 مجلس شرکت می­کنیم و بعضا در هر کدام 20 یا 30 غیبت می­شنویم یا غیبت می­کنیم که این برای نابودی سرمایه تمام عمر کافی است. بیشتر هم هست. این یکی از مشکلاتی است که ممکن است به وجود بیاید. ممکن است در برخی برخوردها و معاشرت­ها زمینه معاشرت حرام فراهم شود. این هم عاملی است که باعث می­شود انسان همه چیزش را از دست بدهد. این دو مورد بالخصوص برای جوانان و نوجوانان دو امتحان بزرگ است. پدران و مادران عزیز دست بچه­هایشان را می­گیرند و با هم به جهنم می­روند. خب پدرها و مادرها چرا زور می­آورند؟ امروز یک آقای دانشجویی آمد و همین سوال را از من داشت. گفت آقا پدر و مادر فشار می­آورند. من گفتم خب بنشینید و فکر کنید و راهی برای حفظ دینتان پیدا کنید. یک وقت انسان باید در دسترس آنها نباشد. برای حفظ دینتان فن به کار برید. جایی که انسان می­داند دینش در خطر است شوخی بردار نیست. بنده تا به حال این مطالب را با این وضوح عرض نمی­کردم. اما چه کار می­توان کرد؟ برخی پدر مادرها بچه را نابود می­کنند. به چه دلیل زور می­گویند و فشار می­آورند؟ به چه دلیل می­گویند حتما باید به فلان مجلس بیایی که مثلا دختری هم در آنجا هست؟ برای شما پدر و مادر مشکلی به وجود نمی­آید اما برای جوانتان هزار مشکل به وجود می­آید. جوان­ها! فکر کنید و راه پیدا کنید. راهی بیابید که پدر و مادر هم دلگیر نشوند. زیرا دلگیر شدن آنها نیز خوب نیست. خدا راضی نیست. راهی بیابید که آنها دلگیر نشوند و شما هم گرفتار گناه نشوید. اگر انسان فکر کند و برای دینش غصه بخورد انشاء الله راهی پیدا می­شود. در هرصورت صله رحمی که انسان در آن گرفتار گناه شود اصلا جایز نیست. نه اینکه واجب باشد. اصلا جایز نیست. من به مجلسی بروم گرفتار چند غیبت و تهمت بشوم اصلا جایز نیست. ببینید صله رحم جزء واجبات درجه اول است و قطع رحم جزء گناهان بسیار بزرگ است. با این حال اگر من به آنجا بروم گرفتار گناهی می­شوم و ممکن است دین مرا به باد دهد، جایز نیست. اگر خدایی نکرده، خدایی نکرده، پدر و مادری در چنین شرایطی ناراضی شدند، اطاعت از آنها لازم نیست. زمانی که دین در خطر باشد اطاعت از پدر و مادر لازم نیست.

مجموعه بزرگی از انبیاء، از حضرت نوح (علیه السلام) گرفته تا حضرت ادریس (علیه السلام) و ذالکفل (علیه السلام) در سوره انبیاء معرفی شده­اند. حضرت ادریس (علیه السلام) کیست؟ حضرت ادریس جزء اوصیای حضرت آدم (علیه السلام) بود. یعنی حضرت ادریس در فاصله بین حضرت آدم (علیه السلام) و حضرت نوح (علیه السلام) بود. می­گویند اصول اولیه تمدن بشری را ایشان به بشر آموخت. مثلا استفاده از آتش را ایشان به بشر آموخت. یا نوشتن با قلم را ایشان برای اولین بار به بشر آموخت. البته در این سوره نام ایشان را آخر آورده. در این بین نام حضرت سلیمان (علیه السلام) نیز آورده شده که بحث ما در رابطه با ایشان است. ایشان می­گوید: رَبِّ اغفِرْ لي از خدا بخشش می­خواهد. فردی که تمام مشکلاتش حل شده دیگر برای چه از خدا بخشش می­خواهد؟ هرگاه که انسان مورد بخشش خداوند قرار می­گیرد، یک قدم به جلو می­رود. ما تمام مشکلاتمان باقی مانده و همین جا مانده­ایم و در گل فرو رفته­ایم.

در آیه 86 سوره مبارکه انبیاء می­فرماید: وَأدْخَلناهُمْ في رَحْمَتِنا إنَّهُمْ مِنَ الصّالحينَ انسان صالح، فردی است که درست است و هیچ کجی ندارد. از سر تا پایش هیچ مشکلی نیست. مشکلات انسان از کجا ناشی می­شود آقا؟ ریشه تمام مشکلات انسان شرک است. نوعی از شرک، آن است که فرد جلوی یک بت سجده می­کند. نوع دیگری نیز هست که معمولا ما به آن مبتلا هستیم. مثلا اگر من گرفتار چشم باشم و نتوانم چشمم را برگردانم این نوعی شرک است. هرگناه دیگری نیز به همین ترتیب شرک است. هر اخلاق بدی یک شرک است و سر در یک شرک دارد. شرک بسیار عمیقی هم هست. اخلاقیات بد، ریشه در شرک­های عمیقی دارند. خب فرد صالح تمام مشکلاتش برطرف شده است. یعنی شرک به کلی از وجود او رخت بسته است. به توحید رسیده و موحد شده است. بنابراین صالح یعنی موحد.

فرمودند وَأدْخَلناهُمْ في رَحْمَتِنا خداوند می­فرماید این مجموعه بزرگ پیامبران را در رحمت خود غرق کردیم. این حرف بسیار بزرگی است. سعی میکنم کم کم عرض کنم. چرا قرآن می­فرماید ما اینها را در رحمت خود غرق کردیم؟ زیرا انسان­های صالح و درستی بودند. یعنی به هیچ وجه از غیر خدا نمی­ترسیدند. از هیچ حادثه­ای نمی­ترسیدند. طوفان نوح پیش می­آمد نمی­ترسیدند، زلزله عالم را می­گرفت، نمی­ترسیدند و... بنابراین زمانی که این بزرگان وارد قیامت شدند هیچ مشکلی برایشان پیش نمی­آید. زیرا از هیچ کس نمی­ترسیدند. اگر جهنم هم آنها را احاطه کند باز نمی­ترسند. این انسان­ها از هیچ چیز نمی­ترسیدند.

در آیه 39 سوره مبارکه احزاب می­فرماید: الذينَ يُبَلـّغونَ رسالاتِ اللهِ کسانی که رسالات خدا را به عهده دارند و رسالات خدا را تبلیغ می­کنند وَيَخشَوْنهُ فقط از خدا می­ترسند. دل آنها تنها از خدا می­ترسد. در اثر هیچ چیز دیگری دلشان نمی­لرزد. این یکی از ویژگی­های انسانی است که درست شده است. انسانی که درست شد از هیچ کس غیر از خدا نمی­ترسد. جز به خدا امید ندارد. حتی یک ذره هم به کسی جز خدا امید ندارد. انسانی که درست باشد اینگونه می­شود. اگر من یک ذره از چیزی غیر از خدا ترسیدم، به اندازه همان یک ذره مشرک هستم. به این نوع شرک­ها شرک خفی می­گویند. نوعی از شرک آن است که در برابر غیر خدا سر به سجده گذارد و نوع دیگر این است که از غیر خدا بترسد یا به غیر خدا امید داشته باشد. و ما هزار نوع از این قبیل مشکلات داریم.

سوال این بود که چرا حضرت سلیمان (علیه السلام) گفت خدایا مرا ببخش. در اینجا یکبار را نقل کرده­اند. شاید هزاران بار ایشان از خدا طلب بخشش کرده باشند. دعای دیگری که ایشان داشتند این بود که خدایا مرا به صالحان ملحق کن. چرا کسی که خودش جزء صالحین است می­گوید خدایا مرا به صالحین ملحق کن؟ زیرا یک دسته از این انسان­های درست هستند که حتی حضرت سلیمان (علیه السلام) و حضرت نوح (علیه السلام) و سایر انبیاء نیز آرزو داشتند به آنها ملحق شوند. انبیاء الهی به این دلیل از خداوند طلب بخشش می­کردند زیرا به دنبال مرتبه و چیز بالاتری بودند. آن چیز چه بود؟ حضرت علی (علیه السلام) در خطبه 222 نهج البلاغه که دیروز هم کمی در رابطه با آن بحث کردیم می­فرماید: إنَّ اللهَ جَعَلَ الذکرَ جلاءً للقلوب خدای متعال ذکر خود را جلای دل­ها قرار داده است. خب اگر قلب انسان جلا یابد و به ذکر برسد چه اتفاقی می­افتد؟ تـَسمَعُ به بعد الوَقرةِ حال گوشِ دلش می­شنود. در جایی دیگر فرموده­اند دوستان ما و شیعیان ما چهار گوش و چهار چشم دارند. شما کسی را دیده­اید که چهار گوش و چهار چشم داشته باشد؟ ندیده­اید. منظور گوش و چشمِ دل است که شنوا و بینا شده است. گوشِ دل او سنگین بود و نمی­شنید، حال شنوا شده است. تـُبصِرُ به بَعدَ العَشوَةِ  بعد از اینکه چشم دلش نمی­دید و کوری داشت، بصیرت می­یابد. یک فردی انتهای چشمش پیه آورده بود و دیگر نمی­دید. فقط یک روشنایی و تاریکی می­دید. ما همان روشنایی و تاریکی را هم نمی­فهمیم. بعد از اینکه قلب انسان جلا پیدا کرد، چشم دلش بینا می­شود. در ادامه می­فرماید: تـَنقادُ به بَعدَ المُعانـَدَة اگر فشار تکلیف کمی بالا برود، آدمی دیگر زیر بار نمی­رود. اما این افراد اینگونه نیستند. هرچقدر هم که فشار تکلیف بالا برود باز تن می­دهند و با دل هم تن می­دهند. در ادامه می­فرمایند: و ما بَرحَ لله عَزَّت آلاوُه فی البُرهةِ بعد البُرهة و فی أزمانِ الفـَتـَراتِ عِبادٌ ناجاهُم فی فِکرِهِم در ایام فترت که ایامی است که پیامبران در دسترس بشر نیستند (مانند امروز که هیچ کس در دسترس بشر نیست و پیامبران و امامان نیستند) خدا یک بندگانی دارد. و ما بَرحَ لله عَزَّت آلاوُه فی البُرهةِ بعد البُرهة در برهه­ها و ادوار مختلف زمان یک بندگانی دارد. عِبادٌ ناجاهُم فی فِکرِهِم بندگانی که خدای متعال با آنها مناجات می­کند. وَ کلـَّمَهُم فی ذاتِ عُقولِهم در عمق عقلشان با آنها سخن می­گوید. یعنی چه؟ ببینید مانع و مشکل از طرف ماست. اگر مانع و مشکل برطرف شد گوش دل باز می­شود و می­شنود. چشم دل باز می­شود و می­بیند. این مناجاتی که در اینجا فرمودند به گونه­ایست که از آن روزی که مانع برطرف شد تا ابد ادامه می­یابد. انسان از ابتدا تا انتها دارد حرف می­زند و حرف می­شنود. یعنی چه؟ یعنی حرف دارد حرام می­شود. و ما بَرحَ لله عَزَّت آلاوُه فی البُرهةِ بعد البُرهة و فی أزمانِ الفـَتـَراتِ عِبادٌ خدای متعال یک بندگانی دارد که با آنها مناجات می­کند. خدا با آنها نجوا می­کند. این حرف بسیار بزرگی است. این برای همه ممکن است. اگر انسان با هر گناهی روی گوش و چشمِ دلش را گِل نمی­مالید، امروز بینا و شنوا بود. با هر گناهی که ما مرتکب می­شویم، یک پرده جدید روی قلبمان می­آید. تـَسمَعُ به بعد الوَقرةِ بعد از برطرف شدن آن سنگینی، می­شنود اما با انجام گناه این شنوایی مدام دیرتر و دورتر می­شود. آنوقت یک روزی چشم و گوش انسان باز می­شود که مرده است. ای کاش بعد از مردن باز شود. کور که آنطرف بینا نمی­شود. می­پرسد چرا مرا کور محشور کردی؟ می­گویند زیرا آن طرف کور بودی. چطور من کور بودم آقا؟ زیرا خودت روی چشمت را با گناه پوشاندی. چشمت را بسته بودی.

ببینید تمام پیامبران چنین تجربه­ای را داشته­اند و خدا به گونه­ای با آنها حرف می­زده است. وحی همان صحبت خداوند است. در رابطه با پیامبر ما فرموده­اند که گاهی بی واسطه بوده است و گاهی هم با واسطه جبرائیل وحی فرستاده می­شد. حضرت موسی (علیه السلام) هم کلیم الله بودند. می­گویند در سفری که ایشان به کوه طور رفتند، چهل روز تمام نه آب خورده بودند و نه نان خورده بودند و نه خوابیده بودند. مگر می­شود؟ بله می­شود. برای ما هم ممکن است. خدا یک بندگانی دارد که با آنها مناجات می­کند.

یک چیز بالاتر هم هست که تمام انبیاء به دنبال آن بودند. آنها همیشه به دنبال این بودند که به آن چهارده نفر ملحق شوند و دائم دعا می­کردند تا به آنها ملحق شوند. آرزو می­کردند، تضرع و زاری می­کردند، شب تا صبح گریه می­کردند که خدایا ما را به آن چهارده نفر ملحق کن. می­دانستند آنجا خبرهای بسیار بالاتری هست.

انسان اگر یک منظره حرام ببیند چشم دلش کور می­شود. اگر یک حرف بد بشنود گوش دلش کر می­شود. کسی می­گوید آقا من قبلا کور و کر شده­ام. اما کوری و کریِ دل پایان ندارد. بار بعد بیشتر می­شود. در این عالم اگر انسان دو چشمش را از دست بدهد کور می­شود و دیگر بالاتر از آن امکان ندارد. اما کوری آن دنیایی مدام بدتر می­شود. ناشنواییش مدام با گناهان بعدی بدتر می­شود. اگر کسی موسیقی گوش دهد، چیز بد بشنود، تصاویر بد نگاه کند و به این کار ادامه دهد، فکرش منحرف می­شود. اگر انسان کار نادرستش را ادامه دهد، فکرش هم کج می­شود. وای از این کجی فهم. فرد به نفهمی می­رسد. اول کور و کر می­شود و سپس به نفهمی می­رسد. در آیه 179 سوره مبارکه اعراف می­فرماید: وَلقدْ ذرَأنا لِجَهَنَّمَ می­فرماید ما یک مجموعه از بندگان را برای جهنم خلق کردیم. چرا؟ زیرا گوش آنها هیچ حرف درستی را نمی­شنود. چشمشان هیچ چیز درستی را نمی­بیند. نمی­فهمند. اگر در خاطرتان باشد قبلا عرض کرده بودیم که بهای بهشت فهمیدن است و بهای جهنم نفهمیدن. نفهمیدن یعنی اینکه فرد روزِ روشن را می­بیند اما گویی نمی­بیند. آقا روز روشن بود. خدا رحم کند.

یک پرانتز دیگر باز کنم. جوانان اگر پدر و مادر شما از دستتان ناراضی هستند، در روزگار ثبت می­شود. قبلا هم عرض کرده­ام. این نارضایتی یک جایی در روزگار ثبت می­شود. آن­وقت ده برابرش می­کند و در زندگی خودت با فرزندت تحویلت می­دهد. با کم و زیاد. این از مواردی نیست که جزای آن را در آن دنیا بدهند. البته در آن دنیا هم جزایی دارد اما قطعا در این دنیا نیز جزایش را می­بینید. اگر یک بار یا ده بار دل پدر و مادرت را لرزاندی در زندگی آینده­ات با فرزندت آن را خواهی چشید. این از مطالبی بود که باید عرض می­کردم.

این هفته مطالب سختی عرض کردم. اوقاتتان تلخ شد. انشاء الله کمی شیرینی بخورید اوقاتتان شیرین شود.

زمانی که ما خدمت حاج آقا حق­شناس می­رفتیم، اگر یک شب جلسه تعطیل می­شد گویی اکسیژن را از ما گرفته بودند. مانند مریضی بودیم که ماسک اکسیژن او را برداشته­اند. همانطور نفسمان تنگ می­شد.

امیدوارم سال آینده برای همه شما سال پر خیر و مبارکی باشد. برای تمام دوستان امیرالمومنین (علیه السلام) پر خیر و مبارک باشد و زیر سایه امیرالمومنین (علیه السلام) و حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) باشد. انشاء الله که نظر مرحمت و احسانشان از سر ما قطع و کم نشود و همچنان که تا به حال و دین و دنیای ما را حفظ کرده­اند باز هم مرحمت کنند و از ما دستگیری نمایند و به ما کمک کنند تا انشاء الله دین و دنیایمان محفوظ بماند.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای