أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین من الانِ إلی قیام یَوم الدّین
اول یک حدیث برایتان عرض کنم. تا برسیم به بحث مان. حضرت موسی بن جعفر علیه السلام فرمود: ربّما لم يُرفع من الصّلاة إلاّ النصف. چه بسا از نماز شما بیش از نصفی از آن بالا نمی رود. یا ثلث. أو الثلث والسدس، یا ثلثش یا سدسش. نصف نماز یا ثلث نماز یا سدس نماز یعنی یک ششم. گاهی، چه بسا بیش از نیمی از نماز، ثلثی از نماز، یک ششم از نماز. بالا نمی رود. على قدر إقبال العبد على صلاته، به مقدار توجه بنده به نمازش است. چقدر حواسش در نماز جمع است. به مقداری که حواسش در نماز جمع است، نماز به همان مقدار بالا می رود. چه بسا هیچ چیز بالا نمی رود. ولو بما لَم يُرفع منها شيءٌ، چه بسا گاهی هیچ چیز از نماز بالا نمی رود. تردُّ في وجهه كما يُردُّ الثوب الخلق، این نماز به صورتش پرتاب می شود. کوبیده می شود. نمازی که هیچ بالا نمی رود، به صورت صاحبش کوبیده و برگشته می شود. همانطور که مثلا اگر یک لباس کهنه ای را به فقیر بدهی، پیش تو پرت می کند. و آن نمازی که چنین شده است، و تنادي: ضيّعْتني. ای نماز خوان مرا ضایع کردی. ضيّعَك الله. خدا تو را ضایع کند. دعای نماز هم مستجاب است. ولا يعطي الله القلب الغافل شيئاً. خدای متعال به قلبی که غافل است هیچ چیز نمی دهد. به قلبی که هیچ در نمازش نیست و غافل است و وقتی دعا می خواند حواسش نیست، وقتی زیارت می خواند، حواسش نیست، خدا چیزی به او عطا نمی کند. نمازهای ما به همین دلیل از بین می رود. بعد فرمودند که برای اینکه جبران شود، برای اینکه کمبودهای نماز جبران شود، [چه باید کرد] نمازی که همه اش از دست رفته که خب همه اش از دست رفته. نماز هایی که ناقص است. یک کمی مشکل دارد. یک کمش درست است و یک مقدارش مشکل دارد، دستور داده شده است نافله بخوانیم. نافله مغرب چهار رکعت است. رفقا یا همینطور می نشینند یا صحبت می کنند. تمام مدتی که بین دو نماز است و امام جماعت مشغول نافله است، همینطور می گیرند می نشینند و وقت شان را حرام می کنند. می گویند این نافله ها را دستور داده اند برای اینکه کمبودهای نمازتان جبران شود. خب این مساله اول.
خب ببینید ما در نمازمان، وقتی که فرادا می خوانیم یا وقتی به جماعت می خوانیم؛ امام جماعت مان یک دعا می کند. اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ. یادتان باشد یک وقت هایی عرض کرده بودم. این را اگر به قصد دعا بخوانیم مانعی ندارد. به ما دستور دادند یک سوره بخوانید. بله؟ گفتند یک سوره بخوانید. خب داریم یک سوره می خوانیم. اگر در اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ قصد دعا نداشته باشیم، عیب ندارد. داریم یک سوره می خوانیم. دستور خواندن یک سوره است. اگر بر اساس دعا هم بخوانیم عیب ندارد. تقریبا شاید همه مراجع فرموده بودند مشکلی ندارد. اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ به قصد دعا. می فرمایند که حالا این یعنی چه؟ من که در راه هستم که این را می خوانم. گفتند و اشکال کردند و جواب فرمودند. یعنی خدایا مرا در راه راست ثابت قدم بدار. مرا در راه راست ثابت قدم بدار. خب این یک چیز مهمی است. حالا در صورتی که دعا هست و من دارم از خدا می خواهم خدایا مرا به راه راست هدایت کن. اگر بخواهیم بگوییم ثابت قدم بدار هم عیب ندارد. در هرصورت یک کسانی دنبال راه راست هستند. یک کسانی دنبال راه راست هستند. همه ما دنبال راه راست هستیم. حوادثی در روزگار پیش می آید. مثل زمان ما و زمان قبل از ما. خیلی حوادث بود. حالا نمی خواهم خدمت تان عرض کنم. الانش هم هست. در جریانات سیاسی یک کسی از آن طرف می رود. یک کسی از یک طرف دیگر می رود. یک کسی از آنور می رود. این هست. اما حالا ان شاء الله همه ما در راه درست هستیم. یعنی این دعا ان شاء الله درمورد ما مستجاب شده. و البته باید مواظبت کنیم. این آقایانی که یک وقتی در جمع ماها بودند و مثل ماها بودند و به یک راه های دیگر رفتند، عمدتا از طریق رفیق رفتند. رفقایشان عوض شدند، راه شان عوض شد. این خیلی مهم است. آدم بر اساس رفقایش راه خودش را تعیین می کند. در روایت دارد که ببینیم دین فلانی چگونه است. می گویند که أنظُر مَن یَتَخالَل. ببین با چه کسی رفیق است. با هرکس رفیق است، همانطور فکر می کند. حالا نمی خواهم مثال عرض کنم. مثال عرض کنم روشن تر می شود اما صلاح نیست. رفقا، رفقا تعیین کننده راه آدم هستند. خودت رفیقت را خوب تعیین کن. خودت. بگرد رفیق خوب پیدا کن. خب این هم یک حرفی. این را عرض می کردیم. اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ. بعضی ها خواهان راه راست هستند. بعضی ها خواهان راه راست اند. در همین آیه یک دسته دیگر را هم می گوید. اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ. بعد می فرماید صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ. راه آنها که تو به آنها نعمت دادی. اینها اصلا صاحب راه هستند. خدایا ما را به راه راست هدایت کن. راه آنها که به آنها نعمت دادی. حالا اینکه یعنی چه را کاری نداریم. در هرصورت اینها صاحب راه اند. انبیاء و اولیاء صاحب راه اند. چون صاحب راه اند، از راه دفاع می کنند. تا حد جان شان. تا حد همه چیزشان. حضرت حسین علیه السلام در حد همه چیزش از راه دفاع کرده است. صاحب راه است. چون صاحب راه است، چون صاحب راه است، پس از راه خودش دفاع خواهد کرد. شما هم اگر صاحب راه شوی، اگر صاحب راه شوی، از آن دفاع خواهی کرد. با همه چیزت از آن دفاع خواهی کرد. سر و جانت را در راه این راه [می دهی.] خب راه یعنی چه؟ راه یعنی دینی که خدا قرار داده. اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ. این صراط مستقیم چیست؟ پیامبر در مسجد روی زمین نشسته بود. آن وقت مسجدهایشان فرش نداشت. سنگ و آجر هم نداشت. زمین رمل بود. همینطور که روی زمین رملی رو به مردم نشسته بود یک خط مستقیم کشید. فرمود إنَّ هذا صِراطی مُستَقیماً این راه راست من است. راه راست من است. این راه راست من است. بعد یک خط هایی اطرافش کشید. فرمود فاتَّبِعُوهُ. راه راست من را متابعت کنید. دنبال راه راست من بیایید. بعد درمورد خط هایی که اطراف کشید فرمود که وَ لا تَتَّبِعُ السُبُل. به این راه ها نروید. به راه های کج نروید. فَتَفَرَّق بِکُم عَن سَبیلِه. شما را از راه خدا دور می کند. آیه قرآن است. آیه قرآن است که فرمودند إنَّ هذا صِراطی مُستَقیماً. ببینید پس دین ایشان که صراط مستقیم ایشان است، آن صراط مستقیم است. خب ما درخواست می کنیم خدایا ما را در صراط مستقیم بدار. ما را به صراط مستقیم هدایت کن. ما را در صراط مستقیم ثابت قدم بدار که آن معنایش بود. ما را در صراط مستقیم ثابت قدم بدار. خب این ماها. یک دسته هم کسانی هستند که صاحب صراط اند. که اینجا می فرماید: صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ. صراط آنها که به آنها نعمت دادی. آنها که به آنها نعمت دادی. یک کسانی هستند که ممکن است در جمع ما هم باشند. آنها کسانی هستند که خدا به آنها نعمت داده است. نعمت داده است یعنی چه؟ یعنی چه کسانی؟ قرآن فرموده آنهایی که خدا به آنها نعمت داده کیانند. فرمودند که وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم [آیه 69 سوره نساء]. وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم. هرکس از خدا و رسولش اطاعت کند، اطاعت کامل بکند؛ این آدم هایی که اطاعت کامل می کنند، با کسانی هستند که خدا به آنها نعمت داده است. یعنی جزای کسانی که از خدا و رسول اطاعت کامل می کنند، این است که با کسانی خواهند بود که خدا به آنها نعمت داده است. آنهایی که خدا به آنها نعمت داده است کیانند؟ [در ادامه آیه می فرماید:] مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ اینها، آنهایی هستند که خدا به آنها نعمت داده. مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ. این شهدا به معنای شهدایی که ما می گوییم، مثل همین شهیدی که نامش را بردند؛ نیست. شهید یعنی کسی که شاهد بر اعمال است. شهید قرآن یعنی کسی که بر اعمال شاهد است. آن شهدایی که ما می گوییم را قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ می گویند. وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا [169 آل عمران] اینها را مرده ندانید. کسانی که در راه خدا کشته می شوند را مرده ندانید. آنها زنده اند. به این کاری نداریم. شاهد یعنی کسی که شاهد بر اعمال است. شاهد بر اعمال خلایق است. یک کسانی از بندگان خدا شاهد بر اعمال ما هستند. یعنی من یک کار پنهانی می کنم که جلوی چشم مردم نیست، صدتا شاهد دارد. بالا سر من ایستاده اند و دارند نگاه می کنند. خدای تبارک و تعالی را نمی گوییم. غیر خدای تبارک و تعالی. مثل ما انسان هستند. اما شاهد بر اعمال اند. می گویند حضرت سلمان در مدائن که بود، یک روزی عبور می کرد. یک جوانی آنجا بود. ایشان فرمود که دیشب این چکاری بود کردی؟ به او گفته بودند. این کار چه بود کردی؟ اینها هستند. امروز هم هستند. یک وقتی هم برای شما عرض کردم. مثال حاج آقای حق شناس را نسبت به خودم گفتم. دیگر تکرار نمی کنم. شاهد بر اعمال. خب. ببینید پیامبران، صدیقین، شهدا و صالحین. در روایت اینها را تفسیر کرده اند. انبیاء را پیامبر نام برده اند. صدیقین را امیرالمومنین نام برده اند. شهدا را امام حسین. حالا این یک تعبیر است. این کسان که انبیاء، صدیقین، شهدا و صالحین هستند، اینها کسانی هستند که خدا به آنها نعمت داده است. این نعمت یعنی چه؟ یک حرف هایی در گذشته عرض کرده بودیم. حالا خلاصه عرض می کنیم. ببینید به اصطلاح قرآن کسی که به شرح صدر برسد، حالا شرح صدر را عرض می کنم؛ کسی که به شرح صدر برسد به این نعمتی که اینجا گفته شده است رسیده. این نعمت یعنی ولایت. ولایتی که اینجا می گوییم یعنی این در تحت ولایت الهی خواهد بود. کسی که به نعمت رسیده یعنی کسی که به ولایت رسیده. ولایت یعنی چه؟ یعنی اینکه خدای تبارک و تعالی درمورد او اعمال ولایت می کند. معنای ولایت را بلد هستید. یعنی سرپرستی. خدا نسبت به این شخص سرپرستی می کند. اینجا یک حادثه ای پیش آمد، اوقاتش تلخ نمی شود. کسی که شرح صدر دارد، اوقاتش تلخ نمی شود. حواسش پرت نمی شود. کسی که شرح صدر دارد یعنی کینه ندارد. حسادت ندارد. تکبر ندارد. بخل ندارد. هِی بشمارید. هرکدام از این صفات در مقابل شرح صدر، یک ضیق صدر است. هرکدام از این صفات بد را نداشته باشد، برایش یک شرح صدر است. حالا اگر همه صفات بد را ندارد، شرح صدری است که عرض می کنیم. یعنی به جایی رسیده است که خدای تبارک و تعالی از او سرپرستی می کند. ببینید یک بچه ای هست که پدر و مادر ندارد. سرپرست ندارد. ولیّ ندارد. اگر می خواهد به مدرسه برود، باید برود به مدرسه و بگوید من کسی را ندارم. من سرپرست ندارم. من ولی ندارم. آن کسی که ولیّ ندارد، مدرسه ها اسم نویسی می کنند یا نمی کنند؟ حالا. اینجوری. یک کسی که بالا سر این ایستاده و دائما از او مواظبت می کند. دقت کنید. دائما ازش مواظبت می کند. آن آدم ها اینجوری اند. چه زمانی آدم به این می رسد؟ زمانی که دیگر بخل ندارد. در دلش کینه ندارد. اگر کینه و بخل ندارد، به سرپرستی الهی، به سرپرستی خدای تبارک و تعالی رسیده است. آدمی که بخل ندارد، آدمی که در دلش کینه ندارد. دروغ و غیبت و اینها که دیگر هیچی. آدم باید اول آنها را درست کرده باشد، تا بعد بتواند کینه و اینها را از دلش بیرون ببرد. آدمی که غیبت می کند و تهمت می زند و دروغ می گوید اصلا برایش امکان ندارد. خب اگر این صفات از دلش بیرون رفته، این تحت ولایت الهی می رود. حالا اینجا آنهایی که مسلما تحت ولایت الهی هستند را گفتند. مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ. صالحین چه کسانی هستند؟ صالحین کسانی هستند که در دلشان کینه نیست. سابقا عرض می کردیم صالح یعنی آدم درست. آدم درست. آدم درست کسی است که در دلش کینه نیست. حسود نیست. بخل ندارد. تکبر ندارد. این آدم صالح است. یعنی آدم درست است. همه کوشش ما باید این باشد که آدم درستی بشویم. برای اینکه آدم درستی بشویم اول باید عمل درست بکنیم. ببینید اگر در دل من حسودی هست، زورم نمی رسد که این حسودی را بکنم. خب چکار کنم؟ دست آدم که به دلش نمی رسد. حالا البته یک راه هایی هم هست. دست آدم به دلش نمی رسد. اما دستش به چشمش که می رسد که. من جلوی نامحرم چشمم را می بندم. نسبت به یک کسی خیلی اوقاتم تلخ است. خب زبانم را می بندم و چیزی نمی گویم. می توانم. این را می توانم. در حد اختیار من هست. در دایره اختیار من هست که زبانم را ببندم. با اینکه خیلی هم اوقاتم تلخ است. صدتا عیب و اشکال هم از او می دانم. هرچه هم می گویم هیچ دروغ نیست. اما خب غیبت که هست که. اگر دروغ باشد تهمت می شود و صد برابر غیبت است. ببینید آدم اختیار زبانش را دارد. در روایات ما می فرماید. می فرماید که خدای متعال دوتا پوشش برای زبان قرار داده. دو تا لب. لب را ببندی، زبان دیگر کاری نمی کند. هرکاری هم بکند دیگر به درد نمی خورد. اگر آدم زبانش را ببندد. اگر آدم چشمش را ببندد. اگر آدم گوشش را ببندد. اینها مقدمه این است که آدم درست شود. کوشش ما باید برای این باشد که آدم درست شویم. اگر درست نباشیم، بعد به زحمت می افتیم. اگر درست نباشیم. در اینجا هم آدم به زحمت می افتد. اینجا هم آدم به زحمت می افتد. آدمی که کینه دارد، خب جانش به لبش می رسد. می خواهد یک کاری بکند، نمی تواند بکند. این کینه در دلش مثل خوره است. حسادت مثل یک خوره است. اینجا هم به زحمت می افتد. اگر درست شود، زحمت برداشته می شود. دیگر زحمت ندارد. زحمت های ما مال خودمان است. اگر یک چیزی برایمان زحمت ایجاد می کند، مال این است که من یک مشکلی دارم. اگر آن مشکل را نداشتم، هیچ چیزی برایم مشکل ایجاد نمی کند. هیچ چیزی برایم زحمت ایجاد نمی کند. آن وقت چه برسد به آخرتش. فرمودند در آخرت خدای متعال می فرماید ظالم ها از من عبور نمی کنند. من یک نخ یا زنجیر کشیده ام و ظالم ها به اینجا می رسند و می مانند. یعنی در حساب. ظالم در حساب می ماند. وقتی من هیچ کینه ای ندارم، هیچ حسادتی ندارم، بخل ندارم، چرا ظلم کنم؟ هیچ ظلمی از من نخواهد بود. پس وقتی ظلم نداری، هیچ جا گیر نمی کنی. همه جا، دقت کنید؛ همه جا آدم با سربلندی عبور می کند. وقتی آدم ظلم ندارد همه جا با سربلندی عبور می کند. خب چه عرض کردیم؟ کسی که اعمال بدی ندارد. اخلاق بدی ندارد. این در تحت سرپرستی الهی است. کجا می خواهد برود؟ اوووه راه درازی در پیش است. اگر آدم در تحت سرپرستی الهی راه برود، به مقصد می رسد. ما نمی دانیم مقصد یعنی چه. نمی دانیم مقصد یعنی چه. یک آیه قرآن هست که خیلی عجیب است. خیلی مهم است. [در آیه 21 سوره حجر] می فرمایند که: وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَائِنُهُ. هیچ چیز نیست مگر اینکه خزینه های او نزد ماست. این ده تا خزینه بوده. در خزینه های دهگانه ای بوده. حالا ده را من می گویم ها. آیه این را ندارد. خزینه ها. هیچ چیز نیست مگر اینکه در خزینه های نزد ما بوده است. وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَائِنُهُ. این یک نکته مهم قرآنی است. اگر آدم بفهمد خوب است. هیچ چیز نیست مگر اینکه خزائن او نزد ما هست. او در خزینه های متعددی بوده است. این در آن خزینه هاست. آن خزینه ها نزد ما بوده. یک روزی ما نزد خدا بوده ایم. نزد خدا بوده ایم یعنی چه؟ حالا شما باید به همانجا که بودی برگردی. اگر آدم درست نشود، آنجا نمی رود. اگر آدم درست نشود، آنجایی که بوده نمی رود. می ماند. ببینید برای من الان هیچ کدام این حرف ها... فقط حرفی است که می شنویم. اما خب قرآن گفته دیگر. قرآن حق است. یک روزی اینها خواهد بود. اگر من خودم را درست کردم... عرض کردم از اینجا شروع می شود. آدمی که خودش را درست کرده، درستی هایش و خوبی هایی که برایش پیش می آید از همینجا شروع می شود. بفرمایید بهشتش از همینجا شروع می شود. حالا برای یک درجاتی. آدمی که درست می شود، بهشتش از اینجا شروع می شود. اینجوری. حالا اگر نه، نه. من غصه این چیزها را نمی خورم. خب نمی خوری باید غصه چیزهای دیگر را بخوری. خب یک کسانی هستند که طالب راه مستقیم اند. یک کسانی هستند ک صاحب راه مستقیم اند. ببینید من صاحب این عبا هستم. من که عبا نیستم که. من صاحب عبا هستم. ببینید یک کسانی از انبیاء و اولیاء هستند که صاحب راه مستقیم و صراط مستقیم اند. یک کسانی هستند در درجه اعلا که خود صراط مستقیم اند. ما در مورد ائمه مان اینجوری می گوییم. می گوییم أنتُمُ الصِّراطُ الأقوَم. شما راه هستید. اصلا خودتان راه هستید. این عالی ترین درجه ممکن است. یک کسی خودش راه است. اگر شما دستت را به دست او بدهی، دیگر حل است. هیچ مشکلی نداری. محبت چهارده معصوم قیمت دارد. برای این است که شما داری دستت را به دست صراط مستقیم می دهی. آدم اگر دستش را به دست صراط مستقیم بدهد که دیگر اصلا امکان گم شدن و گمراهی وجود ندارد. اگر آدم دستش را به دست صراط مستقیم بدهد، به همانجایی می رود که او می رود. نتیجه اش این است. آدم می رود همانجایی که او می رود. چند بار برایتان میثم را عرض کردم. امیرالمومنین به میثم فرمود تو با منی. در درجه من. درجه بهشتی من چه درجه ای است؟ عالی ترین درجه بهشت است دیگر. تو با منی. در درجه من. این دستش را کاملا به امیرالمومنین داده. اگر کسی دستش را به دست امیرالمومنین بدهد، که عرض کردیم یعنی محبت داشته باشد. اگر محبت امیرالمومنین را داشته باشد، اصلا امکان ندارد دروغ بگوید. امکان ندارد. امکان ندارد کینه داشته باشد. اینها مسلم است. نه کینه با محبت امیرالمومنین می سازد. نه بخل می سازد. نه حسادت می سازد. محبت امام حسین هم همینطور. فرقی نمی کند. امام حسین یا امیرالمومنین یا امام زمان. فرقی نمی کند. یک آقای دوستی داشتیم. خدا رحمتش کند. او خیلی به حضرت هادی علیه السلام ارادت داشت. خب فرق نمی کند. حضرت هادی هم صراط مستقیم است. حضرت امام زمان هم صراط مستقیم است. هرکس دستش را بدهد. ببینید آن وقت باید محبت کامل باشد. اگر محبت کامل باشد، دستت را کاملا به او داده ای. اگر کمتر باشد، کمتر. محبت قیمت دارد. ما دستور داریم که آنها را دوست بداریم. خدای متعال به پیغمبر دستور داد دخترت را دوست بدار. چقدر دوست بدار؟ صد در صد. امیرالمومنین را دوست بدار. دستور داشت. طبق دستور عمل کرده بود. طبق دستور عمل کرده بود. امیرالمومنین را دوست بدار. حالا مثال بود که عرض کردیم. ما اگر امیرالمومنین را دوست داشته باشیم، به چه مقدار دوست داریم؟ به آن مقدار دست مان را به صراط مستقیم داده ایم. در صراط مستقیم هستیم. اگر کامل دوست داشته باشیم، اگر کامل دوست داشته باشیم، کامل، دستم مان را کامل به ایشان داده ایم. یک ذره هم دوست داشته باشیم، آدم نجات پیدا می کند. به یک ذره دوستی هم نجات پیدا می کند. به یک ذره دوستی هم آدم نجات پیدا می کند. چه برسد به اینکه کامل دوست داشته باشد.