جلسه چهارشنبه 5/12/94 (ولايت)
همه مردم آنطور که شایسته هستند، بر سر آنها کسانی حکومت خواهند کرد. وقتی قرآن یک حرفی می زند یعنی قانون قطعی است. مردم آنطور که شایسته هستند و لایق اند، کسانی بر سرشان حکومت خواهند کرد. امروز می شود نشود؟ نمی شود...

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین من الانِ إلی قیام یَوم الدّین

فرمودند که به آن کسی که از همه بیشتر دوستش دارید کارد نزنید. حالا من لفظ کارد را می گویم. از پشت سر خنجر نزنید. به کسی که از همه بیشتر دوستش دارید. من چه کسی را از همه بیشتر دوست دارم؟ خودت را دوست داری. من عرض کردم کارد نزنی. یعنی به ضرر خودت [عمل نکنی.] خود آدم برای خودش از همه کس عزیزتر است. پدر و مادر هم برای آدم عزیز است چون آنها را برای خودش می خواهد. اگر فرزندش هم برایش عزیز است چون آنها را برای خودش می خواهد. بله؟ فقط یک آدم هایی هستند که اگر ما را می خواهند برای خودشان نمی خواهند. خدای متعال اگر ما را می خواهد، برای خودش نمی خواهد. چون ما چیزی از کمبودهای او را که جبران نمی کنیم. او که کمبود ندارد. بله؟ چه فرموده بودند؟ فرمودند من نکردم خلق تا سودی کنم. برای سود خودم خلق نکردم. می خواستم هِی هر روز، بیشتر، بیشتر، بیشتر. جود کنم. او فیاض است. فیاض است یعنی چه آقا؟ فیاض یعنی چه؟ بسیار فیض دهنده است. می گویند او واجب الفیض است. یعنی مرحمت و کرمش یک درجه ای است که اصلا نمی شود ندهد. حالا حرف ناقص است ها. اما حالا برای فهمش. یک قدم. او به یک درجه ای از فیاضی رسیده که به زبان ما انقدر مرحمت و فیضش لبریز است که... لبریز است دیگر. لبریز است یعنی دارد درون عالم میریزد. قرآن [در آیه 64 سوره مائده] می فرماید: بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ. دو دستش باز است. برای بذل و بخشش باز است. ان شاء الله امیدواریم که ماها را هم در این بذل خودش، بذل بی حد و مرزش بیاورد و قاطی کند. اگر آن بیاید، شاید ان شاء الله سیل بیاید و ما را ببرد. اگر سیل نیاید و ما را نبرد، بعد آدم به سختی می خورد. پایش به سنگ می خورد. خب می خواستم چه بگویم؟ به این آقایان گفتم این آیات را برای من پیدا کنید، پیدا نکردند. آن که پیدا کردند هم...

اَعوذُ بالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم. وَإِنَّ الظَّالِمِينَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُتَّقِينَ. این آیه یادتان بماند. وَإِنَّ الظَّالِمِينَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُتَّقِينَ. آیه 19 سوره جاثیه. حالا ترجمه این را برایتان بگویم. وَإِنَّ الظَّالِمِينَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ. ترجمه اش تقریبا روشن است دیگر. ظالمین را که می فهمیم. خب ظالم بگویید جمع ظالمان. جمع ظالمان. پاره ای از اینها بر پاره ای دیگر ولایت دارند. ظالمان. دسته ای و گروهی و کسانی از ظالمان بر دسته و گروه دیگری ولایت دارند. یعنی اعمال ولایت می کنند. این ظالم روی آن ظالم دیگر ولایت می کند. مثلا شیطان. شیطان روی ما تصرف می کند. گاهی ما را اداره می کند. خب پس او ولایت دارد. حالا درمورد شیطان عرض کنم. اگر شما اجازه ندهی هیچ کاری نمی تواند بکند. اگر اجازه ندهی هیچ کاری نمی تواند بکند. مثل یک سگی است که پارس می کند. خب پارس کند. صدایش یک کمی آزار می دهد. اما نمی تواند کاری کند. بسته است. خب اگر شما خودت رفتی با دست خودت آن زنجیرش را باز کردی چه می شود؟ آن وقت می تواند بدرد. روز قیامت وقتی اهل عالم شکایت می کنند. همه ماها که حرف شیطان را گوش کرده بودیم شکایت می کنیم. خدایا این. می گوید من نمی توانستم هیچ کاری بکنم. من فقط شما را دعوت کردم. یعنی پشت بلندگو گفتم بیایید از این طرف. خب خودت آمدی. اگر صدای او را می شنیدی. بنا شد به یکی از دوستان یک چیزی عرض کنیم. حالا ان شاء الله اینجا عرض می کنم. اگر صدا را می شنیدی و اعتنا نمی کردی چه می شد؟ هیچ طوری نمی شد. هیچ طوری نمی شد. من هیچ کاری نمی توانستم بکنم. من فقط می توانستم تو را صدا کنم. اگر صدا را جواب نمی دادی، هیچ کاری نمی توانستم بکنم. بیشتر از این اجازه نداشتم. فقط اجازه فریاد زدن داشتم. خب شما حرف گوش کردی. آمدی. آن وقت یک پیری دارد. یک داستان می گویند. می گویند یک کسی به یک راهی می رفت. داستان است. شاید هم به صورت افسانه برای فهم این مساله است. بر سر یک راهی می رفت. سر جاده دید یک آدمی است که خیلی مفلوک است و پاهایش فلج است و چطور است. گفت آقا من را کول کنید و یک کمی از این راه ببرید. این هم دلش سوخت و او را کول کرد. خب. کجا پیاده ات کنم؟ حالا برو. مثلا باز یک کیلومتر دیگر رفت. من خسته شدم. باز هم برو. اگر آمد بالای کول آدم، دیگر پایین نمی آید. قرآن دارد. اینهایی که شیطان بر آنها مسلط است، خودشان ولایت شیطان را پذیرفته اند. خودشان ولایت شیطان را پذیرفته اند. من خودم به سمت یک گناه دست دراز کردم. خودم. او فقط داد زده بود. من خودم دست دراز کردم. اگر دست دراز کردم، آن وقت بار دوم راحت تر می تواند اثر کند. بار سوم، بار چهارم. وقتی آدم به گناه عادت کرد، آن سوالی که آن دوستمان کرده بود؛ وقتی آدم به گناه عادت کرد، دیگر از کول آدم پایین نمی آید. ولایتش قرص می شود. من خودم کردم. من ها. من. من. من خودم کردم. اگر خودم نکنم، او نمی تواند کاری کند. آنها که نوجوان هستند، یک همت کنند که بالای کول آدم نیاید. بکنند می شود. اگر به امام زمان پناه ببرند، می شود. یکی از راه های نجات از گناه، گناهی که آدم به آن عادت کرده، گناهی که آدم به آن عادت کرده؛ یکی از راه های نجات اش چه عرض کردم؟ پناه بردن به امام زمان است. او امام زنده زمان ماست. امام حی است. امام حی بر سر راه نجات نشسته است. منتظر یک کسی است که دستش را به سوی ایشان دراز کند و دست گیری کند. بارهای دیگر هم شاید عرض کردم. او وظیفه ندارد اگر شما گرسنه بودی به شما نان برساند. خودت برو همت کن کار کن. وظیفه اش نیست. اگر این کار را بکند که این کار را هم می کند، به یک دلیل دیگری است. امامتش اینجاست که شما دست دراز کنی و از او هدایت بخواهی، می دهد. هدایت را انجام می دهد. چون کارش است. وظیفه اش است. هرچه شما در راه هدایت بخواهی، بخواهی ها، می کند. اصلا آنجا هیچ جای کوتاهی نیست. چون وظیفه امامت است. هدایت وظیفه امامت است. قرآن [در آیه 73 سوره انبیاء] دارد. أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا. حالا این درمورد امامان گذشته است. در طول تاریخ باز هم امام داریم دیگر. حضرت ابراهیم امام بوده. حضرت یعقوب، حضرت اسحاق. اینها. مثال های قرآنی را می گوییم. اینها امام بودند. آقا امام چکار می کند؟ يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا. کار امام هدایت است. می شود این کار تعطیل شود؟ نمی شود. مثل کار رسول که تبلیغ است. تبلیغ دستورات خدا و پیام های الهی است. می شود تعطیل شود؟ نمی شود. تکه تکه اش کنند. نمی شود. اصلا نمی شود. به هیچ وجه. کار امام هدایت است. آن وقت شما باید بخواهی. باید بخواهی. هرچه را بخواهی انجام می دهد. چه عرض می کردیم؟ پس یک راه برای نجات از اعتیاد به گناه این است که آدم به امام زمان پناه ببرد. پناه ببردها. عرض می کنم پناه ببرد. من پناه بردم. نتیجه گرفتم. باور کنید نتیجه گرفتم. خیلی هم سریع. خیلی زود. یک چیز دیگر که من معمولا سفارش می کنم. آدمی که در گناه گیر کرده، حالا در دوتا گناه گیر کرده، در ده تا گناه گیر کرده، فرقی نمی کند؛ بکوشد نمازش را خوب بخواند. آقا نمازش را خوب بخواند یعنی چه؟ این را هم مکرر عرض کردیم. اول اینکه نمازش را صحیح بخواند. نمازش را صحیح بخواند. نماز صحیح سخت است؟ نه سخت نیست. یک حمد و سوره اش را درست کند. حمد و سوره درست کردن خیلی سخت نیست. بله؟ خب. یکی هم مسائل نمازش را بلد باشد. یعنی مثلا من سبحان ربی الاعلی و بحمده را درست می گویم. اما نصفش را وسط راه که دارم می آیم می گویم و نصفش را هم در بازگشت می گویم. این نماز باطل است. من باید همه سبحان ربی العظیم و بحمده را در رکوع بگویم. بدنم هم آرام باشد. بدن آرام باشد و بگویم سبحان ربی العظیم و بحمده یا سه تا سبحان الله. سبحان الله سبحان الله سبحان الله. نمی دانم یک ثانیه می شود؟ دو ثانیه می شود؟ این را در رکوع بدنت آرام شود و این سه تا سبحان الله را بگو. بعد بلند شو. نماز درست است. سخت نیست. نماز درست سخت نیست. آدم باید چند تا مساله بلد باشد. مسائل وضویش را بلد باشد. مسائل غسلش را بلد باشد. هرکدام آنها هم چندتا مساله است. خیلی نیست. شما اگر امتحان نهایی دادی، صد برابر آنچه که مثلا باید مسائل نماز را بلد باشی آنجا درس خواندی و بعد هم جواب دادی. یک جوری خواندی که بتوانی جواب بدهی دیگر. خب. یکی هم حمد و سوره اش درست باشد. حمد و سوره هم هرچه آدم جوان تر باشد و سنش کمتر باشد، زودتر حمد و سوره اش درست می شود. ماها چون فارس هستیم. عرب که نیستیم. لهجه مان یک ذره با لهجه عربی حمد و سوره فرق می کند دیگر. خب این لهجه عربی حمد و سوره یک حداقل است. لهجه عربی حمد و سوره کاری ندارد. آدم به سرعت یاد می گیرد. هرچه سن آدم کمتر باشد، زودتر. حالا یک کمی دیرتر باشد. یک پیرمردی پیش من حمد و سوره می خواند. من آن زمان جوان بودم و او پیرمرد بود. خدا رحمتش کند. قاعدتا از دنیا رفته. نمی دانم. من پیش خودم می گفتم شاید ایشان سیصد بار حمد و سوره خواند. نمی شد. سواد نداشت. هفتاد سال هم غلط خوانده بود. نمی دانم چطور شد. من فکر می کنم از او ناامید شدم. در هر صورت رها شد و رفت. سال ها بعد، چند سال بعد برخورد کردیم و نمی دانم باز به چه دلیل گفتم آقا حمد و سوره بخوان. حمد و سوره خواند و دیدم درست شده. می شود. آدم سختش هم باشد [می شود] ببینید سواد نداشت. سواد نداشت. مثلا صاد و ضاد برایش فرقی نمی کرد. نمی دانست یعنی چه. اما می شود. آدم پی بگیرد می شود. الا یک مساله خوب هست. خیلی مساله خوبی هست. اگر شما چند سال حمد و سوره ات را یک طوری می خواندی که فکر می کردی درست است و بعد فهمیدی غلط است، عیب ندارد. مساله خیلی خوبی است. یک ارفاق درجه یکی است که کرده اند. چندین سال. یک دعایی را درنمازت خواندی، مثلا بسم الله را یک جوری گفتی، الحمدلله را یک جوری گفتی. فکر می کردی درست است. ببینید فکر می کردی درست است. بعدها معلوم شده نادرست است. این عیب ندارد. لازم نیست قضایش را بخوانی. قضا ندارد. خیلی خوب است ها. اما اگر خدایی نکرده آدم غسلش درست نباشد، نمی شود. اگر غسل آدم درست نباشد، وضویش درست نباشد، نمی شود. خب اینها چه بود؟ همه وسط وَإِنَّ الظَّالِمِينَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ بود. آن آیه دیگر چه شد؟ فرمودند إِنَّ الظَّالِمِينَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ پاره ای از ظالمان بر پاره ای دیگر ولایت دارند. بعد چه؟ وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُتَّقِينَ. اگر آدم پاک و پاکیزه باشد، اگر آدم پاک و پاکیزه باشد، زور هیچ کس به آن آدم نمی رسد. هیچ آقا بالاسری برای او نداریم. دیگر نداریم. اگر ظالم باشد، هزار تا آقا بالاسر دارد. هم امریکا به او زور می گوید. هم انگلیس به او زور می گوید. هم فرانسه به او زور می گوید. هم، هم، هم. همه ظالمان عالم می توانند به او زور بگویند. اگر ظالم است. اگر ظالم است، همه ظالمان دیگر می توانند به او زور بگویند. اما اگر ظالم نیست، هیچ کس نمی تواند به او زور بگوید. هیچ کس. هیچ کس. ببینید قرآن دارد می فرماید. شوخی ندارد. هیچ کس نمی تواند به او زور بگوید. ولایت بر او فقط مال خداست. بالاترش فقط خداست. خب فرق ظالم و خدای متعال چیست؟ ظالم از آدم می دزدد. ولیّ آدم که ظالم باشد. شاه که بر این کشور حکومت می کرده، می دزدیده. رضا شاه را نمی دانید. تمام درآمد نفت به دربار می رفت. حالا نفت را چه کسی می برد؟ یک دزد دیگری. بشکه ای یک دلار. یک دلار. یک دلار و یک سنت می شد. یک دلار و دو سنت می شد. فکر می کنم بیشتر از یک دلار و سه سنت نشد. ببین چه بازی هایی در سیاست است. بعد اگر اخبار را گوش کرده باشید انگلستان می گوید نفت دریای شمال. نفت دریای شمال یعنی شمال انگلستان. آنجا به نفت رسیدند. یعنی انگلستان توانست از دریاها نفت استخراج کند. خب. آنها هم اگر می خواستند نفت شان را دو دلار بفروشند اصلا امکان نداشت. مثلا خرجش هشت دلار می شد. به شاه فشار آوردند. شاه آمد به اپک. آن وقت او رئیس بود دیگر. این سعودی ها درجه دوم بودند. بله. ما چرا نفت مان را ارزان بفروشیم. نفت خیلی بیشتر می ارزد. خیلی قیافه گرفت و نفت را سیزده دلار کرد. حالا با سیزده دلار نفت دریای شمال انگلستان قابل استخراج است. حالا سود می دهد. اما اگر قبل می خواستند بفروشند سود نمی داد. پس یک دلار و دو دلار. به نظرم حداکثر تا دو دلار رسید. دو دلار سیزده دلار شد. بخاطر نفت دریای شمال انگلستان. خیلی هم قیافه گرفت. باز چه؟ همان سیزده دلار ماند؟ باز شما جوان ها یادتان نیست. اوایل انقلاب ایران به خارج نفت نداد. کارمندان شرکت نفت، نفت را فقط به اندازه داخل استخراج می کردند. نفت سی و هشت دلار شد. بعد همینطور بالا رفت. تا اینکه یک دوره دیگر هم عربستان این کار را کرد و نفت را تا چهار دلار پایین آورد. برای اینکه ایران در جنگ درمانده شود. امام یک راه نجات نشان داد. چقدر چیز فهم بود. گذشت. نمی توانستند همیشه چهار دلار بفروشند. این کار را کرده بودند که کمر ایران در جنگ بشکند. یکی دوماهه کمرش بشکند و جنگ را متوقف کند. نتوانستند. این هم دوره اخیر است. این را هم عربستان سعودی کرد. این را عربستان سعودی کرد. آن را هم عربستان سعودی کرد. خب. حالا. کجا رفتیم. وَإِنَّ الظَّالِمِينَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُتَّقِينَ. اگر مردم ما خوب بودند، هیچ کس، هیچ کس، یعنی اگر اکثرشان خوب بودند؛ هیچ کس زورش به آنها نمی رسید. امریکا چیست. هیچ کس نمی توانست هیچ کاری بکند. هیچ کس علیه ملت ایران هیچ کاری نمی توانست بکند. اگر خوب بودند. اما خب حالا چکار کنیم؟ خوب ها  چند درصدند؟ در کشور ما نماز خوان ها چند درصدند؟  کسانی که دروغ نمی گویند چند درصدند؟ حالا ان شاء الله شصت هفتاد درصد هستند. خب. وَإِنَّ الظَّالِمِينَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُتَّقِينَ. عرض کردیم که وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُتَّقِينَ این بود که فقط بالاسر این آدمی که پاکیزه است، آدمی که اخلاقش پاکیزه است، آدمی که اخلاقش پاکیزه است، آدمی که چشمش خیانت نمی کند، آدمی که زبانش خیانت نمی کند، راست است، درست است، چشم به نامحرم نگاه نمی کند، مواظبت می کند، فقط خدای متعال دست مرحمتش [بالای سر اوست] داشتم این را عرض می کردم. ظالمان که این ظالم بر سر آن ظالم مسلط است و ولی او شده، از او دزدی می کند. ببینید بزرگ ترین دزدی که دشمن ما، شیطان [از ما می کند چیست؟] اگر من ظالم باشم شیطان بر من ولایت پیدا کرده و توانسته بر من تسلط پیدا کند. اگر من ظلم می کنم. به خودم ظلم می کنم. به چشمم ظلم می کنم. به گوشم ظلم می کنم. به دستم ظلم می کنم. حالا یک جمله ای در پرانتز عرض کنم. بچه های خوب به اینجا می آیند دیگر. سعی کنید لباس هایتان مثل دشمن ها نباشد. لباس هایتان، پیراهنی که تنت هست مثل دشمن های ما تنگ نباشد. دشمن های ما. ببینید طرح مدهای لباس را در سراسر  جهان یهودی ها می دهند. آن را به فرانسه سپرده اند. فرانسه به عالم مد می دهد. یهودی ها می گردانند. شلوار را آنها طرح دادند. شلوار را آنها طرح دادند. پیراهن را آنها طرح دادند. شماها همراه آنها نروید. جمله تمام شد. چه عرض می کردیم؟ اگر آدم پاک و پاکیزه باشد، هیچ کس بر او ولایت ندارد. هیچ کس زورش نمی رسد. هیچ کس ها. قرآن دارد می گوید. وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُتَّقِينَ. بالاسر و آن ولیّ مهربانی که بالای سر متقیان است خدای تبارک و تعالی است. خدای تبارک و تعالی به چه چیز من احتیاج دارد؟ خب به هیچ چیز احتیاج ندارد. به عمر من احتیاج دارد که عمر من را بگیرد؟ نه. به جوانی من احتیاج دارد که جوانی من را بگیرد؟ نه. اما دشمن احتیاج دارد. نه اینکه احتیاج دارد. اصلا دزد است. جنسش دزد است. شیطان. خود شیطان جنسش دزد است. شما می گویی ظالم. ظالم یعنی دزد. اگر دولت ظالم باشد، مال مردم را غارت می کند. غارت می کند. باز عجیب است. نادرشاه. نادرشاه افشار. آقا شاه ایران. شوشتر را محاصره کرده و قتل عام کرده. شهر را قتل عام کرده. قتل عام کرده. اصلا نمی فهمم یعنی چه. اصفهان را قتل عام کرده. می گوید از سرها تپه می ساختند. عکس هایش هست. مثلا مثل اهرام مصر یک چنین جایی درست می کردند و سر بریده را همینطور تا بالا می چیدند. یعنی چه؟ بعد هم مرحوم آقای شیخ محمد تقی بافقی سر زن و بچه رضا شاه داد زد. به سپهبد امیراحمدی تلفن زدند که از خرم آباد بیاید. که از کجا بیاید. که از کجا بیاید. اینها آمدند. بیرون دروازه قم متوقف شدند. شاه هم از تهران به آنجا رفت. تا کجا غضب کرده. توپ خانه های لشکر ایران، ارتش ایران رو به قم است. می خواهند چکار کنند؟ شهر قم را بکوبند. بخاطر اینکه آقای آقا شیخ محمد تقی داد زده که چرا سر لخت به حرم حضرت معصومه آمدید؟ چرا احترام حضرت معصومه را شکستید؟ همین. کاری نکرده. حالا یک کسی آمد واسطه شد و کاری نداریم و دیگر نمی خواهیم اسم آنها را ببریم. آمده. پادشاه این کشور است. خجالت نمی کشی؟ شهری که در تحت قدرت توست. می خواهد با توپ خانه شهر را تخریب کند. آن نمونه های قبلی را هم که عرض کردیم. ظالم اگر بر سر کسی مسلط شود، از او می دزدد. حالا مثال ما شیطان است. شیطان جوانی ما را می دزدد. ساعات عمر ما را می دزدد. مثلا من را می نشاند پای یک مسابقه فوتبال. چند ساعت؟ نود دقیقه. حالا اگر دو تا مسابقه باشد چطور؟ دنیا را می گیرند. آقا یعنی چه؟ عمر من را می دزدد. جوانی من را حرام می کند می رود. چقدر از ماها جوانی مان را حرام کردیم؟ حالا آنهایی که جوانی شان گذشته. آنهایی که الان در جوانی هستند و دارند حرام می کنند. دزد است. آن کسی که آمده در گوش ما حرف می زند، دزد است. آمده جوانی را دزدی کند. قوت جوانی را. شما قوت داری. کمرت دیگر درد نمی کند. پایت از کار نیفتاده. می توانی راه بروی. مثلا در اربعین امام حسین می توانی این هشتاد کیلومتر را پیاده راه بروی. هر قدمش، یک حج و یک عمره. دو حج و دو عمره. تا نود حج و نود عمره. مگر می شود حساب کرد؟ من اگر پیاده بروم یک چنین سودی می برم. نمی توانم. دیگر نمی توانم. یک کاری می کند که پای من از کار بیفتد. آن دشمن انقدر دشمن است. دشمن شیطان ها. حالا ظالم های دیگر هم کارشان فقط دزدی است. چون دزد هستند ظالم اند دیگر. راحتی ما را می دزدند. جوانی ما را می دزدند. عمر ما را می دزدند. پول ما را می دزدند. زن و بچه ما را می دزدند. و و و. اما اگر آدم پاکدامن باشد و هیچ ظلمی در زندگی اش نباشد، اگر آدم هیچ ظلمی در زندگی اش نباشد، هیچ کس زورش به او نمی رسد. فقط خدای متعال ولی اوست. ولی این آدم فقط خدای متعال است. خدای متعال به چه چیز ما احتیاج دارد؟ به هیچ چیز. او می دهد. نمی گیرد. اگر ولی ما خدا شود، او فقط می دهد. اصلا می گردد یک کسی دستش بزرگ تر باشد و در دست بزرگ تر بیشتر بریزد. فقط تنها این ولیّ است یا بفرمایید اولیاء او. اولیاء او هم همینطور اند. امیرالمومنین با ما. امام زمان با ما. همه اش منتظر است که تو دستت را به سوی او دراز کنی و او مرحمت کند. یک ذره به تو احتیاج دارد؟ نه. به تو احتیاج دارد که به تو بدهد. یعنی از این نظر. نه به من احتیاج دارد که از من بگیرد. به من احتیاج دارد که به من بدهد. خب. صلاح آدم چیست؟ صلاح آدم این است که از زیر بار ظلم ظالمان و از زیر بار ولایت ظالمان بیرون بیاید. برود زیر بار ولایت الهی که آنجا هیچ چیز از آدم نمی ستانند. فقط به آدم می دهند. بخشش می کنند. فقط می دهند. دائما دارد فریاد می زند بیشتر بیا. بیشتر بیا. یک وقت هایی یک دعاهایی از مرحوم آیت الله بهجت برایتان عرض کردیم. البته کسی گوشش بدهکار نبود. ایشان می فرمود که، البته روایت خیلی خوبی در اصول کافی است؛ فرمودند در صبح سه بار این دعا را بخوانید که در روایت دارد که این جزء اسرار آل محمد صلي الله علیه و آله وسلم است. اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ. درع یعنی زره. فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ یعنی ضره استوار. ضره مستحکم و استوار. من را در ضره مستحکم و استوار خودت قرار بده که الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرید. که آن کسانی را که می خواهی در آن قلعه یا بفرمایید ضره وارد می کنی. سه بار. حالا ایشان می گفت این را اینطوری بخوانید. به صورت جمعی بخوانید. اللَّهُمَّ اجْعَلْنِا. خدایا ما را. ما را در زره مستحکم خویش قرار بده که هرکس را که بخواهی در آن قرار می دهی. بعد می فرمود هرکس مسلمان است. هرکس ظاهرا مسلمان است، همین هایی که در کوچه و بازار راه می روند. نماز هم نمی خواند. روزه هم نمی گیرد. اما مسلمان است. اگر بپرسی می گوید مسلمانم. اینها ظاهرا مسلمان اند. اینها را هم در همین [دعا بیاور]. انقدر آدم بزرگ می اندیشد. آن وقت به تعداد آدم هایی که اینطورند و مسلمان اند، می توانیم بگوییم یک میلیارد و نیم مسلمان اند دیگر؛ به این تعداد برای تو دعا نوشته اند. برای یک میلیارد آدم دعا کردی. خب اگر به اندازه یک نفر دعا کنی، به اندازه یک نفر به تو می دهند. گفت دستت را بیشتر بیاور. حالا ایشان دستش را بیشتر می آورد. به اندازه یک میلیارد و نیم آدم دعا می کرد. حالا ما این یک دانه را می دانیم. دیگر بقیه اش را [نمی دانیم.] مثلا یک وقت یک کسی گفته بود برای ما دعا کنید. فرموده بود من مسلمان های چین را هم دعا می کنم. اصلا ما یاد مسلمان های چین نیستیم. چین پنجاه میلیون مسلمان دارد. یک جوری دهان شان را بسته اند که. اللَّهُمَّ اجْعَلْنِا فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرید. یک وقتی ما نماز مغرب عشاء را خدمت ایشان خوانده بودیم. ایشان رفتند طرف منزل. آن وقت کسی چندان نمی دانست ایشان چکاره است. من برای خدمت شان دنبال شان رفتم. احتمالا شب جمعه بود. هنوز انقلاب نشده بود. در راه که داشتیم می رفتیم، فرمودند که صبح ها این دعا را بخوان. اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ. بعد یک بار، دوبار تکرار کردند و یاد من ماند. شاید هم خواستند که یاد من بماند. حالا من بخواهم شما یادتان بماند که به درد نمی خورد که. همت کنید می ماند. ایشان یک دعایی هم در سجده آخر می کردند. اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّد وَ آلِ مُحمَّد. یک آیه دیگر بود نظیر این. می فرمودند وَافعَل بِنا ما أنتَ أهلُهُ وَ لا تَفعَل بِنا ما نَحنُ أهلُهُ. صلوات را می گفتند و این ادامه اش می شد. وَافعَل بِنا ما أنتَ أهلُهُ وَ لا تَفعَل بِنا ما نَحنُ أهلُهُ. یعنی خدایا آنجور با ما رفتار کن که تو سزاروار آن هستی. آنطور که تو سزاواری. خب او کریم است دیگر. سزاوار چیست؟ به کرم و مرحمت. آنطور که ما سزاوارش هستیم با ما رفتار نکن. من ظالم هستم. هیچ جور خوب با من سزاوار نیست. تو به آنجور که من سزاوار هستم با من رفتار نکن. آنجور که خودت سزاواری. این دعا را هم برای چه می کردند؟ این دعا را ما نمی دانیم. نگفتند. آن را شنیدیم. گفته اند. مثلا دیدیم. این دعا را هم قاعدتا برای همه می کردند. خب اگر کم دعا کنی، خودت باختی. سبحان ربی الاعلی را می گویید. بعد صلوات می فرستید. بعد هم وَافعَل بِنا ما أنتَ أهلُهُ وَ لا تَفعَل بِنا ما نَحنُ أهلُهُ. حالا اینها را به چه مناسبت گفتم؟ آن که می خواستم عرض کنم این آیه دومی است که این دوستان ما نتوانستند همت کنند پیدا کنند، این است. حالا من تقریبی عرض می کنم. دقیقش یادم نیست. إِنَّ الظَّالِمِينَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ. حالا قسمت دومش دیگر یادم نیامد. عرض می کنیم همه مردم آنطور که شایسته هستند، بر سر آنها کسانی حکومت خواهند کرد. وقتی قرآن یک حرفی می زند یعنی قانون قطعی است. مردم آنطور که شایسته هستند و لایق اند، کسانی بر سرشان حکومت خواهند کرد. امروز می شود نشود؟ نمی شود. این قانون همیشگی است. حالا ما چکار کنیم که برای یک چیز بهتری لایق شویم؟ همت کنیم. هیچ کس کوتاهی نکند. هیچ کس کوتاهی نکند. در اصل رای دادن هیچ کس کوتاهی نکند. حالا برای بخش های بعدش ان شاء الله بعد عرض می کنم.

خب. بحث اخلاقی. ما کاملا بحث اخلاقی کردیم. اگر شما خوب باشید، هیچ کس نمی تواند به شما ظلم کند. هیچ کس. حالا سوال. پس امام حسین چه؟ چه؟ چطور بدترین، بدترین شخصیت های تمام عالم بر سرش زور گفتند. بدنش را تکه تکه کردند. چرا؟ خودش خواسته بود. خودش اجازه داده بود. چرا؟ چون می دانست اگر او کشته شود، بنای این ظلم فرو می ریزد. بنای کدام ظلم؟ خود یزید؟ نه. خود یزید دو سه سال دیگر عمر کرد. آن ظلم یزید. آن. آن ظلم یزید با شهادت حضرت حسین تخریب شد. این بحثش مفصل است. من هم یک جزوه نوشته ام که اگر دلتان خواست گیر بیاورید. به نام عاشورا. در آن عرض کرده ام که چگونه است. اینهایی که بعد از پیغمبر بر مسند قدرت نشسته بودند، کم کم خدا شدند. پیغمبر شدند و خدا شدند. چطور پیغمبر شد؟ آن آقای، آن آقای شماره دو. او گفت که پیغمبر این را حلال کرده من حرام می کنم. خب تو چکاره ای که حرام می کنی؟ پیغمبر حرام نکرده. خدا حرام کرده. خدا حرام کرده. خدا فقط خبرش را به پیغمبر داده و پیغمبر خبرش را به مردم داده. پیغمبر چه کاره است آقا؟ پیام بر است. پیام بر. پیغمبر چقدر امیرالمومنین را دوست داشت؟ هیچ کس را به اندازه امیرالمومنین دوست نداشت. اما چون امیرالمومنین را دوست داشت ایشان را گذاشت جای خودش؟ نه. قرآن [در آیه 67 سوره مائده] چه می گوید؟ يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ برو به مردم بگو. تبلیغ. وظیفه اش تبلیغ بوده. حالا اصلا ماها نمی توانیم دوستی های آنها را اندازه بگیریم ها. اندازه اش دست ماها نیست. چون آنقدر دریا دریا. سینه اش، قلبش گشاده است. سراسر این قلب پر است. می گویند در معراج صدایی که خدای متعال دارد با پیغمبرش صحبت می کند، صدای امیرالمومنین است. خدایا این تویی که با من سخن می گویی یا علی است که با من سخن می گوید؟ فرمود که من در زوایای قلب تو گشته ام. دیدم تو هیچ کسی را به اندازه علی دوست نمی داری. من با آن زبان با تو سخن گفتم. تو انس بگیری. انس بگیری. خب. اما خودش.. برای اینکه امیرالمومنین را سر دست بلند کند، اصلا نیم قدم هم نمی رود. نیم قدم هم راه نمی رود. یک نوک... هرچه خدا. خدا گفت. يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ. اصلا از دست اینها می ترسید. قرآن گفت دیگر. وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ. خدا از این دشمن ها حفظت می کند. دشمن ها خیلی قهار بودند. می خواهم یک لفظ دیگر بگویم که خجالت می کشم بگویم. عینا آن امروزی ها همانطورند. خدا گفته. چشم. پس نه این که پیغمبر فرموده و حلال کرده و من حرام می کنم. پیغمبر حرام نکرده. خدا حرام کرده. پیغمبر گفته. اگر خدا حرام کرده، تو مقابل خدا می ایستی. یعنی خدا به کنار، من. آمدی چکار کردی؟ دقت کنید. بر مسند خدایی نشسته ای. کسی که این حرف را می زد، بر مسند خدایی نشسته بود. حالا وقتی که به یزید رسید، می گفت بروید کعبه را خراب کنید، چون من می گویم. پسر پیغمبر را با همه خانواده اش قتل عام کنید، چون من می گویم. یعنی کار خلیفه به جایی رسیده است که... این خلفا به جایی رسید که یکی قرآن را گذاشت و تیر و کمان را خواست. با تیرکمان قرآن را زد. اصلا نمی شود بگوییم ها. نمی توانیم کارهای اینها را توضیح دهیم. اینها آمده اند بر جای خدایی نشسته اند. بر جای خدایی. چرا این را گفتیم؟ شما نخوابید. اگر من یادم می رود، من با کم و زیادش روزی بیست تا قرص می خورم. ما بکوشیم. بکوشیم. بکوشیم. هرچه می توانیم شخص اصلح را [پیدا کنیم] اگر همت کنید، آن حکومتی که بر سر شما خواهد آمد، حکومت صالحان خواهد شد. اگر. خب. بگذریم. آخر هم آیه اش را به دست نیاوردیم. ایشان آیه را گفت. [در آیه 129 سوره انعام می فرماید:] وَكَذَلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضًا بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ. یک قانون. اینچنین ما ولایت می دهیم به بعضی و پاره ای از ظالمان بر بعضی دیگر. حواس تان پیش من باشد. وَكَذَلِكَ نُوَلِّي. اینچنین. نولی فعل چیست؟ متکلم مع الغیر. در زبان فارسی می گویند متکلم مع الغیر؟ نمی گویند. وَكَذَلِكَ نُوَلِّي. یک قانون آقا. من دارم یک قانون برای شما می گویم. من. ما یعنی خدای متعال. ما ولایت می دهیم، حکومت می دهیم، قدرت می دهیم به بعضی از ظالمان بر بعضی دیگر. آنجا گفتند إِنَّ الظَّالِمِينَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ. اینجا می گوید ما. ما ولایت می دهیم. آخر چرا این کار را می کنی خدایا؟ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ. به خاطر کاری که خودشان کردند. کوتاهی کردند. ببینید بعد از پیغمبر، بعد از پیغمبر مردم نشستند در خانه. چرا نشستید در خانه؟ سکوت کردید. خیلی آدم های خوبی هم بودندها. بعدها هم وقتی که امیرالمومنین بر مسند قدرت نشست، آنها هم آمدند کمک. به امیرالمومنین ارادت داشتند. اما چرا آنجا نبودید. اگر بیست تا از شما بودید، آنها نمی توانستند. تعداد آدم هایی که داخل خانه شدند را اسم برده اند. تا حدود دوازده سیرده نفر اسم دارند. ظاهرا چهل نفر نبوده. مقداری که می دانیم و در تاریخ عدد و اسم و نام و نشان دارند، حدود دوازده سیزده نفر بودند. خب اگر شما بیست سی نفر می آمدید و امیرالمومنین تنها نمی ماند، می توانستند خانه اش را بسوزانند؟ نمی توانستند بسوزانند. می توانستند امیرالمومنین را به زور ببرند؟ نمی توانستند به زور ببرند. از همه بدتر...

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای