جلسه شب ولادت حضرت زينب سلام الله عليها 24/11/94 (مقامات اولياء)
اگر آدم مقام ولایت پیدا کند دیگر نمی شکند. هیچ چیز آن را نمی شکند. و همچنان در تمام حالاتش در عین سختی ها و مشکلاتی که وجود دارد، این در کمال آرامش، در کمال آرامش غرق یاد خدا، همچنان هست...

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین من الانِ إلی قیام یَوم الدّین

در مقامات انبیاء و اولیاء یک مقاماتی هست که دسترسی به آنها برای بشر مقدور نیست. نبوت انبیاء، یک مقامی است که دسترسی به آن برای بشر مقدور نیست. هرکس نبی است، به انتخاب آسمان است. به انتخاب خداست. کسی خیلی زحمت بکشد و ریاضت بکشد و به مقام نبوت برسد [نداریم.] نمی شود. خب وقتی این بود ناگزیر مقام رسالت هم به دنبال آن است. چون مقام رسالت همیشه در نبوت است. یعنی صد و بیست و چهار هزار نبی داریم. از آنها سیصد و خورده ای رسول داریم. از آنها سیصد و خورده ای برای مقام رسالت انتخاب شدند. بقیه نبی هستند. خب. انبیاء به انتخاب الهی است. قرآن [در آیه 124 سوره مبارکه انعام] دارد: اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ. خدا بهتر می داند که رسالت خودش را به چه کسی بدهد. بفرمایید نبوت خودش را به چه کسی بدهد. خب. اینها مقامات موهبتی است. قابل دسترسی نیست. برای هیچ کس در هیچ شرطی و در تحت هیچ شرایطی قابل دسترسی نیست. امامتی که ما می دانیم مثل امامت امیرالمومنین جزء این مقامات است. دسترسی برای بشر معمولی ممکن نیست. انتخاب، انتخاب الهی است. خدا قرار داده است. خدا قرار داده است. یک مقاماتی از این مقاماتی که این بزرگواران دارند قابل دسترسی هست. خوب دقت کنید. یک مقاماتی قابل دسترسی نیست. یک مقاماتی قابل دسترسی هست. برای بشر معمولی قابل دسترسی هست. از این گونه مقامات مقام ولایت است. البته ولایت درجات دارد. درجاتی از ولایت قابل تحصیل است. حالا مثال عرض می کنیم ها. آدمی می تواند از صفر شروع کند و به این مقام برسد. می شود. ما همه صفر هستیم دیگر. اگر شروع کنیم و راه را برویم، ممکن است به این مرتبت و مقام برسیم. مقام ولایت. مقام ولایت یعنی چه؟ یعنی مقام قرب خدا. بنده مقرب خدا. بندگان مقرب خدا در عالم فراوان اند. درجات قرب هم فرق می کند. حالا عرض می کنیم. ببینید یک مقام قرب مخصوص حضرت خاتم انبیاء صلي الله علیه و آله وسلم است. هرنامی، هر نامی، هر صفتی، هر اشاره ای به این بزرگوار صلوات دارد. ایشان صاحب یک مقام قربی است که برای هیچ کس به آنجا دسترسی نیست. او اقرب مقربین است. ولیّ است. یعنی مقرب درگاه الهی است. او اقرب مقربین است. ولیّ همه اولیاء است. اقرب مقربین. خب اقرب مقربین که نمی توانیم دوتا داشته باشیم. یک دانه است. نزدیک ترین بندگان نزدیک به خدا. لذا او را حجاب می گویند. در روایت حجاب می گویند. حجاب اقرب. ولی مقرب و ولیّ اقرب و حجاب اقرب. حجاب اقرب. حجاب یعنی واسطه. حجاب یعنی واسطه. واسطه خدا و خلق. او نزدیک ترین واسطه است. همه کسان بعد، بعد از او هستند. همه کسان بعد، بعد از او هستند. همه انبیاء بزرگ الهی. خب آنها هم بندگان مقرب خدا هستند. آنها هم بندگان مقرب خدا هستند. اما او اقرب مقربین است. همه زیر سایه ایشان اند. همه زیر سایه ایشان اند. او برای آنها و برای همه واسطه است. اگر می گوییم شفاعت او شامل انبیاء می شود به این معناست. شفاعت در معنای اصطلاحی اش برای گنه کار است. شفاعت برای گنه کار است. انبیاء و اولیاء که گنه کار نیستند. پس این شفاعت است؟ نه. این شفاعت مال ماهاست. پیغمبر فرمود که إنّما دَخلتُ شَفاعَتی لأهلِ الکَبائِر مِن أُمَّتی. من شفاعتم را ذخیره کردم. همه انبیاء یک دعای مستجاب دارند. هرچه باشد مستجاب است. یک دعا. ایشان آن یک دعا را گذاشته برای شفاعت قیامت. عرضم به حضورتان حجاب اقرب که می گوییم یعنی او واسطه است برای همه. برای کل. همه خلق خدا. ماسوي الله در تحت سایه وساطت و عنایت ایشان اند. مرحمت خدا به دست او می رسد و از دست او به دیگران می رسد. یک عبارتی در کلام یکی از بزرگان بود که من حالا عرض می کنم. فرمودند که ما عنه الوجود و ما به الوجود. سخت نیست حالا عرض می کنم. وجود از کجا آمده؟ از حضرت حق. به واسطه که آمده؟ به واسطه [رسول] حجاب اقرب که می گوییم یعنی واسطه. آن نزدیک ترین واسطه بین خدا و خلق است. او نزدیک ترین واسطه بین خدا و خلق است. او نزدیک ترین واسطه است به خدا نسبت به خلق. آن وقت از آنجا که ایشان است، که نزدیک ترین جایگاه به آن معدن اصلی عظمت و وجود است، هزار واسطه است تا به ما برسد. همه آن بزرگان و انبیاء و اولیاء واسطه اند. او واسطه است. واسطه است. واسطه است. هزارتا واسطه می خورد. در عالم خلقت اینگونه است دیگر. به واسطه عمل می شود. خب ببینید. دقت کنید. در فرض اول مقام ولایت برای همه قابل تحصیل است. این نبوت نیست. رسالت نیست. امامت نیست که منحصر است و افرادش مشخص اند و دوازده تا امام اند. دوازده تا است. دوازده تایش سیزده تا نمی شود. سید محمد در راه بین سامرا، مثلا می گویند امام به حضرت عسکری فرمود که شکر کن که مثلا ایشان از دنیا رفت و وساطت شما قطعی شد. اینها نیست. اسم حضرت عسکری از اول در مقام امامت نوشته شده. عوض و بدل شدنی نسیت که ممکن است یک مرتبه نکند حضرت سید محمد بنشیند جای امام. این نمی شود. فرض ندارد. هیچ کس دیگر هم فرض    ندارد. خدا دوازده نفر را به مقام امامت انتخاب کرده. جابه جا و عوض شدنی و این برود و آن بیاید نداریم. چرا؟ این مقامات، مقامات عطایی خداست. موهبت است. موهبت است. موهبت خداست. لذا ما می گوییم امام از یک سالگی امام است. قبول ندارید؟ از یک سالگی معصوم است. ما معتقدیم دیگر. به عنوا شیعه ما به این معتقدیم. امام شش ماهش است. فرقی نمی کند. معصوم است. امام است. امام است. معصوم است. شش ماهش است. باشد. حالا برای نشان دادن، برای نشان دادن از سندهایی که پیامبر در دوران نبوت و رسالت خودشان سند دادند. مثلا فرض کنید یک چیزی به یک کسی بخشیده اند. خواستند برایش سند بدهند. حالا مهم تر از بخشیدن [بوده، مثال] عرض می کنم ها. امام حسن و امام حسین را آورده اند پای این سند را امضا کنند. چند سالشان است؟ پنج سالش است. آخر پنج ساله را که نمی آورند سند امضا کند. می گوید آخر این پنج سال، با پنج سال دیگران فرق می کند. حرف سند دار است ها. پنج ساله است ایشان را آورده اند سند امضا کند. می خواستند نشان بدهند که بابا این با دیگران فرق می کند. دیگران باید بالغ باشند. چه باشند. این بالغ بودن لازم ندارد. حالا. موهبت است. مقام موهبت است. برای ما قابل دسترسی نیست. اما مقام ولایت قابل دسترسی است. شما می توانی زحمت بکشی و به درجه اولش برسی. به درجه دومش برسی. به درجه سومش برسی. تا بینهایتش می توانی بروی. اما نمی توانی بروی. از نظر اصل دریافت مقام ولایت راه برای همه باز است. راه برای همه باز است. اما بستگی دارد به مقداری که شخص در راه ولایت می کوشد. در راه به دست آوردن ولایت ها. یک کسی می رود خودش را فدای حضرت زینب می کند. این فدای راه ولایت است. اما این در راه دریافت و رسیدن به مقام ولایت. همین اولیاء خدایی که ماها هم می شناسیم و در میان سلسله ماها هم هستند و بودند و امروز هم هستند و فردا هم هستند. ما یک کسانی را ولیّ خدا می دانیم. مثلا حضرت امام. ما ایشان را ولیّ خدا می دانستیم. ولیّ خدا می دانستیم. ما یعنی بنده که اینگونه ام. ولیّ خدا می دانیم. ارادت مان به عنوان این است که ولیّ خداست. معلوم است؟ این ولایت قابل دسترسی است. این ولایت قابل دسترسی است. راهش چیست؟ راهش را قرآن فرموده. [در آیه 257 بقره می فرماید:] اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا. یک جمله است دیگر. اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا. اگر شما ایمان بیاورید، اگر شما ایمان بیاورید، به اندازه ای که بگویند مومن است. نه من بگویم ها. من به شما می گویم مومن و شما به من می گویی مومن. بعد هم مثلا دروغ درمی آید. درباره بنده ها. مومن. آن مومنی که خدا به او مومن می گوید. خدا به او مومن می گوید. قاعدتا گذشته ها هم عرض کردم. حداقلش این است که این گناه نکند. اگر گاهی گناه می کند، هنوز مقام ایمان مقبول را به دست نیاورده است. نه اینکه مومن نیست. اما مقام ایمان مقبول را به دست نیاورده است. یک بخشی، یک بخشی هنوز نفاق است. حالا این لفظش خوب نبود نمی دانم. اگر ایمان آدم کامل شود، کامل حداقلی داریم و کامل حداکثری داریم؛ اگر ایمان آدم کامل حداقلی شود، آن وقتی است که هیچ گناه نمی کند. گناه نمی کند. اگر هیچ وقت و در تحت هیچ شرایطی گناه نکرد، این شخص مومن است. مومنی که ایمانش قبول است. ایمان این را پذیرفتند. از اینجا به مقام ولایتی که باید به دست آورد [می رسد]. عرض کردم ولایتی که باید به دست آورد نه ولایتی که باید فدایش شد. امیرالمومنین یک مقام ولایتی دارد که ما باید فدایش بشویم. یک مقام ولایتی است که ما باید به دست بیاوریم. آن مقام ولایتی که باید به دست بیاوریم از طریق یک گناه نکردن کامل، قابل به دست آوردن است. این حداقلش است. حداقلش است. ببینید در مقامات ایمان می دانید دیگر. شنیده اید. مثلا ده درجه ایمان گفته اند. درجه اولش، یعنی پایین ترین درجه آن وقتی است که شخص دیگر هیچ گناهی نمی کند. هرچه وظیفه اش باشد می کند. برای انجام وظیفه اش نمی ترسد. نمی لغزد. شهوت برش غلبه نمی کند. غضب برش غلبه نمی کند. اگر به اینجا رسیدید، دقت کنید، حداقل مقبول است که او را به ایمان پذیرفته اند و قبول کرده اند که تو مومنی. از اینجا به بعد شخص در تحت ولایت الهی است. پس این ولایتی است که به دست می آورد. برای من و شما امکان به دست آوردن ولایت به این معنا هست. اصلا شما را دعوت کرده اند که به اینجا بیایید. یک معنا، یک معنا که فرمودند اگر آدم این را بپذیرد از هیچ چیز سوال نمی شود و این مورد سوال است. گفتند آن نعمتی که روز قیامت سوال می کنند چیست؟ گفتند آقا آب خنکی است که می خورید. خب یک کریم که سوال نمی کند. شما سر سفره کریم نشسته باشی سوال نمی کند. آقا چیزی خوردی؟ می گوید چرا نخوردی. نمی گوید چرا خوردی. سوال نمی کند. پس چه چیز را سوال می کند. می گوید بنا بود تو اینجا بیایی و این را به دست بیاوری. این مورد سوال است. ولایت مورد سوال است. به یک معنا ولایت مورد سوال است. یعنی تو چرا نکوشیدی؟ مرحله ترک گناه که چیزی نبوده. چرا نکوشیدی حداقل به اینجا برسی؟ اگر حداقل به اینجا می رسیدی، نجاتت حتمی بود. قرآن کریم یک جاهایی نجات را امضا کرده. امضا کرده. اگر کسی هیچ گناه نمی کند، [نجاتش حتمی است.] هرکس لغزیده، آدم یک کسانی را می بیند که لغزیدند. یک جایی مشکل دارد. یک جایی مشکل دارد. یک جایی سست است. سستی. یک مرتبه زیر پای آدم می ریزد. اگر آدم یک جای سست بایستد، زیر پایش می ریزد. هرکس زیر پایش محکم است، زیر پایش محکم است یعنی اصلا دروغ نمی گوید. به هیچ وجه دروغ نمی گوید. اصلا غیبت نمی کند. به نامحرم نگاه نمی کند. شرایطش هم هرچه باشد. باشد. نگاه نمی کند. از یک چیزی می گذرد. اگر بناست که مثلا به نامحرم نگاه کند که به فلان چیز برسد، خب می گذرد. نمی رسد. نرسد. مثلا. ببینید عرض می کنم این مرحله پایین است ها. مرحله پایین است ها. اگر ترک گناه در من راسخ شود، ترک گناه کامل و راسخ شود، این شخص می رود تحت ولایت. این مقام ولایتی است که قابل کسب است و ما می توانیم آن را به دست بیاوریم البته خیلی روشن است که آدم با ولایت امیرالمومنین به اینجا می رسد. اگر مخلص امیرالمومنین بودی، حداقل محبت را می گوییم؛ اگر محبت داشتی به اینجا می رسی. بدون محبت که نمی رسی. به هیچ چیز نمی رسی. به هیچ چیز. اگر به ترک گناه هم برسی، باز هم به هیچ چیز نمی رسی. ممکن است یک کسی ریاضت بکشد و اینجا در اثر ریاضت یک چیزهایی گیرش بیاید. اما آن عالم که می رود، از لحظه مرگ همه را می گیرند. مال این دنیا بود. زحمت کشیدی و در این دنیا بهره گرفتی. عیب ندارد. مثلا دعایت مستجاب بود. مثلاها. حالا معلوم نیست دعا مستجاب شود. خب شما در این راه که قدم اولش، دقت کنید؛ قدم اولش ترک گناه است، ترک همه گناهان است، اگر پیش بروید چه می شود؟ به درجه ای که آدم در این راه قدم برمی دارد و پیش می رود، به آن درجه تحت ولایت الهی است. حالا مکرر هم برایتان عرض کردم. یک بچه هست ولیّ دارد. ما و شما دست بچه مان را می گیریم و به مدرسه می بریم. اسمش را می نویسیم. می کوشیم کلاسش، کلاس خوبی باشد. بچه هایی که در کلاس هستند، بچه های خوبی باشند. مدرسه اش خوب باشد. ماشینی که این را به مدرسه می برد و می آورد، درست و خوب باشد. ولیّ از کسی که تحت ولایت اوست مواظبت می کند. بنابراین خدای تبارک و تعالی کسی که در تحت ولایت اوست حفظ می کند. خب اگر شما ترک گناه کردی، به درجه ای از مقام ولایت رسیدی. خودت رسیدی. خودت ولیّ شدی. این آن قسمت است که ما می توانیم تحصیل کنیم و به دست بیاوریم. ولیّ شدی. یعنی چه؟ به چه درجه است؟ به درجه زحمتی که شما کشیدی، از شما مواظبت می کنند. دقت کنید. به درجه ای که شما زحمت کشیدی، از شما مواظبت می کنند. کوشش من فقط... کوشش خیلی بزرگی است. خیلی بزرگ است. بالخصوص زمان ما که از در و دیوار عالم گناه می بارد. اگر کسی در گناه از خودش مراقبت کند، قانونش است دیگر. به درجه ای که شما مواظبت می کنی، از تو مواظبت می کنند. مواظبت می کنند که پایت در چاله نرود. مواظب اند. ماها هم هرچه، اگر تا به حال سالم و سلامت مانده ایم به مرحمت خداست. در آینده سلامت خواهیم ماند، به مرحمت خدا. به مقدار این مواظبتی است که از ما کرده اند. تا جایی می رسد که لحظه لحظه ات را مواظبت می کنند. می گوید در این خانه غذا نخور. با این آدم ننشین. سر این کلاس درس نرو. این مسجد نرو. مثلا. آنجا برو. ذره ذره رفتار آدمی را مواظبت می کنند. این مال کجاست؟ مال جایی که من هی درجه گناه کردنم کمتر می شود. اگر من با بخل خودم جنگیدم. یک بخل حرام داریم. من خمس نمی دهم. بخل است. این بخل حرام است. نه. از این گذشته. کسی که بخل حرام ندارد. درجه بالاتر هم دارد دیگر. بخل درجات دارد. بخل هیچ جا و هیچ جور در من غلبه ندارد. من هیچ جایش گیر نیستم. دستم هیچ جا بسته نیست. هرجا بتوانم هستم. خب من از گناه بخل رسته ام. از گناه بخل نجات یافته ام. این یک درجه بالاتر است. یک درجه بالاتری از مقام ولایت را دارد. یک درجه بالاتری از ایمان را دارد. یک درجه بالاتری از ولایت را دارد. گفتند اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا دیگر. هر کس ایمان بیاورد، تحت ولایت است. آقا هرچه بیشتر ایمان بیاورد. بیشتر ایمان بیاورد یعنی چه؟ یعنی دارد از یک گناه بیشتر و بالاتری پرهیز می کند. گناه بخل. مثلا از حسد. مثلا از تکبر. هرچه بیشتر متواضع باشد، بیشتر از گناه تکبر نجات یافته است. خب هرچه بیشتر نجات یافته چه؟ آن ولایت بر شما بیشتر. یک مرتبتی را قرآن دارد که اسمش را شرح صدر می گذارد. شرح صدر وقتی است که آدم از همه اخلاق های بد نجات یافته است. از همه اخلاق های بد نجات یافته است. هر خلق بدی یک ضیق صدر است. هر خلق خوبی یک شرح صدر است. خب. اگر آدم از همه آن اخلاق های بد نجات یافته باشد، به شرح صدر رسیده. در شرح صدر این در تحت ولایت کلی الهی رفته. خدای تبارک و تعالی کاملا همه چیزش را ولایت می کند. کاملا همه چیزش تحت مواظبت است. نمی گذارند یک قدم کوچک بلغزد. آقا فقط هم در این فرض است که آدم ممکن است به مقصد برسد. یک مقصدی برای ما درنظر گرفته اند. چه عرض کردیم؟ قرب خدا. آن فقط در این فرض ممکن است که آدم برسد. حالا این را که عرض کردیم به مناسبت حضرت زینب سلام الله علیها بود. حالا ما اصلا نمی دانیم ایشان در کجاست. نمی دانیم. عقل ما نمی رسد. آنجا که ایشان رسیده است، آنجا که ایشان رفته است. داستان غریبی در لهوف نقل می شود. جاهای دیگر نیست. ابن زیاد لعنت الله علیه یک کسی بود مثل صدام. بگوییم مثل یک گرگ. مثل یک پلنگ. کشتن زن بد بود. در عرب بد بود. ننگ بود. اما حضرت زینب یک حرفی زده که من اصلا باورم نمی شود. باور کنید من باورم نمی شود. فرمود یابن مرجانه. اسم پدرش را نبرد. یابن مرجانه. معنا کنم؟ یعنی تو حلال زاده نیستی. تو مجلسی که او استاندار است و در راس مجلس نشسته و همه اطرافیانش دور و برش نشسته اند. اصلا خیلی. اصلا گفتنی نیست. شدنی نیست. گفته. بعد هم مجلس تحت اداره ایشان اداره شده. هیچ طوریش نشده. اصلا نتوانستند هیچ کاری کنند. بدون اینکه یک قدم از حرفش عقب بنشیند و بگوید آقا ببخشید من معذرت می خواهم. نه. هیچ ببخشید و معذرت می خواهم نگفته. خیلی حرف است. عرض می کنم اگر آدم بداند ابن زیاد چگونه است... ما اگر بخواهیم یک لفظ بگوییم مثلا باید بگوییم خونخوار. خونخوار. آدم چطور می تواند به یک چنین کسی، در مجلسی آن هم نه خصوصی جلوی مردم چنین حرفی بزند؟ خیلی حرف است. گفته و بعد هم مجلس در اختیار ایشان است. اگر کسی به مقام عالی ولایت برسد، می تواند اینطور [باشد.] هیچ هم دلش نلغزیده. هیچ حادثه ای دل آن آدم را نمی لرزاند. کسی که در مقام ولایت است، هیچ حادثه ای دلش را نمی لرزاند. هیچ کسی از هیچ چیزی نمی ترسد. دستپاچه نمی شود. کاملا با سلطنت کامل، با سلطنت کامل هرکاری می کند. هرکاری می کند، با سلطنت کامل می کند. ایشان این را کسب کرده. بلایی که در کربلا کشیده. بلایی که بعد از کربلا کشیده. اما این بلاها ایشان را نمی شکند. هیچ بلایی نمی شکند. یعنی حتی کشته شدن امام حسین. این دیگر با هیچ چیز با هیچ بلا و مصیبتی قابل مقایسه نیست دیگر. بزرگ ترین مصیبتی است که در عالم اتفاق افتاده. باز هم نمی شکند. وقتی برای این مصیبت گریه می کند، از عمیق ترین بخش وجودش گریه می کند. اما نمی شکند. بنده مثلا، مثلا عرض می کنم. یک دو زاری در جیبم بوده. دو زاری ام را می برند. من می شکنم. اگر آدم مقام ولایت پیدا کند دیگر نمی شکند. هیچ چیز آن را نمی شکند. و همچنان در تمام حالاتش در عین سختی ها و مشکلاتی که وجود دارد، این در کمال آرامش، در کمال آرامش غرق یاد خدا، همچنان هست. درک مصیبت هم می کند ها. مصیبت هست. اما آنها از بین نمی رود. مصیبت نمی تواند آن یاد خدا را از ذهن او خارج کند. فرمود که همه چیز را زیبا دیدم. آنجور. هیچ چیزی او را از جایگاه خودش، [بیرون نمی کند] به جایگاه امن می رسد. جایگاه امن. در آیه 51 سوره دخان می فرماید: إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقَامٍ أَمِينٍ. متقیان کسانی هستند که از این ولایت برخوردارند. آنها در مقام امن هستند. همیشه در مقام امن اند. خب. عرض من تمام شد. عرضم به حضورتان می خواهیم یک ذره دست به دامان شویم. به اندک عنایتی از ایشان، به اندک عنایتی ها، به اندک عنایتی همه ما به نجات می رسیم. به نجات می رسیم. چون هیچ چیز تضمینی برای ما نیست. هیچ تضمینی نیست. ببینید من داشتم یک فکر بدی می کردم و خدای نکرده مرگم رسید. مثلا در ذهنم یک ناشکری بود. یک شکایت از خدای تبارک و تعالی بود. مرگم رسید. خب چکارش کنم؟ من عاقبت به شر از دنیا رفته ام. مثلا. به اندک عنایتی از ایشان. حالا این برای دنیایمان. برای آخرت مان. برای نسل مان. خطر نسل که می دانید امروز چه اندازه است. انقدر مکرر مادر و پدر آمده اند در مورد مشکلاتی که برای بچه هایشان [پیش آمده گفتند]. همین تازگی می گفت تا پانزده سالگی این بچه همه چیز بود. نماز اینجوری می خواند. اذان اینجوری می گفت. جلسه اینجوری می رفت. پانزده سال. حالا شده شانزده سال. همه چیز [از بین رفت]. یا رفته دانشگاه اینطور شده. خطر برای نسل های بعد خیلی است. البته ان شاء الله که دوره شان دارد تمام می شود و ان شاء الله، ان شاء الله، ان شاء الله، ان شاء الله، به عصر حضرت ولی عصر نزدیک هستیم و ان شاء الله می رسیم. به فضل خدا. به فضل خدا. اگر خدا مرحمت کند اگر خدا مرحمت کند. اگر خدا مرحمت کند. در هرصورت فرقی نمی کند. هرچه می خواهد باشد. چون من امروز مسلمانم. الان مسلمانم. ممکن است یک ساعت دیگر مسلمان نباشم. یک مرحمت می خواهد. یک مرحمتی می خواهد. از یک صاحب ولایتی. دست مان به دامان ایشان است. اگر یک قسم به ایشان بدهیم. آن بزرگوار را به حق برادرش قسم می دهیم.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای