جلسه چهارشنبه 7/7/95 ( لباس - حجاب - عزاداري )
زمان ما لباس را برای جاذبه بیشتر می سازند. نه برای حفظ بدن. لباس برای این است که بدن را بپوشاند. نه [اینکه] جاذبه بدن را بیشتر کند...

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین من الانِ إلی قیام یَوم الدّین

هفته پیش یک مقداری درمورد لباس های دوستان یک عرایضی عرض شد. البته آنهایی را که مورد خطاب ما هستند، الحمدلله در این مجلس کم هستند. اما حالا ممکن است این صدا به جای دیگری هم برسد یا بعضی از آن دوستانی که ... ببینید زمان ما لباس را برای جاذبه بیشتر می سازند. نه برای حفظ بدن. لباس برای این است که بدن را بپوشاند. نه [اینکه] جاذبه بدن را بیشتر کند. عرض کردیم آنهایی که طرح اینگونه لباس ها را می ریزند، اصل شان در ایران نیستند. اصل شان ممکن است پاریس باشند. و اگر هم پاریس باشند یا نباشند، سررشته اش حتما در صهیونیست است. حتما. بدون برو برگرد. یک کتابی نشر شده بود. به زبان فارسی هم ترجمه شد. به زبان عربی هم هست. اسم کتاب پروتکل های حکمای صهیون است. پروتکل های حکمای صهیون. آن جا مجموعه طرح هایی که صهیونیست در آن ابتدایی که دور هم جمع شدند و نقشه اش را کشیدند و برای جهان داشتند، [آورده.] جزء موارد بسیار مهم شان این بود که جهان را از نظر اخلاقی فاسد کنند. فاسد کردن کل، ببینید کل جهان ها. مسیحی. هندو. نمی دانم بودایی، ایرانی ندارد. کل جهان. آنها از این فسادی که بر جهان حکومت کند، می توانند بر جهان سلطنت داشته باشند. نمی دانم هفته پیش عرض کردم یا نه. آن دوستمان می گفت که دوازده نفر دانشمند مثلا جامعه شناس، مردم شناس، زبان شناس از اروپا آمده بود و مثلا یک دوره ای در مجموعه افریقا گشته بودند و بررسی و تحقیق کرده بودند که افریقایی ها از چه رنگی بیشتر خوش شان می آید. حالا اگر یک وقت هایی عکس ها را در فیلم ها دیده باشید، معمولا آنجاها لباس و بالخصوص شلوار سفید می پوشند. همه اش روی حساب است. در ایران همینطور. در هند همینطور. و این بررسی شده بود که از سر شرق، یعنی از مصر؛ تا هند و چین هرچه به این طرف می آییم، قدرت نفوذ پذیری شان کمتر می شود. مصری ها بیشتر از همه. همینطور بیایید. ایران یک حد وسط دارد. بعد به هندی ها می رسید، کمتر است. حالا اینها را هم بعد از این دقت کنید. ببینید لباس های محلی در هند بیشتر است یا ... به نظرم برایتان عرض کردم. ما از کربلا می آمدیم یا می رفتیم. حالا یادم رفته. احتمالا شاید می آمدیم. در یکی از شهرها که خیلی به مرز نزدیک بود، دوتا جوان داشتند راه می رفتند. یک جوان بود که لباس محلی پوشیده بود. از همان شلوارهای گشاد و پیراهن های خاص خودشان. یکی هم مثل بچه های تهران. بچه های تهران مثل کجا هستند؟ مثل... حالا یک چیز دیگر. عرضم به حضورتان در خود کشورهای اصلی این نفوذ انقدر وجود ندارد. انقدر. انقدر. از آنجا برای ایران آمده. اما در میان خودشان انقدر نفوذ ندارد. این برای اینجا ساخته شده. هفته پیش این را عرض کرده بودیم. امروز هم یک کمی، کم و زیاد عرض کردم. روی این فکر کنید. اگر بتوانید ذره ذره هی بکوشید که این تقلیدی که ما از لباس های [آنها داریم کمتر شود.] فعلا لباس ها. و موی سر. البته اینجا درمورد موی سر الحمدلله تقریبا کسی نیست. هی کمتر کنید. هی کمتر کنید.

می خواستم یک نکته هم درمورد خانم ها عرض کنم. شما آنها را نمی بینید. یعنی بنده نمی بینم. اما گاهی از طریق خود خانم ها خبر می آورند. ببینید خانم های مسلمان مومن به طور جدی یک شرایطی دارند. مثلا یک خانم مسلمان مومن نمی تواند دستش تا [آرنج] باز باشد. ولو چادر سرش است. اما ناگزیر دست از چادر بیرون می آید. ناگزیر است. و این مسلم حرام است. ببینید آن مرتبه ها عرض کرده بودم. اگر بعضی از آقایان تا [مچ] اجازه می دهند، دیگر بالاترش را اجازه نمی دهند. آن وقت اگر در این دست، در این مقداری که اجازه داده شده، حالا اگر مرجع شما اجازه داده باشد، اگر در آن انگشتر باشد، یا گوشه النگو به این قسمت بیاید، یعنی زینت؛ دیگر جایز نیست. همانطور که اگر در صورت اندکی، اندکی آرایش شده باشد. مثلا ابرو و مثلا اینها، دیگر جایز نیست. اگر هیچ آرایشی نداشته باشد، آن آقایانی که گردی صورت را در حدی که در وضو هست، اجازه داده اند باز باشد و دست هم تا مچ باز باشد، اگر شما یک همچین مرجعی داشته باشید و یک همچین اجازه ای به شما داده باشد، قاعدتا مرحوم امام یک همچین اجازه ای می فرمودن؛ اگر یک ذره زینت در آن باشد، اگر یک ذره آرایش شده باشد، دیگر جایز نیست. همان آقای بزرگواری که اجازه می دهد گردی صورت باز باشد به شما [آقایان] اجازه نمی دهد به آن گردی صورت نگاه کنید. آن آقایانی که احتیاط واجب می کنند که حتی گردی صورت پوشیده باشد که هیچی. آن آقایانی که اجازه می دهند گردی صورت باز باشد هم اجازه نگاه کردن نمی دهند. این حرفی است که باید به صور مختلف بارها و بارها تکرار کنیم که ان شاء الله تبدیل به یک فرهنگی در حیطه کوچولوی خودمان بشود.

یک مساله دیگر. ما ان شاء الله به امید خدا، ان شاء الله به امید خدا محرم را در پیش داریم. ببینید محرم یک دهه است. دقت کنید. محرم یک دهه است. دقت کنید. یعنی در مورد یک دهه دستور مستقیم عزاداری وجود دارد. در سراسر سال دیگر دستور مستقیم عزاداری نداریم. دقت کنید. دستور مستقیم. روی دهه محرم دست گذاشته اند. در مفاتیح هست نگاه کنید. حضرت رضا علیه السلام می فرمایند از اول محرم که شروع می شد پدرم عزادار می شد. نه اینکه روضه خوان دعوت کند و مثلا مجلس روضه خوانی داشت. نه. عزادار می شد. که اگر مومن، مومن باشد، عزادار خواهد شد. یعنی با ورود محرم عزادار خواهد شد. اگر چشمتان باز بود، می دیدید که عالم عزادار است. حالا به آن کاری نداریم. فرمودند پدرم حضرت موسی بن جعفر علیه السلام عزادار می شد. هرچه زمان می گذشت و هرچه روز می گذشت، عزاداری ایشان بیشتر می شد. تا روز عاشورا که آن روز، روز عزا و گریه و ناله ایشان بود. عرض می کنیم که نه اینکه روضه خوان روضه می خواند. خودش عزادار بود. و اگر آدم یک مقداری از نظر ایمانی به کمال برسد، همینجور خواهد شد. یعنی عزادار خواهد شد. لزومی ندارد ده جا روضه برود. خب. این ده روز. ببینید دقت کنید. دستور خاص داریم. هیچ روز دیگری از روزهای عزای اهل بیت دستور خاص نداریم. این معلوم است چه عرض می کنم یا نه؟ بگویید؟ اگر ما آن روزهای دیگر را عزاداری می کنیم، مثلا برای حضرت صدیقه طاهره عزاداری می کنیم، برای امام صادق علیه السلام عزاداری می کنیم، و و و اینها طبق دستورات کلی است که فرمودند در حزن ما محزون اند و در شادی ما شاد اند. ما از آنجا دستور گرفته ایم. اگر شما دستور نداشتی و این کار را کرده بودی، بیخود کرده بودی. عبادت است دیگر. عزاداری یک عبادت است. درست است؟ عزاداری عبادت است. چجور عبادتی است؟ در راس عبادات. دقت کنید. جزء بهترین عبادات. جزء بهترین عبادات. جزء بهترین عبادات. اگر این عبادات دستور نداشت، سر خود بود. کار سرخود هم قیمت ندارد. اما دستور دارد. دهه محرم دستور خاص دارد. آن ایام دیگر در تحت دستورات عام قرار دارد. امیدوارم فهمیده باشید. خب؟ این را هم باز مکرر سال های گذشته برایتان عرض کردم. الان هم عرض کردم. عزاداری برای حضرت حسین علیه الصلاه و السلام را در رساله های مراجع نگاه کنید. من حداقل سه تا مرجع را الان یادم هست که فرمودند از اعظم قربات است. عبارت را دقت کنید. عزاداری برای حضرت حسین از اعظم قربات است. یک نفر هست عربی بلد باشد؟ از اعظم قربات است. اعظم یعنی چه؟ بزرگترین. قربات یعنی چه؟ وسایل تقرب به خدا. شما می گویی چهار رکعت نماز می خوانم قربة الی الله. این وسیله قرب است. نماز جزء قربات است. روزه جزء قربات است. امر به معروف جزء قربات است. قربات درجه اول. حالا درمورد عزاداری چه فرمودند؟ فرمودند جزء اعظم قربات است. نه اینکه اعظم است ها. از اعظم است. یعنی یکی از وسایل تقرب درجه اول است. واقعا جزء وسایل تقرب درجه اول است. و آقا نماز هم جزء اعظم قربات است. اما خب من از شما می پرسم. همه این آقایانی که اینجا نشستند نماز خوانده اند دیگر. مغرب و عشاء را خواندند. چه کسی نماز خواند؟ اگر نماز خوانده بود جزء قربات درجه اول بود. نماز وسیله تقرب است. وسیله تقرب است. درجه اول هم هست. اما که خواند؟ ما عرض می کنیم فقط، فقط ها؛ آنچه می گفتید و آنچه می کردید، بدانید که چه می کنید و چه می گویید. این حداقل است. حداقل حضور قلب این است که آدم بداند چه می کند و چه می گوید. ما حداقل بخشی را از دست داده ایم. یعنی از این اعظم قربات که نماز است استفاده کامل و کافی نکرده ایم. اما احتمال اینکه ما گاهی دو قطره اشک بریزیم و در آن دو قطره اشک هیچ چیزی نباشد، یک چیزی درونش نباشد، هست. ببینید می خواهیم عرض کنیم، تقریبا، تقریبا البته کسی که امر به معروف و نهی از منکر می کند هم هست؛ اگرنه شاید این بهترین وسیله تقرب ماست. شما اینجا می نشینید. نیم ساعت هم روضه گوش می کنید. اما شاید در گذشته هم مکرر برایتان عرض کرده ام. شما نشسته اید من را نگاه می کنید. من دارم روضه می خوانم. چرا من را نگاه می کنید؟ همینطور نشسته اید من را نگاه می کنید. اینها رسم هایی است که قدیم ها اینجور رسم ها نبود. معمولا دست شان را در صورت شان می گرفتند و سرشان را هم پایین می انداختند. علامت عزادار. اگر من عزادار نیستم، شکل و قیافه عزادار به خود می گیرم. اگر شکل و قیافه عزادار به خود بگیرم هم صواب دارد. همراه است. این یادتان بماند. هیچ وقت ننشینید همینطور من را یا هر روضه خوان دیگری را [نگاه کنید.] ولو گریه ات هم نمی آید. اصلا از روضه ایشان هیچ گریه ات نمی آید. از روضه و صحبت بنده هیچ دلت نمی سوزد. اما علامت. شما در شمار عزاداران می روی. اگر قیافه عزادار به خود بگیری. درست است آقا؟ خب. من اگر می خواهم عزاداری کنم و دلم برای عزای حضرت حسین بسوزد، خب باید یک کمی خرج کنی. نه اینکه پول خرج کنی. پول مال خودتان. یک کمی چشمت را مواظبت کنی. اگر از صبحی که راه افتادی رفتی دانشگاه، رفتی دبیرستان، رفتی سر کار، کارخانه و هرجا، همینجور چشمت اینور و آنور بود... فرض شما در کارخانه یا کلاس هستی. همه هم پسر هستند. حالا بعضی از آنها مثل آنها هستند. حالا آن را کاری نداریم. می دانید دیگر. زیر ابرو برمی دارند. لباس هایشان چطور است. حالا آنها را کاری نداریم. می گوییم همه مرد اند. اگر من همینطور به مردها نگاه کنم هیچ عیبی نداردها. هیچ گناهی هم ندارد. اما با اینجور آزاد و یله نگاه کردن، شما نمی توانی گریه کنی. اگر از صبح تا شب که به جلسه عزاداری آمدی، چشمت را کنترل کنی، ممکن است گریه کنی. و ممکن است دلت بسوزد. چون اگر دل نسوزد و آدم گریه کند، گریه اش تقریبا از جنس ... البته همان قدرش هم خوب است. اگر آدم خیلی جدی چشمش را مراعات کند. خیلی جدی چشمش را مراعات کند. خیلی جدی مراعات کند. من شب می خواستم به روضه بروم. نمی دانم چه شده بود. احتمالا مثلا دو سه بار از اینجا تا روضه که رفته بودیم، چشمم اینور و آنور افتاده بود. نشستم. مدتی همینطور نشستم. یک آقا پسر خوبی کنار دست ما بود که او داشت خودش روضه می خواند. یعنی در روضه ای که آقایان می خوانند، این خودش به اصطلاح ما زبان گرفته بود و گریه می کرد. خیلی خوب. یواش یواش گریه او مرا هم به گریه آورد. یعنی چه؟ یعنی چون مجلس، مجلس عزا بود و مرحمت خدا سرازیر بود، سیلاب سرازیر بود، سیلاب است ها؛ من هم شست و شو شدم و من هم گریه ام آمد. این قانونش است. هرچه چشمت را بیشتر مواظبت کنی، بهتر گریه خواهی کرد و دلت بهتر خواهد سوخت. اگر چشمت کامل باشد که هیچی. یک داستان بود که شاید چندبار دیگر هم اینجا عرض کردم. یک دوستی داریم داماد خانواده ابوترابی است. ایشان گفت با آقای آسید علی اکبر که به رحمت خدا رفته برای روضه به منزل آقای اربابی رفتیم. منزل آقای اربابی صبح اول وقت سر ساعت خاصش شروع می شود و آقای عابدی زیارت عاشورا می خواند. اول یک مقداری روضه می خواند. بعد زیارت عاشورا می خواند. بعد یک مداح بعد از ایشان می خواند. بعد صبحانه می دهند و بعد منبری دارند. گفت ایشان تا آقای عابدی گفت السلام علیک یا ابا عبدالله افتاد روی زمین. تمام مدت زیارت عاشورا که مثلا نیم ساعت یا بیشتر طول می کشد. سرش روی زمین بود. بعدش آن آقای روضه خوان، روضه خواند. ایشان همانجا بود. بعدش صبحانه دادند. خب وقتی صبحانه می دهند، مردم نیم ساعت دارند صبحت می کنند دیگر. صحبت می کنند. این هم سرش روی زمین بود. بعدش منبری دوم رفت. بعد از منبری دوم ایشان سر از زمین برداشت. آن زمین خیس بود. یعنی با یک السلام علیک یا ابا عبدالله ایشان گریه کرده بود. شاید یک ذره روضه را هم نشنیده بود. حرف های بعد را نشنیده بود. می شود؟ می شود. بستگی به کاری دارد که آدم قبلا کرده است. یک چیز دیگر هم عرض کنم. غذایی که شما می خورید. می گویند یک غذا می خوری و چهل روز گیر هستی. چهل روز. هرجایی غذا نخورید. در خانه خودتان هم سعی کنید که غذاهایتان پاک و حلال باشد. پاک و حلال باشد. گوشت می خرید، گوشت را آب بکشید بعد چرخ کنید. مرغش یک مرغ مطمئن باشد. بر سر این مرغ در ایران چه کرده اند. شما نمی دانید. اگر رهبر به داد نرسیده بود، الان آدم گذاشته اند. اهل فن می ایستند. چون شب تا صبح ذبح مرغ می کنند. شب تا صبح بالای سر اینهایی که مرغ سر می برند می ایستند. آقا دهن بند جلویشان است. از کجا می فهمند اینها بسم الله گفتند؟ بسیاری از جاها هم اصلا رو به قبله نبود. مرغ هایی که سر می بریدند رو به قبله نبود. همه مجبور شدند کشتارگاه ها را .... ببینید اینها حرف است. اگر مرغ را رو به قبله نکشند، حرام است. شما داری گوشت حرام می خوری. اگر بسم الله نگویند داری گوشت حرام می خوری. نتیجه گوشت حرام چه می شود؟ همین هایی که در کوچه و بازار... در هر صورت غذای پاک و حلال. یک چیز دیگرش مهم است. هرجایی، هر خانه ای... ببینید یک جاهایی پول جمع می کنند. دقت کنید. پول جمع می کنند. در محله پول جمع می کنند. از جاهای مختلف. از افراد مختلف. بعضی ها هم در رودربایسی مجبور است یک چیزی بدهد. اگر در رودربایسی داده باشد، پولش چیست؟ هرجایی حتی غذاهایی که در عزاداری پخش می شود را نخورید. یک کمی نخورید خب. آقا اگر آدم از این دهه بهره مند شود، اگر از این دهه بهره مند شود، می تواند خیلی بهره مند شود. خیلی ها. یعنی شما می توانی از زمین به آسمان پرواز کنی. فقط به برکت همین یک دهه. و گریه در عزای حضرت حسین. باور کنید می توانید از زمین به آسمان پرواز کنید. ما به آسمان پرواز نکرده ایم که نمی دانیم. کسی که یک ذره، فقط یک ذره از روی زمین بلند شده باشد و پایش در این گل گیر نباشد، یک جوری دلش می سوزد. یک جوری دلش می سوزد. به این دلسوزی های ما ربط ندارد. حالا می خواهم یک چیزی بگویم که خجالت می کشم. دلسوزی های ما... می ترسم چجوری باشد. آن را عرض نمی کنم. یک جوری دلش می سوزد. یک همچین آدمی حتی ممکن است گریه هم نکند. اما سراپای جانش آتش گرفته. من آدم هایش را دیده ام. آتش گرفته. همه جانش آتش گرفته. حالا اشک هم نیامد. خب. امیدواریم این ماه محرم که در پیش است و ماه صفر، برای همه ما و همه دوستان امیرالمومنین ماه های مبارکی باشد و پر از توفیق در عزاداری حضرت حسین علیه السلام باشد. خدمتگزاری حضرت حسین علیه السلام باشد.

ببینید یک چیزی هم عرض کنم. هرکاری در عزاداری حضرت حسین می توانید بکنید. مثلا شما جلویت یک استکان است. استکان چایی ایشان است. یک آقایی آمد استکان را ببرد. شما استکان را از اینجا بلند کن و بده دست او. همین مقدار. اسمت جزء خدمتگزاران حضرت نوشته می شود. یک دوست خوبی داریم. این خواننده است. من پدرش را هم دیده بودم. او هم خواننده بود. اما ترک زبان بود. احتمالا چند تا بیت شعر ترکی می خواند. ایشان گفت خواب یکی از دوستان را دیده بود که وضع خیلی خوب و این حرف ها. دارد به یک مجلسی می رود. این هم آمد همراه او برود. گفت نه. اینجا جای تو نیست. اینجا جای کفش جفت کن های عزای حضرت اباعبدالله است. مجلس، مجلس کفش جفت کن هاست. بعد این هم رفت صدر مجلس نشست. حالا به آن کاری نداریم. ببینید کفش جفت کن. جارو کن. استکان شوي. چایی ریز. چایی دم می کند. حالا بالخصوص وقتی همه از این مجلس رفتند، اینجا کف زمین نسبتا آشغال هست. هیچ کس هم نیست به او بارک الله بگوید. اول که دارد جارو می کند، می گوید حالا مردم دارند می آیند. روضه امام حسین است. بعد حالا همه رفتند. دیگر هیچ کسی بله و بارک الله به او نمی گوید. آن جارو کن. مثال عرض می کنم. هرکاری ممکن است. یک ذره ها. مثلا یک دانه پرچم از این پرچم کوچولو ها بزنید بالای در خانه تان. یک پرچم. همه اش حساب می شود.

ببینید این ایام، اعیاد درجه اول است. ولو دیگر اسمش عید نیست. عید غدیر را ائمه ما عید گفته اند. ما هم می گوییم عید. اما روز مباهله چه آقا؟ این یک عید خیلی عظیمی است. یک روز خیلی بزرگی است. اما حالا اسمش را عید نگذاشته اند. باشد ما هم نمی گوییم عید. دیگر چه؟ روز خاتم بخشی. امیرالمومنین انگشتر را به فقیر دادند و آیه إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ [55 مائده] آمده است. این هم خیلی بزرگ است. نزول سوره هل أتی. حالا ما یک ذره درمورد آن [صحبت کنیم.] مباهله از همه مهم تر. به نظرم هفته های پیش عرض کردم که روز مباهله از نظر عظمت، اگر بگوییم از روز غدیر بیشتر است، باکی نیست. حالا چرا غدیر اینجور اهمیت داده شده است؟ چون مقامات و مناصب ظاهری امیرالمومنین در آن روز گفته شده است و اعلام شده است و تبلیغ شده است که اگر کسی آن را بپذیرد، همه چیز را پذیرفته. ببینید اگر شما روز غدیر را قبول داشته باشی، شیعه هستی. حالا من مثلا می گویم. اصلا از روز مباهله اطلاع ندارم. عیب ندارد. این به تشیعت لطمه نمی زند. شما غدیر را بپذیری، اسلامت، اسلام کامل است. دینت، دینی است که خدا از آن راضی است. دقت کنید. خدا از آن دین راضی است. ببینید دینی که یزید امام زمانش است، عرض کردیم دیگر. دینی که یزید امامش است. همه هم نماز می خوانند. ببینید با این تغییری که در سقیفه داده شد، هیچ کس ترک نماز نکرد. یک عده قبایل بیابانی بودند که آنها از اصلش هم خیلی... مسیلمه مال قبیله خودشان بود. ادعای پیغمبری کرد. گفتند پیغمبر قبیله خودمان است. این خوب است. روی اخلاق های عربی. تعصبات قبیله ای. تعصبات قبیله ای در قبایل همه جا هست. کم و زیاد. گفتند این پیغمبر قبیله خودمان است. قبیله پهلویی هم یک خانمی ادعای پیغمبری کرد. خب همه به او گرویدند. قبیله خودمان است. بعد هم این دو نفر به همدیگر رسیدند و با هم ازدواج کردند. آقای پیغمبر با خانم پیغمبر ازدواج کردند. بعد اینها صد و چهل هزار سرباز به مدینه آورده بودند. صد و چهل هزار سرباز خاک مدینه را به توبره می کرد. مثلا شما حداکثر تعداد آدم هایی که در مدینه بودند را حساب کنید، سی هزار نفر و چهل هزار نفر و پنجاه هزار نفرند. حالا اینها را هم چون هیچ حساب کتابی نداریم دارم عرض می کنم. پنج هزار نفر از شهر مدینه همراه پیغمبر به حجه الوداع رفتند. دقت کنید. البته مریضی آمده بود و عده زیادی زمین گیر شده بودند. مثلا بگوییم پانزده هزار نفر زن و مرد می خواستند به حج بیایند. حالا چون مریضی آمده، مریضی های واگیر؛ پنج هزار نفر آمده اند. جمعیت اصل چقدر است؟ ما می گوییم سی هزار نفر، چهل هزار نفر، پنجاه هزار نفر. اگر پنجاه هزار نفر اهل شهر مدینه هستند، اگر صد و چهل هزار نفر سرباز آمده است که غارت کند و کشتار کند و همه چیز را نابود کند و برود، خطر چقدر است؟ دقت کنید. امیرالمومنین در فرمایشات شان هست که من دست بستم. با آنها بیعت نکردم. شاید شش ماه طول کشیده. بیعت نکرده. اینها هم آمدند که کل اهل این خانه را یا برای بیعت ببرند یا بسوزانند. روز چندشنبه بود؟ دوشنبه پیامبر از دنیا رفته. چهارشنبه اینها آمده اند که این خانه را با اهلش بسوزانند. یا امیرالمومنین برای بیعت بیاید یا... دقت کنیدها. چه کسی مانع شد؟ که نگذاشت؟ حضرت بی بی آمد در خانه. دری که به مسجد باز می شد. فرمود دست از پسرعمویم بردارید. وگرنه نفرین می کنم. می گویند امیرالمومنین به سلمان فرمود سلمان أدرِک إبنَةَ رَسُول الله. اگر یک کلمه بگوید کن فیکون شده. چیزی نفرموده بود که سلمان می گوید من دیدم ستون های مسجد به اندازه ای که یک نفر آدم از زیرش عبور کند از زمین بلند شده. به خانه بازگشت. ناله بی بی خاندان پیغمبر، دقت کنید؛ خاندان پیغمبر را، خاندان نبوت را، خاندان امامت را نجات داد. همه اسلام به ایشان وام دارد. همه اسلام. همه ائمه به ایشان وام دارد. چون بود، امامت باقی ماند. چون بود، چون به میدان آمد خاندان نبوت ماند. چون بود، چون به میدان آمد، اسلام ماند. امیرالمومنین دست برداشتند. نمی شود. نمی شود. ولش کردند. رها کردند. امیرالمومنین در خانه، در امن ماند. در سایه امنیت حضرت صدیقه طاهره. حالا فردا روزی که بی بی را در خانه دفن کرده، جلوی چشمش است، این قبر جلوی چشمش است، چقدر جگرش سوخته، چقدر جگرش سوخته. تمام شد. می گویند شش ماه بعد آمد بیعت کرد. امیرالمومنینی که بیعت نکرد و تا جانش پایش ایستاد و نمی خواست بیعت کند و آنها آمدند ایشان را ببرند که یا بیعت کند یا بکشند. اگر از خانه بیرون نیامد، خانه را آتش بزنند. که امیرالمومنین را از خانه بیرون بردند و ایشان پای منبر ایستاد و گفت اگر بیعت نکنم، چه می کنید؟ گفتند می کشیم. ایشان هم نباید بیعت کند. نباید بیعت کند. خب. شش ماه ایشان بیعت نکرد. بعد از شش ماه فرمایش خودشان این است که أمسَکتُ یَدی. دستم را بستند. یعنی بیعت نکردم. حَتّی رَأیت راجَعَت النّاس قَد رَجَعت عَنِ الإسلام. تا دیدم که دشمنان آمده اند پشت دیوار مدینه. قبیله مسیلمه از اسلام برگشته. اینها ظاهرا مسلمان شده بودند. بیابانی بودند. عقل شان و فکرشان و فرهنگ شان و سوادشان خیلی کم بود. عرض کردم. گفت این پیغمبر قبیله خودمان است. به او ایمان آوردند. خطر اینها. حَتّی رَأیت راجَعَت النّاس قَد رَجَعت عَنِ الإسلام. اینها از اسلام برگشتند. قبیله مسیلمه و قبیله آن زن که اسمش سجّاح بود. یکی دیگر، یکی دیگر. چندین تا از این قبایل دور دست بیابانی برگشته بودند. حالا هم که تا نزدیک های شهر  مدینه لشکر آورده اند. آنجا. تا آن وقت هیچ کس برای دفاع از اسلام از شهر مدینه بیرون نمی رود. اینها دولت تشکیل داده بودند. اما دولت شان نیم بند است. دقت کنید. نیم بند است. کسی به فرمان این دولت شمشیر به دست نمی گیرد برود شهید شود. خوب دقت می کنید. امیرالمومنین مجبور شدند به بیعت. دقت کنید. امیرالمومنین بعد از شش ماه با ابوبکر بیعت کرد. دقت کنید. تا شش ماه بیعت نکرد. بعد از شش ماه بیعت کرد. چرا؟ چون لشکر دشمن تا بیرون شهر مدینه آمده بود. هیچ کس از مردم شهر مدینه برای دفاع از اسلام حرکت نمی کند. ایشان که بیعت کرد، حالا لشکر از شهر مدینه بیرون رفت و آنها مغلوب شدند و همه از بین رفتند. کشور امن شد. ظاهرا پرچم اسلام بر همه جا حاکم است. امیرالمومنین اسلام را نجات داد. اسلام را نجات داد. آنها توانایی اینکه شهر خودشان را نگاه دارند [هم نداشتند.] بله بحث مان مباهله بود. کوتاهش می کنم. داستان مباهله که عرض کردم اهمیت آن از نظر واقعیت و باطن از غدیر هم بیشتر است. آنچه که در مباهله برای امیرالمومنین اثبات می شود، اصلا عجیب و غریب است. می دانید دیگر. فرمود این خود من است. این خود من است. قرآن می فرماید بروید خودتان را بیاورید. زنان تان را بیاورید. فرزندان تان را بیاورید. اولا اینجا امام حسن و امام حسین فرزندان پیغمبر اند نه فرزندان امیرالمومنین. خودش فرموده بود که همه فرزندان پیغمبران از نسل خودشان است. اما فرزندان من از نسل علی هستند. اینها فرزندان پیغمبرند. در جنگ های امیرالمومنین اجازه نمی داد اینها به جنگ بروند. می فرمود اینها فرزندان پیغمبرند. فرزندان من نیستند که. من و بچه هایم باید فدایی شویم و اینها را حفظ کنیم. اینها امانت پیغمبرند. باید بمانند. محمد بن حنفیه را به میدان فرستادند. این رفته. عرق ریزان و خون ریزان و مثلا بدنش ده تا زخم برداشته و دارد خون می ریزد و سراسر عرق برگشت. مقداری آب دادند خورد و مقداری آب بر سرش ریختند. خب برو پسرم. رفت. دومرتبه جنگید. مثلا نیم ساعت سه ربع جنگید و باز همینطور خون ریزان و عرق ریزان برگشت. باز یک مقدار آب دادند خورد و مثلا یک مقدار آب ریختند روی صورت و بدنش و برو به میدان. حالا این بار بود یا بار بعدی که گریه کرد. گفت یا امیرالمومنین، مثلا پدر، امام حسن و امام حسین برادران بزرگ من اند. فرمودند تو پسر منی. آنها پسران پیغمبرند. اینجور. حالا در هرصورت. می گوید فرزندان من، زنان ما و... آیه تطهیر چیست آقا؟ [آیه 33 سوره احزاب که می فرماید:] إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا ببینید اسم ایشان رفت به عنوان زنان. زنان که می گوییم یعنی زنان وابسته. نه زن به معنای همسر. زنان وابسته به پیغمبر. خب؟ در آیات سوره احزاب دارد که آی زنان پیغمبر رویتان را خوب بگیرید. عرضم به حضورتان یک وقت یک مردی آمد پشت در صدایتان را نازک نکنید. هی دستورات داده. یک دستوراتی که شاید بعضی اش هم خجالت دارد. وقتی آنجا گفته نساء، نساء، نساء. خب حضرت صدیقه هم که جزء نساء پیغمبر است. آیه إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ آمده که ایشان را بگوید. به برکت ایشان معلوم می شود که شوهرش هم معصوم است. به برکت ایشان معلوم می شود که فرزندانش هم معصوم اند. بله. ایشان جزء زنان پیغمبر است. اما إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ که خدا خواسته است. اینها را پاک دامن خلق کرده است. اینها را مطهر خلق کرده. مطهر یعنی کسی که خدا او را تطهیر کرده است. من توبه می کنم و خدا از من می بخشد. به من می گویند متطهر. کسی که گشته تطهیر را پیدا کرده. آنها مطهر اند. يُطَهِّرَكُمْ آنها مطهر اند. مطهر یعنی چه؟ کسی که خدا او را پاک خلق کرده است. تا همین جا بس است.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای