جلسه چهارشنبه 12/6/93 ( همه ي كارهايت براي خودت است )
اگر انسان گناه کند، نمی تواند درست نماز بخواند. نماز که می گوییم منظور هیکل نماز نیست. هیکل نماز را می شود خواند. مگر اینکه خیلی گناه کند که حتی جسم نماز را هم از آدم بگیرند...

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

این مجلس ما مجلس روضه است. ما گفتیم این مجلس روضه را برای شادی روح این دوست عزیز از دست رفته مان قرار بدهیم که الحمدلله انجام شد. الان که آنجا نشسته بودم داشتم فکر می کردم درست هفته پیش، ایشان همانجایی که من نشسته بودم، نشسته بود. کاملا سالم و خوب. روز جمعه هم ما با هم قم مشرف بودیم. ناهار که خوردیم ایشان سوار ماشین شد که به اصفهان برود. تمام شد. به همین سادگی. مطلبی که به بعضی از دوستان عرض کردم و ما بعد از فوت شنیدیم این بود. یکی از دوستان که خودش گرفتار بود و الان نیامده گفت شب بیست و یکم با هم از مجلس احیاء می آمدیم. ایشان هنوز داشت گریه می کرد. بعد گفت امسال سال آخر است. گفتم سال آخر یعنی چه؟ گفت یعنی سال آخر من است. به او گفت آقا این حرف ها یعنی چه و اختیار دارید و از این حرف هایی که معمولا آدم می زند. بعد هم یکی از دوستان رسید و موضوع ادامه نیافت. بعد هم این تازگی یک سال هایی خدا خواسته بود ما عرفه به محضر حضرت اباعبدالله مشرف بودیم. امسال هم یک ذره آرزو داشتیم و می گفتیم حالا خطرناک است. بشود؟ نشود؟ برویم؟ نرویم؟ ایشان دائم می گفت نه امسال هم عرفه برای زیارت برویم. بعد در یکی از جملات گفت بروم حرف های آخرم را با امیرالمومنین بزنم. اینها یک ذره غیرعادی است دیگر. نمی شود آدم از مرگ خودش مطلع باشد. من می توانم متعدد برای شما دوستانی را بشمارم که مثلا از دوسال قبل می دانست مرگش چه زمانی است. آن دوستان مان که برای عیادت شان به بیمارستان می رفتند، می گفت امروز چندم است؟ امروز چه روزی است؟ فردا می رفتی باز می پرسید امروز چه روزی است؟ چندم است؟ روز سوم هم همینطور تا روز آخر. بیست و چندم ماه صفر آن دوستمان که می گویم از دنیا رفت. این به یک مقداری فراق از دنیا احتیاج دارد. ما با این همه محبتی که عمیق است، نمی توانیم. ظاهرا ما می گوییم دنیا چیست و از این حرف ها می زنیم. اما محبت مان به دنیا خیلی عمیق است. خیلی. اگر این محبت عمیق بخواهد از دل آدم دربیاید، آدم باید خیلی کار کرده باشد و زحمت کشیده باشد. یک حرفی عرض کنم و بعد این حرف تمام شود. فرمودند ریشه تمام بدی ها و گناهان هم محبت دنیاست. اگر این را کنده باشی، چه می شود؟ راحت می شوی. تازه نفس می کشی. می توانی یک نماز بخوانی. شاید برای همه ما اینگونه بشود یک روز می گذرد و تمام روز هیچ گناهی نکرده ایم. اصلا هیچ گناهی پیش نیامده. مثلا روز در خانه تنهایی. صبح که از خواب بیدار شدی تنهای بودی و خودت صبحانه درست کردی و خوردی و تمام روز که در خانه بودی هم یک کاری داشتی. مثلا بنده کار دارم. می نشینم مطلب می نویسم. خب پس مناسبت هیچ گناهی پیش نیامد دیگر. تا ظهر. اما نماز ظهر امروز را همانطور می خوانم که دیروز خواندم. معلوم می شود یک ریشه عمیق تری دارد. گناه نمی گذارد انسان نماز بخواند. اگر انسان گناه کند، نمی تواند درست نماز بخواند. نماز که می گوییم منظور هیکل نماز نیست. هیکل نماز را می شود خواند. مگر اینکه خیلی گناه کند که حتی جسم نماز را هم از آدم بگیرند. اما انسان با گناه نمی تواند به روح نماز برسد. من هیچ گناهی نکرده ام. چرا امروزم خیلی با دیروز فرق نمی کند. یا هیچ فرقی نمی کند یا خیلی فرق نمی کند. معلوم می شود یک چیز عمیق تری وجود دارد. آقا تا این که عمیق تر است حل نشود، آن وقتی که می خواهند مرا ببرند، سخت می شود. جدی است ها آقا.

خب من یک مطالبی یادداشت کرده ام عرض کنم که امیدوارم بتوانم برسانم. اولا ما یک اصل مسلم داریم. می گویند آقا خدا که احتیاجی به اعمال ما ندارد. نه از کارهای بد من ضرری به خدا می رسد و نه از کارهای خوبم سودی برای خدا هست. خب پس این به چه درد می خورد؟ برای چه به ما گفته اند این کارها را بکنیم؟ می گویند خب به درد خودت می خورد. ببینید شاید ده پانزده تا آیه باشد که مانند آیه 7 سوره مبارکه اسراء می فرماید: إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكُمْ اگر خوبی بکنید به خودت کرده ای. شعر فارسی هم داریم. در ادامه می فرماید: وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا اگر بد کردی هم به خودت کرده ای. اگر من این را باور کنم خوب است. باز در آیه 272 سوره مبارکه بقره می فرماید: وَمَا تُنفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَلِأَنفُسِكُمْ هرکار خیری و هرچیز خیری مثلا بفرمایید مال، انفاق کنید، برای خودتان است. فَلِأَنفُسِكُمْ برای خودتان است. آقا به درد خودت می خورد. آیه 286 سوره مبارکه بقره که همه با آن آشنا هستید می فرماید: لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ هرچه به نفعش است، کارهایی است که کرده است و هرچه به ضررش است هم کارهایی است که کرده است. وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ. ضرری از جای دیگر نداریم. ضررها مربوط به کارهای خودمان است. سودها هم مربوط به کارهای خودمان است. باز قرآن یک کمی ریزترش را می فرماید: در ایه 6 سوره مبارکه عنکبوت می فرماید: وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ هرکس جهاد کند، نه به معنای جنگ؛ هرکس بکوشد و کار کند، فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ برای خودش کرده است. این قسمت را توجه کنید. در ادامه آیه می فرماید: إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ خدا از همه بی نیاز است. اصلا فکر نکنی یک ذره اش به سود خدا یا فرشتگان خدا یا پیغمبر خداست. در آیه 40 سوره مبارکه نمل می فرماید: وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ هرکس شکر کرد. آقا بسیاری از مشکلاتی که در زندگی برای ما پیش می آید برای این است که خدا به ما نعمتی می دهد و ما یادمان می رود که این داده خداست. شکرش را نمی کنیم. می گیرند. بسیاری از مشکلات ما نعمت هایی بود که از دست مان گرفتند. چرا گرفتند؟ چون شکرش را نکردیم. حالا این خودش بحث دارد دیگر. گفتیم هرکاری می کنی، برای خودت است. می فرمایند هرکاری می کنی، یک روزی نتیجه این کارها را می بینی. فکر نکنی یک دانه اش از بین می رودها. سر سوزنش نمی رود. حالا ببینید در آیه 7 سوره مبارکه زلزال از سر سوزن صحبت شده است. فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ هرکس به وزن یک ذره کار خیر بکند، آن را می بیند. هرکس به وزن یک ذره کار بد بکند، آن را می بیند. در آیه 30 سوره مبارکه آل عمران نیز می فرماید: يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُّحْضَرًا قیامت یک روزی است که هرکس هرچه کار خوب کرده آن را حاضر می بیند. در برابر خودش حاضر می بیند. شما گل کاشته ای؟ خب گل هایی که کاشته ای را مقابلت می بینی. شما رفته ای یک گلدان خریده ای. خب گلدان در خانه تان جلوی چشمت است. یک دل خوش کرده ای.  آقا یک دل خوش کرده ای که کم نیست. این را حتما می بینی. حتما می بینی. يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوءٍ اگر عمل بد کرده چه؟ متاسفانه او هم می بیند. مگر اینکه جبران کند. آقا اگر کار بد را جبران کند، دیگر نمی بیند. اگر یک دل سوزانده ام، آن دل را بدست بیاورم. اگر آن دل خوش شد، به جای آن سوختن، آن دل یک روزی خوش شد، خیلی خوب است. وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوءٍ در این آیه ذکر کرده اند خوبش را که حاضر می بیند. خب بدش را هم حاضر می بیند آقا. آن وقت این بد انقدر بد است که حد ندارد. ما صورت واقعی اعمال خودمان را که ندیده ایم. من یک دروغ گفته ام. صورت واقعی اش چگونه است؟ روایتش غریب است. می گویند بوی بدی که از دهان کسی که دروغ گفته است متصاعد می شود، تا هفت آسمان می رود. همه فرشتگان از این بوی بد آزار می بینند و لعنت می کنند. خیلی زیاد است. لذا آدمی که بدی های اعالش را دید می گوید خدایا ای کاش بین من و اعمال بدم هزار فرسنگ فاصله بود. خب نمی شود. متعلق به خودت است. اصلا شما فقط یک چیز داری. فقط یک چیز است که متعلق به خودت است. پولت نیست. لباست نیست. فقط اعمالت  است. در آیه 39 سوره مبارکه نجم می فرماید: وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَی انسان مالک هیچ چیز نیست. مگر مالک آن چیزی که کرده است. مالکیت واقعی است. آن وقت آقا اگر من یک بدی کرده ام، اگر این واقعا متعلق به من است، چطور امکان دارد از من جدا شود؟ خب شما یک کارهای خوبی کرده ای. خب بارک الله عیب ندارد. کارهای خوبت متعلق به شماست. حالا اگر من کارهای بد کرده ام، کارهای بدم هم متعلق به من است. پس هم آزار کارهای بدم را می بینم و هم حظ و لذت کارهای خوبم را می برم. اینگونه است؟ خب اگر جبران کرده باشی نه. اگر انسان کار بد را جبران کرده باشد اینطور نمی شود. ببینید توبه یعنی جبران. دوست می دارد که بین او و بین اعمال بدش هزار فرسخ فاصله باشد. تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا اما نمی شود. به تو چسبیده و از تو جدا نمی شود. آقا یک چیزی که ممکن است همه قواعد و قوانین را کم و زیاد کند، محبت امیرالمومنین است. امیرالمومنین مثال است. محبت امام حسین هم همانطور است. اینها خیلی قواعد و قوانین را تغییر می دهد. اگر دوستی با اینها باشد، اصلا آن بدی ها به انسان نمی چسبد. اصلا بدی از دست آدم برنمی آید. اگر یک مثقال از دوستی امیرالمومنین باشد، در دلش کینه پیدا نمی شود. نمی شود دیگر. کینه نیست. وقتی در دل من یک مثقال دوستی امیرالمومنین باشد، دیگر کینه نیست. بار آن محبت دنیایی که می گفتیم سبک می شود. در آیه 49 سوره مبارکه کهف می فرماید: وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا آنچه کرده اند را حاضر می یابند. در ادامه می فرماید: وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا یک قانون است. می گوید آقا اصلا من چیزی به شما نمی دهم. تو خودت کرده ای. کرده هایت را به تو تحویل می دهیم. بعد می گویند در اینکه این کرده ها را به تو تحویل می دهیم، نه یک ذره کم می کنیم و نه یک ذره زیاد می کنیم. وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا آنجا نهایت عدل است. یکی از درجات عدل که ما درمورد خداوند به آن معتقد هستیم، عدل در جزاست. نمی شود من کار بد بکنم و جزای خوب به من بدهند و کار خوب بکنم و جزای بد به من بدهند. آقا هر درجه ای بدی کرده باشم، به همان درجه به من می دهند. یک حرفی. هرچه انسان عالم تر باشد، بدی هایش بدتر است. عالم منظور کسی نیست که لباس خاصی پوشیده باشد. ببینید همه ما می دانیم بدی، بد است. اعمال شما کاملا و صد در صد بدون یک ذره کم و کسر به شما تحویل داده می شود. در آیه 111 سوره مبارکه نحل می فرماید: يَوْمَ تَأْتِي كُلُّ نَفْسٍ تُجَادِلُ عَن نَّفْسِهَا قیامت یک روزی است که هرکس دارد داد می زند و از خودش دفاع می کند و فریاد می زند و هرچه می توند از خودش دفاع می کند. چون روز آخر است. ببینید در دادگاه یک وقت روز آخرین دفاع شخص است. آن روز که تمام شود، دیگر تمام است. قیامت هم روز آخرین دفاع است. خب اگر در دنیا از خودت دفاع کرده بودی و کارها و مشکلات را جبران کرده بودی، خب حل است دیگر. اصلا آنجا یک سر به اعلا علیین می روی. اما اگر نکرده بودی، می ماند برای آنجا. در آن روز دفاع آخر است. يَوْمَ تَأْتِي كُلُّ نَفْسٍ تُجَادِلُ عَن نَّفْسِهَا هر کس دارد از خودش دفاع می کند. در ادامه می فرماید: وَتُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ ما به طور کامل به هرکسی آنچه کرده است را تحویل می دهیم. هرچه کرده را در طبق می گذاریم و کل طبق را تحویلش می دهیم. وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ آن روز به هیچ کس، هیچ ظلمی نمی شود. در آیه 281 سوره مبارکه بقره می فرماید: ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ به هرکس آنچه که کسب کرده است، به طور کامل تحویل داده می شود. معنای اصطلاحش به طور کامل است. وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ به هیچ کس ظلم نمی شود. ببینید اگر انسان به کوچه و بازار هم برود، در طول روز ممکن است ده هزار بار نگاه کرده باشد. خب این ده هزار بار نگاه چه می شود؟ به باد فنا می رود؟ ظاهرا به باد فنا می رود. هیچ کس جایی ضبط نمی کند. اما می گویند همه اش ضبط می شود آقا. تمام ده هزارتا نگاهی که کرده ای را به تو تحویل می دهند. خیلی می شود. خیلی می شود آقا. یک چیزی گفته اند که ما مکرر از زبان حاج آقای حق شناس می شنیدیم. مکرر ایشان می فرمود آن لحظه آخر آدم همه آنچه که در طول عمرش کرده است به یاد می آورد. لحظه آخرها. آن طرف نه. همینجا. تا از جسم کنده شدی و از این دنیا کنده شدی و هنوز آن طرف نرفته ای، تمام آنچه که کرده ای به خاطرت می آید. آن وقت در روایت مثال است. قدیم ها مادربزرگ های شما غذا را با هیزم می پختند. هیزم را فوت می کردند. انقدر فوت می کردند تا این هیزم بگیرد. نفت دم دست نبود و گاز نبود. در روایت آمده حتی یک دانه فوت که کرده باشد را به خاطر می آورد. آقا مثلا من یک میلیارد بار نگاه کرده باشم هم همه این یک میلیارد بار یادم می آید. آدمیزاد انقدر جا دارد. آدم جا دارد. اگر این تن بند نباشد، اگر این تن بندِ انسان نباشد، خیلی کار از انسان می آید. در آیه 70 سوره مبارکه زمر می فرماید: وَوُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ همان حرف است ها. برای هرکسی هرچه کرده، کاملا پرداخت می شود و برگردانده می شود. در ادامه می فرماید: وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَا يَفْعَلُونَ او آگاه تر است. خود من هم آگاه می شوم. به آنچه که کرده ام آگاه می شوم. او به آنچه که آنها کرده اند آگاه تر است. در آیه 7 سوره مبارکه تحریم می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ حرف هایی است که عرض کرده بودم. ای کسانی که کفر ورزیده اید و با کفر از دنیا رفته اید، عذر نخواهید. امروز جای عذرخواهی نیست. اینجا جای عذرخواهی هست. وقتی من دارم در کوچه می روم، می توانم با خدا صحبت کنم. می توانم فارسی هم صحبت کنم. لازم نیست عربی صحبت کنم. وقتی لحاف را روی سرت کشیدی، یک لحظاتی طول می کشد تا خوابت ببرد. می توانی آنجا با خدا صحبت کنی. همین عذرخواهی را آنجا بکند.آن طرف که بروی دیگر نمی پذیرندها. شنیده نمی شود. اینجا یک ذره اش هم شنیده می شود. اما آن طرف شنیده نمی شود. لذا می گویند لَا تَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ امروز عذر نخواهید. خب آن طرف باید عذرخواهی می کردید. باید برمی گشتید و عذرخواهی می کردید. خب چرا اینگونه است؟ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ما هرچه کرده اید را به شما جزا می دهیم. ببینید اینجا می گویند که مثلا از چراغ قرمز عبور می کنید و مثلا ده هزار تومان جرمش است. فردا بیست هزار تومان است. می شود. پس فردا سی هزار تومان است. می شود. آنجا اینگونه نیست. نه کم می کنند و نه زیاد. عین عمل شما را به شما تحویل می دهند. إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ببینید می فرماید: مَا كُنتُمْ یعنی آنچه که کرده اید. آنچه که کرده اید را به شما می دهیم. نه چیز دیگری. در آیه 51 سوره مبارکه ابراهیم می فرماید: لِيَجْزِيَ اللَّهُ كُلَّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ خدای متعال این کارها را می کند تا هرکسی را به آنچه که کرده است جزا بدهد.در ادامه می فرماید: إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ. ببینید ما هرچه توضیح دهیم و هرچه مطالعه کنیم نمی فهمیم عالم آخرت یعنی چه. یک عالم دیگری است. یک قوانین دیگری آنجا حاکم است. شرایط این جهانی نیست. ببینید مثل می گویم. روز قیامت صد نفر جهنمی دور من هستند. آنها دارند می سوزند و من یک ذره گرما احساس نمی کنم. مگر خودم کرده باشم. اینجا اینگونه نیست. خدایی نکرده اگر یک کسی بسوزد، اگر من هم کنارش باشم، من هم می سوزم. این مربوط به این عالم است. آن عالم داستان خودش را دارد. در آیه 54 سوره مبارکه یس می فرماید: فَالْيَوْمَ لَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا امروز هیچ کس، هیچ ظلمی نخواهد چشید. هیچ ظلمی. وَلَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ و به آنها جزا داده نمی شود مگر خود آنچه که کرده اند. ببینید می فرماید خود آنچه که کرده اند اینجا عرض کردیم وقتی یک کسی از چراغ قرمز عبور می کند، باید جزای پولی بدهد. ممکن است یک وقتی هم برایش زندان ببرند. جزا غیر از آن کاری است که کرده است. مثلا قدیم دکترها پرهیز می دادند. مثلا من ناپرهیزی می کنم و به عنوان بلایش مریضی می کشم. ناپرهیزی یک کاری است و مریضی یک کار دیگری است. اما اگر سرم را بزنم به دیوار چطور؟ باز ببینید زدن سر به دیوار، با دردش فرق می کند. این عالم اینگونه است. آنجا اینگونه نیست. همان که کرده ای را می بینی. نه بیشتر و نه کمتر. در آیه 89 سوره مبارکه نمل می فرماید: مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِّنْهَا فقط یک چیزی عرض کنیم. آنهایی که خوبی کرده اند، قرآن در آیه 26 سوره مبارکه شوری می فرماید: وَيَزِيدَهُم مِّن فَضْلِهِ یکی را ده تا می دهد. این برای همه است. اگر اهل صبر باشد و بلاکش باشد و در بلا صبر کند، آنجا فرموده اند که به غیر حساب جزا می دهند. اگر کسی بر معصیت صبر کرده باشد چطور؟ قدیم ها شاید چهارده پانزده ساله بودم. از یکی از خویشانم حرف قشنگ و خوبی شنیدم. فرمود وقتی یک منظره حرامی جلوی چشم جوان است، اگر چشمش را بست، به اندازه تمام ذراتی که بین زمین و آسمان است، خدا به او ثواب می دهد. ببینید یک دانه در برابر چه. اگر چشمش را انداخت پایین، به اندازه ذرات زمین به او ثواب می دهند. اگر چشمش را به آسمان انداخت، به اندازه ذرات آسمان ثواب دریافت می کند. در صبر اینگونه است. صبر است دیگر. صبر بر گناه صبر درجه اول است. مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِّنْهَا هرکس که حسنه بیاورد. آقا حسنه بیاورد یعنی چه؟ آیات دیگری هم دارد. مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِّنْهَا وَهُم مِّن فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ هرکس حسنه بیاورد، یعنی چیز دیگری نیاوردها. آشغال نیاوردها. اگر خوبی بیاورد. آقا فقط اگر خوبی بیاورد، جزایش بهتر از آن است که کرده است. اندازه اش را نگفته است. یک چیزی گفته است که معلوم مي شود خیلی مهم است. وَهُم مِّن فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ روز قیامت یک فزع دارد. ببینید اگر تمام ترس های عالم ر اجمع کنند، به اندازه یک ذره آنجا نمی شود. قرآن آنجا را فزع اکبر می نامد. بزرگ ترین ترس. ببینید وقتی آدم در تن است، یک درجه از ترس را می تواند تحمل کند. در برابر بیشتر از آن قلبش می ایستد. شادمانی را تا یک اندازه می توند تحمل کند. در برابر بیشتر از آن قلبش می ایستد. اما وقتی از تن فارغ بود، یا در آن عالم بود، چون آن عالم هم آدم با تن است اما غیر این عالم است، آنجا هرچه بترسانند، می ترسد. یک وقتی فرمودند که یک کسانی شغل شان ترساندن است. خدا برای آدم پیش نیاورد. یک شغلی دارد که در آن شغل مردم را می ترسانند. حالا هست دیگر. ممکن است باشد. گفتند آنها را در قیامت هزار سال در زندان ترس حبس می کنند. در قیامت نه جهنم. نمی دانیم یعنی چه. فرمودند مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ یعنی هرکس خوبی بیاورد. خب آقا هرکس خوبی بیاورد، یعنی چه؟ آقا شما، من، خب صدتا کار کرده ام. اینها را جبران کنم. وقتی جبران کردی، دیگر همراهت نمی بری دیگر. مثلا کسی چندین سال خمس نمی داده. خب حالا خمس همه این سال ها را حساب کند و بدهد. حل می شود. بعد هم می گوید خدایا غلط کردم. عقلم نمی رسید. نمی دانستم. خدایی نکرده یک وقت اوایل جوانی و نوجوانی نماز درست نمی خواندم. هرکسی انقدر عقل رس نیست که مثلا از چهارده پانزده سالگی بالغ عقلانی باشد. اگر از نظر عقلانی بالغ باشد، خب خودش کارهایش را درست می کند. اما اگر نباشد چکار کنیم؟ ممکن است چند سال نمازهایش را با وضوی همینطوری گرفته باشد و شاید یک وقت خدایی نکرده غسل هم بلد نبوده. خب چند سال نمازش از دست رفته. خب اگر من قضای نمازها را بخوانم، جبران می شود دیگر. اگر روزه ها مشکل داشت، کفاره اش را بدهم و قضایش را بگیرم تا جبران شود. اگر غیبت کسی را کردم، راضی اش کنم. اگر رضایت طلبیدم، خب جبران می شود و حل می شود. خب. اگر من همه آنچه که خطا کردم را جبران کردم، خوب است دیگر. دو رکعت نماز خوب هم ببری می گویند کافی است. این خوبی آورده. هیچ بدی ای همراهش نیاورده دیگر. خودش همه بدی هایش را حل کرده و حالا خوبی آورده. هرکس خوبی بیاورد چه می شود آقا؟ فرمودند فَلَهُ خَيْرٌ مِّنْهَا. در آیه 84 سوره مبارکه قصص می فرماید: وَمَن جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئَاتِ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ هرکس بدی بیاورد، فَلَا يُجْزَى الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئَاتِ آن کسانی که به سیئات و به بدی عمل کرده اند جزا داده نمی شوند، إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ جز همان کاری که کرده اند. همان کار خودشان را به آنها می دهیم. اینها همه مسائل مسلم اسلام بود که عرض کردیم.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای