جلسه چهارشنبه 1/11/93 ( آنهايي كه خدا ميخواهد هدايتشان كند )
از آن روزی که اخلاق آدم خوب می شود، یک ولیّ پیدا می کند. ولیّ یعنی کسی که بالای سر آدم ایستاده و دلش برای این آدم می سوزد و از این مراقبت می کند...

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

در آیه 125 سوره مبارکه انعام می فرماید: فَمَن يُرِدِ اللَّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ هرکس را که خدا بخواهد هدایت کند، به او شرح صدر برای اسلام می دهد. شرح صدرِ برای اسلام می دهد. همه اسلام را می پذیرد. همه اسلام را می پذیرد. هرکس را که خدا بخواهد هدایت کند. اگر در خاطرتان باشد عرض کردیم که این هدایت، هدایت خاص است. [برای رسیدن به] هدایت خاص، آدم باید بهایش را بپردازد. اگر کسی بهای هدایت خاص را پرداخته باشد، بهایش چیست آقا؟ چیست؟ پاکدامنی. پاکدامنی. هرکس بهای هدایت خاص را بپردازد که بهایش پاکدامنی و پاکی است، خدای تبارک و تعالی به او شرح صدر می دهد. می گوید شما فرمودید که می خواهد هدایت کند. خب چرا شرح صدر می دهد؟ شما اینجا فرمودید می خواست هدایت کند. هرکس را که خدا می خواهد هدایت کند. خب پس چرا شرح صدر می دهد؟ هدایت همین این است. وَمَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ هرکس را که خدا بخواهد گمراه کند. این آن گمراهی ای است که آدم مقدمه اش را خودش جور کرده است. اگر کسی جور نکرده باشد، نه. می گویند این ضلالت و گمراهی کیفری است. کیفر است. نتیجه بدی اعمال من است. یک عمر حرام خورده ام. مثلا ها. یک عمر حرام خورده ام. این نتیجه دارد. یک عمر ظلم کردم. خب این نتیجه دارد. نتیجه اش این است که آدم یک چیزهایی را نمی فهمد. آنجا در اثر پاکدامنی به یک فهم می رسد. اینجا به یک نفهمی می رسد. یک چیزهایی را نمی فهمد. یک چیزهای دیگری را می فهمد. هرکس را که خدا بخواهد گمراه کند، سینه اش را تنگ می کند. در مقابل آنجا که گفتند شرح صدر می دهد، اینجا سینه اش را تنگ می کند. ضَيِّقًا حَرَجًا تاکید همان است. حرج هم باز یعنی سینه تنگ. بعد هم مثال زده اند که آن را کار نداریم. بعد می فرمایند: كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ یک چیزی را تا حالا نگفته بودیم. آنجا گفتیم هرکس را که خدا بخواهد هدایت کند، به او شرح صدر می دهد. شرح صدر با هدایت یکی بود. یعنی اگر آدم به شرح صدر رسید به یک هدایت رسیده که قبلا نداشت. آن را نداشت. حالا پیدا کرده و دارد. در مقابلش هرکس که خدا بخواهد او را گمراه کند، که عرض کردیم باید خودش کار مقدماتی اش را کرده باشد و به اندازه کافی دروغ گفته باشد، به اندازه کافی ظلم کرده باشد، به اندازه کافی جگر سوزانده باشد، مثلا؛ خدا به این ضیق صدر می دهد. حالا یک چیز تازه می گویند. كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ صحبت پاکی و نجسی نبود. می گویند خدا اینچنین پلیدی را بر یک کسانی قرار می دهد. سوره توبه در آیه 95 یک عبارت در مورد منافقین می فرماید: إِنَّهُمْ رِجْسٌ اینها پلیدی هستند. اصلا مجسمه ... لفظش بد است آدم بگوید. این مجسمه پلیدی است. مجسمه است. حالا اینجا این که مقدمات را جور کرده و خودش نشسته ذره ذره مقدماتش را جور کرده و مدام گناه در کنار گناه چیده و ظلم در کنار ظلم چیده و دروغ در کنار دروغ چیده، که می گویند اگر آدم یک دروغ می گوید، باید ده تا دروغ دیگر هم برای درست کردن آن دروغ بگوید و کش می آید. از آن طرف هم کش می آید. آدم درستی کند، درستی اش کش می آید. همانطور که این طرف دروغ، دروغ می آورد و گناه، گناه می آورد از آن طرف هم همینطور است. بعد می فرماید: كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ می خواهیم به یک چیز تاره برسیم که هفته های پیش عرض نکرده بودیم. اینچنین خدای متعال پلیدی را برای کسانی که ایمان نیاورده اند قرار می دهد. ببینید بی ایمانی مدام زیاد می شود. قانون این چیزها این است. ایمان مدام زیاد می شود. انتها ندارد. پایان ندارد. مدام ایمان زیاد می شود. روایات شیعه درمورد حضرت ابوطالب علیه السلام این است. می فرمایند ایمان همه عالم را در یک ترازو بگذارند و ایمان ایشان را هم یک طرف دیگر ترازو بگذارند، ایمان ایشان ترجیح دارد. یک نفر به اندازه همه عالم و بیشتر ایمان دارد. جا دارد. آن آدمی که اینطور ایمان دارد هم باز ایمانش بیشتر می شود؟ باز بیشتر می شود. اینجا فرمودند كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ کسانی که ایمان ندارند، مدام پلیدی می آید. آن پلیدی یک بی ایمانی تازه می آورد. آن بی ایمانی تازه، یک پلیدی تازه می آورد و تازه و تازه تا ابد. لذا یک کسانی که به جهنم می روند، مدام جهنم شان افزوده می شود. خدا پیش نیاورد. مدام جهنم شان افزوده می شود. مدام بدی شان زیاد می شود و جهنم شان زیادتر می شود. از آن طرف یک کسانی مدام بهشت شان افزوده می شود. بعد در آیه بعد فرمودند: وَهَذَا صِرَاطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيمًا این صراط مستقیم پروردگار تو این است. این شرح صدر است که عرض کردیم. در شرح صدر آدم به صراط مستقیم رسیده. صراط مستقیم مال کسی است که اگر خاطرتان باشد در آیه دیگر گفتیم. من این آیات را زیاد خوانده ام و دیگر بلد هستید. در آیه 25 سوره مبارکه یونس می فرماید: وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ خدا همه عالم را به دارالسلام دعوت کرده است. دارالسلام انقدر بزرگ است که همه عالم هم بیایند جا دارد. وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ یک دعوت نامه عام است برای همه مردم عالم به دار السلام. دارالسلام آنجایی است که هیچ بدی ای نیست و همه خوبی هست. وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ. يَهْدِي مَن يَشَاءُ آدم های خاصی را به صراط مستقیم دعوت می کند. این صراط مستقیم آدم را کجا می برد؟ همان دارالسلام که گفتیم دعوت همه بود وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ. این صراط مستقیم قطعا منتهی می شود به دارالسلام. قطعا به دارالسلام منتهی می شود. قطعا. هَذَا صِرَاطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيمًا این صراط مستقیم ربّ توست. همه کارهای هدایتی به ربّ عالم وابسته است. این را می فهمید. همه کارهای هدایتی به ربّ عالم. ربّ. چون ربّ است برای هدایت کردن همه مخلوقات وظیفه دارد و متعهد است. خب. هنوز نرسیده ایم. حرف اصلی مان در این آیه است. لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِندَ رَبِّهِمْ. وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ که صراط مستقیم به دارالسلام می رساند. لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِندَ رَبِّهِمْ.  اینهایی که به شرح صدر رسیدند، به هدایت خاص رسیدند، به صراط مستقیم رسیدند، که صراط مستقیم، هدایت خاص و شرح صدر یکی است. چندین بار درمورد شرح صدر عرض کرده ایم. ببینید هرگناهی که من می کنم، این را مدام تکرار کرده ام؛ هرگناهی که من می کنم، منشأش یک ضیق صدر است. هر گناهی که می کنم ها. هرگناهی که می کنم، منشأش یک ضیق صدر است. عبارت را عوض می کنیم. هرگناهی که من می کنم، منشأش یک اخلاق بد و یک خلق بد است. خلق بد همان ضیق صدر است. آدم که اخلاقش بد است، ضیق صد دارد. هر خلق بدی، یک ضیق است. در برابرش هر خلق خوبی یک شرح صدر است. داستان آن آقای بزرگواری که نیم ساعت داشتند فحشش می دادند و او هم کاملا خونسرد داشت گوش می کرد را برایتان گفته ام. چقدر آدم می تواند سینه اش باز باشد که بتواند تحمل کند. هر اخلاق خوبی یک شرح صدر است. اگر آدم همه اخلاق های خوب را دارد، پس به آن شرح صدری که آنجا گفته اند رسیده است. پس آن آقا به آن هدایت خاص رسیده. پس به صراط مستقیم رسیده. ببینید همه اش برمی گردد به خوبی های خود آدم. اگر اخلاق من خوب است، خب آقا شما به شرح صدر رسیده ای. شما به صراط مستقیم رسیده ای. به هدایت خاص الهی رسیده ای. حتما نتیجه ات دارالسلام است. لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِندَ رَبِّهِمْ حالا مهم دار السلام این است. این دارالسلام عند ربّ است. در خاطرتان هست؟ در آیه 169 سوره مبارکه آل عمران می فرماید: وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ مهمش عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ است. عِندَ رَبِّهِمْ. اگرنه الان شمر هم دارد رزق می خورد. فقط او زیر بلا است. زیر حمیم جهنم است. مثلا. آتش جهنم. مثلا. او هم رزق دارد. هر آدم خوبی هم رزق دارد. خوب ها رزق دارند. حیات. مرگ که فاتَ ماتَ نیست. ما که نمی گوییم فاتَ ماتَ. تمام شد، تمام شد. نمی گوییم که. ادامه می یابد. حیات آدمی ادامه می یابد. آدم از یک عالمی به عالم دیگر می رود. جایگزین و تبدیل می کند. جایش را عوض می کند. خب. این مهم است که جایش عند ربّ است. این همسایه خدا می شود. مهمش آن است. مهم برای شهید هم این است که همسایه خدا می شود. این همسایه که همسایگی مادی نیست. مثلا فرض کنید ما از این طرف هیچ کس را همسایه نداریم. کوچه همسایه ماست. خب اینطرف همسایه داریم. اینگونه که نیست. اگر بتوانیم بفهمیم خیلی خوب است. لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ. لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ یعنی دارالسلام مال اینهاست. مال اینهاست. اصلا خدا بهشت را برای بهشتی خلق کرده است. بله؟ خدا بهشت را برای بهشتیان خلق کرده است. بهشتی ها چه کسانی هستند؟ آن کسی که اخلاقش بهشتی است. شما تا حالا آدمی دیده اید که اخلاقش بهشتی باشد. آن آقای بزرگوار را گفتم. قیافه اش بهشتی بود. من نشسته بودم و همینطور فقط قیافه اش را نگاه می کردم. خدا بهشت را برای بهشتی ها خلق کرده است دیگر. لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ. بهشت و دارالسلام مال اینهاست. اصلا مال اینهاست. آن وقت ببینید چقدر اخلاق خوب خوب و مهم است. اخلاق خوب از کجا بدست می آید آقا؟ بگویید؟ از خوبی. از اعمال خوب. آدم اعمال خوب که انجام می دهد، اخلاقش خوب می شود. کار بد می کند، اخلاقش بد می شود. خیلی ساده. من تندی می کنم. خب تندی می کنم و تندی می کنم و تندی می کنم و می شوم... لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِندَ رَبِّهِمْ. دارالسلام مال اینهاست. دارالسلام اینها هم مهمش همسایگی خداست. در همسایگی خداست. در همسایگی خداست یعنی چه؟ یعنی در همسایگی سلامت است. خدا سلام است دیگر. در همسایگی کرم است. خدا کریم است. در همسایگی بخشش و گذشت است. مدام از این خوبی ها بشمارید. همه در و دیوار خانه اش، این طرف خانه اش کرم است. این طرف خانه اش رحم است. آن طرف گذشت است. آن طرف خانه اش عزت است. این طرف خانه اش. از این حرف ها. معدن عظمت یادتان هست؟ معدن عظمت. نه. لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِندَ رَبِّهِمْ. بهشت مال اینهاست و این بهشت اینها در جوار خداست. در جوار خداست. حالا اگر عبارت را عوض کنیم؟ نمی ترسید بگویم؟ یعنی در جوار امیرالمومنین است. این را که می فهمیم. والده ما یک عمه خانم داشت. خدا همه اموات شما را رحمت کند. ایشان همه اش داشت صلوات می فرستاد. هرکس هم از اطرافیان و قوم و خویشان و آشناها حاجت داشتند به ایشان می گفتند و ایشان می گفت خب من برایت صلوات می فرستم کارت درست می شود. می شد. خب. بعد از فوتش خوابش را دیده بودند. آن پسرخاله مرحوم ما که او بیشتر داستان هایش را بلد بود. او نقل کرد که ایشان گفته بود یک طرف خانه من حضرت خاتم انبیاء است. یک طرفش امیرالمومنین است. اینگونه می شود. حالا باز یک ذره توضیح عرض کنم. در روایات متعدد داریم که می فرمایند نَحنُ الأسماءُ الحُسنی. ما همه اسم های خوب خدا هستیم. معلوم است؟ ما همه اسم های خوب خدا هستیم. یعنی شما کرم خدا را پیش امیرالمومنین پیدا می کنید. نه اینکه او خداست. نه. اما او صاحب کرم خداست. صاحب مرحمت خداست. همینطور صفات خوب را بگو. چون او خزینه صفات خوب خداست، پس شما اگر در جوار او باشی، مثل این است که در جوار کرم خدا هستی. در جوار رحم خدا هستی. در جوار مرحمت خدایی. در جوار مهربانی خدا. حالا الان ممکن است الفاظ به زبان من نیاید. این حرف را متوجه شدید ان شاء الله؟ شد؟ نشد. لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِندَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِيُّهُم می خواستم این را عرض کنم. از آن روزی که اخلاق آدم خوب می شود، یک ولیّ پیدا می کند. ولیّ یعنی کسی که بالای سر آدم ایستاده و دلش برای این آدم می سوزد و از این مراقبت می کند. در جمعیتی که اینجا حضور دارند و اینجا تشریف دارند کسی هستی که تا به حال در عمرش اشتباه نکرده باشد؟ داریم آقا؟ داریم؟ در عمرش اشتباه نکرده باشد؟ چرا فکر می کنید؟ می شود؟ یعنی کسی را در این جمعیت داریم؟ اگر آدم ولیّ داشته باشد، این ولیّ که عرض می کنیم، این ولیّ مهربانی که اگر اخلاق آدم خوب شود، اگر اخلاق آدم خوب باشد، آن ولیّ برایش می آید و زندگی او را عهده دار می شود. این آدم دیگر اشتباه نمی کند. آن، آن وقت است. ولیّ دارد یعنی یک کسی بالای سرش ایستاده و مراقب است این اشتباه نکند. در کسبش اشتباه نکند. آن مرتبه خانه را مثال زدیم دیگر. آن آقا می خواست در خیابان جامی خانه بخرد. اینجا نخری ها. چشم. باید یک جای خوب خانه ... خوب. اینها مثال است ها. می خواهد ازدواج کند. نمی گذارند اشتباه کند. می خواهد درس بخواند. نمی گذارند اشتباه کند. می خواهد رفیق بگیرد. نمی گذارنددر رفیق اشتباه کند. آدم در رفیق خیلی ضرر می کند. اگر رفیق آدم خوب نباشد، آدم خیلی ضرر می کند. رفیق خیلی می توند باعث ضرر آدم باشد و می تواند باعث خوشبختی آدم بشود. نمی گذارند اشتباه کند در رفیق. شما می خواهی در کنکور انتخاب کنی. نمی گذراند اشتباه کنی. همینطور بشمار. حاج آقای حق شناس می فرمود معلمت را هم به تو می گویند. معلمت را هم می گویند. می خواهی به نماز جماعت بروی. خب اگر یک آقایی علم و تقوایش بیشتر باشد، ثواب نماز پشت سر او بیشتر است. خب اگر من نتوانم این را تشخیص بدهم چه؟ می روم هرجایی که خواستم. نمی گذارند بروی. می گویند برو آنجا. ثواب نماز آنجا بیشتر است. دارم مثال می زنم ها. همینطور بشمار. می خواهی این کتاب را بخوانی. می گویند این کتاب را نخوان. می فهمی این کتاب را نخوانی. بنده کتاب خوانده ام و ضرر کرده ام. این را نخوان. یک آقایی از وابستگان بود. این روزنامه می خرید. من هم ناراحت بودم که چرا این روزنامه را می خرد. جرئت هم نمی کردم بگویم. البته قاعدتا جزئت نکردنم بیخود بود. خب آدم ضرر می کند. یک روزنامه را می خوانی و ضرر می کنی. اگر آدم ولیّ داشته باشد، ضرر نمی کند. الان نمی دانید این یعنی چه. مگر اینکه آدم از دنیا برود. از دنیا که برود می فهمد چقدر ضرر کرده. اگر آنجا این کار را کرده بودم، اینطور بود. اگر آن کار را کرده بودم، آنطور بود. اینطور. اینطور. اینطور تا آخر. تمام ضررها و اشتباهات عمرش را می فهمد. می فهمد چقدر ضرر کرده. که اگر، اگر ولیّ داشت.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای