جلسه چهارشنبه 29/11/93 ( راه به نتيجه رسيدن اعمال )
هیچ وقت ندیدیم دست حاج آقای حق شناس تسبیح باشد و در حال ذکر گفتن باشد. خب چرا؟ اگر همه وجود من دارد ذکر می گوید ... ای کاش ما هم می چشیدیم...

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

مساله اول. این مساله ای است که قبلا هم عرض کرده بودم. خیلی جدی است ها. ما عملی نداریم. فقط همین نماز را می خوانیم. فکر کن از صبح که بیدار شدی تا شب که می خوابی چکار می کنی؟ ما از کارهای عبادی چه کار می کنیم؟ ده جزء قرآن می خوانیم؟ زیارت عاشورا با صد لعن و صد سلام می خوانیم؟ زیارت جامعه می خوانیم؟ نماز هزار قل هو الله می خوانیم؟ نه. همین نماز ظهر و عصر است. درست است آقا؟ عرضم این است که سعی کنید این را یک کمی درست بخوانید. تند تند تند نباشد. حالا اینجا که گرفتار دست بنده می شوید و من یک کمی طول می دهم. خب خیلی هم به شما سخت می گذرد که مثلا در رکوع دو تا ذکر می گوییم. سخت است دیگر. یک وقت هم خودتان نماز که می خوانید یک ذره. یک ذره. یک چیز دیگر علاوه بر اینکه این نماز را یک ذره با طمانینه و یک ذره بیشتر از حداقل واجب. ببینید حداقل واجب سه تا سبحان الله است. بعضی از بزرگان هم می گویند که فقط ذکر بگویید. یا الله می گویند و بلند می شوند. سبحان الله و بلند می شوند. این هم می شود. بروید بگردید ببینید مرجع تقلیدتان چه می گوید. اگر فقط یک ذکر بگوییم کافی باشد خب به جای اینکه سه تا سبحان الله بگوییم یک دانه می گوییم راحت تر است دیگر. باور کنید بعد پشیمان می شویم.

یک چیز دومی هم می خواستم عرض کنم. این را قبلا هم عرض کرده ام. این تسبیحات حضرت زهرا را مهم بدانید. اینطور نباشد که خیلی تند تند بگویید. اینجور نه. یک وقت یک دوستی بود. من دراز کشیده بودم و ایشان هم داشت نماز امام زمان می خواند. من فقط می شنیدم نستعین. نستعین. نستعین. خدایا این بقیه اش را چگونه می گوید؟ حالا فقط سی و چهار تا الله و اکبر است. با طمانینه بگویید. الله اکبر. الله اکبر. الله اکبر. بعد الحمدلله. الحمدلله. الحمدلله. سعی کنیم یک ذره هم حواسمان به آن چیزی که می گوییم جمع باشد. امام چه فرمود؟ وقتی صحبت این ذکرها شد، این ذکر ها که همه اش پنج دقیقه هم بیشتر طول نمی کشد و دو سه دقیقه طول می کشد؛ فرمود من این ذکر را از هزار رکعت نماز بیشتر و بهتر می دانم. هزار رکعت نماز. پنج تا نماز است. پنج تا تسبیحات. این هم یک مساله.

مساله سوم این است که ما در نماز چهارتا قیام واجب داریم. چهارتا قیام واجب. یک. بگویید. قیام در حال تکبیره الاحرام. حالا یک ذره اختلاف فتاوا هست. در هرصورت در حال قیام آدم باید تکبیره الاحرام را بگوید. اگر سهوا بنشیند و تکبیره الاحرام را بگوید، نمازش باطل است. بله؟ اولین واجب و بفرمایید اولین واجب رکنی. قیام در حال تکبیره الاحرام واجب است. اگر سهوا آدم بنشیند و تکبیره الاحرام بگوید، نمازش باطل است. بعدش می شود قیام درحال قراعت. این قیام واجب است. اما رکن نیست. بنابراین اگر من تکبیره الاحرام گفتم. گاهی مثلا بنده اینگونه عمل کردم. مثلا نماز مستحبی بوده. مثلا عرض می کنم. تکبیره الاحرامش را ایستاده گفتم و بعد نشسته ام و حمد و سوره را نشسته خوانده ام. حالا مثلا جان نداشتم و خسته بودم و امثال این حرف ها. اگر من نماز واجبم را هم به اشتباه نماز مستحبی همینطور خواندم، خب وقتی سهوی باشد، این عیب ندارد. اگر سهوا آدم این قیام را انجام ندهد عیب ندارد. چون قیام واجب است. رکن نیست. خب. بعد که من این حمد و سوره ام تمام شد، همانجا به رکوع رفتم. بعد هم در رکوع یادم آمد که نماز واجب است. همانطور نشسته به حالت رکوع در حال قیام شدم. چیست؟ نماز باطل است. اگر من حمد و سوره ام را در حال نشستن خواندم و بعد یک مرتبه توجه پیدا کردم و ایستادم و الله اکبر گفتم و بعد به رکوع رفتم، نماز عیب ندارد. آن سهو بود دیگر. آن قیام واجب بود. رکن نبود. اما واجب بود. خب سهو کردم. در واجبات سهو عیب ندارد. واجبات رکنی، سهوش عیب دارد. واجبات معمولی، سهوش عیب ندارد. خب من از حال قیام به رکوع رفتم. بعد از رکوع هم که قیام سوم است و من باید از حال قیام به رکوع بروم. از حالت قیام. یک فرض های دیگری می کنند. مثلا من ایستاده ام و نمازم را همش ایستاده خواندم. الله اکبر. حواسم پرت شد و رفتم به سجده. رفتم به هوای سجده. خب می شود دیگر. آدم اشتباه می کند. من فکر کردم که رکوعم را انجام دادم و این تکبیر، تکبیر بعد از رکوع است و رکوعم را انجام دادم و حالا به سجده رفتم. به سجده نرسیده متوجه شدم که رکوع نکردم. حالا همانطور عقب عقب به رکوع می آیم. این نمی شود. چون باید از قیام به رکوع بیایم. این عقب عقب آمدن نماز را باطل می کند. پس اگر چنین اتفاقی پیش آمد، من قشنگ بلند می شوم و می ایستم و الله اکبر می گویم و به رکوع می روم. این الله اکبری که در پایان قیام دوم گفته می شود، بعضی از علما واجب دانسته اند. بنابراین این مهم است. این را انجام بدهیم. تا یادمان هست، انجام می دهیم. و بعد از این تکبیر هم یک لحظه بایستید و بعد به رکوع بروید. این احتیاط است. خب. این هم قیام سوم است. بعد از این که رکوع را انجام دادیم قشنگ بلند می شویم و می ایستیم. باید قشنگ بایستیم. باید دو سه ثانیه که یک قیام بشود، که عرض کردیم این قیام چهارم است و واجب است. واجب رکنی. واجب معمولی. واجب رکنی و واجب معمولی. بله؟ اگر ما تمام مدتی که خدمت شما هستیم، مساله بگوییم، سرمان کلاه نرفته است.

خب. یک آقایی یک سوال کرد. من به ایشان عرض کردم که آقا شما کتاب المراقبات مرحوم آقای میرزاجواد آقا را بخوانید. اگر کسی می خواهد کتاب اخلاقی بخواند، کتاب المراقبات را بخواند. اصلش عربی است و چندین ترجمه فارسی هم دارد. ترجمه های خوبی هم دارد. عرضم به حضورتان ترجمه های زمان ما هم دارد که چندتا ترجمه شده باشد. این کتاب بسیار خوبی است. کتاب بسیار خوبی است. آنجا ایشان یک مساله ای خوانده بود که ایشان یک فرمایشی فرموده بودند. فرمایش ایشان را به بنده فرمودند و حالا من می خواهم خدمت شما عرض کنم. بعد ببینید این فرمایش درست است یا درست نیست؟ من آنجا یک حرفی به ایشان زدم که درست ضد این فرمایش بود. حالا بررسی کنیم و ببینیم خدا چه می خواهد. فرمایش ایشان این بود که شما سعی کن باطنت را اصلاح کنی. اگر باطنت را درست نکنی، اعمالت سرانجام پیدا نمی کند. ناگزیر از این گوشه و آن گوشه در می رود. در اعمال و رفتار من اشکال پیدا می شود. اگر من بخواهم هیچ اشکالی در اعمالم نباشد، این می شودها. که دیگر هیچ اشکالی به رفتار و اعمال آدم نباشد. تمامش دقیق باشد. طبق دستور باشد. می شود. نشدنی نیست. این می شود. شرطش این است که من باطنم را اصلاح کرده باشم. این فرمایش آقای میرزا جوادآقاست. به نظرتان این حرف درستی است یا درست نیست؟ حرف درستی است. چرا؟ چون مرکز وجود آدم، مرکز وجود آدم قلب آدم است. اگر مرکز خراب است، خب نمی شود. ببینید یک مرکز آب، یک چشمه آب داریم. آب این چشمه سنگین است. این چشمه در ده تا جوی آب حرکت می کند و به جاهای مختلف آب می رساند. می شود آن آب هایی که می آید، آب سنگین نباشد؟ خب نمی شود دیگر. اگر آن چشمه گچ داشته باشد، مثلا سابقا آب بعضی از ییلاقات اطراف تهران گچ داشت. آبش سنگین بود. خب. می آید به خانه ما. از پانصد متر فاصله به خانه ما می آید. می شود این آب سنگین نباشد؟ خب نمی شود. سرچشمه آبش سنگین است. نمی شود آبش سنگین نباشد. مثلا خدایی نکرده فرض کنید آن آبش میکروب داشته باشد. حالا مثلا. خب نمی شود اینها میکروب نداشته باشد. هرچه سرچشمه هست. بنابراین هرچه در قلب من وجود دارد، به چشمم می آید. خدایی نکرده، خدایی نکرده اگر من بی حیا باشم، یعنی بی حیایی در جان آدم است. صفات آدم در سینه آدم است. در قلب آدم است. جایگاهش در باطن وجود آدم است. خب همه صفات بد در رفتار و اعمال می ریزد. بی حیایی به چشم من می آید. نمی شود نیاید. توی گوش من می آید. توی دست من می آید. خب این حرف درست بود دیگر. صد در صد دقیق و درست. من عرض کردم اگر شما نتوانی رفتار و اعمالت را درست کنی، هیچ وقت قلبت درست نمی شود. اگر نتوانی اعمال و رفتارت را درست کنی، هیچ وقت قلبت اصلاح نمی شود. بدون اصلاح اعمال، باطن آدم، سینه آدم، قلب آدم، حقیقت وجود آدم از صفات بد پیراسته نمی شود. با اعمال درست است که آن درست می شود. حالا چکار کنیم؟ کدام حرف درست است؟ هردو حرف هم درست است. حالا ما کدام را انتخاب کنیم؟ ما دومی را انتخاب می کنیم. فقط یک حرف است. بزرگان علمای اخلاق این تناقض را طرح کرده اند که اگر اعمالم درست نباشد، قلبم درست نمی شود و اگر قلبم درست نباشد، اعمالم درست نمی شود. این یک تناقض است. چکار کنیم؟ جواب مساله این است. عرض کردم این مساله را بزرگان علمای اخلاق بحث کرده اند. جواب این است که انسان یک موجود مختار است. صاحب اراده است. آدم می تواند بر خلاف آنچه که در درونش می گذرد تصمیم بگیرد و عمل کند. درست است یا نه؟ من دلم خیلی می خواهد فلان چیز را نگاه کنم. نگاه نمی کنم. دلم پر می زند. دارد من را می کشد. حالا اگر می توانستم مثال هم بزنم، می دیدید که... اما آدمیزاد می تواند. این توانایی خاص آدمیزاد است. اگر این گربه خیلی دلش بخواهد این ماهی را بگیرد، می گیرد. گاهی حتی خودش را به خطر می اندازد. اما انسان می تواند در مقابل خواسته ها و امیالی که آدم را می کشد و فشار امیال که آدم را می کشد، مقاومت کند و این آن خاصیت اصلی انسان است و مجاهدت و ریاضت اینجاست. این ریاضت اصل است. ببینید البته من می توانم مثلا ریاضت بکشم. فرض کنید که قدیم ها مرتاض ها را مثال می زدند که چهل روز، روزی یک بادام بیشتر نمی خورند. اینکه نمی شود. حالا مثال عرض می کنم. می شود که آدم چهل روز، روزی یک بادام بیشتر نخورد. اما اگر بخواهد حرف نزند. من این را مثال عرض می کنم. اگر بخواهد یک دقیقه در جمع رفقایش قرار بگیرد و او یک دقیقه دهانش را ببندد و فقط بنشیند و حرف نزند، می تواند؟ آدم می میرد و زنده می شود. صدبار می میرد و زنده می شود که چرا نتوانسته و نخواسته حرف بزند. در هرصورت این توانایی در انسان وجود دارد که با امیال خودش بجنگد. پس می شود که من قلبم عیب داشته باشد و مثلا سینه ام پر از کینه باشد، اما کینه را اعمال نکنم. کینه به من می گوید که پشت سرش حرف بزن و آن نفر را خرابش کن. آبرویش را ببر. من این کار را نمی کنم. خیلی هم سخت بهم می گذرد. خیلی سخت می گذرد. اما آدم توانایی این را دارد. پس هردو حرف درست است. آن وقت اگر آدم موفق شد قلب خودش را اصلاح کند، بدانید که دیگر هیچ اشتباهی از دستش سر نمی زند. آن بزرگانی را که ما دیدیم یا شنیدیم که رفتار دقیق و صحیح و درست و اخلاقی و انسانی عمل کرده اند، که مثلا تمام عمرش درست رفتار کرده و بیست سی سالی که ما آنها را دیدیم درست و دقیق و صحیح عمل کردند به خاطر این بود که آن دوره اولی را گذرانده اند. توانسته خودش را اصلاح کند. توانسته قلب و سینه اش را اصلاح کند. بعد دیگر حالا بر مسند قدرت می نشیند. آدم بر مسند قدرت می نشیند. قدرت اداره خودش. آدم بر مسند قدرت اداره خودش می نشیند. کاملا. کاملا می تواند خودش را اداره کند. هیچگاه اختیار از دستش درنمی رود. آن حالت اولیه که آدم دارد با خودش می جنگد، گاهی هم اختیار از دستش در می رود و شکست می خورد. عیب ندارد. این عیب ندارد. آدم مثلا از آن شکست برمی خیزد و سعی می کند آن اشتباهی که کرده را جبران کند. این مهم است ها. اول کار آدم نمی تواند اشتباه نکند. نمی شود. معمولا نمی شود. باز هم آدم با آدم فرق می کند و ممکن است که آدم یک وقت هم از اول هم که شروع کرد، هیچ وقت اشتباه نکند. ممکن است. به ساختمان آدم بستگی دارد. می شود. اینجوری هم ممکن است. اما حالا وقتی که آدم موفق شد، من دیگر کینه را در خودم کشته ام. دیگر بخل را مهار کرده ام. شهوت را مهار کرده ام. غضب را مهار کرده ام. امیالم را مهار کرده ام. مهار کرده ام. دقت کنید. اختیار دست خودم است. اگر یادتان باشد این را یک وقتی عرض می کردیم. آن وقتی که آدم اختیارش دست خودش است، انسان است. آدم آن وقت به انسانیت رسیده. اگر انسان کامل شود، چه می شود؟ آدم وقتی اختیارش و مهارش، در دست خودش است، آن وقت انسان است. اگر انسان کامل شود ببینید چه می شود. انسان کامل، مهار عالم هم دستش است. اختیار عالم هم دستش است.

خب. یک چیزی در این دو جلسه گذشته عرض کرده بودیم. نمی دانم آخر معلوم شد یا نشد. حالا من باز عرض می کنم. ما در حد پنج شش دقیقه وقت داریم. یک چیز دیگر هم عرض کنم. زیاد شنیدن این حرف ها خوب نیست. مبارک نیست. زیاد عمل کردنش مبارک است. آدم حرف می شنود که یادش نرود. خسته نشود. چون شیطان نمی گذارد. آدم را خسته می کند. اینکه من می شنوم برای این است که دو مرتبه تجدید نیرو کنم. آدم برای این می آید. لذا مثلا این خوب نیست که هر شب بروید پای منبر. قساوت می آورد. گاه به گاه. حالا عرض می کنیم هفته ای یکبار را آدم بیاید و حرف گوش کند برای اینکه فراموش نکند. اگر کاری می کند، ادامه بدهد. ما هم که کاری نمی کنیم. باور کنیدها. ما کاری نمی کنیم ها. ما کاری نمی کنیم. چه عرض می کردم؟ تا آن قلب اصلاح نشود و تا کینه از دل پاک نشود، تا کینه از دل پاک نشود، تا بخل از سینه آدم پاک نشود، تا حسد برطرف نشود، امکان ندارد یاد خدا در دل آدم بیاید. یاد خدا به زبان می آید. ما نماز می خوانیم دیگر. این یاد خداست. خب. این نمازی که من خواندم، یک ذره دلم همراه بود؟ یک ذره زبانم با دلم همراه بود؟ من سبحان الله گفتم. واقعا دلم هم سبحان الله گفت؟ اگر یک بار گفته بود، می فهمیدی که نگفت. شما در عزای حضرت حسین علیه السلام که گریه می کنی، دلت چقدر همراه است؟ اگر دلت هم گریه می کرد، چشمت، گریه نمی کرد، نمی کرد. وقتی دل آدم گریه می کند، یعنی همه وجود آدم دارد گریه می کند. حال چشمش هم گریه نکرد. نکرد که نکرد. شما همه وجودت دارد برای امام حسین گریه می کند. حالا مثلا همه وجود من دارد سبحان الله می گوید. حالا زبانم هم نگفت، نگفت. ما که هیچ وقت ندیدیم. حالا ما عرض می کنیم. هیچ وقت ندیدیم دست حاج آقای حق شناس تسبیح باشد و در حال ذکر گفتن باشد. حالا بعضی از بزرگان را دیدیم که دائما تسبیح دست شان بود و ذکر می گفتند. حالا. شخص ها مختلف اند. ایشان را که هیچ وقت ندیدیم. خب چرا؟ اگر همه وجود من دارد ذکر می گوید، ای کاش ما هم می چشیدیم. یک مرتبه. یک ذره. یک لحظه. چه عرض می کردم؟ تا قلب آدم از کینه پاک نشود، امکان ندارد یاد خدا به دل آدم بیاید. اگر یاد خدا به دل آدم آمد، اگر آمد، بهشتش نقد می شود. این را قبلا هم مدام گفته بودم. شعر حافظ دارد. من که امروزم بهشت نقد. بهشت نقد. من به بهشت نقد رسیده ام. آن وقتی است که آدم یاد خدا را در دل خودش دارد و به بهشت رسیده. آن وقت آدم تواناست که در دل خدا را یاد کند. آن وقت نماز، نماز است. آن وقت قرآن خواندنش، قرآن خواندن است. آن وقت ذکر که می گوید، دارد ذکر می گوید. وقتی دارد گریه می کند، دارد گریه می کند. آن وقت می شود. خب. حل شد؟ عرضم را کردم. ان شاء الله دیگر این مرتبه فهمیده شد. و بعد آن چیزهایی که در اثر اینکه آدم ذکر را در دل و جانش داشته باشد، برای آدم به وجود می آید، آن وقت به وجود می آید که یک، این بود که در آیه 88 سوره مبارکه انعام فرمودند: ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ این هدایت خداست. این هدایت واقعی خداست. آدم به هدایت واقعی رسیده است. به هدایت واقعی رسیده است یعنی چه؟ یعنی به راه رسیده است. تو واقعا راه را پیدا کردی. به راهی که تو را به خدا می رساند. به خدا می رساند یعنی به رحمت خدا می رساند. به مرحمت خدا می رساند. به رضای خدا می رساند. آن راه را پیدا کردی. به آن رسیدی. و خاصیت این راه این است که به اولش هم که برسی، به آخرش رسیده ای. این راه تو را به رضای خدا می رساند. اگر به این راه برسی، به رضای خدا رسیده ای. درجه بالا و پایین دارد. اما به اولین درجه رضای خدا و به اولین درجه رحمت خدا رسیده ای. به اولین درجه مرحمت خدا و اولین درجه ولایت خدا رسیده ای. از آن وقت است که ولایت خدا سایه اش را بر سر تو قرار داده است. زیر سایه رفته ای. امروز داشتیم با دوستان صحبت می کردیم. عرض کردیم آقا عصمت یعنی چه؟ درمورد پیامبر و چهارده معصوم و انبیاء و اولیاء می گوییم که آنها صاحب عصمت اند. یک نفر بالای سرشان ایستاده و دائما مراقب شان است. مثالش را شاید برای شما هم عرض کرده بودیم. عرض کردیم که پیامبر داشتند خطبه نماز جمعه می خواندند. حالا یک روزش برای ما نقل شده. داشتند خطبه نماز جمعه می خواندند. جبرئیل عرض کرد که آقا وقت تمام است. مثل ما که گاهی می گوییم وقت تمام است. در تلویزیون دیده اید یک برنامه است می گویند آقا دو دقیقه وقت مانده. جبرئیل به ایشان عرض کرد آقا وقت خطبه تمام است. ایشان خطبه را تمام کرد. همیشه این کنترل آسمانی بر سر ایشان سایه دارد. حالا اینها نمونه هایی است که ما از آنها سند داریم. حالا نمونه هایی است که من دیده ام. دنبالش هم که نگشته ام که. این مقداری که برخوردی دیده ام. در جنگ خندق بود. هنوز خندق نکنده بودند. پیامبر داشتند با یاران شان مشورت می کردند که چکار کنند. یکی می گفت این کار را بکنیم و یکی می گفت آن کار را بکنیم. چون دشمنی که داشت می آمد، ده هزار سرباز داشت. اینها از پس ده هزار سرباز برنمی آمدند. خیلی مرد به میدان آمده بود، سه هزار نفر بودند. در جنگ خندق سه هزار نفر به میدان آمده بودند. می دانستند از پس برنمی آیند. چکار کنیم؟ هرکس یک چیزی می گفت. سلمان عرض کرد که آقا در کشور ما در یک چنین شرایطی رسم این بود که دور شهرشان خندق می کندند. خب این هم یک رائی بود دیگر. یک چیزی گفت. جبرئیل عرض کرد یا رسول الله این درست است. این نظر درست است. خب. اینطور دقیق. ذره ذره می گوید آقا اینجا اینجور. اینجا اینجور. ایشان هم دقیق عمل می کند. به ما هم بگویند اینجور، آنجور، نمی دانم [چه می کنیم.] من یک جلسه ای می رفتم. گفتند آقا روزهای جمعه سوره مومنون خیلی فضیلت دارد. هرکس بر این سوره مداومت کند، در آخرت با رسول خدا محشور خواهد شد. اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم. خب این خیلی است. همه اش هشت صفحه است. هشت رو ورق. چهار ورق. هشت تا صفحه. سخت نیست. بعد هفته های بعد گفتم آقا یک نفر هم بود عمل بکند؟ اینجا یک وقت من یک دعا عرض کردم. فقط دوتا جوان گفتند که ما می خوانیم. دعایش همه اش یک ثانیه هم بود. بله؟ یادتان هست؟ اللهم صل علی محمد و آل محمد. وَافعَل بِنا ما أنتَ أهلُه وَ لا تَفعَل بِنا ما نَحنُ أهلُه. دعایی بود که مرحوم آقای بهجت تمام عمر در سجده آخر می گفتند. به نظرم از این دعا بهتر اصلا گیر نمی آید. شما هردعایی که می کنید در حد فهم و عقل و ادراک خودت دعا می کنی دیگر. ولو آنها را هم به ما یاد داده اند. اما در این دعا می گویی خدایا تو اصلا به من چکار داری؟ تو به کرم خودت نگاه کن و عمل کن. دیگر از همه حدها بیرون می رود. از همه حدها می رود بیرون. من گاهی به نظرم آمده که خب حالا دعای عافیت کنم. اما آن دعا را که می کنیم عافیت و صدتا چیز دیگر درونش است. آن وقت که ما دیدیم، دو نفر گفتند. آنها هم تقریبا هفده هجده ساله بودند. حالا هفته بعد می پرسیم ببینیم چه می شود.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای