شب چهارم محرم 1400/5/21
آی عبدالملک زیارت حضرت حسین علیه السلام را رها نکنی. وَ مُر أصحابَکَ بِذلِک. به رفقایت هم بگو که این کار را بکنند. به رفقایت هم بگو که زیارت را ترک نکنند. خودت ترک نکن و به رفقایت هم بگو ترک نکنند. یَمُدُّ الله فِی عُمرِک. اولین کاری که خدا با شما می کند عمرت را دراز می کند.

اَعوذُ بالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمین وَ لا حَولَ وَ لا قُوَهَ إلّا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاه وَ السَّلامَ عَلی سَیِّدِنا وَ نَبیِّنا خاتَمِ الأنبیاءِ وَ المُرسَلین أبِی القاسِمِ مُحمَّد (اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّد وَ آلِ مُحمَّد و عَجِّل فَرَجَهُم) وَ عَلی آلِهِ الطَّیِبینَ الطّاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیهِ اللهِ فِی العالَمین أرواحُنا وَ أرواحُ العالَمینَ لِتُرابِ المَقدَمِهِ الفِداه وَ لَعنَهُ اللهُ عَلی أعدائِهِم أجمَعین من الآن إلی قیام یَومِ الدّین

یک دو تا، سه تا حدیث درمورد زیارت حضرت حسین علیه السلام هست که فوق العاده است. مردی به نام عبدالملک الخثعمی هست. خدمت حضرت صادق علیه السلام رسیده. قالَ لِی عَبدُالمَلِک لا تَدَع زِیارَتَ الحُسَین بنِ عَلی. آی عبدالملک زیارت حضرت حسین علیه السلام را رها نکنی. وَ مُر أصحابَکَ بِذلِک. به رفقایت هم بگو که این کار را بکنند. به رفقایت هم بگو که زیارت را ترک نکنند. خودت ترک نکن و به رفقایت هم بگو ترک نکنند. یَمُدُّ الله فِی عُمرِک. اولین کاری که خدا با شما می کند عمرت را دراز می کند. عمرت را دراز می کند. وَ یَزیدُ اللهُ فِی رِزقِک. رزقت را زیاد می کند. رزقت را زیاد می کند. وَ یُحییکَ اللهَ سَعِیداً. خدا زندگی سعادتمندانه به تو می دهد. در زندگی و حیاتت سعید و خوشبخت خواهی بود. وَ لا تَمُوتَ إلّا شَهِیداً. شهید از دنیا می روی. یعنی از دنیا که بروی شهید حساب می شوی. وَ یَکتُبَکَ سَعِیداً. آخرتت هم با سعادت است دنیایت با سعادت است. آخرتت هم با سعادت است. انقدر نتیجه دارد. [این] حدیث اول [بود.] حدیث دوم خدمت حضرت صادق علیه السلام رسید. عرض کرد که آقا ما لِمَن عَطا قَبرَ الحُسَینَ بنِ عَلی زائِراَ عارِفاَ بِحَقِّه. چه چیزی برای کسی است که به زیارت حضرت حسین علیه السلام می رود [در حالیکه] زائِراَ عارِفاَ بِحَقِّه. با شناخت امام [برود]. با شناخت امام. می پرسند آقا شناخت امام یعنی چه؟ می فرمایند یعنی او را امام واجب الاطاعه می داند. مفترض الطاعه. می داند انجام دادن هرچه این آقا دستور بدهد، واجب است. اطاعتش واجب است. حق امام را بشناسی یعنی او را واجب الاطاعه بدانی. واجب الاطاعه بدانی. غَیرَ مُستَکبِرٍ وَ لا مُستَنکِفٍ وَ لا مُستَکبِر. با دلی که میل دارد برو. با میل و عشق و علاقه برو. با کبر و تکبر نباشد. خاشع به زیارت می رود. خاشع به زیارت می رود. دیوارش را می بوسی. آن سنگ دم در حرم را می بوسی. سوال می کند که آقا کسی که اینجوری برود، چه می شود؟ این نفر این را سوال کرد. پرسید آقا اگر یک کسی به زیارت امام حسین علیه السلام برود و عارِفاَ بِحَقِّه باشد، مستکبر نباشد، [زیارتش چگونه است؟] قال علیه السلام یُکتَب لَهُ ألفُ حَجَّهٍ مَقبُولَه وَ ألفُ عُمرَهٍ مَبرُوراً. برای او ثواب صدتا حج قبول و صدتا عمره قبول می نویسند. یُکتَب لَهُ ألفُ حَجَّهٍ مَقبُولَه وَ ألفُ عُمرَهٍ مَبرُوراً. إن کانَ شَقِیّاً کُتِبَ سَعِیداً. اگر شقی باشد، یعنی عاقبت به شر باشد، عوض می شود. سرنوشتش عوض می شود. خوشبخت و عاقبت به خیر می شود. وَ لَم یَذَل یَاخُوذُ فِی رَحمَهِ الله. دیگر از آن به بعد او همیشه در رحمت خدا غرق است. همیشه در رحمت خدا غرق است. برکت زیارت باعث می شود که از این به بعد عمرش در رحمت خدا غرق باشد. أن یَکُونَ ألا مَبائِدِ النُّور. اگر کسی دوست دارد که در روز قیامت بر سر سفره های نور بنشیند، فَلیَکُن مِن زُوّارِ الحُسَینِ بنِ عَلِی عَلَیهِ السَّلام. به زیارت امام حسین برود. جزء زوار باشد. جزء زوار باشد. خدا نصیب همه ماها بکند. بارها و بارها زیارت حضرت حسین را با عافیت کامل.

امشب می خواهیم دست به دامان حضرت ابالفضل بشویم. الان دست مان را به جانب کرم و احسان ایشان دراز می کنیم. باب الحوائج است دیگر. باب الحوائج. این بلایی که در ایران و عراق بر کشورهای اسلامی، بالخصوص ایران که از دوستان ایشان هستند، حکومت می کند. دارد سلطنت می کند. دارد بیداد می کند. به در خانه ایشان پناه می بریم. از ایشان درخواست می کنیم یک دعا کنند. یک دستی به آسمان بلند کنند. بلا دفع می شود. شماها یادتان نیست. بعضی ها یادشان هست. یک روزهایی تهران بمب باران می شد. هواپیماهای عراقی می آمدند و تهران را بمب باران می کردند. من یادم است. این بمب باران که شروع شد حاج آقای حق شناس رضوان الله علیه از رفقا خواست یک سی چهل نفر جمع شوند و زیارت عاشورا بخوانند. البته بعد هم فرموده بود که فقط زیارتی که خودم می خوانم نتیجه دارد. نه مثلا زیارت بنده. البته آن رفقا هم وسط کار دانه دانه پی کارشان می رفتند. این زیارتی که ایشان می خواند، بمب باران قطع می شد. بار دوم بمب باران قطع شد. بار سوم موشک باران شد. موشک باران را قاعدتا شاید خیلی ها یادشان باشد. من یادم است که حاج آقا فرمودند که چهل نفر. چهل نفرهایی که وسط کار در می روند. باز چهل نفر اسم نوشتند و قرار گذاشتند و این حرف ها که زیارت عاشورا بخوانند. شب سی و هشتم یا نهم بود. من یادم است. آقا عرض کرد بارالها اگر این زیارت من نتیجه ندهد من دیگر زیارت عاشورا نمی خوانم. یک کسی زیارت عاشورا می خواند، قیمت دارد. یک کسی نماز می خواند، قیمت دارد. اگر آدم نماز درست بخواند، قیمت دارد. یادم است آن شب که شب سی و نهم بود آخرین موشک به تهران خورد. فردا شب دیگر موشک نبود. تمام شد. الان از این کس ها لازم داشتیم. اگر ایشان در این عالم بود، یک زیارت عاشورا می خواند، این بلای... بابا خانمان سوز است. تعداد کشته ها چندتا شده؟ ماها اهل همت نیستیم. ماها اهل همت نیستیم. حالا من یک دعایی یاد شما می دهم. اگر همه ماها از دل دعا کنیم اثر می کند. مرحوم آقای بهجت در سجده آخر این دعا را می کرد. اللهم صل علی محمد و آل محمد وَافعَل بِنا ما أنتَ أهلُهُ. وَافعَل بِنا ما أنتَ أهلُهُ. با من تکرار کنید که یاد بگیرید. وَافعَل بِنا ما أنتَ أهلُهُ با ما آنطور که تو اهلش هستی رفتار کن. نه آنطور که ما اهلش هستیم. ما معصیت کاریم. ما دروغ می گوییم. آقا دروغ می گویی، باید چوب بخوری. چشمت بی در و پیکر است، خب نتیجه دارد. در کسب و کارت دقت نمی کنی، پاک و پاک دامن نیستی، نتیجه دارد. آنطور که ما اهلش هستیم با ما رفتار نکن. آنطور که خودت اهلش هستی [رفتار کن] بعد می گوید یا أرحَم الرّاحِمین یعنی تو اهل رحمتی. تو اهل رحمتی. با ما به رحمتت معامله کن. این را در سجده آخر نمازتان بگویید. یک صلوات بفرستید. [بعد] وَافعَل بِنا ما أنتَ أهلُهُ. وَافعَل بِنا ما أنتَ أهلُهُ وَافعَل بِنا ما أنتَ أهلُهُ  چه کسی یاد گرفت؟ [وَافعَل بِنا ما أنتَ أهلُهُ وَ لا تَفعَل بِنا ما نَحنُ أهلُهُ. یا أهلَ التَّقوی وَ المَغفِرَة یا أرحَم الرّاحِمین]. خب عاقبت به خیر شوید ان شاء الله. این دعای خیلی خوبی است ها. خیلی خوب است. این را همیشه بگویید. همیشه. در سجده آخر، تسبیحات را که گفتید، یک صلوات بفرستید و بعد هم وَافعَل بِنا ما أنتَ أهلُهُ. خب از این هم بگذریم.

دیشب چه عرض می کردیم؟ آیه خیلی فوق العاده بود. مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا [89 نمل] کسی که آن طرف، به آن طرف عالم، به عالم آخرت حسنه بیاورد. در آیه بعد دارد وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ گناه نیاورد. خوبی بیاورد. بدی نیاورد. خوبی بیاورد. فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا ما یک چیزهایی که خیلی بهتر از کارهای خوب آنهاست به آنها می دهیم. ببینید اگر با دو رکعت نماز بهشت برای آدم واجب می شود، به دو رکعت نماز خوب بهشت بر آدم واجب می شود، خب خیلی است بابا. بهشت ابدی. بهشت ابدی با همه نعمت های ممکن. در آیات دارد. وَ هُمْ فى مَا اشْتَهَتْ اَنْفُسُهُمْ [102 انبیاء] هرچه دل شان بخواهد، هرچه دل شان بخواهد هست. هرچه دل شان بخواهد. اصلا یک ذره ناراحتی و رنج و بی حوصلگی و خستگی و مریضی و درد و رنج ندارد. همه اش خوشی است. ان شاء الله یک چنین بهشتی را در برابر نماز جماعت به شما می دهند. نماز جماعت، اول وقت. نماز جماعت اول وقت. این را دیروز عرض کردیم. نماز صحیح اول وقت. نماز صحیح اول وقت. هرکسی نمازش را پیش یک استادی، معلمی نخوانده، برود بخواند. یک استاد معلم خوب گیر بیاورد، نمازش را به او پس بدهد. جلوی او وضو بگیرد که ببینند وضویش درست است یا نه. غسلش را توضیح بدهد ببیند غسلش درست است یا نه. مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا وَهُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ و این کسان از ترس روز قیامت [در امان اند. درمورد ترس روز قیامت] عرض کردیم فزع اکبر است. یعنی بزرگ ترین ترس ممکن است. برای آدمیزاد ترسی بزرگ تر از این ممکن نیست. ترس قیامت، ترسی است که بزرگ تر از آن ممکن نیست. از آن ترس در امان است. مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ. هرکس که خوبی آورده است. اخلاق خوب برده. اعمال خوب برده. حالا آیه ای که امشب عرض می کنیم یک چیز اضافه هم دارد. الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ[82 انعام] کسانی که ایمان آورده اند و ایمان خودشان را با ظلم قاطی نکرده اند. ایمان شان را با ظلم قاطی نکرده اند. ببینید فرمودند کسی که گناه می کند، در آن لحظه که دارد گناه می کند، ایمان ندارد. آن لحظه ای که مشغول گناه است، آن لحظات، آن ساعتی که مشغول گناه است، این ساعت ایمان ندارد. اینجا فرمودند که کسی که ایمان آورده است و ایمانش را با ظلم، یعنی با گناه، با شک، با تردید، حالا بالخصوص با گناه، قاطی نکرده. مخلوط نکرده. ایمانش پاک بوده. ببینید وقتی من ایمان دارم، یک دروغ برایم پیش می آید، ایمانم اجازه نمی دهد من دروغ بگویم. ایمان اجازه نمی دهد من دروغ بگویم. ایمان اجازه نمی دهد من یک عکس بد را، یک فیلم بد را ببینم. یک حرف بد را بزنم. پشت سر یک آقایی که با او دشمنم هرچه دلم می خواهد بگویم. ایمان من اجازه نمی دهد اینجوری رفتار کنم. اگر کسی ایمان داشته باشد و ایمانش را با ظلم مشوب نکرده باشد. خدشه دار نکرده باشد. أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ ببینید باز مثل آنجا. أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ اینها به امنیت می رسند. از چه زمانی به امنیت می رسند؟ از لحظه مرگ امنیت به سراغ شان می آید. مرگش با امنیت و خوشی و راحتی است. وَهُمْ مُهْتَدُونَ. اینها راه را پیدا کرده اند. راه را آن کسی پیدا کرده که دروغ نمی گوید. نه آن کسی که دروغ می گوید. راه را آن کسی پیدا کرده که زبانش از غیبت و تهمت، پاک است. او راه را پیدا کرده. راه سعادت از آن طرف است. وَهُمْ مُهْتَدُونَ. اینها راه را پیدا کرده اند. اینها خوشبخت شدند. به راه خوشبختی رسیدند. حالا ببینید آن زیارت امام حسین چقدر قیمت داشت؟ هزار حج و هزار عمره. آدم در سفر که دارد می رود، زبانش آزاد نیست. ما حج مشرف بودیم. یک اتاقی پهلوی ما بود. یکی از کارهای ثواب شان این بود که پشت سر افراد اتاق ما حرف می زدند. خب نمی شود. حج را خراب می کنی. حج خیلی قیمتی است. با آبروی مردم بازی کردن و پشت سر مردم حرف زدن خوبی های حج ات را خراب می کند. خوبی های زیارت امام حسین را خراب می کند. خوبی های مجلس امام حسین را خراب می کند. شما به مجلس امام حسین می آیی. همه گناهانت بخشیده می شود و به خانه ات می روی. نه اینکه من باز شب بروم با زنم حرف تند بزنم. دستم را بلند کنم. یا رفتار بد بکنم. بد اخلاقی کنم. چیزهایی که در مجلس امام حسین کسب کرده ای، از دست دادی. یک کسی سه دقیقه ازدنیا رفته بود. کتابش هست. سه دقیقه در قیامت. این را گیر بیاورید بخوانید. به نظرم داستان یک آقایی را می گوید که حسینیه خیلی خوبی ساخته بود. بعد را در مقابل حرفی که درمورد یک کسی گفته بود، این حسینیه را گرفتند و به او دادند. بابا من زحمت کشیدم. مرارت کشیدم. خرج کردم. مدت ها پای حسینیه ایستادم. با بنا و عمله سر و کله زدم. با غیبت یک نفر از دوستان همه بر باد فنا رفت. نه غیبت بگوییم و نه غیبت بکنیم و نه غیبت بشنویم. اگر یک جایی دارند غیبت می کنند، آدم باید بلند شود برود. اجازه ندارد بنشیند. به اینها می گوید این حرف هایی که شما می زنید غیبت است و بلند می شود می رود. اگر آنها سکوت کردند [می تواند بنشیند]. باز درمورد حاج اقای حق شناس یادم هست. گفتند که ما ظهر منزل یک آقایی دعوت داشتیم. ما که رفتیم یک آقایی شروع به صحبت کرد. قاعدتا حرف های مثلا اجتماعی و سیاسی می زد. ایشان می فرمود که مثلا فرض کنید شما یک حرف نامربوطی درمورد شهردار زدی. شما نمی توانی این شهردار را ببینی که از او رضایت بطلبی. درمورد فلان وزیر. اصلا نمی توانی بروی وزیر را ببینی. نمی توانی ملاقات کنی که بروی از او رضایت و حلالیت بطلبی. ایشان فرمودند دیدیم این بنده خدا دارد حرف های مردم را می زند. گفتیم آقا اگر شما اینجوری حرف بزنی من بلند می شوم می روم. آی صاحب خانه اگر ایشان از این حرف ها بزند من ناهار منزل شما نمی مانم. به خانه ام می روم. صاحب خانه آمد این را ساکت کرد. اینجوری. می شود؟ عیب دارد؟ عیب ندارد. عیب آن است که او دارد انجام می دهد. من که جلوی غیبت و تهمت را گرفتم که بد نکردم که. من که بد نکردم. عرض کردم در مجلسی که شما نشسته اید، دارند غیبت می کنند. اگر گفتی و اینها ساکت شدند، می توانی بنشینی. اگر ساکت نشدند باید بلند شوی بروی. به اینها می گویی حرف های شما غیبت است. تهمت است. بعد هم بلند می شوی می روی. چون حرف گوش نمی کنند، بلند می شوی می روی. نشستن دیگر جایز نیست. نشستن حرام است. خب.

السلام علیک یا ابا عبدالله السلام علیک یا ابا عبدالله السلام علیک یا ابا عبدالله وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ. اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

من یک چیزی می گویم. البته ذوقی است. یک حرف ذوقی است. در این بدن مطهر حضرت ابالفضل چند تا تیر بود؟ صدتا تیر بود. دویست تا تیر بود. نمی دانیم دیگر. می گویند مثل خارپشت شده بود. اینها یک وقتی درد گرفت. تا آن وقت درد نگرفته بود. ذوقی داریم عرض می کنیم ها. آن وقتی بود که تیر به مشک خورد. آب ها رفت. آب ها ریخت. ابالفضل ناامید شد. ناامید شد. ابالفضل که ناامید شد، دیگر در درگاه خدا ناامید نشده. هیچ وقت حاجتی را که ایشان به در خانه خدا ببرد برنمی گردانند. حالا [برای] این مریضی حاکم بر کشور ما و کشور عراق دست به دامان شما هستیم. یک دعایی برای این مریضی بکنید. برای مریض های این مریضی بکنید. برای جمع ما بکنید. برای آنهایی که گرفتار نشدند بکنید. یک بار که دست تان را بلند کنید می پذیرد. خدا می پذیرد. وقتی ناامید شد چه شد؟ حالا یک نفر جلو آمد. فرمودند که چرا وقتی که دست داشتم نیامدی؟ گفت اگر شما دست نداری، من دست دارم. یک کاری کرد که دیگر ابالفضل نتوانست روی اسب قرار بگیرد. ناگزیر به صورت روی زمین افتاد. و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.

عواقب همه امور ما را ختم به خیر کن. عاقبت این کشور را ختم به خیر کن. این بلا را از کشور ما دور کن. همه مریض های این مریضی را شفای عاجل مرحمت بفرما. رهبر بزرگوار ما را طول عمر و عزت بیشتر مرحمت کن. نعمت وجودش را از ما سلب نفرما. دشمنان این کشور را خار و ذلیل بفرما. این کشور را سربلند بفرما. سعادتمند بفرما.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای