سوال:
سلام.استاد حدود 9 ماه پیش به خواستگاری دختر همسایه رفتم و مدت یک ماه صیغه بودیم که از هم طلاق گرفتیم و این دختر و خانواده اش بهم توهین کردند و در محل زندگی آبرویم را بردند.اکنون آن دختر ازدواج کرده اما هنوز دختر و خانواده اش مرا اذیت می کنند و در محل و به همسایه ها می گویند دختر ما ازدواج کرد اما پسره هنوز ازدواج نکرده.و وقتی از کنا رشون رد می شوم بهم بی اعتنایی می کنند و خوشحالی می کنند .و حتی چند روز جشن گرفتند.و اعمالی انجام می دهند تا من حرص بخورم.حاج آقا من به خاطر اون دختر چون حقوقم کم بود استعفا دادم و الان بیکارم و نمی توانم ازدواج کنم و اذیتهای دختر و خانواده اش و بد نام کردن من در میان همسایگان. و حرفهایی که مردم بهم می زنند مرا آزار می دهد. در صورتی که من در میان فامیل و همسایگان اعتبار داشتم و مرا جوانی پاک و نمازخوان و چشم پاکی می دانستند وهر دختری دوست داشت با من ازدواج کنه.اما الان این گونه خوار و ذلیل شدم. استاد برای رهایی از دختر و خانواده اش ورفع مشکل بیکاری و یک ازدواج موفق چه دستور می فرمابید .استاد جاودان من شما رو دوست دارم و توصیه و دستورالعمل شما برآیم مهم و ارزشمند است و هر چه بگویید عمل می کنم .برای سلامتی شما هر روز صلوات می فرستم.