متن سخنراني جلسه ي پنجشنبه6/8/89(دو اتفاق مهم در قيامت)
متن سخنراني جلسه ي پنجشنبه6/8/89(دو اتفاق مهم در قيامت)

أعوذ باللهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِمِ مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة اللهُ عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

بحثی که در مورد قیامت عرض کردیم بسیار مهم بود. در رابطه با اینکه در قیامت برای انسان چه اتفاقی می­افتد، دو بحث اصلی عرض کردیم. قیامت چه هست و یعنی چه؟ اینها را عرض کرده بودیم.

قبل از آنکه قیامت با آن مضامینی که عرض کردیم پیش آید، یک حادثه­­ی مهم رخ می­دهد. در آیه 51 سوره مبارکه یس می­فرماید: وَنـُفِخَ في الصّور فإِذا هُمْ مِن الأجْداثِ إلى رَبّهمْ يَنسِلونَ در صور دمیده می­شود. ناگاه می­بینی، همه از قبرها بیرون آمدند و إلى رَبّهمْ يَنسِلونَ. ینسلون یعنی یسرعون، یعنی به سرعت به سوی ربّشان می­روند. از قبر بیرون می­آیند و به سرعت به سوی ربّشان می­روند.

در آیه بعد می­فرماید: قالوا يَا وَيلنا مَنْ بَعَثنا مِنْ مَرْقدِنا هذا مَا وَعَدَ الرَّحْمنُ وَصَدَقَ المُرْسَلونَ می­گویند وای بر ما. چه کسی ما را از این قبرها بیرون آورد؟ قاعدتا در جوابشان گفته می­شود: هذا مَا وَعَدَ الرَّحْمنُ این همان وعده­ای است که خداوند به شما داده بود. همه­تان در قیامت وعده داشتید، الان به آن وعده رسیده­­اید. وَصَدَقَ المُرْسَلونَ آنچه پیامبران گفته بودند راست بود. می­گویند این نُفِخَ فِي الصّور چیزی نیست جز یک صیحه. در آیه 53 سوره مبارکه یس می­فرماید: إنْ كانتْ إِلا صَيْحَة وَاحِدَة زمانی که آن صیحه و فریاد به صدا درمی­آید، در ادامه آیه می­فرماید: فإذا هُمْ جَمِيعٌ لدَيْنا مُحْضَرُونَ ناگاه همه­شان نزد ما حاضرند. عرض کردیم حادثه بزرگ قیامت همین به نزد خدا رفتن است. در صور دمیده می­شود، اما بعد از آن، همه آدمیان به نزد خدا می­روند. معنای این را هم عرض کردم. باز تکرار می­کنم.

ما در یک خوابی هستیم که حرف را نمی­شنویم. آن کسی که شنید هم در خواب است. در آیه 54 سوره مبارکه یس می­فرماید: فاليَوْمَ لا تــُظلمُ نفسٌ شيْئاً امروز هیچ کس، به هیچ وجه، حتی یک سر سوزن مورد ظلم قرار نمی­گیرد. فاليَوْمَ امروز لا تظلمُ نفسٌ شيْئاً هیچ کس حتی یک ذره مورد ظلم قرار نمی­گیرد. چرا؟ در ادامه می­فرماید: وَلا تـُجْزَوْنَ إِلا مَا كـُنتمْ تعْمَلونَ زیرا به هرکس آنچه کرده است می­دهند. نه کم می­کنند نه زیاد. خالص، یک پارچه، یکدست، آنچه کرده است را به او تحویل می­دهند. وای از آنچه که ما کرده­ایم.

پس یک صیحه اتفاق می­افتد و بعد از آن همه، به نزد خدا می­روند. حاثه بسیار مهم است. بعد از آن همه جزا می­بینند و جزایشان چیزی نیست جز آنچه کرده­اند. دو حادثه بسیار مهم قیامت این است.

 1. همه به نزد خدا می­روند.

 2. هرکس آنچه کرده است جزا می­بیند.

در آیه 91 سوره مبارکه انعام می­فرماید: وَمَا قدَرُوا اللهَ حَقّ قدْرهِ خدا را آنطور که بایست نشناختند. در آیه 67 سوره مبارکه زمر می­فرماید: ... وَالأرْضُ جَمِيعًا قبْضَتهُ يَوْمَ القيامَةِ در روز قیامت زمین به تمامی در قبضه قدرت الهی است. وَالسَّماوَاتُ مَطويّاتٌ بيَمينِهِ آسمان­ها به دست راست خدا، به قدرت الهی در هم پیچیده شده­اند. خدا را نمی­شناسند و چون نمی­شناسند، نمی­دانند قیامت چیست. قیامت چیست؟ روزی است که این مطلب که همه قدرت­ها دست خداست، آشکار می­شود. عرض کردیم در این دنیا هم همینطور است، همیشه همینطور بوده است. همیشه همه قدرت­ها در اختیار خداست. همه چیز در اختیار اوست. یک ذره از آنچه که در این جهان وجود دارد از قبضه قدرت الهی بیرون نیست. پس چرا گفتند در قیامت؟ زیرا این مطلب در قیامت ظهور می­کند. پس اولین حادثه این است که در روز قیامت قدرت الهی ظهور می­کند. این که به نزد خدا می­روند، به این معناست. قدرت الهی ظهور می­کند.

حوادث عقب­تر را بررسی می­کنیم. در آیه 68 سوره مبارکه زمر می­فرماید: وَنـُفِخَ في الصّور فصَعِقَ مَنْ في السَّماواتِ وَمَنْ في الأرْض در روز قیامت دو بار در صور دمیده می­شود. صَعِقَ می­تواند به معنای مرگ یا بیهوشی باشد. همه موجودات مَنْ في السَّماواتِ وَمَنْ في الأرْض هر موجود ذی شعوری که در آسان­ها است، مانند فرشتگان آسمانی، و هر موجود ذی شعور که در زمین است، بیهوش می­شوند. در ادامه آیه می­فرماید: إلا مَنْ شاءَ اللهُ مگر کسانی که خدا می­خواهد. حادثه­ نفخ صور برای آنها اتفاق نمی­افتد. این مطلب بزرگی است. حتی زمانی که قیامت برپا شد هم قیامت برای آنها برپا نمی­شود. ببینید که انسان چقدر می­تواند بزرگ باشد. در حادثه قیامت، خدای متعال جهان را تکان می­دهد. همه را به هم می­ریزد. نه تنها زمین که همه عالم به هم می­ریزد. اما برای آن انسان به هم نمی­ریزد. فصَعِقَ مَنْ في السَّماواتِ وَمَنْ في الأرْض اگر معنای صعق مرگ باشد، در نفخ صور همه می­میرند. همه. إلا مَنْ شاءَ اللهُ یک دسته­ای نمی­میرند. آخر آنها چکار کرده­اند که نمی­میرند؟ اگر انسان اینجا زنده شد، دیگر نمی­میرد. این زندگی که ما داریم، زندگی­ای است که از بدو تولد داشته­ایم. خودمان این زندگی را کسب نکرده­ایم. شما اگر خودت زندگی را تحصیل کرده باشی دیگر نمی­میری. برای تحصیل زندگی چه کار کنیم؟

یک آقای بزرگواری در اصفهان بود که استاد بعضی از دوستان قدیمی من بود. ایشان گفته بود: من به آن زندگی همیشگی رسیده­ام. آن زندگی دیگر هیچگاه خدشه برنمی­­دارد. در زندگی ما ممکن است صدبار این اتفاق بیفتد که سخت شود و آرزوی مرگ کنیم. اما در آن زندگی هیچگاه این اتفاق نمی­افتد. اگر کسی به زندگی­ای که خودش آن را تحصیل کرده است برسد چنین می­شود. اما این زندگی ما، زندگی حیوانی است که در آن مرگ هم وجود دارد.

إلا مَنْ شاءَ اللهُ کسانی که اینطور هستند، هیچگاه مضطرب نمی­شوند. هیچگاه حواسشان پرت نمی­شود. ما حواسمان پرت می­شود. مثلا شما یک حرفی زدی، من نصف حرف را جواب دادم، بعد ایشان یک حرفی می­زند من حواسم پرت می­شود بقیه جواب را نمی­دهم. اما درمورد آن انسان­ها دیگر هیچگاه حواسشان منحرف نمی­شود. هیچگاه حوادث آنها را تسخیر نمی­کنند. مضطرب نمی­شوند. نمی­ترسند.

در شلوغی جنگ جمل به امیرالمومنین گفتند آقا توحید چیست؟ ایشان خیلی راحت وسط جنگ نشسته و توضیح می­دهد. گفتند آقا وسط جنگ است. فرمودند اصلا دعوای ما با اینها سر همین است که این می­پرسد. باید مساله­اش را حل کنیم. این حدیث از احادیث بسیار ممتاز امیرالمومنین است که در آن توحید را توضیح می­دهد. جنگ که شوخی نیست. کسی که جنگ را دیده باشد می­داند که یعنی چه. از در و دیوار گلوله می­بارد. صدای برخورد شمشیرها و نیزه­ها. ناله و داد و فریاد. صداي اسب­ها. اما اینها یک ذره حضرت را مضطرب نمی­کند. حواسشان پرت نیست. هیچ حادثه­ای چنین انسانی را نمی­میراند. زمانی که به این حیات و زندگی رسید هیچگاه نمی­بُرد. این حیات دیگر قیچی نمی­شود. آقا نفخه صور خیلی مهم است. عالم را به هم می­ریزد. اما برای او گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است. مثلا به اندازه پشه­ای که در گوشش صدا کند هم نیست. در مورد آن صوری که آن ملك الهي در آن می­دمد مطالب عجیبی بیان کرده­اند. من عرض می­کنم گویی این شیپور در هر جانی یک دهنه دارد. زمانی که در آن صور دمیده می­شود، انسان اینطور از دست می­رود. اما برای آن انسان­ها هیچ اتفاقی نمی­افتد. مطلب بسیار بزرگی است. این هزار برابر مرگ است. مرگ با انسان چه می­کند؟ ما نمی­دانیم چه می­کند. آن اتفاق هزار برابر مرگ است. یعنی مثل اینکه حضرت عزرائیل را فرستادند برود جان عالـَم را بگیرد. ایشان هرگاه می­آید جان یک نفر را می­گیرد. اما در آن روز با صوری که دمیده می­شود، جان همه عالم گرفته می­شود. در ادامه آیه می­فرماید: ثــُمّ نـُفِخَ فيهِ أُخرى دوباره در صور دمیده می­شود. فإِذا هُمْ قيامٌ يَنظـُرُونَ یک عده­ای بیرون از حوادث قیامت هستند و به قیامت ناظرند. آنها که بر قیامت مشرفند، همه ایستاده­اند. در این عالم همه خواب بودند. با مرگ انسان از خواب بیدار می­شود اما هنوز در رختخواب است. فقط چشمش باز شده است. در قیامت سرپا ایستاده. یعنی چه؟ فإذا هُمْ قيامٌ يَنظـُرُونَ. ینظرون ممکن است به معنای ینتظرون باشد. نظر هم معنای انتظار دارد هم معنای نگاه کردن. قیات یک روز است که پنجاه هزار سال طول می­کشد. پنجاه هزار سال انتظار. انسان نمی­داند سرنوشتش چیست. فرض کنید در اینجا یک عده­ای ریخته­اند مرا بکشند، من فقط می­توانم دست و پا بزنم. می­گویند به سعید بن جبیر گفتند سرت را بیاور جلو می­خواهم سرت را بزنم. گفت به تو کمک نمی­کنم. من سرم را نمی­آورم. یعنی گردن نمی­کشم که تو به راحتی سر مرا جدا کنی. این مقدار را توانایی دارم. اما در آنجا این حرف­ها نیست. در همین حد هم توانایی نداریم.

یک مطلب دیگر که به بخش دوم بحثمان مربوط است. در آیه 70 سوره مبارکه زمر می­فرماید: وَوُفــّيـَتْ كــُلّ نفس مَا عَمِلتْ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَا يَفعَلونَ قرآن این اصطلاح وُفــّيـَتْ را مکرر برای جزای اعمال به کار برده است. می­گویند در قدیم دیوانی به نام دیوان استیفاء بوده است. به این معنا که این اداره به جمع­آوری مالیات مامور است. اینطور بوده که تا یک شاهی آخر مالیات را از افراد می­گرفته است. استیفاء. یعنی کاملا آنچه که هست دریافت می­شود. وُفــّيـَتْ نیز به همین معناست. عمل انسان را به طور کامل، به انسان تحویل می­دهند طوری که حتی یک سر سوزن از عمل از دست نرفته است. وََوُفــّيـَتْ كلّ نَفس مَا عَمِلَتْ به طور کامل، یک ذره حیف و میل نمی­شود و کم و زیاد نمی­شود. کل عمل آدمی را به او تحویل می­دهند. در آیه 54 سوره مبارکه یس می­فرماید: وَلا تـُجْزَوْنَ إِلا مَا كـُنتمْ تعْمَلونَ امروز ظلم نمی­شود. چرا؟ زیرا همان عمل شما را به شما تحویل می­دهند. اینجا به زبان دیگر گفته است: همه عمل را به انسان تحویل می­دهند. کم و زیادش نمی­کنند. این حادثه دوم است که بسیار مهم است. گفتیم در حادثه اول در قیامت انسان به محضر الهی می­رود. محضر الهی که در آنجا ظهور و بروز قدرت الهی را به تمامی می­بیند. ظهور پادشاهی الهی را به تمامی می­بیند. مَالِكِ يَوْم الدّين مالکیت الهی را به تمامی می­بیند. مالک همه چیز است. هیچ کس، هیچ ذره­ای از خودش اختیار ندارد. در روز قیامت این مطلب شهود می­شود. این که عرض می­کنیم انسان به محضر خدای تبارک و تعالی می­رود نه اینکه خدا را می­بیند. خدا که دیدنی نیست. آنچه که شهود می­شود، قدرت مطلقه الهی، علم تام و تمام الهی، پادشاهی مطلقه الهی، مالکیت مطلقه الهی و همه کاره بودن مطلق الهی است. اینجا هم خدای متعال همه کاره است. همه کار به دست اوست. اما من نمی­فهمم. آنجا این را می­فهمیم. نه اینکه می­فهمیم یا می­بینیم، بلکه شهود می­کنیم. این خیلی بزرگ است. اگر کسی در اینجا این مطلب را شهود نکرده باشد در آنجا این شهود برایش گران تمام می­شود. چه می­شود؟ نمی­دانم.

در مرحله دوم: وَ وُفــّيـَتْ كلّ نَفس مَا عَمِلتْ هرچه کرده به او می­دهند. آرزو می­کند، دعا می­کند، فریاد می­زند، فرار می­کند که این از من جدا شود. اما امکان ندارد. در آیه 30 سوره مبارکه آل عمران می­فرماید: توَدّ لوْ أنّ بَيْنهَا وَبَيْنهُ أَمَدًا بَعيدًا مدام آرزو می­کند و دعا می­کند که ای کاش این کارهایی که من کرده بودم از من فاصله می­گرفت. الان هم ما گاهی آرزو می­کنیم که ای کاش نکرده بودم. ای کاش نکرده بودم. ای کاش نکرده بودم. خودم کرده­ام، هیچ کاری نمی­توان کرد. اگر یک ذره عقل به کار برده بودم این کار را نمی­کردم. اگر حواسم پرت نبود...

می­گوید، می­بایست زودتر شروع می­کردی. اگر زودتر شروع کرده بودی عقل­رس می­شدی. دیگر اشتباه نمی­کردی. از دستت در نمی­رفت. می­گوید آقا مگر ما چه کار می­کردیم؟ بازی می­کردیم. صبح می­دویدیم دنبال فوتبال، عصر دنبال والیبال. بازی، بازی، بازی. بازی عقل نمی­آورد. اگر انسان کار کند عقل می­آید. در تمام کارهای خوبی که شما می­کنید، در حال تحصیل عقل هستید. در تمام کارهای خوبی که انسان می­کند در حال تحصیل عقل است. بعد هم بهشت را به بهای عقل به انسان می­دهند. به بهای عقل بهشت می­دهند. یادتان نیست؟ در آیه 179 سوره مبارکه اعراف می­فرماید: وَلقدْ ذرَأنا لِجَهَنَّمَ كثيراً مِنَ الجنِّ وَالإنس لهُمْ قـُلوبٌ لا يَفقهُونَ بهَا وَلهُمْ أعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بهَا أُولئِكَ كالأنْعَام بَلْ هُمْ أضَلّ أُولَئِكَ هُمُ الغافِلونَ ما اینها را برای جهنم ساخته­ایم، چرا؟ زیرا بی عقلند. آدم بی عقل ساخته شده برای جهنم. انسان با عقل چطور؟ ساخته شده است برای بهشت. این حرف بسیار مهمی است. دوستان ما می­گویند بهای بهشت عشق است، قرآن می­گوید عقل. در قرآن یک بار هم نگفته عشق.

هرچه زودتر فکر کنی بهتر است. بیست سال، بیست و دو سال گذشه، بیست و دو سال خیلی زیاد است. بنده را رها کنید. بنده سوخته­ام. اما شما که بیست و دو سال داری، بیست و یک سال داری، بیست و پنج سال داری، بیست و پنج سال می­توانستی تحصیل کنی. کاسبی کنی. چه چیز کاسبی کنم آقا؟ کاسبی عقل. تو می­توانستی بیست و پنج سال عقل کسب کنی. بیست و پنج سال از دست رفت. اشکالش در این است که این بیست و پنج سال دست از سر شما بر نمی­دارد. این شانزده، هفده سال گذشته دست از سرت بر نمی­دارد. همیشه به تو می­چسبد. تمام سرنوشت آینده­ات به همین پانزده تا بیست و چند سالی که گذشته وابسته است. ای کاش من می­توانستم این را قیچی کنم و تازه از نو شروع کنم. ای کاش. البته در جاهایی گفته­اند که مثلا اگر حج بروی و حجت درست باشد، گذشته را قیچی می­کنند و می­گویند از نو شروع کن. نمی­دانم یعنی چه؟ آن بیست و پنج سال هیچگاه دست از سر انسان برنمی­دارد.

اگر می­شد انسان از اول درست راه برود، انتهای کار ساختمانِ جهان و طرحی که دین برای او درنظر گرفته است او می­توانست عقلِ کل بشود. در آنصورت انسان درستی تمام ذره ذره­های دین را متوجه می­شد. مرحوم آقای بهجت (رضوان الله عليه) در زمان­های قدیم با مرحوم آقای میلانی ملاقات کرده بودند. ایشان فرموده بود که آقای بهجت به ایشان عرض کرده بودند، اینکه می­گویند وضو نور است، من نور وضو را دیده­ام. دیدم یعنی چه؟ بعد فرمودند بعد از اینکه این مطلب را گفتم از من گرفته شد. نه اینکه نورش گرفته شد. نورش هست ولی دیگر نمی­دیدند.

اگر انسان زود شروع کند خیلی عالی است. باز هر روزی شروع کردی خوب است. اما جدّی باشد. ما در این مشکل داریم. چرا این مشکل را داریم؟ همان پانزده سال قبلی این را خراب کرده است. اگر از اول تربیت صحیح بود، این مشکل نبود. چه کسی می­تواند صحیح تربیت کند؟ کسی که خودش تربیت شده باشد. ما تا آخر عمر در بند پدر و مادرمان هستیم. در بند محله، در بند شهر، در بند رفقا، در بند مدرسه، در بند دانشگاه. مشکل این بندهاست. اما اگر همت کنیم همه­اش درست می­شود. مشکل این است که این همت نیست. همچنین اگر انسان دست به دامان حضرت ابا عبدالله (علیه السلام) شود و دیگر دست برندارد همه چیز درست می­شود.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای