متن سخنراني جلسه پنجشنبه12/12/89( چگونگي بدست آوردن عزت)
متن سخنراني جلسه پنجشنبه12/12/89( چگونگي بدست آوردن عزت)

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

جریانات دینی اهدافی دارند. در آیه 24 سوره مبارکه انفال می­فرماید: يا أيّهَا الذينَ آمَنوا اسْتجيبوا للهِ وَلِلرَّسُول إِذا دَعاكمْ لِمَا يُحْيِيكمْ ای کسانی که خدا را قبول دارید، جواب دعوت خدا و رسول را بدهید. آنها از شما دعوتی کردند. برای چه چیز دعوت کردند؟ إِذا دَعاكمْ وقتی شما را صدا می­کنند و می­گویند بیا، برای چه صدا می­کنند؟ تا کجا بروی و چه کار کنی؟ لِمَا يُحْيِيكمْ یک دستوری دارند که اگر شما به آن دستور عمل کنید، زنده می­شوید. دعوت به حیات. خب قبلا در این رابطه بحث کرده­ایم. همه ما به نوعی زنده هستیم. اما این زندگی کنونی ما همتاهای بسیاری دارد. این حیات در تمام موجودات زنده وجود دارد. بنابراین منظور این حیات نیست. زیرا این را همین الان هم داریم. این حیات را از بدو تولد داشته­ایم. ما را به یک حیات برتر دعوت کرده­اند. يا أيّهَا الذينَ آمَنوا اسْتجيبوا للهِ وَلِلرَّسُول خدا و رسول شما را دعوت می­کنند. اصلا پیغمبر آمده است تا شما را به همان­جا دعوت کند. به کجا؟ به چه؟ لِمَا يُحْيِيكمْ به چیزی که شما را زنده می­کند. ما که زنده هستیم. ما را به یک زندگی بالاتر دعوت می­کند. اگر مزه­اش را چشیده بودیم متوجه می­شدیم که یک زندگی بالاتر نیز وجود دارد.

این آیه برای ما مشخص کرد که زندگی برتری وجود دارد. حال راه رسیدن به آن زندگی برتر چیست؟ در آیه 97 سوره مبارکه نحل می­فرماید: مَنْ عَمِلَ صالِحًا مِنْ ذكـَر أوْ أنثى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فـَلـَنـُحْيـِيَنـَّهُ حَيَاةً طـَيّبَةً کسی که عمل صالح انجام دهد، مرد باشد یا زن باشد (در انسانیت هیچ تفاوتی بین زن و مرد نیست) در حالی که مومن باشد، ما او را زنده می­کنیم. مرد یا زن بودنش هیچ تفاوتی ندارد. تنها شرطش این است که مومن باشد. اگر خدا را قبول داشته باشد و عمل صالح انجام دهد ما او را زنده می­کنیم. بعد هم قول می­دهند. تقریبا سه بار لفظ حتما استفاده شده است. حتما حتما حتما زنده­شان می­کنیم. در این حیات هیچ آلودگی­ای نیست. انسان به حیاتی می­رسد که هیچ آلودگی­ای در آن نیست. اصلا هیچ خیال بدی از ذهنش نمی­گذرد. هیچگاه هیچ چیز بدی در دلش نیست. هیچگاه حسادت نمی­ورزد.

تمام انبیاء آمده­اند تا انسان­ها را به ایمان دعوت کنند. حیات حیوانی را که همه دارند. اما اگر کسی ایمان بیاورد به اولین مرحله از حیات برتر انسانی می­رسد. بنابراین اولین قدم برای رسیدن به حیات برتر قبول خدا و بعد از آن ایمان به قیامت و... است. اگر کسی به اینها ایمان بیاورد، به اولین مرحله از حیات برتر که نامش حیات ماندگار است، می­رسد. بعد از آن اگر فرد کار کند مَنْ عَمِلَ صالِحًا سعی کند کار خوب انجام دهد، کار پسندیده انجام دهد، نماز خوب و درست بخواند، حرف درست بزند، درست نگاه کند و... و در این کار خوب انجام دادن مداومت داشته باشد، آن حیات اولیه رشد می­کند و به حیات طیبه می­رسد. باید درست کار کند. کاری که پسندیده باشد. کاری که قابل عرضه باشد. اگر کسی اینگونه که تو نماز می­خوانی، برایت نماز بخواند، حاضری چقدر بپردازی؟ اگر همین نمازهایی که می­خوانید را خوب بخوانید، اگر فکر خوب کنید، اگر نگاهتان نگاه خوب باشد، نگاه درست باشد، اگر خیالاتی که در ذهنتان می­گذرد خیالات خوبی باشد، اگر خیال بد نکنید، به آن حیات طیبه می­رسید. در آن صورت همین الان در بهشت خواهید بود. همین الان در همین دنیا به حیات طیبه خواهید رسید.

اگر در خاطرتان باشد قبلا در رابطه با این که بهشت سرزمین پاکان است بحث کرده­ایم. تمام خانه­هایی که در آنجا ساخته­اند پاک است. درختان آنجا پاک است. سرزمین پاکی است. اگر شما هم پاک شوید همین الان جایتان در بهشت است. بهشت بسیار نزدیک است. بهشت نقد است. در صورتی که انسان قیمتش را بپردازد. مَنْ عَمِلَ صالِحًا مِنْ ذكـَر أوْ أنثى وَهُوَ مُؤْمِنٌ دیگر به بهشت می­رسید. ما آن را نچشیده­ایم.

انبیاء قبلا در بهشت غرق بودند. خدای متعال آنها را آورد و در دسترس ما قرار داد تا متوجه شویم انسان­های بهشتی چگونه­اند. اگر خوبی یک انسان را ببینیم، عاشقش نمی­شویم؟ شیفته­اش نمی­شویم؟ اگر انسان عاشق و شیفته یکی از افراد بهشتی مانند رسول الله (صلی الله علیه و آله) یا امیرالمومنین (علیه السلام) شود، سعی می­کند مانند او شود. یکی از دوستان معاویه نزد او آمده بود. معاویه از او پرسید در غیاب امیرالمومنین (علیه السلام) حالت چگونه است؟ گفت مانند مادری که بچه­اش را در دامانش سر بریده­اند. من آنگونه پرپر می­زنم. حرف بسیار بزرگی است. امیرالمومنین (علیه السلام) چند سال بیشتر در دسترس او نبود. در همان چند سال کاری کرد که پس از گذشت چند سال از شهادتش، آن شخص در فراقش مانند مادری بود که بچه­اش را در دامانش سر بریده­اند. نظیر این حرف را افراد بسیاری گفته­اند. اگر کسی فردی بهشتی مانند امیرالمومنین (علیه السلام) را بیابد و حُقه­ای در کارش نباشد، اینگونه می­شود.

بنابراین پیامبران و ادیان آمده­اند تا انسان­ها را به زندگی برتر دعوت کنند. مرحوم علامه جعفری (رضوان الله علیه) از اصطلاح حیات معقول استفاده می­کردند. قرآن می­فرماید حیات طیبه. حیات طیبه آن حیاتی است که همه چیز در آن بر اساس عقل است (حیات معقول). همه چیز بر اساس پاکی است (حیات طیبه).

اما هوا و هوس ما را به دنبال خود می­کشاند و ما به دنبال آن می­رویم و آلوده می­شویم. در گذشته می­گفتند بچه شهوتش در پایش است. مدام می­دود. نمی­تواند بنشیند. بعد همینطور با گذشت سن این شهوت بالا می­آید تا در زمان پیری به چانه می­رسد. خلاصه تمام شهوات با انسان هست و مدام اضافه می­شود. ما در کودکی ریاست طلب یا شهوت طلب نبودیم. کودک اصلا نمی­داند که اینها چیست. اما بعد که سن بالا می­رود انسان ریاست­طلب و شهوت طلب می­شود. زمانی که فهمید اینها چه هستند به دنبالشان می­رود. هوا و هوس­های ما افزوده می­شود. هوی و هوس پیر هم می­شود. با پیری از بین نمی­رود. فرضا من اصلا نمی­توانم دستم را تکان بدهم که در جیب شما ببرم. اما فکر خالی کردن جیب شما دست از سرم برنمی­دارد. در موارد دیگر هم به همین ترتیب.

اگر انسان کار کند و زحمت بکشد، مَنْ عَمِلَ صالِحًا اگر سعی کند و زحمت بکشد، اگر کار خوب و درست انجام دهد. کار درست یعنی چه؟ خب نماز را باید اول وقت خواند اما اگر همسر من در خانه تنهاست و نزدیک عید است و ساختمان خالی است و او از تنهایی می­ترسد، اصلا حرام است که من برای نماز اول وقت به مسجد بروم. این عمل صالح نیست. عمل صالح آن است که من مطابق با وظیفه شرعی­ام عمل کنم. همان دو دوتا، چهارتای شرعی.

بنابراین اولین چیزی که انبیاء برای آن آمده­اند، دعوت به حیات است. مانند طبیب که به شما می­گوید اگر این دستورات را انجام دهی بیماریت شفا می­یابد، پیامبر هم دستوراتی دارد تا ما را به حیات طیبه برساند. اگر کسی به حیات طیبه برسد در همین دنیا به بهشت رسیده است. برای فردا نمی­ماند. بهشت نقد است.

مطلب دیگری که انبیاء برای آموختن آن به ما فرستاده شده­اند این است: در آیه 10 سوره مبارکه فاطر می­فرماید: مَنْ كانَ يُريدُ العِزَّة فلِله العِزَّةُ جَميعًا هرکس خواهان عزت است، تمام عزت­ها برای خداست. هیچکس نیست که خواهان عزت نباشد. کسی به دنبال مرگ نیست. همه به دنبال حیات هستند. این خواسته­ها به صورت فطری در عمق جان انسان­ها وجود دارد. همه خواهان حیاتی هستند که هیچ­گاه، هیچ خللی در آن وارد نشود. در رابطه با جهنمیان در آیه 74 سوره مبارکه طه می­فرماید: لا يَمُوتُ فيها وَلا يَحْيا زمانی که در جهنم هستند، نمرده­اند، زیرا درد می­کشند و نه زنده­اند، زیرا این زندگی نیست. البته بیشتر از این است که من عرض کردم. کسی که در جهنم است مرده نیست زیرا درد و رنج و آتش و سوزش را احساس می­کند. چگونه احساس می­کند؟ در آیه 7 سوره مبارکه همزه می­فرماید: الـّتي تطـّلِعُ عَلى الأفئِدَةِ آتش در دلش افروخته می­گردد. اصلا نمی­توان آن را تصور کرد. در اینجا اگر ما در آتش بیفتیم، می­سوزیم و خاکستر می­شویم و تمام می­شود اما در آنجا بدن مانند آهنی است که در کوره می­گذارند. مانند آهن در کوره، سرخ و مذاب می­شود. می­توان گفت چنین آدمی زنده است؟ اما زنده است. درد از عمق جانش شروع می­شود و تا لبه پوستش می­رسد. آتشی که در بیرون باشد پوست را می­سوزاند و آتشی که در تمام جان فرد باشد، تمام جان را می­سوزاند. به هیچ وجه نمی­توان تصور کرد. خدا هیچ­گاه نصیب نکند.

بنابراین اگر می­خواهید حیاتی نصیب شما شود که ذره­ای خدشه به آن وارد نشود، باید زحمت بکشید. دنیا دو روز است. دو روز از چشمت مراقبت کن. زمانی که تمام شد متوجه می­شوید که دو روز بوده. اگر صد ساله هم بشوید زمانی که به عقب نگاه می­کنید، متوجه می­شوید که هیچ چیزی نبوده. مَنْ كانَ يُريدُ العِزَّة طلب عزت یک جریان فطری است. هر انسانی می­خواهد که سرش بلند باشد. انسان­ها برای چه به دنبال پول می­روند؟ یکی از دلایلش این است که وقتی کسی پول داشت سربلند می­شود. سه رفیق بودند که قبلا وقتی می­خواستند غذا بخورند، یک غذا می­گرفتند و سه نفری با هم می­خوردند. زیرا بیشتر از آن پول نداشتند. بعدها یکی از آنها پولدار شد. بعد به یکی از آن دو رفیق سابقش گفته بود، انسان وقتی پولدار می­شود، دوستانش عوض می­شوند. فرهنگش عوض می­شود. نوع نشستن او هم عوض می­شود. انشاء الله که شما اینگونه نشوید. بنابراین کسی که به دنبال پول می­رود یکی از اهدافش این است که عزت بیابد. البته اهداف دیگری هم دارد. اما هرکس که عزت می­خواهد باید بداند که همه عزت­ها نزد خداوند است. مَنْ كانَ يُريدُ العِزَّة فلِله العِزَّةُ جَميعًا باید بروی و از او بگیری. آقا یعنی چه؟ یعنی عزت منحصرا متعلق به خداوند است و هیچ کجای دیگر یافت نمی­شود. عزت در پول نیست. همان انسان پولدار اگر مریض شود حالش فرق می­کند. حالا انشاء الله همه ما ذلت قذافی را می­بینیم. فلِله العِزَّةُ جَميعًا. إلـَيْهِ يَصْعَدُ الكـَلِمُ الطـّيّبُ این آیه نیز راه را به ما نشان می­دهد. هدف بعدی عزت است، رسیدن به عزت بی حد و مرز است. هیچ چیز دیگری در برابرش نیست.

آن وقت اگر انسان گناه کند خار می­شود. یکی از آثار گناه این است که انسان خار می­شود. حال پیش خود فکر نکنید من که خار نشدم. آن وقت به آن خاری می­رسید. خدا آن خاری­هایی که در اثر گناه پیش می­آید را برایمان پیش نیاورد. از این عالم که بگذریم، آن خاری­ها خودش را نشان می­دهد. نمی­خواهم زیاد در اینباره عرض کنم. ناراحت کننده است.

فلِله العِزَّةُ جَميعًا. إلـَيْهِ يَصْعَدُ الكـَلِمُ الطـّيّبُ شما یک خوبی­هایی دارید. آنها چیست؟ به فرض اعتقادتان خوب و درست است. نام این اعتقاد خوب، کلمه طیب است. الكـَلِمُ الطـّيّبُ این به سوی او بالا می­رود. به سوی مرکز عزت بالا می­رود. تمام خوبی­های شما به سوی مرکز عزت بالا می­رود تا به معدن عزت برسد. در ادامه می­فرماید: وَالعَمَلُ الصّالِحُ يَرْفـَعُهُ در آیه قبل هم فرمود: مَنْ عَمِلَ صالِحًا این عمل صالح و این اعتقاد خوب، شما را بالا می­برد و خوبی­های انسان مدام بهتر می­شود. من انسان­هایی که در طول زمان مدام بهتر می­شوند را دیده­ام. اگر عمل صالح انجام دهی مدام در حال بالا رفتن هستی. اگر انسان به آن عزت برسد، در عالم هیچ چیزی وجود ندارد که او را ذلیل کند. هیچ چیز. اگر طوفان نوح هم بیاید، او همانطور آرام نشسته است. آقا طوفان نوح عالم را ویران کرد و رفت، اما او ویران نمی­شود و همانطور نشسته است. هیچ چیز نیست که این انسان را خار کند. او خار نمی­شود. فلِله العِزَّةُ جَميعًا. إلـَيْهِ يَصْعَدُ الكـَلِمُ الطـّيّبُ خوبی­ها و اعتقادات شما قوت می­گیرد و بهتر می­شود. به برکت عمل صالح خوبی­های شما مدام بهتر و قوی­تر می­شود. وَالعَمَلُ الصّالِحُ يَرْفـَعُهُ مانند این است که آن فرد را درون یک طَبَق گذاشته­اند و عمل صالح او را بالا می­برد. اگر عمل صالح انجام دهی، به یقین می­رسی. اگر اعتقادات شما درست و یقینی شد، به عزت می­رسی و زمانی که به عزت رسیدی، دیگر ذلیل نمی­شوی.

قبلا برایتان عرض کرده­ام. اگر به کسی بگویند این صد تومان را بگیر و این امضا را بکن، اصلا به آن پول نگاه هم نمی­کند. اصلا به آن فرد می­خندد. اگر شد صد هزار تومان چطور؟ اگر شد یک میلیون تومان چطور؟ اگر شد صد میلیون تومان چطور؟ اگر مومن باشد، صد میلیارد هم که پیشنهاد دهند قبول نمی­کند. برای این انسان فرقی ندارد. باز هم به آن پول نگاه نمی­کند. ذلیل صد میلیارد تومان هم نمی­شود. هیچ چیز او را ذلیل نمی­کند. این مطلب بسیار بزرگی است. هیچ چیز چنین انسانی را ذلیل نمی­کند.

اولین چیزهایی که ما را ذلیل می­کند، هوی و هوس خودمان است. دستمان را به خاطر هوی و هوسمان دراز می­کنیم. اما انسانی که از جانب خداوند عزت یافته را هیچ چیز ذلیل نمی­کند. مَنْ كانَ يُريدُ العِزَّة فلِله العِزَّةُ جَميعًا إلـَيْهِ يَصْعَدُ الكـَلِمُ الطـّيّبُ اعتقاد و یقین شما اصل و بنیان شخصیت شماست. زمانی که شما اعتقاد دارید، شخصیت دارید. زمانی که اعتقادتان محکم باشد، شخصیت دارید. این اعتقاد در اثر عملِ درست، قوت می­گیرد. شخصیت انسان یعنی اعتقادات او. استواری و استحکام افکار و عقاید انسان در اثر عمل صالح است. وَالعَمَلُ الصّالِحُ يَرْفـَعُهُ آقا تمام جوانب را می­سنجیم. یک مادری تلفن کرده بود و از پسرش شکایت کرده بود. پسرش جدا فرد خوبی بود. اما به همسرش ظلم می­کرد. بدان این ظلمی که می­کنی تمام آن خوبی­ها را از بین می­برد. یا خوبی­هایت آن بدی­ها را از بین می­برد و یا بدی­هایت خوبی­هایت را از بین می­برد. این حتمی است. اگر بدی­هایم غلبه دارد، خوبی­هایم را از بین می­برد. اگر خوبی­هایم غلبه دارد، بدی­ها را از بین می­برد. روی کدام کار می­کنی؟ روی خوبی­هایت کار می­کنی یا همینطور بی حساب زندگی می­کنی؟ اگر بی­حساب زندگی می­کنی، حتما بدی­هایت غلبه خواهد کرد. انسان دست خالی خالی خالی از دنیا می­رود. بنابراین تمام جنبه­های وجود باید بررسی شود. اگر من از لحاظ فردی انسان خوبی هستم، بسیار خوب است. اما باید از لحاظ خانوادگی هم خوب باشم. باید در کسبم هم خوب باشم. اگر کسی اخلاقش در خانواده خوب باشد و از لحاظ فردی هم چشمش پاک باشد و دستش کج نباشد و... اما در کسبش مشکل داشته باشد، نمی­شود. باید در کسبت هم خوب باشی، از لحاظ سیاسی نیز خوب باشی، از لحاظ اجتماعی نیز خوب باشی. راهت باید درست باشد. تمام ابعاد باید درست باشد. جنبه اجتماعی فرد نیز یکی از ابعاد وجود اوست. این جنبه اجتماعی دو معنا دارد. یکی از لحاظ سیاسی و یکی از لحاظ رفتاری که بیرون دارد. نحوه معاشرتی که با مردم دارد. بنده برخی از افراد را دیده­ام که رفتارشان در اجتماع بسیار خوب است اما در خانه اخلاق بدی دارند. یا برعکس در خانه خوش رفتارند و بیرون زور می­گویند. هر یک از این ابعاد وجود که نادرست و خراب باشد، راه طی نمی­شود.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای