جلسه پنجشنبه 13/5/1390 ( مراقبت در ماه رمضان )
جلسه پنجشنبه 13/5/1390 ( مراقبت در ماه رمضان )
سعی کنید در ماه رمضان چشمتان به نامحرم نیفتد. من در شب های احیاء دیده ام که یک جوانی که قاعدتا پسر خوبی هم بوده که به احیاء آمده تا آخر وقت بدون اینکه اشکی بریزد نشسته...

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

به ماه رمضان ماه میهمانی خدا می گویند. یعنی چه؟ یعنی چه؟ در آیه 10 سوره مبارکه فاطر می فرماید: مَنْ كانَ يُريدُ العِزَّة فلِلهِ العِزَّة ُجَميعًا هرکس خواهان عزت است، عزت یعنی چه؟ عزیز از اسماء الهی است. عزت یعنی غلبه بدون مغلوبیت. عزیز آن کسی است که غالب است و هیچ وقت مغلوب نمی شود. هرکس عزت می خواهد، همه می خواهند. هرکس عزت می خواهد، بفرمایید هرکس ثروت می خواهد، اصل ثروت از یک جایی است، هرکس دانش می خواهد، دانش عالم یک مرکزی دارد، هرکس، هرچیزی می خواهد، عزت یک نمونه است که مثال زده است و شما سایر درس ها را هم باید از آن بیاموزید. فلِلهِ العِزَّة ُجَميعًا تمام عزت ها نزد خداست. تمام ثروت ها و قدرت ها و علم ها و سلطنت ها متعلق به خداست. آقا هرکس، هرچیز خوبی را می خواهد، اصلش متعلق به خداست. خب حالا چکار کنیم؟ ما که کاملا خالی از عزت و قدرت و ثروت و... هستیم، همه اش هم پیش خداست چکار باید انجام دهیم؟ یک راهی دارد. در ادامه آیه می فرماید: إِليْهِ يَصْعَدُ الكلِمُ الطـّيّبُ یک کاری کن تا اعتقاداتت خوب شود. هرچه اعتقاداتت خوب شود به مرکز عزت نزدیک تر می شوی. در مناجات شعبانیه می فرماید: بأمرکَ الهی وَ ألحِقنی بنور عِزِّکَ الأبهَج بهجت یعنی شادمانی. آن نور عزت ابهج است. یعنی آن عزت بیشتر از هر چیز در عالم شادمانی می آورد. این عزت همراه شادمانی است. تمام چیزهای دیگر هم در آن هست. اگر به عزت رسیدی، به آن علم و قدرت و ثروت و همه چیز می رسی. فلِلهِ العِزَّة ُجَميعًا تمام عزت ها متعلق به خداوند است. هرکس عزت می خواهد، بداند تمام عزت ها متعلق به خداست. اگر می خواهی به آن برسی، می شود. إِليْهِ يَصْعَدُ الكلِمُ الطـّيّبُ به مرکز عزت می توان نزدیک شد، طرف خداوند می توان رفت.إِليْهِ يَصْعَدُ الكلِمُ الطـّيّبُ هرچه اعتقادات شما بالاتر رود نزدیک تر می شوید. آدم با یقین بیشتر و اعتقاد صحیح تر و دقیق تر و خالص تر، و هرچه شک کمتر باشد و در اعتقادش مستحکم تر باشد، به خدا نزدیک تر است. راه اینکه اعتقاداتم صحیح تر و محکم تر شود چیست؟ در ادامه آیه می فرماید: وَالعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفعُهُ عمل صالح اعتقادات آدمی را بالا می برد. مدام آسمانی تر می شود و از شک پیراسته تر می شود. قطعی تر و یقینی تر و مستحکم تر می شود. داستان عمار یاسر را خدمتتان عرض کردم. عرض کرد خدایا اگر من بدانم رضای تو در این است که این شمشیر را بر زمین بگذارم و شکمم را بر نوک آن بگذارم و فشار دهم و از پشتم در بیاید، تو می دانی که من این کار را انجام می دهم. چقدر یقین می خواهد تا انسان اینگونه رفتار کند. بعد فرمود که اما خدایا من می دانم که رضای تو در این است که در رکاب امیرالمومنین باشم و اینجا تکه تکه شوم. ایستاد و همانجا تکه تکه شد. به یکی گفت کمی آب به من بدهید. بجایش به او یک ظرف شیر داده بودند. به یادش آمد که پیامبر به او گفته بود که آخرین چیزی که در این دنیا می خوری یک ظرف شیر است. زره اش را پوشید و به میدان رفت. جنازه اش را آوردند و بر سر اینکه چه کسی سرش را بریده دعوا شد. گفت بی خود دعوا نکنید. دارید بر سر جهنم دعوا می کنید.

الكلِمُ الطـّيّبُ یعنی اعتقادات پاک و درست. آدم با اعتقاداتش به خدا نزدیک می شود و عمل، اعتقاد شما را درست می کند. هرچه عمل پاک تر و خالص تر، اعتقادات هم پاک تر و خالص تر. إِليْهِ يَصْعَدُ الكلِمُ الطـّيّبُ وَالعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفعُهُ عمل صالح این اعتقادات را بالا می برد و آنقدر بالا می برد تا به معدن عزمت برسد.

در قسمت دیگری از مناجات شعبانیه می فرماید: فـَتـَصِلَ إلی مَعدن العَظمَة به معدن عظمت برسد. در اینجا کمی روشن تر گفته. یعنی اگر آن کارها را انجام دهی، به معدن عظمت می رسی. ما هم می گوییم. بنده عرض می کنم و شما هم می شنوید و به قصه ای که خوش است تعبیر و تفسیر می شود. خدا کند قصه اش خوش باشد.

در آیه 70 و 71 سوره مبارکه احزاب می فرماید: يا أيّها الذينَ آمَنوا اتـّقوا اللهَ وَقولوا قوْلا سَديدًا * يُصْلِحْ لكمْ أعْمالكـُمْ وَيَغفِرْ لكمْ ذنوبَكمْ ای کسانی که ایمان آورده اید، تقوا داشته باشید. تقوا داشته باشید به معنای بسیار ساده و ابتدایی یعنی گناه نکنید. دیگر چه کار کنید؟ وَقولوا قوْلا سَديدًا این مربوط به مرحله اول است. کلاس اول انسان کلاسی است که در آن یاد می گیرد گناه نکند. اگر این را در پانزده یا شانزده سالگی گذراندی، آن وقت می شود در هفده یا هجده سالگی به کلاس بالاتر بروی. وَقولوا قوْلا سَديدًا یعنی عمل به صواب کنید. سدید یعنی صواب. گناه نکنید و عمل به صواب کنید. عمل صواب یعنی چه؟ بنده عرض می کنم یعنی عملی بکنید که اگر از شما پرسیدند چرا اینکار را کردی بتوانید جواب بدهید. اگر از شما بپرسند چرا ظهر نماز خواندی چه می گویید؟ می گویید خدا دستور داده بود. اگر بپرسند چرا غذا خوردی چه جوابی می دهی؟ می گویی گرسنه ام بود. یا اگر کمی از سنتان گذشته باشد دیگر گرسنگی را نمی فهمید و طبق عادت غذا می خورید. نه عادت جواب است و نه گرسنه بودم. چرا خوابیدی؟ می گویی خوابم می آمد. خسته بودم. اینها را قبلا هم عرض کرده بودم. به هر بچه گربه ای بگویی که چرا خوابیده بودی او هم می گوید خسته بودم و خوابم می آمد. اگر من هم عین جوابی که بچه گربه می دهد را می دهم، این جواب نیست. ما باید جواب بدهیم. مثل نماز خواندن که جواب می دهیم. می پرسد چرا اینجا چشمت را بستی؟ می گوید نامحرم است و خدا گفته به نامحرم نگاه نکن. به این دلیل چشمم را بستم. این دلیل است. جواب درست است. اما اگر بگویی گرسنه بودم و خسته بودم و رفیقم بود و گفتیم و خندیدیم و... اینها جواب نیست. اگر نمی گفتیم و نمی خندیدیم چه می شد؟ اوقات رفیقم تلخ می شد. خوب بشود. اینها خیال است. آن اوقات تلخی هم خیال است. خوب نتیجه این چیست؟ نتیجه اش این است که در هر لحظه عمرم نیت می کنم و عمل می کنم. چه نیتی؟ نیت رضای خدا. بنابراین ناگزیر باید عملی باشد که خدا از آن راضی باشد. در آن صورت تمام ذره ذره زندگی من با نیت قصد قربت و رضای خدا همراه است. این یک نتیجه ای می دهد.

مرحوم آقای شاه آبادی فرمایشی فرموده بودند که فکر می کنم حضرت امام (ره) فرمایش ایشان را در چهل حدیث آورده اند. می فرمایند که قلب آدم زبان دارد. اگر رویش کار کنند، زبانش باز می شود. چکار کنیم تا زبانش باز شود؟ خب با بچه چکار می کردید؟ آدم آنقدر با بچه کوچک حرف می زند تا او بتواند یک کلمه کوچک و کم دو حرفی را به زبان بیاورد. بعد باز هم با او حرف می زنند. ممکن است بیشتر حرف ها را هم نفهمد. اما تکرار این حرف ها برایش یک تمرین است. بعد یک کلمه سه حرفی یاد می گیرد. همینطور کم کم یاد می گیرد تا حرف می زند. قلب هم چشم دارد و هم گوش و هم زبان. اگر حرف بزند، آنگونه که در نهج البلاغه می فرماید:ناجاهُم فی فِکرهِم وَ کلـَّمَهُم فی ذاتِ عُقولِهم خدای متعال با آنها حرف می زند. خب با آدم بی زبان که حرف نمی زنند. او هم زبان پیدا می کند. اگر این زبان باز شود و آن صحبت دو طرفه اتفاق بیفتد، ممکن است صحبت از الان آغاز شود تا ابد. زبان دل آدم، با ذکر و مناجات باز می شود. آن زبان با این چیزها باز می شود. یکی از دوستان می گفت من صبح که بیدار می شوم دلم برایم آیه می خواند. کمی بیشتر کار کند، دلش شبانه روز برایش آیه می خواند. فقط اگر دل در این صورت بیدار و زنده شود، حرف می زند و حرفی است که مدام در حال دعا و ذکر است و بستگی به آن دارد که به او چه یاد داده باشند، مثلا مرحوم آقای کشمیری روزی هفت هزار بار سوره قل هو الله احد (توحید) را می خواند. قاعدتا به صورت های عادی نمی خوانده. کسی هست که نماز هزار قل هو الله احد را خوانده باشد؟ ما در نماز عادی هم گیر کرده ایم. انشاء الله در شب عید فطر خدا به همه توفیق دهد تا نماز هزار قل هو الله آن را بخوانند. اگر بین مغرب و عشاء بخوانید صد قل هو الله است و اگر بخواهید بعد از عشاء بخوانید، هزار قل هو الله است.

اگر به دلت قل هو الله یاد داده ای برایت آن را می خواند. اگر لا اله الا الله یاد داده ای، آن را می گوید. اگر دل اهل ذکر و توجه همیشگی شد، ممکن است یک وقتی، به خصوص در در ماه رمضان، مهمانی پیش آید. بعد از اینکه آدم دائم الذکر شد، خود دائم الذکر یک بهشت است. ای کاش لااقل یک بار در عمرت به بهشت رفته بودی تا می فهمیدی معنای آن چیست. اگر آدم را در این بهشت به مهمانی ببرند، آن وقت بهشتِ تمامِ بهشت ها می شود.

یک حداقل برایتان عرض کنم. سعی کنید در ماه رمضان چشمتان به نامحرم نیفتد. سعی کنید. من در شب های احیاء دیده ام که یک جوانی که قاعدتا پسر خوبی هم بوده که به احیاء آمده تا آخر وقت بدون اینکه اشکی بریزد نشسته. نمی شود. اگر آدم کمی از چشمش مراقبت کرده باشد، دلش می سوزد و از چشمش اشک می آید. اگر آدم چشمش آزاد باشد، نمی شود. از چشمتان مراقبت کنید. در ماه رمضان یک چیزهایی از طرف خدای متعال می آید. ما هم باید کمی بیشتر کمک کنیم. نمی گویم نگاه نکنید. می گویم سعی کنید چشمتان به نامحرم  نیفتد. اگر چشم به نامحرم نیفتد آن وقت از چشم اشک می آید. هرچه بیشتر دقت کرده باشید، بیشتر. گاهی هست که ما گریه می کنیم اما دلمان نسوخته. از سر سوزش جگر گریه نمی کنیم. این گریه تقریبا از جنس آب است. اگر دل بسوزد حتی اگر چشمت گریه نکند قیمت دارد. اگر دل سوخت و چشم گریه کرد، بسیار قیمتی است. اگر بخواهید دلتان بسوزد، باید چشمتان خیلی کنترل شود. خیلی کنترل شود. ماه رمضان یک تمرین خوبی است. فعلا برای ماه رمضان تصمیم بگیرید و از خدا هم کمک بخواهید. تصمیمِ تنها، به شکست می انجامد. تصمیمی با اتکا بر خدای متعال و با توکل بر خدای متعال انشاء الله موفق می شود. انشاء الله در ماه رمضان موفق می شوید. شاید هم کمی بیشتر طول بکشد.

یک جلسه ای در حضرت عبدالعظیم خدمت آقای پاکرو داشتیم. من که به جلسه می رفتم مراقبت می کردم. یک شب نمی دانم چه شد که از تهران تا جلسه به نظرم می آید شمردم که چهارده بار چشمم افتاد. نه اینکه خدایی نکرده نگاه کرده باشم. خیر. فقط چشمم افتاد. اصلا نتوانستم در آن جلسه حرف بزنم. چه ارتباطی با هم دارند؟ ربط دارند. یک آقایی که خدا رحمتش کند، گفت من می روم کف پای مادرم را می بوسم، وقتی برای مردم صحبت می کنم از ابتدا تا انتها گریه می کنند. یک چیزهایی با یک چیزهای دیگری ارتباط دارد. داستان پدر و مادر که بسیار مهم است. اگر انسان از چشمش مراقبت کند، از زبانش مراقبت کند و مدام حرف بیهوده نزند، ممکن است حرفش به دل بنشیند.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای