جلسه پنجشنبه17/6/1390(عاقبت بخيري در اجابت دعوت خداوند)
جلسه پنجشنبه17/6/1390(عاقبت بخيري در اجابت دعوت خداوند)
آن کسانی که دعوت ربّ شان را اجابت کردند، عاقبت شان حُسنی است. اینها عاقبت به خیر می شوند. کسانی که دعوت ربّ شان را اجابت کرده اند.ربّ جهان یعنی قانون گذار جهان...

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

نکته اول: اگر انسان زیاد حرف بشنود قسی القلب می شود. وقتی معرفت گوش می دهید، معارفتان زیاد می شود. ایرادی ندارد. مثلا تفسیر قرآن را یک روزه بخوانید. این ایرادی ندارد. اما اگر انسان زیاد موعظه بشنود، قساوت قلب می گیرد. کتاب هایی که در شرح اخلاق بزرگان نوشته شده است،  تا دو سه کتاب در شما موثر است و بعد از آن دیگر حرفی در شما موثر نمی شود. یکی از دوستان هست که الان هم در این جلسه حضور دارد. ایشان مدام به ما می گفت کتاب لب اللباب که درس های اخلاقی مرحوم طباطبایی است را در جلسات بخوانیم. من نمی پذیرفتم. شاید هفت هشت ده سال نپذیرفتم. ما حرف های اخلاقی درجه اول می خوانیم و کار درجه سه انجام می دهیم. اینگونه نمی شود. بنابراین زیاد حرف نشنوید. مثلا در ماشین نوار گذاشته اید و همینطور می شنوید. اگر می خوانیم و عمل می کنیم ایرادی ندارد. اما اگر عمل نمی کنیم، قساوت می آورد. عُجب هم می آورد.

نکته دوم: لباس های دوستان ما باید با لباس های کسانی که بیرون هستند فرق داشته باشد. معمولا هم اینگونه است. یک آقای جوانی در یک جلسه بود که من واقعا مانده بودم چگونه نشسته بود. واقعا تمام شلوار به تمام بدن چسبیده بود. من تعجب می کنم که چطور توانسته بود بنشیند. این خیلی بد است که آن طرف هر رنگی شد، من هم همان رنگ شوم. یک دوره ای می گفتند لوله تفنگی. بعد پاچه ها گشاد شد. هرچه آنها گفتند ما همان شدیم. این بد است. پوشیدن لباس قشنگ متناسب با شان جوانیتان عیب ندارد. اما نباید چیزی بپوشید که تمام بدن شما را نشان بدهد. این بد است. دوم اینکه تقلید صد در صد عین آنچه که آنها می کنند و می گویند بد است. اینگونه آنها آدم را می گردانند. آخرین سفری که ما به عراق رفته بودیم، حالمان از جوان های عراقی به هم خورد. سفر قبل اینگونه نبود! اما این سفر خیلی بد بود. اینکه شما را بگردانند بسیار بد است. این نکته ای بود که مدتی بود می خواستم عرض کنم.

نکته سوم: یک شب ما خدمت آقایان دانشگاه شریف که اعتکاف داشتند رفتیم. من یک بحثی را عرض کردم که نکته اصلی آن را فراموش کردم. حالا می خواهم آن بحث و آن نکته را خدمت شما عرض کنم.

در آیه 18 سوره مبارکه رعد می فرماید: لِلـّذينَ اسْتجابوا لرَبّهمُ الحُسْنى آن کسانی که دعوت ربّ شان را اجابت کردند، برای آنها حسنی است. یعنی عاقبت شان حُسنی است. اینها عاقبت به خیر می شوند. کسانی که دعوت ربّ شان را اجابت کرده اند. ببینید، رب یعنی قانون گذار جهان. پروردگار درست است اما معنای کامل آن نیست. بنده عرض می کنم ربّ یعنی قانون گذار جهان. البته باز این هم کامل نیست اما آن نکته اصلی در این است. ربّ جهان یعنی قانون گذار جهان. کل جهان بنا بر قانونی که خدا قرار داده عمل می کند. یعنی اگر زمین به دور خورشید می گردد، این قانون ربّ جهان است. اگر منظومه شمسی حرکتی دارد، اگر کهکشان ها دارند از هم دور می شوند، هرچه هست همه قانون ربّ جهان است. در عالم جمادات تخطّی از قانون ربّ امکان ندارد. جهان نباتات و حیوانات هم طبق قانون ربّ عمل می کنند. بخش بزرگی از زندگی ما هم طبق قانون ربّ عمل می شود. مثلا شما قلب خودتان را که اداره نمی کنید. او طبق قانون خودش عمل می کند. اگر یک روزی هم متوقف می شود طبق قانون متوقف می شود و اگر هم تند یا کند می زند طبق قانون تند یا کند می زند. طبق قانونی که از حیطه اختیار ما بیرون است. یک بخش اختیاری هم وجود دارد. اینکه شما به کجا نگاه کنید و به کجا نگاه نکنید. چه بگویید و چه نگویید. اینها هم قانون دارد. اما در این  قوانین شما اختیار دارید که به آن عمل کنید یا عمل نکنید. لِلـّذينَ اسْتجابوا لرَبّهمُ این قوانینی که برای حرف زدن شما، برای نگاه کردن و گوش دادن و نشستن و برخواستن شما است، هرکس به آنها عمل کند و این قوانین ربّش را اجابت کند، عاقبت به خیر می شود. حداقل آن چیست؟ حد اقل آن رعایت حلال و حرام است. این نگاه حلال است و این نگاه حرام است. این حرف غیبت است و حرام است و این حرف زدن حرف عادی است و حلال و جایز است. اگر طبق این قانون عمل کنید، هرکس دعوت ربّش را اجابت کند، برایش عاقبت حسنی است. دیگر همه چیز برایش خوب می شود. همه چیز برایش خوب می شود. می گویند اگر از کوچه عبور می کردی و پایت به یک سنگی گرفت، بدان یک کاری کرده ای. این سنگ بیخود به پایت نخورد. اگر ماشین جلوییت بی هوا ترمز کردی و شما مجبور شدی ناگهان پایت را بر ترمز بگذاری و سرت به شیشه خورد، بدان یک چیزی بوده. یک دلیلی داشته. اگر کسی دعوت ربّش را پذیرفت، همه چیز برایش خوب می شود. در ادامه آیه می فرماید: وَالـّذينَ لمْ يَسْتجيبوا کسانی که نپذیرند و هیچ زیر بار نروند. معمولا قرآن درجه یک این طرف و آن طرف را می گوید. معمولا اینگونه است. در اینجا هم می توان احتمال داد که اینگونه است. کسی که صد در صد دعوت ربّ را بپذیرد و کسی که نپذیرد. اگر کسی نپذیرد، لوْ أنَّ لهُمْ ما في الأرْضِ جَميعًا این آدم به یک جایی می رسد که اگر تمام عالم مال او بود وَمِثلهُ مَعَهُ و یک عالم، صد عالم و هزار عالم دیگر مانند آن هم متعلق به او بود، حاضر است بدهد. آقا آن روز همه چیز تمام شده است. یا خوشبختی یا بدبخت. آن روز انسان به جایی می رسد که خدایی نکرده تصویری از بدبختی به معنای واقعی در مقابلش هست که تا بینهایت است. یک بدبختی در حد بینهایت. حالا در این آیه نیامده اما در جای دیگر می گوید، حاضر است زنش را بدهد، بچه هایش را بدهد، پدر و مادرش را بدهد. همه عزیزانش را بدهد و آنها هلاک شوند تا او نجات پیدا کند. در این دنیا مادر برای بچه اش از خودش می گذرد. پدر برای زن و بچه اش سینه سپر می کند تا او کشته شود و آنها بمانند. اینجا می شود اما آنجا نمی شود. آنجا این حرف ها نیست. حاضر است همان کسی که اینجا جانش را برایش داده بود فدا کند تا خودش نجات پیدا کند. تا این حد جدی است. حالا در این آیه فرموده اگر تمام زمین و مانندهای آن متعلق به او باشد، حاضر است بدهد بلکه نجات پیدا کند. در ادامه می فرماید: أولئِكَ لهُمْ سُوءُ الحِسابِ برای این آدم ها حساب بد است. بدجور از آنها حساب می کشند. یعنی چه؟ در اینجا هم گاهی بدجور از آدم حساب می کشند. من یک ذره خطا کردم اما صد برابر شکنجه می کند. ظالم است دیگر. مثلا به خاطر اینکه من یک سلام بلند به او نکردم صد برابر مرا شکنجه می کند. اینجا می شود. اما در آنجا عدل صد در صد حکم فرماست. اصلا عالم، عالم عدل است. یک ذره ظلم در آن وجود ندارد. پس سوء حساب چگونه می شود؟ یعنی چه که بد جور از آدم حساب می کشند؟ جواب فرمودند. شخصی خدمت امام بود. امام از او پرسید چرا انقدر به فلانی فشار آوردی؟ گفت من حقم را خواستم. سر وعده اش رسیده بود و من رفتم پولم را از او گرفتم. حضرت همان مثال سوء حساب را فرمودند. یخافون سوء الحساب. از سوء حساب می ترسند. سوء حساب یعنی چه؟ خدای متعال از تو دقیق حساب می کشد. اگر دقیق حساب بکشند چه کسی سلامت می ماند. مثلا نماز صبح امروز را کج نشستی؟ مگر دستور ندادم که صاف بنشینی؟ چرا کج نشستی؟ مثلا اول اخبار را گوش کردی و بعد ایستادی نماز خواندی. چرا تاخیر انداختی؟ اگر بخواهند اینگونه حساب بکشند کسی از زیر حساب در نمی رود.

یک مطلب دیگر. آقا شما با مردم چگونه برخورد می کنید؟ همانگونه با شما برخورد می کنند. سخت می گیری؟ سخت می گیرند. به راحتی می گذری؟ به راحتی از تو می گذرند. یک وقت آدم باید چشمش را ببندد تا نبیند. نبیند. رویش را آن طرف کند تا خطای طرف را نبیند. مثلا من یک دستوری دادم و دارد خلاف دستور من عمل می کند. رویم را آن طرف می کنم تا نبینم. سخت بگیری، سخت می گیرند.

یک معنای دیگری برای سوء حساب گفته اند. سوال و جواب می شود با توبیخ.

در ادامه می فرماید: وَمَأواهُمْ جَهَنـّمُ وَبئسَ المِهادُ حرف اصلی چه بود آقا؟ نکته ای که می خواستیم عرض کنیم چه بود؟ ببینید آدمی که حرف گوش کند، عاقبتش به خیر می شود. آدمی که حرف بزرگ ترش را گوش می کند، عاقبت به خیر می شود.

در آیه 47 سوره مبارکه شوری می فرماید: اسْتـَجيبوا لِرَبّكمْ مِنْ قبْل أنْ يَأتيَ يَوْمٌ لا مَرَدَّ لـَهُ مِنَ اللهِ ما لكـُمْ مِنْ مَلجَإٍ يَوْمَئِذٍ وَما لكمْ مِنْ نكيرٍ جواب ربّتان را بدهید، یک دعوتی برایتان فرستاده، جوابش را بدهید. قبل از اینکه روزی بیاید که بازگشت ندارد. امکان ندارد آن روز نیاید. حتما آن روز می شود. آن وقت اگر آن روز آدم جواب درست نداده باشد، هیچ ملجأ و پناهگاهی برایش نیست. هیچ کس شما را پناه نمی دهد. آدمی که همه قانون ها را زیر پا گذاشته، هیچ کس پناهش نمی دهد. وَما لكمْ مِنْ نكيرٍ در این دنیا ممکن است من در دادگاه به گونه ای وارد شوم و جواب سوال و پاسخ دهم که بازپرس و قاضی نتواند از من چیزی بگیرد. اما آنجا نمی شود. آنجا امکان ندارد. در این دنیا اگر کسی پخته باشد می تواند از دست دادگاه و بازپرس فرار کند. اما آنجا نمی شود. وَما لكمْ مِنْ نكيرٍ انکار امکان ندارد. آقا عمل بد مرا به طور کامل جلویم می آورند و می گویند این آتشی است که خودت برپا کردی. می بینی که خودت آن آتش را برپا کردی. در این دنیا می توان آتشی برپا کرد و فرار کرد. اما آنجا آن آتش مال خودم است. ببینید مال خودم است. مانند تکه گوشت بدن مان که مال ماست. آن آتش هم مال ماست. امکان انکار ندارد. اما اگر اینجا خاموشش کردم، می شود. در غیر این صورت اصلا فرض انکار وجود ندارد. این مال خودم است و به من چسبیده و از من جدا نمی شود. مکرر عرض کردم. در آیه 39 سوره مبارکه نجم می فرماید: وَأنْ ليْسَ لِلإنسان إِلا ما سَعَى می گویند در قیامت انسان فقط مالک است. مالک پول و قدرت نیست. مالک عنوان و شأن و ... نیست. مالک اعمالش است. فقط مالک اعمالش هست. من هر عملی کردم از من جدا نمی شود. مال من است.

در آیه 54 سوره مبارکه زمر می فرماید: وَأنيبُوا إِلى رَبّكـُمْ وَأسلِمُوا لهُ انابه کنید به سوی ربّ خودتان و تسلیم باشید. انابه یعنی به سوی ربّ تان رو بیاورید. یک حداقل داریم. دعوت ربّ تان را استجابت کنید. به سوی ربّ تان انابه کنید. در برابر ربّ تان تسلیم باشید. یک حداقل دارد. حداقلش این است که قانون را عمل کنیم. نماز را بخوان. روزه بگیر. دروغ نگو. سخت است آقا؟ حداقل قانون این است. بالاتر هم داریم اما این حداقل برای نجات آدم کافی است. وَأنيبُوا إِلى رَبّكـُمْ وَأسلِمُوا لهُ منْ قبْلِ أنْ يَأتيَكـُمُ العَذابُ اگر زیر بار قانون نروی و آن را زیر پا بگذاری، ممکن است یک بلایی بر سرت بیاید. ثـُمَّ لا تـُنْصَرُونَ در این دنیا اگر بلایی بر سر انسان بیاید از اطراف و اکناف برای کمک می آیند. اما آنجا دیگر هیچ کس نیست که کمک کند. من به بلا و آتشی که خودم بر پا کردم گرفتار شدم. دیگر هیچ کس نمی تواند برای کمک بیاید. نمی شود. در آیه بعد می فرماید: وَاتـّبعُوا أحْسَنَ مَا أنزلَ إليْكـُمْ مِنْ رَبّكمْ از حرف های خوبی که از جانب ربّ تان آمده متابعت کنید. منْ قبْلِ أنْ يَأتيَكـُمُ العَذابُ بَغتـَةً مرگ یک مرتبه وناگهان پیش می آید. مرگ یک لحظه است. ممکن است انسان ده روز در حال جان کندن باشد اما مرگش یک لحظه است. خود مرگ که طول نمی کشد. یک مرتبه عذاب می شود. من تمام عمر آتش برپا کردم. یک مرتبه آتش ها نقدی می شود. بعد هر آدمی می گوید: يَا حَسْرَتـَنا عَلى ما فـَرَّطنا فيهَا وای به حالت به خاطر کوتاهی هایی که کرده بودی. خب. در برابرش آن آدمی است که در آیه 30 سوره مبارکه فصلت می فرماید: إنَّ الـّذينَ قالوا رَبّنا اللهُ ثـُمَّ اسْتقامُوا کسانی که قانون و خدای قانون گذار را می پذیرند. ببینید امروزه اکثریت مردم جهان خدا را قبول دارند. ربّ را قبول ندارند. قانون دلخواه خودش است. به دلخواه خودش عمل می کند. خدا را قبول دارد. مثلا مسیحی ها در هنگام تولد یک غسل تعمید می دهند و در هنگام مرگ هم یک روغنی می مالند. همین. تمام. قانون دیگری ندارند. باید قانون گذار جهان را بپذیرند. قانون گذار یک قوانینی وضع کرده است و یک راه هایی را مشخص کرده است. اگر تو هم همان راه ها را رفتی بسیار خوب است. همه جهان با تو همراه است. به دعای تو باران می بارد. به برکت تو بلا دور می شود. یک نفر حرف گوش کن در این شهر باشد، به برکت او بلا از این شهر دور می شود. إِنَّ الـّذينَ قالوا رَبّنا اللهُ هرکسی که خدای ربّ را پذیرفته و پایش ایستاده. یعنی هر روز دروغ نگفته. دوستمان می گفت یک آقایی یک معامله ای برایش پیش آمده بود که دو میلیارد سود داشت. گفتند آقا این خلاف فتوای مرجعت است. گفت نمی خواهم. اینگونه باشد. اینگونه نباشد که اگر صد هزار تومان بود دروغ نمی گوید و اگر صد میلیون تومان بود دروغ می گوید. نه.

گاهی هم ممکن است برای انسان خطا و لغزشی پیش آید. اگر آن خطا و لغزش را جبران کردی، مشکلی نیست. باید جبران کنی. مثل اینکه فرض کنید صبح خدایی نکرده برای نماز خوابتان برد. خب بعد از آن بلافاصله بلند می شود و وضو می گیرد و قضای نمازش را می خواند. این جبران شده است. البته یک چیزهایی از دست رفته اما تا جایی که توانسته جبران کرده است.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای