جلسه پنجشنبه 31/6/1390 ( کسب و کار و زندگیت را هم از امامت یاد بگیر )
جلسه پنجشنبه 31/6/1390 ( کسب و کار و زندگیت را هم از امامت یاد بگیر )
ائمه ما، برای امامت بر همه چیز زندگانی انسان بوده اند و آمده اند. ائمه هم برای امامت بر نماز ما بوده اند که ما نمازمان را و هم برای اینکه زندگی مان را از ایشان بیاموزیم...

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

کمی در مورد حضرت صادق (علیه السلام) صحبت کنیم. ببینید ما معتقد هستیم اما به درستی اطلاع نداریم. ائمه ما، برای امامت بر همه چیز زندگانی انسان بوده اند و آمده اند. ائمه هم برای امامت بر نماز ما بوده اند که ما نمازمان را از ایشان بیاموزیم و هم برای اینکه وضویمان را از ایشان بیاموزیم، هم برای اینکه حجمان را از ایشان بیاموزیم و هم برای اینکه زندگی مان را از ایشان بیاموزیم. امام کسی است که بر همه چیز امامت دارد. دقت کنید. از ائمه ما دستورات متعدد و فراوانی در زمینه کسب و کار وجود دارد. شکل کسب و کار وجود دارد. اگر بخواهیم همه را بخوانیم یک کتاب می شود.

شخصی به نام عبد الاعلی مولی آل سام می گوید: استقبلت ابا عبدالله (علیه السلام) فی بعض طرق المدینه، فی یوم صائف شدید الحر، من وسط یک روزی از روزهای بسیار گرم مدینه، حضرت ابا عبدالله را زیارت کردم. حضرت داشت به طرفی می رفت. فَإذا قلتُ جعلت فداک! حالک عندالله عزوجل و قرابتک من رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) وانت تجهد نفسک (لنفسک) فی مثل هذا الیوم؟عرض کردم فدایت شوم. حال شما نزد خدا معلوم است. شما بنده مقرب خدا هستید و شما فرزند رسول خدا هستید. با این قرابت بسیار نزدیک، یک همچین روزی در این گرما برای خودتان این همه زحمت درست می کنید؟ چه لزومی دارد شما سر کار بروید؟ چرا خودتان را در این گرما به زحمت انداخته اید؟فقال : یا عبدالاعلی! خرجت فی طلب الرزق حضرت فرمود من در این گرما برای رزق بیرون آمده ام. دنبال کسب و کار می روم. اگر روز گرم باشد نباید به دنبال کسب بروم؟ در خانه بخوابم ؟ به دنبال کسب بروم، ننگ و عار است ؟ من به دنبال رزق و روزی آمده ام. لاستغنی به عن مثلک برای اینکه دستم جلوی مثل تو دراز نباشد. روی پای خودم بایستم. يك قدم. امام ما دنبال كار و كسب مي رود. اين مساله يك نمونه نيست. نمونه هاي متعددي دارد.

ابو عمر الشیبانی قال: رایت ابا عبدالله (علیه السلام) و بیده مسحاه، و علیه ازار غلیظ. من حضرت صادق ( عليه السلام) را مشاهده كردم كه در باغ و بوستان بود. ديدم در زمين زراعتشان يك بيل بدست امام است. يك لباس بسيار كلفت بر تن امام است و دارد كار مي كند. عمل فی حائط له در باغشان كار مي كنند. العرق یتصاب عن ظهره، عرق هم از پشتشان جاري است. فقلت: جعلت فداک! اعطنی اکفک عرض كردم آقا اين بيل را به من بدهيد تا من كار كنم. امام پرسيد براي چه به تو بدهم. فقال لی: انی احب ان یتاذی الرجل بحر الشمس

من دوست دارم كه مرد از گرماي خورشيد آزار ببيند. رنج گرماي خورشيد را بچشد. فی طلب المعیشه در راه كسب و كار زندگي اش عرق بريزد. ما قبلا مي گفتيم كدّ يمين و عرق جبين. با عرق جبين و زحمت دست كار كند. حالا اگر رشته شما، رشته دانش و انديشه است و شما پشت ميز مي نشينيد، خوب شما فكر كنيد و كار كنيد. مثلا فيزيك دان است در آزمايشگاه زحمت بكشد. هركس مناسب حال خودش. شرايط آنجا اينگونه است. يا فرض كنيد در كارهاي تجارتي هم مطابق با خودش. وقتي امام مي گويد من دوست دارم براي كسب و كار از گرماي خورشيد آزار ببينم يعني پيامبر دوست دارد. يعني خدا دوست دارد. خدا دوست دارد انسان براي كسب معيشت خودش آزار خورشيد را بچشد. حالا هر شغل ديگري به مناسبت خودش.

يك روايت ديگر كه جالب است. شخصي به نام محمد بن عذافراز پدرش نقل مي كند كه امام به پدر من (يعني پدربزرگ ناقل روايت) هزار و هفتصد دينار مرحمت فرمود و گفت با اين به تجارت برو. مثلا همانطور كه در بين ما مرسوم است پول مي دهيم تا كسي كار كند و سودش هم تقسيم مي شود. اگر به شما پول بدهيم تا كار كنيد و تمام سودش را به من بدهيد نمي شود. مگر اينكه شما از طرف من براي اين كار وكيل باشيد و آن وقت بايد مزد بگيريد. اگر پول بدهيم شما كار كنيد مضاربه است و در مضاربه سود بايد تقسيم شود. اگر هم پول مي دهيم و ماهانه يك مقدار مشخصي دريافت مي كنيم اين سود پول است و ربا محسوب مي شود. من به شما پول مي دهم تا با آن كار كنيد و ماهانه و منظم يك پولي به من بدهيد، اينگونه نمي شود. اين ربا است. اما اگر پول مي دهم شما كار كني و مي گوييم سودش نصف به نصف يا شصت چهل، صحيح است. در هر صورت امام (عليه السلام) به پدر ايشان هزار و هفتصد دينار دادند تا تجارت كنند. فقال له:  اتجر لی بها بعد فرمودند نه اينكه فكر كني من به خاطر سود تجارت عاشق پول هستم. انه لیس لی رغبة فی ربحها من عاشق سود پول نيستم. وان کان الربح مرغوبا فیهاالبته سود را همه دوست دارند. اما من علاقه اي به آن ندارم.پس چرا اين كار را مي كنم؟ ولکن احببت ان یرانی الله عزوجل متعرضا لفوائده من دوست دارم كه خدا مرا به دنبال فوائد و سودهايي كه از جانب او مي رسد ببيند. يعني اين يك كار مستحب است. من آمده ام به دنبال سودهايي كه از جانب خدا مي رسد. من سودش را دوست ندارم. من آنچه كه خدا دوست دارد را دوست دارم. خدا دوست دارد كه بندگانش به دنبال سودهايي كه از جانب او مي رسد بروند. فوائد الهي را دنبال مي كنم. من دوست دارم خدا ببيند من فوائدي كه از جانب او مي رسد را دنبال مي كنم. اين كار خوب است. ايشان هم گفت كه من هم رفتم به دنبال كار و تجارت كردم و صد دينار سود بردم. بعد خدمت امام آمدم. در روايت ديگرش مي گويد كه من در طواف خانه خدا امام را زيارت كردم. به ايشان عرض كردم فقلت له: قد ربحت لک فیها مائة دینارعرض كردم من براي شما صد دينار سود بردم. يعني هزار و هفتصد دينار، صد دينار سود برد. چند درصد مي شود؟ حدود 6 درصد. فرح ابوعبدالله (ع) بذلک فرحا شدیدا امام خيلي خوشحال شد. چرا خيلي خوشحال شد؟ عجله نكنيد تا برسيم. فرمود كه اين را به سرمايه اضافه كن و باز هم با آن كار كن.

دَعا (عليه السلام) مَولیً لهُ يُقالَ لهُ مُصادِف امام يك غلام آزاد كرده داشتند و اگر در خاطرتان باشد در شرح احوال حضرت زين العابدين (عليه السلام) مكرر عرض كرديم كه ايشان در طول سال مدام برده مي خريدند. معمولا بين سي يا چهل برده مي خريدند و روز عيد فطر آنها را آزاد مي كردند و به هر كدام كه آزاد مي شدند سرمايه زندگي مي دادند. زيرا وقتي كسي برده است از يك شهر و ديار دوري به آنجا آمده و هيچ چيز ندارد. اگر ما رهايش كنيم مجبور است برود گدايي كند. اما امام به آنها سرمايه مي دادند كه كار كند. حالا با مقدماتي كه نمي خواهم عرض كنم. در هر صورت گويا اين شخص از غلامان آزاد كرده امام بوده و حالا خودشان به صورت مضاربه به او سرمايه داده اند تا برود كار كند. اسمش مصادف بود و هزار دينار به او دادند و فرمودند تجَهَّز حَتي تخرُجَ عَلي مِصر براي تجارت به مصر برو. فإنَّ عيالي قد كثـُرَ نان خورهاي من زياد شده اند. آخر يك مقدار زيادي از خويشاوندان امام هم تحت تكفل ايشان بودند. مثلا يك بار هارون از حضرت موسي بن جعفر پرسيد آقا عيالات شما چند نفرند؟ ايشان فرمود پانصد نفرند. يك مجموعه بزرگي از خويشاوندان تحت تكفل امام بودند. مي گويد تجَهَزتُ بمَتاع يك مقداري كالا خريدم و همراه ساير تاجران به مصر رفتم. مي گويد به شهر نزديك شديم. قبل از اينكه وارد شهر شويم يك قافله داشت از اين شهر بيرون مي آمد. پرسيديم خوب؟ در اين شهري كه ما داريم وارد مي شويم اينها چه چيزي كم دارند؟ فاسألهُم عَن المَتاع الـّذي مَعَهُم ما حالـُه في المَدينه اين اجناسي كه ما به همراه داريم وضعش در قاهره چگونه است؟ فرض كنيد ما پارچه آورده ايم. وضع پارچه در اين شهر چگونه است؟ يك جنسي هم به همراه داشت كه مورد احتياج همه بود. فاخبَرهُم انـّه ليسَ بمِصر مِنهُ شيءٌ آنها خبر دادند كه از اين چيزهايي كه همراه شماست هيچ چيز در مصر نيست. الان بازار كاملا خالي است. فتحالفوا وَ تعاقدوا عَلي أن يَنقصُوا مَتاعَهُم مِن ربح دينار بدينار اينها كه در كاروان بودند با همديگر قسم خوردند و قرارداد بستند كه كمتر از يك دينار به دينار ندهند. سود كاملا صد در صد. خوب رفتند و كارشان را انجام دادند و سودشان را گرفتند و برگشتند. فلمّا قبَضوا اموالهُم اِنصَرفوا علي المَدينه خوب به شهرشان برگشتند. قطعا مثلا يك ماه در راه بودند. فدَخلَ مُصادِف عَلي ابي عبدالله (عليه السلام) مَعَهُ كيسان في كلِّ واحدٍ الف دينار  مصادف خدمت حضرت صادق (عليه السلام) آمد و دو كيسه بزرگ آورد كه هر كدام هزار دينار درونش بود. فقالَ جُعلتُ فِداك هذا راسُ المال اين اصل سرمايه شماست و اين هم سودش است. فقالَ إنَّ هذا ربح كثيرٌ اين سود خيلي زياد. ما صَنعَت في المَتاع كارتان چگونه بود؟ گفت كه آقا اين كارها را انجام داديم. كيفَ صَنَعُ وَ كيفَ تحالهُ حضرت فرمود چگونه عمل كرديد؟ چطور قسم خورديد كه كمتر ندهيد؟ فقالَ سُبحان الله تحلِفون عَلي قومٍٍ مُسلِمينَ ان لا تبيعون الا بربح ديناراً بدينار سبحان الله شما در مورد مردمي كه مسلمانند قسم خورديد كه سودي كمتر از دينار به دينار نگيريد؟ صد در صد؟ اينگونه قسم خورديد؟ امام راس المال را برداشت و گفت من اين را نمي خواهم و به اين پول احتياجي ندارم. لا حاجَة لي بهذا الربح بعد فرمود يا مُصادِف مُجالِدة السُّيُوف اهون مِن طلب الحَلال گران فروخته بود. آنها هم راضي بودند. اما امام فرمود كه آدم با دست خالي مقابل شمشير برود و بجنگد راحت تر از اين است كه آدم حلال طلب كند و حلال بدست آورد. يك جهاد بزرگ است. آدم يك ذره از كارش كم بگذارد مالش حرام مي شود. ببينيد حالا مشخص مي شود كه چرا امام آنجا انقدر خوشحال شد. زيرا سودش بسيار عادلانه و با انصاف بود. هزار و هفتصد دينار را صد دينار سود برده بود. البته آن هم شرايط دارد. مثلا كسي كه در كارهاي عمده فروشي است بايد يك درصد سود ببرد. يك درصد هم گاهي براي معاملات بزرگ زياد است. مثلا من كمي در كار كتاب هستم. پرسيديم گفتند پنجاه درصد از قيمت روي جلد كمتر. نصف. خوب شما چند مي فروشيد؟ چقدر تخفيف مي دهيد؟ گفتند ما هم ده درصد تخفيف مي دهيم. حالا آيا اين انصاف است؟ نمي دانم.

اينجا مي خواهم بگويم آقا براي كسب و كار فكر كن آقا. نه اينكه همينطور بگويي برويم مغازه باز كنيم. مي گويد إنَّ رجلا اتي جَعفر (عليه السلام) يك مردي خدمت امام (عليه السلام) آمد و مي خواست ايشان را نصيحت كند. فقالَ لهُ يا ابا عَبدالله كيفَ سرتَ اتخذتَ الاموالَ قِطعا مُتفرقهً آقا من ديده ام كه شما سرمايه تان را در ده كار تقسيم كرده ايد. ديديد كه در روايات قبلي مي گفت مثلا براي تجارت به مصر فرستاد. ديگري را جاي ديگر فرستاد. در زمين خودشان هم كار مي كردند. چطور شده كه شما اموالتان را تقسيم كرده ايد و در جاهاي مختلف كار مي كنيد؟ وَلو كانت في مَوضِع واحدٍ اگر يك جا بود زحمتش كمتر بود و سودش هم بيشتر بود. امام فرمودند اتـّخذتُ مُتِفرقة من در ده جاي مختلف سرمايه گزاري كردم. فإن اصابَ هذا المال شَيءٌ سَلـّم هذا المال اگر يك وقت ضرري به يكي خورد ديگري سالم بماند. ببينيد نمي خواهم بگويم روش اين است. مي خواهم بگويم آدم بايد فكر كند كه چگونه كار كند. همينطوري نباشد. حالا اين براي آن شرايط است. بالخصوص ما نبايد در يك نمونه كار بايستيم. زيرا ممكن است شرايط زمان ما به گونه ديگر باشد. من بايد شرايط زمان خودم را بسنجم و فكر كنم و مشورت كنم و مشورت كنم. اين بسيار مهم است. متعدد پيش آمده كه دوستان براي كارهايشان پيش من آمده اند و استخاره كرده اند و استخاره درست جواب نمي دهد. اين راه اصلا جاي استفاده كردن نيست. تو بايد فكر كني و از ده جا از متخصصش بپرسي.

داشتم فكر مي كردم كه مثلا ما يك قرآن خوانديم و آن را به محضر حضرت صادق (عليه السلام) هديه كرديم. ببينيد از امام ياد كرديم. قبلش نماز خوانده بوديم و از خدا ياد كرديم. اگر ياد كرده باشيم و فقط لفظ را بر زبان نياورده باشيم. ببينيد اين يادي كه ما مي گوييم و الله اكبر و سبحان الله مي گوييم يعني در خاطرمان يادي مي گذرد. البته اين قيمتي است اما آن يادي كه مي گويند بايد يك يادي باشد كه بتواند جلوي گناه را بگيرد. زماني كه آتش شهوت يا غضب افروخته مي شود، از فكر و خيال كاري بر نمي آيد. اگر آن زماني كه آتش افروخته شده من دارم استغفار مي گويم به درد نمي خورد. اگر آن ياد در دل جا گرفته باشد، آن مي تواند به راحتي جلوي آن نيروها را بگيرد. اصلا آن نيروها ديگر غلبه نمي كند و آن آتش ديگر برافروخته نمي شود. اگر آن ياد در دل قرار بگيرد اختيار شهوت و غضب انسان در دست خود آدم است. اختيار همه چيز آدم دست خودش است. خوب به دست آوردن و جا دادن ياد خدا در دل زحمت دارد. آن يادي كه در خاطر مي گذرد و من ممكن است با گفتن الله و اكبر يك ياد كوچكي از خدا در خاطرم باشد، اگر ادامه پيدا كند آن ياد وارد دل مي شود.

ببيند در بحث گذشته مان عرض كرديم در آيه 45 سوره مباركه يس مي فرمايد: وَإذا قيلَ لهُمُ اتـّقوا ما بَيْنَ أيْديكمْ وَما خَلفكمْ لعَلـّكمْ ترْحَمُونَ  اگر انسان اين ذكري كه فقط در خاطر مي گذرد را تكرار كند و ادامه پيدا كند و انسان روي آن كار كند رحمت خدا شامل حال انسان مي شود. چه زمان؟ نمي دانيم. از آن طرف بايد بيايد. يك بزرگواري كه تا حدي براي بنده سمت استادي داشت يك مثالي مي زد. ايشان فرمودند ماهي همراه آب دريا و همراه جذر و مد به ساحل مي آيد. اگر يك گودالي در گوشه اي از ساحل وجود داشته باشد ماهي داخل آن مي شود و آب برمي گردد و ماهي درون آن مي ماند. يك گودالي است كه زمينش هم از همان شن و ماسه هاي لب ساحل است. آب هم با فاصله يك ربع بيست دقيقه ته مي نشيند و ماهي بالا و پايين مي پرد و در بي آبي مي ميرد. يك راه نجات دارد. اينكه از دل دريا يك موج ديگر بيايد. چه موقع مي آيد؟ نمي دانيم. قواعد آمدن اين امواج چگونه است؟ نمي دانيم. مثلا يك طوفان شود، يك باد شديد بوزد، يك حركتي در سطح دريا به وجود بيايد و آب را حركت دهد. نمي دانيم كدام مي شود. قواعدش دست اهل ساحل نيست. جذر و مد قاعده و حساب دارد. ممكن است در روزهاي مختلف ماه هم متفاوت باشد. اما وقتي آب برگشت ديگر هيچ چيز مشخص نيست. بايد چيزي از عمق دريا بجوشد و بيايد. بايد يك رحمتي ازجانب خدا بيايد. اين رحمت شامل حال اين آدم ها مي شود اما زمانش را نمي دانيم. راحت تر از ذكر گفتن كسي است كه مراقب رفتار و اعمال خودش است كه گناه نكند. وقتي شما در طول روز بيرون مي رويد هزار حادثه پيش مي آيد. كسي كه دانه دانه را مراقبت مي كند اينها ياد خداست. من به خاطر خدا از گناه مراقبت مي كنم. مهم اين است كه مداومت شود. در ترك گناه كه ياد خداست مداومت شود. در اين مداومت ممكن است آن رحمت برسد. بزرگان گفته بودند ياد خدا را به دلتان تلقين كنيد. دل مثل بچه اي است كه هنوز زبان باز نكرده. مدام بايد به او بگويي. معمولا پدر و مادرها مدام كلمات را براي بچه تكرار مي كنند. كم كم كه زمانش برسد او هم كلمات را تكرار مي كند. كم كم صحبت كردن را مي آموزد. اگر انسان بتواند. اين كار بسيار بزرگي است. انسان چگونه تكرار كند؟ همان ذكري كه به ذهن انسان مي گذرد راهي است براي آموختن دل. دوستمان كه گاهي به اينجا مي آمد مي گفت صبح كه از خواب بيدار مي شوم، قلبم برايم آيه قرآن مي خواند. بسيار عجيب است. يعني چه؟ اين مي شود شبانه روزي شود. اگر شبانه روزي شود ديگر خواب انسان هم خواب نيست. در خواب هم دارد قرآن مي خواند. همه خواب آدم بيداري است. چشمش خواب است اما به يك بيداري و هوشياري هميشگي رسيده. اين بيداري هميشگي چيزي است كه در آخرت نجات پيدا مي كند. قيامت زمان هول هاي عظيم است و فقط اين هوشياري داروي آن است. هيچ چيزي در برابر آن ترس هاي عظيم قيامت نمي تواند مقاومت كند جز آن ذكري كه به دل انسان راه يافته باشد. در اين عالم هم كه عرض كرديم، انسان فقط با آن يادي كه در دل جا گرفته مي تواند خودش را نبازد. اصلا هرچه گناه بزرگ باشد، اگر ذكر در دل آدم رفته باشد ولو يك ذره اصلا هيچ گناهي قيمت ندارد. مانند برگ خشكي است كه باد آن را مي برد. تمام حوادث و هول هاي اين عالم هم هيچ چيز نيست. مانند اين است كه همه اش زير دندانش جويده مي شود و مي رود. هيچ ترس و غصه و رنجي به دامن جان و روحش راه نمي يابد. هنگام مرگش هم تمام حالات بد حل شده است. اگر آدم پنجاه سال زحمت بكشد، مي ارزد. عرض كرده بودم وقتي به آن برسي پنجاه سال زحمت را از خاطر مي برد. زيرا در مقابل چيزي كه به آن رسيد چيزي نبود. اصلا گويي آن نعمت ها را مجاني به او داده اند. دو ركعت نماز كه مي خواند پاداش چندين ساله دارد. ما نچشيده ايم و نمي دانيم.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای