جلسه 24/4/91- در جمع اعضای گروه امر بمعروف و نهی از منکر
جلسه 24/4/91- در جمع اعضای گروه امر بمعروف و نهی از منکر
صفات بد آدمی مثل آن درخت بود. یک ریشه و هفت تنه. مثل اینکه تنه اصلی را قطع کرده باشند و شاخه هایی که از آنجا درآمده تبدیل به تنه اصلی درخت شده است. صفات بد آدمی اینگونه اند...

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

نظیر آنچه که شما می خواهید انجام دهید (امر به معروف و نهی از منکر) در قم اتفاق افتاده است. این تجربیات را ما از آنجا شنیده ایم. بنده هیچ کاره ام. یک تجربه این بود که آنجا کسی رئیس نیست. البته اینجا در جمع شما هم کسی رئیس نیست. البته اگر بنا باشد کسی را اعدام کنند یا کسی را کتک بزنند کسی هست که نفر اول برای کتک خوردن باشد. می خواستند با دوستانمان مصاحبه کنند تا در تلویزیون پخش شود گفته بودند اصلا. اما اگر مشکل و سختی و بی خوابی و عرض کردم کتک خوردن و اعدام باشد یک نفر را داریم که نفر اول باشد. انشاء الله که چنین باشد. گروه کاملا از رنگ سیاسی و رسمی به دور بماند. هیچ وقت اینگونه نباشد که مثلا پنج سال بعد بگویند فلانی موسس امر به معروف و نهی از منکر بوده. نه. کسی نبوده. اینها را عرض می کنم تا خطر کمتر باشد. به دوستان هم عرض کردم. اهمیت این کار از نظر شخص خود شما بسیار زیاد باشد. مثل یک نفر آدم جدی در راه سیر و سلوک باشید. ببینید چه عرض می کنم. مثل یک نفر آدم جدی در راه سیر و سلوک باشید. شاید شما اصلا چنین کسی را ندیده باشید. یک آدم جدی در راه سیر و سلوک که دارد به صورت بسیار جدی روی خودش کار می کند تا خودش را اصلاح کند باشید. این کار تا این حد ارزش دارد. اگر بگویم بیشتر شاید اغراق نکرده باشم. مانند یک کار سیر و سلوکی که شخص روی خودش، روی خودش انجام می دهد و اصلا به جامعه کاری ندارد و نتایج خارجی اصلا مد نظر نیست می باشد. دنبال این راه رفتن را برای خودتان انجام دهید. در حد یک معجزه است. آدم دارد برای خودش یک معجزه می کند. در اصلاح خودش. این کار، کار بسیار فوق العاده ای است. بنابراین عرض کردم کاری در حد معجزه برای خودتان می کنید. این را با هیچ چیزی مقایسه نکنید. در روایات یک فضایل و ثواب هایی گفته شده است که حیرت آور است. مثلا جهاد در برابر چه. حرف بسیار بزرگی است. با وجود آن، اگر این راه را منظم ادامه دهید بسیار خوب است. ماها هم عیب داریم. این را باور کنید که هر چیزی از آدمی که ساخته نشده است سر بزند، نمی تواند خوب در بیاید. اگر در طول عمر یک کار درست، درست در بیاید مرحمت خداوند شامل حال آن آدم شده که آن کار درست از آب درآمده که بتواند مقبول باشد. وگرنه هیچ. هیچ. بنابراین آن تاثیری که این در ساختمان شخصیت آدمی می کند مانند یک معجزه است. این کار بالاتر و روی دست زحماتی است که یک اهل سلوک برای اصلاح خودش انجام می دهد. بسیار فوق العاده است. در ذهن من اینگونه است. این عمل برای اصلاح آدمی فوق العادگی بسیار دارد. اگر یک وقت من با یک حقه ای آمده ام که هیچ. اما اگر واقعا با یک علاقه ایمانی و ترس از خدا آمده باشم این می تواند در ساختن شخصیت آدمی به صورت بسیار فوق العاده تاثیر گزار باشد.

یک چیزی عرض کنم. شاید تقریبا بتوانیم عرض کنیم که تمام صفات بدی که ما داریم از یک جا ناشی می شود. من مثال می زنم به یک درختی که دیدم. درخت هفت تنه و یک ریشه داشت. صفات بد آدمی مثل آن درخت بود. یک ریشه و هفت تنه. مثل اینکه تنه اصلی را قطع کرده باشند و شاخه هایی که از آنجا درآمده تبدیل به تنه اصلی درخت شده است. صفات بد آدمی اینگونه اند. یعنی مثلا بخل و تکبر یک ریشه دارد. با نمی دانم چه. همینطور. همینطور بشمارید. همه صفات بد در یک جا ریشه دارند. خب اگر یک چنین چیزی را بپذیریم یک چیزها و یک دلایلی هم وجود دارد. مثلا در حدیثی سه تا از صفات بد را شمرده اند و گفته اند تمام اینها ریشه در فلان اعتقاد دارد.من یک همچین ذهنیتی داشتم و دلیلم هم این بود که در آیه 16 سوره مبارکه تغابن و آیه 9 سوره مبارکه حشر می فرماید وَمَن يُوقَ شـُحَّ نَفـسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ المُفلِحون هرکس از حرص نجات پیدا کند فأُولئِكَ هُمُ المُفلِحونَ. حالا فرض کنید من از حرص نجات پیدا کردم. خب با بخل چه کنم؟ فرض کن ترسو هستم. آن را چکار کنم. اینکه وقتی از حرص نجات پیدا کردی به فلاح می رسی شاید به این دلیل است که اینها یک ریشه دارند. اگر قطع شد بدان تمام آن صفات بد برطرف شده. اگر این را حساب کنیم حالا در برابر صفات خوب، اگر یک صفت خوب به گونه صحیحی در انسان بارور شود و رشد کند بقیه صفات هم رشد می کنند. مانند روایات فوق العاده ای که در مورد سخاوت وجود دارد. مشخص می شود سخاوت چیز مهمی است. از آن طرف درمورد شجاعت هم همینطور است. یعنی باز همان یک ریشه است که هفت تنه از آن درآمده. اینگونه است. حالا این کار شما بسیار جدی و موثر است و بسیار سریع و موثر می تواند صفات خوب را در انسان رشد دهد. اگر حوصله کنید اگر حوصله کنید و از میدان به در نروید. اگر زن گرفتید یا کار و کاسبی پیدا کردید این را کنار نگذارید. بایستید. یک مدتی پای این کار بایستید. در اثر این کار صفاتی در انسان پدید می آید. یک چیزهای غریبی در مورد اصلاح صفات وجود دارد. بنده در شرح احوال حاج آقای حق شناس نوشته ام. یک وقت از ایشان شنیدیم. ایشان با یک شادمانی که فکر می کنم من دیگر هیچ وقت آن شادمانی را از ایشان ندیدم فرمودند دیشب یک زنجیر پاره کردم. بعد از چند سال؟ فکر می کنم آن زمان ایشان پنجاه سالشان بود. پنجاه سالگی ایشان یک مقدمه کار سی ساله یا بیشتر داشت. بعد از این همه سال که کار کردند فرمودند که یک زنجیر پاره کردم. یعنی در یک کار چندین ساله نتیجه اش را دیدند. آن وقت در یک کاری که انسان مداومت کند و کلکی در آن نباشد و خودش خرابش نکند، نتیجه می گیرد. شیطان به یک دلیلی می آید و اینها را نابود می کند. قاعدتا یک وقت دیگر هم خدمتتان عرض کردم. شیطان اصلا هیچ رحم ندارد. اصلا. مثالی که عرض کردم مثال پنبه و آتش بود. اصلا فرض ندارد که آتش به پنبه رحم کند. اصلا فرض ندارد. گیرش بیاورد تا آخر آن را می سوزاند. داستان شیطان و انسان اینگونه است. اگر انسانی را گیر آورد و به چنگش بند شود دیگر هیچ. خدا باید مرحمت کند. باز اگر انسان یک نیت درست کرده باشد خدا انسان را از این خطرات حفظ می کند. بنابراین کاری که اینجا می کنید بسیار زودتر به ثمر می رسد. ببخشید یک مثالی عرض می کنم که مثالش کمی بد است. بچه هایی که به جبهه رفته بودند می گفتند که سربازان که مجبور بودند به جبهه بروند در روزهای اول خیلی می ترسیدند. مثالش بد است. مدتی تا چندین روز لباسشان از ترس نجس می شد. بعد چه می شد. بعد از ده پانزده بیست روز حل می شد و آن ترس می ریخت. اما وقتی داخل یک کاری می شود. می خواهم عرض کنم شاید این برای اصلاح آدمی از آن ریاضت هایی که اهل سیر و سلوک می کشند بسیار قوی تر باشد. شما نمی توانید قدرش را بدانید. بنده هم نمی توانم قدرش را بدانم. ما یک چیزی عرض می کنیم. اگر خدا بخواهد و این کار سر بگیرد و ثمر بدهد، عرض کردم به ثمر رسیدن خارجی که هیچ کاری ندارد و ثمری که برای خود شما دارد بالاترین هدیه ای است که ممکن است آدم به خودش بدهد. بالاترین کاری است که آدم می تواند برای خودش بکند. در این مورد شاید از جناب ابوذر است که فرمودند من ندیدم کسی به نزدیک ترین و عزیز ترین کس خودش اینجور ضرر بزند. از خودمان عزیزتر که کسی نیست. وقتی ما گناه می کنیم به خودمان ضرر می زنیم. اگر هم گاهی بخواهم قربان شما بروم اینها همه حرف است. واقعیت این است که هرکس خودش برای خودش عزیز ترین کس است. فرمودند من ندیدم کسی اینجور به عزیزترین کس خودش ضرر بزند. حالا این کار برعکس آن است. کسی نیست که انقدر برای خودش کار مفید کرده باشد. ببینید شما اگر هرشب بدون تعطیلی نماز شب بخوانید، و کارهای بسیار دیگری هم که کرده باشید این کار خیلی بالاتر است. روایات را هم که نگاه کنیم مقایسه هایی که شده نشاندهنده این چیزی است که خدمتتان عرض کردم. بنابراین شما هم این کار را شروع کن تا عیب هایتان بر طرف شود و اصلاح شوید. کسی که با این تصمیم آمده و کمی این راه را رفته است و انشاءالله می خواهد بقیه راه را هم ادامه دهد در واقع دارد یک کار بزرگ سیر و سلوکی انجام می دهد. یک ریاضتی می کشد. اگر حوصله کند، از میدان در نرود، بتواند تلخی ترس های اولیه اش را تحمل کند این ترس ها مانند آن سربازان در طول زمان می ریزد. بعد یک باغستان خوبی را در درون خودش می ریزد که با هیچ چیز قابل مقایسه نیست.

من به دوستان عرض کردم که آن حرف هایی که از گفته های آن بزرگوار یعنی حضرت آقا جمع کرده اند را تبدیل کنند به مسأله. مسأله یک، دو، سه و... مثلا پنجاه تا مسأله دربیاید. همان طرح ها که گفتید هم همه چیزهای خوبی بود. دور هم جمع شویم و تجربیاتمان را با هم درمیان بگذاریم و اشکالاتمان را برطرف کنیم. اگر مثلا کاری کردید که به نظرتان آمد کار خراب شده بگویید که ببینیم نظر دیگران چیست. کار واقعا خوب نبوده یا باید دنبال راه حل گشت. این چیزها هم هست. از اینکه اشتباهی پیش آید خسته نشوید. اگر توانستیم جبران کنیم که جبران می کنیم. اما اگر نشد خسته نشوید. اما می شود همه ضعف ها برطرف شود. می شود انسان به جایی برسد که اشتباه نکند. این را باور کنید. این نکته خیلی مهم است. نمی توانم این را توضیح دهم. از توانایی من برای توضیح بیرون است. آدم می تواند به جایی برسد، نه اینکه گناه نکند بلکه دیگر اشتباه نکند. یک آدم معمولی. اگر عنایت خدا شامل شود. مثال هایش در ذهنم هست اما نمی توانم توضیح دهم. اگر یک نفر هم باشد خوشا به حالش. این قدم بزرگی است در این راه. یکی از صفاتی که خدای متعال خیلی دوست دارد سخاوت است و یکی هم چیزی است که از این کار نتیجه می شود. شجاعت می آورد. ترس از دل آدم می رود. و خدا این را خیلی دوست دارد. می شود گفت که خدا می گوید این آدم را با هزاران هزار گناهی که کرده به بهشت ببرید زیرا امر به معروف و نهی از منکر کرده و دیگر از غیر من نترسیده. از این چیزها هست.

پرسش: یک اثرات نامحسوسی که برخورد با نامحرم روی آدم می گذارد را چطور از بین ببریم؟

پاسخ: ما اصلا کاری نداریم. اگر رد شدیم و چشممان افتاد می گوییم و می رویم. این که دیگر اثرات نامطلوب نخواهد داشت. چشمتان افتاده. شما که قرار نیست نگاه کنید. اگر آنطور باشد اصلا جایز نیست. همه ما همینطوریم دیگر. ماها همه تربیت کافی که نداریم.  چشممان می افتد. درست است؟ اگر چشممان افتاد می گوییم. آن آقای پشت سری شما هم همینطور. بناست که دو نفری و یک نفری کار نکنیم. یک مجموعه باشیم. اگر در خاطرتان باشد من گفتم که ابتدا محیط های کوچک را انتخاب می کنیم که بشود به انتهای آن برسیم. در شرایط فعلی با چند نفر نمی توانیم راه بیفتیم در خیابان تا این کار را بکنیم. بعضی خیابان ها قابل جمع کردن نیست. حالا تا بعد ببینیم چه می شود. عرض کردم در محیط های نسبتا کوچک تر. مثال هایش را عرض کردم. در آن مکان ها شروع می کنیم که بتوانیم تا آخر جمع کنیم. من چشمم افتاد و یک چیزی گفتم و رد شدم. دوست بعدی هم اگر چشمش افتاد یک چیزی می گوید و می رود و اگر هم چشمش نیفتاد رد می شود و می رود. نفر بعد هم به همین ترتیب. اینگونه. ما به هیچ وجه دنبال مورد نمی گردیم.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای