جلسه چهارشنبه 17/4/91 ( مبادا هرچه رشته ميكني پنبه شود )
جلسه چهارشنبه 17/4/91 ( مبادا هرچه رشته ميكني پنبه شود )
مانند آن زن احمقی مباشید که از صبح می بافت و هنگام غروب می گفت باز کنید. این مثال است برای کسانی که زحمت می کشند.بعد می گویند که همه را هَباءً مَنثورًا...

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

در عصر جاهلیت عرب یک زنی بود که در اصطلاح عربی می گویند حمقاء بود. به مرد گفته می شود احمق و به زن گفته می شود حمقاء. مانند اکبر و کبری. اصغر و صغری. آنجا هم گفته می شود احمق و حمقاء. زنی حمقاء بود که بسیار ثروتمند بود. مجموعه ای کنیز داشت. از صبح کنیزها را وادار به غزل می کرد. یعنی آنها را وادار به بافتن می کرد. مثلا ابریشم هم می بافتند. تا غروب. غروب می گفت بافته ها را رشته کنید. هر روز همین بود. قرآن در آیه 92  سوره مبارکه نحل می فرماید: وَلا تـَكونوا كالــّـتي نـَقـَضَتْ غـَزْلـَها من بَعْدِ قـُوَّةٍ أنكاثا. مانند آن زن احمقی مباشید که از صبح می بافت و هنگام غروب می گفت باز کنید. این مثال است برای کسانی که زحمت می کشند. در روایات ما دارد که یک کسانی را به صحنه قیامت می آورند که اعمالشان می درخشد. بعد می گویند که همه را هَباءً مَنثورًا. بعد می گوید اینها چرا اینگونه شدند. در آن روایت دوتا مطلب می گوید. اما هرچیز دیگری هم می تواند جای این دو چیز باشد. می گوید که اینها یُکسِرُ اِلتِفات عَلی حُرَم المُومِنین. ما در زبان فارسی می گوییم حرم. خانواده و زن و بچه را حرم می گوییم. مثل حرم سرا. حرم یعنی حرمت. آنهایی که به کشور های عربی رفتند می دانند. مثلا به قسمت عقب اتوبوس نمی گویند قسمت زنان. می گویند حرمت. یُکسِرُ اِلتِفات عَلی حُرَمِ المُومِنین. به حرمت های مومنان، ما می گوییم ناموس. به ناموس مسلمانان یُکسِرُ اِلتِفاتِ زیاد نگاه می کرده. حج رفته. کربلا رفته. نماز جماعت خوانده. سینه زده. خمس داده. همه به باد فنا می رود. یُکسِرُ اِلتِفات عَلی حُرَم المُومِنین. یک مطلب دیگر هم دارد. در آن روایت دوم می فرماید آن شخصی که می گوید اگر زورم برسد دمار از روزگار فلان و فلان و فلان درمی آورم. عبارت این است. اگر من به قدرتی برسم مثلا چکار می کنم. حالا روی این دوتا نایستید. حالا در این حدیث این دو را فرموده. هر گناهی خاصیتش این است که بافته ها را رشته می کند. یک مطلب دیگر. این درمورد سفر حج آمده. قاعدتا شما هم شنیده اید و شاید بنده هم عرض کرده باشم. می فرمایند کسی که به حج می رود خداوند متعال یک نوری به او عطا می کند. بنده حقیر نادان کور این را در سیمای یکی از دوستان می دیدم. باور کنید. یک نوری خداوند متعال عطا می کند که به او هست تا وقتی که گناه کند. وقتی گناه کند آن نور می رود. خب اگر شما این نور را تا سفر بعد نگاه داشتی چه می شود؟ اگر تا سفر سوم نگاه داشتی چه می شود؟ این حسرت خودم را عرض می کنم. اگر شما به زیارت حضرت رضا علیه السلام رفتی، زیارت حضرت رضا که زحمت ندارد. اما خب اگر به زیارت بروی و زیارتت مقبول شد، اگر نورش را نگاه داری تا سفر بعدی، تا سفر کربلا، زیارت حضرت حسین علیه السلام در پانزدهم شعبان برترین زیارت ایشان است. از عرفه برتر است و از اربعین لذت دار تر است. زیارت پانزدهم شعبان برترین زیارت است. برخی از بزرگان و علما که شرح کرده اند، زیارت پانزدهم شعبان را در میان این زیارت ها برترین زیارت دانسته اند. البته جمعه هم خیلی مهم است. حالا مهم این است که قبول باشد و اگر قبول شد بعد بماند. یکی از جاهایی که بزرگان خودشان را برای آن می کشتند این بود که این نور را نگاه دارند. و اگر یک عنایتی و یک مرحمتی پیش آید. عنایت را که شما نکرده ای. او دلش سوخته. اگر یک عنایتی به حال یک مسلمانی مثل بنده و شما و امثال ما شود، یک کاری می کنند که آن نور بماند. غیبت برایش پیش نیاید. اگر پیش بیاید همه به باد می رود دیگر. یا یک دل نسوزاند. اگر یک دل سوزاندی وای، همه می سوزد. اگر. اگر. از مرحوم حاج شیخ مرتضی نقل کرده بودند که نمی دانم چگونه، یکی از یکی غیبت کرده بود و به گوش او هم رسیده بود و نشده بود که دفاع کند. حالا نمی دانم چطور شده بود که نشد. چون اینجا اگر دفاع کند یک اثری می گذارد. شما می بینی با غیبت او تمام سرمایه عمرت دارد به باد می رود. نمی ترسی. منی که می ترسم اگر کسی غیبت کرد جلویش را بگیرم و رودربایستی می کنم، چون متوجه نیستم که چه سرمایه ای را دارم از دست می دهم. او که این را می فمید. نمی دانم چطور شده بود که نتوانسته بود دفاع کند. فرموده بود بیست سال داشتم روی کاری زحمت می کشیدم. مگر شوخی است؟ من بیست سال است که دارم روی تکبر خودم کار می کنم که ریشه آن را بکنم. این بیست سال زحمتم را به باد داد. خدایا من نتوانستم دفاع کنم. نتوانستم. من تقصیری نداشتم. اما آنجا چون دقیق است تاثیر می گذارد. وقتی یک عنایتی، یک عنایتی باشد. آقا توسل این کار را انجام می دهد. توسل این کاره است. شما دارید زحمت می کشید. زحمت می کشید. زحمت می کشید. شب و روز داری زحمت می کشی. برای اینکه این بماند. به ثمر برسد. ثمرش را من که نمی توانم بدهم. من ثمر ندارم. او ثمر می دهد. شما هرشب سحر بیدار شدی و در خانه خدا گریه و تضرع کردی. اما ثمرش را من که نمیتوانم بدهم. هر درختی را او میوه می دهد. درخت ما را هم او باید میوه اش را بدهد. من التماس می کنم. آنها هم التماس می کنند. شب و روز التماس می کنند. یک داستانی هست که من خلاصه عرض می کنم. یک بزرگی که از بزرگان بسیار بالا مرتبه بود یک حالت کشفی به او دست داده بود که اگر بماند و آدم نتواند بر آن فائق شود می گویند کفر اکبر است. بابا بعد از چهل پنجاه سال ریاضت حالا یک کشفی دست داده است. اگر از این بگذرد به واقعیت می رسد و تمام خطرات برداشته می شود. حالا او رسیده بود و چون هنوز کمی غبار دارد آن چیزی که باید ببیند را درست ندیده است. فکر کرده بود که تمام عالم را او اداره می کند و تمام عالم را او خلق کرده است. اینگونه. کفر بسیار بدی است. این را می خواهم عرض کنم. پریده بود و خودش را به ماشین های سامرا رسانده بود. رفته بود جلوی در و سرش را به سنگ می زد که آقا به دادم برس که اگر به دادم نرسی به باد فنا رفتم. می خواهم نمونه عرض کنم. التماس می کرد. من نه سرمایه دارم و نه التماس می کنم. سرمایه که ندارم. برای چه التماس کنم؟ آن التماس برای این است که این زحمت من ثمر دهد. خدایا نگاه دار تا این ثمر برای من بماند. آخرسر مشخص می شود. می گویند تو چند بار زیارت رفتی اینها قبول شده بود. بعد خرابش کردی. آقا روضه بود، خرابش کردی. سینه زدی، خرابش کردی. اول عرض کنم که سینه زنی ثمر دارد. ثانیا ثمرش بالاست. اگر ثمر بدهد و ثمرش بماند عمری ثمربخش خواهد شد. آقا معلوم نیست. اگر ما با این وضع کنونی رفتیم چه کسی را داریم که بگوییم تو بیا به داد من برس. عرض کردم اگر آدم را بردند آدم می افتد به دست مامور. ماموران آن عالم گوش ندارند. اصلا حرف نمی شنود. اوامر خداوند را اجرا می کند. اگر یک کسی را داشتی. اگر با امیرالمومنین علیه السلام یک کاری داشتی. با امام حسین علیه السلام کاری داشتی. خب آدم باید یک کاری با امام حسین علیه السلام داشته باشد. مقبول به درگاه شده باشد تا بیاید به داد برسد. آیه را تکرار می کنم. وَلا تـَكونوا كالــّـتي نـَقـَضَتْ غـَزْلـَها من بَعْدِ قـُوَّةٍ أنكاثامثل آن زن احمق نباشید که هر روز همه بافته های خودش را رشته می کرد. مثل او نباشید. امروز داشتیم با دوستان صحبت می کردیم که حرفی که بلد هستید و هزار بار شنیدید پیش آمد. امیرالمومنین علیه السلام به پیامبر عرض کردند افضل اعمال در این ماه رمضان چیست؟ نفرمودند قرآن بخوانید. قرآن جزء افضل اعمال ماه رمضان است. ولی نفرمودند قرآن بخوانید. فرمودند گناه نکنید. آقا آن یک مثقالی که داری را نگاه دار. اگر یک مثقال و نیم است آن را نگاه دار. اگر بماند نِمُو می کند. نمو می کند.

در میان توسل ها اصل الاصول همه توسلات، توسل به حضرت صدیقه طاهره است. اگر امیرالمومنین اولین مظلوم بود، از بزرگترین دلایل مظلومیت ایشان داستان حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها است.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای