روز دهم محرم 13/8/93 - حسینیه حاج شیخ مرتضی زاهد (روز نتيجه)
هرکس آزاد است هرکاری خواست بکند. اگر آدم این حساب و کتاب ها را قبول دارد باید مراقبت کند. چرا به خانه یک مومن مسلمان ماهواره بیاید؟ چرا؟

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

بحث دیشب مان به اینجا رسیده بود که قرآن کریم دو گونه تعبیر دارد. گاهی مانند آیه 32 سوره مبارکه نحل می فرماید: بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ جزایی که خدای متعال در عالم آخرت به شما عطا می فرماید در برابر عملی است که کرده اید. این تعبیر درستی است. واقعا در برابر آنچه که شما عمل کرده اید به شما جزا می دهند. تعبیر دومی که به زبان ما دقیق تر است جزای شما همان چیزی است که عمل کرده اید. همان چیزی است که عمل کرده اید. بعد باز تعبیر دیگری داریم که می فرماید هرچه کرده اید خواهید دید. در آیه 7 سوره مبارکه زلزال می فرماید: فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ. در ذیل این آیه یک نقلی وجود دارد که نقل بسیار ممتازی است. یک نفر آمد محضر رسول خدا و مسلمان شد و طبق معمول هرکس مسلمان می شد می فرمودند به این قرآن بیاموزید. خب باید نماز بخواند و باید قرآن بداند. برای اینکه بداند دینش چیست باید قرآن بخواند و بداند. رفت نشست پای درس استاد و استاد به او قرآن آموخت. مقدمات و موخراتش معلوم نیست. اما این را میدانیم که سوره زلزال را به او آموختند. این سوره که تمام شد و یاد گرفت از جا بلند شد که برود. کجا می روی؟ الان اولش است. گفت نه من همه چیز را یاد گرفتم. همه چیز دین در همین دو آیه آخر این سوره است. فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ همه ادیان و اسلام و قرآن و پیامبران آمده اند بگویند فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ کسی به وزن یک ذره خیر کند آن را می بیند. کسی هم به وزن یک ذره بدی کند آن را می بیند. این هم یک مجموعه ای از آیات است. آیات دسته بالاتر، بعدی و روشن تر از این می فرمایند می یابد. هرچه کرده است می یابد. در آیه 30 سوره مبارکه آل عمران می فرماید: يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُّحْضَرًا قیامت یک روزی است که هرکس هرچه از خیر انجام داده است آن را می یابد. لذا اگر بد کرده باشد دوست دارد که بین او و آنچه که کرده است هزاران فرسنگ فاصله باشد. بُعدَ المَشرِقَین. یک روایتی در این زمینه داریم. این را هم عرض کنم. نسبت قرآن و احادیث یک نسبت فوق العاده ای است. اگر آدم این را بداند و بفهمد خوب است. مثال فرمودند. ببینید این ساختمان  که ما الان در آن هستیم یک ستون هایی دارد دیگر. نمی شود هیچ ساختمانی بدون ستون باشد. اما اگر ساختمان فقط ستون داشته باشد، ساختمان است؟ این مثال خیلی خوبی است ها. خب ساختمان نیست. با ستون که ساختمان تمام نمی شود. در و دیوار و سقف و پنجره و صدتا چیز دیگر هم لازم دارد. مثال فرمودند که قرآن مانند ستون های یک ساختمان است که بدون این ستون ها اصلا وجود ندارد و روی پای خودش نمی ایستد. آنچه که پیامبر و ائمه فرمایش فرمودند که فرمایشات ائمه هم همه فرمایشات پیامبر است و خود آن بزرگواران فرمودند هرچه من می گویم از پدرم است و ایشان از پدرش و او هم از پدرش نقل کرده تا برسد به پیغمبر صلي الله علیه و آله وسلم. پیغمبر چطور؟ ایشان هم هرچه می گوید از جبرئیل است و جبرئیل هم هرچه می گوید از خداست. این تشیع است. در تشیع یک ذره از فکر و عقل خودمان در دین قاطی نمی کنیم. هرچه می گوییم حرف خداست. به ائمه می رسد، آنها هم هرچه می گویند از پیغمبر است و پیغمبر هم هرچه می گوید حرف های خدای تبارک و تعالی است. می دانید که در آیه 3 سوره مبارکه نجم می فرماید: وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَی. خب پس نسبت قرآن و فرمایشاتی که پیامبر و ائمه دارند نسبت ستون های یک ساختمان است با سایر بخش های این ساختمان. نه بدون آن بخش ها ساختمان ممکن است و نه بدون ستون ممکن است. قرآن لازم است اما کافی نیست. وقتی سنت در کنارش قرار گرفت، کافی می شود. قرآن و سنت. سنت یعنی فرمایشات پیغمبر. رفتار و اعمالی که پیغمبر رفتار فرموده اند که ما از رفتار و اعمال ایشان هم درس می گیریم. اینها را ائمه برای ما نقل کرده اند و آنها هم واسطه معصوم هستند. ببینید آنهای دیگر وقتی به اصل می رسند، به ابوهریره می رسند. به اصل دروغ می رسند. ما وقتی به اصل می رسیم، به صافی و پاکی و عصمت و صحت و سلامت صد در صد می رسیم. فرق ما با آنها این است. ما وقتی به اصل، یعنی به امام صادق می رسیم، به عصمت می رسیم. آنها وقتی به اصل می رسند، به دروغ می رسند. ببینید پنج هزار و خورده ای حدیث از ابوهریره نقل شده است. تقریبا تما شراشر وجود دین شان از ابوهریره است. پنج هزار و سیصد و هفتاد و چقدر. به اصل دروغ می رسند. اصل دروغ. ما وقتی به حضرت صادق می رسیم، به اصل راستی و درستی و صحت و سلامت و عصمت می رسیم. خب. فرمایشاتی که از پیامبر و اهل بین نقل است. مردی به نام قیس بن عاصم هست که می گوید ما با قبیله مان خدمت پیامبر آمدیم. وقتی ما خدمت ایشان رسیدیم فلانی که نامش را می گوید هم خدمت ایشان بود. من عرض کردم یا نَبّی الله عِظنا مُوعِظَهً نَنتَفعُ بِها. گاهی بعضی از دوستان هم دم در که ما داریم می رویم می گویند آقا یک موعظه ای بکن. آقا وقتش نیست. ما داریم می رویم. حالا اینها آمده اند محضر رسول خدا نشسته اند و عرض می کند یک موعظه ای بفرمایید که ما از آن سود ببریم. فإنّا قُومٌ نَعمّرُ فِی البَرِّیَة. ما بیابان نشین هستیم. قبیله بیابانی هستیم و دست مان به شما نمی رسد. یک کلمه بگویید که یک کلمه همیشگی باشد. که از آن کلمات همیشگی است. فَقالَ رَسُولُ اللّه صَلى اللّه عَلَیهِ وَآلِهِ: یا قِیس إنَّّ مَعَ العِزِّ ذُلاً، وَ إنَّ مَعَ الحَیاةِ مُوتاً، دنیا یکسان نیست. یک روز عزت است و یک روز فرود می آید. یک روز ثروت است و یک روز فقر است. فرق می کند. همیشه یکسان نیست. یک روز زندگی است و یک روز مرگ است. اگر آدم اینکه یک روز مرگ است را باور کند هیچ چیز دیگر لازم نیست. هیچ موعظه ای بهتر از این نیست که من بدانم یک روزی نیستم. خب. بعد می فرماید: وَ إنَّ مَعَ الدُّنیا آخِرَة، این دنیا را که می بینید بدانید در کنار آن آخرت هم هست. این آخرت با دنیاست یک طوری با دنیاست که در شب های گذشته عرض کردیم قرآن دارد: وقتی شخص دارد مال یتیم را می خورد دارد آتش می خورد. فقط یک مثال زده. همین یک مثال هم کافی است. وقتی مال یتیم را می خورد دارد آتش می خورد. نه اینکه فردا آتش می خورد. الات دارد آتش می خورد. فقط با قیامت این پرده یک مرتبه کنار می رود و می سوزد. اگرنه الان آتش است. الان جان خودش را پر از آتش کرد. وقتی جان خودش را پر از آتش کرد، خب الان نمی سوزد. چرا؟ چون پرده افتاده. یک روز این را عرض کردیم. قیامت که بر پا می شود یعنی یک پرده از چلوی چشم ما برداشته می شود. اگر الان آن پرده از جلوی چشم ما برداشته شود، ما الان قیامت را می بینیم. قیامت حاضر است. مطابق آیه 16 سوره مبارکه صاد يَوْمِ الْحِسَابِ است دیگر. روز حساب است. من بدی می کنم و بدی آتش است. خوبی می کنی، خوبی گلستان است. اگر خوبی، الان در گلستان هستی. اگر نیستی، نیستی. در ادامه روایت فرمود: وَ إنَّ لِکُلِّ شَیءٍ حَسیباً، وَ عَلَى کُلِّ شَیءٍ رَقیباً، هرچیزی مراقب دارد. باز آیه اش را برایتان خوانده ایم. در آیه 18 سوره مبارکه قاف می فرماید: مَّا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ یک کلمه از این دهان بیرون نمی آید. مگر اینکه مراقب دارد. مراقب ایستاده و دقیق ضبط می کند. این ضبط صوت ها را که می گذاریم ممکن است یک حرف را درست ضبط نکند. بعد که گوش می دهیم نمی فهمیم چه گفت. چون یک حرفش روشن نیست. آنجا یک حرفش روشن نیست نداریم. دقیق همه چیز روشن است. هرچیزی رقیب و مراقب دارد. خب؟ هرچیزی یک حساب گری دارد. وَ إنَّ لِکُلِّ حَسَنَةً ثَواباً، هرکار خوبی یک ثوابی به دنبال دارد. ما ثواب عزاداری را نمی دانیم. ثواب اینجا دریا دریا است. به شرطی که آدم خرابش نکند. وَ لِکُلِّ سَیِّئَةٍ عِقاباً، هر بدی ای یک عقابی دارد. هر خوبی ای یک ثواب دارد و هر بدی ای یک عقاب دارد. وَ لِکُلِّ أجَلٍ کِتاباً. هر اجلی نوشته دارد. نمی شود عوض و بدلش کرد. حرف اصلی اینجاست: وَ إنَّهُ لا بُدَّ لَکَ یا قِیس مِن قَرین ای قیس ناگزیر و حتمی یک قرینی با تو هست. یک نفری همیشه با تو هست. یُدفَنُ مَعَکَ وَ هُوَ حَیّ، وَ تَدفِنُ مَعَهُ وَ أنتَ مَیِّت، آن قرین با تو دفن می شود. او را با تو در قبر می گذارند. او زنده است و تو مرده ای. فَإن کانَ کَریماً أکرَمَکَ، اگر آن قرینی که با تو دفن می شود، رفیق خوبی باشد، به تو خدمت خواهد کرد و تو را اکرام خواهد کرد و احترام خواهد کرد. وَ إن کانَ لَئیماً أسلَمَکَ، اگر بد باشد تو را گرفتار رها خواهد کرد. ثُمَّ لا یَحشَر إلّا مَعَکَ، حشر تو هم با اوست. او دست از تو برنمی دارد. حرف های شب های گذشته. آدم وقتی از این دنیا می رود، هیچ چیز ندارد. تنهای تنهای تنهاست. عرض کردیم این تنهایی اینجا قابل احساس و ادراک نیست. آدم آنجا در تنهایی محض است. هیچ چیز ندارد. در آیه 101 سوره مبارکه مومنون می فرماید: فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلَا أَنسَابَ بَيْنَهُمْ وقتی در صور دمیده می شود دیگر خویشاوندی وجود ندارد. هیچ خویشاوندی نیست. دیگر چه؟ در آیه 166 سوره مبارکه بقره می فرماید: وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ تمام اسباب و وسایلی که این عالم کار می کرد، آنجا دیگر وجود ندارد. هیچ سببی نیست. اینجا با حرکت دست آتش از ما دور می شود. اما آنجا اینطور نمی شود. با حرکت دست آتش از ما دور نمی شود. اگر آتش مال شماست، مال شماست. ثُمَّ لا یَحشَر إلّا مَعَکَ، آن قرین با تو است و حشرش با تو و حشر تو با اوست. تو به او چسبیده ای و از هم جدا نمی شوید. یک لحظه. وَ لا تَُبعَث إلّا مَعَهُ، بعث و قیامت شما با اوست. وَ لا تُسأل إلّا عَنهُ، وقتی از تو سوال می کنند از آن رفیق و قرین سوال می کنند. از تو درمورد او سوال می کنند. فَلا تَجعَلهُ إلّا صالحاً، بنابراین این رفیق خودت را که شما آن را می سازی و آن را پرورش می دهی، سعی کن که جز خوب نباشد. این رفیق با توست. دست از تو برنمی دارد. تا ابد با تو خواهد بود. فَلا تَجعَلهُ إلّا صالحاً، جز خوب قرارش نده. سعی کن خوب باشد. اگر بد باشد. یک وقت یک بزرگی یک خوابی را نقل می کرد. خواب مهم نیست ها. اما گاهی برای فهماندن و تجسم یک مساله معقول خوب است. گفت یک کسی را خواب دیده بودند که در یک اتاقی نشسته. اینها به زبان این عالم در خواب دیده می شود. عالم برزخ در خواب به شکل عالم ما دیده می شود و نمایش داده می شود. در یک اتاقی نشسته بود. یک آدمی که روبه رویش نشسته بود که در نهایت بد قیافه بود. فوق العاده. آخر این کیست. گفت مرا کشته. تمام مدتی که من اینجا هستم این با من است. حالا این مثال ها، همه مثال های این عالمی است. گفت شب من می خوابم. حالا ما نمی دانیم شب می خوابم یعنی چه. شب که می خوابم می آید سرش را درست روبه روی من می گذارد. اگر نیمه شب چشمم را باز کنم این هم چشمش را باز می کند. هیچ کاری نمی کند و هیچ چیز هم نمی گوید. فقط قیافه منحوس و بینهایت زشت این همیشه جلوی چشم من است و من را کشته. اگر من یک اخلاق بدی داشته باشم و با آن اخلاق بد از این دنیا بروم، خب این دست از من برنمی دارد. این سرمایه من است. چیزهایی که دارم عمل من و اخلاق من است. اینها با من است. دائما هم با من است. در خواب مثال خوبی زده ها. دائما چشمش در چشم من است. لحظه ای چشمش از چشم من برداشته نمی شود. این بحث ها را عرض می کنیم شاید یک کسی به فکر خودش بیفتد. ما اگر درس می خوانیم فکر درس مان هستیم. بنده فکر درسم هستم. فکر درس هایی که می خوام بدهم و فکر درس هایی که می خواهم بخوانم و چیزهایی که می خواهم بنویسم و چیزهایی که می خواهم بخوانم. همین. تمام بیست و چهار ساعتم به همین چیزها می گذرد. شما هم به کار و کسبت می گذرد. اینها جدی ترین فکرهایی است که آدم باید حداقل در کنار آن کار و کسب و درسش یک چنین فکرهایی را هم بکند. فَإنَّهُ إن صَلُحَ أنَستُ بِه، اگر این رفیقت را خوب ساختی، با او مانوس خواهی شد و تمام حظ آن عالمت از این رفیقت است. وَ إن فَسَدَ لَم تَستَوحِش الّا مِنه، اگر بد بود، هرچه بلا سرت می آید از بدی همین است. نه از جای دیگر. جهنم را از جای دیگر نمی آورند. همین است. آن عالم جهنم می شود. طبق نقل هایی که شنیده بودیم گفته بودند یک کسی در تخت فولاد قبرستان اصفهان ریاضت می کشید. شب ها و روزها در آنجا زندگی می کرد. دید یک نفر را آوردند آنجا دفن کردند. بعد از یک مدتی یک جوان زیبا رویی آمد رفت داخل قبر و بد از مدتی هم یک سگی آمد. عرض می کنم اینها اینگونه نشان داده می شود. نه اینکه واقعا یک سگ و یک آدم باشد. حالا نمایشش اینگونه است. یک ساعت بعد هم آن جوان زیبا رو با سر و روی خون آلود آمد بیرون و رفت. بدی بر خوبی غلبه کرد. اگر این خوب باشد، تو جز با او مانوس نخواهی بود. جز از او حظ نخواهی برد. لَم تَستَوحِش الّا مِنه، ترست فقط از اوست. زجرت از اوست. ناراحتی هایی که خواهی کشید فقط از اوست. وَ هُوَ فِعلُکَ این رفیق که گفتیم عمل شماست. اخلاق شما چطور؟ امروز از آن یک روزهاست دیگر. فردا اغلب آقایان حاضر نیستند. ان شاء الله یک مطلبی عرض کنیم که برای همیشه یادشان بماند. این روایت از حضرت صادق علیه السلام است. مَا مِنْ قَبْرٍ إِلَّا وَ هُوَ يَنْطِقُ كُلَّ يَوْمٍ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ هیچ قبری نیست مگر اینکه هر روز سه بار ندا می کند. ندای اول این است که: أَنَا بَيْتُ التُّرَابِ من خانه خاکی هستم. مثلا دیوار این حسینیه فلان سنگ است. قبر می گوید من خانه خاکی هستم. ندای دوم: أَنَا بَيْتُ الْبَلَاءِ من خانه کهنه شدنی هستم. کهنه می شوم. قبرها می پوسد. آدم درونش هم می پوسد. خود قبر هم در طول زمان خراب می شود. بعد آن را پارک می کنند. أَنَا بَيْتُ الدُّودِ من خانه کرم ها هستم. بدن من را کرم ها خواهند خورد. قَالَ فَإِذَا دَخَلَهُ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ وقتی یک بنده مومنی به قبر وارد می شود، قَالَ مَرْحَباً وَ أَهْلًا قبر می گوید خیلی خوش آمدی. أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ كُنْتُ أُحِبُّكَ به خدا قسک وقتی تو روی زمین راه می رفتی من تو را دوست می داشتم. زمین و زمان آدم خوب را دوست دارند. وَ أَنْتَ تَمْشِي عَلَى ظَهْرِي به خدا قسم من تو را دوست می داشتم. تمام مدت عمرت که روی زمین راه می رفتی من تو را دوست داشتم. فَكَيْفَ إِذَا دَخَلْتَ بَطْنِي حالا چه برسد به وقتی که به داخل من آمدی. فَسَتَرَى ذَلِكَ این دوستی من را خواهی دید. قَالَ فَيُفْسَحُ لَهُ مَدَّ الْبَصَر به اندازه این که چشم کار میکند قبر باز می شود. قبر کوچک است. باز می شود. تا آنجا که چشم کار می کند. چشم شما کجا را می بیند؟ وقتی به آسمان نگاه می کنی تا کجا را می بینی؟ خورشید میلیون ها کیلومتر با ما فاصله دارد. خورشید را می بینی. انقدر باز می شود.یعنی بی حد و مرز. وَ يُفْتَحُ لَهُ بَابٌ يَرَى مَقْعَدَهُ مِنَ الْجَنَّةِ یک دری باز می شود که جایگاه بهشتی خودش را می بیند. قبر یک بهشت کوچک می شود. قبر یعنی برزخ. نه این قبر خاکی. يُفْتَحُ لَهُ بَابٌ يَرَى مَقْعَدَهُ مِنَ الْجَنَّةِ جایگاه خودش را در بهشت می بیند. قَالَ وَ يَخْرُجُ مِنْ ذَلِكَ رَجُلٌ از آن در یک مردی بیرون می آید. لَمْ تَرَ عَيْنَاهُ شَيْئاً قَطُّ أَحْسَنَ مِنْهُ زیباتر از او در تمام عمرش ندیده بوده است. فَيَقُولُ يَا عَبْدَ اللَّهِ مَا رَأَيْت‏ شَيْئاً قَطُّ أَحْسَنَ مِنْكَ بنده خدا من به عمرم از تو زیباتر ندیده بودم. دقت کنید. فَيَقُولُ أَنَا رَأْيُكَ الْحَسَنُ من نظرات و اعتقادات و افکار خوب تو هستم. أَنَا رَأْيُكَ الْحَسَنُ من آراء خوب تو هستم. قیمتی ترین. الان من عمل و اخلاق را گفتم. اما قیمتی ترین بخش وجود شما آراء و عقاید شماست. اگر امام حسین را دوست دارید و به امام حسین معتقد هستید، این خیلی قیمتی است. با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست. با هیچ چیزها. أَنَا رَأْيُكَ الْحَسَنُ دقت کنید در ادامه می فرماید: الَّذِي كُنْتَ عَلَيْه من رای خوب تو هستم که تو بر آن رای بودی. تمام عمرت بر آن رای پافشاری کردی و بر آن ایستادی. حوادث روزگار زیاد است دیگر. در حوادث روزگار من عوض می شوم. یک: أَنَا رَأْيُكَ الْحَسَنُ. دوم: وَ عَمَلُکَ الصّالِحَ الَّذی کُنتَ تَعمِلُهُ من عمل صالح تو هستم که تو در طول عمرت عمل می کردی. ببینید عرض می کردم. آدم آن طرف هیچ چیزی ندارد. از هرچه اینجا دارد، یک ذره نمی برد. جز أَنَا رَأْيُكَ الْحَسَنُ وَ عَمَلُکَ الصّالِحَ الَّذی کُنتَ تَعمِلُهُ من نظرات و اعتقادات درست و خوب شما هستم که بر آن رای و اعتقاد درست بودی و ماندی و خودت را بر آن نگاه داشتی. ببینید آدم ذره ذره عوض می شود. اگر ذره اول را نایستی، ذره دوم هم می آید. آدم باید پای یک ذره خوبش بایستد. یک ذره را هم از دست ندهد. أَنَا رَأْيُكَ الْحَسَنُ الَّذِي كُنْتَ عَلَيْه وَ عَمَلُکَ الصّالِحَ الَّذی کُنتَ تَعمِلُهُ و عمل صالح تو هستم که تمام مدت به آن عمل می کردی. تو روضه های عاشورا را رها نمی کردی. حالا من امتحان دارم. خب امتحان دارم چکار کنم؟ آدم باید یک راه حل پیدا کند. باید راه حل پیدا کند. قالَ ثُمَّ یُؤخَذ رُوحَهُ وَ توزَع فِی الجَنَّه روحش را می گیرند و در بهشت می نهند. از لحظه مرگ یعنی وقتی در قبر گذاشتند، بهشتش شروع می شود. حَیثُ رَأ مَنزِلَهُ ثُمَّ یُقالَ لَهُ نَم غَریرَ العِین با چشم روشن بخواب. خواب یعنی چه؟ فَلا تَزال نَفحَهً مِنَ الجَنَّهِ تُصیبُ جَسَدَهُ وَ یَجِدُ لَذَّتَها و طیبِها. دائما نفحات و نسیم های بهشتی بر او می وزد. لذت آن نسیم و خوشی بوی آن نسیم تا قیامت هست. پای عمل درست ایستاده بود. ایستاده بود. تمام عمر کوشیده بود دروغ نگوید. هیچ وقت غیبت گوش نمی کرد. همیشه. غیبت نمی کرد و غیبت گوش نمی کرد. حتّی یُبعَث تا قیامت. روحش را در بهشت می نهند. نسیم بهشتی بر او می وزد. لذت آن نیسم. نه لذت های این جهانی. این لذت ها در مقابل آن یک سر سوزن هم نمی شودها. اصلا مقایسه اش نکنیم. یک سر سوزنش نمی شود. قالَ وَ إذا دَخَلَ الکافِر حالا اگر کافر به این قبر وارد شود. ما چه می دانیم چه خبر می شود. قالَت لا مَرحباً بِکَ و لاأهلاً خوش نیامدی. من تو را وقتی روی من راه می رفتی، دشمن می داشتم. حالا امروز خواهی دید که با تو چه خواهم کرد. فَکَیفَ إذا دَخَلتَ بَطنی سَتَرَ ذلِکَ فَتَضُمُّ عَلَیکَ وَ تَجعَلَهُ رَمیماً دوتا پهلوی قبر به هم می آید. نه این قبرها. آن قبر یعنی برزخ. دو پهلوی قبر به هم می آید. او را خاکستر می کند. وَ ُِعادُکَ ما کان. دوتا پهلوی قبر به هم می آید و او تبدیل به خاکستر می شود. سپس دومرتبه برمی گردد. وَ یُفتَحُ بابً مِنَ النّار دری از آتش جهنم به روی او باز می شود. فَیَری مَقعَدُهُ جایگاه خودش را در جهنم می بیند. ثُمَّ قال إنَّهُ یَخُرُجُ رَجُلٌ أقبَحُ مَن رَأه یک مردی به قبر و جایگاه او می آید که بدتر و زشت تر و قبیه تر از او در تمام عمرش ندیده بود. قالَ می گوید یا عَبدَ الله مَن أنتَ تو که هستی؟ ما رَأیتُ شَیئاً أقبَح مِنکَ من بدشکل تر و زشت تر از تو ندیده بودم. فَقالَ أنا عَمَلُکَ السَّیِّة من عمل بد تو هستم. اگر آدم قاطی کرده باشد چه می شود؟ مشکل ما این است که قاطی می کنیم. أنا عَمَلُکَ السَّیِّه الَّذی کُنتَ تَعمِلُهُ وَ رَأیُکَ الخَبیث آراء بد تو هستم. من هرچه فکر می کنم، از آن سوال می شود یا نمی شود؟ یک وقتی به شما می گویند، چرا این فکر را کردی؟ چرا اینگونه اعتقاد داشتی؟ می گویند یا نمی گویند؟ عرض کردیم مهم ترین بخش وجود ما فکر و اعتقاد ماست. این اول سوال می شود. مهم تر از همه سوال هاست. أنا عَمَلُکَ السَّیِّه الَّذی کُنتَ تَعمِلُهُ من عمل بدی هستم که تو می کردی. در طول عمرت عمل بد می کردی. وَ رَأیُکَ الخَبیث و آراء بد تو هستم. ثُمَّ تُوخَذ رُوحَهُ وَ تُوزع حیثُ رعا مَقعَدَهُ مِنَ النّار. روحش را می گیرند و به آن جایگاهی که در جهنم دیده بود، در آنجا قرار می دهند. بعضی ها حرف هایش را نمی فهمیم. ثُمَّ لَم تَزَل نَفحَهً مِنَ النّار. حالا برای این نسیم هایی از آتش جهنم می آید. تُصیبُ جَسَدَه فَیَجَزَ عَلَمَها و حَرَّها. سوزش و درد آن را تا قیامت خواهد چشید. وَ یُسَلَّط عَلَی روُحِهِ تِسعهٌ و تِسعینَ تِنُّوناً نود و نه اژدها بر روح او مسلط می شوند. می گویند اگر یک دانه از آن اژدها به روی زمین بدهد، همه روی زمین می سوزد. اگر عرایض بنده یک ذره بنده و یک ذره شما را به مراقبت دعوت کرده باشد خوب است. آقا شما نمی توانی هرچیزی را بخوانی. خب یک مقاله می خوانی و عقیده ات عوض می شود. مگر من میتوانم هرجایی در ماهواره و تلویزیون باز شد را نگاه کنم؟ می توانم نگاه کنم؟ یک برنامه ماهواره ای می بینی و عقایدت را از دست می دهی. یک گوشه کوچک از عقایدت را از دست می دهی. مگر کم است؟ یک گوشه کوچک از عقایدم را از دست بدهم، یم بدی برایم خوب می شود. ما با واسطه آدم هایی که را می شناسیم. اصلا هیچ چیز از آنچه که ما به آن معتقد هستیم و می بینیم و معتقد هستیم را قبول ندارد. یک ذره اش را قبول ندارد. اگر بی حساب و کتاب است که هیچ. هرکس آزاد است هرکاری خواست بکند. اگر آدم این حساب و کتاب ها را قبول دارد باید مراقبت کند. چرا به خانه یک مومن مسلمان ماهواره بیاید؟ چرا؟ من رفتم روی پشت بام دیدم تمام خانه های اطراف ما ماهواره است. خانه های فقیرانه است ها. ناگزیر آن آدم اصلا نمی تواند به این جلسه بیاید. نمی تواند. عرض کردم اگر این عرایض باعث شود آدم یک ذره با حساب و کتاب بیشتری عمل کند، یک ذره، یک اندکی، خوب است و آن وقت عرایض بنده ثمر داشته.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای