جلسه پنجشنبه 10/2/94 (مراقب خودتان باشيد)
فرق آدمیزاد با غیر آدمیزاد این است که آدمیزاد از کارهایش مراقبت می کند. روی کارهایش محاسبه می کند. موجودات دیگر نه...

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

اگر خدا کمک کند امروز فقط می توانیم همان بحث اخلاقی را انجام دهیم. اگر خدا کمک کند. در آیه 45 سوره مبارکه یس می فرماید: وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّقُوا مَا بَيْنَ أَيْدِيكُمْ وَمَا خَلْفَكُمْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ دارند یک قانون می گویند. اگر کسی بهشان بگوید. اگر کسی به این آدم ها بگوید. چه بگوید؟ بگوید اتَّقُوا. مراقب خودتان باشید. ببینید فرق آدمیزاد با غیر آدمیزاد این است که آدمیزاد از کارهایش مراقبت می کند. روی کارهایش محاسبه می کند. موجودات دیگر نه. سنگ از کوه می آید. هر طور شد. حیوان یک غذا گیر بیاورد، می خورد. هرطور شد. مال هرکس بود. مثال می زنم. یک گله گوسفند دارد از کنار یک جاده ای راه می رود. اگر کنارش یک مزرعه ای باشد و مثلا سبزی و یونجه باشد برایش فرقی نمی کند مال کیست. مال یتیم باشد. می ریزند درون آن مزرعه. مال صغیر باشد. فرقی نمی کند. هیچ از رفتار و اعمالش مراقبت نمی کند. اینجا هم می گویند هرچه از این رفتار و اعمالت مراقبت کنی، امکان این که رحمت خدا شامل حالت شود بیشتر است. اگر رفتار و اعمالت را مراقبت کنی، امکان این که رحمت خدا شامل حالتان شود، بیشتر است. خب رحمت خدا شامل حال آدم شود، چه می شود؟ آن حدیثی که دیروز هم خواندیم و یک جاهای دیگر هم خواندیم به یک عبارت دیگر می فرماید. می فرماید خدای متعال خود فرمود. یعنی حدیث، حدیث قدسی است. فرمودند إذا اُطِعتُ رَضیتُ. اگر اطاعت شوم، راضی می شوم. اگر کسی از من اطاعت کند، من از او راضی می شوم. و اگر راضی شدم، رحمت بر او نازل می کنم. رحمت من حد و نهایت ندارد. پایان ندارد. در مورد خدای متعال شما به هرچه فکر کنید، پایان ندارد. ذات مقدس بی پایان است. علمش بی پایان است. برسید تا رحمت. ما رحمت را در صفات فعلی الهی می دانیم. صفات ذاتی و فعلی دارند. این از صفات فعلی است. صفات فعلی هم بی نهایت است. این رحمت بینهایت به مقدار کاری است که شما می کنید. به مقدار کاری که می کنید، رحمت شامل می شود. حالا کاری که اینجا گفته اند، تقوا است. تقوا یعنی چه؟ یعنی مراقبت. من از خودم مراقبت می کنم. چه مقدار مراقبت می کنی؟ مراقب زبانم هستم. مراقب چشمم هستم. مراقب گوشم هستم. مراقب غذایی که می خورم هستم. مراقب جایی که می روم هستم. من سنم کم بود. نمی دانم چند سالم بود. یک جایی از این مجامع فرهنگی رفتم آنجا یک فیلمی نشان می دادند. فیلم درمورد یک شاعر غربی بود. زندگینامه آن شاعر بود. خب. چیزی نبود دیگر. من هم خوشم آمد. خوب بود. چیز بدی درونش نبود. هیچ چیز بدی درونش نبود. محیطش هم بد نبود. بعد آمدم. اتفاقا یک پسرخاله داشتم که یک ذره از من بزرگ تر بود و چیز فهم بود. به ایشان گفتم و گفت خب چه جواب می دهی؟ اگر از تو سوال کردند که چرا به اینجا رفتی چه جوابی می دهی؟ یک جایی در باز بود و من رفتم و اتفاقا بد نبود. می گویند چرا رفتی؟ چرا حساب نکرده رفتی؟ من پایم را برمی دارم و در تاریکی قدم می زنم. خب اگر آدم در تاریکی در یک راه ناشناخته قدم بردارد خب یک مرتبه به چاله می افتد. می گوید خب این را مراقبت کن. اینهایی که نابینا هستند را دیده اید. معمولا با پا یا مثلا عصایشان راه را وارسی می کنند. مثالی که در روایات ما برای این مساله زده اند گفته اند که یک آدمی در یک بیابان پر از خار حرکت می کند. در هر قدم ممکن است خار به پایش برود. خب مراقبت می کند و خودش را جمع می کند. لباسش را جمع می کند. هم دست راستش را نگاه می کند. هم جلویش را نگاه می کند. هم دست چپش را نگاه می کند. هر مقدار ممکن پیش روی خودش را محاسبه می کند. در راهی که دارد می رود، پیش روی خودش را در هر لحظه مراقبت می کند. این مواظبت رفتار و اعمال و محاسبه برای کارهایی که آدم می کند، اسمش تقوا است. آدم کار بی حساب نکند. فرق انسان و غیر انسان هم همین است. غیر انسان کار بی حساب می کند. انسان کار با حساب می کند. حالا اگر یک انسانی کار بی حساب می کند. جایگاهش کجاست؟ اگر شما کارهایی که می کنی را محاسبه می کنی، بالاترین درجه اش این است که ... حالا مرتبه اولش را عرض کنم تا مرتبه دوم. در مرتبه اولش می فرمایند که چند تا کار خیلی سخت است. یکی ذِکرُ اللهِ عَلَی کُلِّ حال است. همیشه به یاد خدا بودن. همیشه به یاد خدا بودن یعنی چه؟ یعنی تسبیح به دست بگیرد و در ماه رجب هزار قل هو الله که وارد شده را بگوید؟ در ماه رجب اختصاصا هزار تا وارد شده. اگر آدم بیشتر هم انجام دهد تا ده هزار تا جا دارد. هر شب، شب ها ذکر لااله الا الله وارد است. مغرب که می گذرد تسبیح من دستم است و لا اله الا الله می گویم. این خیلی خوب است. بله این هم هست. این ذکر خداست. بعد امام فرمودند که اما مقصود من این نیست. مقصودم این است که به هر کاری برخورد کرد مراقب باشد که گناه درونش نباشد. خب اگر غیر گناه باشد، دیگر انجام می دهد. گناه باشد انجام نمی دهد. گناه نباشد، انجام می دهد. خب این مرتبه پایین است. مرتبه اول است. آدم مراقب گناه است. یادتان باشد چقدر عرض کردیم نمی شود من مومن باشم و راحت دروغ بگویم. نمی شود. می نشینم و به سادگی آبروی یک نفری را می برم. درمورد فلانی یک اطلاعاتی دارم. حالا یک مرحله بدترش این است که آدم یک چیزهایی که نیست را می گوید. نه این هرچه هست و به چشم خودش دیده را می گوید. این نمی شود. با ایمان نمی سازد. ببینید با ایمان نمی سازد. من راحت می نشینم و یک نفری را می شورم و می رود. آبرویش را می بریم. نمی شود. حالا. ببینید حداقل و حداقل و مرتبه اول از این ایمان این است که من به طور جدی مراقب گناه باشم. هرکاری پیش آمد مراقب باشم گناه نکنم. اگر گناه نبود، خب عیب ندارد. غذا حرام نیست. مال مردم نیست. نجس نیست. می خورم. یک مرتبه بالاترش باز هم همین هست که من خدا را یاد می کنم. خدا را یاد می کنم یعنی چه؟ امام باز معنا فرمود. اینجا یک مرتبه بالاتر را فرمود. فرمود که مراقب معصیت خدا است یا مراقب طاعت خداست. معصیت است یا طاعت است. آنجا نمی گفت طاعت. گیر طاعت نبود. همین که معصیت نبود انجام می داد. حالا نه. اگر معصیت است نمی کند. اگر طاعت باشد می کند. اینجا خدمت به خلق است می کنم. نیست، نمی کنم. هرچه برای خودم سود دارد، باشد. من کاری می کنم که خدمت باشد. خب. وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّقُوا مَا بَيْنَ أَيْدِيكُمْ وَمَا خَلْفَكُمْ هم مراقب گذشته باشد. مراقب گذشته باشد، نمی شود شما الان مسلمان و مومن باشی و خوب باشی و به گذشته هایت فکر نکنی. نمی شود. مثلا ممکن است اوایل تکلیفم غسلم درست نبوده باشد. اصلا غسل را نمی دانستم. زمان ما تکلیف یک مقدار زودرس هم شده. مثلا یازده ساله تکلیف شده. اصلا هیچ چیز نمی دانسته. دو سه سال بدون غسل، بدون نماز، بدون روزه. یک مقدار هم پدر و مادرش مسئولش بودند. یک مقدار هم پدر و مادرش مسئول بودند. خب بدون غسل نمی شود. این سال هایی که نمازهایم درست نبوده یا اصلا نماز نخواندم باید نمازهای قضایش را بخوانم. روزه هایش را چکار کنم؟ من همانطور آزاد روزه ام را خورده ام. چون نمی دانستم تکلیف شده ام. چه می شود؟ قضا و... اگر کسی دسترسی نداشته، دسترسی نداشته که مساله بپرسد و بداند. خب این عیب ندارد. کفاره اش برداشته است. اما اگر کسی دسترسی داشته، خیلی سخت می شود. ببینید مسئولیت پدر و مادرها، اینجاها. خب این مال گذشته. شما باید گذشته ات را درست کنی. اگر روزه قضا داشتی و حالا آدم خیلی خوبی شدی، از دوشت برداشته می شود؟ برداشته نمی شود. روزه قضا مانده. من باید روزه قضایم را بگیرم. یکی باید از آینده ام مراقبت کنم و یکی گذشته ام را مراقبت کنم. گذشته وضع چگونه بوده؟ تا همه را درست نکنم، نمی شود. آن رحمت که باید بیاید. رحمت که بیاید چگونه می شود؟ در آیه 257 بقره می فرماید: اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ شاید چندین بار مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ را عرض کرده باشم. ببینید من الان یک کمی بخیل هستم. یک کمی هم حسود هستم. یک کمی هم متکبر هستم. هی بفرمایید. یک کمی هم. یک کمی هم کینه دارم. اینها همه اش ظلمت است. بخل یک ظلمت بزرگ است. حسادت یک ظلمت بزرگ است. تکبر یک ظلمت بزرگ است. بزرگ است. یک مقدارش هم خیلی است. اگر من گذشته ام را درست کردم و آینده ام را هم درست و به طور دقیق عمل کنم، یعنی هرکاری که می کنم، با حساب بکنم. درست بکنم، یعنی هرکاری که می کنم، با حساب انجام دهم. دارم درس می گویم. با حساب است. سعی می کنم وقت بچه ها حرام نشود. من در آموزش کم نگذارم. اگر معلمم که بنده معلم هستم، یکی از غصه هایم این است که نکند مثلا یک وقتی در درس کم گذاشته باشم. می شود همینطوری ببخشم؟ نمی شود ببخشم. چون حق مردم است. حق مردم است. نمی شود. من باید این حق ها را درستش کنم. در طبابت. خیلی دقت. خیلی دقت. جان مردم است. مال مردم است. جان مردم است. آبروی مردم است. درس مردم است. همینطور بگویید. یا آنهایی که حق هایی است که بین من و خدای من است. باید همه اینها را درست کنم. الان از حالا به بعد را درست و به دقت عمل می کنم. گذشته ام را هم باید خرابی هایش را درست کنم. اینجا آدم شایسته و لایق می شود که مورد رحمت قرار بگیرد. مورد رحمت قرار بگیرد یعنی چه؟ همان آیه دیگر. اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ یواش یواش می بیند که دیگر احساس تکبر نمی کند. ساده می تواند به شاگرد کوچکش سلام کند. هیچ سختش نمی شود. جلوی پای شاگرد کوچکش بلند می شود. مثال است ها. نسبت به پدر و مادر هرمقدار بخواهد کرنش کند، می تواند. سختش نیست. خب. این به برکت این است که من درست رفتار کردم و گذشته ام را درست کردم. جبران کردم. اصلاح کردم. قرآن یک حرف خیلی خوبی دارد. کسانی که توبه کردند، ایمان آوردند، اصلاح کردند. توبه کرد، ایمان آورد، اصلاح کرد. اصلاح کرد یعنی چه؟ همین هایی که عرض کردیم. رفتار امروزش اصلاح است. گذشته اش را هم اصلاح کرده. آن دوستمان که خدا رحمتش کند، گفت مرحوم آقا شیخ محمدحسین زاهد وقتی شروع به صحبت می کرد و بسم الله می گفت انواعی از سر و صدا که بود، ساکت می شد. مسجد قدیمی بود و مثلا جیرجیرک هم که داشت وقتی ایشان بسم الله می گفت، ساکت می شد. مثل عرض می کنم. حالا جیرجیرک که نمی شود. چه عرض می کردم. گذشته اش را اصلاح کرد. آینده اش را هم اصلاح کرد.

حالا این از ما می ترسد. در داستان سعید بن جبیر مامورین حجاج آمدند سعید را دستگیر کردند که ببرند. بعد راه دراز بود. طول راه بیابان بود. به یک دیری رسیدند. آنها رفتند درون دیر پناه گرفتند. گفت نه. من به غیر مومن پناه نمی برم. من همین بیرون هستم. گفتند آقا اینجا حیوانات درنده وجود دارد. ممکن است به اینجاها بیایند. عیب ندارد. ماند. بیرون دیر ماند. آمدند. قشنگ دورش نشستند و این هم تا صبح مشغول نماز بود. او احساس امنیت می کند. اگر ما هم خوب بودیم این کبوتر اینطور نمی ترسید.

چه عرض کردیم؟ خدا به آدم ترحم می کند. ترحم می کند یعنی آن آیه که او را از ظلمت های اخلاق بد بیرون می آورد و از ظلمت های عادت های بد بیرون می آورد و از همه بدی ها بیرون می آورد و به درون خوبی ها می برد. ما برای آن عالم به این سرزمین نور احتیاج داریم. چون اگر هنوز درون ظلمت باشیم، ظلمت همان آتش است. آن عالم آتش می شود. رنج می شود. در برابر این نوری که اگر من کار درست انجام بدهم و رفتار درست انجام بدهم، آنجا من را به آن سرزمین نور می برند، آنجا همه اش امنیت است. راحتی است. خوشی است. اصلا حرف زیاد لازم نیست. ببینید ماه رجب است. الان روز چندم ماه رجب است؟ نوزده روز پرواز کرد. چکار کردیم؟ کسی روزه قضا گرفت؟ سابقا ما دوستانی داشتیم که از اول ماه رجب تا آخر را روزه می گرفتند. کارهایشان را هم می کردند. همه کارهایشان را هم می کردند. آدم در جوانی می تواند یک کارهایی انجام دهد. اگر جوانی اش را به بازی نگذراند. اگر به بازی نگذراند. البته روزها یک کمی بلند شده. اما باز برای جوانی مشکلی نیست. یک کمی هم لاغر می شود. وزنش متعادل می شود. سحر چطور؟ ماه رجب سحر افزوده شده؟ شما نماز قضا می خوانی؟ اگر آدم روزه قضا داشته باشد و روزه قضایش را هم بگیرد، ثواب ماه رجب را هم می برد. مثلا روز اول ماه رجب روز مهمی بود. روز بیست و هفتم روز بسیار مهمی است. اگر روزه بگیری، روزه قضایت را بگیری، ثواب آن روزه مستحبش را هم دارد. هردو می شود. از همه مهم تر فرمایش حضرت امیرالمومنین است. حضرت رسول داشتند فضایل ماه رمضان را می شمردند. حضرت امیرالمومنین از رسول خدا سوال کرد افضل اعمال در این ماه چیست؟ فرمودند همان مراقبت. ورع از محارم. ورع یعنی پرهیز. مراقب زبانش باشد. بیشتر مراقب زبانش است. یک دوستی داشتیم که حالا هم هست. گفت من هروقت حاجت دارم چله ترک گناه می گیرم. خیلی جدی. مثلا چهل روز خیلی جدی مراقب زبانم هستم. حاجتم برآورده می شود. عوض اینکه شما برای برآورده شدن حاجت زیارت عاشورا می خوانی، چله ترک گناه می گیرم. چهل روز سخت مراقب هستم که چشمم به نامحرم نیفتد. در طب و پزشکی این حرف ها نیست.

 

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای