جلسه شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان 6/4/95 (صله رحم - رزق حلال - دروغ)
خانم باردار هرجایی مهمانی نرود. تا به وضع مالی آنها مطمئن نیستید، به مهمانی نروید. یک بهانه ی درستی بیاورید و نروید. اگر پاک و حلال بخورید، ذره ذره اجزاء بدن این بچه از پول حلال و از غذای پاک باشد، دوتا، حلال و پاک؛ حلال و پاک درست شود، این بچه فرق می کند با اینکه درونش...

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین من الانِ إلی قیام یَوم الدّین

خدا را شکر می کنیم باز مرحمت فرمود ما به شب دوم از شب های احیا رسیدیم و هنوز زنده هستیم و از مراحم او برخورداریم. بینهایت شکر.

خب. دوتا نکته می خواهم عرض کنم که به بحث هایمان مربوط نیست. اما این نکته ای است که مال همه زندگی است. خیلی مهم است. اجازه بدهید من خیلی توضیح ندهم. اما شما فقط بدانید که خیلی مهم است. یکی اینکه هرکاری که می خواهیم بکنیم و برای فردا نقشه می کشیم، ان شاء الله بگوییم. هزار بار. مثال عرض می کنم. من دارم نماز می خوانم. شیطان است ها. می آید می گوید بعد از نماز نافله بخوان. نافله خواندن بد است؟ نه نافله خواندن خوب است. من تا فکر کردم که بعد از نماز نافله بخوانم، این نمازم خراب می شود. تجربه کنید. هیچ کاری را برای یک دقیقه دیگر، برای یک روز دیگر، برای یک سال دیگر، برای عمرتان و آینده عمرتان بدون ان شاء الله نقشه نکشید. قرآن دستور می دهد. [در آیه 23 و 24 سوره کهف] می فرماید: وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا * إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ. هیچ چیزی را نگویید که من فردا انجام می دهم. مگر اینکه بگویید اگر خدا بخواهد. خدا بخواهد را هم جدی بگویید. نه اینکه من یک لفظی بگویم و بروم. بسیاری از شکست های ما از اینجاست که آن وقتی که می بایست ان شاء الله می گفتیم و بفرمایید بر خدا توکل می کردیم، نکردیم. یک. خیلی مهم است ها. این نکته ای برای تمام عمر آدمی است. مطلب بعدی. اگر خدا یک نعمتی داده. الان همه شما الحمدلله، به مرحمت خدا، به لطف خدا، به مرحمت خدا، هزار هزار بار به مرحمت خدا سلامتید. من هم به مرحمت  خدا، به مرحمت خدا، هزار هزار بار به مرحمت خدا یک ذره حالم از پارسال که اینجا خدمت تان بودم بهتر است. خب این شکر دارد. اگر شکر نکنیم خدایی نکرده از دست می رود. نعمت بدون شکر نمی ماند. این هم تجربه [است.] ما هر دوی اینها را از لحاظ نظری بلد هستیم. اما من بگویم تقریبا چقدر از عمرم این دو تا را تجربه کردم. یک نعمت به یادم آمده و یادم رفته شکر کنم. فردا می بینم به باد فنا رفته. این سراسر عمر ماست. سراسر عمر. اگر شکر کردید، نعمتی که دارید بیشتر می شود. می ماند و بیشتر می شود. عرضم تمام شد.

داشتیم چه عرض می کردیم؟ خدا مرحمت کرد و ما یک شب بیست و یکم دیگری را هم در عمر خودمان دیدیم. خب ما امشب می خواهیم یک ذره از تتمه بحث شب های قبل مان را خدمت تان عرض کنیم. یک بحث صله رحم بود. ببینید ما تمام زندگی مان را مسلمانیم. متدین هستیم. اصل اولیه برای یک متدین این است که تمام زندگی اش طبق ضوابط شرعی باشد. طبق ضوابط شرعی باشد. بنا شد یک کمی از [آثار صله رحم بگوییم.] ما گفتیم صله رحم ده تا اثر داشت. یکی این بود که عمرت را زیاد می ند. یکی این بود. یکی این بود که مالت رشد می کند. مالت زیاد می شود. سه رزقت زیاد می شود. امشب گفتیم. رزق یعنی بهره شما از مالت. یا حتی اگر مال هم نداشته باشی، بهره ات از دنیا زیاد است. من آدم هایی را دیده ام که خیلی مال نداشتند اما بهره شان از دنیا زیاد بود. خوب بود. حالا. معلوم می شود رزقش زیاد است. رزقش زیاد بود. آن شب عرض کردم. ممکن است مال آدم زیاد باشد. خودش بهره مند نشود. مثالش را عرض کردیم که از ثروتمندان تراز اول ایران بود. گفت روی کرسی اش دوازده رنگ غذا بود. این فقط نوک انگشتش را می زد درون ظرف. همین مقدار. بیشتر از این امکان نداشت بخورد. چه عرض می کردیم؟ مالش زیاد شود. رزقش زیاد شود. بعد. بارک الله این هم چیز خیلی خوبی است. شهرها، شهرها، یعنی کشور شما، به برکت صله رحم [آباد می شود]. اگر مردم صله رحم بکنند. لزومی هم ندارد مومن باشد. یهودی با یهودی صله رحم کند. با قوم و خویش خودش دشمنی نکند. می دانم. فلان مذهب است. صله رحم شهرها را آباد می کند. می خواستم این را هم عرض کنم و تمامش کنیم. حساب آدمی را سهل می کند. حساب سهل می شود. حالا. می خواستیم عرض کنیم صله رحم چیست. در همان روایت بود که دیگر نرسیدیم بخوانیم. فرمودند وَلو بِردِّ السَّلام. قوم و خویشت به شما برخورد می کند به شما سلام می کند. شما گرم جوابش را بده. آدم می تواند حداقل واجب را در جواب سلام بگویم. سلام علیکم. سلام علیکم. این حداقل جواب سلام است که واجب است و من دادم. اما گرم جواب بدهی. خیلی وقت های پیش ما خدمت یک بزرگواری رفتیم. خدا رحمتش کند. ایشان برای اهل مشهد استخاره کن درجه اول بود. دائما تلفنش زنگ می زد و یک کسی از ایشان استخاره می خواست. ما که نمی فهمیدیم او که پشت خط است چه می گوید. فقط وقتی این گوشی را برمی داشت، به گرمی می گفت سلام علیکم. یک سلام گرم می کرد. بعد آن بنده خدا هم می گفت که مثلا برایم یک استخاره بکنید. ایشان به گرمی می گفتی چشم. چشم خوب می گفت. یک سلام گرم. سلام گرم که به یک خویشاوندت جواب دادی، صله رحم کردی. این را حساب کن و تا بالا برو. یک وقت این بنده خدا زندگی اش لنگ است. وضع من هم خوب است. نمی شود دوازده رنگ سر سفره من باشد. پنج رنگ. سه رنگ. نمی دانم. فرش زیر پایم اینجوری باشد. نمی دانم. پتویی که رویم می اندازم اینطور باشد و او یک پتو کهنه زیر پایش بیندازد. این نمی شود. من دارم. خویشاوند من ندارد. ببینید دارم. یک وقت من ندارم. در حد زندگی خودم دارم. اگر در حد زندگی خودت داری، از خودت گذشتی، از خودت گذشتی و به او دادی، این یک درجه بالایی است. اما وقتی به اندازه خودت داری، خب وظیفه ای نداری. خودت هستی و زن و بچه ات هستند. وظیفه واجب داری که خرج زن و بچه ات را در حد شان آنها، در حد شان آنها ادا کنی. می کنی و بعد دیگر چیزی نمی ماند. این را کاری نداریم. آن که اضافه دارد. اضافه دارد. بایستی. بایستی. آقا صله رحم چیست؟ مستحب است یا واجب است؟ واجب است. صله واجب است. صله رحم واجب است. قرآن قطع رحم را لعنت می کند. لعنت می کند. خدا کسی که عاق دارد را لعنت می کند. قطع رحم کرده است. لعنت می کند. صله رحم واجب است. پس من اگر می توانم و زندگی او لنگ است، هر مقدار می توانم، کمک می کنم. آقا چجوری کمک کنم؟ در طبق بگذارم و همه عالم را خبر کنم؟ این خیلی بد است. آن شب چه عرض کردیم؟ فرمودند صدقه الیل یا صدقه السر، یک دانه روایت نداریم. شاید بیست سی تا در اینجا روایت باشد. صَدَقَةُ السِّرِّ تُطْفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ. اگر من کاری کرده ام، شهر ما کاری کرده است که خدا غضب کرده است، حالا ان شاء الله به امید خدا می رسیم؛ چقدر در شهر ما دروغ گفته می شود؟ از آب خوردن راحت تر دروغ گفته می شود. ما آن شب هم اشاره کردیم. خب خدا به این غضب می کند. صدقه پنهانی غضب خدا را فرو می نشاند. غضب یعنی این. آن بلایی که در اثر آن دروغ های زیاد، دروغ های بد، تهمت ها، غیبت ها، و و و برای اهل این شهر، برای شخص من به بار می آید، این بلا را رفع می کند. حالا بنابراین پس اگر من خواستم خدمتی به خویشاوندم بکنم، اگر او اصلا نفهمد از کجا آمده، بهترین فرضش است. بعد هم من شب داستانی که صبح انجام دادم را برای خانمم توضیح نمی دهم. مثلا ممکن است خانمم برای مادرش توضیح بدهد. و و و هی. هیچ کس نفهمد. هیچ کس نفهمد. من به یک خویشاوندم برای جهاز دخترش کمک کردم. چگونه؟ آدم باید راهش را پیدا کند. شرایط هرشخص فرق می کند. در تحت فلان شرایط آدم می تواند کار خوبش را این نوع پنهان کند. شرایط مختلف است. شرایطش را بسنجد و یک خدمت پنهانی به خویشاوند بکند. مثلا اگر مریض است، من به عیادت بروم. این عیادت رفتن شما صله رحم است. ما صله رحم را در این منحصر می دانیم که عید به عید به دیدن قوم و خویش برویم. این هم هست. این هم خوب است. احساس من این است که بزرگ ترهایی که در فامیل هستند، انتظار دارند که من که کوچک تر هستم، به خدمت شان بروم. ببینید انتظار دارند. پس این صله رحم، صله رحم خیلی خوبی است. چون انتظار او برآورده می شود. اگر من به خانه اش بروم خوشحال می شود. ما یک قوم و خویش هایی داشتیم که هفت هشت ده تا پله داشتند و امسال نتوانستیم برویم. همینطور هم حسرتش مانده. پس ببینید تنها دیدن عید به عید نیست. یا فرض کنید دو سه بار در سال. مثلا. اینها هست. اما تنها اینها نیست. من می توانم پشت سر برایش دعا کنم. مثل اینکه امشب ما برای تمام کسانی که به ما حقی دارند دعا می کنیم. برای همه کسانی که بر ما حقی دارند دعا می کنیم. از معلم من که به من حقی دارد، تا همسایه که به من حقی دارد. تا دوست است که حقی دارد تا خویشاوند. ما همه کسانی که حقی دارند را دعا می کنیم. این را از دل دعا کنید. همین که شما دارید دعا می کنید، بنده دعا می کنم و شما آمین می گویید، صله رحم دارد انجام می شود. هم کسانی که بر من حق دارند. البته معمولا خویشاوندان را هم می گوییم. اما اگر آن را هم نگوییم، کسانی که حق دارند، کافی است. چون آنها حق دارند. پس یکی این است که ما دعا می کنیم. من این را از استادمان آموختم. مرحوم علامه عسگری رضوان الله عیله فرمود که من به حرم های مطهر که می روم، حالا آن وقت شرایط برای عراق نبود، خدمت حضرت رضا؛ من زیارت خودم را که می کنم، بعد همینطور ایستاده ام برای پدرم، برای پدربزرگم، برای مادرم، مادربزرگم، دایی ام، همینطور، زن، مرد، کوچک، بزرگ، یک سلام می دهم. شما یک سلام می دهی. یک زیارت حضرت رضا محسوب می شود. حالا زیارت اندک. یک زیارت برای قوم و خویشت محسوب می شود. یک صله رحم است. عمر ایشان نود و شش سال شده بود. برکت می کند. عمر آدم برکت می کند. مثلا شاید پدرشان شصت ساله از دنیا رفته بودها. اما خود ایشان نود و شش سالش شده بود. صله رحم اثر می کند. ببینید عرض کردم جواب سلام می دهید. سلام می فرستید. مثلا فلانی دارد می رود به کجا. مثلا هرکس را دیدی، عموی من را دیدی، دایی من را دیدی، سلام ما را برسان. عرض ارادت من را برسان. بگو من دعاگو هستم. سه تا جمله گفتی، یک صله رحم شد. برایت ثواب صله رحم شد. عرض کردیم صله رحم چه بود؟ یک واجب است. بنابراین ثواب درجه اول دارد. ثواب درجه اول. با آن همه آثاری که عرض کردیم. خب این تمام شد. ولو مقدار زیادی از وقت مان را برد. عیب ندارد.

امشب می خواستیم در مورد پاکی لقمه هایی که ما و شما می خوریم صحبت کنیم. این خیلی مهم است. امیرالمومنین علیه السلام از پیامبر نقل کرد. ایشان بعد از اینکه به معراج رفته بودند و از معراج بازگشتند حوادثی که در معراج اتفاق افتاده را نقل کردند. گفتند خدای متعال از من اینجور سوال کرد و من جواب دادم من نمی دانم و فرمودند. مثلا سوال کرد و من بلد بودم و جواب دادم. همینطور. آن وقت فکر می کنم آیت الله مصباح یک شرح بر این حدیث معراج نوشته باشند. حدیث معراج از نظر اخلاقی خیلی ممتاز است. حدیث معراج چند صفحه است. اما خیلی ممتاز است. مرحوم علامه طباطبایی رضوان الله علیه در مصاحباتی که با پروفسور کرمن داشتند جزء برترین روایات اخلاقی عرفانی مطرح کردند. از بس حدیث ممتاز است. حالا اینجا یک تکه اش را که به بحث ما مربوط می شود را عرض می کنیم. خدای متعل فرمود يا أحمدُ، إنَّ العِبادَةَ عَشرَةُ أجزاءٍ عبادت ده جزء است. عبادت، عبادت من ده جزء است. تِسعَةٌ منها طَلَبُ الحَلالِ. نه تا از ده تا دنبال حلال رفتن است. یعنی اگر آدم بکوشد یک کار و کسب حلال، درست، صحیح، طبق دستور شرعی پیدا کند و آنجا هم درست کار کند. دقت کنیدها. سابقا از مراجع سوال کرده بودند آقا ما در بانک هستیم. بانک هم در گذشته ها کارهای ربایی می کرد دیگر. خیلی جدی ربایی. حالا امروز بعضی ربایی می کند. بعضی هم ممکن است درست انجام دهند. آن زمان همه اش ربایی بود. فرموده بودند اگر شما آن کارمندی که کار ربایی می کند نباشی، مثلا فقط پول دریافت می کند، عیب ندارد، کارت حلال است و حقوقت حلال است. با اینکه پول بانک مشتبه است و قاطی است. کار تو که حلال است، حقوقت هم حلال است. حالا ما می گوییم که امروز یک ذره، یک ذره یک کمی دوتا آبی، بانک ها پاک تر است. خیلی از اوقات هم وضع بانک ها خراب است. کسی که مراجعه می کند، چیزی بلد نیست. آن کارمند هم نمی کوشد. رئیس شعبه باید مساله اش را به این یاد بدهد. آقا تو می خواهی خانه بخری. می آیی از ما وام می گیری. این قانون دارد. قانونش این است که بانک آن خانه را می خرد. نقد. بعد به صورت اقساطی در طول بیست سال به شما می فروشد. یک خرید کامل و دقیق است. بعد هم یک فروش کامل و دقیق. واقعا می فروشد و واقعا می خرد. اگر گرانتر فروختی، چون بیست سال است طبیعی است دیگر. خرید نقدی قیمتش با خرید اقساطی مدت دار فرق می کند. عیب ندارد. اما این می آید پول را می گیرد و می دهد و می رود. آن وقت این مشکل می شود. در معاملات بانکی دقت کنید. یک دوره ای مفصل کوشیدند و دنبال کردند که سعی کنند تمام کارهای بانکی را درست کنند. بنابراین قواعد و قوانین دارد. حالا. نه جزء از عبادات طلب حلال است. قرآن به انبیاء می فرمایند پاک بخورید و بندگی مرا بکنید. حالا الان آیه اش یادم نیامد. اگر آدم پاک و حلال بخورد، آن وقت می تواند نماز [درست] بخواند. حالا بعد می رسیم. تو می خواهی نماز بخوانی، فکرت صد جا نیست. دلت صد جا نیست. اگر بخواهیم یک ذره بهتر نماز بخوانیم، باید آن چیزی که می خورد پاک و حلال باشد. یک چیز دیگر هم معمولا می گویم. آن آقایان و خانم هایی که مثلا می خواهند فرزند دار شوند، ما می گوییم سعی کنید پاک و حلال بخورید. وقتی خانم باردار شد سعی کنید ایشان پاک و حلال بخورد. بنابراین خانم باردار هرجایی مهمانی نرود. تا به وضع مالی آنها مطمئن نیستید، به مهمانی نروید. یک بهانه البته درست نه دروغ، یک بهانه ی درستی بیاورید و هر جایی دعوت شدید نروید. اگر پاک و حلال بخورید، ذره ذره اجزاء بدن این بچه از پول حلال و از غذای پاک باشد، دوتا، حلال و پاک؛ حلال و پاک درست شود، این بچه فرق می کند با اینکه درونش... این هم از این. بعد فرمود فإن اُطيبَ مَطعَمُكَ وَ مشرَبُكَ اگر آنچه که می خوری و آنچه که می نوشی، پاکیزه باشد، فأنتَ فِي حِفظي و كَنَفي، تو در پناه منی. یک اصل. شما  پاک خوردی و پاک نوشیدی. اگر پاک خوردی و پاک نوشیدی، فأنتَ فِي حِفظي و كَنَفي. در پناه منی. در حفظ منی. بیمه الهی می شوی. حدیث بعدی که باز رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم فرمود: فرمود أطِب کَسبَکَ تَستَجِب دَعَوتُکَ کار و کسبت را پاک کن. معلم. من یک وقتی یک ذره حال و حوصله داشتم و می رفتم دانشگاه درس می دادم. از وقتی می رسیدم در اول ساعت درس می گفتم تا پایان ساعت. یعنی یک ساعت و نیم. رسم اینجوری نیست. چقدر است؟ یک ثلثش. آخر نمی شود. قبض حقوقش را هم نگرفتم. من باید برای آن بچه ها حرف درست بزنم. حرفی که بایست برای آن بچه ها بگویم. ساعتش را پر کنم. چیزی کم نگذارم. می شود کسب حلال. آن وقت آن حقوقی که می گیری، حلال است آقا. فرمود أطِب کَسبَکَ تَستَجِب دَعَوتُکَ. دعایت مستجاب می شود. تو مستجاب الدعوه می شوی. آقا همه ما آرزو داریم در ده تا دعا که می کنیم، لا اقل یک دانه اش مستجاب شود. امشب ما به اینجا آمده ایم. حالا ان شاء الله اینجا به برکت توسلی که می کنیم، و به برکت نام مبارک امیرالمومنین، گریه برای امیرالمومنین، سینه زدن برای امیرالمومنین، سینه زدن برای امام حسین علیهم السلام، ان شاء الله دعایمان مستجاب شود. می گوید آقا کسبت را حلال کن، دعایت مستجاب است. خیلی خوب است. یک دانه حدیث هم نیست. بعد می فرماید: فإنَّ الرَّجُل یَرفَعُ اللُقمَةَ إلَی فِیه شخص یک لقمه به داخل دهان می گذارد حَراماً فَما تُستَجابَ لَهُ دَعوَةً أربَعینَ یَوماً دیگر تا چهل روز دعایش مستجاب نمی شود. با یک لقمه حرام. یک فضیلت دیگر. باز رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود مَنْ بَاتَ كَالًّا مِنْ طَلَبِ الْحَلالِ کسی دنبال کار حلال بوده. یک کار کارگری. جریانات کارگری صبح ساعت شش می رود، شش شب به خانه می آید. اگر کارش را هم درست کرده باشد، وقتی به خانه آمد، نمازش را می خواند و مثل جنازه می افتد. این شب که خوابیده خدا از همه گناهانش درگذشته است. من عبارت را می خوانم. مَنْ بَاتَ كَالًّا مِنْ طَلَبِ الْحَلالِ به زحمت افتاده است. برای کسب حلال خسته شده است. باتَ یعنی بیتوته کرد. شب خوابید. بَاتَ مَغْفُورًا لَهُ خدا از گناهانش گذشته است. به خاطر اینکه دنبال کار و کسب حلال بوده است. حدیث بعدی. قال لی ابوالحسن علیه السلام. اینجا معلوم نیست که کدام امام فرموده. احتمال می دهیم حضرت موسی بن جعفر فرموده باشد. مَنْ طَلَبَ هَذَا الرِّزْقَ مِنْ حِلِّهِ لِیَعُودَ بِهِ عَلَى نَفْسِهِ وَ عِیَالِهِ کسی که دنبال این رزق و روزی که همه می روند باشد اما از راه حلال، لِیَعُودَ بِهِ عَلَى نَفْسِهِ وَ عِیَالِهِ برای اینکه وقتی کار کرد، حقوق بگیرد و خرج خودش و زن و بچه اش را بدهد. دستش جلوی مردم دراز نیست. سرش را بالا نگاه داشته. همین. برای اینکه خرج خودش و زن و بچه اش را بگذراند. دنبال کار و کسب حلال می رود برای اینکه خرج خودش و زن و بچه اش را بگذراند. كَانَ كَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّه مثل کسی است که در جبهه ها در برابر دشمن خدا می ایستد و مجاهدت می کند و می جنگد. مثل جهاد است. کارش مثل جهاد است. وقتی می خوابد خدا از گناهانش در می گذرد. باز حدیث بعدی از پیامبر. یک فردی به ایشان عرض کرد احِبُّ أنْ یستَجابَ دُعائی. من دوست دارم که دعایم مستجاب شود. فرمود طَهِّرْ مَأکلَک آن چیزی که می خوری پاک کن. آنچه می خوری پاک کن. و لا تُدخِلْ بَطنَک الحَرَامَ نگذار حرام به داخل شکمت برود. مگر نمی خواهی دعایت مستجاب شود؟ حرام نخور. باز حدیث سوم. اینها را تند می خوانیم. رسول خدا فرمود من احب أَنْ يُسْتَجَابَ لَهُ دَعْوَتُهُ هرکس که دوست دارد دعایش مستجاب شود، فَلْيُطِبْ كْسَبَه کسبش را حلال و پاکیزه کند. کسبش را حلال کند، کارگری می شود، می شود هم خدایی نکرده آدم از کار بدزدد. دوست مان در یک کارخانه ای که اسم نمی برم بود. کارگرها یا شاید بالاتر از کارگرها، اجناس کارخانه را می بردند. از کار بدزدد. روایت از حضرت باقر علیه الاسلام است. فرمود إنَّ اللهَ عَزَّوَجَل جَعَلَ لِشَّرِّ أقفالاً. خدای تبارک و تعالی برای همه بدی ها و شرور قفل ها قرار داده است. قفل ها. وَ جَعَلَ مَفَاتِیحَ تِلْكَ الْأَقْفَالِ الشَّرَابَ و کلید همه آن قفل ها را در شراب قرار داده است. این حدیثی است که زیاد هم شنیده شده است. بعد فرمود وَ الْكَذِبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرَابِ. دروغ از شراب بدتر است. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: ألا أخبِركُم بِأكبَرِ الكَبائِر؟ من به شما نگویم که بزرگ ترین گناهان کبیره چیست؟ گاهی در روایات گناهان کبیره را هفتاد تا شمرده اند. گاهی هفت تا. حالا. فرمود که نمی خواهید من برایتان بگویم که بزرگ ترین گناهان کبیره چیست؟ بعد فرمود: الإشراكُ بِالله، شرک به خدا. خب ان شاء الله ما شرک به خدا نداریم. این شرک به خدا که گفته می شود یعنی من در برابر یک بت سر به خاک بگذارم. اگر نه در دلم من می آید که مریضی من را این دکتر خوب کرد. می گویند این شرک است اما شرک خفی است. هر گناهی شرک است. نمی خواهیم آن را بگوییم. این شرکی که گفته می شود جزء بزرگ ترین کبائر است، آن است که من در برابر غیر خدا به سجده بیفتم. خب. چه فرمود؟ دوم: عُقُوقُ الوالِدَين، پدر و مادر از شما دل سوخته و دل نگران نباشند. اوقاتش تلخ است. هرچه هم کسی می خواهد واسطه شود نمی پذیرد. این دلش سوخته. دلش... گاهی فرزند کاری می کند که مادر دیگر... مادر خیلی مهربان است. اما گاهی فرزند کاری می کند که مادر به اصطلاح دیگر دلش راست نمی شود. این را می گوییم عقوق. عاق والدین را شنیده اید دیگر. سه تا گناه بزرگ ترین گناهان کبیره است. بزرگ ترین گناهان کبیره. شرک بالله که عرض کردیم. عقوق الوالدین. سوم آن چیزی است که می خواستیم عرض کنیم. وَ قُولُ الزُّور. قُولُ الزُّور یعنی چه؟ یعنی کذب. یعنی دروغ. دروغ جزء بدترین گناهان کبیره است. اگر یادتان باشد فرمودند که اگر کسی نماز زیاد می خواند، روزه زیاد می گیرد، زیارت زیاد می رود، همینطور تسبیح دستش است و دارد تسبیح می اندازد، به این نگاه نکنید. بسیاری از اوقات مردم می روند با یک کسی معامله می کنند. به امید اینکه مثلا یک تسبیح دستش است و دارد تسبیح می گرداند. گفتند به این نگاه نکنید. نگاه کنید ببینید راست گو است؟ وفای به عهد می کند؟ دیگر چه؟ راست گویی نشانه دین داری است. ببینید یک کسی پای سود بزرگ هم می آید اما باز راست می گوید. از سود می گذرد. این نشانه است. منافعش در خطر است. دروغ نمی گوید. البته گفته اند الا یک جاهایی که استثنا است. مثلا جان کسی در خطر است. اگر من راست بگویم، جانش در خطر می افتد. آنجا اصلا جایز نیست که من راست بگویم. آنها استثنائاتش است. اما راست گفتن جزء نشانه دین داری است. اصلا من دین دارم یا ندارم. فرمودند دروغ چیست؟ جزء بزرگ ترین گناهان کبیره است.

این عرض ها را تمام کردم. حالا سعی می کنیم ان شاء الله این صحبت هم خیلی طولانی نباشد. ببینید یکی از اذکاری که شب نوزدهم در مفاتیح بود این بود که اللّهمَّ العَن قَتلَةَ اَميرَالمُومِنين. اللّهمَّ العَن قَتلَةَ اَميرَالمُومِنين. خدایا کشندگان امیرالمومنین را لعنت کن. در این حرف خیلی نکات سخت دارد که جایز نیست آدم همه اش را باز بگوید. لذا من پوشیده عرض می کنم. یک جاهایی را هم سریع عبور می کنم که ان شاء الله گیر ایجاد نکند. کشندگان امیرالمومنین. ما می گوییم فقط یک نفر بود. دو نفر از خوارج آمدند و دم در مسجد ایستادند و آن پشت پنهان شدند. آنهایی که در مسجد بودند می گویند وقتی امیرالمومنین وارد مسجد شد، ما دو برق شمشیر دیدیم. آن نفر اولی که اول هم شمشیر زده بود، به سقف گیر کرد و برطرف شد. نفر دوم که ابن ملجم بود. شمشیر او به فرق امیرالمومنین برخورد کرد. حالا یک بحث هست که دم در مسجد امیرالمومنین را ترور کردند و زدند یا داخل محراب. فعلا نمی خواهیم این بحث را عرض کنیم. فقط می خواستم مطلبش را عرض کنم. فقط یک نفر. ابن ملجم کشت. لذا امیرالمومنین فرمودند که اگر من کشته شدم و از بین رفتم و از دنیا رفتم، یک نفر به یک نفر بکشید. راه نیفتید درون مردم و مثلا بگوییم قُتِلَ امیرالمومنین و هرکسی که احتمال می دهید را بزنید. اینجوری نکنید. یک نفر به یک نفر. این هم از آن کلمات فوق العاده و عدالت پرورانه امیرالمومنین است. کار نداریم. پس چرا گفته می شود خدایا کشندگان امیرالمومنین را؟ دقت کنید. من می خواهم خیلی سریع عبور کنم. وقتی پیامبر به مدینه آمدند و دست و بال شان برای اینکه بتوانند به مردم تعلیم و تربیت بدهند باز شد، ایشان هر روز به منبر می رفتند و مردم جمع می شدند و ایشان ده آیه از آیات قرآن را به مردم درس می گفت. تا آن روز که ایشان به مدینه آمده بود، چقدر قرآن نازل شده بود؟ تقریبا نصف قرآن نازل شده دیگر. نصف قرآن نازل شده. بنابراین ایشان هر روز ده آیه به مردم درس می داد. خواندنش را یاد می داد. اینجاها هم ما معلم داریم. معلم می خواند. شاگردان تکرار می کنند و تکرار می کنند و خواندن شان صحیح می شود. بعد هم در روایاتش دارد که آنچه که از علم و عمل در آیه بود به مردم درس می فرمود. این آیه مساله اعتقادی است. می فرمود. این علم بود. اعتقادی اش را برای مردم توضیح می داد. اگر مساله عملی بود، باز توضیح می داد. ببینید قرآن کلیات مسائل اسلام را دارد. کلیات. همه ریزه کاری ها را ندارد. گاهی هم ریزه کاری دارد. اما همه ریزه کاری ها را ندارد. مثلا برای وقت های نماز شما در رساله را نگاه کنید، مثلا پنج صفحه مسائل وقت نماز است. دو تا آیه در مورد وقت نماز آمده. خب نمی شود که مثلا پنج صفحه مساله. مثلا بیست تا سی تا مساله را در دوتا آیه گفت. بنابراین مسائل کلی وقت نماز در قرآن آمده. پیغمبر باید این را توضیح بدهد. اگر توضیح ندهد مردم نمی فهمند یعنی چه. وضو و غسل و تیمم در دوتا آیه آمده. [در آیه 43 سوره نساء می فرماید:] فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا اگر آب پیدا نکردید، با یک خاک پاکی تیمم کنید. اصلا تیمم یعنی چه؟ فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ. حالا دقیق آیه اش یادم نیست. در هرصورت خیلی مختصر. قرآن کلیات مسائل را دارد. بنابراین قرآن به توضیح پیغمبر نیاز دارد. قرآن به تفسیر پیغمبر نیاز دارد. معلوم است؟ قرآن کلیات مسائل را دارد. مثالش در عرف خودمان قانون اساسی است. قانون اساسی مثلا ده صفحه است. بله؟ شما فقط قانون خرید و فروش را در قوانین مدنی نگاه کنید مثلا سیصد صفحه قانون خرید و فروش است. مثال. مثلا دویست صفحه قانون ازدواج است. در قرآن چه گفته؟ دو تا کلمه گفته. دو تا آیه است. پیغمبر باید آن دو تا کلمه را توضیح می داده که بشود از آن این سیصد صفحه و آن دویست صفحه دربیاید. پس توضیح پیغمبر برای فهم قرآن لازم بود. این را دقت کنید. توضیحات و تفضیلی که پیغمبر فرمود و هر روز برای مسلمان ها دستور فرمود و درس فرمود آنها گوش کردند و شنیدند و نوشتند، یعنی قرآنی که ایشان می فرمود را می نوشتند بعد می فرمود در حاشیه تفسیر را بنویسید. تفسیر قرآن را در حاشیه می نوشتند. بنابراین مسلمان ها یک قرآن با تفسیر داشتند. تفسیر مختصر. یک تفسیر مختصر به طوری که اگر آدم آن تفسیر را در کنار قرآن بلد بود، قرآن را می فهمید. مشکل پیدا نمی کرد. این جمعیتی که نمی فهمد، جمعیتی است که مقابل امیرالمومنین ایستاد. خوارج. دوزاده هزار نفر بودند. امیرالمومنین تشریف آوردند و با اینها صحبت کردند. با اینها که صحبت کردند هشت هزار نفر، هشت هزار نفر توبه کردند و برگشتند. چهار هزار نفر ماندند. اکثر اینها در جنگ نهروان کشته شدند. چند نفر زنده ماندند. یکی همین ابن ملجم لعنه الله علیه است. ما می گوییم لعنه الله علیه به همه کسانی که این جریان را به بار آوردند. اللّهمَّ العَن قَتلَةَ اَميرَالمُومِنين. عرض تمام شد. تقریبا آنچه که می خواستم را عرض کردم. حالا اگر برای کسی سوالی بود بعد سوال کند. برویم برای توسل به درگاه امیرالمومنین و حضرت صدیقه و حضرت امام حسین علیه السلام.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای