اَعوذُ بالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمین وَ لا حَولَ وَ لا قُوَهَ إلّا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاه وَ السَّلامَ عَلی سَیِّدِنا وَ نَبیِّنا خاتَمِ الأنبیاءِ وَ المُرسَلین أبِی القاسِمِ مُحمَّد (اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّد وَ آلِ مُحمَّد و عَجِّل فَرَجَهُم) وَ عَلی آلِهِ الطَّیِبینَ الطّاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیهِ اللهِ فِی العالَمین أرواحُنا وَ أرواحُ العالَمینَ لِتُرابِ المَقدَمِهِ الفِداه وَ لَعنَهُ اللهُ عَلی أعدائِهِم أجمَعین من الآن إلی قیام یَومِ الدّین
ملاک عاقبت به خیری است. انسان به آخر می رساند یا نمی رساند؟ دینش را به آخر می رساند یا نمی رساند. اعتقادش را به آخر می رساند یا نمی رساند. این چیز کمی نیست. یک مقدار می خوانیم تا ببینیم کم است یا کم نیست.
در آیه 2 و 3 سوره مبارکه طلاق می فرماید: وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا * وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ هرکس که در عمل تقوا اختیار کند، ما برای او در هر مشکلی یک راه نجات قرار می دهیم. در هر مشکلی. اگر شخص تقوا داشته باشد، در هر مشکلی برای او یک راه نجات قرار می دهیم. وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ و او را آنطور که خودش محاسبه نمی کند، رزق می دهیم.
باز در آیه 4 سوره مبارکه طلاق می فرماید: وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا کسی که در عمل تقوا داشته باشد، (در مرحله عمل ها) برای او در امورش سهلی و آسانی قرار می دهیم. هیچ جا به سختی نمی رسد. اگر من یک جا به سختی رسیدم نشانه این است که یک جا کم گذاشته ام. اگر قرآن درست است، معلوم می شود من یک جایی کم گذاشته ام و یک جایی یک چیزی مشکل دارد. وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا. تا به حال ظاهرا از امور دنیوی سخن می فرمودند و در آیه بعد می فرماید: ذَلِكَ أَمْرُ اللَّهِ أَنزَلَهُ إِلَيْكُمْ وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ ببینید ما درجات متعددی از گناه داریم. حضرت یوسف پیغمبر بزرگ خداست. به آن بنده خدایی که می خواست نجات پیدا کند فرمود من را نزد پادشاه یاد کن. این برای ایشان گناه است. برای ما گناه نیست. اما برای ایشان گناه است. بنابراین می گویند مثلا هفت سال دیگر در زندان ماند. این مثال بود. حضرت عیسی علیه السلام. خیلی روی این داستان ها نمی ایستیم. می خواهیم مطلبش را بگوییم. ممکن است این که عرض کردم اصلا درست نباشد. می گویند حضرت عسیی علیه السلام به آسمان رفت و در آسمان چهارم ماند. چرا؟ یک سوزن همراهش بود. با این سوزن گاهی پارگی های لباس خودش را می دوخت. چون چیزی نداشت دیگر. نه خانه داشت. نه زندگی داشت. نه زن و فرزند داشت. همه را رها کرده بود. یک سوزن داشت. این سوزن او را در آسمان چهارم نگاه داشت. این برای او یک گناه است. اگر این گناه را نکرده بود الان به آسمان هفتم رفته بود. به خاطر یک سوزن در آسمان چهارم ماند. عرض کردم. روی این مثال ها نایستیدها. ممکن است این مثال ها اشتباه باشد. اما مطلب درست است. وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ هرکس که تقوا اختیار کند، یعنی مراقب حرف زدن و نگاه کردنش باشد. آدم روزی ده هزار بار نگاه می کند. دوتا دانه اش بلغزد، بد است. هرکس که تقوا داشته باشد ما مشکل گناهانش را حل می کنیم. باز عرض کردم که این درجه دارد. شما بر اساس کاری که می کنید گناهانتان بخشیده می شود. مثلا فرض کنید من در نوجوانی صدبار به نامحرم نگاه کرده ام. اما وقتی عقل رس شده ام و به طور جدی از چشمم مراقبت کرده ام، خدا آن لغزش های نگاهی زمان نوجوانی ام را می بخشد. به درجه عملت از گناهی به همان درجه می بخشند. چون این داستان بخشیدن مدام در جاهای مختلف هست. در درجات بالاتر هم مدام می گویند ما گناه را می بخشیم. معلوم می شود که گناهان درجه دارد و در هر درجه ای که شما زحمت می کشی به همان درجه گناهانت را می بخشند. آن وقت آن گناهان بالاتر می ماند و اگر گناهان بالاتر ماند چه می شود آقا؟ آدم یک جایی می ماند. مانند داستان حضرت عیسی که در آسمان چهارم ماند. حالا ما که به آسمان نمی رسیم. وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ وَيُعْظِمْ لَهُ أَجْرًااجر او را عظیم می کنیم. باز به درجه عمل آدم بستگی دارد. انسان هرجور عمل کند اجرش هم همان اندازه می شود.
یک درجه بالاتری برای اهل تقوا وجود دارد که در این آیاتی که می گوییم بحث شده است. در آیه 45 سوره مبارکه یس می فرماید: وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّقُوا مَا بَيْنَ أَيْدِيكُمْ وَمَا خَلْفَكُمْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ به آنها گفته می شود از خودتان مراقبت کنید و تقوا اختیار کنید. باز این هم تقوا در مرحله عمل است. مراقب رفتارتان باشید. لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ امید است مورد رحمت قرار بگیرید. ممکن است مورد رحمت قرار بگیرید. اینجا قطعی نیست. باران رحمتی می زند. ممکن است تو را هم بگیرد. اگر مراقبت نکنی، هیچ خبری نیست. وقتی مراقبت کنی، آن باران رحمت یک وقت می بارد و بر سر تو هم می بارد. حالا می خواهیم حرف های برتر بزنیم و با اینها مقایسه کنیم.
از اینجا حرف ها دیگر قطعی است. در آیه 51 سوره مبارکه دخان می فرماید: إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقَامٍ أَمِينٍ صحبت از کسانی که در عمل اهل تقوا هستند، نیست. نه. یک چیز بالاتر هم داریم. یک چیز بالاتر هم داریم. اگر به آن بالاتری رسیدیم، می فرمایند إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقَامٍ أَمِينٍ انسان به یک مقام امن و یک جایگاه امن می رود. هیچ خطری از هیچ جایی و از هیچ کسی و از هیچ عاملی متوجه او نیست. مقام امن. فرشته مرگ می تواند برای او مشکل ایجاد کند؟ نه نمی تواند. فرشته حساب می تواند؟ نه نمی تواند. دستش نمی رسد. محاسبه او در کمال امنیت اتفاق می افتد. مرگش در کمال امنیت رخ می دهد. مگر مرگ در کمال امنیت هم داریم؟ بله. إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقَامٍ أَمِينٍ * فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ و الی آخر.
باز در آیه 49 سوره مبارکه صاد می فرماید: هَذَا ذِكْرٌ وَإِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسْنَ مَآبٍ ببینید قطعی می گویند. إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقَامٍ أَمِينٍ هم قطعی است. در آنجا فرمودند: وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّقُوا مَا بَيْنَ أَيْدِيكُمْ وَمَا خَلْفَكُمْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ شاید. اینجا می فرمایند: إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقَامٍ أَمِينٍ ساده اش می کنم. اگر تو همه جای وجودت را درست کردی، هیچ خطری متوجه تو نیست. به امنیت مطلق می رسی. خیلی عظیم است ها. به هیچ وجه هیچ خطری برای تو فرض ندارد. در آیه 49 سوره مباکره صاد می فرماید: هَذَا ذِكْرٌ وَإِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسْنَ مَآبٍ عاقبت به خیر قطعی است. برای آنها که در تقوا در مرحله عمل هستند، ممکن است عاقبت به خیر شوند. اما عاقبت به خیری کسی که متقی است، قطعی است. ما یک چیز ساده ای درمورد عاقبت به خیری می گوییم. وَإِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسْنَ مَآبٍ در آیه بعد می فرماید: جَنَّاتِ عَدْنٍ مُّفَتَّحَةً لَّهُمُ الْأَبْوَابُ
یک مرحله دیگر از بحث را عرض کنم. در آیه 62 سوره مبارکه یونس می فرماید: أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ فرموده اند متقین همان اولیاء خدا هستند. حالا اینکه چرا اولیاء خداست و یک نام دیگرش متقی است، این است که کسی که در عمل اهل تقوا باشد، عملش درست است. جایی از عملش مشکل ندارد اگر شخصیت آدم ضعف داشته باشد، ناگزیر یک جایی دستش کج می رود، یک جایی نگاهش کج می رود. یک جایی زبانش کنترل نمی شود و یک چیزی می گوید. اما اگر خودش را سخت کنترل کرد، سخت ها؛ البته این کنترل یک مقداری سختی دارد، اگر تمام رفتار و اعمال خودش را دقیق کنترل کرد و همه دقیق و صحیح بود، به یک درجه از ساختمان صحیح شخصیت می رسد. بعد از این همیشه می تواند مراقبت کند و رفتار و اعمالش دقیق و صحیح باشد. اگر بیشتر از رفتار و اعمالش مراقبت کند، که ما داریم همان را عرض می کنیم، این تبدیل به یک شخصیت کامل درست می شود. در شخصیت ناقص گاهی در اعمال مشکل پیش می آید. یک مرتبه ای از کمال شخصیت هست که دیگر هیچ دروغی از دهانش درنمی آید. چشمش هیچ گاه اشتباه نمی کند. گوشش اشتباه نمی کند. اگر ساختمان شخصیت آدم به درجه کمال برسد، اینجا به این آدم متقی گفته اند و آنجا گفته اند اولیاء خدا. درجاهای دیگر قرآن به اینها صالح گفته است. صالح کسی است که شخصتش درست شده است. عمل صالح یعنی عمل درست و شخصیت صالح یعنی شخصیت درست. اگر شخصیت درست شد، یعنی کامل شد. ببینید اگر من هیچ تکبری ندارم، خب هیچ وقت لغزش تکبری پیدا نمی کنم دیگر. اگر من تکبر ندارم، اگر هیچ تکبری ندارم، هیچ وقت لغزش تکبر پیدا نمی کنم. اگر لغزش حسدی ندارم، یعنی حسد ندارم، هیچگاه لغزش حسدی پیدا نمی کنم. خب عاملش در من نیست. حسادت در من نیست. حل شده و معالجه شده. خب من هیچ وقت عملی که بر اساس حسادت اتفاق می افتد، نمی کنم. اصلا عاملش را ندارم. اگر شهوت در من هیچ غالب نیست. شهوت کنترل شده است. خب هیچ عمل خلافی که بر اساس شهوت باشد نمی کنم. اینگونه است. این آدم متقی است. یعنی تمام این مشکلات درونی اش حل شده است. نام این متقی است. نام این ولی خداست. ولی خدا آن کسی است که تمام امورش تحت کنترل الهی است. همه تحت ولایت الهی عمل می شود. بنابراین دیگر اشتباه نمی کند. أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ * الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ اولیاء خدا چه کسانی هستند؟ کسانی که ایمان آورده اند. خب همه ایمان آورده اند. وَكَانُوا يَتَّقُونَ این ایمان لاحقه است. مربوط به بعد است. قبل از آن وَكَانُوا يَتَّقُونَ یعنی یک دوامی از تقوای عملی داشته اند. در سابقه این ایمان تقوای عملی داشتند. سال ها مراقب چشمش بود. سال ها. سالها مراقب زبانش بوده. سال ها مراقب گوشش بوده. کوشیده یک دانه لغزش هم نکند. اینکه کوشیده یک لغزش هم نکند و سال ها طول کشیده و حالا ممکن است پنج سال باشد و ممکن است بیست سال باشد و به صدتا شرط بستگی دارد، برای این یک ایمان تازه می آید. الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ قبل از این ایمان به طور جدی به تقوا عمل می کرده. وَكَانُوا يَتَّقُونَ مداوم به تقوا عمل می کرده. این که مداوم به تقوا عمل می کرده، ثمره اش این است که یک ایمان جدید برایش می آید. در آن فرض ایمان، دیگر هیچ عیبی در جان این نیست. من ایمان دارم. اما اشکال هم دارم. گاهی بر اساس ایمانم عمل می کنم و گاهی براساس اشکالاتم عمل می کنم. حسادتم، تکبرم، شهوت غالبم و امثال این حرف ها. وقتی اینها حل شده باشد انسان فقط ایمان دارد. این ایمان، ایمانی است که انسان در اثر عمل به دست آورده است. نه در اثر استدلال عقلانی. استدلال عقلانی هم برای انسان یک ایمانی به بار می آورد. در اثر عمل یک ایمان دیگری به بار می آید. در اثر عمل یک ایمانی به بار می آید که دیگر در آن هیچ مشکلی نیست. آن وقت آن است که به مقام امین و حُسْنَ مَآبٍ می رسد و در آیه 64 سوره یونس می فرماید: لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا. بهشت آن آدم از همین جا شروع می شود. بشارت بهشت از همین جا می آید. یک بزرگی فرموده بود من در ایوان حضرت عبدالعظیم علیه السلام ایستاده بودم. از بخش مردانه که وارد می شوی یک ستون هست. به آن ستون تکیه داده بودم که یک قدح شربت به لیمو برایم آوردند و گفتند این از طرف حضرت صدیقه برای شما فرستاده شده است. بعد هم گفتند به این رفیق کنار دستت نگویی ها. اذیت می شود. مثال عرض کردم. برای آدم از بهشت شربت به لیمو می آورند. لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا. بهشتش از همین جا شروع می شود. بقیه موارد را نمی توانم عرض کنم. به نظرم آن بنده خدا گفت در روز ماه رمضان در حرم امیرالمومنین داشت زیارت امین الله را می خواند. برایش غذا آورند. داشت غذا می خورد. بابا همه عالم روزه هستند. آن غذایی بود که روزه را باطل نمی کرد. جان او غذا می خورد این مربوط به بهشت است. لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا. به امن می رسد. بهشتش از همین جا شروع می شود. قطعا عاقبت به خیر می شود. و هزار چیز دیگر.