جلسه چهارشنبه 1400/3/19
چراغ دلت چقدر نور دارد؟ به همان مقدار هم سعادت داری. وسعت بهشتت به مقدار این نور است. نعمت هایی که در بهشت نصیبت می شود به مقدار این نور. خیلی مهم است. اصطلاح روایی دارد فِیهِ مَصابِیح. چراغ ها. چراغ ها

اَعوذُ بالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمین وَ لا حَولَ وَ لا قُوَهَ إلّا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاه وَ السَّلامَ عَلی سَیِّدِنا وَ نَبیِّنا خاتَمِ الأنبیاءِ وَ المُرسَلین أبِی القاسِمِ مُحمَّد (اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّد وَ آلِ مُحمَّد و عَجِّل فَرَجَهُم) وَ عَلی آلِهِ الطَّیِبینَ الطّاهِرینَ المَعصومین المُنتَجَبین سِیَّما بَقیهِ اللهِ فِی الأرَضین عَجَّل الله تَعَالی فَرَجَهُ وَ سَهَّلَ مَخرَجَه وَ لَعنَهُ اللهُ عَلی أعدائِهِم أجمَعین من الآن إلی قیام یَومِ الدّین

این قلب های ما می تواند یک چراغ باشد. قلب های ما می تواند یک چراغ باشد. نورش از اعتقاد و ایمان آدم است. اگر عمل خوب بکنید، این نورش بیشتر می شود. هی قوت می گیرد. قوت می گیرد. قوت می گیرد. اگر خدایی نکرده آدم گناه بکند، از این نور کاسته می شود. تا خدایی نکرده خاموش شود. آن طرف هم از خدمت به مردم، خدمت به پدر و مادر، نماز اول وقت، مواظبت از دروغ و غیبت و تهمت و نگاه به ناحرم این چراغ قوت می گیرد. انقدر قوت می گیرد که مثل خورشید می شود. مثل خورشید. مثل خورشید. و همه سعادت آدم، همه سعادت آدم در عوالم بعد از این به این نور وابسته است. چراغ دلت چقدر نور دارد؟ به همان مقدار هم سعادت داری. وسعت بهشتت به مقدار این نور است. نعمت هایی که در بهشت نصیبت می شود به مقدار این نور. خیلی مهم است. اصطلاح روایی دارد فِیهِ مَصابِیح. چراغ ها. چراغ ها. آن وقت بعد دارد که این چراغ هایی که تا روز قیامت خاموش نمی شود. شما را تا بهشت می برد. اگر آدم چراغی همراهش نداشته باشد در صحرای قیامت که تاریکی محض است، هیچ نوری وجود ندارد، هیچ نوری وجود ندارد اگر هم مثلا گفتند خورشیدی بالای سرت است، آن خورشید هم نوری برای جلوی پای شما ندارد. مگر خودت نوری داشته باشی. این نوری که از توی سینه خودت می درخشد. اگر کسی زحمت بکشد، زحمت بکشد و از خودش مواظبت کند، هیچ گناه نکند، هیچ گناه نکند، به نامحرم نگاه نکند. دروغ نگوید. غیبت نکند. نسبت به پدر و مادرش احترام کند. خیلی احترام کند. این چراغ روشن می شود. چراغ روشن می شود. البته آن سعادت ها را از همان وقتی که چراغ روشن شده، برای شما بذل می کند. سعادت را، سعادت دنیایی می دهد. چون این چراغ، چراغ بهشتی ست. شما بهشت را همراهت داری. به مقداری که بهشت همراهت داری در دنیا خوش و خرم خواهی بود. بعد هم که آن طرف عالم ببری که آن طرف عالم هم ادامه اش را... آقا راهش اطاعت است. اطاعت محض. صد در صد. اطاعت صد در صد. بعد پرهیز از گناه صد در صد. آقا اگر این چراغ در دل من روشن شود، من خوشبخت شدم. اصلا خوشبخت شدم. از همین الان خوشبخت شدم. از بزرگان نقل شده. کسانی که خودشان اهل این مساله هستند. فرمودند که بهشت بعضی ها از همین دنیا شروع می شود. بهشت شروع می شود. شما به بهشت می رسی. از این چراغی که در دل خودت روشن کردی. راهش چه بود؟ این است که سعی کنی صد در صد گناه نکنی. خیلی در گناه دقت کنی. حق مردم پایمال نشود. کسی آزار نبیند. پدر و مادرت از شما آزار نبیند. در برابر خدمت به پدر و مادر. نمازهای اول وقت. نماز صحیح و اول وقت. زبان بسته شده. یعنی زبانش باز نیست که هرچه آمد بگوید. یک چنین چیزی. این چراغ را روشن می کند و سعادت شما از وقتی که این چراغ روشن شد، شروع می شود. و این چراغ یک چراغی است که شما می فهمی. وجودش را می فهمی. هپروت نیست. واقعا چراغ را می فهمی. لذت وجودش را احساس می کنی. بهشت وجودش را احساس می کنی. عرض کردیم بعضی ها بهشت شان از این دنیا شروع می شود. این مال آن وقتی ست که به این چراغ رسیده باشند. آدم باید از خودش مواظبت کند. اگر مواظبت کند، این چراغ برای همه هست. یک بنده خدایی از دوستان قدیم ما چشمش باز شده بود. گفت در این بازار که می رفتم می دیدم بعضی ها از آسمان یک قندیلی بالای سرشان آویزان است. گاهی قندیل به آنها نزدیک می شود و گاهی از آنها دور می شود. یک قندیلی از آسمان بالای سر اینهاست. مال این آدم است. این حواسش جمع باشداین قندیل به او نزدیک می شود. درست فکر کند، درست رفتار کند، این نزدیک می شود. خدایی نکرده بد فکر کند، مواظبت نکند، از او دور می شود. عرض کردم که سعادت بهشتی شما از همین عالم، ازهمین امروز می تواند در زندگی شما دیده شود. احتیاج دارد آدم صد در صد گناه نکند. صد در صد گناه نکند. می شود. برای شما که مثلا بیست و یک سالت است می شود. بیست و دو سالت است، می شود. بیست و چهار سالت است می شود. کارمند هستی، می شود. محصل دانشگاهی، می شود... فقط آدم باید از خودش مواظبت کند. اگر مواظبت کند، این بهشت روشن شود، چراغ این بهشت در دلش روشن شود... یواش یواش به جایی می رسد که راه زندگی ات را، راه زندگی شما را هم به شما نشان می دهد. می خواهی ازدواج کنی، می گویند با این ازدواج نکن. می خواهی خانه بخری، می گویند اینجا خانه نخر. با این آقا می خواهی دوستی کنی، به تو می فهماند که نباید با این دوستی کنی. اینجوری است. یعنی چراغ است دیگر. نشان می دهد. راه نشان می دهد. در قیامت راه بهشت را نشان می دهد. اینجا راه رفتار درست را نشان می دهد. جلوی اشتباهاتت را می گیرد. جلوی اشتباهاتت را می گیرد. اگر همت کنید، شما سن هایتان خیلی نیست. فقط همت می خواهد. همت. همت. همت کنید، گناه را بشناسید و ترک کنید. گناه را بشناسید و ترک کنید. آدم یک معلم می خواهد که از او بپرسد. قدم اول ها. از او بپرسد که می خواهم این کار را بکنم. درست است یانه. اول یک چنین چیزی. بعدها خودش اگر به این چراغ رسید، خودش می فهمد که چه کار کند، چه کار نکند. یک از راه هایی که کمک می کند که این چراغ روشن شود سحر است. هرکس اهل سحر است، امکان دارد آن چراغ برایش در این دلش نازل شود. همان که می گفت می دیدم می رود و بالا و می آید پایین ها، آن چراغ در سحر به وجود شما بیاید و وجود شما را روشن کند و دیگر نرود. این می شود. سحر خیلی برای این کمک است. کسی که تمام روزش را پاک گذرانده، هیچ گناهی نکرده، هیچ حرف نامربوطی نزده. هیچ حرف نامربوطی نشنیده. هیچ نگاه نامربوطی نکرده. هیچ کار نادرستی نکرده. سحر هم به در خانه خدا رفته، امکان این که آن چراغ برایش فرود بیاید و دلش را روشن کند، زیاد است. در سحر زیاد است. در سحر زیاد است. شعر حافظ می گوید. آب حیاتم دادند. آنجا می شود. در سحر یک چنین چیزی به آدم می دهند که این آب حیات است. حیات است. بهشت است. خوشی دنیا و آخرت است. خیلی قیمتی است ها. یک بهشت است. امروز شما بیست سالت است، بهشت با تو هست. مزه بهشت را داری می چشی. لحظه به لحظه داری مزه بهشت را می چشی. همت ترک گناه. همت ترک گناه. همت ترک بداخلاقی. همت ترک بداخلاقی. بداخلاقی هم آن چراغ را خاموش می کند. چراغ را کم نور می کند. خوش اخلاقی. یک کسی به شما می رسد. بدون مقدمه شروع به فحش دادن می کند. حالا به هر دلیلی. اگر من جوابش را می دهم، که خب مثل همان می شوم. اگر نه، من از این فحش ها گذشتم... دیشب با یک آقایی صحبت می کردیم. گفت که اینجور، اینجور، اینجور، پشت سر من این حرف ها را زدند، اینجوری کردند، اینجوری کردند، اینجوری کردند. گفتم از همه شان بگذر. این بگذر، آن چراغ را روشن می کند. من از همه شان گذشتم. کینه شان را در دلم ندارم. چون اگر کینه داشته باشی، آن چراغ خاموش می شود. کینه اش را از دل بیرون می کنم. آنها خیلی به من ظلم کردند. پشت سر من هزارجور حرف زدند. بد گفتند. من از همه شان گذشتم. گذشتم. اینجوری آن چراغ روشن می شود. چراغ روشن می شود. آقا اگر این چراغ در دل هر یک از ماها روشن شود، عرض کردیم به بهشت رسیدیم. تو از همین الان داری مزه بهشت را می چشی. از همین الان. بیست سالگی داری مزه بهشت را می چشی. در خواب برایت بهشت است. در بیداری برایت بهشت است. نماز می خوانی که دیگر بهشت در بهشت است. وقتی آدم دارد نماز می خواند... آقای بهجت فرمودند اگر این بزرگان عالم، یعنی اهل ثروت و قدرت یک ذره از مزه ای که ما در نماز می چشیم را می چشیدند از همه چیز می گذشتند. از ریاست جمهوری امریکا می گذشتی. به خاطر یک ذره مزه نماز. از بزرگ ترین ثروت عالم می گذشتی. به خاطر یک ذره مزه نماز. اینجوری است. انقدر هم آن مزه جدی است. هیچ هپروت نیست ها. هیچ. خیالات، توهم، اصلا. واقعا شما می چشی. واقعا می چشی. مثل اینکه در دهانت عسل می گذاری. چطور شیرینی را می چشی و می فهمی. البته هیچ ربطی به آن شیرینی نداردها. شیرینی آن یک چیز دیگر است. خدا نصیب همه ما بکند. خدا نصیب همه ما بکند. اگر بدون این چراغ از این عالم بروی، قبرت تاریک است. قیامتت تاریک است. در قیامت تاریک آدم راهش را گم می کند. اگر نور همراه دارد، راه بهشت برایش سهل و آسان می شود. می رود در سلک انبیاء و اولیاء که آنها نورهای... این آقای حاج قاسم آقا آن دوست ما را خواب دید. آشیخ محمود غفاری که شهید شد. ایشان گفت من سر قبر ایشان می رفتم. اما به خوابم نیامده بود. یک وقت گفتم آخر ما با هم رفیق بودیم. مردانگی این است که من بیایم، تو نیایی؟ به خوابم آمد. دیدم یک خورشید همراهش است. یک خورشید. می شود همینجا باشد. شما باید خورشید را از همینجا تهیه کنی و ببری. یک چراغ. سابقا می گفتند چراغ موشی. اگر یک چراغ موشی باشد، آن را هم باز خودت باید تهیه کنی و ببری. خورشید باشد، خودت باید تهیه کنی و ببری. با ترک گناه. ترک گناه. ترک گناه اصل اصول است. با ترک اخلاق بد. خدا برای همه مان نصیب کند. خدا برای همه مان نصیب کند.

السلام علیک یا ابا عبدالله وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ. اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.

یک بچه شش ماهه پشت در خانه بر زمین افتاد. سقط شد. بچه شش ماهه بود. هم مادر را کشتند هم بچه را. فریاد زد یا فِضَّهُ خُضِینِی. به دادم برس فضه. بچه ام را کشتند. بچه ام را کشتند. یک بچه شش ماهه هم در کربلا داریم. طبق بعضی از نقل ها امام او را روی دست گرفت و به مردم نشان داد. أمَا تَرَونَهُ کَیفَ یَتَلَذّی عَطَشا. نگاه نمی کنید؟ گاه کنید می بینید که آثار تشنگی در این بچه چه کرده. دیگر نمی توانست گردنش را نگاه دارد. جون نفس کشیدن درست را هم ندارد. فَبَینَ ما هُوَ یُخاطِبُهُم. هنوز تازه اول صحبت امام بود. تازه داشت با دشمن صحبت می کرد که فَرَماهُ حَرمَلَه بن کاهِل الاَسَدی لَعنَهُ الله. این حرمله تیرانداز بود. در تیراندازی خیلی استاد بود. اگرنه با فاصله ده بیست سی متر چطور می توانند یک گردن باریک و نازک بچه شش ماهه را نشانه بگیرند؟ استاد بود. استادی خودش را به کار برد. تیرهایی که تیراندازان داشتند همه برای آدم های بزرگ بود. بنابراین چیزی از این گردن باقی نماند. فَضَبَحُوهُ مِنَ الاُذُنِ اِلَی الاُذُن وَ مِنَ الوَرِیدِ اِلَی الوَرِید. و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای