متن سخنان ارزشمند حجت الاسلام و المسلمين جاودان در شب بيست و يكم ماه مبارك رمضان1389
متن سخنان ارزشمند حجت الاسلام و المسلمين جاودان در شب بيست و يكم ماه مبارك رمضان1389

اعوذ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَهَ إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نَبیِّنا خاتَم الأنبیاءِ وَ المُرسَلین أبِی القاسِمِ مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالَمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنَة الله عَلی أعدائِهِم أجمَعین إلی یَوم الدّین.

امشب یک شب است. یک شب دیگر هم باقی مانده. خوب چون عرض کردم یک شب است، شب بیست و یکم، چون ممکن است بسیاری از دوستان شب بیست و سوم دیگر نتوانند بیايند. لذا چند مطلب را من باید عرض کنم. یک شکایت کردند از داخل خانه­ها، این ظلم به هر صورت بد است، به هر صورتش بد است، اگر آدم به یک ضعیف ظلم بکند بدتر است. می­فرمایند از ظلم به کسی بترسید که هیچ فریاد رسی جز خدا ندارد. از ظلم به کسی بترسید، که فریادرسی جز خدا ندارد. هیچ کسی نیست به دادش برسد، این را آنوقت خدا به دادش می­رسد، یک روز تحمل می­کند، یک سال تحمل می­کند آنوقت بعد، ممکن است بدجوری ... مادرشوهرها گاهی نسبت به عروس­ها، عروس­ها گاهی نسبت به مادرشوهرها، گاهی شوهر نسبت به زن و بچه­اش، گاهی خانم نسبت به شوهرش بله، فرقی نمی­کند. ظلم از هرکس بد است. آدم نتیجه­اش را هم در دنیا می­بیند. می­گويند ظلم  از گناهانیست که نتیجه­اش را در دنیا می­بیند. ممکن است یک گناهی را آدم صد سال بکند، به اینجا کاری نداشته باشند. بگذارند برای آن عالم اما ظلم یک گناهی است که اینجا آدم اثرش را می­بیند غیر از آخرت­. اینجا می­بیند، غیر از آخرت. این یک مطلب.

 مطلب بعد درمورد نماز است. متاسفانه فراموش کردم که روایتش را بیاورم خدمتتان. فوق العاده است، روایات، فرمایشات. به اصطلاح، دستورات و تعلیماتی که اهل عصمت فرمودند، پیامبر فرموده و اهل بیت فرمودند. خیلی­هايش هم بلدیم. من به سرعت تکرار می­کنم که یادآوری بشود. می­فرمایند نماز مثل یک نهری­ست که از جلوی خانه شما عبور می­کند، شما روزی پنج بار در این نهر شست و شو می­کنید. بعد امام می­فرماید که آدم بعد از این که در یک روز پنج بار شست و شو کند دیگر در بدنش آلودگی باقی می­ماند؟ خوب نمی­ماند دیگر. اگر من پنج بار نماز بخوانم هیچ چیز، هیچ گناهی به تنم به جانم نمی­ماند. متاسفانه که نماز ما مشکل دارد. دیگر نهر جاری نیست. اگر نمازمان نهر جاری بود، خیلی وضع فرق می­کرد. این یک حدیث. حدیث دیگر اینکه فرمودند نماز ستون دین است را هم که همه بلد بودید. ببینید ستون است. اگر این ستون سست باشد همه دین ما سست است. آقا اگر این ستون سست باشد، همه دین سست است. آدم به سرعت در برابر گناه مغلوب می­شود. به سرعت. اما اگر نمازش خوب باشد، حالا یک حداقل خوبی، نمی­دانم آن شب نوزدهم عرض کردم یا نه؟ خیلی سریع عرض می­کنیم که حالا اگر کسی هم آن شب بوده مثلا من گفتم شنیده. حالا آنهایی که نشنیدند. ببینید اولا ما یک نماز صحیح می­خواهیم. یک نماز صحیح. نماز صحیح شروع می­شود از اینکه من تقلیدم صحیح باشد. یك تقلید صحیح، تقلید صحیح دیگر اصلا مشکل ندارد. از یك عالمی که مطمئنم یك سوال می­کنم. یك نفر، دونفر عالمی که مطمئنیم. تقلید شما درست می­­شود. تکلیفت نسبت به تقلیدت حل می­شود. خوب این یکی. دوم بعد از اینکه من تقلیدم درست شد، رساله تهیه می­کنم طبق رساله مسائل وضو را یاد می­گیرم. مسائل وضو چند تا هست آقا؟ مسائل اصلی وضو ممکن است مثلا ده تا مساله بیشتر نباشد. من ده تا مساله، پانزده تا مساله یاد می­گیرم وضويم صحیح می­شود. نظیر همین غسل است. که اگر من ده تا، پانزده تا بیست تا مساله نسبت به غسلم یاد بگیرم، غسلم صحیح می­شود. ببنید خیلی ساده است. یک وضو سه دقیقه است. صحیح بگیرید سه دقیقه است. یه غسل بکنید درست صحیحش چهار دقیقه پنج دقیقه. ببینید هیچ مشکل نیست. یکی از کارهایی که شیطان می­کند، آدم را می­ترساند. این ­ترساندن یکی این است كه: آقا من می­خواهم رساله نگاه کنم. اصلا حرفهايش را که نمی­فهمم. به این قـُطر هم هست! می­ترساند. آقا مسائل وضو شما پانزده تا مساله است. مسائل غسلت بیست تا مساله است. هر مساله هم سه خط است. بیست تا سه خط می­شود شصت خط. شصت خط می­شود چند صفحه. پس سخت نیست. عرض کردم شیطان آدم را می­ترساند. مسائل نماز چقدراست آقا؟ بفرمایید پنجاه تا مساله است، شصت تا مساله است. آن هم ده بیست صفحه. من ده بیست صفحه رساله را می­خوانم مسائل مهم نمازم را یاد گرفتم. نمازم می­شود صحیح. فقط می­ماند یك حمد و سوره که من باید نزد یك نفری که وارد است یك حمد و سوره بخوانم. اگر نوجوان باشد آدم به سرعت، حتی یك روزه ممکن است آدم حمد و سوره اش را یاد بگیرد. جوان که می­شود یك کمی سخت­تر می­شود. یك کمی سن بالاتر می­رود سخت­تر می­شود. چون آدم زبانش به یك غلطی عادت می­کند. اگر غلط بخواند اگر به یك غلط عادت کند برگشتن زبان به صحیح یك کم سخت است، اما نشدنی نیست. می­توانیم به سرعت یك نماز صحیح یاد بگیريم. اگرهم نماز صحیح بخواند بالخصوص نوجوانها را دارم عرض می­کنم، جوانها اگر هم نماز صحیح بخوانند، اول وقت بخوانند، آن­ مقداری که از ما بر میايد انجام دادیم. یك نماز خوب در حدی که از ما بر میايد انجام دادیم. این نماز می­شود ستون. آنوقت عرض می­کنم این ستون محکم است. لذا امام فرمودند اگر کسی نمازش را حفظ کند، نمازش را حفظ کند، نمازش را احترام کند، شیطان نمی­تواند او را در گناهان بزرگ بيندازد. ببينید خدایی نکرده، خدایی نکرده، خدایی نکرده گاهی یك گناهانی هست که آدم یك بار انجام بدهد، برای همیشه به باد فنا می­رود. گاهی اینطوریست. وگرنه همان هم قابل بخشش است می­تواند آدم جبران کند اما یك وقت ممکن است نشود. من دیگر حوصله توبه کردن پیدا نکنم. اگر کسی نمازش را درست بخواند، همین که عرض کردم یك نماز چهار دقیقه­ای، سه دقیقه­ای، پنچ دقیقه­ای درست اول وقت بخوانید خدا حفظ می­کند، آدم گرفتار گناهانی که دیگر نشود کاری کرد نمی­شود. این خیلی مهم است.

یك چیز دیگر، اگر کسی نمازش را احترام کند، همین چیزی که عرض کردم، نمازش را صحیح بخواند، عاقبتش به خیر می­شود. این کم است؟ یک کمی بالخصوص نماز صبحهاتان را جوانها، نوجوانها، باید پدرش صدايش کند مثلا مادرش صدايش کند، یك مدتی نیم ساعت، ده دقیقه، بیست دقیقه صدا كند تا این پسر بلند شود، دیر وقت خوابیده، خوابش سنگین است، در جوانی خواب آدم سنگین است دیگر. مزاجش هم سالم است غذا هم خوب می­خورد خوابش سنگین می­شود. آنوقت سخت بلند می­شود. وقتی هم که بلند شد تند تند تند می­خواهد یك نمازی بخواند. این نه. یک کمی احترام کند این نماز را احترام کنید. نماز پنج دقیقه­ای صبح، وضو و نمازش می­شود مثلا پنج دقیقه. این پنج دقیقه را درست عمل کنید. بعد هرچی میخواهی بخوابی بخواب. این هم یک مساله.

اگر آدم نمازش را درست بخواند گرفتار یك گناهانی  که نشود درستش کرد نمی­شود. اما اگر خدایی نکرده نمازش را سست و بی اعتنا و سهل حساب کند ممکن است، عبارت روایت دارد که أوقعَه فی العَظائم شیطان می­تواند، زورش می­رسد این را در گناهان بزرگ ­بیاندازد، غرق گناه بزرگ کند. آنوقت یك وقت هم دیگر قابل جبران نیست که عرض کردیم. پس شما هرچه بیشتر به نماز بها بدهید در کل زندگی و سرنوشت شما، کل زندگی، کل سرنوشت شما تاثیر می­گذارد. براي خوشبختی شما می­شود یک پشتوانه بسیار مستحکم. این هم یك حرف تمام شد.

 حرف بعدی، شب گذشته عرض کردم که قرآن می­فرماید که  إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ  اگر کسی گناه می­کند... گناه پیش میايد. آن کسی که گناه نمی­کند کیست؟ حالا انشاء الله می­توانیم کسی که گناه نمی­کند هم داشته باشیم. در این شهرمان هم هستند کسانی که گناه نمی­کنند. بودند، هستند کسانی که گناه نمی­کنند. می­شود، گناه نکردن شدنیست. حالا اگر کسی برايش گناه آمد زود توبه کند. این حرفمان بود .اگر زود توبه کنی بخشیده می­شود، در نامه عمل ثبت نمی­شود. اگر ثبت شد یك کمی جبران کردنش سخت می­شود. خودتان مکرر امتحان کردید. در یك صفحه سفید می­نویسید بعد پاکش می­کنید. هرچی هم پاک­کن شما خوب باشد مستحکمم بکشین یك جايي می­ماند. دیگر آنوقت جايش نمی­ماند اگر آدم زود توبه کند، دیگه جايش نمی­ماند. اگه جايش بماند بعد ممکن است یك کمی روي هم روي هم جمع بشود مشکل بشود. اگر زود آدم توبه کند آنوقت فرمودند این توبه­اش قبول است. زود هم قبول می­شود. توبه کند حتما قبول است. بعد فرمودند اگر کسی تا دم مرگ گناه کرد. من دارم گناه می­کنم حضرت عزرائیل آمد این فرد توبه ندارد. این فرد دیگر توبه ندارد. تا آخرین لحظه عمرش داشته گناه می­کرده. درحالی که داشته گناه می­کرده از دنیا رفته. این توبه ندارد. خوب بین این دو تا حالت چطور؟ وعده بخشش دادند. قرآن دارد که یَغفِر الذنوبَ جَمیعا خدا همه گناهان­مان، همه را می­بخشد. فقط یك همت می­خواهد که آدم برگردد. شخصیت آدم به همتش است. به قدرت عزم و اراده اش هست. همه شخصیت آدم، شخصیت انساني، به همتش هست. ببینید هیچ وقت گرگ نمی­تواند تصمیم بگیرد که گوسفندی را ندرد. اصلا چنین قدرت تصمیمی ندارد. انسان قدرت تصمیم دارد. و انسانیت به آن قدرت تصمیمش است. هرچقدر قدرت تصمیم بیشتری دارد انسانیت بیشتری دارد. معمولا گفتند عقل فاصله است. عقل فرق بین انسان و حیوان است. بعضی از بزرگان گفتند: عزم است. قدرت اراده آدم فارق بین انسان و حیوان است. آنچه که بین انسان و حیوان فرق می­گذارد قدرت تصمیمش است. انسان می­تواند تصمیم بگیرد. هیچ موجود دیگری نمی­تواند تصمیم بگیرد. انسان تصمیم می­گیرد علیه خودش، علیه هوا­ها و هوس­های خودش. این قدرت فقط خاص انسان است. این بزرگترین جنگ ممکن است که برای انسان پیش بيايد. اگر انسان بتواند علیه خودش قیام کند و خودش را فتح کند یعنی اختیارش دست خودش بیاید. انسان خودش را فتح کند یعنی اختیارش بیايد دست خودش. زمانی که این اختیار بیايد دست خودش می­شود انسان کامل. آدمی که اختیارش دست خودش است می­شود انسان کامل. اگر کسی اختیارش دست خودش باشد اختیار عالم هم به دستش می­دهند. می­تواند از در بسته قفل شده عبور کند. آدمی که اختیارش دست خودش است از در بسته هم عبور می­کند. مثال زدم در بسته. یك داستانی خیلی سریع عرض می­کنم. مرحوم آقای طباطبایی رفته بودند لندن برای معالجه قلب و نمی­دونم چی، ایشان چشم خیلی درشت قشنگی داشتند. توی چشمشون رگه­های خونی بود. آن آقایان گفتند آقا اگر اجازه بدید این رگه­های خونی­را می­توانیم از چشم شما در بیاوریم. فرمودند عیب نداره. گفتند مثلا فردا صبح تشریف بیارید بیمارستان فلان. دوستانشان اطرافشان بودند. ایشان رفتند بیمارستان. صبح آمدند. خب آقا باید لباستان را در بیاورید، لباس بیمارستان بپوشید، بعد هم چون خیلی سخت نیست و مقدمات لازم ندارد اجازه بدید همین الان ما شما را بی­هوش می­کنیم، یك بی­هوشی نیم ساعتی و شما را عمل می­کنیم. ایشان فرمودند احتیاجی نیست من را بی­هوش کنید. خب نمی­شه آقا! چاقوی جراحی می­خواهد در چشم شما عمل کند. چشم اجازه نمی­دهد. فرمودند نه لازم نیست. آقا چطور می­شود لازم نیست؟ فرمودند چشم من دست خودم است، پلک من دست خودم است. اختیار پلکم دست خودم است. عمل کردند دیدند بله ايشان می­توانند نیم ساعت، سه ربع پلک­شان را باز نگه دارند. یك بار هم پلک نزدند، یك بار هم چشمشون حرکت نکرد. حرکت چشمشون در اختیار خودشان بود، حرکت پلکشان در اختیار خودشان است. حاج آقای حق شناس را که حالا عکس مبارکشان اینجا هست دوستان گفتند یك متخصص درجه اول، یك فوق تخصص نمی­دانم از کجا آمده بود. بردند براي گوش ایشان، گوش ایشان سنگین بود. نیم ساعت، سه ربع كار كرد. با وسایل مثلا بسیار پیشرفته. گفت آقا من نمی­توانم این گوش را معالجه کنم. این دست خودش است هر وقت بخواهد می­شنود هروقت هم نخواهد نمی­شنود. بچه­هایی که با ایشان مشرف شده بودند مشهد، با هواپیما می­رفتند مشهد و حاج خانم کنار ایشان بود. هیچ وقت ایشان بدون خانم­شان مسافرت نمی­رفتند. حاج خانم کنار ایشان نشسته بودند. با حاج خانم پچ پچ می­کردند، بعد ولي با بچه­ها می­خواستند صحبت کنند بچه­ها باید داد بزنند. نمی­شنيدند. داستان البته خیلیست. نمی­خواهم بیشتر عرض کنم. دست خودش میايد. عالم در دستش میايد. نه فقط گوشش. اگر کسی هوا و هوسش دست خودش آمد گوشش، چشمش، عالم در مشتش می­شود. یك ذره همت کنیم، این سفره برای همه پهن است. این سفره، سفره ي اختیارداری، شما هم می­تاونید اختیاردار بشوید. می­توانی اختیاردار بر جهان بشوی. چه عرض می­کردم؟ از کجا آمدیم اینجا؟ بخشش گناهان بود. عرض کردم ماسوای کسی که گناه می­کند و به سرعت توبه می­کند این که به سرعت بخشیده می­شود، قطعا بخشیده می­شود. قطعا. چون قول قطعیست، آن آدم بخشیده می­شود. کسی که تا آخر عمرش، تا آخرین لحظه عمرش در حال گناه از دنیا رفته تمام عمر گناه کرده، این بخشش ندارد. انشاءالله هیچ کس از آن آدم­ها اینجا نیست. هیچ وقت ما ها هم چنین گرفتاری پیدا نکنیم. سایرین را فرمودند گناهان­شان ممکن است بخشیده شود، دقت کنید ممکن است، اگر شما گناهت را جبران بکنید، مثلا اگر دل سوزاندید، این دلی که سوزاندید بدست بیاورید. گفتند که یك فرزندی پدرش را خیلی آزار داده بود. آن هم یك روزی دلش خیلی سوخته بود یك نفرین کرده بود. آدمی که بچه خودش را نفرین می­کند بعد خودش غصه­ اش را می­خورد. حالا گرفتاری بچه، زجر بچه، مریضیش نمی­دانم چی بوده. خوب پدرش دارد زجر و رنج آن گرفتاری بچه­ را می­کشد دیگر. گفتند خوب آقا برای پسرت دعا کن. گفت آن روز یك جوری دلم سوخته بود، آن دل سوخته را که دیگر ندارم که آنجور دعا کنم. حالا باشد. عرض می­کردیم که سایر گناهان را اگر آدم جبران کند بخشیده می­شود، این هم قطعیست. از کجا شروع کنیم؟ شروع می­کنیم با پشیمانی. اگر من پشیمان بشوم توبه است. توبه شروع می­شود. خب من نماز نخواندم، مدتی نماز نخواندم خدایی نکرده، مدتی روزه نگرفتم. خب باید اینها را جبران کنی، قضاهای روزه را بگیری. کفاره اش را بپردازی، قضای نمازت را بخوانی، به در خانه خدا عجز و لابه کنی، که خدایا من بد کردم خب، یك روزی، یك سالی، دو سالی، من کوتاهی کردم، تقصیر کردم، بدی کردم نماز نخوندم. می­بخشد. حق مردم، حق مردم است، حق مردم را نمی­شود کاری کرد که باید جبران کنی.

یك قول دیگر هم دادند. یك چیزی گفتند که این خیلی مهم است. اینکه ماها امشب هم جمع شدیم یکی هم به همین دلیل است. قرآن می­فرماید  وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُول إِلا لِيُطَاعَ بِإِذن اللهِ ما پیامبری  را نفرستادیم مگر اینکه به اذن خدا از او اطاعت کنند. همه پیامبران را که فرستادیم ولیّ همه هستند. باید اطاعت­شان کنیم، اطاعت­شان واجبست باید مردم از هر پیامبری اطاعت کنند. هر پیامبری اطاعتش واجبست. این بحثمان نیست. حرف بعدی، وَلوْ أَنَّهُمْ إِذ ظلمُوا أَنْفسَهُمْ جَاءُوكَ اگر این مردم، حالا مسلمانها، مسلمانها که در امت تو هستند، اگر به خودشان ظلم کردند، نه به دیگران، اگر به خودشان ظلم کردند به نزد تو بیایند اگر گناه کردند، کسی گناهی کرد بین خودش و خدای خودش بود، هرچقدر هم بزرگ بود. اگر بین خودش و خدای خودش بود، به نزد تو بیاید، از خدا بخشش بخواهد، تو هم برايش دست بلند کنی، ای پیامبر تو هم برايش دست بلند کنی و از خدا بخشش او را بخواهی خدا قطعا می­بخشد. فَاستغفرُوا اللهَ وَاستغفرَ لهُمُ الرَّسُول  آنها از خدا بخشش بخواهند، پیامبر هم از خدا برای آنها بخشش بخواهد  لوَجَدُوا اللهَ توابًا رَحيمًا  باز هم قول قطعیست، حتما خدا را آمرزنده می يابند. بخشش این آدم هم قطعیست. ببینید گفتیم اگر کسی گناه کرد، بلافاصله توبه کرد، بلافاصله جبران کرد، خدا می­بخشد، قطعا می­بخشد. اگر کسی گناهی کرد به در خانه پیامبرش رفت. آنوقت پیغمبر یك مجموعه جانشین دارد دیگر، وقتی از دنیا رفت از اینجا رفت، یك کسی جای خودش مشخص کرد. فرمود بعد از من علی (ع) جای من نشسته است. خوب بعد از ایشان ما می­رویم به نزد جانشینش. همان منسب را ایشان هم دارد. این منسب­های معنوی پیامبراست. یك منسب ظاهری دارد، آن که حرفهای خدا را به مردم می­رساند. مردم باید حرفهايشان را گوش بدهند. بیاموزند عمل کنند. یك منسبهاي باطنی دارد که حالا اگر شد یك مقدار عرض می­کنیم. یکی این که شاهد اعمال ماست، پیامبر شاهد اعمال همه خلایق است. ایشان اختصاصی است. پیامبر ما شاهد اعمال همه خلایق است. از چه وقتي؟ از صدر خلقت تا پایان خلقت. شاهد اعمال شاهدان­ هم هست چون در هر عصری، در هرعصری یك شاهد اعمال داریم ما . زمان حضرت آدم، حضرت آدم بوده تا پایان جهان این شاهدها هستند. یك نفر شاهد حتما روی زمین هست. که او شاهد اعمال مردم است. بنابراین امروز از صبح که من بلند شدم از خواب برخاستم تا حالا ، خوابم را هم شاهد بوده، حالا کار نداریم. از خواب که برخاستم مثلا، فرض کنید که برای سحری بلند شدیم حالا مثلا، بعد سحری خوردیم بعد نماز صبح خواندیم بعد تعقیبات خواندیم، هر کاری کردیم تا این لحظه که من خدمت شما نشستم، لحظه به لحظه، ذره به ذره عمل من را امام زمان ما شاهد بوده اند. این یکی از مقاماتی است که پیامبر دارد، همه ائمه دارند، همه پیامبرها هم دارند. مثلا حضرت نوح در زمان خودش، حضرت آدم در زمان خودش، حضرت آدم جانشین داشته دیگر، جانشینش شاهد اعمال نسل بعد است. هر نسلی شاهد عملی دارد که پیامبر آن زمان است، امام آن زمان است، که امروز امام زمان ما یکی از مقاماتشان این است که شاهد اعمال ماست. کسی که شاهد اعمال است آقا چگونه است؟ من امشب نماز خواندم مثال می­زنیم، این نماز را من ریایی خواندم چه کسی فهمید؟ هیچ­کسی نفهمید. اینهایی که دور و بر من هستند دارند نماز من را نگاه می­کنند که نمی­فهمند من به ریا خواندم. یك لفظش را حالا مثلا می­گوييم، فرضا من غلط خواندم. از روي تنبلی یك واجبش را عمل نکردم. چه کسی می­فهمد؟ خیلی از اوقاتش را مردم نمی­فهمند. ببینید شاهد که می­گويیم تا عمق جان من شاهد است. یعنی در دل من نیت خوبست، شاهد است. اگر نیت بد است شاهد است، آن شاهد همه چیز مرا می­داند. شاهد که می­گويیم اینطوریست. ببینید یک انسان انقدر بزرگ است الان شش ملیارد و نیم آدم روی کره زمین زندگی می­کنند تمام اعمال اینها را شاهد بوده. امام زمان حالا مثلا هزار و دویست سال عمر مبارکشان است دیگر حالا دقیقش راعرض نمی­کنم. هزار و دویست سال شاهد اعمال بودند، باید کل این اعمال را روز قیامت شهادت بدهند. یك آدم چقدر می­شود بزرگ باشد. این همه عمل. در خاطرش می­ماند، می­بیند، می­فهمد، عمق جان هرکسیکه دارد عمل می­کند این را می­بیند و می­فهمد و روز قیامت شهادت می­دهد. قرآن گفته. ببینید یك چیزی عرض کنم. همه اعتقادات اصلی شیعه ریشه قرآنی دارد. همه اعتقادات­ها. حتی یك دانه هم نداریم که نباشد . همه اعتقادات اصلی شیعه ریشه­های قرآنی دارد. گاهی چند آیه دلالت دارد، گاهی حالا کمتر، حداقل یك دانه. آخر سوره توبه ­را نگاه کنید، می­فرماید که  وَقــُل اعْمَلوا  ای مسلمانها هرکاری دلتان می­خواهد بکنيد. فکر نکنی عملت به باد فنا می­رود. وقتی من عملم را انجام دادم تمام شد، عمل من یك مقدار حرکات بود وقتی تمام شد، تمام شد. نابود شد رفت؟ نه آقا  وَقل اعْمَلوا فَسَيَرَى اللهُ عَمَلكُمْ  قطعا خدا عمل شما را می­بیند، رسولش می­بیند، یك مجموعه­ای از مومنین این را می­بینند. ما می­گويیم این مومنین ائمه­اند.  دلیل قرآنی داریم. حالا بخواهیم بحثش را بکنیم فرصتش نیست. اثبات می­شود که این مومنی که اینجا گفته شده است ائمه­اند. ببین نمیشه همه شماها شاهد اعمال همه باشید. خوب این شدنی نیست. ببینید شما الان نشستید رو به بنده سخنان مرا شاهد هستيد حرفهای من را متوجه می­شوید، همین. حالا شما پشت سرت را نمی­بینی. امکان ندارد آدم شاهد اعمال همه مردم باشد. یك دسته خاصی­اند این دسته خاص را ما می­گويیم همین دوازده امامند که آنها شاهد اعمال ما هستند. یك روزی باید این را شهادت بدهند. آن شب هم شاید عرض کردم. ببینید خیلی از کارها را من می­کنم یادم می­رود، خیلی از کارها را می­کنم یادم می­رود. من الان همه کارهای عمرم را یادم نیست. خیلی­هايش یادم هست اما خیلی هايش هم یادم نیست .عمل بد کردم یادم نیست . عمل خوب کردم یادم نیست خیلیش یادم نیست اگر آدم عمل خوبش یادش نباشد خوش به حالش چون یکی از شرایط قبولی کار خوب این است که یادت نباشد. من مثلا به ده نفر کمک کردم یادم مانده فلانی بود و فلانی. این خوب نیست. می­گويند با دست راستت صدقه بده دست چپت نفهمد یعنی یادت برود، زود یادت برود. کار خوبش را آدم باید یادش برود. اما کار بدش نباید یادش برود. می­گويند اگر خدا یك بنده­ای­ را دوست داشته باشد این اعمال بدش همیشه جلوی چشمش است، اینطوری. فراموش نمی­تواند بکند عمل بدش را. یك بی­ادبی­ای کرده یادش نمی­رود همیشه خجالتش را می­کشد. یك شوخی بی­جا کرده، همیشه یادش می­ماند خجالتش را می­کشد. و... آن شاهد اینها را یادش است. یك ذره از چشمش مخفی نبوده، یك ذره­اش از خاطرش نمی­رود. روز قیامت شهادت می­دهد. خب اینم یك بحث.

یك راه دومی هست. توبه بلافاصله باعث بخشش گناهان است. راه دیگر اگر آدم با گناهش رفت در خانه پیامبر و اهل بیت پیامبر از آنها درخواست کرد برای بخشش گناهش دعا کنند بخشیده می­شود. عرض کردیم یکی از دلایل این جمع شدن ما این است که ما دور هم جمع می­شویم و اینجا متوسل می­شویم. مثلا الان، یك دقیقه پیش روضه حضرت علی اصغر علیه السلام خواندند. این یك توسل بود. بعد هم حالا انشاءالله مثلا بازهم روضه می­خوانیم، توسل می­کنیم. اینها همه برای این است که واسطه بشوند، آنها را واسطه قرار بدهیم برای اینکه خدا از گناهان ما بگذرد.

 باز ذکر خیر حاج آقای حق شناس را عرض کنیم. ما مکرر این فرمایش را از ایشان می­شنیدیم. یك وقت می­دیدند که یک چشم یك کمی دارد روي هم میايد، می­گفتند این سرمه شیطان است. شیطان میايد در چشمتان سرمه می­کشد خواب شیرین می­شود. چشمها می­رود روي هم. برای اینکه شیطان نیايد سراغ ما، در جلسه ما نیايد همه چیز ما خدایی باشد، خوب باشد، صلوات بفرستید.

حالا این مثال­را عرض می­کنم برای اینکه یك مطلبی­را می­خواهم بگويم. ببینید الان بچه­های ما، آنهایی که دانشگاه می­روند خیلی­هاشان خدا لطف می­کند، در دوره دانشجویی­شان به عمره مشرف می­شوند، مکه مشرف می­شوند. حتی دانش­آموزانی هم ما داریم که برايشان هماهنگ می­شود در دوران دانش­آموزی، مثلا سال سوم دبیرستان، وسائل هماهنگ می­شود مثلا به عمره مشرف می­شود. عمره خیلی سفر خوبیست. خیلی سفر خوبیست. اما آنجا شیطان یك لشکر دارد. چند سال پیش من شنیدم ششصد نفر فارسی زبان یا کسی که به او فارسی آموختند در عربستان سعودی تعلیم دادند برای اینکه بچه­های ایران را خراب کنند. باز آنهایی که مشرف شدند مکه، به اصطلاح برای عمره و حج، دیده اند انها انبوه به ما کتاب می­دهند. کتابهایی که اوایل می­دادند به زبان خیلی نا­آشنا بود. اما حالا یواش یواش فارسی روان شده. اول فارسی­های مثلا افغانی بود، یعنی زبان فارسی خودمان نبود. براي ما کمی ثقیل بود یك مقدار بچه­ها می­خواندند مثلا ممکن بود حوصله شان سر برود. اما حالا فارسی روان است. کتاب هم کوچك است. در همین هواپیما که سوار می­شود تا می­رسد تهران سه ساعت یك دانه از اینها را می­خواند. من یك دانه که حالا اسمش را نمی­برم دیدم. اگر این را بخوانید برای اینکه همه چیز خراب بشه یك دانه اش کافیست. حالا آنجا ما باید یك کارهایی بکنیم. یك کارهایی هم می­کنند حالا کافیست یا نه نمیدانم. یك نمونه­ را عرض می­کنم. آنها یك کتابی نوشته بودند در مورد حدیث غدیر، تخریب حدیث غدیر. خب مثلا  موسسه حج، اداره حج هم یك چیزی برای غدیر نوشته بود، خیلی خوب بود. این چندهزار تا چاپ شده بود؟ این کتاب خوب؟ شماها بگید. حالا بگید حداکثر پنج هزار جلد. آن كتاب كه عربستان چاپ كرده چه؟ صدتا هست. هرکس از آنجا میاد یك دانه همراهش میاورد. كتاب ما چه؟ عرض کردم پنج هزارجلد. پنج هزارتا به کجا می­رسد؟ شما هر دوره دوهزار نفر، سه هزار نفر آنجا مسافر حج و عمره دارید. حج هم که صد هزار نفر دارید. این پنج هزارتا به کجا می­رسد؟ آنها شیطان پشت سرشان هست. این را شیطان پشت سرش نیست. آن كتابي كه عربستان چاپ كرده شیطان وادارمی­کند بخوانی. این يكي را وادار می­کند نخوانی.

یك چیزی اینجا پرانتز باز کنم، عرض کنم. آقا هرکسی مسئول حفظ دین خودش است. فرق هم نمی­کنه، خانم و آقا نداره. جوان و نوجوان ندارد. هرکس مسئول همه كار خودش است. حالا اینطوری عرض می­کنم هرکس مسئول حفظ دین خودش است. باید دین خودش را خودش حفظ کند. آقا هرچه دادند دستت می­خوانی؟ این درست نیست که. من رفتم دراینترنت هرچه باز شد نگاه می­کنم؟ خوب نه آقا. من باید خودم­ را حفظ کنم، حراست کنم. حفظ و حراست من به عهده من است. مسئولیتش به عهده من است. ببینید ما می­گويیم از رأس کشور، رئیس جمهور کوتاهی کرد، وزیرش کوتاهی کرد. ادارات مثلا کشور کوتاهی کردند، مدرسه من کوتاهی کرد، مدیر من کوتاهی کرد، معلمم کوتاهی کرد، پدر و مادرم کوتاهی کردند. من مسئول هستم. آنها کوتاهی کردند، اما آنها مسئول کار خودشان هستند. من مسئولیت خودم را دارم. آنها مسئولیت خودشان را دارند. هرکس اول مسئول خودش است. اول مسئولیت من، نسبت به خودم است. بعد دیگران هم مسئول هستند. ببینید پدر شما مسئول شما هست، به جای خودش. اما من مسئول خودم هستم. پدر من من را بد تربیت کرده، باشد. وقتی تو به عقل رسیدی بدی ­ر­ا می­فهمی باید کنار بگذاری. مثلا فرض کنید که اداره حج کوتاهی کرد، کرد که کرد. او مسئول خودش است. من باید دین خودم را حفظ کنم.

خب آقا جان، حالا آن سفر حج و عمره­ را مثال عرض کردیم. اینترنت که دیگر دست همه هست. باز کنی یكدفعه می­روی داخل گرداب. تهِ این گرداب ، ته جهنم است نه طبقه اول جهنم، تهِ جهنم. آقا اراده شما دست خودت است. این را می­بندم .اگر بد بود می­بندم. اگر سایت بدی باز شد که داخلش شبهه بود، می­بندم. یك دوستي داریم گفت من یك اداره­ای می­روم، الان هم ايشان اینجاست، گفت من می­بینم این آقایانی که آنجا هستند هر روز صبح حرف تازه دارند. دیشب نشسته پای یك مجموعه. این سایت را دیده، آن سایت را ديده. این یك مزخرف در کله­اش کرده. آن يكي هم یك مزخرف. اگر کسی به عقل رسیده باشد، به عقل، که بتواند حرفها را تحلیل کند، سبک سنگین کند، هر حرفی را گوش بدهد، عیب ندارد. اما مگه آدم مریض است؟ به خودش اول یك مقداری مثلا میکروب می­زند بعد مثلا واکسن می­زند. خب نمی­شود که. آقا جان ! من باید جلوی خودم را بگیرم از قدم اول. شاید دوستانی که بیشتر بنده ­را دیدند مکرر این حرف را از من شنیدند. فرمایش حضرت صادق علیه السلام است. از امام سوال کردند که آقا ، حضرت یوسف چطور سلامت ماند؟ آنجایی که ایشان گیر کرد خیلی خطرناک بود. چطور سالم ماند؟ فرمود برای اینکه از آن روز اول به صورت زلیخا نگاه نکرده بود. یك بارهم نگاه نکرده بود. می­شود. آنوقت اگر آدم اینطوری بشود سالم می­ماند، هرچقدر هم خطر بود، باشد. از لحظه اولی که او یك حرفی زد ايشان گفت نه من از خدا می­ترسم. چه وقتي می­توانم بگويم من از خدا می­ترسم؟ اگر از لحظه­ای که گناهش کوچك است شروع کنم. اصلا من وقتی احساس خطر برای خودم می­کنم اصلا اینترنت را باز نمی­کنم. خب من اصلا باز نمی­کنم. چی می­خواستیم بگويیم؟ یك مقدمه­ای گفتیم مثل اینکه یك چیزی عرض کنیم. حالا کوتاه می­­گويیم. دوتا سه­تا حدیث می­خوانیم، خیلی هم به سرعت می­خوانیم که بشود. ببینید ما یك حرف اساسی داریم. این­را برای آن کارهایی که لشکر دلارهای نفتی عربستان سعودی، وهابی­هایی که مقابل همه عالم اسلام­اند مقابل همه عالم اسلام­اند نه فقط مقابل شیعه­ها. اینها همه­ی اهل سنت را کافر می­دانند. همه­را، نه شیعه­را. همه عالم، جز خودشان را.

این کتاب را اول من معرفی کنم. این کتاب اسمش صحیح مسلم است، در میان کتاب­های حدیثی اهل سنت دو کتاب در درجه اول­اند. که می­گويند قرآن، بعد صحیح بخاری، بعد صحیح مسلم. از نظر اعتبار در کنار قرآن می­گذارند. اینها در یك دانه از این حرفها شک نمی­کنند. خب.  یك مجموعه از مسلمانهای بعد از زمان پیغمبر، زمان پیغمبر اینها نبودند، ندیده بودند، امدند نزد یکی از اصحاب مشهور پیامبر به نام زید بن ارقم که شما هم اسمش را شنیدید. به زید گفتند که زید خوش به حالت ، خدا خیلی به تو مرحمت کرده، خدا خیلی نعمت به تو داده بوده. چه بود؟ تو پیغمبر را دیدی. مگر آدم پیغمبر را ببیند کم چیزیست؟ کم نعمتیست؟ می­خواهیم یك حرف ممتاز از حرفایی که پیغمبر فرموده برای ما بگويی، براي ما یادگار باشه. گفت که خب برادر! من پیر شدم خیلی چیزها را یادم رفته. من را تحت فشار قرار ندهید. چيزی که الان یادم هست برايتان می­گويم. یك چیزی، یك نکته ممتازی از فرمایشات پیغمبر که یادم هست برايتان می­گويم. دیگر بعد نگید بعد چه شد، قبلش چه شد؟ اینها را نگويید. همین مقداری که می­گويم بپذیرید. خب. می­گويد یك روزی پیغمبر در جمع ما ایستاد و خطبه خواند. کجا بود؟ یك جایی آبی بود، یه برکه آبی بود که اسمش غدیر خم بود. این برکه بین مکه و مدینه بود. ما از سفر حج می­آمدیم، از سفر حجةالوداع می­آمدیم کنار یك برکه توقف کردیم. ایشان آنجا برای ما خطبه خواند. حمد خدا گفت، ثنای خدا گفت. وعظ کرد، یادآوری کرد. قیامت و مرگ و حساب و کتاب و این حرفها. بعد فرمود أیُها النّاس فأنَما أنا بَشَر  ای مردم بدانید من هم مثل شماها هستم، من هم انسانم شما هم انسانید. قرآن دارد دیگر. إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ .در قرآن از زبان پیغمبر فرمودند. اینجا هم همین فرمایش را فرمودند. فأنَما أنا بَشَر  من بشرم، بشرم یعنی چه؟ یعنی مرگ دارم. خیلی به آخر عمر من نمانده. یوشَکُ أن یؤتی رَسولَ رَبِّی فَاُجیب نزدیک است فرستاده پروردگارم به نزد من بیاید و من جواب مثبت بدهم، همراهش بروم. عزرائیل بیايد جان من را بگیرد. من در میان شما دو چیز گرانبها می­گذارم. من از میان شما می­روم دو چیز گرانبها می­گذارم. إنّی وَ أنا تارِکٌ فیکُم ثَقَلَین دوتا ثقل، ثقل یعنی گرانبها، دوتا ثقل براي شما می­گذارم. دو چیز گرانبها براي شما می­گذارم اولش کتاب خداست. درونش هدایت است، درونش نور است، به کتاب خدا چنگ بزنید، دست از آن برندارید. هی فرمایش فرمود، بعد هم فرمود اهل بیت من. حرف همه اش همین بود. ما حرفمان با اهل سنت این است که ما به کتاب خدا، به اهل بیت پیغمبر چنگ زدیم. دینمان را از این دو می­گیریم. دقت کنید، کوتاه کردم عرضم را. ما دینمان را از این دو می­گیریم. کتاب خدا، اهل بیت پیغمبر. پیغمر فرموده من از دنیا می­روم دو چیز برای شما می­گذارم. حالا بعد دو حدیث دیگر ­هم می­خوانیم. بعد فرمود اُذکِّرُکُم ُالله فِی أهلِ بِیتی خدارا به یاد شما می­آورم در مورد اهل بیت من، فراموش نکنید. در مورد اهل بیت من از خدا بترسید، بعدا فرمایش دیگری دارد که آنها را نمی­خواهم عرض کنم. تمام شد. عرض کردم این حدیث از چیست؟ کتابش چه بود آقا؟ صحیح مسلم. ما از کتاب­های خودمان نخواندیم. صدتا، هزارتا حدیث در کتابهای خود ما هست. آن را نمی­خواهیم عرض کنیم.

این کتاب را هم معرفی کنم برايتان. ببینید اهل سنت شش کتاب حدیث دارند که در درجه اعلاست. اولی صحیح بخاری، دوم صحیح مسلم . بعد هم آن چهارتای دیگر ­است. این، یکی از آن چهارتاست. الجامِعةالصَحیح وَ هُوَ سُنَنُ تِرمَذی اسمش مشهوراست به سنن ترمذی. اینها همه شان ایرانی­اند. این روایت از جابر است، جابربن عبدالله انصاری. که می­شناسید. می­گويد من پیامبر را در سفر حج مشاهده کردم. پیامبر یک حج رفت. حجة الوداع. سال آخر عمر مبارکش. این قسمت که عرض می­کنیم، این را روز عرفه فرمودند. یعنی بارها فرمودند. آن يكي را روز غدیر فرمودند. این عبارت مال عرفه­است. خب. می­گويد من در عرفه آن حضرت­ را دیدم سوار بر شتر بود با مردم صحبت کرد. یا أیُها النّاس إنّی قَد ترَکتُ فیکُم من در میان شما چیزی به جای گذارده­ام که اگر به آن چنگ بزنید هرگز گمراه نمی­شوید. ببینید سند هدایت امت بعد از پیغمبر. سند هدایت. راه هدایت را فرمود. من یك چیزی در میان شما به جای گذاشته­ام که اگر به آن چنگ بزنید، دست از آن برندارید، هرگز گمراه نمی­شوید. این بود که زید در آن حدیث نگفته بود. این را جابر گفته. هرگز گمراه نمی­شوید. کِتابَ الله وَ عِترَتی أهلِ بَیتی. خب این حدیث دوم.

حدیث سوم: بله، عن ابی سعید. ایشان بعد در پایین می­گويد که در این باب از ابوذر و ابوسعید خدری و زید بن ارقم و حذیفه ابن اُسَید هم، یعنی می­گويد این روایت از پنج­تا راوی دیگر از اصحاب رسول خدا هم نقل شده. عرضم تمام شد. اینجا باز روایت از زید بن ارقم است. ایشان می­گويد قال رسول الله صل الله علیه و آله و سلم، فرمود إنی تارِکٌ فیکُم  من در میان شما به جای می­گذارم چیزی­را که إن تمَسَکتُم بِه لَن تَضِلوا بَعدی که اگر به آن  چنگ بزنید، از آن دست برندارید هرگز گمراه نمی­شوید. ما این را چه می­گويیم؟ می­گويیم قرآن مرجع هدایت است، دقت کنید اهل بیت مرجع هدایت هستند. قرآن و اهل بیت برای بعد از پیغمبر مرجع هدایت هستند. من چیزی را در میان شما گذاشته­ام که اگر به آن چنگ بزنید بعد از من هرگز گمراه نمی­شوید ، أحَدَهُما أعظم مِنَ الاخَر یکی بزرگتر است و آن کتاب خداست. این یک ریسمانی­ست که از آسمان به زمین، آویزان است که مثلا اگر کسی به قرآن چنگ بزند مثل اینکه به آسمان چنگ زده است. دوم عترت من اهل بیت من­ هستند. و این قسمتش مهم است: وَ لَن یَفترِقا حَتی یَرِدا عَلَیَّ الحَوض  این دو از هم جدا نمی­شوند. قرآن و اهل بیت از هم جدا نمی­شوند. تا در حوض کوثر بر من وارد شوند. تنظروا کَیفَ تخلُفونی فیهما  دقت کنید بعد از من چگونه در مورد آن­دو عمل می­کنید. این عرضم تمام شد. برای یك احتمال خطری که نکند یك روزی آدم به یك کسی بربخورد که یك شبهه کند من هیچ چيز در دستم نباشد. این هم تمام.

امشب شب بیست و یکم است، شب دوم از شب­های قدر است. ببینید در شب اول تقدیرات شما را نوشتند، در شب  دوم یعنی شب بیست و یکم اینها را کم و زیاد می­کنند. یك کسی به در خانه خدا دست برمی­دارد، به اخلاص خدا را می­خواند. تقدیرش عوض و بدل می­شود. تقدیر بد به تقدیر خوب تبدیل می­شود. در دعای امشب هم دارد که خدایا جای اسم من را از مثلا اشقیاء به سُعَداء عوض کن، در دعاهای این شبها هست. نام من در میان دیوان کسانیست که خوشبخت نیستند. من دست به دامن تو می­شوم جای این نام را عوض کن و در دیوان کسانی بنویس که خوشبختند. می­شود. با یك دعا می­شود. اگر آدم خوشبخت شد ممکن است دیگر هیچ وقت اسمش از آن دیوان پاک نشود. برای همیشه در دیوان سُعداء ثبت بشود، سعید یعنی خوشبخت. خب در شب دوم که شب بیست و یکم است کم و زیاد می­شود، تقدیرها در شب سوم امضا می­شود، قطعی می­شود. خدا انشاء الله برای همه شما به خیر تقدیر کند. خب این یکی. آمدند به امام عرض کردند آخر آن شبی که یک شب عبادتش معادل هشتاد سال است، هزار ماه است، هشتاد و مثلا چند سال، آن شب کدام است. فرمودند آقا یا شب بیست و یکم، یا شب بیست و سوم. گفت آقا این را تعیین کنید. فرمود اي تنبل باشی دو شب است. این دو شب را بیدار بمان در خانه خدا باش. نماز بخوان. این دو شب می­ارزد. ببینید یك شب. حالا می­گیریم دو شب. گفتند یک شب، شب­قدر است. اگر شما آن شب­ را به عبادت بگذرانید، به درستی، راستی، پاکی، خوبی، استغفار، توسل، توجه، گریه، مثلا انابه، در خانه خدا باشی، به اندازه هشتاد سال کار کردی. هشتاد سال. چه کسی می­تواند هشتاد سال کار کند؟ حاج آقای حق شناس که تمام عمرش کار کرده بود، تمام عمرش. حالا نمی­توانم توضیح عرض کنم. تمام عمرش را ک

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای