اعوذ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَهَ إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نَبیِّنا خاتَم الأنبیاءِ وَ المُرسَلین أبِی القاسِمِ مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالَمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنَة الله عَلی أعدائِهِم أجمَعین إلی یَوم الدّین.
امشب یک شب است. یک شب دیگر هم باقی مانده. خوب چون عرض کردم یک شب است، شب بیست و یکم، چون ممکن است بسیاری از دوستان شب بیست و سوم دیگر نتوانند بیايند. لذا چند مطلب را من باید عرض کنم. یک شکایت کردند از داخل خانهها، این ظلم به هر صورت بد است، به هر صورتش بد است، اگر آدم به یک ضعیف ظلم بکند بدتر است. میفرمایند از ظلم به کسی بترسید که هیچ فریاد رسی جز خدا ندارد. از ظلم به کسی بترسید، که فریادرسی جز خدا ندارد. هیچ کسی نیست به دادش برسد، این را آنوقت خدا به دادش میرسد، یک روز تحمل میکند، یک سال تحمل میکند آنوقت بعد، ممکن است بدجوری ... مادرشوهرها گاهی نسبت به عروسها، عروسها گاهی نسبت به مادرشوهرها، گاهی شوهر نسبت به زن و بچهاش، گاهی خانم نسبت به شوهرش بله، فرقی نمیکند. ظلم از هرکس بد است. آدم نتیجهاش را هم در دنیا میبیند. میگويند ظلم از گناهانیست که نتیجهاش را در دنیا میبیند. ممکن است یک گناهی را آدم صد سال بکند، به اینجا کاری نداشته باشند. بگذارند برای آن عالم اما ظلم یک گناهی است که اینجا آدم اثرش را میبیند غیر از آخرت. اینجا میبیند، غیر از آخرت. این یک مطلب.
مطلب بعد درمورد نماز است. متاسفانه فراموش کردم که روایتش را بیاورم خدمتتان. فوق العاده است، روایات، فرمایشات. به اصطلاح، دستورات و تعلیماتی که اهل عصمت فرمودند، پیامبر فرموده و اهل بیت فرمودند. خیلیهايش هم بلدیم. من به سرعت تکرار میکنم که یادآوری بشود. میفرمایند نماز مثل یک نهریست که از جلوی خانه شما عبور میکند، شما روزی پنج بار در این نهر شست و شو میکنید. بعد امام میفرماید که آدم بعد از این که در یک روز پنج بار شست و شو کند دیگر در بدنش آلودگی باقی میماند؟ خوب نمیماند دیگر. اگر من پنج بار نماز بخوانم هیچ چیز، هیچ گناهی به تنم به جانم نمیماند. متاسفانه که نماز ما مشکل دارد. دیگر نهر جاری نیست. اگر نمازمان نهر جاری بود، خیلی وضع فرق میکرد. این یک حدیث. حدیث دیگر اینکه فرمودند نماز ستون دین است را هم که همه بلد بودید. ببینید ستون است. اگر این ستون سست باشد همه دین ما سست است. آقا اگر این ستون سست باشد، همه دین سست است. آدم به سرعت در برابر گناه مغلوب میشود. به سرعت. اما اگر نمازش خوب باشد، حالا یک حداقل خوبی، نمیدانم آن شب نوزدهم عرض کردم یا نه؟ خیلی سریع عرض میکنیم که حالا اگر کسی هم آن شب بوده مثلا من گفتم شنیده. حالا آنهایی که نشنیدند. ببینید اولا ما یک نماز صحیح میخواهیم. یک نماز صحیح. نماز صحیح شروع میشود از اینکه من تقلیدم صحیح باشد. یك تقلید صحیح، تقلید صحیح دیگر اصلا مشکل ندارد. از یك عالمی که مطمئنم یك سوال میکنم. یك نفر، دونفر عالمی که مطمئنیم. تقلید شما درست میشود. تکلیفت نسبت به تقلیدت حل میشود. خوب این یکی. دوم بعد از اینکه من تقلیدم درست شد، رساله تهیه میکنم طبق رساله مسائل وضو را یاد میگیرم. مسائل وضو چند تا هست آقا؟ مسائل اصلی وضو ممکن است مثلا ده تا مساله بیشتر نباشد. من ده تا مساله، پانزده تا مساله یاد میگیرم وضويم صحیح میشود. نظیر همین غسل است. که اگر من ده تا، پانزده تا بیست تا مساله نسبت به غسلم یاد بگیرم، غسلم صحیح میشود. ببنید خیلی ساده است. یک وضو سه دقیقه است. صحیح بگیرید سه دقیقه است. یه غسل بکنید درست صحیحش چهار دقیقه پنج دقیقه. ببینید هیچ مشکل نیست. یکی از کارهایی که شیطان میکند، آدم را میترساند. این ترساندن یکی این است كه: آقا من میخواهم رساله نگاه کنم. اصلا حرفهايش را که نمیفهمم. به این قـُطر هم هست! میترساند. آقا مسائل وضو شما پانزده تا مساله است. مسائل غسلت بیست تا مساله است. هر مساله هم سه خط است. بیست تا سه خط میشود شصت خط. شصت خط میشود چند صفحه. پس سخت نیست. عرض کردم شیطان آدم را میترساند. مسائل نماز چقدراست آقا؟ بفرمایید پنجاه تا مساله است، شصت تا مساله است. آن هم ده بیست صفحه. من ده بیست صفحه رساله را میخوانم مسائل مهم نمازم را یاد گرفتم. نمازم میشود صحیح. فقط میماند یك حمد و سوره که من باید نزد یك نفری که وارد است یك حمد و سوره بخوانم. اگر نوجوان باشد آدم به سرعت، حتی یك روزه ممکن است آدم حمد و سوره اش را یاد بگیرد. جوان که میشود یك کمی سختتر میشود. یك کمی سن بالاتر میرود سختتر میشود. چون آدم زبانش به یك غلطی عادت میکند. اگر غلط بخواند اگر به یك غلط عادت کند برگشتن زبان به صحیح یك کم سخت است، اما نشدنی نیست. میتوانیم به سرعت یك نماز صحیح یاد بگیريم. اگرهم نماز صحیح بخواند بالخصوص نوجوانها را دارم عرض میکنم، جوانها اگر هم نماز صحیح بخوانند، اول وقت بخوانند، آن مقداری که از ما بر میايد انجام دادیم. یك نماز خوب در حدی که از ما بر میايد انجام دادیم. این نماز میشود ستون. آنوقت عرض میکنم این ستون محکم است. لذا امام فرمودند اگر کسی نمازش را حفظ کند، نمازش را حفظ کند، نمازش را احترام کند، شیطان نمیتواند او را در گناهان بزرگ بيندازد. ببينید خدایی نکرده، خدایی نکرده، خدایی نکرده گاهی یك گناهانی هست که آدم یك بار انجام بدهد، برای همیشه به باد فنا میرود. گاهی اینطوریست. وگرنه همان هم قابل بخشش است میتواند آدم جبران کند اما یك وقت ممکن است نشود. من دیگر حوصله توبه کردن پیدا نکنم. اگر کسی نمازش را درست بخواند، همین که عرض کردم یك نماز چهار دقیقهای، سه دقیقهای، پنچ دقیقهای درست اول وقت بخوانید خدا حفظ میکند، آدم گرفتار گناهانی که دیگر نشود کاری کرد نمیشود. این خیلی مهم است.
یك چیز دیگر، اگر کسی نمازش را احترام کند، همین چیزی که عرض کردم، نمازش را صحیح بخواند، عاقبتش به خیر میشود. این کم است؟ یک کمی بالخصوص نماز صبحهاتان را جوانها، نوجوانها، باید پدرش صدايش کند مثلا مادرش صدايش کند، یك مدتی نیم ساعت، ده دقیقه، بیست دقیقه صدا كند تا این پسر بلند شود، دیر وقت خوابیده، خوابش سنگین است، در جوانی خواب آدم سنگین است دیگر. مزاجش هم سالم است غذا هم خوب میخورد خوابش سنگین میشود. آنوقت سخت بلند میشود. وقتی هم که بلند شد تند تند تند میخواهد یك نمازی بخواند. این نه. یک کمی احترام کند این نماز را احترام کنید. نماز پنج دقیقهای صبح، وضو و نمازش میشود مثلا پنج دقیقه. این پنج دقیقه را درست عمل کنید. بعد هرچی میخواهی بخوابی بخواب. این هم یک مساله.
اگر آدم نمازش را درست بخواند گرفتار یك گناهانی که نشود درستش کرد نمیشود. اما اگر خدایی نکرده نمازش را سست و بی اعتنا و سهل حساب کند ممکن است، عبارت روایت دارد که أوقعَه فی العَظائم شیطان میتواند، زورش میرسد این را در گناهان بزرگ بیاندازد، غرق گناه بزرگ کند. آنوقت یك وقت هم دیگر قابل جبران نیست که عرض کردیم. پس شما هرچه بیشتر به نماز بها بدهید در کل زندگی و سرنوشت شما، کل زندگی، کل سرنوشت شما تاثیر میگذارد. براي خوشبختی شما میشود یک پشتوانه بسیار مستحکم. این هم یك حرف تمام شد.
حرف بعدی، شب گذشته عرض کردم که قرآن میفرماید که إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ اگر کسی گناه میکند... گناه پیش میايد. آن کسی که گناه نمیکند کیست؟ حالا انشاء الله میتوانیم کسی که گناه نمیکند هم داشته باشیم. در این شهرمان هم هستند کسانی که گناه نمیکنند. بودند، هستند کسانی که گناه نمیکنند. میشود، گناه نکردن شدنیست. حالا اگر کسی برايش گناه آمد زود توبه کند. این حرفمان بود .اگر زود توبه کنی بخشیده میشود، در نامه عمل ثبت نمیشود. اگر ثبت شد یك کمی جبران کردنش سخت میشود. خودتان مکرر امتحان کردید. در یك صفحه سفید مینویسید بعد پاکش میکنید. هرچی هم پاککن شما خوب باشد مستحکمم بکشین یك جايي میماند. دیگر آنوقت جايش نمیماند اگر آدم زود توبه کند، دیگه جايش نمیماند. اگه جايش بماند بعد ممکن است یك کمی روي هم روي هم جمع بشود مشکل بشود. اگر زود آدم توبه کند آنوقت فرمودند این توبهاش قبول است. زود هم قبول میشود. توبه کند حتما قبول است. بعد فرمودند اگر کسی تا دم مرگ گناه کرد. من دارم گناه میکنم حضرت عزرائیل آمد این فرد توبه ندارد. این فرد دیگر توبه ندارد. تا آخرین لحظه عمرش داشته گناه میکرده. درحالی که داشته گناه میکرده از دنیا رفته. این توبه ندارد. خوب بین این دو تا حالت چطور؟ وعده بخشش دادند. قرآن دارد که یَغفِر الذنوبَ جَمیعا خدا همه گناهانمان، همه را میبخشد. فقط یك همت میخواهد که آدم برگردد. شخصیت آدم به همتش است. به قدرت عزم و اراده اش هست. همه شخصیت آدم، شخصیت انساني، به همتش هست. ببینید هیچ وقت گرگ نمیتواند تصمیم بگیرد که گوسفندی را ندرد. اصلا چنین قدرت تصمیمی ندارد. انسان قدرت تصمیم دارد. و انسانیت به آن قدرت تصمیمش است. هرچقدر قدرت تصمیم بیشتری دارد انسانیت بیشتری دارد. معمولا گفتند عقل فاصله است. عقل فرق بین انسان و حیوان است. بعضی از بزرگان گفتند: عزم است. قدرت اراده آدم فارق بین انسان و حیوان است. آنچه که بین انسان و حیوان فرق میگذارد قدرت تصمیمش است. انسان میتواند تصمیم بگیرد. هیچ موجود دیگری نمیتواند تصمیم بگیرد. انسان تصمیم میگیرد علیه خودش، علیه هواها و هوسهای خودش. این قدرت فقط خاص انسان است. این بزرگترین جنگ ممکن است که برای انسان پیش بيايد. اگر انسان بتواند علیه خودش قیام کند و خودش را فتح کند یعنی اختیارش دست خودش بیاید. انسان خودش را فتح کند یعنی اختیارش بیايد دست خودش. زمانی که این اختیار بیايد دست خودش میشود انسان کامل. آدمی که اختیارش دست خودش است میشود انسان کامل. اگر کسی اختیارش دست خودش باشد اختیار عالم هم به دستش میدهند. میتواند از در بسته قفل شده عبور کند. آدمی که اختیارش دست خودش است از در بسته هم عبور میکند. مثال زدم در بسته. یك داستانی خیلی سریع عرض میکنم. مرحوم آقای طباطبایی رفته بودند لندن برای معالجه قلب و نمیدونم چی، ایشان چشم خیلی درشت قشنگی داشتند. توی چشمشون رگههای خونی بود. آن آقایان گفتند آقا اگر اجازه بدید این رگههای خونیرا میتوانیم از چشم شما در بیاوریم. فرمودند عیب نداره. گفتند مثلا فردا صبح تشریف بیارید بیمارستان فلان. دوستانشان اطرافشان بودند. ایشان رفتند بیمارستان. صبح آمدند. خب آقا باید لباستان را در بیاورید، لباس بیمارستان بپوشید، بعد هم چون خیلی سخت نیست و مقدمات لازم ندارد اجازه بدید همین الان ما شما را بیهوش میکنیم، یك بیهوشی نیم ساعتی و شما را عمل میکنیم. ایشان فرمودند احتیاجی نیست من را بیهوش کنید. خب نمیشه آقا! چاقوی جراحی میخواهد در چشم شما عمل کند. چشم اجازه نمیدهد. فرمودند نه لازم نیست. آقا چطور میشود لازم نیست؟ فرمودند چشم من دست خودم است، پلک من دست خودم است. اختیار پلکم دست خودم است. عمل کردند دیدند بله ايشان میتوانند نیم ساعت، سه ربع پلکشان را باز نگه دارند. یك بار هم پلک نزدند، یك بار هم چشمشون حرکت نکرد. حرکت چشمشون در اختیار خودشان بود، حرکت پلکشان در اختیار خودشان است. حاج آقای حق شناس را که حالا عکس مبارکشان اینجا هست دوستان گفتند یك متخصص درجه اول، یك فوق تخصص نمیدانم از کجا آمده بود. بردند براي گوش ایشان، گوش ایشان سنگین بود. نیم ساعت، سه ربع كار كرد. با وسایل مثلا بسیار پیشرفته. گفت آقا من نمیتوانم این گوش را معالجه کنم. این دست خودش است هر وقت بخواهد میشنود هروقت هم نخواهد نمیشنود. بچههایی که با ایشان مشرف شده بودند مشهد، با هواپیما میرفتند مشهد و حاج خانم کنار ایشان بود. هیچ وقت ایشان بدون خانمشان مسافرت نمیرفتند. حاج خانم کنار ایشان نشسته بودند. با حاج خانم پچ پچ میکردند، بعد ولي با بچهها میخواستند صحبت کنند بچهها باید داد بزنند. نمیشنيدند. داستان البته خیلیست. نمیخواهم بیشتر عرض کنم. دست خودش میايد. عالم در دستش میايد. نه فقط گوشش. اگر کسی هوا و هوسش دست خودش آمد گوشش، چشمش، عالم در مشتش میشود. یك ذره همت کنیم، این سفره برای همه پهن است. این سفره، سفره ي اختیارداری، شما هم میتاونید اختیاردار بشوید. میتوانی اختیاردار بر جهان بشوی. چه عرض میکردم؟ از کجا آمدیم اینجا؟ بخشش گناهان بود. عرض کردم ماسوای کسی که گناه میکند و به سرعت توبه میکند این که به سرعت بخشیده میشود، قطعا بخشیده میشود. قطعا. چون قول قطعیست، آن آدم بخشیده میشود. کسی که تا آخر عمرش، تا آخرین لحظه عمرش در حال گناه از دنیا رفته تمام عمر گناه کرده، این بخشش ندارد. انشاءالله هیچ کس از آن آدمها اینجا نیست. هیچ وقت ما ها هم چنین گرفتاری پیدا نکنیم. سایرین را فرمودند گناهانشان ممکن است بخشیده شود، دقت کنید ممکن است، اگر شما گناهت را جبران بکنید، مثلا اگر دل سوزاندید، این دلی که سوزاندید بدست بیاورید. گفتند که یك فرزندی پدرش را خیلی آزار داده بود. آن هم یك روزی دلش خیلی سوخته بود یك نفرین کرده بود. آدمی که بچه خودش را نفرین میکند بعد خودش غصه اش را میخورد. حالا گرفتاری بچه، زجر بچه، مریضیش نمیدانم چی بوده. خوب پدرش دارد زجر و رنج آن گرفتاری بچه را میکشد دیگر. گفتند خوب آقا برای پسرت دعا کن. گفت آن روز یك جوری دلم سوخته بود، آن دل سوخته را که دیگر ندارم که آنجور دعا کنم. حالا باشد. عرض میکردیم که سایر گناهان را اگر آدم جبران کند بخشیده میشود، این هم قطعیست. از کجا شروع کنیم؟ شروع میکنیم با پشیمانی. اگر من پشیمان بشوم توبه است. توبه شروع میشود. خب من نماز نخواندم، مدتی نماز نخواندم خدایی نکرده، مدتی روزه نگرفتم. خب باید اینها را جبران کنی، قضاهای روزه را بگیری. کفاره اش را بپردازی، قضای نمازت را بخوانی، به در خانه خدا عجز و لابه کنی، که خدایا من بد کردم خب، یك روزی، یك سالی، دو سالی، من کوتاهی کردم، تقصیر کردم، بدی کردم نماز نخوندم. میبخشد. حق مردم، حق مردم است، حق مردم را نمیشود کاری کرد که باید جبران کنی.
یك قول دیگر هم دادند. یك چیزی گفتند که این خیلی مهم است. اینکه ماها امشب هم جمع شدیم یکی هم به همین دلیل است. قرآن میفرماید وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُول إِلا لِيُطَاعَ بِإِذن اللهِ ما پیامبری را نفرستادیم مگر اینکه به اذن خدا از او اطاعت کنند. همه پیامبران را که فرستادیم ولیّ همه هستند. باید اطاعتشان کنیم، اطاعتشان واجبست باید مردم از هر پیامبری اطاعت کنند. هر پیامبری اطاعتش واجبست. این بحثمان نیست. حرف بعدی، وَلوْ أَنَّهُمْ إِذ ظلمُوا أَنْفسَهُمْ جَاءُوكَ اگر این مردم، حالا مسلمانها، مسلمانها که در امت تو هستند، اگر به خودشان ظلم کردند، نه به دیگران، اگر به خودشان ظلم کردند به نزد تو بیایند اگر گناه کردند، کسی گناهی کرد بین خودش و خدای خودش بود، هرچقدر هم بزرگ بود. اگر بین خودش و خدای خودش بود، به نزد تو بیاید، از خدا بخشش بخواهد، تو هم برايش دست بلند کنی، ای پیامبر تو هم برايش دست بلند کنی و از خدا بخشش او را بخواهی خدا قطعا میبخشد. فَاستغفرُوا اللهَ وَاستغفرَ لهُمُ الرَّسُول آنها از خدا بخشش بخواهند، پیامبر هم از خدا برای آنها بخشش بخواهد لوَجَدُوا اللهَ توابًا رَحيمًا باز هم قول قطعیست، حتما خدا را آمرزنده می يابند. بخشش این آدم هم قطعیست. ببینید گفتیم اگر کسی گناه کرد، بلافاصله توبه کرد، بلافاصله جبران کرد، خدا میبخشد، قطعا میبخشد. اگر کسی گناهی کرد به در خانه پیامبرش رفت. آنوقت پیغمبر یك مجموعه جانشین دارد دیگر، وقتی از دنیا رفت از اینجا رفت، یك کسی جای خودش مشخص کرد. فرمود بعد از من علی (ع) جای من نشسته است. خوب بعد از ایشان ما میرویم به نزد جانشینش. همان منسب را ایشان هم دارد. این منسبهای معنوی پیامبراست. یك منسب ظاهری دارد، آن که حرفهای خدا را به مردم میرساند. مردم باید حرفهايشان را گوش بدهند. بیاموزند عمل کنند. یك منسبهاي باطنی دارد که حالا اگر شد یك مقدار عرض میکنیم. یکی این که شاهد اعمال ماست، پیامبر شاهد اعمال همه خلایق است. ایشان اختصاصی است. پیامبر ما شاهد اعمال همه خلایق است. از چه وقتي؟ از صدر خلقت تا پایان خلقت. شاهد اعمال شاهدان هم هست چون در هر عصری، در هرعصری یك شاهد اعمال داریم ما . زمان حضرت آدم، حضرت آدم بوده تا پایان جهان این شاهدها هستند. یك نفر شاهد حتما روی زمین هست. که او شاهد اعمال مردم است. بنابراین امروز از صبح که من بلند شدم از خواب برخاستم تا حالا ، خوابم را هم شاهد بوده، حالا کار نداریم. از خواب که برخاستم مثلا، فرض کنید که برای سحری بلند شدیم حالا مثلا، بعد سحری خوردیم بعد نماز صبح خواندیم بعد تعقیبات خواندیم، هر کاری کردیم تا این لحظه که من خدمت شما نشستم، لحظه به لحظه، ذره به ذره عمل من را امام زمان ما شاهد بوده اند. این یکی از مقاماتی است که پیامبر دارد، همه ائمه دارند، همه پیامبرها هم دارند. مثلا حضرت نوح در زمان خودش، حضرت آدم در زمان خودش، حضرت آدم جانشین داشته دیگر، جانشینش شاهد اعمال نسل بعد است. هر نسلی شاهد عملی دارد که پیامبر آن زمان است، امام آن زمان است، که امروز امام زمان ما یکی از مقاماتشان این است که شاهد اعمال ماست. کسی که شاهد اعمال است آقا چگونه است؟ من امشب نماز خواندم مثال میزنیم، این نماز را من ریایی خواندم چه کسی فهمید؟ هیچکسی نفهمید. اینهایی که دور و بر من هستند دارند نماز من را نگاه میکنند که نمیفهمند من به ریا خواندم. یك لفظش را حالا مثلا میگوييم، فرضا من غلط خواندم. از روي تنبلی یك واجبش را عمل نکردم. چه کسی میفهمد؟ خیلی از اوقاتش را مردم نمیفهمند. ببینید شاهد که میگويیم تا عمق جان من شاهد است. یعنی در دل من نیت خوبست، شاهد است. اگر نیت بد است شاهد است، آن شاهد همه چیز مرا میداند. شاهد که میگويیم اینطوریست. ببینید یک انسان انقدر بزرگ است الان شش ملیارد و نیم آدم روی کره زمین زندگی میکنند تمام اعمال اینها را شاهد بوده. امام زمان حالا مثلا هزار و دویست سال عمر مبارکشان است دیگر حالا دقیقش راعرض نمیکنم. هزار و دویست سال شاهد اعمال بودند، باید کل این اعمال را روز قیامت شهادت بدهند. یك آدم چقدر میشود بزرگ باشد. این همه عمل. در خاطرش میماند، میبیند، میفهمد، عمق جان هرکسیکه دارد عمل میکند این را میبیند و میفهمد و روز قیامت شهادت میدهد. قرآن گفته. ببینید یك چیزی عرض کنم. همه اعتقادات اصلی شیعه ریشه قرآنی دارد. همه اعتقاداتها. حتی یك دانه هم نداریم که نباشد . همه اعتقادات اصلی شیعه ریشههای قرآنی دارد. گاهی چند آیه دلالت دارد، گاهی حالا کمتر، حداقل یك دانه. آخر سوره توبه را نگاه کنید، میفرماید که وَقــُل اعْمَلوا ای مسلمانها هرکاری دلتان میخواهد بکنيد. فکر نکنی عملت به باد فنا میرود. وقتی من عملم را انجام دادم تمام شد، عمل من یك مقدار حرکات بود وقتی تمام شد، تمام شد. نابود شد رفت؟ نه آقا وَقل اعْمَلوا فَسَيَرَى اللهُ عَمَلكُمْ قطعا خدا عمل شما را میبیند، رسولش میبیند، یك مجموعهای از مومنین این را میبینند. ما میگويیم این مومنین ائمهاند. دلیل قرآنی داریم. حالا بخواهیم بحثش را بکنیم فرصتش نیست. اثبات میشود که این مومنی که اینجا گفته شده است ائمهاند. ببین نمیشه همه شماها شاهد اعمال همه باشید. خوب این شدنی نیست. ببینید شما الان نشستید رو به بنده سخنان مرا شاهد هستيد حرفهای من را متوجه میشوید، همین. حالا شما پشت سرت را نمیبینی. امکان ندارد آدم شاهد اعمال همه مردم باشد. یك دسته خاصیاند این دسته خاص را ما میگويیم همین دوازده امامند که آنها شاهد اعمال ما هستند. یك روزی باید این را شهادت بدهند. آن شب هم شاید عرض کردم. ببینید خیلی از کارها را من میکنم یادم میرود، خیلی از کارها را میکنم یادم میرود. من الان همه کارهای عمرم را یادم نیست. خیلیهايش یادم هست اما خیلی هايش هم یادم نیست .عمل بد کردم یادم نیست . عمل خوب کردم یادم نیست خیلیش یادم نیست اگر آدم عمل خوبش یادش نباشد خوش به حالش چون یکی از شرایط قبولی کار خوب این است که یادت نباشد. من مثلا به ده نفر کمک کردم یادم مانده فلانی بود و فلانی. این خوب نیست. میگويند با دست راستت صدقه بده دست چپت نفهمد یعنی یادت برود، زود یادت برود. کار خوبش را آدم باید یادش برود. اما کار بدش نباید یادش برود. میگويند اگر خدا یك بندهای را دوست داشته باشد این اعمال بدش همیشه جلوی چشمش است، اینطوری. فراموش نمیتواند بکند عمل بدش را. یك بیادبیای کرده یادش نمیرود همیشه خجالتش را میکشد. یك شوخی بیجا کرده، همیشه یادش میماند خجالتش را میکشد. و... آن شاهد اینها را یادش است. یك ذره از چشمش مخفی نبوده، یك ذرهاش از خاطرش نمیرود. روز قیامت شهادت میدهد. خب اینم یك بحث.
یك راه دومی هست. توبه بلافاصله باعث بخشش گناهان است. راه دیگر اگر آدم با گناهش رفت در خانه پیامبر و اهل بیت پیامبر از آنها درخواست کرد برای بخشش گناهش دعا کنند بخشیده میشود. عرض کردیم یکی از دلایل این جمع شدن ما این است که ما دور هم جمع میشویم و اینجا متوسل میشویم. مثلا الان، یك دقیقه پیش روضه حضرت علی اصغر علیه السلام خواندند. این یك توسل بود. بعد هم حالا انشاءالله مثلا بازهم روضه میخوانیم، توسل میکنیم. اینها همه برای این است که واسطه بشوند، آنها را واسطه قرار بدهیم برای اینکه خدا از گناهان ما بگذرد.
باز ذکر خیر حاج آقای حق شناس را عرض کنیم. ما مکرر این فرمایش را از ایشان میشنیدیم. یك وقت میدیدند که یک چشم یك کمی دارد روي هم میايد، میگفتند این سرمه شیطان است. شیطان میايد در چشمتان سرمه میکشد خواب شیرین میشود. چشمها میرود روي هم. برای اینکه شیطان نیايد سراغ ما، در جلسه ما نیايد همه چیز ما خدایی باشد، خوب باشد، صلوات بفرستید.
حالا این مثالرا عرض میکنم برای اینکه یك مطلبیرا میخواهم بگويم. ببینید الان بچههای ما، آنهایی که دانشگاه میروند خیلیهاشان خدا لطف میکند، در دوره دانشجوییشان به عمره مشرف میشوند، مکه مشرف میشوند. حتی دانشآموزانی هم ما داریم که برايشان هماهنگ میشود در دوران دانشآموزی، مثلا سال سوم دبیرستان، وسائل هماهنگ میشود مثلا به عمره مشرف میشود. عمره خیلی سفر خوبیست. خیلی سفر خوبیست. اما آنجا شیطان یك لشکر دارد. چند سال پیش من شنیدم ششصد نفر فارسی زبان یا کسی که به او فارسی آموختند در عربستان سعودی تعلیم دادند برای اینکه بچههای ایران را خراب کنند. باز آنهایی که مشرف شدند مکه، به اصطلاح برای عمره و حج، دیده اند انها انبوه به ما کتاب میدهند. کتابهایی که اوایل میدادند به زبان خیلی ناآشنا بود. اما حالا یواش یواش فارسی روان شده. اول فارسیهای مثلا افغانی بود، یعنی زبان فارسی خودمان نبود. براي ما کمی ثقیل بود یك مقدار بچهها میخواندند مثلا ممکن بود حوصله شان سر برود. اما حالا فارسی روان است. کتاب هم کوچك است. در همین هواپیما که سوار میشود تا میرسد تهران سه ساعت یك دانه از اینها را میخواند. من یك دانه که حالا اسمش را نمیبرم دیدم. اگر این را بخوانید برای اینکه همه چیز خراب بشه یك دانه اش کافیست. حالا آنجا ما باید یك کارهایی بکنیم. یك کارهایی هم میکنند حالا کافیست یا نه نمیدانم. یك نمونه را عرض میکنم. آنها یك کتابی نوشته بودند در مورد حدیث غدیر، تخریب حدیث غدیر. خب مثلا موسسه حج، اداره حج هم یك چیزی برای غدیر نوشته بود، خیلی خوب بود. این چندهزار تا چاپ شده بود؟ این کتاب خوب؟ شماها بگید. حالا بگید حداکثر پنج هزار جلد. آن كتاب كه عربستان چاپ كرده چه؟ صدتا هست. هرکس از آنجا میاد یك دانه همراهش میاورد. كتاب ما چه؟ عرض کردم پنج هزارجلد. پنج هزارتا به کجا میرسد؟ شما هر دوره دوهزار نفر، سه هزار نفر آنجا مسافر حج و عمره دارید. حج هم که صد هزار نفر دارید. این پنج هزارتا به کجا میرسد؟ آنها شیطان پشت سرشان هست. این را شیطان پشت سرش نیست. آن كتابي كه عربستان چاپ كرده شیطان وادارمیکند بخوانی. این يكي را وادار میکند نخوانی.
یك چیزی اینجا پرانتز باز کنم، عرض کنم. آقا هرکسی مسئول حفظ دین خودش است. فرق هم نمیکنه، خانم و آقا نداره. جوان و نوجوان ندارد. هرکس مسئول همه كار خودش است. حالا اینطوری عرض میکنم هرکس مسئول حفظ دین خودش است. باید دین خودش را خودش حفظ کند. آقا هرچه دادند دستت میخوانی؟ این درست نیست که. من رفتم دراینترنت هرچه باز شد نگاه میکنم؟ خوب نه آقا. من باید خودم را حفظ کنم، حراست کنم. حفظ و حراست من به عهده من است. مسئولیتش به عهده من است. ببینید ما میگويیم از رأس کشور، رئیس جمهور کوتاهی کرد، وزیرش کوتاهی کرد. ادارات مثلا کشور کوتاهی کردند، مدرسه من کوتاهی کرد، مدیر من کوتاهی کرد، معلمم کوتاهی کرد، پدر و مادرم کوتاهی کردند. من مسئول هستم. آنها کوتاهی کردند، اما آنها مسئول کار خودشان هستند. من مسئولیت خودم را دارم. آنها مسئولیت خودشان را دارند. هرکس اول مسئول خودش است. اول مسئولیت من، نسبت به خودم است. بعد دیگران هم مسئول هستند. ببینید پدر شما مسئول شما هست، به جای خودش. اما من مسئول خودم هستم. پدر من من را بد تربیت کرده، باشد. وقتی تو به عقل رسیدی بدی را میفهمی باید کنار بگذاری. مثلا فرض کنید که اداره حج کوتاهی کرد، کرد که کرد. او مسئول خودش است. من باید دین خودم را حفظ کنم.
خب آقا جان، حالا آن سفر حج و عمره را مثال عرض کردیم. اینترنت که دیگر دست همه هست. باز کنی یكدفعه میروی داخل گرداب. تهِ این گرداب ، ته جهنم است نه طبقه اول جهنم، تهِ جهنم. آقا اراده شما دست خودت است. این را میبندم .اگر بد بود میبندم. اگر سایت بدی باز شد که داخلش شبهه بود، میبندم. یك دوستي داریم گفت من یك ادارهای میروم، الان هم ايشان اینجاست، گفت من میبینم این آقایانی که آنجا هستند هر روز صبح حرف تازه دارند. دیشب نشسته پای یك مجموعه. این سایت را دیده، آن سایت را ديده. این یك مزخرف در کلهاش کرده. آن يكي هم یك مزخرف. اگر کسی به عقل رسیده باشد، به عقل، که بتواند حرفها را تحلیل کند، سبک سنگین کند، هر حرفی را گوش بدهد، عیب ندارد. اما مگه آدم مریض است؟ به خودش اول یك مقداری مثلا میکروب میزند بعد مثلا واکسن میزند. خب نمیشود که. آقا جان ! من باید جلوی خودم را بگیرم از قدم اول. شاید دوستانی که بیشتر بنده را دیدند مکرر این حرف را از من شنیدند. فرمایش حضرت صادق علیه السلام است. از امام سوال کردند که آقا ، حضرت یوسف چطور سلامت ماند؟ آنجایی که ایشان گیر کرد خیلی خطرناک بود. چطور سالم ماند؟ فرمود برای اینکه از آن روز اول به صورت زلیخا نگاه نکرده بود. یك بارهم نگاه نکرده بود. میشود. آنوقت اگر آدم اینطوری بشود سالم میماند، هرچقدر هم خطر بود، باشد. از لحظه اولی که او یك حرفی زد ايشان گفت نه من از خدا میترسم. چه وقتي میتوانم بگويم من از خدا میترسم؟ اگر از لحظهای که گناهش کوچك است شروع کنم. اصلا من وقتی احساس خطر برای خودم میکنم اصلا اینترنت را باز نمیکنم. خب من اصلا باز نمیکنم. چی میخواستیم بگويیم؟ یك مقدمهای گفتیم مثل اینکه یك چیزی عرض کنیم. حالا کوتاه میگويیم. دوتا سهتا حدیث میخوانیم، خیلی هم به سرعت میخوانیم که بشود. ببینید ما یك حرف اساسی داریم. اینرا برای آن کارهایی که لشکر دلارهای نفتی عربستان سعودی، وهابیهایی که مقابل همه عالم اسلاماند مقابل همه عالم اسلاماند نه فقط مقابل شیعهها. اینها همهی اهل سنت را کافر میدانند. همهرا، نه شیعهرا. همه عالم، جز خودشان را.
این کتاب را اول من معرفی کنم. این کتاب اسمش صحیح مسلم است، در میان کتابهای حدیثی اهل سنت دو کتاب در درجه اولاند. که میگويند قرآن، بعد صحیح بخاری، بعد صحیح مسلم. از نظر اعتبار در کنار قرآن میگذارند. اینها در یك دانه از این حرفها شک نمیکنند. خب. یك مجموعه از مسلمانهای بعد از زمان پیغمبر، زمان پیغمبر اینها نبودند، ندیده بودند، امدند نزد یکی از اصحاب مشهور پیامبر به نام زید بن ارقم که شما هم اسمش را شنیدید. به زید گفتند که زید خوش به حالت ، خدا خیلی به تو مرحمت کرده، خدا خیلی نعمت به تو داده بوده. چه بود؟ تو پیغمبر را دیدی. مگر آدم پیغمبر را ببیند کم چیزیست؟ کم نعمتیست؟ میخواهیم یك حرف ممتاز از حرفایی که پیغمبر فرموده برای ما بگويی، براي ما یادگار باشه. گفت که خب برادر! من پیر شدم خیلی چیزها را یادم رفته. من را تحت فشار قرار ندهید. چيزی که الان یادم هست برايتان میگويم. یك چیزی، یك نکته ممتازی از فرمایشات پیغمبر که یادم هست برايتان میگويم. دیگر بعد نگید بعد چه شد، قبلش چه شد؟ اینها را نگويید. همین مقداری که میگويم بپذیرید. خب. میگويد یك روزی پیغمبر در جمع ما ایستاد و خطبه خواند. کجا بود؟ یك جایی آبی بود، یه برکه آبی بود که اسمش غدیر خم بود. این برکه بین مکه و مدینه بود. ما از سفر حج میآمدیم، از سفر حجةالوداع میآمدیم کنار یك برکه توقف کردیم. ایشان آنجا برای ما خطبه خواند. حمد خدا گفت، ثنای خدا گفت. وعظ کرد، یادآوری کرد. قیامت و مرگ و حساب و کتاب و این حرفها. بعد فرمود أیُها النّاس فأنَما أنا بَشَر ای مردم بدانید من هم مثل شماها هستم، من هم انسانم شما هم انسانید. قرآن دارد دیگر. إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ .در قرآن از زبان پیغمبر فرمودند. اینجا هم همین فرمایش را فرمودند. فأنَما أنا بَشَر من بشرم، بشرم یعنی چه؟ یعنی مرگ دارم. خیلی به آخر عمر من نمانده. یوشَکُ أن یؤتی رَسولَ رَبِّی فَاُجیب نزدیک است فرستاده پروردگارم به نزد من بیاید و من جواب مثبت بدهم، همراهش بروم. عزرائیل بیايد جان من را بگیرد. من در میان شما دو چیز گرانبها میگذارم. من از میان شما میروم دو چیز گرانبها میگذارم. إنّی وَ أنا تارِکٌ فیکُم ثَقَلَین دوتا ثقل، ثقل یعنی گرانبها، دوتا ثقل براي شما میگذارم. دو چیز گرانبها براي شما میگذارم اولش کتاب خداست. درونش هدایت است، درونش نور است، به کتاب خدا چنگ بزنید، دست از آن برندارید. هی فرمایش فرمود، بعد هم فرمود اهل بیت من. حرف همه اش همین بود. ما حرفمان با اهل سنت این است که ما به کتاب خدا، به اهل بیت پیغمبر چنگ زدیم. دینمان را از این دو میگیریم. دقت کنید، کوتاه کردم عرضم را. ما دینمان را از این دو میگیریم. کتاب خدا، اهل بیت پیغمبر. پیغمر فرموده من از دنیا میروم دو چیز برای شما میگذارم. حالا بعد دو حدیث دیگر هم میخوانیم. بعد فرمود اُذکِّرُکُم ُالله فِی أهلِ بِیتی خدارا به یاد شما میآورم در مورد اهل بیت من، فراموش نکنید. در مورد اهل بیت من از خدا بترسید، بعدا فرمایش دیگری دارد که آنها را نمیخواهم عرض کنم. تمام شد. عرض کردم این حدیث از چیست؟ کتابش چه بود آقا؟ صحیح مسلم. ما از کتابهای خودمان نخواندیم. صدتا، هزارتا حدیث در کتابهای خود ما هست. آن را نمیخواهیم عرض کنیم.
این کتاب را هم معرفی کنم برايتان. ببینید اهل سنت شش کتاب حدیث دارند که در درجه اعلاست. اولی صحیح بخاری، دوم صحیح مسلم . بعد هم آن چهارتای دیگر است. این، یکی از آن چهارتاست. الجامِعةالصَحیح وَ هُوَ سُنَنُ تِرمَذی اسمش مشهوراست به سنن ترمذی. اینها همه شان ایرانیاند. این روایت از جابر است، جابربن عبدالله انصاری. که میشناسید. میگويد من پیامبر را در سفر حج مشاهده کردم. پیامبر یک حج رفت. حجة الوداع. سال آخر عمر مبارکش. این قسمت که عرض میکنیم، این را روز عرفه فرمودند. یعنی بارها فرمودند. آن يكي را روز غدیر فرمودند. این عبارت مال عرفهاست. خب. میگويد من در عرفه آن حضرت را دیدم سوار بر شتر بود با مردم صحبت کرد. یا أیُها النّاس إنّی قَد ترَکتُ فیکُم من در میان شما چیزی به جای گذاردهام که اگر به آن چنگ بزنید هرگز گمراه نمیشوید. ببینید سند هدایت امت بعد از پیغمبر. سند هدایت. راه هدایت را فرمود. من یك چیزی در میان شما به جای گذاشتهام که اگر به آن چنگ بزنید، دست از آن برندارید، هرگز گمراه نمیشوید. این بود که زید در آن حدیث نگفته بود. این را جابر گفته. هرگز گمراه نمیشوید. کِتابَ الله وَ عِترَتی أهلِ بَیتی. خب این حدیث دوم.
حدیث سوم: بله، عن ابی سعید. ایشان بعد در پایین میگويد که در این باب از ابوذر و ابوسعید خدری و زید بن ارقم و حذیفه ابن اُسَید هم، یعنی میگويد این روایت از پنجتا راوی دیگر از اصحاب رسول خدا هم نقل شده. عرضم تمام شد. اینجا باز روایت از زید بن ارقم است. ایشان میگويد قال رسول الله صل الله علیه و آله و سلم، فرمود إنی تارِکٌ فیکُم من در میان شما به جای میگذارم چیزیرا که إن تمَسَکتُم بِه لَن تَضِلوا بَعدی که اگر به آن چنگ بزنید، از آن دست برندارید هرگز گمراه نمیشوید. ما این را چه میگويیم؟ میگويیم قرآن مرجع هدایت است، دقت کنید اهل بیت مرجع هدایت هستند. قرآن و اهل بیت برای بعد از پیغمبر مرجع هدایت هستند. من چیزی را در میان شما گذاشتهام که اگر به آن چنگ بزنید بعد از من هرگز گمراه نمیشوید ، أحَدَهُما أعظم مِنَ الاخَر یکی بزرگتر است و آن کتاب خداست. این یک ریسمانیست که از آسمان به زمین، آویزان است که مثلا اگر کسی به قرآن چنگ بزند مثل اینکه به آسمان چنگ زده است. دوم عترت من اهل بیت من هستند. و این قسمتش مهم است: وَ لَن یَفترِقا حَتی یَرِدا عَلَیَّ الحَوض این دو از هم جدا نمیشوند. قرآن و اهل بیت از هم جدا نمیشوند. تا در حوض کوثر بر من وارد شوند. تنظروا کَیفَ تخلُفونی فیهما دقت کنید بعد از من چگونه در مورد آندو عمل میکنید. این عرضم تمام شد. برای یك احتمال خطری که نکند یك روزی آدم به یك کسی بربخورد که یك شبهه کند من هیچ چيز در دستم نباشد. این هم تمام.
امشب شب بیست و یکم است، شب دوم از شبهای قدر است. ببینید در شب اول تقدیرات شما را نوشتند، در شب دوم یعنی شب بیست و یکم اینها را کم و زیاد میکنند. یك کسی به در خانه خدا دست برمیدارد، به اخلاص خدا را میخواند. تقدیرش عوض و بدل میشود. تقدیر بد به تقدیر خوب تبدیل میشود. در دعای امشب هم دارد که خدایا جای اسم من را از مثلا اشقیاء به سُعَداء عوض کن، در دعاهای این شبها هست. نام من در میان دیوان کسانیست که خوشبخت نیستند. من دست به دامن تو میشوم جای این نام را عوض کن و در دیوان کسانی بنویس که خوشبختند. میشود. با یك دعا میشود. اگر آدم خوشبخت شد ممکن است دیگر هیچ وقت اسمش از آن دیوان پاک نشود. برای همیشه در دیوان سُعداء ثبت بشود، سعید یعنی خوشبخت. خب در شب دوم که شب بیست و یکم است کم و زیاد میشود، تقدیرها در شب سوم امضا میشود، قطعی میشود. خدا انشاء الله برای همه شما به خیر تقدیر کند. خب این یکی. آمدند به امام عرض کردند آخر آن شبی که یک شب عبادتش معادل هشتاد سال است، هزار ماه است، هشتاد و مثلا چند سال، آن شب کدام است. فرمودند آقا یا شب بیست و یکم، یا شب بیست و سوم. گفت آقا این را تعیین کنید. فرمود اي تنبل باشی دو شب است. این دو شب را بیدار بمان در خانه خدا باش. نماز بخوان. این دو شب میارزد. ببینید یك شب. حالا میگیریم دو شب. گفتند یک شب، شبقدر است. اگر شما آن شب را به عبادت بگذرانید، به درستی، راستی، پاکی، خوبی، استغفار، توسل، توجه، گریه، مثلا انابه، در خانه خدا باشی، به اندازه هشتاد سال کار کردی. هشتاد سال. چه کسی میتواند هشتاد سال کار کند؟ حاج آقای حق شناس که تمام عمرش کار کرده بود، تمام عمرش. حالا نمیتوانم توضیح عرض کنم. تمام عمرش را ک