جلسه شب بيست و سوم رمضان المبارك 1390( نماز)
جلسه شب بيست و سوم رمضان المبارك 1390( نماز)
اگر نماز انسان درست باشد، اگر نماز درست باشد، دینش درست است. ستون اساسی دین سالم است پس دین انسان سالم است.عرض کردم نماز دوای اول است. از نمازت مراقبت کن...

حضرت آیت الله حق شناس همیشه می فرمودند در قیامت هیچ عملی به سنگینی صلوات بر محمد و آل محمد نیست. و می فرمودند صلوات بلند نفاق را از بین می برد.

أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین

شب سومی است که خدمت شما هستیم و برای امسالمان شب آخر است. حرف های بسیاری است که باید خدمت تان عرض کنیم. ممکن است هر حرفی به درد یک دسته بخورد. بنابراین اگر این حرف برای شما لازم نیست، انشاء الله ممکن است به درد دیگران بخورد.

یک مساله که فکر کردم عرض کنم این است که اگر اعمال انسان از روی تقلید باشد، درست است. اگر از روی تقلید نباشد، ممکن است به بطلان بخورد. یک چیزی خلاف دستور مرجع تقلیدمان باشد و سرخود عمل کرده باشیم نماز و روزه و حج و خمس و زکات و... باطل است. اعمال عبادی انسان باید بر اساس تقلید باشد. اعمال عبادی انسان باید بر اساس تقلید باشد. اگر بر اساس تقلید صحیح نباشد ممکن است به بطلان برخورد کند.

مساله دیگر که سفارش کرده اند عرض کنم این است. خانم هایی که به این مجلس تشریف آورده اند و انشاء الله از آنها قبول باشد و مشکلاتشان برطرف شود و حاجاتشان روا شود، امشب یک قدم بردارند و یک عهدی با خدا بگذارند و آن اینکه سعی کنند و صورت و موهایشان به چشم نامحرم نخورد. حداقل یک حجاب حداقل لازم را داشته باشند. یک حداقل در حجاب داریم و آن این است که موهای خانم ها پیدا نباشد. گردی صورت را هم برخی از آقایان اجازه می دهند و برخی اجازه نمی دهند. حالا ما به همان حداقل اکتفا می کنیم. موها پیدا نباشد. بدن پیدا نباشد. ببینید آن چیزی که ممکن است مرجعی اجازه داده باشد، حد دست ها و گردی صورت است. حالا یک مطلبی عرض کنیم. آیا عمده زیبایی خانم ها در همان صورت شان نیست؟ اگر اینگونه است، جواب خدا را چه می شود داد؟ اگر حواس کسی پرت شود یا کسی به گناهی بیفتد چه کسی می تواند جواب دهد؟ از این هم بگذریم.

می خواستم مطلبی در مورد اهمیت نماز عرض کنم. ببینید همه این حدیث را می دانیم و می گوییم نماز ستون دین است. این که یک شعر یا یک شعار نیست. اینگونه نیست. این مطلب یک واقعیت است. اگر نماز انسان درست باشد، اگر نماز درست باشد، دینش درست است. ستون اساسی دین سالم است پس دین انسان سالم است. در شب های گذشته هم به اشاره عرض کردم. ببینید نماز صحیح از تقلید شروع می شود. وقتی تقلید انسان صحیح است و بعد مسائل غسل و وضو و نمازش را یک دوره می کند. مثلا فرض کنید چهل صفحه از رساله را نگاه می کند.  اگر آدم بخواهد چهل صفحه از یک کتاب فارسی را بخواند و اگر به دقت هم بخواند چقدر طول می کشد؟ فرض کنید در عرض چند روز تقسیم می کند و هر روز چهار صفحه را می خواند. مسائل را به دقت نگاه می کند. ده روزه این چهل صفحه تمام می شود. مسائلش را یاد گرفته، بنابراین بعد از آن نمازش را صحیح می خواند. یک حمد و سوره هم باید یاد بگیرد که می رود نزد یک معلم قرآن و چند ساعت حمد و سوره اش را صحیح می کند. اگر نماز انسان صحیح باشد و آن را اول وقت بخواند نتیجه بسیار خوبی دارد که حالا می خواهیم نتیجه اش را در آن حدیث ها ببینیم. فرمایش اول، فرمایش امیرالمومنین (علیه السلام) است. در نهج البلاغه در نامه شماره 27 آمده: صَلّ ِالصَّلاة لِوَقتِه المُوَقـّت لـَها نماز را در وقتی که برایش مشخص کرده اند بخوانید. آقا پنج دقیقه نماز در اول وقت یا آخر وقت فرقی ندارد. پنج دقیقه است. خب این را اول وقت بخوانید. زمین تا آسمان با آخر وقت فرق دارد. زمین تا آسمان. نماز را در وقتی که برایش مشخص کرده اند بخوانید. نه زود تر بخوانید و نه دیر تر. کسی بگوید من کار بسیار سنگینی دارم بنابراین نمازم را می گذارم آخر وقت. نه آقا این پنج دقیقه را اول وقت بخوان و بعد هم کار سنگینت را انجام بده. باور کنید اگر کسی نمازش را اول وقت بخواند، کارهایش درست انجام می شود و عقب نمی ماند. سنگ جلویش نمی افتد. بعد ببینید این عبارت چقدر مهم است. وَاعلـَم أنَّ کـُل شَیءٍ مِن عَمَلِکَ تـَبَعٌ لِصَلاتِک تو این را بدان که هر عملی که می خواهی انجام دهی این عمل تابع نماز است. اگر نمازت درست است آن عملت هم درست است. اگر نمازت قبول است آن عمل هم قبول است. هرکاری می کنی، تبع نمازت است. یک نتیجه که بسیار مهم است. برای دوستان جوانی که گاهی با هم صحبت می کنیم و مشکل گناه را دارند، من این را عرض می کنم. از حضرت صادق (علیه السلام) روایتی است که ایشان از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل کرده اند. فرموده اند لا یَزالُ الشَّیطان زَعِراً مِنَ المُومِن شیطان همیشه و دائما از مومن می ترسد. شیطان از شما می ترسد. اگر ما درست تصور کنیم واقعا از شیطان می ترسیم. قرآن فرموده او دشمنی است که تو را می بیند و همه نوع قدرتی در مورد تو دارد اما تو او را نمی بینی. من نمی فهمم از کجا زد. یک همچین دشمنی که نظیر ندارد، از شما می ترسد. چه زمانی؟  ما حافظ عَلی الصَّلـَواتِ الخَمس مادامی که انسان از نماز های پنج گانه اش مراقبت کند. اگر از نمازهای پنج گانه اش مراقبت می کند شیطان از آن آدم می ترسد. زورش نمی رسد. حرف بزرگی است. وقتی من جست و جو می کردم شاید شش یا هفت حدیث در این مورد بود. نه یکی. شش یا هفت حدیث. من از کتاب وسائل الشیعه نقل کردم. چهار حدیث آنجا بود. حدیث های دیگر هم در منابع دیگر بود. شیطان دائما از مومن می ترسد، مادامی که این مومن مراقب نمازش هست. ما حافـَظـَ از نماز خودش حفاظت می کند. نمازهای پنج گانه اش را در وقتش می خواند. فإذا ضَیَّعَهُن اگر نماز را ضایع کند، مثلا نشسته پای تلویزیون و برنامه جالبی دارد و پنج دقیقه آن را رها نمی کند. می خواهد تا آخر آن را ببینید و یک مرتبه نیم ساعت یا سه ربع از وقت نمازش می گذرد. یک معامله دارد و سر آن می ایستد. یک کار اداری دارد. یا مثلا بنده کار نوشتنی یا درس دارم. خدا حاج آقای حق شناس را غریق رحمت و رضوان خودش بکند. ایشان می فرمودند وقتی اذان می گفتند من دیگر درس را نمی فهمیدم. تا الان می فهمیدم اما دیگر از آن به بعد نمی فهمیدم. ایشان بنده ای بود که خدا دوستش داشت و می خواست نماز اول وقتش ترک نشود. به درس بسیار عشق و علاقه داشت. اما عشق و علاقه به درس نماز اول وقت را از او نمی گرفت. حتی ده دقیقه دیر نمی شد. خدا ده دقیقه اش را هم نمی خواهد. نتیجه دارد. اگر نماز را ضایع کند تـَجَرَّئ عَلـَیهِ آن وقت شیطان جرئت می کند. آن وقت زورش می رسد او را به گناهان بزرگ وارد کند. ببینید یک گناهانی وجود دارد که اگر انسان رفت دیگر برنمی گردد. ممکن است انسان یک گناه بکند و عاقبت به شر شود. در حدیث دیگری فرمودند اگر کار خوبی پیش آمد آن را کم اهمیت نشمارید. کار بسیار کوچکی است. ظاهرا کوچک است. آن را کوچک نشمارید. خدای متعال رضای خودش را در کارهای خیر پنهان کرده است. شاید رضای خدا در این کار خیری باشد که به نظر شما هم بسیار کوچک می آید. اگر به آن عمل کردید تو مورد رضای خدا واقع شده ای و می فرمایند دیگر تو را عذاب نخواهم کرد. یعنی عاقبت به خیر شدی. یک وقت یک کار خیر کردی و برای همیشه با آن عاقبت به خیر می شوی. و از آن طرف خدای متعال غضبش را در گناهان مخفی کرده است. یک وقت گناهی را کوچک نشماری. یک گناهی را کوچک نشماری. ممکن است خدای متعال غضبش را در آن قرار داده باشد و اگر آن را انجام دهی بگوید دیگر نمی بخشمت. آدم عاقبت به شر شود. می فرمایند اگر نماز را ضایع کند، با همان مثال هایی که عرض کردیم. مثلا جوان ها می نشینند و یک بحثی را دنبال می کنند. چند ساعت بحث می کنند و بیهوده قوت جوانی را هدر می کنند. یکی از گناهان کبیره جدال و مراع است. گناه کبیره است. آثار بسیار بدی دارد. اخلاق انسان را بد می کند. آدم را لجباز می کند. نمازش را به تاخیر می اندازد و دارد بحث بیهوده می کند. این شخص نماز را کم اهمیت شمرده و حفظ نکرده. اگر حفظ نکند، شیطان قدرت و جرئت پیدا می کند و می تواند او را در گناهان بزرگ وارد کند. عرض کردم گاهی انسان یک گناه می کند و دیگر عاقبتش به شر می شود. اگر انسان از نمازش مراقبت کند، خدا حفظش می کند. از گناهان بزرگ حفظ می کند. گاهی دوستان نزد من آمده اند و گفته اند من مشکل گناه دارم. من عرض کردم نماز دوای اول است. از نمازت مراقبت کن. در خاطر دارم که ما این را از حاج آقای حق شناس یاد گرفتیم. هرکس که می آمد به او می گفت نمازت را اول وقت بخوان. آقا من می خواهم در درسم شاگرد اول شوم. می فرمود نمازت را اول وقت بخوان. چه ربطی دارد؟ ایشان می فرمود من قول می دهم. عرض می کردم نماز انسان را از گناه حفظ می کند. مطلب دیگر این است که در آن عاقبت به خیری هست. حضرت صادق (علیه السلام) فرمود که حضرت ملک الموت عزرائیل وقتی بالاسر شخص محتضر می آید، بر مومن تلقین می کند. برای کسی که از نمازش مراقبت کرده تلقین می خواند. یعنی با اعتقاد درست از دنیا می رود. تلقین حضرت ملک الموت چیز کمی نیست. تلقین کسی که بالای سرمان است را ممکن است اصلا نشنویم. انقدر حالم بد باشد که اصلا نشنوم. اما تلقین او را نمی توان نشنید. او تلقین می کند و با اعتقاد درست از دنیا می رویم. کسی که با اعتقاد درست از دنیا برود، حتما عاقبت به خیر است و حتما به بهشت می رود. حالا اگر اشکالاتی دارد، اشکالاتش را برطرف می کنند. اگر با اعتقاد درست رفتی، حتما عاقبتت خوب است. حتما اینگونه است. برو بر گرد ندارد. حالا اگر فلان خطا و فلان ظلم را انجام داده ای، جواب آنها را در طول زمان پس می دهی. اما عاقبتت خوب می شود. اگر کسی عاقبت به شر شود بسیار بد است.

ببینید آن لحظه، لحظه ای است که اگر شیطان آمد و جان مرا گرفت تمام است و من بی ایمان از دنیا می روم. اگر بی ایمان از دنیا رفتی، تمام است. یک لحظه است اما لحظه آخر است. که اگر این لحظه را بی ایمان شوم و شک کنم و یک بی اعتقادی برایم پیش آید و بی ایمان از دنیا بروم، تمام است. مرحوم امام یک داستانی را نقل می کردند. فرمودند ما با استادمان به عیادت یک آقایی رفتیم که به نظر می رسید آدم خوبی است. یک حرفی زد که خدا پیش نیاورد. گفت حالا که کار و زندگی ام جور شده خدا دارد مرا می برد. با یک غضبی این حرف را می گفت. نسبت به خدای متعال غضب در دلش بود. استاد ما گفت بلند شویم. اینجا جای نشستن ما نیست. از در که بیرون آمدیم صدای شیون خانم ها بلند شد. این آدم با غضب بر خدا و نارضایتی از خدای متعال از دنیا رفت. این را نمی شود جبران کرد. به طور حتم قبلا در جایی مشکل داشته. حتما یک عیب بزرگی داشته.

حضرت ملک الموت شیطان را از آدم دور می کند. شیطانی که آمده بود عقیده را ببرد و شک بیندازد. نسبت به کسی که از نمازش مراقبت کرده. وَ یُلـَقـِّنـَه شَهادَة أن لا اِله الا الله وَ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله در آن حالتی که تمام طول عمر آدم، حالتی شبیه و نظیر آن لحظه نیست. تجربه ای است که فقط یک بار اتفاق می افتد. هیچ تجربه ای به آن سختی در زندگی آدم نیست. مثال هایی گفته اند که نمی خواهم عرض کنم. حضرت ملک الموت به کمک می آید. شیطان را دور می کند و شهادتین را تلقین می کند و آدم با اعتقاد درست از دنیا می رود. این ثمره مراقبت از نماز است. ثمره دیگر آن چه بود؟ خدا انسان را از گناهان بزرگ حفظ می کند. ببینید گناه بزرگ هم آن نیست که هیکلش بزرگ است. یک کارهایی از نظر فیزیکی بزرگ و زیاد است، به نظر ما گناه بزرگی می آید. مثلا یک کسی ده میلیون تومان به مردم سومالی کمک کرده، به نظر ما این بزرگتر از کسی است که صد تومان کمک کرده. ما این را نمی دانیم. این ترازوی ماست. خدا از گناهان بزرگی حفظ می کند که واقعا بزرگ است. مثل همان حالت غضب و ناراحتی و نارضایتی که آن فرد با آن حال از دنیا رفت. معمولا اگر مردم بالا صرش نشسته بودند به نظرشان چیز مهمی نمی آمد. می گویند حالا خیلی حالش بد است و یک حرفی زده. اینگونه به نظر می آید. اما اهل فن گفت دیگر نمی شود اینجا نشست. این دارد کفر می گوید.

خب از این مطلب هم بگذریم. می خواهم یک حرف اصلی عرض کنم. در شب های گذشته هم یک حرف اصلی عرض کردیم. هر ذره ای که آدم عمل می کند، آن ذره در تمام طول عمر آینده اش که تا ابد است، تاثیر دارد. هرکاری می کنی تا پایان عالم در زندگی ات تاثیر دارد. یک ذره کار خوب می کنی، تا پایان عالم در زندگی ات تاثیر دارد. در سرنوشتت تاثیر دارد. حالا می خواهم یک مطلب دیگر عرض کنم. اینهمه دستورات شرعی که گاهی به نظر ما سخت گیری می آید، می گویند مگر به نفع من بوده که گفتم؟ گفتم دروغ نگویی و تو دروغ نگفتی و یک ضرر مالی خوردی. اگر دروغ می گفتی، یک سود صد میلیونی گیرت می آمد. چون دروغ نگفتی، هیچ چیز گیرت نیامد. پیش خودت محاسبه می کنی که به خاطر دو کلمه حرف، صد میلیون ضرر کردی. در آیه 7 سوره مبارکه اسراء می فرماید: إِنْ أحْسَنتـُمْ أحْسَنتـُمْ لأنفـُسِكـُمْ هر کار خوبی کردی، به خودت خوبی کردی. خدا که محتاج کارها تو نبوده. همه عالم هم که دروغ بگویند، بر دامن کبریایش گردی ننشیند. هیچ کس در عالم نماز نخواند، برای خدا مشکلی نیست. در سلطنت او یک ذره نقص وارد نمی شود. یک ذره از کبریای او کم نمی شود. به قدرت او لطمه نمی خورد. به سلطنتش لطمه نمی خورد. به خودش ضرر کرده. هرکس کرده به خودش کرده. إِنْ أحْسَنتـُمْ أحْسَنتـُمْ لأنفـُسِكـُمْ هر خوبی که می کنید، برای خودتان کردید. آقا لازم است کسی بداند؟ من دارم برای خودم می کنم. یک شب تاریک از یک کوچه عبور کردی، یک صندوق صدقات بود. یک پنجاه تومانی در آن انداختی. به نظر خودمان که پنجاه تومان چیزی نیست. آدم خودش هم این را حساب نمی کند. به خودت خیر کردی. برای خودت کردی. هیچ کس نفهمید. هیچ کس بارک الله نگفت. خودت هم یادت رفت. آن شب عرض کردم اگر آدم خودش هم عمل خوبش را فراموش کند، آن عمل برایش می ماند. من می شمارم و مثلا می گویم ده بار به زیارت حضرت رضا (علیه السلام) رفته ام. خب حسابش را داری دیگر. حساب داری. این را نمی دانیم چه می شود. اما کسی حساب ندارد. یادش نیست. عدد یادش نیست. به زیارت امام حسین رفته، عددش را یادش نیست. به مردم خدمت کرده، عددش را یادش نیست. اصلا نفرش را هم یادش نیست. خوش به حال آدمی که اینگونه است. کار خیرش را یادش نیست. یک کار بد کرده، همیشه جلوی چشمش است. می گویند جزء آدم هایی که خدا در موردش اراده خیر کرده است کسی است که یک کار بد که انجام داده همیشه جلوی چشمش است. گناهش را فراموش نمی کند. این بد نیست. آدم هم از اینکه همیشه یادش باشد چکار کرده، رنج می کشد. اما خدا خیر این آدم را خواسته. اما اگر کسی گناهانش را فراموش کرده باشد وا ویلا دارد. آن شب عرض کردم. در دعای آخر سال دارد که خدایا من یک کارهایی کردم که در خاطرم هست و یک کارهایی کردم که در خاطرم نیست. همه را ببخش. فرمودند إِنْ أحْسَنتـُمْ أحْسَنتـُمْ لأنفـُسِكـُمْ هرکار خوبی که می کنی، به خودت کرده ای. من از یک ذره اش سود نمی برم. اگر می گویم نماز بخوان من که سود نمی برم. سود نماز در اولین قدم به جیب خودت می رود. در مورد گناه هم می فرمایند اثر گناه مانند این است که یک تکه گوشت بدون استخوان را بگذاری و یک کارد تیز را رویش فشار دهی. چقدر طول می کشد تا چاقو بر آن اثر کند؟ یک لحظه تا آخر گوشت می رود. می گویند اثر بد گناه در آدم سریع تر از این اتفاق می افتد.

یک مطلب دیگر. دو فرشته ای که همراه انسان هستند، گاهی می بینند این آدم بوی بد می دهد. آن فرشته به آن فرشته می گوید مشخص می شود این نیت بد کرده است. قصد گناه کرده. بوی بد گرفت. تا خیال بد کرد، بوی بد گرفت. اگر دروغی از دهانش در آید بوی بدش تا هفت آسمان می رود. ما اینها را نمی فهمیم. اما آنهایی که در پس پرده عالم اند اینها را می بینند و می شنوند و ذره ذره حساب می کنند. باز در قرآن می فرماید یک کلمه که از این دهان خارج می شود مراقب ایستاده و ذره ذره حساب می شود. هر نگاهی که می کنی، هر خیالی که می کنی، همه ذره ذره حساب می شود. اگر خوبی کردی به خودت کردی. وَإنْ أسَأتـُمْ فـَلـَهَا اگر بدی کردی هم به خودت کردی. این یک نمونه بود. در آیه 6 سوره مبارکه عنکبوت هم می فرماید: وَمَنْ جاهَدَ فـَإنـَّما يُجاهِدُ لِنـَفسِهِ  هرکس جهاد کند، نه جهادی که به معنای به میدان جنگ رفتن باشد. هر کوششی که می کند. شما امشب آمده اید و از سر شب تا صبح بیدار هستید. خود بیداری، حساب می شود. یعنی بدون کار دیگری حساب است. خوب اگر این بیداری را در عبادت بگذراند، بسیار بهتر است. هرکس در راه خدا مجاهدت کند، فإنـَّما يُجاهِدُ لِنـَفسِهِ  دارد برای خودش می کند. هر چه کلنگ می زنی داری برای خودت گنج می کنی. هرچه باشد. فرمودند مَن یَبخَل هرکس بخل بورزد، به خودش بخل کرده. اگر یک ذره داده بود آن یک ذره به سود خودش بود. به خودش ضرر زد. حالا این را بشمارید تا آخر. در آخر آیه هم می فرماید و خدای متعال غنی است. خدا که از صدقه من سود نمی برد. در مورد قربانی حج می فرمایند گوشت و خون این قربانی که به خدا نمی رسد. همه را به فقرا می دهند. به خدا چه می رسد؟ تقوای شما. آن نیت خیرت پیش خدا قیمت دارد. وگرنه گوشتش که به درد خدا نمی خورد. آن نیت خیری که داری مهم است. آنجا باید ششصد هفتصد ریال پول گوسفند بدهی. بعد یک ذره اش هم به خودت نمی رسد. خب نمی رسد که نمی رسد. من باید برای خاطر خدا خرج کنم. این قیمت دارد. برای خاطر خدا خرج کردن قیمت دارد. نیت مهم است. هر کار خیری که انجام می دهی به نفع خودت است و هر کار بدی که می کنی به ضرر خودت است. خدا غنی است. خدا یک ذره از کار تو سود نمی برد. یک ذره از این کار خیر گم نمی شود. یک ذره از کار بد گم نمی شود. می ماند. مگر اینکه جبران کنیم. امشب از ان شب هایی است که آمده ایم اگر در گذشته خطایی داشتیم جبران کنیم. عرض کردم خود این بیداری یک قدم است.

یک مطلب دیگر عرض کنم. یک فردی از اصحاب حضرت صادق (علیه السلام) خدمت امام رسیدند و حضرت فرمودند شب بیست و یکم و شب بیست و سوم چکار می کردی؟ عرض کرد خواب بودم. مگر خبری بود؟ حضرت فرمودند خوب این شب ها، شب بیداری و عبادت است. عرض کرد من خواب بودم. حضرت فرمودند نه تو یک کاری کردی که از همه برتر بود. گفت یادم نیست. فرمودند تشنه بودی و از خواب بیدار شدی. ظرف آب را که برداشتی یاد تشنگی امام حسین (علیه السلام) افتادی. یک قطره اشک از چشمت چکید. آن یک قطره اشکی که از سر اخلاص تمام و بی هیچ نظری از چشمت چکید از تمام اعمالی که آن شب دیگران انجام دادند برتر بود. این بسیار قیمتی است. امشب صد رکعت نماز وارد است که بسیار خوب است و آثار مفصلی دارد. اما ممکن است اگر کسی یک لحظه ای دلش واقعا به خدا متصل شود، از صد هزار رکعت برتر باشد. اگر کسی دلش برای امام حسین سوخت بسیار قیمتی است. هر کاری برای امام حسین انجام دهید به درد می خورد. قدیمی ها در روضه بر پیشانی شان می زدند. حالا این رسم برداشته شده. حالا مثلا در یک روضه ای دو مشت بر سینه ات زدی. قیمتی است. فقط با اخلاص باشد. اگر اخلاصش درست باشد بسیار قیمتی است. اگر در ترازو بگذاریم ممکن است از همه اعمال ما برتر باشد. حالا امشب به لطف و مرحمت خدا زیارت امام حسین را خواندیم. امیدواریم خدا پذیرفته باشد. مرحمت کرده باشد. قبلش هم توبه کردیم و العفو گفتیم و مناجات و روضه خواندند که امیدواریم انشاء الله همه اینها برایتان بماند.

شب گذشته دوستان همت کردند و تقریبا سه میلیون و خورده ای برای قحطی زدگان سومالی جمع شد. امشب هم دوستانی که آن شب پول جمع کردند، هستند. اینها افراد مطمئنی هستند. شک نداشته باشید و کمک کنید. انشاء الله به جایش می رسد.

یک مطلب دیگر. اگر امشب شب قدر باشد، یک شب معادل هزار ماه است. یعنی هشتاد سال. اگر من امشب دو رکعت نماز خواندم مثل این است که هشتاد سال نماز خواندم. اگر یک مقدار صدقه دادم مثل این است که هشتاد سال صدقه دادم. برای سلامتی امام زمان بدهید که ارزشش بسیار بیشتر می شود. یک صلوات فرستادم مثل این است که هشتاد سال صلوات فرستادم. ارزش این را فراموش نکنید. شاید این شب هشتاد ساله امشب باشد. سعی کنید چرت نزنید. چیزی نمانده. حوصله تان سر نرود. تحمل کنید. یک شب است. یک عمل با نشاط صد هزار برابر عملی که از سر خستگی و بی حوصلگی باشد می ارزد.

خب بنا بود در مورد خانواده عرض کنیم. داستانش را شنیده اید. دو نکته بسیار ممتاز دارد. سعد بن معاذ از اصحاب خوب پیغمبر بود و بسیار جدی پای ایشان ایستاده بود. یعنی واقعا مرد مومن درستی بود. ایشان در جنگ خندق تیر خورده بود. تیر به رگ اصلی پایشان که اصطلاحا به آن رگ اکهل می گویند خورده بود. آن زمان هم که نمی توانستند پانسمان و بخیه کنند. رگ که پاره شده دیگر کار تمام است. او داشت از دنیا می رفت. از خدا درخواست کرد که خدایا اگر می خواهی تکلیف یهودی ها را معین کنی مرا زنده نگاه دار تا من ببینم تکلیف اینها چه می شود. خونریزی اش قطع شد. مریض زخمی بستری بود اما فعلا خطر برطرف شده بود. بنابراین ماند تا تکلیف یهودی ها مشخص شد و رگ دومرتبه خونریزی کرد و ایشان از دنیا رفت. پیغمبر برایش خیلی حساب باز کردند. اولا هنگامی که مریض بود فرموده بودند بسترش را به مسجد بیاورند تا ایشان بتواند بیشتر به عیادتش بیاید. خوب وقتی ایشان از دنیا رفت جبرئیل خدمت رسول خدا رفت پرسید یا رسول الله چه شده که عرش لرزیده؟ فرمود که سعد بن معاذ از دنیا رفته. آدمی بود که عرش در مرگش لرزیده بود. بعد هم او را شستند و خود پیغمبر در تشییع او شرکت کرد و کفششان را درآورده بودند و پا برهنه در تشییع او شرکت کرده بودند. یک طرف تابوت را گرفتند و خودشان او را در قبر گذاشتند و سنگ لحد گذاشتند و تلقین خواندند و خود پیغمبر برایشان نماز خواندند. ببینید مثلا ما آرزو می کنیم یک عالم بزرگی مثل آیت الله بهجت یا آیت الله حق شناس برایمان نماز بخوانند. اما کجا پیدا می شود؟ پیغمبر برایشان نماز خواندند. خوب در نماز میت برای میت دعای استغفار می خوانند. خدایا این را ببخش. بعد دفنش کردند. وقتی قبرش را پوشاندند مادرش گفت بهشت برایت گوارا باد. پیغبر فرمودند این چه حرفی بود زدی؟ چیزی بر گردن خدا نگذار. تو چه می دانی الان بر پسرت چه گذشته؟ آقا با این مقدمات؟ شهید شده، پیغمبر برایش نماز خوانده و او را در قبر گذاشته. فرمود الان قبر چنان فشارش داد که نمی دانی. همه لرزیدند. آقا این چکار کرده بود؟ فرمودند در خانه اخلاقش نسبت به زن و فرزندش تند بود. همه چیز به جایش هست. شهادت به جایش هست. دعای پیغمبر به جایش هست. اخلاقش هم که بد بوده به جایش هست.

آن روزی که حضرت امام حسین (علیه السلام) به کربلا آمدند، به دنبال یار و یاور می گشتند. یک آدمی آمد. امام فرمودند اگر کسی بدهکار مردم است با من نیاید. کسی که بدهکار مردم است با من به کربلا نیاید. یک آقایی آمده بود که خانمش گفت آقا من ضامن او می شوم. خب تو از کجا می خواهی ضامن شوی؟ با کدام پول؟ مگر سرمایه داری که می خواهی ضامن شوهرت شوی. این می شود دیگر. مثلا اگر کسی بدهکار باشد کس دیگری می تواند بگوید به عهده من. به گردن من است. خب شما که می خواهی بدهکاری ایشان را به گردن بگیری پولی داری؟ زن گفت نه. حضرت فرمود نمی خواهد بیایی. در لشکر امام حسین بدهکارنبود. هرچیزی به جای خودش است. کسی زورش به زنش می رسد، به زنش ظلم می کند و زور می گوید. فرزند نسبت به پدر و مادرش. آقا آتش است. هرجوری که باشد. این دو مورد را به عنوان مثال عرض کردم. مثلا یک آقایی نسبت به کارمندان یا شاگردان یا زیر دستانش. یک آقایی بود که به فقزا زور می گفت. نمی شود. حالا یک نکته ای عرض کنم. می شود من یک روزی، یک ساعتی بنشینم و کمی درمورد اخلاق خودم فکر کنم؟ آینه جلوی خودم بگذارم و کمی فکر کنم. ممکن است من نتوانم به شما بگویم یا شما نتوانی به من بگویی. از یک اخلاق بد من ناراحتی و جرئت نکنی چیزی بگویی. خب این شدنی است. من هم نمی توانم به آن آقا بگویم. بسیار ناراحت می شود. خوب گردنش می ماند و بعد باید جوابش را بدهد. خود آدم باید بنشیند و کمی درمورد اخلاقش فکر کند. اگر بماند آن طرف باید بارش را بکشد. حالا نمی دانیم بعد از فشار قبر این آقا باز هم گرفتاری داشته یا نه. بابا جایش در درجه اعلاست اما وقتی یک بدی داری، آن بدی هم گریبانت را می گیرد. ببینید در اصطلاح عوام هم می گویند که خدا در جای حق نشسته. حق. بدی من به جایش هست. صد خوبی هم که دارم به جایش هست. هرکدام حساب خودش را دارد.

دوستی با امام حسین. البته دوستی با امام حسین کجاست؟ کجا پیدا می شود؟ دوستان امام حسین همان هایی بودند که در کربلا بودند. یکی از آنها می گفت من حاضرم تمام بلای شما خانواده را به تنم بخرم تا شما سلامت بمانید. اگر با شما باشم مرگ است و اگر با شما نباشم سلطنت است. من مرگ را بر آن سلطنت ترجیح می دهم. این نشانه دوستی است. دوستی گذشت می آورد. به مقداری که برای امام حسین می گذری، یعنی او را دوست داری. خب اگر برای امام حسین گذشتی، همه چیز هست. به کمکت می آید. نقایص آدم را جبران می کند. خب حالا چه کسی اینگونه است؟ البته اگر یک روز هم سیاه پوشیدی و بر سینه ات زدی حساب است. فکر نکن این را فراموش می کنند. این هست و آدم را نجات می دهد. حتما هم نجات می دهد. اگر راست است حتما نجات می دهد. اما می ترسیم دیر شود. انسان یک ذره به اعمالش توجه کند. آدم اعمال بد خودش را می داند البته گاهی همان را هم نمی داند. از بس در بدی خودش غرق است نمی فهمد کاری که می کند بد است. نمی فهمد کاری که می کند برای مردم تنفر آور است. نمی فهمد.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای