سوال:
سلام خدمت استاد بزرگوار. من حدود دو سال هست که ازدواج کردم. هنگامی که همسرم به خواستگاری من آمدند من به این ازدواج رضایت نداشتم و پدرم هم با یک آقای اهل دلی که صحبت کرده بودند گفته بودند که همسرم مرد خوبیست منتها اگر صبر کنید مورد بهتری برای دختر می آید. منتها با وجود اصرار ورفت و آمد زیاد خانواده همسرم این ازدواج صورت گرفت.
همسرم مرد مومن خوش اخلاق و اهل کار است هرچند که من به کارش علاقه ای ندارم و هم خودش و هم خانوادش بسیار به من علاقه دارند منتها از برخی جهات مثل مسایل مالی و فرهنگی( به خاطر شهرستانی بودن خانواده همسرم) و از همه مهمتر تحصیلی باهم اختلاف داریم ( من هم در حوزه و هم دانشگاه تحصیل میکنم). با توجه به این اختلافات و حرف آن آقا که گفت صبر کنید بهتر است خیلی همیشه دچار دلسردی و تاسف میشم که کاش صبر میکردم. تنها امیدم به استخاره بود و بسیار خوب آمده بود که آن هم با وضع پیش آمده مزید بر علت شده تا این حالت قلبی من بیشتر شود. و در کنار همه ی این ها احساس میکنم شاید دارم کفران نعمت میکنم با توجه به ویژگی هایخوب همسرم. لطفا راهنماییم بفرمایید