شب هفتم جلسه( عالـــــَم پــاكي)
شب هفتم جلسه( عالـــــَم پــاكي)

أعوذ بِاللهِ مِن الشَّیطانِ الرَّجیم. بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمین وَ لا حَولَ وَ لا قوّهَ إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطـّیبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالَمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لَعنَة الله عَلی أعدائِهِم أجمَعین إلی یَوم الدّین

در این شبها مطالب بسیاری عرض شد. حالا میخواهیم یکی از آن حرفها را ضمن این حدیث برای شما عرض کنیم. حدیثی از امام صادق (علیه السلام) است. راوی میگوید: قـُلتُ لـَهُو أیُهَا العالِمُ أخبـِرنی أیّ الأعمالِ أفضَل عِندَ الله؟ از امام صادق (ع) سوال میکنند کدامیک از اعمال انسان نزد خداوند افضل است؟ ایشان فرمودهاند: ما لا یَقبَل الله شَیئا إلا بـِه آن عملی که هیچ عمل دیگری بدون آن مقبول نیست. تمام اعمال به برکت آن عمل مقبول است. پس عملی است که از همه اعمال برتر است. اگر تمام اعمال با وجود نماز قبول است، به خاطر وجود آن قبول است. اگر آن نباشد، قبول نیست. آقا آن عمل چیست؟ قــُلتُ ما هُوَ؟ فرمود: الإیمانُ بالله ایمان ریشه همهی اعمال است. وقتی انسان عملش همراه ریا باشد مشخص میشود در آن عمل ایمان نیست. اعتقادی به خداوند نیست. اعتقاد به مردم است. وقتی در عمل ایمان هست آن عمل قبول است. الإیمانُ باللهِ لا الهَ إلا هو أعلـَی الأعمال دَرَجَة ًاز نظر درجه از همه اعمال برتر است. وَ أشرَفـُها مَنزلـَة ًشرافتش از همه اعمال بیشتر است. عملی که درجهاش بالاتر و شرافتش بیشتر است. وَ أثناها حَظاً از نظر بهره از همهی اعمال عظیمتر است. به اصطلاح ما ثوابش از همه اعمال بیشتر است وَ قـُلتُ ألا تـُخبـِرنی عَلـَی الإیمان؟ در مورد ایمان برای من نمیفرمایید؟ ایمان که میفرمایید با بودن آن، همه اعمال قبول میشود أ قـَولٌ هُوَ وَ عَمَلٌ أم قـَولٌ بـِلا عَمَلٍ؟ آیا سخن و عمل با هم است یا سخن بدون عمل؟ ایمان فقط اَشهَدُ أن لا اِله إلا الله است یا نه شهادتین و عمل با هم است؟ ایشان در پاسخ فرمودند الإیمانُ عَمَلٌ کـُلــُّه وَ القـَول بَعضُ ذلِک العَمَل همه ی ایمان به عمل است و مقدار اندکی از آن به زبان است. توضیح این جمله این است که: بخشی از آن ایمان همان شهادتین است که در زبان گفته میشود و بقیه ایمان به عمل کردن به آن است وَ القـَول بَعضُ ذلِک العَمَل بـِفـَرض منَ الله بَیِّنَ بـِکِتابـِه این دستور واجب خداست که در کتابش هم آن را روشن کرده است قـُلتُ إنَّ الإیمان لـَیُتِمُّ وَ یَنقـُص و یَزید؟ آیا ایمان تمام است یا میتواند نقص داشته باشد و یا ایمان کم و زیاد بشود؟ آیا اینگونه ایمانها را داریم؟ قالَ نَعَم در آن زمان بعضی از فرقهها در بین مردم نشر کرده بودند که میگفتند ایمان هیچ وقت کم و زیاد نمیشود. بعضیها گفته بودند: ایمان یک امر قلبی است و به عمل هیچ ربطی ندارد. اگر انسان تمام عمر نماز نخوانده باشد باز هم میتواند ایمان کامل داشته باشد. اگر در زندگیات بت هم پرستیده باشی، میشود ایمان کاملی داشته باشی. این مطالب نامربوط در میان فرق آن روزگار گفته میشد. زمانیکه انسان معلم و امام نداشته باشد به اشتباه میافتند. قالَ نَعَم امام فرمودند: بله کم و زیاد دارد. زیادت و نقص دارد قـُلتُ کـَیفَ ذلِک؟ سوال کرد چگونه میشود؟ پاسخ دادند: لأنَّ اللهَ تبارَک وَ تعالی فـَرَضَ الإیمان عَلـَی جَوارح ابن آدَم وَ قـَسَّمَهُ عَلـَیها وَ فـَرَّقـَهُ فیها وَ لـَیسَ مِن جَوارحِه جارحَة ٌإلا وَقد وُکــِّلـَت مِنَ الإیمان بـِغـَیر ما وُکــِّلـَت بِه اُختـُها زیرا خداوند تبارک و تعالی ایمان را بر تمام اعضا و جوارح انسان واجب قرار داد و ایمان را بر تمام جوارح انسانی پخش و تقسیم فرمود. ایمان را در تمام اعضا و جوارح آدمی پخش کرد. وَ لـَیسَ مِن جَوارحِه جارحَة هیچ عضوی نبود مگر اینکه ایمانی بر آن مامور بود. ایمانی تقسیم شده بود که در دیگری نبود. یعنی ایمانی که در دست است در چشم نیست. وَقد وُکــِّلـَت مِنَ الإیمان بـِغـَیر ما وُکــِّلـَت بِه اُختـُها ایمان در تمام اعضا و جوارح تقسیم شده و هر بخشی ایمان خاصی دارد. غیر از ایمانی که در عضو دیگر است. ممکن است چشم مومن باشد، ولی گوش مومن نباشد. یا برعکس. فـَمِنها قـَلبُهُ در قلب هم ایمان خاصی قرار دارد. فـَمِنها قـَلبُهُ الــّذی به یَعقِل وَ یَفقـَه وَ یَفهَم تعقل با قلب انجام میشود. فهم با قلب انجام میشود. وَ هُوَ أمیرُ بَدَنِهِ قلب امیر بدن آدمی است. اگر امیر با قدرت است. هیچیک از اعضا و جوارح از زیر فرمان او بیرون نیست. و اگر امیر ضعیف باشد، مانند کشوری که دولت مرکزیاش ضعیف باشد. هر استان و شهر و بیابانی برای خودش کار میکند. قلب، امیر بدن است. اگر امیر فاسد باشد، همهی جای بدن با عیب و ایراد همراه است. اگر امیر سالم باشد، همهی جای بدن سالم است. وَ هُوَ أمیر بَدَنِهِ الـّذی لا تـَردُ الجَوارح وَ لا تـَستـُر إلا عَن رَأیـِهِ وَ أمره هیچ یک از اعضا و جوارح بدون دستور قلب حرکت نمیکنند. بعد شروع به شمارش اعضا و جوارح میکنند. وَ مِنها قَلبُهُ قلب مرکز است وَ مِنها عَیناهُ الـّتان یُبصِرُ بهما چشمان شما که میبینند وَ اُذنان الـّتان یَسمَعُ بهما گوشهای شما که میشنوند. و بقیه اعضا. من یک قسمتهایی را حذف کرده ام. ففرضَ عَلی القـَلب غَیرَ ما فـَرضَ عَلی السَّمع کاری که خدا از قلب خواسته است با کاری که از بقیه اعضای بدن خواسته است فرق میکند. فـَما فرَضَ عَلی القَلب مِنَ الإیمان وَ الإقرارُ وَ المَعرفة وَ العَقدُ وَ الرِّضا وَالتـّسلیم خداوند از ایمانی که بر قلب واجب کرده است، اقرار به خدا و قیامت را میخواهد. اینکه بشناسد و بداند، قیامت و پیامبر را بشناسد و اقرار کند. نه با زبان، بلکه قلب باید بگوید. ممکن است قلب بگوید قبول دارم یا شک دارم یا قبول ندارم اما زبان انسان در هر سه صورت بگوید قبول دارم. آنچه بر قلب واجب است این است که اقرار کند. قلب شک داشته باشد اعمالش مورد قبول قرار نمیگیرد. سوم عقد است. یعنی چیزهایی که اقرار میکند دارای گره محکمی باشد و با یک امتحان و حادثه بزرگ گره باز نشود. گاهی ما گره را داریم اما با یک امتحان باز میشود.

حادثه بزرگ و وسوسه پول زیاد و عکس زیبا و... مسائل دنیوی نباید گره ایمان را باز کند. رضا و تسلیم در مرتبههای بالاتر است. که انشاالله در آینده در موردشان صحبت میکنیم. وَ الإقرارُ وَ المَعرفة وَ العَقدُ وَ الرِّضا وَالتـّسلیم وَ أن لا اله الا الله وَحدَهُ لا شَریکَ لَه الهاً واحداً لـَم یَتـّخذ صاحِبَة ًوَ لا وَلـَدا در توحید اسلام این مطالب را داریم. خدایی جز او نیست. شریک ندارد. پول و مقام شریک خدا نیستند. و أنَّ مُحَمّداً عَبدَهُ وَ رَسُولـُه وَالإقرار بـِما جاءَ مِن عِندِ الله تمام مسائل دینی و هر چیزی را که از طرف خدا و پیامبرش آمده میداند و قبول دارد. به آنها اقرار دارد. اما دلبسته شده است. دلبسته که؟ به هرچه از طرف خدا و پیغمبر آمده دلبسته شده است. مثالی در این مورد عرض کنیم. مثالش زیاد قشنگ نیست اما برای فهم مطلب مفید است. گفتهاند شخصی از بزرگان برای تطهیر به جای آب، سنگ همراه خود میبرد. فرموده بودند در دلم کمی نسبت به این حکم خدا کراهت داشتم. نمیتوان به حکم خدا کراهت داشت. این کار را میکردند تا کراهتشان برطرف شود.

شخصی از حضرت صادق (علیه السلام) پرسید آقا ده مَن روغن داشتیم یک فضله موش درداخل آن افتاده است. حکمش چیست؟ ایشان فرمودند: اگر روغن جامد است همان قسمتی را که نجس شده است را بردارید بقیه آن پاک است. گفتند: روغن روان بوده است. فرمودند: همه روغن نجس است. شخص گفت: نجاست کوچک است. فرمودند: آن نجاست کوچک نبود. خداوند در نظر تو کوچک است. حکم خداست. در کوچکی و بزرگی فرق نمیکند. باید به آنچه پیامبر از طرف خداوند آورده است، اقرار داشته باشد. هرچه از سوی خداوند آمده است. را قبول داشته باشد. مِن نـَبیّ أو کِتابٍ هر چیز فـَذلک ما فـَرضَ اللهُ عَلـَی القـَلب این آن چیزهایی است که عقد قلبی است. شما باید سالها کار کنی تا عقد قلبی بسته شود. تا دین به قلب شما گره بخورد. ببینید مرگ بزرگترین حادثه زندگی انسان است. هیچ انسانی تجربهی آن را ندارد. در این دنیا تجربه حادثه بزرگتر از مرگ برای انسان نیست. در آن دنیا حادثه بزرگتر پیش میآید اما در این دنیا بزرگترین حادثه مرگ است. اگر خدایی نکرده اکنون زلزله بیاید چه کسی حواسش جمع میماند؟ با دوستی در جلسه، پای درس مرحوم آقا شیخ مرتضی در منزلی که تیرهای چوبی داشت، نشسته بودیم. زلزله شد. همه بلند شدند بروند. آقا شیخ مرتضی دستش را روی زمین گذاشت و گفت زمین، مرتضی به تو میگوید آرام باش. زمین آرام شد. ایشان اصلاً اضطراب نداشت. کتابش را برداشت و شروع به خواندن کرد. اگر ما باشیم صد شب از ترس خوابمان نمیبرد. اگر انسان برای سفت شدن گره ایمانش دهها سال ریاضت و سختی بکشد، ارزشش را دارد. زیرا آن حادثه بسیار بیشتر از زلزله است. یک زلزله دیگر هم در پیش داریم که زلزله قیامت است. زلزلههای الان در یک منطقه محدود اتفاق میافتد. اما یک روزی در عالم زلزله رخ میدهد. اگر گره ایمان ما سفت باشد، زیاد اتفاق بدی نمیافتد. خیلی حواس آدم پرت نمیشود. فـَذلک ما فـَرضَ اللهُ عَلـَی القـَلب مِنَ الإقرارُ وَ المَعرفة وَ هُوَ عَمَلـُهُ ببینید تمام ایمان عمل است. یکی هم عمل قلب است. عمل قلب چه بود؟ اقرار و معرفت. در تبلیغات امروزه میگویند فقط عشق مهم است. در شعرهایشان میاورند. وَ هُوَ عَمَلـُهُ وَ هُوَ رَأسُ الإیمان این راس ایمان است. اگر راس نباشد، هیچ چیز نیست.

وَ فـَرَضَ عَلی البَصَر این قسمت لغزشگاه ماهاست. اکثر شما حاج آقای حقشناس را ندیده بودید. ایشان همیشه سرشان پایین بود. خداوند بر چشم واجب نموده أن لا یَنظـُرَ إلی ما حَرَّمَ الله به چیزی که خدا حرام کرده نگاه نکند. به خاطر ایمانی که در چشم است، واجب است به حرام نگاه نکند. اگر نگاه کرد بدان این چشم ایمان ندارد. چشمی که ایمان ندارد میسوزد. اگر ایمان ندارد حتما میسوزد. بر چشم واجب کرد به آنچه که خدا حرام کرده، نگاه نکند. از حرام احراز کند. چشمش را ببندد. عمه خانم محترمی داشتم که در نوجوانیم به من میگفت اگر حرامی دیدی و چشمت را به آسمان دوختی به اندازه ذراتی که در آسمان است برایت ثواب مینویسند. و اگر چشمت را به زمین بدوزی اندازه ذرات موجود در زمین برایت ثواب مینویسند. و اگر چشمت را در برابر حرام ببندی به اندازه ذرات ما بین زمین و آسمان برایت ثواب مینویسند. اگر آدم چشمش را ببندد بسیار قیمتی است. و اینکه از آنچه که خدا نهی کرده احراز کند. این ایمان چشم آدمی است. مِمّا لا یَحِّل الله از چیزی که خدا حلال نکرده. وَ هُوَ عَمَلهُ عمل چشم این است که به حرام نگاه نکند. وَ هُوَ مِن الایمان این یک بخشی از ایمان است. اگر چشم من لغزش میکند و این لغزش دائمی است که تکلیفش مشخص است. اگر گاهی میلغزد مشخص میشود ضعف دارد. چکار کنیم تا ضعف برطرف شود آقا؟ این مشکل بزرگ زمان ماست. من عرض میکنم که سعی کن نمازت را خوب بخوانی تا بتوانی چشمت را حفظ کنی. سعی کن نمازت را خوب بخوانی. یک نماز صحیح بخوانی. نماز صحیح هم که گفتیم از تقلید صحیح شروع میشود. حمد و سوره را درست بخوانید و احکام نماز را بدانید و وضو و غسل را درست انجام دهید. این مقدمه کلاس اول است. اگر وضوی انسان درست نباشد و مکه رفته باشد خب تمام اعمالش باطل است. کربلا رفته باشد، این زیارت به درد نمیخورد. پس باید این احکام را درست کنید و این میشود حداقل. اگر نماز درست را اول وقت بخوانید قوت پیدا میکنید تا بتوانید در برابر وسوسه چشم مقاومت کنید. این یک مورد است. موارد دیگری هم هست.

من قسمتهایی را حذف کردم. یکی یکی وظایف هر یک از اعضا را فرمودهاند. گوش، زبان و... زبان وقتی مومن است، اصلا برای غیبت نمیگردد. زبان حرکت نمیکند تا دروغ بگوید. بسته میشود. دوستی داشتیم که قبل از اینکه بخواهد چشمش به طور اتفاقی حرامی را ببیند، چشمش بسته شده بود. اگر چشم، مومن باشد خودش بسته میشود. شما تصمیم نگرفته بودید. یکی دیگر برایتان تصمیم گرفته بود. گفتیم انسان نیاز به یک دلسوز دارد. وقتی انسان دلسوز داشته باشد، پایش داخل چاله نمیرود. اگر انسان یک صحنه گناه را ببیند اثرش در قلب میماند. باور کنید میماند. اگر از روی عمد بخواهد تماشاکند، اثرش عمیقتر میماند. در طول زندگی انسان سلولهای مغزش دیگر نمیتواند همه چیز را به خاطر بیاورد. یعنی شما وسیله یادآوری را از دست میدهی اما اصلِ یاد هست. ذره ذره آنچه که من در تمام عمر کردهام در سینه مضبوط است. چه زمانی به یاد میآید؟ در لحظه مرگ. آقا لحظه مرگ یک لحظه است! باشد. یک لحظه برایت صد هزار سال میشود و همهاش به یادت میآید. آقا ما از ابتدای عمر تا به حال خیلی چیزها را نگاه کردهایم. بیشترین عضو ما از لحاظ کار چشم است. اگر فکر ما خیلی هم جولان کند باز به اندازه چشم کار نمیکند. چشم لحظه لحظه عکس برداری میکند. تمام این دانه دانهها ضبط میشود. هر دیدنی یک آجر برای ساختمان شخصیت شما میشود. این ساختمان را باید در آخرت خراب کنند یا نه؟ اگر ایرادی داشته باشد آن را در جهنم میاندازند تا آلودگیهایش بسوزد. صد هزار سال طول میکشد تا آلودگیهایش پاک شود. ما تحملش را داریم؟ نداریم. اگر چشم خودش را حفظ کرد این از ایمانش است. چشمِ مومن، هیچ بلایی برایش نمیآید. ممکن است درد بگیرد و یا نابینا شود اما از آن بلای آخرت برایش وارد نمیشود. نابینایی در این دنیا، مدت کوتاهی طول میکشد. انسان مومن در آن دنیا چشمی پیدا میکند که همه عالم را با آن چشمِ پاک میبیند. انسان با چشم پاک میبیند که بعضیها صورتهای قشنگی ندارند. اما ترکیب ساختمان وجودشان قشنگ است. مانند بلال حبشی.

فمَن لقی الله عَزّ وَ جَل حافظاً لِجَوارحه هرکس از دنیا رفت، و خدا را درحالیکه تمام اعضا و جوارح خود را حفظ کرده بود، ملاقات کرد مُوفـّیا کـُلَّ جارحَة مِن جَوارحه ما فـَرَضَ الله عَزَّ وَ جَلَّ عَلیها تمام اعضا و جوارح آنچه که خدا بر آنها واجب کرده بود را دقیق عمل کرده باشند. وفای به عهد کرده باشند. اگر چشم شما ایمان داشته باشد از آن عهد گرفتهاند. لَقَی الله عَزَّ وَ جَل مُستکمِلا لِإیمانِهِ این انسان خداوند را در حالیکه ایمانش کامل است، ملاقات میکند. این انسان اهل بهشت است. هیچ حادثه و رنج و ترس و مشکلی برایش پیش نمیآید. هیچ مشکلی برایش پیش نمیآید. از لحظه مرگ فرشتگانی که برای گرفتن جانش میآیند میگویند سلامٌ عَلَیکُم. از آن لحظه عالم برایش سلامت میشود. بسیار خوب است. خدایا ما الان حرفش را میزنیم. اگر تو کمک کنی، میشود.

لَقَی الله عَزَّ وَ جَل مُستکمِلا لِإیمانِهِ وَ هُوَ مِن أهل الجَنـّة وقتی تمام اعضا و جوارحش پاک مانده است قطعا از همین الان امضای خدایی پای نامه اعمالش قرار میگیرد. وَ مَن خانَ فی شَیءٍ مِنها هرکس در یکی از اینها خیانت کند، مثلا گوشش یا چشمش خیانتکار باشد. مُتـَعَدّا ما اَمَر عَزَّ وَ جَل فیها تعدی کند. از حد بگذرد. لَقَی الله عَزَّ وَ جَل ناقِصَ الایمان با ایمان ناقص خداوند را ملاقات میکند. اگر ایمان ناقص باشد، آدم به زحمت دچار میشود. ایمان کامل باعث میشود در قیامت نترسد. ترسهایی که در این دنیا وجود دارد مثل زلزله و فقر و جنگ و... اندازهاش بسیار کوچکتر از ترس آندنیا است. کل این ترسها را جمع کنی ممکن است به اندازه یک سال شود. آنجا پنجاه هزار سال است. وَ بـِتـَمام الایمان دَخـَلَ المُومِنون الجَنَّة وَ بـِزیادَة فی الایمان تـَفاضَلَ المُومِنون بـِالدَّرَجات زمانیکه ایمان نقص ندارد، بدون هیچ مانعی وارد بهشت میشود. دیگر نیازی به شفیع ندارد. شفیع برای آدمهایی است که ایمانشان عیبدار و ناقص است. بـِتـَمام الایمان دَخـَلَ المُومِنون الجَنَّة همه مومنان به تمامیت ایمان به بهشت خواهند رفت. وَ بـِزیادَة فی الایمان به اندازهای که روی چشم و گوش و دلش کار کرده باشد و آن رضا و تسلیم را بدست آورده باشد، تـَفاضَلَ المُومِنون بـِالدَّرَجات درجات انسانها فرق میکند. فرمودند درجات بهشت به تعداد آیات قرآن است. شش هزار درجه است.

کار کردن، همان مراقبت از گوش و چشم و زبان است که باعث منظمتر شدن آنها میشود. شخص هنرمندی از دنیا رفته بود. ایشان خطاط و نقاش ماهری بودند. در خواب ایشان را دیده بودند که گفت هیچکدام از هنرهایم را با خود نبردم. در آن دنیا خطاطی و نقاشی استفادهای ندارد. متخصص کامپیوتر و طبیب درجه اول بودن برای آن دنیا استفاده ندارد. گفته بود فقط یک هنر مهم را بردم. از زمانیکه به سن تکلیف رسیدم به نامحرم نگاه نکرده بودم. این هنر بزرگی است. مرحوم آقای بروجردی (رضوانالله علیه) فرموده بودند: در زندگی 80 سالهام هرگز دروغ نگفتم. واقعا کار بزرگی است. خدایا ما را عاقبت به خیر کن و کمک کن گناه نکنیم. این گناه نکردن حداقل است.

ارتباط با ما
[کد امنیتی جدید]
چندرسانه‌ای